رمضان نامی از نام های خداوند است که وجه تسمیه آن را پیامبر (ص) فرموده اند؛ به خاطر اینکه این ماه جان آدمی را پیراسته از گناه و کدورت ها می کند. ویژگی این ماه است که جان آدم را از کدورت هایی که گرفتارش شده پیراسته می کند. امام سجاد (ع) خداوند را به خاطر این ماه سپاس می گویند و آن را ماه ظهور رحمت و مغفرت الهی می دانند.

رئیس انجمن علمی عرفان اسلامی در سخنانی به مناسبت استقبال و آغاز ماه مبارک رمضان که در پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی برگزار شد، ضمن تأکید بر شأن ماه رمضان به بیان نکاتی در مورد روزه داری در این ماه و بهره مندی از رحمت واسعه الهی پرداخت.

به گزارش خبرنگار جماران، مشروح سخنرانی خانم دکتر فاطمه طباطبایی در مورد آغاز ماه مبارک رمضان به این شرح است:

طبیعی است که این یک بحث درون دینی است؛ راجع به ماه رمضان صحبت کردن برای کسی می تواند مفید باشد که خالق را می شناسد و به ربوبیت او ایمان دارد و پیامبر (ص) را می شناسد و دستورات پیامبر (ص) را برای کمال خودش لازم می داند. ضمن اینکه باید این باور باشد که دستوراتی که پیامبر (ص) برای ما آورده اند را باید با اختیار و تعقل بفهمیم و با اختیار و اراده عمل کنیم.

رمضان نامی از نام های خداوند است که وجه تسمیه آن را پیامبر (ص) فرموده اند؛ به خاطر اینکه این ماه جان آدمی را پیراسته از گناه و کدورت ها می کند. ویژگی این ماه است که جان آدم را از کدورت هایی که گرفتارش شده پیراسته می کند. امام سجاد (ع) خداوند را به خاطر این ماه سپاس می گویند و آن را ماه ظهور رحمت و مغفرت الهی می دانند. ماهی است که انسان ها از خود رها می شوند؛ از خدای خود ساخته رها می شوند، از بت هایی که ساختند و همان ها را می پرستیدند رها می شوند. خیلی از ما گرفتار بت های خود ساخته هستیم و بت های خود ساخته خودمان را پرستش می کنیم. یکی از برکات ماه رمضان این است که انسان را از این توهمات و موهومات نجات می دهد. رمضان ماه تولد دوباره انسان است. یعنی اگر یک بار از جنینی متولد شد، اینجا متولد به حوزه انسانیت می شود. رمضان ماه تخلق به اخلاق الهی است. رمضان ماه تسلیم و بندگی است.

سخن زیبایی از پیامبر (ص) داریم که در ماه شعبان نقل شده که جمله بسیار زیبایی را به پیروان خودشان فرمودند که «قد اقبل الیکم شهر الله بالبرکة و مغفرة و الرحمه». یعنی این شهر الله اولا به سمت شما می آید. یعنی وجهه الوهیت خداوند به سمت ما می آید. ویژگی آن هم این است که با رحمت و مغفرت است. یعنی اینکه این ماه به خاطر الله شرافت پیدا کرده و مسأله دوم اینکه خداوند رحمت واسعه اش را در این ماه قرار داده و حسنات را مضاعف و سیئات را به حسنه تبدیل می کند.

اینکه این ماه به خداوند شرافت پیدا کرده و خداوند یک ماه را به خودش اختصاص داده در متون دینی ما سابقه دارد. می بینیم که خداوند کعبه را هم به عنوان خانه خودش اختصاص می دهد. همه جای خانه خدا است؛ کعبه یک بیت است که دستور می دهد آن را برای عاکفین و طاوفین طاهر کنید. همچنین خداوند قلب مؤمن و مسجد را بیت خودش دانسته است. درست است که همه زمان ها از آن خداوند است اما اینجا هم می گوید رمضان ماه من است و این ماه را خاص می کند و «شهر الله» می شود.

