علی مطهری در یادداشتی در مورد رابطه ایران با آمریکا نوشت: گویی ابتدا باید نظام امریکا از بین برود تا بعد ما به پیشرفت و توسعه بپردازیم. عده‌ای هم چنین جلوه داده‌اند که رابطه یا مذاکره با امریکا حتی در دوره فردی غیر از ترامپ، ملازم با تسلیم و لااقل به معنی اعتماد به اوست. این حرف‌ها بلادلیل است. آیا مذاکره پیغمبر اکرم با ابوسفیان قبل از فتح مکه به معنی اعتماد به ابوسفیان یا تسلیم در برابر او بود؟

به گزارش جماران؛ علی مطهری در یادداشتی در شماره امروز روزنامه اعتماد نوشت: «شرط توفیق یک حرکت و نهضت اجتماعی این است که هدف خود را گم نکند و در میانه راه وسیله را هدف تلقی نکند. مبارزه با امریکا برای انقلاب اسلامی یک وسیله بوده نه هدف، ولی امروز برای عده‌ای که خود را انقلابی می‌نامند تبدیل به هدف شده و هدف اصلی مغفول واقع شده است.

ما انقلاب کردیم که ایران را مطابق الگوی اسلامی بسازیم و ایران نمونه‌ای باشد برای سایر کشورهای اسلامی و بلکه سایر کشورهای دنیا و از این طریق ضمن تأمین حقوق مادی و معنوی مردم ایران مانند رفاه و آزادی‌های اساسی، موجب تبلیغ و افزایش نفوذ اسلام در دنیا شویم. اما این هدفِ درست خیلی زود تبدیل به هدف نابودی امریکا شد، بدون آنکه توجه داشته باشیم که رفتار ما با امریکا باید متناسب با رفتار او با ما باشد. البته ریشه این پدیده را باید در نفوذ افراد و گروه‌های چپگرا در ماه‌های اول انقلاب اسلامی دانست که خصوصا بعد از شهادت آیت‌الله مطهری مانع جدی در مقابل خود نمی‌دیدند و برنامه خود را با تسخیر سفارت امریکا و گروگان‌گیری 444 روزه آغاز کردند و این معنا را در اذهان رسوخ دادند که انقلاب یعنی مبارزه با امریکا، بدون آنکه از تأثیر حزب توده و کشور شوروی در خلق این ایده و حتی در تسخیر سفارت آگاه باشند. 

جنایت‌های امریکا در دنیا و در حق کشور ما، مانند آنچه در کودتای سال 1332 اتفاق افتاد، بر همگان روشن است اما باید توجه داشت که نفس انقلاب اسلامی بزرگ‌ترین ضربه به امریکا بود و نیازی به اقدامات نسنجیده و غیرضروری و خراب‌کننده چهره انقلاب اسلامی مانند تسخیر سفارت وجود نداشت و اساسا در رفتار با امریکا به عنوان موجودی که زور دارد و عقل ندارد چون مست قدرت است اولا باید روشی اتخاذ شود که عملا بیشترین ضربه به او وارد شود و کمترین ضربه به ما، و ثانیا در هر مقطع زمانی باید متناسب با رفتار او عکس‌العمل نشان داد. رفتار امریکا با کشور ما و بلکه با دنیا یکنواخت نبوده است، همچنان که امروز تفاوت امریکای ترامپ با امریکای اوباما کاملا آشکار است. 

سیاست فضای باز سیاسی که رژیم شاه در سال 1356 اعلام کرد و موجب هموار شدن راه نهضت اسلامی گردید ناشی از فشاری بود که جیمی کارتر با عنوان حقوق بشر به حکومت پهلوی وارد کرده بود. در آستانه پیروزی انقلاب هم امریکا وقتی از ضد کمونیستی و ضد شوروی بودن این انقلاب مطمئن شد مانع از کودتای برخی فرماندهان ارتش شاه شد اگرچه با کودتا هم کاری از پیش نمی‌بردند زیرا بدنه ارتش به ملت پیوسته بود، ولی می‌توانست موجب کشتار وسیع رهبران نهضت و مردم شود. 

