سفیر سابق ایران در هند گفت: حرکتی از سوی دستگاه‌های دیپلماسی ما نسبت به این قضیه صورت نمی‌گیرد، اما این به اصطلاح بی‌عملی صرفا در مواجهه با مسلمانان هند نیست و ما انتقادهای مشابهی را درباره مواضع ایران در قبال سرکوب اویغورها در چین یا روهینگیایی‌ها در برمه شنیده‌ایم. می‌توان گفت که ما در این مساله مواجه با نوعی از پارادوکس هستیم.

به گزارش جماران؛ روزنامه اعتماد نوشت: «مردی در میانه جمعیتی چوب به دست بر زمین افتاده، لباس محلی‌ سپیدش با قطره‌های خون رنگ قرمز گرفته، سرش را میان بازوانش پنهان کرده تا از شدت ضربه‌ها بر سر بکاهد. هر ثانیه بر جمعیت ضاربان افزوده می‌شود و تنها چند قدم آن سوتر نیروهای پلیس بدون هیچ دخالتی در حال نظاره این صحنه هستند.» «جمعیتی از مردان با دانه‌های ریز و درشت سنگ در دست دو زن را در کنج دیوار روی تلی از چوب انداخته‌اند. ضربات ممتد چوب‌ها بر تن زنان برای چند ثانیه قطع می‌شود و در این فاصله قطعه سنگی بزرگ بر پیکر نحیف یکی از زنان فرو می‌آید. سر زن به عقب برمی‌گردد، درست در مسیر مستقیم دوربین موبایل یکی از تماشاچیان این صحنه و جوی خون از میان موهایش صورتش را قرمز می‌کند.» مسلمانان در هند صحنه‌هایی از این جنس را هر روز زندگی می‌کنند. در چند هفته اخیر دوباره بر موج حمله افراط‌گراهای هندی بر مسلمانان افزوده شده است. همزمان با سفر دونالد ترامپ، رییس‌جمهور امریکا به هند، مسلمانان این کشور در دهلی دست به تظاهرات آرام و مسالمت‌آمیز در اعتراض به «قانون جدید اعطای شهروندی به مهاجران غیرمسلمان» زدند. جواب این اعتراض اما حمله هندوهای افراطی و سکوت نیروهای امنیتی بود. میرمحمود موسوی که سابقه سفارت ایران در هند را در کارنامه خود دارد در گفت‌وگوی اختصاصی با «اعتماد» بهره‌برداری حزبی نارندرا مودی، نخست‌وزیر هند از این قبیل اقدامات را کوته‌بینانه و مقطعی می‌داند. موسوی با اشاره به سابقه مودی در سکوت در برابر سرکوب مسلمانان در هند تاکید می‌کند که تبعات این ناآرامی می‌تواند منطقه را با جمعیت قابل توجه مسلمانانش به آشوب بکشد. او که مدتی مدیرکل آسیای غربی وزارت امور خارجه کشورمان هم بوده از بی‌عملی کشورهای اسلامی و ایران در برابر سرکوب مسلمانان در هند انتقاد کرده و می‌گوید که موضع‌گیری در برابر این اقدام‌ها از منظر کرامت انسانی دارای اهمیت است و این امر را نباید قربانی مصالح سیاسی کرد.

«قانون جدید اعطای شهروندی به مهاجران غیرمسلمان» هندو، سیک، بودایی، آیین جین، پارسی‌ها و مسیحیان که پیش از سال ۲۰۱۵ از کشور‌های مسلمان پاکستان، بنگلادش و افغانستان گریخته‌اند، به تظاهرات خشونت‌آمیز در بخش‌هایی از هند منجر شد. این قانون به پیروان دین اسلام حق شهروندی اعطا نمی‌کند، اقدامی که از نگاه منتقدان باعث تضعیف قانون اساسی سکولار هند می‌شود. گفته شده که تصویب این لایحه از جمله وعده‌های انتخاباتی نارندرا مودی، نخست‌وزیر هند بوده که در پی تقویت پایگاه ملی‌گرایانه خود در میان جامعه هندو است. فکر می‌کنید چرا چنین لایحه‌ای که پیش‌بینی واکنش‌ها به آن سخت نیست اصلا مطرح شده و تا مرحله اجرا هم پیش رفته است؟

