رفتار و عملکرد حاج احمد متوسلیان یا شهید همت به گونه ای بود، انگار حضرت امام در این قواره کوچک شده است، چون آنها در افکار امام ذوب شده بودند که این ها همه از فرهنگ دینی و اسلامی مان نشات گرفته است.

حدود ربع قرن از آغاز دو عملیات خیبر و بدر می گذرد. عملیات خیبر در سوم اسفند 62 و با رمز یا رسول الله در مجنون‌ و هورالهویزه‌ و پاسگاه زید آغاز شد و حاج ابراهیم همت سردار خیبر از جمله شهدای این عملیات است. خیبر نقطه عطفی در تاریخ دفاع مقدس محسوب می شود و اولین عملیات آبی - خاکی دفاع مقدس محسوب می شود و عملیاتی است که برای اولین بار چهره فرماندهی جنگ را دگرگون کرد و فرماندهی از قرار گاه خاتم الانبیاء و از سوی آقای هاشمی رفسنجانی از این عملیات عملی می شود، نبرد طلائیه و ایستادگی در این منطقه خاطرات تلخ و شیرین زیادی را برای سربازان مجنون رقم زده است . یکسال می گذرد و تامین اهداف تامین نشده خیبر، عملیاتی دیگر را رقم می زند، عملیات بدر. مکان و بازه زمانی دو عملیات تقریبا یکسان است و این بار عباس کریمی فرماندهی لشکر 27 محمد رسول الله را عهده دار است و ایشان نیز در 24 اسفند 1363 در حالی که آخرین دستور ابلاغی از سوی قرار گاه را در عملیات بدر و منطقه شرق دجله اجرا می کرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سرش به شهادت رسید.

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، در صدد است به مناسبت سالگرد این دو عملیات که به گونه ای در هم تنیده شده و علاوه بر زمان و مکان، اسامی آنها نیز تداعی گر مفاهیم واحدی شده اند، به بیان خاطرات و نکاتی از این دو برهه از دوران دفاع مقدس بپردازد.
به این امید که یاد و خاطره ایثار و مجاهدت های 8 ساله دفاع مقدس فقط به بازه های زمانی آغاز و انجام جنگ، محدود نشود و یاد و خاطره دوران شور و شعور بیش از این ها زنده نگه داشته شود تا یادمان نرود که چرا ایرانیان از هر قشر و طبقه ای هم که باشند ، بسیجیان دوران جنگ را هر روز دوست تر می دارند...
ناگفته نماند که علیرغم تلاش های انجام شده، قطعا ناگفته های زیادی در این باره برجا می ماند..


محمدرضا نامی فرمانده تیپ ذوالفقار لشگر محمد رسول الله (ص) و جانباز بدر است، وی از خیبر و بدر و آنچه بر رزمنده ها در پشت سنگرها گذشته می گوید.. از لحظاتی که همه «اشهد» خود را می گفتند ولی استوار می ایستادند. از فرمانده هایی می گوید که هشیارانه رزمندگان را هدایت می کردند و آنچنان بودند که تا آنها را به عنوان فرمانده معرفی نمی کردند، کسی آنها را نمی شناخت... وی معتقد است بدون حضور حضرت امام ،‌جنگ دچار مشکلات زیادی می شد و می گوید با یک فرمان امام همه چیز متحول می شد.

محمدرضا نامی در گفت وگو با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران،‌ با اشاره به ابعادی از عملیات خیبر، ‌گفت: بعد از وقفه ای در انجام عملیات ها، عملیات خیبر با هدف دسترسی به بصره در نظر گرفته شد. در حقیقت بعد از عملیات بیت المقدس، دشمن با توجه به اطلاعاتی از نحوه عملیات کردن ما در مناطق خشکی پیدا کرده بود، با ایجاد موانع مختلف راه ما را سد کردند که با توجه به اینکه نقطه قوت ما در نیروهای پیاده و نفوذ نیروها بود، اینگونه موانع سد راهی ایجاد کرده بود. این مهم سبب شد تا نیروهای ما هم به کار مهندسی و کانال کشی و سیم و آب انداختن و ایجاد میادین مختلف مین در رده های مختلف اقدام کرده و بر همین اساس منطقه عملیاتی خیبر طراحی شد و قرار شد تا این عملیات از این منطقه و از طریق القرنه و شرق رودخانه دجله انجام شود.

