یک پژوهشگر مسائل اجتماعی گفت: وقتی بحران سراسر ساختارهای موجود را فرا گرفته، وقتی فساد تا قله دماوند پیشروی کرده، وقتی فقر و نابرابری رنج و فلاکت را دوچندان کرده و کاهش ارزش پول ملی فقرا را فقیرتر و پولدارها را پولدارتر کرده، وقتی بوی مشمئزکننده تبعیض و رانت سراسر یک جامعه را دچار نفرت کرده، پیش‌بینی آینده چندان دشوار نیست.

به گزارش جماران، روزنامه اعتماد در شماره امروز خود مصاحبه ای داشته با سعید مدنی، پژوهشگر مسائل اجتماعی، که در ادامه می‌آید:

 

جامعه‌شناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی معتقد است جامعه ایرانی در سال‌های اخیر در وضعیت جنبشی قرار داشته و به همین دلیل، هر نارضایتی به سرعت تبدیل به اعتراضی اجتماعی می‌شود. آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح گفت‌وگوی مکتوب «اعتماد» است با این تحلیلگر خوشنام مسائل اجتماعی، درباره آنچه این روزها با عنوان «کنشگری هشتگی» بیش از پیش به گوش می‌رسد.

 

اخیرا درپی صدور و تایید حکم اعدام ۳ جوان دهه هفتادی، به ‌اتهام مشارکت در جریان اعتراضات آبان‌ماه ۹۸، شاهد به راه افتادن کارزاری خودجوش در فضای مجازی بودیم که با استقبال چشمگیر شهروندان و کاربران فضای مجازی در شبکه‌های اجتماعی توییتر، اینستاگرام و... مواجه شد و در ادامه این مطالبه‌گری متفاوت شهروندان، به توقف حکم با این تاکید که دستگاه قضایی پیشاپیش مسیر اعاده دادرسی در این پرونده را باز گذاشته بود، منجر شد و چنانکه در اخبار اولیه آمد، پیرو دستور رییس قوه قضاییه اجرای این حکم فعلا متوقف شده است؛ تحلیل و نظرتان درباره علل حمایت گسترده شهروندان از این کارزار اینترنتی و ورود به این پرونده خاص چه بود و چرا باوجود فعالیت کارزارهای مشابه در موارد حقوق بشری و حقوق شهروندی مشابه، این کارزار خاص با چنین حمایتی مواجه شد؟

 

نقش اینترنت در کنش‌های جمعی و جنبش‌های اجتماعی سال‌هاست که به مباحث علوم اجتماعی راه یافته است. البته بدیهی است که نه اینترنت و نه هیچ تکنولوژی دیگری مستقیما علت وقوع یک اعتراض جمعی یا امثال آن را توضیح نمی‌دهد و هیچ‌ کس نیز چنین ادعایی را مطرح نکرده است، کنش‌های جمعی و اعتراضات اجتماعی حاصل تضادهای اجتماعی و احساس محرومیت نسبی، فقر و نابرابری یا استبداد و اقتدارگرایی و عدم‌ مشروعیت هستند، بر این اساس ضروری است به نقش بسیار مهم ارتباطات در صورت‌بندی و عملکرد جنبش‌های اجتماعی، دقیق‌تر توجه کنیم.

 