تلاش برای به تصویب رسیدن این لایحه در کنار چند اقدام به اصطلاح ملی‌گرایانه دیگر همیشه جزو چارچوب‌های اصلی فعالیت‌های حزب حاکم بی‌جی پی (بهاریاتا جاناتا) بوده است. این مساله به چندسال اخیر محدود نیست و فراتر از این بازه زمانی است. پیش از استقلال هند هم جدال میان هندوها و مسلمانان در میان مشاجره‌هایی بوده که بعضا انگلیس هم در آتش آن دمیده تا به اصطلاح اختلاف افکنده و حکومت کند. در چند دهه اخیر جریان‌های افراطی در شبه‌قاره از هند تا پاکستان حضور داشته‌اند و برخی هم از ابزار افراطی‌گرایی برای رسیدن به قدرت یا حفظ قدرت استفاده کرده‌اند. بنابراین باید گفت که این افراط‌گرایی‌ در هند تازگی ندارد. اما شاید این‌بار این روند در ظرفی ریخته می‌شود که می‌تواند موضوع جدیدی باشد. حزب بی‌جی پی از قریب به سه دهه پیش که فعالیت خود را آغاز کرد بیشتر تمرکز خود در رقابت‌های انتخاباتی را بر این محور گذاشت که چگونه می‌تواند انگیزه‌های ملی‌گرایی یا هندوگرایی را به نحوی برجسته کرده و با ابزار آن حزب قدیمی و قوی «کنگره» را شکست بدهد. در مجموع باید گفت که بی‌جی پی در این جهت هم نسبتا موفق بوده و این قضیه اخیر هم در حقیقت یک حلقه از چندین حلقه حرکت‌هایی است که بوی هندوگرایی می‌دهد. در نتیجه درگیری‌ها افراد بسیاری آواره شده یا جان خود را از دست می‌دهند. می‌توان گفت که طرح چنین لایحه‌های پرسر و صدایی که رنگ و بوی ملی‌گرایی می‌دهد، مانورهای سیاسی حزب بی‌جی پی هستند. این حزب حامیان قدرتمندی در قالب احزاب و گروه‌های مختلف دارد که این افراد با اسامی متفاوت در جامعه هند برای جلب آرا فعال هستند.

اولین‌بار از سال ۱۹۸۴ است که حزب بی‌جی پی دوبار پشت سر هم به قدرت می‌رسد و این در حالی است که برنده شدن این حزب ملی‌گرا و افراطی زنگ خطری برای اقلیت‌های هند به خصوص مسلمانان به شمار می‌رود. پیروزی این حزب با این تفکرات را در کشوری مانند هند که به همزیستی مسالمت‌آمیز ادیان متفاوت معروف است را می‌توان نشان از شکاف در جامعه هند و رونق گرفتن افراط‌گرایی دانست؟

به‌طور کلی در چندین دهه گذشته حرکت‌های افراطی در کل منطقه رو به افزایش بوده است. ریشه‌های این مساله به 4 دهه قبل باز می‌گردد. البته به مرور زمان متاسفانه پررنگ‌تر هم شده است. اگر عقربه‌های ساعت را چندان عقب نبریم و سی سال اخیر را مبنا قرار دهیم، می‌بینیم که مجموعه گرایش‌های افراطی از جمله آنهایی که در قالب طالبان و داعش شکل گرفته به همراه هندوهای افراطی روی هم تاثیر تشدیدکننده متقابل داشته‌اند. دولت‌های متفاوت هند همواره از اقلیت مسلمان نگران بوده‌اند، اما این نگرانی باعث فراموشی این اصل نشده بود که هند بر پایه تنوع و تکثر بنا شده و دوام آورده است. متاسفانه باید گفت که برخی‌ها در بی‌جی پی و برخی گروه‌های تندتر متوجه تبعات اقدام‌های ملی‌گرایانه بر ثبات، امنیت و آرامش در هند نیستند.

