اشاره: پذیرش قطعنامه 598 را می توان بزرگترین رویداد تاریخ جمهوری اسلامی دانست، رویدادی که هنوز و شاید همیشه اگرها و اماهای زیادی داشته و خواهد داشت. روایت های مختلف از چگونگی پذیرش قطعنامه و رفتار امام در این خصوص قابل تامل است. سیر نگارش، مذاکرات و تصویب قطعنامه، پذیرش، اجرا و حوادث بعد از آن سوالات بسیاری دارد که پاسخ های درخور می طلبد. به ماسبت سالروز صدور قطعنامه تلاش داریم به بازخوانی این رویداد مهم بپردازیم. آنچه در ذیل می آید، سخنان امام درباره پذیرش قطعنامه است:

... و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصاً براى من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مى‏دیدم؛ ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلًا خوددارى مى‏کنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى‏دانم. و خدا مى‏داند که اگر نبود انگیزه‏اى که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود، هر گز راضى به این عمل نمى‏بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالى گردن نهیم. و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود.

من در اینجا از همه فرزندان عزیزم در جبهه‏هاى آتش و خون که از اول جنگ تا امروز به نحوى در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش نموده‏اند، تشکر و قدردانى مى‏کنم. و همه ملت ایران را به هوشیارى و صبر و مقاومت دعوت مى‏کنم. در آینده ممکن است افرادى آگاهانه یا از روى ناآگاهى در میان مردم این مسأله را مطرح نمایند که ثمره خونها و شهادتها و ایثارها چه شد. اینها یقیناً از عوالم غیب و از فلسفه شهادت بیخبرند و نمى‏دانند کسى که فقط براى رضاى خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگى نهاده است حوادث زمان به جاودانگى و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه‏اى وارد نمى‏سازد. و ما براى درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانى را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان براى ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا مى‏داند که راه و رسم شهادت کور شدنى نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت‏ مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دار الشفاى آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایى که این گوهرها را در دامن خود پروراندند!

خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‏اند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده‏هاى معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز مانده‏ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده‏ام، و در برابر عظمت و فداکارى این ملت بزرگ احساس شرمسارى مى‏کنم.

و بدا به حال آنانى که در این قافله نبودند! بدا به حال آنهایى که از کنار این معرکه بزرگِ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهى تا به حال ساکت و بى‏تفاوت و یا انتقادکننده و پرخاشگر گذشتند!

آرى، دیروز روز امتحان الهى بود که گذشت. و فردا امتحان دیگرى است که پیش مى‏آید. و همه ما نیز روز محاسبه بزرگترى را در پیش رو داریم. آنهایى که در این چند سالِ مبارزه و جنگ به هر دلیلى از اداى این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کرده‏اند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفته‏اند، و خسارت و زیان و ضرر بزرگى کرده‏اند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه حق خواهند کشید. که من مجدداً به همه مردم و مسئولین عرض مى‏کنم که حساب این گونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند؛ و نگذارند این مدعیان بى‏هنر امروز و قاعدین کوته‏نظر دیروز به صحنه‏ها برگردند.

من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش مى‏کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگى روزمره خود به فراموشى سپرده شوند. اکیداً به ملت عزیز ایران سفارش مى‏کنم که هوشیار و مراقب باشید، قبول قطعنامه از طرف جمهورى اسلامى ایران به‏ معناى حل مسئله جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربه تبلیغات جهانخواران علیه ما کند شده است؛ ولى دورنماى حوادث را نمى‏توان به طور قطع و جدى پیش‏بینى نمود. و هنوز دشمن از شرارتها دست برنداشته است؛ و چه بسا با بهانه‏جوییها به همان شیوه‏هاى تجاوزگرانه خود ادامه دهد. ما باید براى دفع تجاوز احتمالى دشمن آماده و مهیا باشیم.