مردم در پیوند با یکدیگر ایده‌ها، نظرات و دیدگاه‌های خود را درباره وضع موجود به اشتراک می‌گذارند و پس از آن احساس با هم بودن می‌کنند. آنها حتی پس از برقراری این روابط و پیوندها درباره راه‌های بهبود وضع و حتی جامعه آلترناتیو گفت‌وگو می‌کنند. این قاعده از گذشته‌های دور (پیش از تولد اینترنت) تا امروز برقرار است. کار تکنولوژی‌های ارتباطی تسهیل پیوند و ارتباط مردم ناراضی و گفت‌وگو درباره وضع و اوضاع‌شان است. اما در جریان صدور حکم 3 جوان مورد اشاره و هشتگ «اعدام نکنید» چند عامل دیگر نیز به کمک تکنولوژی آمد؛ اول و مهم‌ترین مساله اینکه جامعه ایران در وضعیت جنبشی است و لذا نارضایتی‌ها خیلی زود تبدیل به اعتراض می‌شود. دوم اینکه موضوع اعتراض در این کنش بسیار روشن و شفاف و خالی از ابهام بود. به عبارت دیگر همه به سادگی می‌دانستند علیه چه چیزی و با چه مطالبه‌ای اعتراض می‌کنند. سوم اینکه به‌ لحاظ ارزش‌های اجتماعی مظلوم بودن 3 نفر و ظالمانه بودن حکم بسیار بدیهی بود. یعنی روشن بود که در این پرونده موضوع اجرای حکم اعدام کسانی است که بی‌تردید شایسته چنین حکمی نیستند. در واقع نوعی اجماع شکل گرفت که بر اساس آن حتی اگر حضور در اعتراضات آبان‌ماه 98 جرم محسوب شود، مجازات آن اعدام نیست. بنابراین ارزش‌ها، نگرش‌ها و دانش جمعی مشوق شرکت در کنش جمعی بود. به همه اینها ریسک پایین نوع کنش را هم اضافه کنیم. در مقایسه با تظاهرات خیابانی یا اعتصاب یا هر تاکتیک دیگری روش هشتگ کم‌هزینه بود، بنابراین مساعد مشارکت جمع بزرگ‌تری بود.

 

فارغ از آنچه در این پرونده خاص گذشت، تحلیل و نظرتان درباره نفس کنشگری سیاسی-مدنی در فضای مجازی یا چنانکه این سال‌ها مصطلح شده، «کنشگری هشتگی» چیست؟ به نظر شما نقاط افتراق و شباهت این نوع از کنشگری سیاسی- مدنی با آنچه پیش از این کف خیابان اتفاق می‌افتد، چیست؟

 

در مقدمه سوال اول تا حدودی به این سوال هم پاسخ دادم. قابلیت اتصال مردم بستگی به شبکه‌های تعامل و ارتباط دارد. البته خطای بزرگی است اگر تصور شود تعامل و ارتباط در فضای مجازی بدون ارتباط رودررو در فضای حقیقی و اشغال فضای شهری کاری از پیش خواهند برد. گاهی حتی نگرانی نظام‌های مستقر از ورود جمعیت به خیابان موجب می‌شود تا برابر بسیج در فضای مجازی عقب‌نشینی کنند و مطالبات را بپذیرند.

 

بر این اساس شبکه‌های ارتباطی دیجیتال بخشی جدایی‌ناپذیر از جنبش‌های اجتماعی و کنش‌های خیابانی هستند. همان‌طورکه گفتم برخی مواقع فشار در فضای مجازی به‌ دلیل ترس از بسیج در فضای حقیقی، پاسخ مناسب دریافت می‌کند. جنبش‌های اجتماعی شبکه‌ای تا اندازه زیادی مبتنی بر اینترنتند که بخشی لازم اما نه کافی برای بسیج اجتماعی محسوب می‌شوند. پس تلاش‌ها در شبکه‌های ارتباطی مجازی امروزه بخشی از جنبش‌های اجتماعی هستند که به سازماندهی، هم‌اندیشی، هماهنگی و توسعه جنبش کمک شایان توجهی می‌کنند. همان‌طور که کاستلز گفته اینترنت فقط ابزار نیست، اینترنت شرایط را برای شکلی از عمل فراهم می‌کند که به جنبش بی‌رهبر امکان بقا، هم‌اندیشی، هماهنگی و گسترش می‌دهد و امکان غلبه بر سلطه نهادینه شده را فراهم می‌کند. بنابراین برخلاف آنچه در سوال شما آمده کنشگری هشتگی و جنبش کف خیابان در تعارض و رقیب یکدیگر نیستند، بلکه مکمل و در تعامل با یکدیگرند.