این یک اصل است که اگر هند تاکنون به شکل یک شبه قاره باقی مانده و توانسته به‌رغم تنوع قومی و مذهبی و زبانی ادامه حیات بدهد به دلیل مدارا و تسامح موجود در این کشور بوده است. متاسفانه در سال‌های اخیر تلاش برای حفظ قدرت این اصل ارزشمند را کمرنگ کرده است. این فقط مسلمانان نیستند که از رویکرد ضداسلامی بی‌جی پی انتقاد می‌کنند، بلکه بخش بزرگی از سیاستمداران هندو هم در چند هفته اخیر در انتقاد از این سیاست‌ها و خطرناک دانستن آن برای یکپارچگی، حاکمیت ملی و حفظ تنوع قومی و مذهبی در این کشور قلم زده و صحبت کرده‌اند. با این همه به این هشدار توجه لازم نمی‌شود و به نظر من بی‌جی پی یا هر جریان فکری و سیاسی در هند که این سیاست‌های ضداسلامی را پیش می‌برد به موفقیت‌های نزدیک چشم دوخته و متوجه عوارض این تندروی‌ها در درازمدت نیست. باید متوجه بود که جامعه مسلمانان در هند رقم کمی نیست و حداقل دویست میلیون مسلمان در هند زندگی می‌کنند. اگر در نتیجه این سرکوب‌ها و شورش‌ها، خدای نکرده مسلمانان صدمه دیده نیز دست به حرکت‌های افراطی بزنند باید گفت که چیزی از هند باقی نمی‌ماند، اما متاسفانه سیاستمداران همواره خطاهای خود را دارند. خطاهایی که می‌تواند برای هند گران تمام شود و باید امیدوار بود که حاکمیت هند متوجه این خطرات باشد. این آشوب‌ها محدود به مرزهای هند نخواهد بود و می‌تواند کل منطقه را به آتش بکشد. هند در مجاورت جامعه عظیم مسلمانان است و قطعا سرکوب مسلمانان در این کشور، جوامع مسلمان کشورهای همسایه هند و فراتر از آن را آزرده خاطر خواهد کرد و این برای امنیت هند و امنیت منطقه مثبت نیست.

مدافعان این لایحه ادعا می‌کنند که دقیقا به این دلیل که ما محصور بین کشورهای مسلمان هستیم به دنبال تصویب این لایحه برای دفاع از اقلیت‌های دینی غیرمسلمان هستیم.

به نظر من این تفکر، نزدیک‌بینی است و اگر به تحولات جهانی نگاه بکنیم، می‌بینیم که از خیلی جهات مرزهای جغرافیایی نسبت به گذشته کمرنگ‌تر شده‌اند. بسیاری از کشورهای جهان به این نتیجه رسیده‌اند که در هر منطقه‌ای، امنیت منطقه شرط اول امنیت ملی است. این مساله که هند در این منطقه در مجاورت کشورهای مسلمان است یک واقعیت تغییرناپذیر جغرافیایی است و دولت هند باید با در نظر گرفتن این واقعیت به دنبال راه‌هایی بگردد که در سایه آنها بتواند ادامه حیات داده و برنامه توسعه اقتصادی خود را پیش ببرد. طبیعی است که در غیاب امنیت، ثبات و صلح، توسعه اقتصادی ممکن نیست. این تحولات تا همین‌جا هم بر اقتصاد داخلی هند تاثیر گذاشته و در پیش‌بینی‌های تازه میزان رشد اقتصادی در سال مالی پیش‌رو 2 درصد کاهش پیدا کرده است. دولت هند باید به این نکته توجه داشته باشد که کشورهای این منطقه هر یک با چند بحران دیگر هم در حال دست و پنجه نرم کردن هستند و باید مراقب باشد بحرانی که در این کشور در نتیجه سرکوب مسلمانان به راه افتاده نقش سوخت‌رسانی به سایر بحران‌های منطقه‌ای را بازی نکند. به نظر من این قبیل حرکات به تقویت تروریسم در منطقه ما منجر خواهد شد و این مساله اصلا با توجه به حضور 200 میلیون مسلمان در هند در راستای منافع این کشور بزرگ نیست. همچنین با هویت شناخته شده هند که در چهره‌هایی نظیر مهاتما گاندی تجلی پیدا کرده، سازگار نیست.