وی افزود: در منطقه هور آب گرفتگی عظیمی وجود داشت و این منطقه جغرافیای خاصی داشت و شرایط آن به گونه ای بود که دشمن تصور حمله ازاین منطقه را نمی داد که با شرایط غافلگیری عملیاتی در این منطقه انجام شود. این جا منطقه ایی بود که می توانستیم خودمان را از شمال به شهر بصره نزدیک کنیم. البته این منطقه علاوه بر موانع طبیعی دچار یکسری مشکلات پشتیبانی و عملیاتی نیز وجود داشت اما از لحاظ آرایش نیروهای نظامی عراق خط مستحکمی وجود نداشت.

وی با بیان اینکه در این عملیات بیشتر در لشگر 27 محمد رسول الله (ص) بوده است،‌گفت: اهداف اولیه عملیات خیبر، یک جزایر مجنون شمالی و جنوبی و دیگری هم محور طلائیه بود. در حقیقت مقرر بود، با نفوذ از خط مقدم طلائیه به سمت داخل و الحاق آنها با نیروهایی که از جزیره مجنون می آیند، با عبور به سمت شهرهای القرنه و رودخانه دجله، آن منطقه پوشش داده شود که این هدف اولیه عملیات بود. این عملیات‌ دشمن را به شدت غافلگیر کرد. رزمنده ها از طریق قایق و غواصی و... جزایر را تصرف کردند و به جزایر جنوبی هم رفتند. محور طلائیه محور اصلی لشگر 27 بود و در حقیقت محور اصلی کل عملیات خیبر هم محسوب می شد .

نامی ادامه داد: صبح عملیات که خط عملیات شکسته شد، با شهید همت و شهید زجاجی وارد منطقه عملایت شدیم، بعد از آن پد و د‍ژ اولیه ای که به هور وصل می شد، کانالی به عرض 4 متر و میدان های مین و سیم خاردار و موانع دیگری بود که بعد از این موانع تازه به پایگاه طلائیه می رسیدیم.بچه ها روز اول خط را شکستند ولی عبور از این موانع توان نیروها را گرفت. صبح عملیات بچه ها سرپل را گرفتند ولی با توجه به شرایط خوب پشتیبانی دشمن با پاتک هایی که انجام شد، نیروها کمی عقب نشینی کردند و سر ژل را مشکل نگه داری می کردند . این عمل چند شبانه روز انجام شد، موفقیت عملیات خیبر هم به همین جا بستگی داشت. از آن طرف نیروها تا حدی تا جزیره جنوبی رفتند.

گردان مالک قرار بود از آن محور بروند که رفته بودند ولی این طرف امکان نفوذ پیدا نشد و این کار چند شبانه روزطول کشید.ی در جلساتی که به فرماندهی شهید همت برگزار می شد این شرایط وعلت این مشکلات بررسی می شد و برای شب، عملیات طراحی می شد ، بچه های مهندسی هم بررسی کرده بودند که پل هایی را روی کانال بیندازند تا بچه بتوانند راحت تر بروند.هر راهی که به فکر می رسید ساعتها بررسی می شد و بچه هاهرچه از لحاظ تجربه نظامی داشتند درجلسه های قرارگاه لشکر به کار می بردند ولی متاسفانه موفق نشدند که خط را بطور کامل بشکنند.

وی افزود: چرا که دشمن بعد ازعملیات رمضان، احتمال عملیات در این جا را می داد و در محور طلائیه بوده پیچیده ترین موانع را ایجاد کرده بود در آخرین روزهای درگیری در محور طلائیه، پاتک های دشمن، ناحیه را دچار مشکل کرده بود واین نگرانی را ایجاد کرده بود که اگر فشار ادامه پیدا کند جزیره از دست می رود.

