به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین  جشنواره فیلم کودک و نوجوان بوی بچگی می‌دهد، حتی اگر آن قدر بزرگ شده باشی که سال های کودکیت، پشت زمان‌ها جا مانده باشد.نوستالژی جشنواره در آغازین روز مثل یک آرزوی جا مانده در جعبه بزرگ‌ آرزوها هنوز که هنوزاست برای خیلی ها رنگ تازه ای دارد. اینجا باغ نور است. جایی میان نور و شادی و ستون هایی از مه که از آسمان به زمین میخ شده اند.

حتی اگر آن قدر بزرگ شده باشی که دیگر چهار‌دیواری همان جایگاه همیشگی فضای باز باغ نور با فنس ها و حایل ها، اما خیلی متفاوت تر از قبل مانع ‌ات شود، اینها تمام حسی است که در جشن بزرگ پروانه در سی امین جشنواره کودک به تو دست می دهد.سی دهه از تولد نوزادی که حالا به بلوغ رسیده است .

حالا گذشته چیزی است، مثل رویای آسمان پر از پروانه، پر از بادبادک که درونت غنچ می زند.چیزی از جنس پرواز، حتی وقتی که بال نداری. احساس شیرینِ بودنی که موج می زند.کافی بود پایت را از در بزرگ آهنی به داخل می گذاشتی، انگار خاطراتت به یکباره توی قاب تلویزیون بزرگی که نوستالژی هایت را در آن جا داده جان می گرفت. تلویزیونی که سوپرمن هایش ایرانی بودند و آنها را می توانستی در ابعاد چند در چند بی انتها ببینی

دور تا دور باغ نور پر شده از جمعیتی که اکثرشان را بچه ها تشکیل می دهند، انگار هر کدامشان آرزوهایشان را به بادکنک ها بسته اند تا وقتش برسد که تمام امیدهای رنگیشان را به آسمان بفرستند. محوطه باغ نور گوش تا گوش پر شده از آدم های بزرگ و کوچک است، این اولین باری نیست که استقبال به این شکل است. در تمام دوره های جشنواره معمولا جمعیت زیاد است. این بار هم جشن بزرگ پروانه ها به مناسبت حضور خاله شادونه که همیشه توی دل های بچه ها جا دارد شلوغ شده است. بگ راند سبز و قرمزی نوارهایی که شمایلی از فریم فیلم را با خود یدک می کشند فضایی معنوی به سن داده است.

خیلی از کسانی که حالا به عنوان دهه شصتی به شمار می روند، کودکان سی سال پیشی هستند که با بچه هایشان آمده اند. شاید اینها تکه ای از جمعیت زیادی هستند که پشت درها نشسته اند و به مدد تلویزیونی که تمام درون باغ را با جزییات و بدون کم و کاست نشان می دهد به شکل نامرئی دست به دست هم داده اند تا این شادی را باهم تقسیم کنند.

جشن بزرگ پروانه ها طبق معمول با تلاوت آیاتی از قرآن و سرود جمهوری اسلامی آغاز می شود و از همان ابتدا صدای کلیک عکاسان برای ثبت اولین لحظات آغاز می شود. بماند که این لحظات از چشم دوربین های فیلمبرداری و هلی شات ها هم به دور نمی ماند و هر بار بر صفحه بزرگ نمایش نمایی از لبخندها و شیطنت های کودکانه قاب می شود.

نوستالژی ها اما زیاد است. نوستالژی هایی که گاهی توی قاب شطرنجی جا می گیرد. عمو فتیله ای که به کودکان اصفهانی به عنوان میزبان تبریک می گوید. میزبان هایی که دوباره بعد از چند سال جشنواره کودک را به قول بالاترین مقام شهر به موطن خود بازگردانده اند. به گفته مهدی جمالی نژاد این جشنواره قرار است امسال با رویکرد جدیدی برگزار شود چرا که این بار کودکان هستند که جشنواره را به دست گرفته اند. شاهد این ماجرا هم خبرنگاران کوچکی هستند که به خوبی از عهده کارشان از همین ابتدا برآمده اند.

چشم های درشت و مشکی یک کودک، باز در قاب بزرگ تلویزیونی که هر بار روی جمعیت زیادی که در باغ نور جمع شده اند می چرخد، نمایان می شود. کودک تا خودش را در ابعاد بزرگ می بیند، می خندد، گویا او به بادبادکش گفته که آرزویش، بزرگ شدن است. چند نوجوان با لباس های متحد الشکل به روی سن می آیند و با صوت قرآنی شروع به خواندن تواشیح می کنند تا مجلس این بار بُعد روحانی به خود بگیرد.

نوای روح بخش و الحان آسمانی باعث می شود که فضا رنگی دیگر به خود بگیرد، گویا ستاره ها هم به زمین می آیند تا جشنواره کودک را با بچه ها جشن بگیرند.

ساعتی از شب گذشته و تواشیح به پایان رسیده که خاله شادونه با لباس سنتی زرد با دو تا عروسکی که شاید بچه ها خوب می شناسندشان پچ پچه ها را می شکند و به روی سن می آید. غوغایی آغاز می شود و خاله شادونه با دون دون هایش می خواند:« بخند به روی دنیا تا دنیا هم بخنده ، قیمت خنده تو بگو به ما که چنده »؟ این سرآغاز جشنواره ای است که قرار است با کودکان گام بردارد و برای آنها یک هفته پر نشاط را به ارمغان بیاورد با فیلم هایی که تکه هایی از آن باز هم روی صفحه بزرگ به نمایش در می آید. بین وقفه آمدن و رفتن خاله شادونه حالا حضار به تماشای فیلمی با عنوان قهرمان کوچک از حسین قناعت می نشینند. محتوای فیلم حول محور چند بچه شیطان می گردد که خیلی ها از دستشان عاصی شده اند.