شخص آقای مودی سابقه بدی در سکوت در برابر سرکوب مسلمانان دارد و حتی در رسانه‌های داخلی هند نیز از این رویکرد ایشان انتقادهایی شده است. به عنوان نمونه، مشاور نخست‌وزیر اسبق هند در مقاله‌ای در وب‌سایت «ان‌دی‌تی‌وی» نوشته بود: «آیا نخست‌وزیر ما پیرو تفکرات گاندی است؟ حزب مودی با شعار ملی‌گرایی و تعصب روی مذهب هندوها به قدرت رسید و نخستین‌بار در مبارزات انتخاباتی خود از عبارت «پیروزی و شکوه از آن خدای راما است» برای اشاره به تخریب مسجد بابری و سپس بنای معبد رام در آن نقطه استفاده کرد.» شخصیت ایشان را چقدر در آشوب به راه افتاده دخیل می‌دانید؟

زمانی که فاجعه «احمدآباد» گجرات در سال 1381 رخ داد، من سفیر ایران در دهلی بودم. صحنه‌هایی که در تلویزیون‌ها و روزنامه‌ها مشاهده کردم فاجعه‌بار بود و هنوز برخی از این صحنه‌ها مقابل چشمانم است و تمام آن حوادث در زمانی رخ داد که آقای مودی سروزیر «گجرات» بود. به دلیل همین سابقه بود که تا زمانی که وی برنده انتخابات سراسری در هند شد، ورود او به امریکا و چند کشور اروپایی دیگر به اتهام نقض حقوق بشر ممنوع بود. در آن زمان رسانه‌های هندی نوشتند که با رسیدن به قدرت در دولت مرکزی انتظار می‌رود شاهد یک سیاست متفاوت باشیم. به هر حال اداره یک کشور با جمعیت بالای میلیارد نیازمند سیاست‌های متفاوتی نسبت به اداره یک ایالت کوچک است. با این‌ همه در دوره دولت ایشان تاکنون علاوه بر لایحه جنجالی حقوق شهروندی، شاهد واگذاری مسجد بابری به هندوها و اقدام‌های جدید در مساله کشمیر هم بوده‌ایم. تا به حال پاسخ این اعتراض‌ها با نیروهای امنیتی داده شده است، اما قطعا این روند قابل تداوم نیست و می‌تواند واکنش‌های جدی در داخل هند و منطقه داشته باشد.

فردی مانند انگ سان سوچی در برمه هم با وجود دریافت جایزه صلح نوبل در برابر کشتار و آواره کردن مسلمانان روهینگیا سکوت اختیار کرده و از سوی جامعه بین‌المللی طرد شد تا بدانجا که مساله بازپس گرفتن جایزه صلح نوبل وی هم مطرح شد. می‌دانیم که هند از جایگاه سیاسی، جمعیتی و اقتصادی متفاوت‌تری به نسبت برمه برخوردار است اما فکر می‌کنید تداوم سکوت مودی در سرکوب مسلمانان به نوعی از انزوای وی در سطح بین‌المللی منتهی شود؟