این ماه ویژگی های خاص خودش را دارد. می بینید که شما در میان فصول سال وقتی فصل بهار می آید طبیعت را نو می کند و خار و گل نمی شناسد و طبیعت نو می شود و بذرها از تیرگی خاک سر به بیرون می آورند و روی به آسمان می کنند و شکوفا می شوند. در میان ماه های سال هم یک ماه این ویژگی را دارد که بذر انسانیت انسان را شکوفا می کند؛ همه انسان ها را شکوفا می کند. یعنی با همان وسعت و سخاوتش به عالم طبیعت نگاه می کند و بذر وجود انسان را از ظلمت، جهالت و غفلت بیرون می آورد تا تا بذر انسانیت انسان شکفته شود. در باطن طبیعت معنویت ظهور پیدا کند.

از این جمله پیامبر (ص) که فرمودند «قد اقبل الیکم شهر الله» معلوم می شود این ماه عزیز و شریف یک امر وجودی است؛ یک حقیقتی دیده شده که به سمت ما می آید. وقتی به سمت ما چنین موجود عزیز و شریفی می آید، برداشت می کنیم آن کسی هم که این ماه عظیم دارد به طرفش می آید عظیم و شریف است و کرامت دارد. این انسان است که ماه رمضان و الوهیت پروردگار به سمتش می آید. این حسی که احساس کنیم خداوند و پیامبر (ص) چه نگاهی نسبت به انسان دارند. این موجود عظیم شریف به سمت تو انسان می آید.

اگر به این جمله دقت کنیم می بینیم که ما از یک جنبه میزبان چنین مهمانی هستیم؛ او دارد به سمت ما می آید، پس ما میزبانیم و او مهمان ما است و طبعا قرابتی بین میزبان و مهمان وجود دارد. همین حس عاطفه انسان را تحریک می کند و بر می انگیزد و آنچه که در مسیر انسانیت مهم است عاطفه انسانی است و قلب انسان است که کانون محبت است. کانون محبت می تواند علم و معلومات را به ایمان تبدیل کند و ایمان یک نوع گرایش و تعلق خاطر است. وقتی این را حس کنیم یک تعلق خاطر پیدا می کنیم.

جنبه های عاطفه و ساحات عاطفه در عرفان خیلی اهمیت دارد. چون معرفت تعقلی با ثنویت، تثلیث و غیریت است و آن معرفت شهودی است که انسان را با معلوم و مشهود خودش یگانه می کند. بنابر این اگر روی این سخن پیامبر (ص) درنگ کنیم و آن را با گوش جانمان بشنویم، فرمودند «شهر الله»؛ یعنی تمام الوهیت حق تعالی. حق تعالی با وجهه الوهیت تام و تمامش به سمت ما می آید. اگر ما این را متوجه شویم طبیعی است که یک احساس نزدیکی و قرابت با خداوند پیدا می کنیم.

سخن دیگری از پیامبر (ص) نقل شده که می فرمایند «رمضان ماهی است که به مهمانی خدا فرا خوانده شده اید.» ما مهمان خدا شده ایم و به مهمانی خدا دعوت شده ایم. با این بیان ما مهمان خدا هستیم و به ضیافت خدا فرا خوانده شده ایم. در سخن اول ما میزبان بودیم و در سخن دوم ما مهمان هستیم. آنچه می شود از این برداشت کرد این است که از دو جنبه به این رخداد نگاه شده است. یک وقت نگاه می کنند و می گویند وجود شما در این زمان لبریز از رحمت واسعه خداوند می شود. خداوند با وجهه الوهیتش بر تمام شما انسان ها جلوه می کند. یک وقت از طرف دیگر نگاه می کنند و می گویند تو انسان برای بهره مندی از این لطف بی کران و رحمت بی کران الهی خودت را آماده کن که برای این هدیه الهی دعوت شده ای. عین این جریان درباره خود قرآن هم گفته می شود. وقتی که می گویند قرآن بر پیامبر (ص) نازل شد و یک وقت هم می گویند قلب پیامبر (ص) منبسط شد بالا رفت و ترفع پیدا کرد و همسنگ قرآن شد و قرآن را گرفت.