نامی ادامه داد: در این شرایط که لشگر بیست و هفت از اکثر گردان هایش استفاده کرده بود و اکثر آنها شهید ومجروح شده بودند و گردان ها کامل نبودند به لشگر بیست و هفت ماموریت داده بودندکه به جزیره برود و جزیره را حفظ کند تا با حفظ جزیره به بخشی از اهداف عملیات، برسیم.جلسه بسیار سریع برگزار شد وقتی مسئولان لشگر این ماموریت را اعلام کردند خیلی از بچه ها گفتند، ما بسیاری از امکانات را استفاده کرده ایم ور د عین حال به خاطر تلفات و کاهش توان رزم،‌ امکان پشتیبانی مشکل بود.به هرحال این ماموریت به لشگر واگذار شد و قرار شد که با هر امکان و توان بچه ها به جزیره منتقل شوند و آنجا را حفظ کنند. لذا توجیهات خاص را انجام دادیم در ذوالفقار هم مقررات خاصی بود ،‌ چرا که سلاح های سنگین را سازماندهی می کرد و پدافند و دفع پاتک دشمن نقش تعیین کننده داشت.

این رزمنده و جانباز دوران دفاع مقدس، عنوان کرد: با هلی کوپتربرای شناسایی جزیره عازم شدیم، یک موتور هم داشتیم که برای انتقال سلاح ها به ان نیاز داشتیم و بر خلاف قواعد آن را هم سوار کردیم در این وانفسا، شهید همت و زجاجی هم آمدند و هر سه به سمت جزیره مجنون رفتیم. رفتن با هلی کوپتر این حسن را داشت که می توانستیم از بالا جزیره را شناسایی کنیم. ما هر سه ترک موتور نشستیم و به بررسی جزیره پرداختیم.تا اینکه قرارگاه تاکتیکی یکی از این لشگرها را پیدا کردیم و آخرین وضعیت گسترش نیروهای عراقی و نیروهای خودی را بررسی کردیم. شرایط بحرانی بود و شهید همت تاکید داشتند که نیروها بیایند واجرای آتش و بحث پدافندی را انجام دهیم. انتقال امکانات هم که بسیار مشکل بود ولی بچه ها با اراده ای که داشتند کار ها را انجام می دادند. باید انجام شود. فشار از ناحیه پد غربی زیاد بود. نیروهای عراقی فشار زیادی وارد می کردند ولی بچه ها در ناحیه گسترش پیدا کردند و پد دفاعی با حداقل امکانت در آن ناحیه ایجاد شد. با اینکه لشکر وضعیت نا مناسبی داشت و از هر گردان یک گروهان آورده بودند ولی جزیره ی شمالی و بخشی از پدهای جنوبی حفظ شد و آن شرایط و صحنه ی عملیات عجیب بود.

نامی با بیان اینکه در خیبر برای اولین بار در یک عملیات آبی خاکی وارد می شدیم، گفت: پیش از آن عمدتا عملیاتهای ما در زمین های خشک بود وبا این وضعیت آشنایی نداشتیم و در اسقرار خمپاره و ...با مشکلاتی مواجه بودیم و به آب می رسیدیم. در حقیقت جزیره ی مجنون،جزیره ای بود که درست کرده بودند و بستر زمین با آب فاصله کمی دشت و بعد از اینکه 3-2 گلوله می انداختی باید قنداق را جابجا می کردی که این زمان می برد. در شرایطی که قنداق را که در شماره یک جایگزاری می کردی بقیه اش با زاویه یاب و گره ها سریع قابل انجام و اصلاح است و فاصله ی بین دو پرتاب خیلی کم بود ولی اینجا ضمن اینکه تنظیمات زاویه را باید انجام می دادیم قنداق را هم باید محکم کاری می کردیم . در عین حال یا تردد در داخل جزیره هم با مشکلاتی توام بود. ولی بچه ها در این شرایط با نهایت فداکاری کار را انجام دادند.

وی افزود: شهید حاج عباسی کریمی با من تماس گرفت که سریع به جزیره برگرد و همت با شما کار دارد... اما این تماس بی سیمی زمانی صورتی گرفته بود که همت شهید شده بود ولی ایشان نمی خواستند این خبر را به من بدهند. بعد از اینکه آمدم پرسیدم حاجی کجاست؟گفت حاجی عقب رفته جلسه دارد.ولی در آن موقع جنازه ایشان را به عقب برگردانده بودند ولی به خاطر جلوگیری از تضعیف روحیه نشود اینگونه می گفتند. گفت.زجاجی هم یک روز قبل از همت شهید شده بود که این شهادت جانیشین و فرمانده لشگر وضعیتی بود که اگر می خواست در آن مقطع بین بچه ها و مسئولین پخش شود شرایط دفاع را مشکل می کرد و تاثیر خاصی در روحیه بچه ها داشت. خبر شهادت همت و زجاجی در جزیره مطرح نشد و من هم وقتی به عقب برگشتم درباره خط و نحوه ی پدافند و پاتک ها با شهید کریمی صحبت کردم.