با شما درباره غیرقابل مقایسه بودن جایگاه برمه و هند موافق هستم. هند در میان قدرت‌های بین‌المللی جایگاه بسیار متفاوتی از برمه دارد. اخیرا دونالد ترامپ، رییس‌جمهور امریکا برخلاف عادت معمول روسای جمهور این کشور که در جریان سفر به منطقه همزمان به هند و پاکستان می‌روند صرفا به هند رفته و به واشنگتن بازگشت. از سوی دیگر نگاهی به جایگاه هند در 20 سال گذشته نشان می‌دهد که جایگاه بین‌المللی این کشور رو به صعود است و طبیعتا سایر کشورها هم این صعود و پیشرفت را در موضع‌گیری‌های‌شان در قبال هند و دولت مودی مدنظر قرار می‌دهند. البته به این معنا نیست که جهان چشم خود را بر این قضایا ببندد، چراکه در حال حاضر هم سازمان‌های حقوق بشری در محکومیت سرکوب مسلمانان در هند موضع‌گیری‌هایی داشته‌اند. اما از آنجا که در عالم سیاست، حقوق بشر عمدتا یک ابزار است و نه ارزش، نمی‌توانیم از جامعه جهانی به خصوص حکومت‌های غربی انتظار داشته باشیم که در این مساله جدای از شعارهای نمایشی حرکت جدی هم انجام بدهند.

در این میان انتظار بسیاری هم از جامعه هند و روشنفکران سیاسی و اجتماعی این کشور وجود دارد. در هفته‌های اخیر مطالب زیادی در رسانه‌های هند منتشر شده است. در جامعه هند چهره‌هایی را داریم که درک و فهم خوبی از مسائل حقوق بشری دارند و به‌رغم آنکه ممکن است بسیاری از آنها مسلمان نباشند با تبعیض مخالف هستند و از جامعه مسلمانان حمایت‌های جدی می‌کنند. این چهره‌ها که تعداد آنها کم هم نیست، می‌دانند که اگر هند می‌خواهد اولا بزرگ بماند و ثانیا توسعه اقتصادی را به عنوان اولویت نخست پیگیری کند، لازم است به تنوع و تکثر و حقوق اقلیت‌ها احترام بگذارد. به خصوص آنکه مسلمانان در هند اقلیتی بزرگ و 200 میلیونی هستند. با این همه من پیش‌بینی نمی‌کنم که مودی منزوی شود، اما اگر همین روند ادامه پیدا کند هم توسعه اقتصادی هند آسیب‌های جدی می‌بیند و هم جایگاه حزب بی‌جی پی متزلزل خواهد شد.

دونالد ترامپ در حالی مورد استقبال مودی قرار گرفت که کمی آن سوتر از این مراسم مسلمانان در حال سرکوب شدن بودند. ترامپ پس از بازگشت از هند از پاسخ دادن به تمام پرسش‌ها درباره نقض حقوق بشر در هند طفره رفت. همزمان شاهد بودیم که مودی در جریان سفر سال گذشته به امریکا در میان جمعیت هندوهای مقیم این کشور تبلیغ‌های زیرپوستی خوبی هم برای دونالد ترامپ کرد. فکر می‌کنید مودی در حال استفاده از چتر حمایتی ترامپ برای پیشبرد اهداف ملی‌گرایانه خود در داخل هند است؟