چه مهمان باشیم و چه میزبان، که هر دو درست است، این را می فهمیم که خداوند در هستی اراده ای می کند و این اراده ظهور و بروزهایی دارد؛ در ماه رمضان اراده خاصی کرده است. ماه و زمان خاصی است. خداوند بذر محبتی را برای انسان ها تدارک دیده است. اولین ظهور ذات الهی رحمانیت و رحیمیت است و تأکید می کند که رحمت من بر غضبم پیشی دارد. یعنی تو انسان هم باید رحمتت بر غضبت پیشی داشته باشد؛ تو هم باید وجودت مهر و رحمت باشد. در این ساحت همه موجودات مورد رحمت حق هستند و همه مشمول رحمت رحمانیه و رحیمیه خداوند قرار گرفته اند. این باور انسان را به نشاط و شعف می آورد. نزدیکی به ساخت الوهیت و قرار گرفتن در بزم محبت مقربان و انبیاء الهی انسان را به نشاط می آورد. در این مهمانی همه بزرگان، نیکان و مقربان هستند و به ما هم گفته اند بیا. طبیعی است که اگر کسی این حقیقت را درک کند، چه نشاطی از این بالاتر دارد؟

به نظر می رسد که خداوند از این اراده ها باز هم کرده است. اگر بخواهیم نگاهی کنیم به نظر می رسد که خداوند وقتی کعبه را در روی زمین قرار داد و حضرت ابراهیم(ع) را امر کرد که چه اعمالی را انجام دهد، می خواست حقیقت توحید و تسلیم در برابر خودش را توسط حضرت ابراهیم(ع) به مردم نشان دهد. خداوند اراده کرد که توحید را در اینجا به نمایش بگذارد و همه انسان ها ببینند. همه انسان ها می توانند در زمان خاصی به کعبه بروند و گرد خانه خدا طواف کنند. می گوید ابراهیم(ع) سمبل توحید است و شما هم به تبع او این کارها را انجام دهید.

خداوند اراده دیگری هم کرده است؛ وقتی اراده کرد عشق را با تمام حقیقتش در روی زمین مجسم کند و به انسان ها نشان دهد رخداد عاشورا را رقم زد. می بینیم در عاشورا این عشق توسط امام حسین (ع) و فرزندان و یارانشان به زیبایی تبلور پیدا کرد و انسان های عادی در کنار امام حسین (ع) توانستند به عشق راه پیدا کنند و عشق به الله را در وجود خودشان بپذیرند و نشان دهند.

با این دو سابقه به نظر می رسد که در ماه رمضان هم خداوند چنین اراده ای کرده است. اراده کرده رحمت واسعه اش را به نمایش بگذارد و همه انسان ها را مورد کرامت و رحمت و بخشش خودش قرار دهد. برای چنین هدفش همه ملائکه و فرشتگان را به سمت انسان ها می فرستد و از طرف دیگر می گوید که همه رهزنان (شیاطین) را در غل و زنجیر می کنم و درهای جهنم را می بندم. اینها را به سمت تو انسان باز می کنم و خودم با تمام وجهه الوهیتم به سمتت می آیم و رحمت واسعه من را ببین و لمس کن.

غزالی در کیمیای سعادت جمله قشنگی دارد می گوید «چون ماه رمضان درآید درهای بهشت را بگشایند؛ درهای دوزخ دربندند، شیاطین را در بند کنند و منادی آواز کند ای طالب خیر بیا که وقت تو است و ای جوینده شرّ باز ایست که نه جای توست.» لذا این ماه ماهی است که خداوند با تمام الوهیتش بر ما جلوه می کند. زمان مناسبی است که اگر تا حالا نشناخته ایم او را بشناسیم و او را در متن زندگی احساس کنیم؛ فکر نکنیم خالقی است که در بالاها نشسته است. از اینکه وقتی می خواهیم دعا کنیم سرمان را بالا می کنیم فکر نکنیم که خدا بالا است؛ خدا همه جای هست.

خود خداوند هم این را می گوید و گویی با گلایه هم می گوید که انسان ها اگر خودشان و وجودشان را حس کنند و بفهمند که هستند من را حس می کنند و من را فهمیده اند. پس همه انسان ها می یابند؛ همه من را حس و شهود می کنند. اما گاه آگاهانه و گاه جاهلانه من را انکار می کنند. و الا هرکسی وقتی خودش را دریابد من را دریافته است. چون وجودی غیر از من نیست. اگر خودش را شهود کرد به وجود من اعتراف کرده است. نتیجه چنین معرفتی رفع عصیان گری است. اگر چنین احساسی در انسان پدید آید و چنین معرفتی پیدا کند دیگر عاصی و سرکش نمی شود.