در این بین خبرنگاران کوچک و جوان، یک آن از مسئولیتشان کوتاه نمی آیند، شور جشنواره کودک آنها را هم به ذوق آورده است، در حین نمایش فیلم، موزیسین های کوچک، کم کم در جایگاه خود جا می گیرند. میانگین سنی آنها بین 3 تا 6 سال است، بچه های مهد کودکی که در جایگاه بزرگترها تکیه زده اند تا نوستالژی خانواده ها را با شعرهایی مثل عروسک کوچیک من قرمز پوشیده و یا آهنگ هایی که کودکان دیروز با آن بزرگ شده اند زنده کنند.

گویا نسل امروز از آن نسل‌های خوش‌شانس پس از انقلاب هستند؛ چرا که با برگزاری جشن بزرگ پروانه ها در سی و امین دوره جشنواره کودک و نوجوان کم کم به بلوغ خود رسیده است و حالا از آن کودک ترسیده سال های اول تولد، چیزی نمانده ، این را می توانی از نظم حاضر در جشن هم بفهمی . موزیسین های کوچک، به صف از پله ها پایین می روند. تا باز هم نوبت به خاله شادونه برسد و با سر و صدای زیاد با دو تا عروسک بامزه اش به روی سن بیاید:«ایران چه رنگارنگه ...ایران چقدر قشنگه...ایرانی که اصفهانش نصف جهانه.

رضا داد، دبیر جشنواره اولین سخنرانی است که توسط خاله شادونه به جایگاه سخنرانان دعوت می شود، اما چون قرار نیست جشنواره ای که مال بچه ها است، آنها را خسته کند؛ او نیز به مختصر سخنرانی اکتفا می کند و می گوید: امسال برای اولین بار 35 فیلم ایرانی و خارجی در سینماهای سپاهان اصفهان و پردیس چهارباغ به نمایش در می آید و خوشحالیم که دوباره جشنواره کودک و نوجوان به اصفهان زیبا آمده است. نطق سخنران اول که تمام می شود. خاله شادونه به عنوان مجری، نظم مراسم را به دست می گیرد و از یک میهمان ویژه دعوت می کند. کسی که نامش بر صفحه بزرگ نمایان می شود و بعد از آن پسر شجاع، جیمبو، بچه های مدرسه والت در نقش فرانچی و ...او را به خوبی معرفی می کند. مهوش افشاری، صداپیشه با سابقه ای که اولین میهمانی است که بر روی سن گام می گذارد. بعد از او نوبت سعید شیخ زاده است که از کودکی، هم بازی می کرده و هم در امر صداپیشگی نقش داشته است. پسرک لاغر اندام کوچکی که همیشه او را همراه با برنامه تلویزیونی چاق و لاغر می شناسیم.او از مهوش رضایی به خاطر سال ها همکاری تشکر می کند، کسی که به قول او مانند مادرش دوستش دارد.

نرگس فولادوند، مهمان بعدی و صداپیشه ای است که بعد از این دو نفر به روی صحنه پا می گذارد و تک تک با نام بردن از آقای عرفانی ،بهروز علی محمدی، رضا آفتابی، مریم رادپور و کسانی که در صندلی های جلو جا گرفته اند به همکارانش ابراز ارادت می کند.
افشین زی نوری اما مهمان دیگری است که شانس بودن روی سن را از دست نمی دهد. او با قدرت و انرژی به روی سن می آید و از مدعوین می خواهد که با قدرت جواب سلامش را بدهند. جمعیت تقریبا دو هزار نفری که به قول او از دیدنشان لذت می بریم.

بعد از خداحافظی مهمانان، نوبت به شهردار اصفهان می رسد، کسی که خستگی کار و بار جشنواره همچنان بر دوش هایش سنگینی می کند تا او بگوید جشنواره امسال قرار است با نگاهی متفاوت، ذهن های خلاق را به جرگه فعالیت در این حوزه بیاورد.


سخنرانی ها کوتاه است و به روال معمول خسته کننده نیست. تا این لحظه اتفاقات هم آنقدرها شگرف نیست که دل دعوت شدگان را بلرزاند، شاید لرزیدن دل ها بهانه می خواهد چون از آنجا آغاز می شود که فرزند شهدای مدافع حرم با عکس هایی که از پدرانشان در دست دارند به روی سن می آیند . افتخاراتی برای نسل های بعد. فرزندانی از جنس خورشید.

مجری به بچه ها می گوید ، بادکنک هایی که بر دستهایشان بسته اند باز کنند تا نمادی باشد از پروانه هایی که به پرواز درمی آید. بادکنک ها همراه با شمارش معکوس از 30 تا صفر به آسمان می روند، دور می شوند و هر کدامشان ستاره ای را مثال می زنند و ناگهان آسمان کبود جشنواره کودک و نوجوان با جرقه ها و ترقه های رنگارنگ روشن می شود.

۴۶
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

  • کدخبر: 688213
  • منبع: khabaronline.ir
  • نسخه چاپی
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.