من مساله را کمی متفاوت‌تر می‌بینیم. نارندرا مودی اهداف جاه‌طلبانه‌ای دارد و به دنبال یافتن جایگاه بالاتر در میان قدرت‌های دنیا و توسعه اقتصادی و رفاه عمومی بیشتر در هند است. او برای رسیدن به این اهداف، فعالیت‌هایی را برای نزدیک شدن بیشتر به صاحبان قدرت در دنیا انجام می‌دهد. در دو سال اخیر، امریکا به نخستین شریک تجاری هند تبدیل شده و در سال گذشته میلادی حجم رابطه تجاری دو طرف 88 میلیارد دلار بوده است. بنابراین می‌توان گفت که اولویت دولت در دهلی‌نو، توسعه همکاری‌های تجاری با امریکاست. از سوی دیگر باید توجه داشته باشیم که هند از جایگاه بسیار مستحکمی در داخل امریکا برخوردار است و 4 میلیون هندی‌الاصل در امریکا زندگی می‌کنند. این در حالی است که قریب به 200 هزار دانشجوی هندی در امریکا هستند. تمام این مسائل پشتوانه‌هایی برای دولت هند به حساب می‌‌آیند. نارندرا مودی گوشه چشمی هم به این واقعیت دارد که حمایت‌های سایر کشورها به خصوص کشورهای غربی از وی می‌تواند در مسائل داخلی هم به کمک او بیاید و به خوبی می‌داند که نباید این رابطه حسنه را با اقدام‌های داخلی تخریب کند. اما در حال حاضر این موضوعاتی که در هند مطرح است تنها گرفتاری جامعه جهانی نیست و شاید به همین دلیل به انداره کافی به آنچه در هند می‌گذرد، دقت نمی‌شود.

ما بیشترین واکنش‌ها نسبت به سرکوب مسلمانان در چند روز اخیر در دهلی را از سوی پاکستان شاهد بودیم. این در حالی است که مساله کشمیر هم اختلافی است که حکم آتش زیر خاکستر را دارد و همواره با جرقه‌ای روشن می‌شود. فکر می‌کنید حوادث اخیر تا چه اندازه می‌تواند تنور تنش میان هند و پاکستان را گرم‌تر کند؟

تنش میان هند و پاکستان وجود داشته و ادامه هم دارد. در یک‌سال گذشته، تصمیمی که هند درباره وضعیت خاص کشمیر گرفت بر حجم تنش‌ها افزود. هند و پاکستان درباره کشمیر اختلاف‌های ریشه‌دار دارند و این مساله با سرکوب اخیر مسلمانان در دهلی و اعتراض‌های پاکستان بسیار متفاوت است. در ماجرای کشمیر دعوای دو طرف سرزمینی است و ریشه 70 ساله دارد. پاکستان تلاش بسیاری کرد که در این پرونده توجه محافل حقوق بشری دنیا را به خود جلب کند، اما موفق نشد. بنابراین می‌توان گفت که اختلاف هند و پاکستان مربوط به این دولت و آن دولت در این کشورها نیست. با این همه دولت‌های بسیاری نگران از کنترل خارج شدن این تنش‌ها هستند به خصوص که هر دو کشور دارای سلاح هسته‌ای هستند. با این همه مجموعه تحلیل‌ها می‌گوید که در حال حاضر هند و پاکستان هر دو مراقب خط قرمزها هستند و از جنگ پرهیز دارند. تجربیات گذشته می‌گوید که این قضیه محدود به درگیری‌های جزیی می‌ماند. کشورهای بسیاری در این سال‌ها تلاش کردند هند و پاکستان را پشت میز مذاکره بنشانند، اما موفق نشده‌اند لذا می‌توان گفت که نوعی از ناامیدی در این باره در سایر کشورها به وجود آمده است. به‌طور خلاصه می‌توان گفت که پاکستان می‌داند در خرده گرفتن از هند و موضع‌گیری‌ها علیه این کشور نمی‌تواند از حدی فراتر برود و این محدودیت را رعایت می‌کند.