از این روی می بینیم که خداوند به انسان تذکر می دهد «انتم فقراء الی الله». تو انسان که کرامت داری این را بدان که همه ما سوی الله فقیر الله هستند. به تعبیر امام خمینی (س) همه اسماء و صفات الهی هم به «الله» نیازمندند تا به ذات الهی ملحق شوند. این الله در این ماه به سمت ما می آید. پس اگر ما افتقار و نیازمندی خودمان را حفظ کردیم می توانیم از این ماه بهره ببریم و خودمان را در معرض این مغفرت و رحمتش قرار دهیم. اگر خودمان را شناختیم و او را شناختیم می فهمیم که ما موجودی انداخته شده نیستیم و بلکه آویخته ایم؛ سر ریسمان ما به دست او است و او هر لحظه رب و مربی ما است.

اگر این طور شد آن وقت می توانیم از فیوضات این ماه بیشتر بهره ببریم؛ یک احساس قلبی است که با خدا پیدا می کنیم. اگر چنین درکی نسبت به این ماه پیدا کردیم و باور کردیم که خداوند چنین خواسته و اراده کرده، طبیعی است که از بزرگان می شنویم که با شوق و اشتیاق به استقبال این ماه می رفتند و برای دیدن هلال ماه تلاش می کردند؛ مثل عاشق شیدایی که چشم به راه محبوبش دوخته است. برای اینکه می داند این ماه چیست که به سمتش می آید. همین طور از رفتنش اشک می ریختند. در صحیفه سجادیه (ع) ببینید که چگونه در فراق این ماه اشک می ریزد و از رفتنش ضجه می زند. معلوم است که چنین موجودی وقتی می خواهد بیاید باید چه ذوقی داشته باشد واز رفتنش چقدر ناراحت باشد.

امام سجاد (ع) طوری با هلال ماه رمضان برخورد می کنند که انگار یک موجود با شعور در برابرشان قرار گرفته و با او صحبت می کنند. طبیعی است که اگر حسی نسبت به ماه داشته باشیم می رویم هلال ماه را ببینیم. همین عمل ما عبادت محسوب می شود و مستحب است که به رؤیت هلال ماه برویم. برای اینکه این یک نوع اظهار علاقه به مهمانی است که قرار است بیاید و برای ما ارزشمند است. هرچه مهمان ارزشمندتر باشد ما بیشتر به استقبالش می رویم. امام سجاد (ع) می فرماید وقتی هلال ماه رمضان را دیدید به هلال ماه اشاره نکنید. ببینید چقدر نکته اش لطیف است. چه کار کنیم؟ روی به قبله بایستید، دستانتان را بالا ببرید و به هلال ماه خطاب کنید و بگویید «ربی و ربک الله رب العالمین». اگر تو را دوست دارم، اما الله رب العالمین است و هر دو مربوب رب العالمین هستیم.

می بینیم که پیامبر (ص) اشاره می کنند که روز این ماه بهترین روزها، شب هایش بهترین شب ها و ساعت هایش بهترین ساعت ها است. دیگر چطوری به ما بگویند که خداوند چنین فرصتی را در اختیار شما قرار داده است؟ به چه زبانی به ما بگویند از این زمان استفاده بگیرید و بهره ببرید؟ اینجا است که خدا بار عام داده و می خواهد همه را قبول کند. می گوید خواب شما عبادت است. دعایتان مورد اجابت واقع می شود. خواجه عبدالله انصاری می گوید «اینک که هم بسوزد و بشوید به آتش گرسنگی تن ما را و هم بسوزاند به آب توبه دل گناهکار ما را.» اگر این را باور کنیم رفتار ما با خدا طور دیگری می شود.

خداوند در اهمیت این ماه می گوید که قرآن را نازل کردم. به تعبیر امام خمینی (س) قرآن نسخه انسانیت است که در شب قدر بر قلب مبارک پیامبر (ص) نازل شده است. بعد به توصیف لیلة القدر می پردازد و می فرماید «ما ادراک لیلة القدر» یعنی شما لیلة القدر را درک نمی کنید. فقط این را بدانید که از هزار شب بالاتر است. این سخن خدا با مقدمه ای که گفتم اراده کرده رحمت واسعه خودش را بر انسان نازل کند و با تمام وجهه الوهیتش به سمت انسان آمده، از ما چه می خواهد؟ شب قدر قرآن را بر پیامبر (ص) نازل کردم و شما هم نمی فهمید که شب قدر چیست. این سخن چه پیامی برای ما دارد؟ یک گزارش یا یک تنبه و هشدار است؟ با مطالبی که گفتم می بینید که اینجا می تواند هشدار باشد. برای اینکه بگوید تو انسان هم می توانی با این وسعتی که به خرج داده ام و با فرستادن ملائکه، تو هم باید قلبت را به روی سخنم باز کنی. تو هم باید کلام من را از خودم بشنوی.