و ملت ما هم نباید فعلًا مسأله را تمام شده بداند. البته ما رسماً اعلام مى‏کنیم که هدف ما تاکتیک جدید در ادامه جنگ نیست. چه بسا دشمنان بخواهند با همین بهانه‏ها حملات خود را دنبال کنند. نیروهاى نظامى ما هر گز نباید از کیْد و مکر دشمنان غافل بمانند. در هر شرایطى باید بنیه دفاعى کشور در بهترین وضعیت باشد. مردم ما، که در طول سالهاى جنگ و مبارزه ابعاد کینه و قساوت و عداوت دشمنان خدا و خود را لمس کرده‏اند، باید خطر تهاجم جهانخواران در شیوه‏ها و شکلهاى مختلف را جدیتر بدانند. و فعلًا چون گذشته تمامى نظامیان، اعم از ارتش و سپاه و بسیج در جبهه‏ها براى دفاع در برابر شیطنت استکبار و عراق به مأموریتهاى خود ادامه دهند. در صورتى که این مرحله از حادثه انقلاب را با همان شکل خاص و مقررات مربوط به خود پشت سر گذاردیم براى بعد از آن و سازندگى کشور و سیاست کل نظام و انقلاب تذکراتى دارم که در وقت مناسب خواهم گفت. ولى در مقطع کنونى به طور جدّ از همه گویندگان و دست‏اندرکاران و مسئولین کشور و مدیران رسانه‏ها و مطبوعات مى‏خواهم که خود را از معرکه‏ها و معرکه‏آفرینیها دور کنند؛ و مواظب باشند که ناخودآگاه آلت دست افکار و اندیشه‏هاى تند نگردند؛ و با سعه صدر در کنار یکدیگر مترصد اوضاع دشمنان باشند.

در این روزها ممکن است بسیارى از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند. هر چند این مسأله به خودى خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست. چه بسا آنهایى که تا دیروز در برابر این نظام جبهه‏گیرى کرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حکومت جمهورى اسلامى ایران از صلح و صلح طلبى به ظاهر دم مى‏زدند، امروز نیز با همان هدف سخنان فریبنده دیگرى را مطرح نمایند؛ و جیره‏خواران استکبار، همانها که تا دیروز در زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند. و ملیگراهاى بى‏فرهنگ براى از بین بردن خون شهداى عزیز و نابودى عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند. که ان شاء اللَّه ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیارى جواب همه فتنه‏ها را خواهد داد.

من باز مى‏گویم که قبول این مسأله براى من از زهر کشنده‏تر است؛ ولى راضى به رضاى خدایم و براى رضایت او این جرعه را نوشیدم. و نکته‏اى که تذکر آن لازم است این است که در قبول این قطعنامه فقط مسئولین کشور ایران به اتکاى خود تصمیم گرفته‏اند. و کسى و کشورى در این امر مداخله نداشته است.

مردم عزیز و شریف ایران، من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش مى‏دانم. و شما مى‏دانید که من به شما عشق مى‏ورزم؛ و شما را مى‏شناسم؛ شما هم مرا مى‏شناسید. در شرایط کنونى آنچه موجب امر شد تکلیف الهى‏ام بود. شما مى‏دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز فقط براى تشخیص مصلحت بود؛ و تنها به امید رحمت و رضاى او از هر آنچه گفتم گذشتم؛ و اگر آبرویى داشته‏ام با خدا معامله کرده‏ام. عزیزانم، شما مى‏دانید که تلاش کرده‏ام که راحتى خود را بر رضایت حق و راحتى شما مقدّم ندارم. خداوندا، تو مى‏دانى که ما سر سازش با کفر را نداریم.

خداوندا، تو مى‏دانى که استکبار و امریکاى جهانخوار گلهاى باغ رسالت تو را پرپر نمودند. خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویى، و ما تنهاى تنهاییم و غیر از تو کسى را نمى‏شناسیم و غیر از تو نخواسته‏ایم که کسى را بشناسیم. ما را یارى کن، که تو بهترین یارى کنندگانى. خداوندا، تلخى این روزها را به شیرینى فرج حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- و رسیدن به خودت جبران فرما.