وی افزود: شرایط به گونه ای شد که بعد از شهادت همت و زجاجی شرایط تثبیت شد و عملیات خیبر با حفظ جزیره ی شمالی و بخشی از جزیره جنوبی انجام شد. این عملیات در حد خودش و در شرایطی که جنگ به بن بست کشیده شده بود فضای جدیدی را در اذهان ایجاد کرد . از نظر سیاست تنبیه متجاوز هم که در بحث های راهبردی جنگ مطرح شده بود، ایران بخشی از خاک عراق را گرفته بود که در حد خودش یک بازتاب مثبت داشت هر چند که هدف اساسی عملیات خیبر را بطور صددرصد نتوانستیم بدست آوریم

وی با اشاره به انتشار خبر شهادت همت ، گفت : بعد از اینکه به عقب برگشتیم در قرارگاه تاکتیکی این خبر را شنیدیم.بعضی از خبرهای شهادت، همه را متاثر می کرد.

بعد از حاج احمد متوسلیان، شهید همت جایگزین ایشان شده بود و توانسته بود بخش عمده ای از خلاء حاج احمد را پر کند و بچه ها همت را خیلی قبول داشتند ولی از زمان شنیدن خبر شهادت همت این خلاها دوباره احساس می شد. و در کل پذیرش خبر

سخت نبود. در وضع ایجاد شده هم بهترین کسی که می توانست چنین مسئولیتی را بگیرد و جانشین همت شود، حاج عباس کریمی بود گرچه به سختی پذیرفت که جای حاج احمد یا شهید همت بشینند اما با اصرار بچه ها قبول کردند.

شهید همت نفوذ کلام خاصی داشت

اگر شهید همت را به عنوان فرمانده معرفی نمی کردند با بقیه تفاوتی نداشت

درکمال سادگی بود ولی عمق رفتارش بسیار بالا بود

وی با اشاره به ابعاد شخصیتی سردار خیبر عنوان کرد: شهید همت نفوذ کلام خاصی داشت. به گونه ای بود که بچه ها ایشان را بالاتر از خودشان می دانستند. ویژگی های فردی که باعث نفوذ کلامش در جمع بچه ها می شد این بود که اخلاص وعمل خالص داشت و بچه ها آن را درارتباط و عملکردشان مشاهده می کردند. نوع دلسوزی و خلوص نیتش را مشاهده می کردند. شهید همت غروری نداشت . وقتی شهید همت یا حاج احمد در جمع بچه ها صحبت می کردند این صحبت ها از ته دل و از روی اعتقاد بود و ژست فرماندهی یا سیاسی نبود و در کمال سادگی بودند. وضعیت ظاهری هم درکمال سادگی بود و اگر شهید همت را به عنوان فرمانده معرفی نمی کردند با بقیه تفاوتی نداشت. درکمال سادگی بود ولی عمق رفتارش بسیار بالا بود. یعنی در اخلاق و کلام وراهنمایی ها و فرامین و بحث های مشورتی اش، رفتارهایی داشتند که به دل می نشست ، این بود که نفوذ کلام و محبوبیت ایشان به اوج خود رسیده بود. مثلا وقتی ایشان برای جمعی سخنرانی می کرد، پایان بحث برای خداحافظی به اندازه خود بحث طولانی می شد و بچه ها درکنار ایشان می ماندند.