 

باوجود اینکه کنشگری سیاسی- مدنی در فضای مجازی، عمری به درازای حدود ۲ دهه دارد، اما حتی تا همین اواخر، این نحوه مطالبه‌گری شهروندان چندان جدی گرفته نمی‌شد و بعضا با واکنش توام با تمسخر ناظران و تحلیلگران مواجه می‌شد. آیا در حال حاضر وارد دوران تازه‌ای از کنشگری مدنی- سیاسی شده‌ایم؟ علت عدم توفیق این نوع مطالبه‌گری مجازی تا پیش از این چه بوده است؟ آیا اساسا می‌توان از تغییر دوران «کنشگری هشتگی» سخن گفت یا آنچه در کارزار خاص «اعدام نکنید» گذشت، اتفاقی موردی و استثنایی بوده است؟

 

همان‌طورکه گفتم امروزه ارتباط بنیادی عمیقی بین اینترنت و جنبش‌های اجتماعی شبکه‌ای وجود دارد. هر دو از فرهنگ خودمختار برخوردارند. ما به خوبی می‌دانیم که جنبش‌های اجتماعی از رنج، گرفتاری و فشار بر مردم نشات می‌گیرند، در ذات و ماهیت جنبش‌ها تعارض با وضع موجود نهفته است. از این‌رو از دست‌کم اواسط دهه 1370 شاهد اعتراضات کوچک و بزرگ با یا بدون اینترنت بوده‌ایم. بنابراین شبکه‌های مجازی به خودی خود حامل جنبش، اعتراض یا کنش نیستند، بلکه اعتراض و کنش را تسهیل می‌کنند. پس بحث از دوران جدید نیست، بحث ورود تکنولوژی جدید به جنبش‌های اعتراضی است. اتفاقی که به ‌نظرم در جنبش سبز، اعتراضات دی‌ماه 96 و اعتراضات آبان‌ماه 98 تجربه شد. برخی به اشتباه تصور می‌کنند تکنولوژی ارتباطی به خودی خود و مستقل از انسان‌ها می‌تواند به تغییر کمک کند، در حالی که تکنولوژی ارتباطی در خدمت پیوند بین انسان‌هاست و آنچه حامیان حفظ وضع موجود را نگران و وادار به سرکوب یا عقب‌نشینی می‌کند، پیوند بین انسان‌ها در فضای خودمختار است؛ یعنی فضایی که با اشتغال شهر ایجاد می‌شود یا با هشتگ اعدام.

 

مردم کارگزاران زندگی خود هستند. به همین دلیل در جنبش‌ها مردم به عنوان کنشگران جمعی، در تلاش برای تغییر و مطالبه اقدامات ترمیمی برای مقابله با سیه‌روزی‌های کنونی، به نهادهای رسمی موجود اعتماد نمی‌کنند اما با جست‌وجوی یک قرارداد اجتماعی جدید در فضای حقیقی یا مجازی برای ایجاد اشکال نوین پیوند و ارتباط گام برمی‌دارند.

 

نظرتان درباره نحوه مواجهه حکومت‌ها با این نوع کنشگری سیاسی- مدنی چیست؟ بررسی نوع مواجهه حکومت‌ها با کنشگری مجازی شهروندان در قیاس با آنچه در گذشته کف خیابان رخ می‌داد، از چه تفاوت‌ها و چه شباهت‌هایی در نحوه مواجهه حکومت‌ها حکایت دارد؟

 

قبلا توضیح دادم که جنبش‌ها در جامعه شبکه‌ای فضای خودمختار را می‌سازند تا از طریق ظرفیت سازماندهی به یک نیروی دگرگون‌کننده تبدیل شوند. این خودمختاری به خودی خود نوعی سرپیچی از قدرت مسلط است، در حقیقت بدون سرپیچی جنبش ناچار به عقب‌نشینی یا حتی انحلال می‌شود، سرپیچی اساسا مبنای خودمختاری است. پس تقابل بین جنبش و قدرت مسلط اجتناب‌ناپذیر است.