اگر انسان کامل تمام حقیقت قرآن را گرفت، تو هم به اندازه ظرفیت وجودی خودت می توانی کلام را بشنوی و خودت را مخاطب من قرار دهی. از این جهت اهل معرفت می گویند ای ماه رمضان بیا و بی مهری، کج اندیشی، بدفهمی، غرور و جهالت را از وجود ما پاک کن تا ما بتوانیم سخن محبوب را بشنویم؛ و در پرتو مهر او به آتش عشق او ذوب شویم و به کمال و تعالی برسیم.

تا اینجا که گفتم امتیازات و ویژگی های خود ماه است. اما این ماه امتیاز دیگری دارد و آن روزه است. می گوید در این ماه من روزه را برای شما مقرر کردم. حال اینکه تا رمضان گفته می شود به نظر می رسد به معنای ماه روزه است. یکی از کارهای ماه رمضان روزه داری است. پس گمان نشود که اگر ما به دلایلی مثل شرایط جسمی یا نامناسب بودن حال نمی توانیم روزه بگیریم از رحمت و مغفرت الهی بی بهره هستیم یا جمله پیامبر (ص) که «قد اقبل الیکم» در مورد ما صادق نباشد. یکی از اعمال ما این است که روزه بگیریم. پس از طرف دیگر هم اگر روزه گرفتیم و لب از طعام بستیم کاملا از برکات و رحمت این ماه بهره مند شده ایم.

خداوند می فرماید «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم» چرا؟ «لعلکم تتقون». پس روزه برای همه بوده و همه امت های پیشین روزه داشته اند. اما نه در ماه رمضان و نه بدین گونه که به ما توصیه و امر شده است. امام صادق (ع) هم فرموده اند که «امت پیامبر (ص) هستند که به این روزه ماه مبارک رمضان تفضل و برتری پیدا کردند.» روزه ماه رمضان ویژه امت پیامبر خاتم (ص) است و می بینیم که روزه بر خلاف عبادات دیگر ترک یا امساک است؛ یعنی یک وجه سلبی دارد. از این روی حسنی که دارد این است که ریا در آن راهی ندارد. در امور وجودی ترس از ریا هست و در امور سلبی ریا نیست و به همین خاطر خدا فرمود روزه بین من و خلق است.

این ماه با این عظمت آمد و به ما هم گفته شده روزه بگیریم. چرا روزه بگیریم؟ «لعلکم تتقون» روزه بگیرید که تقوا پیدا کنید و بتوانید بیشتر از آن رحمت و فیوضات بهره مند شوید. تقوا یعنی اینکه تمام اعضا و جوارح ظاهری و باطنی خود را حفظ کنیم. امام سجاد (ع) یک تعریف زیبا از تقوا دارند که مضمون آن را می گویم. می فرمایند تقوا آن است که جایی که من دوست دارم تو باشی، باشی و جایی که دوست ندارم تو را آنجا ببینم نباشی. این قاعده کلی را به همه جای ببرید.

پیامبر (ص) در مورد ویژگی روزه فرمود که روزه سپری در برابر آتش است. آتش انواع و اقسام دارد؛ مثل آتش غضب، آتش خشم، آتش عصبیت و آتش جهالت. روزه می تواند آنها را مهار و خاموش کند. امام رضا (ع) فرمودند روزه واعظ است و برای ما بیدار کننده است. یعنی انسان را بر نیازهای دنیایی و آخرتی آگاه می کند. باز گفته شده که روزه پاسخ منفی به خواهش های نفسانی است و همین موجب تقویت اراده انسان می شود.