بعد از پیروزی انقلاب هم قرار بر قطع رابطه با امریکا نبود تا زمانی که قضیه گروگان‌گیری رخ داد و امریکا رابطه را قطع کرد، در حالی که ما می‌توانستیم همانطور که با انگلیس و فرانسه و آلمان و روسیه رابطه داریم با امریکا هم با حفظ آرمان‌های خود از جمله آزادی فلسطین رابطه داشته باشیم و مشکلات اجتناب‌پذیر و غیرضروری برای انقلاب درست نکنیم. مشکل اصلی ما با امریکا مساله فلسطین است که این مشکل را با سایر کشورهای غربی هم داریم در حالی که رابطه‌مان با آنها برقرار است. 

باری، در طول این چهل سال به تدریج هدف انقلاب اسلامی که همانا ایجاد یک کشور نمونه اسلامی توسعه یافته و برقراری اتحاد میان کشورهای مسلمان برای محقق کردن رسالت‌های فرامرزی انقلاب اسلامی بود تبدیل به هدف نابودی امریکا و دشمنی با کشورهای اسلامی متمایل به امریکا و پیش بردن آرمان فلسطین به تنهایی شد که منجر به هراس سایر کشورهای اسلامی و افتادن برخی از آنها در دامان اسراییل گردید و از طرف دیگر باعث بازماندن کشور از پیشرفت و توسعه شد به‌طوری که کشورهایی مثل ترکیه و امارات که قبلا فرسنگ‌ها از ایران عقب‌تر بودند اکنون فرسنگ‌ها جلوتر هستند و مردم ایران حق دارند از خود بپرسند چرا ما در طول این چهل سال به پیشرفت قابل توجه و رفاه نرسیدیم گرچه در برخی فناوری‌ها رتبه‌های خوبی در جهان کسب کرده‌ایم. 

به عبارت دیگر مبارزه با امریکا برای ما طریقیت داشت نه موضوعیت، وسیله بود نه هدف، ولی اکنون موضوعیت پیدا کرده و تبدیل به هدف شده است. گویی ابتدا باید نظام امریکا از بین برود تا بعد ما به پیشرفت و توسعه بپردازیم. عده‌ای هم چنین جلوه داده‌اند که رابطه یا مذاکره با امریکا حتی در دوره فردی غیر از ترامپ، ملازم با تسلیم و لااقل به معنی اعتماد به اوست. این حرف‌ها بلادلیل است. آیا مذاکره پیغمبر اکرم با ابوسفیان قبل از فتح مکه به معنی اعتماد به ابوسفیان یا تسلیم در برابر او بود؟ ضمن اینکه اساسا در دنیای سیاست، اعتماد چندان مفهوم ندارد. 

همچنین برخی معتقدند با مذاکره یا رابطه با امریکا، انقلاب تمام می‌شود و اساسا ما همیشه نیازمند یک دشمن بزرگ هستیم تا شور انقلاب نخوابد، غافل از اینکه شور انقلاب هم یک وسیله است نه هدف و باید متکی به یک شعور باشد. زمانی که تغییر در سیاست‌ها و رفتار امریکا احساس می‌کنیم باید از این فرصت برای احقاق حقوق مردم‌مان استفاده کنیم. متأسفانه از فرصت دوره اوباما، با همه شیطنت‌هایی که داشت، با شعارهای احساسی به درستی استفاده نکردیم. وقتی اسراییل و عربستان به‌شدت از قطع رابطه ما با امریکا بهره می‌برند و به‌شدت نگران بهبود این رابطه البته با حفظ اصول و آرمان‌های ما مثل آرمان فلسطین هستند و می‌خواهند تأثیرگذاری بر کنگره و احزاب امریکا منحصر به خودشان باشد چرا ما متناسب با تغییر رفتار امریکا رفتار نکنیم؟ اگر هدف‌های انقلاب اسلامی با این رابطه بهتر تأمین شود آیا باز هم باید در راه تحقق آن کارشکنی کنیم؟ چرا لابی ایران نباید در کنگره امریکا موثر باشد و حقایق را به گوش آنها برساند به جای آنکه دروغ‌هایی را از منافقین و لابی صهیونیسم و لابی عربستان و امارات دریافت کنند. 

به هرحال نباید هدف اصلی انقلاب اسلامی را که ساختن یک کشور نمونه اسلامی بود گم کنیم و وسیله یعنی مبارزه با امریکا را در جای هدف قرار دهیم. قبل از انقلاب هم این مشکل به شکل دیگری وجود داشت. عده‌ای از مبارزان مسلمان چپ‌گرا بودند که می‌گفتند اسلام یعنی مبارزه، و سایر شؤون اسلام را مسکوت گذاشته بودند.»

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
5 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.