فرزندان انقلابى‏ام، اى کسانى که لحظه‏اى حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما مى‏گذرد.

مى‏دانم که به شما سخت مى‏گذرد؛ ولى مگر به پدر پیر شما سخت نمى‏گذرد؟ مى‏دانم که‏ شهادت شیرینتر از عسل در پیش شماست؛ مگر براى این خادمتان این گونه نیست؟ ولى تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابى‏تان را در سینه‏ها نگه دارید؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؛ و بدانید که پیروزى از آن شماست. و تأکید مى‏کنم که گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من مى‏باشند. آنها را از این تصمیمى که گرفته‏اند شماتت نکنید، که براى آنان نیز چنین پیشنهادى سخت و ناگوار بوده است. که ان شاء اللَّه خداوند همه ما را موفق به خدمت و رضایت خود فرماید.

من در اینجا به جوانان عزیز کشورمان، به این سرمایه‏ها و ذخیره‏هاى عظیم الهى و به این گلهاى معطر و نوشکفته جهان اسلام، سفارش مى‏کنم که قدر و قیمت لحظات شیرین زندگى خود را بدانید؛ و خودتان را براى یک مبارزه علمى و عملى بزرگ تا رسیدن به اهداف عالى انقلاب اسلامى آماده کنید.

و من به همه مسئولین و دست‏اندرکاران سفارش مى‏کنم که به هر شکل ممکن وسایل ارتقاى اخلاقى و اعتقادى و علمى و هنرى جوانان را فراهم سازید؛ و آنان را تا مرز رسیدن به بهترین ارزشها و نوآوریها همراهى کنید؛ و روح استقلال و خودکفایى را در آنان زنده نگه دارید. مبادا اساتید و معلمینى که به وسیله معاشرتها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را که تازه از اسارت و استعمار رهیده‏اند، تحقیر و سرزنش نمایند و خداى ناکرده از پیشرفت و استعداد خارجیها بت بتراشند و روحیه پیروى و تقلید و گدا صفتى را در ضمیر جوانان تزریق نمایند. به جاى اینکه گفته شود که دیگران کجا رفتند و ما کجا هستیم به هویت انسانى خود توجه کنند و روح توانایى و راه و رسم استقلال را زنده نگه دارند. ما در شرایط جنگ و محاصره توانسته‏ایم آن همه هنرآفرینى و اختراعات و پیشرفتها داشته باشیم. ان شاء اللَّه در شرایط بهتر زمینه کافى براى رشد استعداد و تحقیقات را در همه امور فراهم مى‏سازیم. مبارزه علمى براى جوانان زنده کردن روح جستجو و کشف واقعیتها و حقیقتهاست. و اما مبارزه عملى آنان در بهترین صحنه‏هاى زندگى و جهاد و شهادت شکل گرفته است.

و نکته دیگرى که از باب نهایت ارادت و علاقه‏ام به جوانان عرض مى‏کنم این است که در مسیر ارزشها و معنویات از وجود روحانیت و علماى متعهد اسلام استفاده کنید؛ و هیچ گاه و تحت هیچ شرایطى خود را بى‏نیاز از هدایت و همکارى آنان ندانید. روحانیون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاریخ و در سخت ترین شرایط همواره با دلى پر از امید و قلبى سرشار از عشق و محبت به تعلیم و تربیت و هدایت نسلها همت گماشته‏اند و همیشه پیشتاز و سپر بلاى مردم بوده‏اند؛ بر بالاى دار رفته‏اند و محرومیتها چشیده‏اند؛ زندانها رفته‏اند و اسارتها و تبعیدها دیده‏اند؛ و بالاتر از همه، آماج طعنها و تهمتها بوده‏اند؛ و در شرایطى که بسیارى از روشنفکران در مبارزه با طاغوت به یأس و ناامیدى رسیده بودند، روح امید و حیات را به مردم برگرداندند و از حیثیت و اعتبار واقعى مردم دفاع نموده‏اند؛ و هم اکنون نیز در هر سنگرى از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع دیگر، در کنار مردمند؛ و در هر حادثه غمبار و مصیبت‏آفرینى شهداى بزرگوارى را تقدیم نموده‏اند.