یک نوع از این روزه «صوم النفس» است. یک مرتبه است که انسان خواهش های نفسانی را پاسخ نمی دهد؛ یعنی عقل سیطره پیدا کرده و این عقل است که حواس و هواهای نفسانی انسان را مدیریت می کند. اگر روزه دار قلبش را به روی غیر بست و متوجه شد این خدا است که در وجودش هست و هستیش به هستی او است و غیر او چیزی نیست، چون غیری نمی بیند قلبش را به غیر می بندد و بدون اذن خدا کسی بر قلبش وارد نمی شود. این مهم است چون می گوید «عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست». وقتی عشق به خدا پیدا کرد عشق به مخلوقات پیدا می کند. این عشق به مخلوقات با اذن او است؛ در نتیجه موجب ترفعش می شود نه دست و پایش را بگیرد و اسیرش کند؛ رشد و تعالیش می دهد. پس اگر قلبش را به روی غیر بست و هیچ کس بدون اذن او وارد نشد روزه او «صوم القلب» است و قلبش روزه دار بوده است. اگر هم روزه ظاهری گرفت، همین که عموما امثال ما می گیریم و فکر می کنیم از زمانی تا زمانی باید لب از طعام ببندیم، اینها «صوم العام» می شود.

ولی جالب اینجا است که خداوند همین اعمال نمایشی ما را هم دوست دارد و می گوید همین کار را انجام دهید. چه در کعبه که وقتی می روید گرد خانه اش می چرخید یا در جایی اظهار عشق و علاقه و ارادت به او می کنید، چه اینجا که روزه ظاهری می گیرید و دهانتان را می بندید، می گوید دوست دارم همین طور باشد. به نظر می رسد که، مثال خیلی پایین است ولی برای تقریب ذهن می گویم، کارگردان نمایشنامه ای می نویسد و به یک نفر هنرمند می دهد که اجرا کند و هنر پیشه ای که بتواند درست روی صحنه بخندد یا گریه کند، کارگردان خوشش می آید و به او جایزه می دهد. در حالی که وقتی او گریه می کند سوز قلبی نداشته است. اما به خاطر خوب گریه کردن کارگردان خوشش می آید و به او جایزه می دهد. به نظر می رسد که خداوند در این ماه چنین چیزی را از انسان می خواهد. چون می خواهد در هم قبول کند. بزم، بزم محبت و ضیافت، ضیافت الوهیت است دیگر کوچک و بزرگ نمی کند و خوب و بد را جدا نمی کند.

اگر انسان بخواهد بهره ای از این روزه ببرد، چیزی که باید به آن برسد مقام توحید است. باید یگانگی خداوند را با تمام وجود بفهمد و بفهمد که «اقبل الیکم شهر الله» به چه معنا است؛ که خداوند با تمام الوهیتش به سمت ما می آید به چه معنا است. ملائکه را هم کمک گرفته و شرایط را جور کرده و موانع را برطرف کرده که ما به این نقطه برسیم. اگر در درجه اول توانستیم فعلی را غیر از فعل خدا نبینیم، یعنی از دیدن فعل غیر خدا امساک کنیم، اینجا است که ما به «توحید فعلی» می رسیم. اگر به «توحید فعلی» رسیدیم حقیقت آیه شریفه «ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی» را می فهمیم، حقیقت «لا مؤثر فی الوجود الّا الله» را می فهمیم، حقیقت «لاحول و لا قوة الّا الله» را می فهمیم. اینها همه کلام خدا است؛ چه زمانی آنها را بفهمیم و با تمام وجود حس کنیم؟ وقتی که به این مرتبه از توحید برسیم و بعد به او ایمان بیاوریم.

وقتی که از دیدن صفت غیر خدا هم امساک کردیم به «توحید صفاتی» می رسیم و وقتی از این مرتبه هم بالاتر رفتیم و از مشاهده غیر حق امساک کردیم، چشم ما غیری را نمی بیند و هر جای می رود جلوه او را می بیند و غیر او نمی بیند، به «توحید ذاتی» می رسیم که غیر حق چیزی نمی بینیم. نه اینکه کسی را نمی بیند؛ همان کسی که به این مرتبه می رسد دست کارگر را می بوسد و به این بوسه افتخار می کند. چون می داند که غیر حق چیزی نیست و این هم که هست جلوه حق و جلوه محبوبش است.