عملیات بدر

نامی با اشاره به انجام عملیات بدر در راستای همان اهداف خیبر گفت: در جنگ چند رده تصمیم گیری داریم. یک رده تصمیمات راهبردی و کلی است ،یک بحث عملیاتی ویک بحث هم تاکتیکی است. ما بیشتر در فضای تاکتیکی بودیم و بعد ها در جلسات قرارگاه متوجه تصمیمات راهبردی می شدیم، اما نقشی در تصمیمات راهبردی نداشتیم . در تصمیمات عملیاتی هم نقشی نداشتیم به گونه ای که حتی در عملیات خیبر به دلیل بحث های حفاظتی فرماندهان چند روز قبل از عملیات متوجه شدند که در این منطقه قرار است عملیاتی انجام شود. یعنی بحث حفاظتی عملیات به گونه ای بود که یک نفر هم امکان نفوذ نداشت. بحث غواصی هم برای اولین بار در این عملیات شنیده شد به گونه ای که برای شناسایی شرایط، بچه ها را به خلیج فارس بردند و سوار قایق و ناو کردند و با حال و هوای آب آشنا کردند.منطقه مشابه عملیات خیبر را نشانشان دادند . یعنی در کل فاصله بین شناسایی وتوجیه فرماندهان لشگر و واحدهای لشگر باخود عملیات بیشتر از دو هفته طول نکشید . اما در عملیات بدر چون در حقیقت تجربه عملیات خیبر را داشتیم دیگر بی تجربه نبودیم و با هور و پل خیبری و جاده خاکی- آبی آشنا بودیم و تجربه ی مهندسی و عملیاتی آبی خاکی پیدا کرده بودیم که علت انتخاب منطقه هم همان علت انتخاب عملیات خیبر بود.

نامی ادامه داد: ماموریت لشگر27 در منتهی علیه سمت چپ محور عملیاتی بود . منطقه و شرایط به گونه ای بود که با گرفتن جاده العماره و رودخانه دجله و بستن منطقه شمالی و جنوبی از جناح غرب می توانستیم آسوده باشیم و منطقه را در اختیار بگیریم.اینها در طراحی عملیات در نظر بود.تا اینکه صبح عملیات در منتها علیه چپ منطقه که نقطه حساسی بود.

وی افزود: وقتی صبح عملیاتی وارد خط شدیم، تعدادی از بچه ها پشت رودخانه دجله بودند. بچه ها نتواستند منطقه عملیات را از خط حد لشگر تا منطقه شمالی که منطقه شهید باکری یعنی لشگر بیست و یک عاشورا و هشت نجف و یگان های دیگر بود، را کامل بگیرند، .یعنی بچه ها رسیده بودند اما جاده کامل تثبیت نشده بود.عمدتا عملیات ها را شب انجام می دادیم و روز که هوا روشن می شد شرایط پدافندی را می گرفتیم و منتظر پاتک های دشمن می شدیم و مراحل بعدی راشب انجام می دادیم. از نظر پشتیبانی وتدارکات و نیروها و تغذیه امکانات با توجه به عقبه آبی موجود، شرایط مناسبی نداشتیم. نیروهای عراقی از شمال و جنوب در وضعیت مطلوبی بودند. وقتی صبح عملیات وارد دژ شدیم، آرایش تانک و نفربرهای دشمن مشهود بود.بچه ها امکان اینکه بتوانند تانک های دشمن را در فاصله سه یا چهار متری بزننرا نداشتند و باید آرپی جی می زدند که برای ما تحریک کننده بود . دشمن تانک ها را با خودروهای کمرشکن تخلیه می کرد،‌نیروهای عمل کننده و پشتیبانی شان هم نزدیک خط بود. شرایط سختی بود یادم هست یکی از بچه ها که از مسئولین قدیمی لشگر بود و همیشه به شوخ طبعی معروف بود،‌ گوشه کانال ناراحت نشسته بود،‌ وقتی علت ناراحتی اش را پرسیدم گفت وضعیت را که می بینی؟

شرایط خط مقدم به گونه ای شده بود که همه یا باید شهید یا اسیر می شدند

وی افزود: در آن شرایط امکان و توان درگیری در عمق نبود ،‌تانک های دشمن آرایش گرفته بود. این درخط مقدم یعنی همه یا باید یا شهید شوند یا اسیر .عقبه ی ما یک عقبه ی خشکی نبود که فکر کنیم که اگر شرایط خاص می شد،‌عقب نشینی کنیم .