 

مردم از طریق پیوند شبکه‌ای با هم بودن را تجربه می‌کنند تا بر ترس خود غلیه کنند و امیدوار شوند. هدف جنبش‌ها در نهایت آن است که با نافرمانی مدنی اعم از مسالمت‌آمیز یا غیر آن از جانب جامعه سخن گویند. حالا برابر چنین کنش بالقوه تهدیدکننده برای نظام‌هایی که قادر به مدیریت بحران ساختاری‌شان نیستند، نظام‌ها چه باید کنند؟ نظام‌ها اگر عاقل باشند، به دگرگونی روابط قدرت می‌اندیشند و وارد مذاکره و گفت‌وگو می‌شوند - این همان چیزی است که جنبش‌های جدید ‌دنبال آن هستند؛ یعنی پاسخگو کردن نظام‌ها- اما اگر نظام‌ها بحران را درک نکنند، راهی جز برخورد و سرکوب برابر خود نمی‌بینند. بنابراین اساسا در مواجهه حکومت‌ها از نظر استراتژیک تفاوتی ایجاد نخواهد شد، اما ممکن است متناسب با میزان احساس خطر تاکتیک‌های‌شان را تغییر دهند.

 

یکی از مسائلی که با روی کار آمدن «دولت اعتدال» و «مجلس امید» به ‌دفعات از سوی منتخبان مردم مطرح شد و البته با مخالفت بخش‌هایی از حاکمیت مغفول ماند، بحث اجرای اصل ۲۷ قانون اساسی در ارتباط با آزادی تجمعات بود. چنانکه مجلسی‌ها گام‌هایی برای تصویب طرحی به این منظور برداشته و دولت نیز پیرو ناآرامی‌های دی‌ماه ۹۶ و متعاقبا آبان‌ماه ۹۸، از تلاش‌هایی برای تعیین اماکنی مشخص برای تجمع شهروندان خبر داد که هردو به نتیجه نرسید. نگاه‌تان به این تلاش ناکام منتخبان مردم در حاکمیت و عملکرد شهروندان در فضای مجازی در مواجهه با آن چیست؟ آیا باتوجه به تحولات اخیر ابزار فناوری، گسترش شبکه‌های اجتماعی و تمرکز بیشتر کنشگران سیاسی- مدنی بر پیگیری مطالبات‌شان از طریق فضای مجازی و آنچه به «جامعه شبکه‌ای» تعبیر می‌شود، تعیین مکان اعتراض یا تصویب طرحی جهت اجرای اصل ۲۷ قانون اساسی همچنان ضروری است؟!

 

همان‌طور که گفتم حکومت‌ها بخواهند یا نخواهند خیابان جزیی انکارناپذیر از اعتراض است. شبکه‌ای شدن نه‌تنها مانع از خیابانی شدن نمی‌شود، بلکه تسهیل‌کننده حضور خیابانی است. تصمیم با دولت‌هاست یا باید امکان حضور قانونمند خیابانی را فراهم کنند یا منتظر باشند تا خیابان‌ها اشغال شوند. وقتی بحران سراسر ساختارهای موجود را فرا گرفته، وقتی فساد تا قله دماوند پیشروی کرده، وقتی فقر و نابرابری رنج و فلاکت را دوچندان کرده و کاهش ارزش پول ملی فقرا را فقیرتر و پولدارها را پولدارتر کرده، وقتی بوی مشمئزکننده تبعیض و رانت سراسر یک جامعه را دچار نفرت کرده، پیش‌بینی آینده چندان دشوار نیست.