در هیچ کشور و انقلابى جز انقلاب بعثت و رسالت و زندگى ائمه هدى‏- علیهم السلام- و انقلاب اسلامى ایران سراغ نداریم که رهبران انقلاب آن قدر آماج حملات و کینه‏ها گردند. و این به خاطر صداقت و امانتدارى است که در وجود علماى متعهد اسلام متبلور است. مسئولیت‏پذیرى در کشورى که با محاصره‏ها و مشکلات اقتصادى و سیاسى و نظامى مواجه است کار مشکلى است. البته روحانیون متعهد کشور ما باید خودشان را براى فداکاریهاى بیشتر آماده کنند؛ و در مواقع لزوم و ضرورت از آبرو و اعتبار خود براى حفظ آبروى اسلام و خدمت به محرومان و پابرهنگان استفاده کنند. و جاى بسى سپاس و امتنان است که ملت رشید و دلاور ایران قدر خادمان واقعى خود را مى‏شناسد، و فلسفه عشق و ارادت خود را به این نهاد مقدس در یک کلمه خلاصه مى‏کند. علما و روحانیون متعهد اسلام هر گز به آرمان و اصالت و عقیده و هدف اسلامى ملت خیانت نکرده و نمى‏کنند. البته تذکر این نکته لازم است که در تمام نوشته‏ها و صحبتها هر وقت نام «روحانیت» را به میان آورده‏ام و از آنان قدردانى نموده‏ام، مقصودم علماى پاک و متعهد و مبارز است؛ که در هر قشرى ناپاک و غیر متعهد وجود دارد. و روحانیون وابسته‏

ضررشان از هر فرد ناپاک دیگر بیشتر است. و همیشه این دسته از روحانیون مورد لعن و نفرین خدا و رسول و مردم بوده‏اند؛ و ضربات اصلى را به این انقلاب، روحانیون وابسته و مقدس مآب و دین فروش زده‏اند و مى‏زنند. و روحانیون متعهد ما همواره از این بى‏فرهنگها متنفر و گریزان بوده‏اند. من به صراحت مى‏گویم ملیگراها اگر بودند، به راحتى در مشکلات و سختیها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز مى‏کردند؛ و براى اینکه خود را از فشارهاى روزمره سیاسى برهانند، همه کاسه‏هاى صبر و مقاومت را یکجا مى‏شکستند و به همه میثاقها و تعهدات ملى و میهنى ادعایى خود پشت پا مى‏زدند. کسى تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمى‏دانیم. ولى هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند! البته ما مطمئنیم که در همین شرایط نیز آنها که با روحانیت اصیل کینه دیرینه دارند و عقده‏ها و حسادتهاى خود را نمى‏توانند پنهان سازند آنان را به باد ناسزا گیرند. ولى در هر حال آن چیزى که در سرنوشت روحانیت واقعى نیست سازش و تسلیم شدن در برابر کفر و شرک است. که اگر بند بند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالاى دار برند، اگر زنده زنده در شعله‏هاى آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستى‏مان را در جلوى دیدگانمان به اسارت و غارت برند هر گز امان نامه کفر و شرک را امضا نمى‏کنیم.

علما و روحانیون ان شاء اللَّه به همه ابعاد و جوانب مسئولیت خود آشنا هستند ولى از باب تذکر و تأکید عرض مى‏کنم امروز که بسیارى از جوانان و اندیشمندان در فضاى آزاد کشور اسلامى‏مان احساس مى‏کنند که مى‏توانند اندیشه‏هاى خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامى بیان دارند، با روى گشاده و آغوش باز حرفهاى آنان را بشنوند. و اگر بیراهه مى‏روند، با بیانى آکنده از محبت و دوستى راه راست اسلامى را نشان آنها دهید. و باید به این نکته توجه کنید که نمى‏شود عواطف و احساسات معنوى و عرفانى آنان را نادیده گرفت و فوراً انگِ التقاط و انحراف بر نوشته‏هاشان زد و همه را یکباره به وادى تردید و شک انداخت. اینها که امروز این گونه مسائل را عنوان مى‏کنند مسلماً دلشان براى اسلام و هدایت مسلمانان مى‏تپد، و الّا داعى ندارند که خود را با طرح این‏