فرمانده تیپ ذوالفقار ادامه داد: در این شرایط فقط تیم ضد زره موثر بود.موشک ضد زره به گونه است که دوربین باید بالا بیاید یعنی هدف را باید ببینی و علامت را روی هدف زوم کنی و شلیک کنی تا به هدف برخورد کنی. ولی موشک هایی داشتیم که می خورد که بعدها به ابتکار شهید ناهیدی معروف شد.این موشک به گونه ای بود که کل قسمت های آن را را از نفر بر pmp جدا کرده و در جعبه ای تعبیه کرده بودند .دوربین تلسکوپی آن از روی خاکریز بالا می آمد و خود نفر پایین وکاملا ایمن بود و سیستم کنترلی اش پایین بود و هدایت و شلیک را از پایین انجام می داد. در آن شرایط بچه ها مهمات را در یک قایق گذاشته بودند و نفرات و قبضه رادر یک قایق دیگر. در این شرایط لحظه بسیار اهمیت داشت که ما با توپ و تشر گفتیم که زود تر این تیم بیاید،‌ قبضه آمد و سوال کرد مهمات نیامد؟ گفت حتما راه را گم کرده است و جای دیگر رفته است.. خلاصه آمدند و تانک های انتها راهدف گرفتند که گفتیم از همین ابتدا شروع به هدف گیری کنید که گفتند آخری هارا هدف می گیریم که اولی ها حساب کار خودشان را کنند . با این شرایط کمی خیالمان راحت شد که وضعیت خط از وضعیت بحران خارج می شود.

وی بااشاره به مجروحیتش در این عملیات توضیح داد: در عملیات بدر بعد از اولین پرتاب یک تیر مستقیم تانک آمد و دست من مجروح شد یعنی ترکشی آمد و بدون اینکه خراشی روی سینه بدهد، دستم را قطع کرد، این ترکش حتی همه مدارکی که در جیبم بود را هم نصف کرد. گویا در چنین شرایطی که دستم به عقب پرت شده بود گفته بودم دستم را به جلو بیاورید و ساعتم را در آورده بودم و گفته بودم حداقل ساعتم را بگیرید. ولی در کل در آن فکر مجروحیت نبودم و تمام فکرم نحوه ی جنگیدن با دشمن بود .بچه ها اصرار کردندکه به عقب بروم ولی من نرفتم، با چفیه دستم را بستند و بعد که کم کم احساس کردم که حالم بسیار بد است ،قایق آمد و من را برد. در تمام لحظات بعد از مجروحیت و مراحلی که از خط مقدم به اوژانس برده شدم ، به خط مقدم فکر می کردم و اینکه بچه ها در خط چه می کنند... صبح که از خواب بیدار شدم، دستم قطع شده بود، این مسئله برایم عادی بود. تا اینکه زنگ زدند و خبر دادند بعد از رفتن من، بچه ها 45 تانک دشمن را منهدم کردند و پاتک دشمن خنثی شد من واقعا خوشحال شدم ... آن زمان رادیو عراق اعلام کرده بود که تیپ ذوالفقار و فرمانده اش کاملا منهدم شده اند.

فرمانده تیپ ذوالفقار لشگر محمدرسول الله(ص) در عملیات بدر ادامه داد: البته بعد ازآن این عملیات شرایط سختی پیدا کرد ، چرا که بچه ها در مواضع اولیه یگان های دیگر بخصوص قسمتهای شمالی و محور شهید باکری را کامل نگرفتند ، و آن خطوط کامل پوشش داده نشد و دشمن نفوذ کرد و منجر به عقب نشینی بچه های خودی شد و در حقیقت امکان تثبیت کامل خط وجود نداشت.

فداکاری و کار تیمی بچه ها در بدر اوج بود

وی بااشاره به شهادت فرمانده لشگر حاج عباس کریمی، گفت: شنیدن این خبر در آن زمان بسیار سنگین بود و همه این ها سبب شد تا در مجموع در عملیات بدر کاملا عقب نشینی کنیم اما در عملیات خیبر با تصرف بخشی از جزیره مجنون موفقیت نسبی داشتیم گرچه نباید ناگفته بماند که فداکاری و رشادت و کار تیمی بچه ها در آن شرایط صرف نظر از بحث های تاکتیکی و نظامی در اوج بود.