 

توسعه فضای مجازی و زیرساخت‌های اینترنت یکی از شعارهای «دولت اعتدال» بوده و از قضا برخلاف بسیاری مطالبات بر زمین مانده، دست‌کم دولت به‌ دلیل اجرا و تحقق این مطالبه خاص به خود می‌بالد؛ به نظر شما نقش دولت فعلی در «کنشگری هشتگی» از این منظر چگونه است و آیا می‌توان به دولت در این رابطه نمره قابل ‌قبول داد؟ کاستی‌های این حوزه از چه قرار است؟

 

چندان با مقدمه سوال شما موافق نیستم. ببینید رشد تکنولوژی در دنیای کنونی اجتناب‌ناپذیر است. حکومت‌ها ممکن است برابر این فرآیند مقاومت کنند یا تسلیم آن شوند اما نمی‌توانند مانع آن شوند. همه ما یادمان هست که در دوره‌ای دستگاه ویدیو قاچاق محسوب می‌شد و خرید و فروش آن جرم بود. همه به یاد داریم که سال‌ها تلاش شد تا مانع از نصب ماهواره شوند و حالا ناچار شده‌اند تسلیم شوند. این دولت یا دولت بعدی چه فرقی دارد؟ هر دولتی ناچار است به‌ دلیل ضرورت‌های حکمرانی تسلیم تکنولوژی شود حتی اگر طالبان باشد. حکومت‌ها وظیفه اداره جوامع را دارند و برای این کار ناچارند سراغ تکنولوژی بروند. بنابراین «کنشگری هشتگی» محصول لطف دولت اعتدال نیست؛ بلکه محصول اعتراض عمومی به سیاست‌ها یا تصمیمات نادرست و غلطی است که دولت به عنوان بخشی از قدرت مسلط در آن سهم داشته است.

 

و سوال پایانی؛ نگاه شما به آینده کنشگری سیاسی- مدنی چیست؟ آیا در آینده با پیشرفت فناوری، این نوع خاص از مطالبه‌گری که از طریق ابزار تکنولوژی و فضای مجازی محقق می‌شود، جای انواع قدیمی‌تر کنشگری مدنی-سیاسی را خواهد گرفت و احیانا در دهه‌های بعد، دیگر شاهد تجمعات خیابانی نخواهیم بود و شهروندان صرفا با طرح بحث در فضای مجازی و تکرار آن از طریق هشتگ‌زدن و به اصطلاح داغ کردن این هشتگ‌ها، خواسته‌های‌شان را اعلام می‌کنند؟ در غیر این صورت، تحول احتمالی مطالبه‌گری خیابانی و غیرمجازی را چطور و در چه مسیری می‌بینید؟

 

جنبش‌ها محصول بحران در شرایط زندگی مردم هستند. شرایط غیر قابل تحمل است که مردم ناراضی را وادار به کنش اعتراضی می‌کند. در واقع بی‌اعتمادی به نهادهای مدیریت‌کننده جامعه عامل مهم اعتراض و کنش اعتراضی است. مردم برای تفریح و سرگرمی یا تفنن در کنش‌های اعتراضی درگیر نمی‌شوند، آنها ریسک اعتراض را می‌پذیرند تا برای ایجاد زندگی بهتر بجنگند. در جنبش‌های اعتراضی روابط و پیوند معترضان بسیار اهمیت دارد. شبکه‌های مجازی این پیوندها را به بهترین نحو ممکن فراهم می‌کنند. اما نه برای نیامدن به خیابان، بلکه برعکس برای آمدن به خیابان. هر کنشگری اعم از مجازی یا حقیقی تمرینی است برای ایجاد فضای خودمختار و آمادگی برای کنش جمعی و اشغال خیابان. مگر اعتراضات آبان‌ماه 98 را همین چندماه پیش ندیدید؟ با وجود تداوم بحران‌ها و ناتوانی نظام حکمرانی در کاهش و حل بحران‌های ساختاری کنونی کنشگری جمعی- چه مجازی و چه حقیقی- پایانی ندارد؛ همان‌طور که بارها گفته‌ام تا اطلاع ثانوی جامعه ایران در وضعیت جنبشی است.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
4 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.