مسائل به دردسر بیندازند. اینها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونه‏اى است که خود فکر مى‏کنند. به جاى پرخاش و کنار زدن آنها با پدرى و الفت با آنان برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند، مأیوس نشوید. در غیر این صورت خداى ناکرده به دام لیبرالها و ملیگراها و یا چپ و منافقین مى‏افتند؛ و گناه این کمتر از التقاط نیست. وقتى ما مى‏توانیم به آینده کشور و آینده‏سازان امیدوار شویم که به آنان در مسائل گوناگون بها دهیم، و از اشتباهات و خطاهاى کوچک آنان بگذریم، و به همه شیوه‏ها و اصولى که منتهى به تعلیم و تربیت صحیح آنان مى‏شود احاطه داشته باشیم. فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیر حوزه‏اى به صورتى است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظرى و فلسفى. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصله‏ها، حوزه و دانشگاه درهم ذوب شوند، تا میدان براى گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد.

نکته دیگر اینکه من اکثر موفقیتهاى روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامى در ارزش عملى و زهد آنان مى‏دانم. و امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشى سپرده شود، که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزى به زشتى دنیاگرایى روحانیت نیست. و هیچ وسیله‏اى هم نمى‏تواند بدتر از دنیاگرایى، روحانیت را آلوده کند. چه بسا دوستان نادان یا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزیهاى بیمورد مسیر زهدگرایى آنان را منحرف سازند؛ و گروهى نیز مغرضانه یا ناآگاهانه روحانیت را به طرفدارى از سرمایه دارى و سرمایه داران متهم نمایند. در این شرایط حساس و سرنوشت‏سازى که روحانیت در مصدر امور کشور است و خطر سوء استفاده دیگران از منزلت روحانیون متصور است، باید بشدت مواظب حرکات خود بود. چه بسا افرادى از سازمانها و انجمنها و تشکیلات سیاسى و غیر آنها با ظاهرى صد در صد اسلامى بخواهند به حیثیت و اعتبار آنان لطمه وارد سازند؛ و حتى علاوه بر تأمین منافع خود، روحانیت را رو در روى یکدیگر قرار دهند. البته آن چیزى که روحانیون هر گز نباید از آن عدول کنند و نباید با تبلیغات دیگران از میدان به در روند حمایت از محرومین و پابرهنه‏هاست؛ چرا که هر کسى از آن عدول کند از عدالت اجتماعى اسلام عدول کرده است. ما باید تحت هر شرایطى خود را عهده‏دار این مسئولیت بزرگ بدانیم. و در تحقق آن اگر کوتاهى بنماییم، خیانت به اسلام و مسلمین کرده‏ایم.

در خاتمه، از پیشگاه مقدس پروردگار، که الطاف بیکران خود را بر این ملت ارزانى داشته است، تشکر و قدردانى مى‏کنم. و از محضر مقدس بقیة اللَّه- ارواحنا فداه- عاجزانه مى‏خواهیم که ما را در مسیر و هدفمان مدد و رهبرى فرماید. خداوند متعال به خانواده‏هاى شهدا صبر و اجر، و به مجروحین و معلولین شفا عنایت فرماید؛ و اسرا و مفقودین را به وطن خویش بازگرداند. خداوندا، از تو مى‏خواهیم آنچه مصلحت اسلام و مسلمین است را براى ما مقدر فرمایى. انَّکَ قَریبٌ مُجیبٌ. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

پنجم ذى حجه 408- 29/ 4/ 67

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

منبع: صحیفه امام، ج‏21، صص 93 الی 101

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.