در عشق های مجازی تجربه کرده ایم که هرچیزی متعلق به محبوب باشد برای شخص عزیز است. مجنون گربه ای که از خانه لیلی می آمد را نوازش می کرد. وقتی به او می گفتند این گربه است، می گفت از خانه لیلی آمده است. بدیهی است که پاداش چنین روزه داری خود خداوند است؛ چون چیزی غیر خدا نیست. در حدیث هم هست که خداوند فرمود جزای چنین روزه ای خودم هستم.

پس با شناختی که نسبت به این ماه پیدا کردیم که یک وجود عظیم و شریف است و به سمت ما آمده، از این جهت ما میزبان هستیم. از جهت دیگر پیامبر (ص) فرمودند که به ضیافت الهی فرا خوانده شده اید، مهمان هستیم. چه مهمان باشیم و چه میزبان، به نظر می رسد که چه برای رفتن به این مهمانی و چه برای پذیرایی کردن از این مهمانی خودمان را آماده کنیم و ببینیم که پیامبر خاتم (ص) چه دستوری را به پیروانشان دادند. ما هم یکی از پیروان آن حضرت هستیم. ببینیم چه باید بکنیم که از این ماه نهایت بهره را ببریم.

من یک نمونه را می گویم که شاید برای ما راهکاری باشد و در این زمان و در این ماه خداوند تمام شرایط و «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» و ملائکه را برای ما فرستاده، بتوانیم بهره مند شویم. یکی اینکه پیامبر (ص) فرمودند از خدا درخواست داشته باشیم، از او بخواهیم، او را بخوانیم؛ از او درخواست نیکو داشته باشیم. فقر و دردمندی خودمان را احساس کنیم و این احساس نیاز را به زبان بیاوریم. زبان یکی از مراتب وجودی ما است و وقتی از زبان ما صادر شد یک وجود لفظی پیدا می کند. وقتی دردمان را حس و بیان کردیم جواب خواهیم گرفت. «طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک/ چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟» به تعبیر عطار فرق انسان با ملائکه دردمندی است. می گویند این خواسته را با سه زبان قال، حال و استعداد بیان کنید و اگر خواسته ما با این سه زبان منطبق باشد اجابتش حتمی است.

نکته دوم این است که قلبمان را از آلودگی ها، رذالت ها و کینه پاک کنیم؛ از توجه به غیر او پاک کنیم. اگر به نخوردن توصیه شده بدانیم که این یک تمرین است؛ تمرین برای ملاقات با معبود است. وقتی قلبمان را پاک کنیم، می گویند خداوند به قلب شما نگاه می کند؛ نه به ظاهرتان. چون ممکن است با یک چیزهایی ظاهر خودمان را آراسته کنیم. شخص دیگری کمک کند و ظاهر ما آراسته شود؛ لباس و جواهر عاریتی بگیریم و خودمان را آراسته کنیم. اما خدا به این ظاهر نگاه نمی کند. خدا به قلب ما نگاه می کند که توسط خود او آراسته و پیراسته شده  است. «إن الله لاینظر إلی صورکم و لا إلی أموالکم و لکن ینظر إلی قلوبکم.» صورت ظاهر را می توانیم، اما این قلب است که باید خودمان طاهر و متوجه به او کنیم؛ جهت قلب و متعلق محبتمان را معلوم کنیم. انسان نمی تواند بی محبت باشد؛ متعلق محبت را مشخص کنید. ارزش انسان به چیست؟ متعلق محبتش باید چه کسی باشد؟ شأن انسان این است که متعلق محبتش باید خالق یکتا باشد. اگر قلب را از کینه، حقد و ریا پاک کردیم آن وقت می توانیم در ضیافت محبت که خداوند برای ما ترتیب داده حضور پیدا کنیم.

توصیه دیگر بزرگان خواندن قرآن است. می گویند ولو اینکه هر شب 10 آیه را بخوانید در زمره ذاکران قرار می گیرید. البته تدبر در قرآن و مخاطب قرار دادن خداوند می تواند وجود انسان را نورانی کند. ولی اگر آن را هم نمی فهمید، زبانمان را به کلام الهی مطهر کنیم. چشممان را به کلام الهی بیاندازیم. می گویند اگر هم حفظ هستید ولی به کلام الهی نگاه کنید. به هر حال ما در برابر چشم و زبانمان هم مسئولیم. چشممان را به بهترین چیز انداخته ایم و زبانمان را به بهترین کلام گویا کرده ایم. امام خمینی (س) می گویند اگر گفته شده قرآن بخوان و بالا برو همین جای است. قرآن بخوان و صعود کن. قرآن بخوان و تعالی پیدا کن. اگر تمرین کنید و سخن خدا را از خودش بشنوید می تواند قلب ما نورانی شود.

