در همه نماهنگ‌هایی که با مضمون انقلاب شکوهمند اسلامی از تلویزیون پخش ‌می‌شد، یک عکس مشترک بود. این عکس تقریباً بدون استثناء در تمامی نماهنگ‌هایی که برای سرودهای انقلابی ساخته شده بود حضور داشت. نماهنگ‌هایی که حکایت از پیروزی داشت. حکایت از خون‌های ریخته بر کف خیابان. خون‌هایی که رژیم سلطنتی از مردم انقلابی ریخته بود. اما آن عکس مشترک حکایتی دگر داشت. عکسی از درد مشترک بود. ساختمانی نیمه‌کاره که سرتاسرش مشت‌هایی گره‌خورده بود و تن‌هایی پر از فریاد. آن ساختمان نیمه‌کاره در تقاطع خیابان شادمان و آزادی یکی از هزاران مکان‌هایی بود که مردم پناهگاهی برای خویش ساخته بودند. مکان‌هایی که بتوانند خشم خود را از رژیم ستمشاهی بروز دهند. آن ساختمان نیمه‌کاره برای همه آنانی که تا امروز یاد خاطرات انقلاب می‌افتند، نمادی است از شور انقلابی مردمی که آنچه را خواستند به دست آوردند و آن همانا سقوط رژیم دیکتاتوری بود. مردم در آن روزها بدون هیچ تکلیف بلکه همراه احساسی توأم با انزجار از حکومت شاهنشاهی و شور برای برقراری حکومتی اسلامی در جامعه به خیابان‌ها می‌ آمدند و شعار می‌دادند. شعارهایی که لرزه بر اندام شاه و عمال زورگویش می‌انداخت. شعارهایی که به مشت تبدیل می‌شدند و بر دهان ستمکاران فرود می‌آمدند.
حرکت‌های مردمی در خیابان‌ها، شاه را دچار بحران کرد و تصمیمات ضد و نقیض بسیاری را گرفت که از جمله آن‌ها، به گلوله بستن مردم و برقراری حکومت نظامی در شهرهای کشور بود. این اقدامات نه تنها جلوی حرکت مردم را نگرفت، بلکه مردم بیشتر از پیش به سخنان امام خمینی(ره) و فرمان هایشان، دل سپردند.
خیابان‌های شهرهای کشور در سال‌ 1357، صحنه رشادت‌ها و فداکاری‌های مردم بود. یکی از خیابان‌هایی که ریشه حرکت‌های مردمی از آنجا آغاز شد، خیابان انقلاب تهران بود که بسیاری از صحنه‌ها و تصاویر زیبا در آن شکل گرفت و تصاویر به یاد ماندنی زیادی توسط عکاسان و مردم عادی به جا ماند.
تصاویر صحنه‌های راهپیمایی پر شور مردم در میدان و خیابان آزادی که در بهمن ماه سال 57 به یادگار مانده، یکی از صدها خاطره مردم انقلابی ایران است. شاه که به همراه ازهاری - نخست‌وزیر سرکوبگر- و چند تن دیگر از فرماندهان ارتش از فراز تهران حضور خیره‌کننده مردم را تماشا می‌کرد، از اطرافیان خود پرسید: پس طرفداران من کجا هستند؟ گفتند: در خانه‌هایشان. این حضور میلیونی و این جواب درواقع تیرخلاصی بر آخرین امیدهای شاه بود و خود او نیز، گرچه بسیار دیر اما در همان لحظه این واقعیت را بر زبان راند و گفت: دیگر جای من اینجا نیست.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.