برخی رسانه‌های ایرانی در نقد رفتارهای مودی ادعا می‌کنند که او دقیقا همان راهی را برای تبدیل کردن هند به کشوری برای هندوها در پیش گرفته که اسراییل در یهودی‌سازی اسراییل دنبال می‌کند. و نشانه این پیروی را هم تعمیق رابطه دهلی با تل‌آویو در دوره مودی می‌دانند. تا چه اندازه با این تعبیر موافق هستید؟

من مشابه این تحلیل را در رسانه‌های هندی هم دیده‌ام و برخی نویسندگان هندی هم که منتقد سیاست‌های سرکوب مسلمانان توسط مودی هستند به این نکته اشاره می‌کنند. با توجه به سابقه همکاری‌های هند و اسراییل این تحلیل هم دور از واقعیت نیست، اما باید توجه داشت که رابطه هند و اسراییل نه فقط در دوره بی‌جی پی بلکه در زمان حکومت حزب کنگره هم پیشرفت‌های قابل توجهی داشت. اما نکته‌ای که درباره این دوره وجود دارد، این است که در دولت مودی حوزه جدیدی برای همکاری‌های دهلی و تل‌آویو تعریف شد و آن هم تبادل اطلاعات درباره نحوه برخورد با جریان‌های مخالف، معارض یا گروهای تروریستی است. مطالب بسیاری نوشته شده در این باره که اسراییل به هند در برخورد با تعبیر پاکستانی‌ها مجاهدین کشمیری و تعبیر هندی‌ها تروریسم‌های کشمیری کمک بسیاری کرده است. همزمان دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی طرفین ابایی از اطلاع‌رسانی درباره این تماس‌ها ندارند. بنابراین به نظر می‌رسد که سیاست مشت آهنینی که نتانیاهو در اسراییل در قبال فلسطینی‌ها دنبال می‌کند مورد توجه دستگاه‌های امنیتی هند هم باشد، اما اینکه تا چه اندازه این مساله می‌تواند به نفع جامعه هند باشد مورد تردید است.

شما سفیر جمهوری اسلامی ایران در هند بودید و همزمان در همان دوره هم ما شاهد سرکوب مسلمانان در این کشور بوده‌ایم. انتقادهای بسیاری در این مدت نسبت به سکوت مصلحتی ایران شده است. به هر حال همان‌طور که شما هم اشاره کردید در عالم سیاست حقوق بشر ابزار است و نه ارزش اما از کشورهای مسلمان انتظارهای دیگری می‌رود. فکر می‌کنید دلیل این سکوت مصلحتی ایران چیست؟

قبول دارم که حرکتی از سوی دستگاه‌های دیپلماسی ما نسبت به این قضیه صورت نمی‌گیرد، اما این به اصطلاح بی‌عملی صرفا در مواجهه با مسلمانان هند نیست و ما انتقادهای مشابهی را درباره مواضع ایران در قبال سرکوب اویغورها در چین یا روهینگیایی‌ها در برمه شنیده‌ایم. می‌توان گفت که ما در این مساله مواجه با نوعی از پارادوکس هستیم. از یک سو شعارهایی در حمایت از مسلمانان داده می‌شود و از سوی دیگر در برابر سرکوب بخشی از آنها در برخی کشورها دچار نوعی بی‌عملی هستند. به نظر می‌رسد زمانی که مصالح سیاسی در میان است، این شعارها به کنار می‌رود. البته برخی هم این رویکرد ایران را تعبیر به واقع‌بینی می‌کنند، اما من تصور می‌کنم مناسب نیست که ما از یک طرف این شعارها را بدهیم و از طرف دیگر بی‌عملی داشته باشیم. شاید بهتر باشد توازنی برقرار کنیم و نه به گونه‌ای شعارهای تند و تیز بدهیم که تعبیر به دخالت در امور داخلی سایر کشورها شود و نه چشم خود را بر واقعیت‌های منطقه و جهان اسلام ببندیم. البته که من اعتقاد دارم مساله سرکوب اقلیت‌ها از چین تا برمه تا هند صرفا مساله جهان اسلام نیست و باید به آن از منظر کرامت انسانی نگاه کرد. متاسفانه دستگاه دیپلماسی ما گرفتار مشکلات بسیاری است که یکی از آن مشکلات این است که بسیاری از اختیارات این دستگاه را از آن گرفته‌اند و شاید هم این مساله در زمین‌گیر شدن آن بی‌تاثیر نباشد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
4 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.