به هر حال روزهای بلند است و انسان گرسنه و تشنه می شود. با گرسنگی و تشنگی، گرسنگی و تشنگی فردای قیامت خودت را به یاد بیاور. اینجا گرسنه و تشنه می شوی و می گویی بالأخره چند ساعت دیگر سفره ای برای من پهن می شود. ولی آنجا سر سفره عمل خودمان نشسته ایم و کسی به ما چیزی نمی دهد. اینجا گرسنگی را حس کن؛ در روزی که دست ما از دنیا کوتاه شده چه کسی می خواهد ما را سیراب کند؟ باید از سفره خودمان ارتزاق کنیم؛ پس ذخیره کنیم. به مستمندان کمک کنید. مستمندان همه نوع هستند؛ مستضعف فکری یا مستضعف مالی. می گویند صدقات به منزله حساب پس انداز است. وقتی چیزی می دهید فکر کنید که دارید برای روز مبادا پس انداز می کنید. البته کسانی که عظمت حق را بفهمند و ببینند و درک کنند معامله نمی کنند؛ نمی گویند چیزی می دهم که آن روز بگیرم. برای ما این حرف ها خوب است که بفهمیم اگر امروز می بخشیم به عنوان یک حساب پس انداز نگاه کنیم که روزی دست خود ما را خواهد گرفت.

یکی دیگر از نکاتی که پیامبر (ص) برای این ماه توصیه می کنند احترام به بزرگسالان است که متأسفانه در فرهنگ ما دارد رخت بر می بندد. بزرگ احترام دارد. الآن بچه ها فکر می کنند صمیمیت است که پدر و مادر را با اسم کوچک صدا کنند یا حرمت نگه ندارند. احترام به بزرگسال در فرهنگ دینی ما است که متأسفانه به خاطر اختلاط با فرهنگ غرب دارد از بین می رود. توصیه های دیگری هست که خودتان می دانید و من به آنها اشاره نکنم. می گویند دست های خودتان را هنگام دعا در نماز بالا ببرید؛ چرا که این لحظه ها بهترین لحظه ها است و شما می توانید پُر برگردانید. دست خالی را به طرف خداوند دراز کنید تا پُر برگردد.

پیامبر (ص) فرمودند شما زندانی اعمال خودتان هستید؛ پس خودتان را آزاد کنید. الآن ممکن است به خاطر عالم طبیعت این حصر و حبس را نفهمید. اما زندانی هستید؛ گناه شما را اسیر کرده است. با استغفار و توبه خودتان را آزاد کنید. پیامبر (ص) می گوید پشت های شما از گناه سنگین است. این دنیا مخدر است و نمی گذارد ما این سنگینی گناه را حس کنیم. پیامبر (ص) می فرماید پشتتان را با سجده سبک کنید. یک راهکار برای درک این ماه و انسان شدن است. خداوند به عزت خودش سوگند یاد کرده که سجده کنندگان و نمازگزاران را عذاب نکند.

همه مهم است ولی مهمتر از همه این است که اخلاق خودمان را در این ماه پاک کنیم. هدف پیامبر (ص) این بود که متخلق امت را به اخلاق الهی هدایت کند. فقط خودمان می توانیم بفهمیم چه رذیلتی داریم؛ آن را بفهمید و با خودمان قرار بگذاریم آن رذیلت را از خودمان پاک کنیم تا به رنگ خدا درآییم. خدا بی رنگ است و ما هم نباید رنگ داشته باشیم؛ باید به رنگ خدا درآییم و اخلاق خودمان را اصلاح کنیم.

در پایان با دعایی از لسان امام خمینی (س) سخن خودم را به پایان می برم. ایشان در شرح جنود عقل و جهل می نویسند «خدایا ما در خوابیم و عمر خود را در راه های بیهوده از دست داده ایم؛ تو خود ما را از این خواب گران برانگیز و چشم ما را به راه راست بینا کن و دل ما را از این دارالغرور منسلخ کن و ما را از غیر خودت کور کن و به جمال جمیل خود دل ما را روشنی ده. إنک ذوالفضل العظیم.» و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.