نامی با مقایسه شرایط بدر با سایر عملیات ها ، عنوان کرد: عملیات کربلای پنج نمونه ای بود که بچه ها در آن حصر را شکستند و رفتند و در حد خود، آثاری هم به جا گذاشتند ولی هدف اساسی که مد نظر بود را تامین نکردند، در عملیات فتح المبین هم وقتی شناسایی انجام می شد تا عمق خط دشمن را می توانستند مشاهده کنند، یعنی در عملیات فتح المبین با عناصر اطلاعاتی معلومی که درجای خودکار ساز بود به همراه افرادی که با آن منطقه بطور کامل اشنا بودند منطقه را شناسایی می کردند و این شناسایی و امکان نفوذ وجود داشت. در بیت المقدس هم چون اوایل جنگ بود دشمن به میزان توانایی ما پی نبرده بود و بچه ها در شناسایی ها، راحت رفت و آمد می کردند و امکان اینکه در کمین نفوذ کنند هم بود. اما بعد از عملیات بیت المقدس مثلا از عملیات رمضان وقفه ای ایجاد شد که دشمن با مشورت کارشناسان اسرائیلی، مثلثی را طراحی کرده بود و بچه ها از هر طرف می رفتند از یک طرف می خوردند و به گونه ای پوشش داده بودند که نمی شد از یک نقطه نفوذ کرد.
اکنون این نظر وجوددارد که بعد از بیت المقدس نباید جنگ را ادامه می دادیم.ولی بر اساس آن قطع نامه ها هیچ تضمینی برای صلح وجود نداشت پس امام تنبیه متجاوز را مطرح کرد. دشمن این را متوجه شده بود که ما برای دنبال کردن این سیاست دو هدف داریم ،‌بصره و بغداد. درباره بغداد با توجه به شرایطی که داشت ، امکان موفقیت نبود ولی درباره دومین شهر عراق بصره برنامه ریزی داشتیم. عراق هم تمام امکانات و توان خود را به کار گرفت و این بحث است که این همه توان را از کجا آورد . دشمن به شدت و به سرعت موانعی را در بصره ایجاد کرد که مانع نفوذ شود . و این مساله دلیل انتخاب مناطق عملیاتی خیبر و بدر این بود تا از طریق آن دشمن را غافلگیر کنیم.اعتقاد من اینست که اگر در عملیات خیبر امکان نفوذ از طلائیه را داشتیم والحاق بین جزیره مجنون و طلائیه انجام می شد و خط را تثبیت می کردیم،‌دشمن از شمال به سمت بصره تهدید می شد. در بدر هم گفتیم اگر آنجا رابگیریم ارتباط بصره با بغداد قطع خواهد شد. در واقع اگر جاده العماره بصره بطور کامل بسته می شد ارتباط العماره به عنوان سومین شهر عراق با بصره و بغداد قطع می شد و برگ برنده ای محسوب می شد.

وی افزود: در واقع در این دو عملیات با توجه به جناح امنی که در ضلع غربی و کمی هم از ضلع شمالی و جنوبی وجود داشت خیالمان از ضلع غربی راحت بود و ارزش منطقه عملیاتی بالا بود وامکان نفوذ هم بود که بچه ها نفوذ هم کرده بودند ولی مشکل این بود که برآورد عملیاتی و امکاناتی که باید تامین می شد،‌ بطور کامل تامین نشد. در عین حال به لحاظ شرایط سیاسی خاص حاکم، الزام بود که شرایط جنگ از آن حال و هوایی که در آن مقطع داشت بیرون بیاید و فشارهای این چنینی باعث انجام عملیات شد.اما برآورد های پیش بینی شده هم بطور کامل تامین نشد و این یکی از دلایلی بود که عملیات با موفقیت همراه نباشد.

مقاومت گردان سلمان، در عملیات بیت المقدس ‌بی نظیر بود

وی درباره روحیه رزمنده ها در عملیات بدر با توجه به حجم فشار دشمن ، گفت: در ابتدا شرایط خوب بود. مادر اکثر عملیات ها این شرایط را داشتیم . مثلا در عملیات بیت المقدس مقاومت گردان سلمان در جاده اهواز خرمشهر،‌بی نظیر بود.این گردان یک هفته بطور شبانه روزی مقاومت کرد. فرمانده این گردان در همین محور به شهادت رسید. در واقع زمانی عملیاتی موفق است که تمام لشگرها به سمت هدف حرکت کنند، در عملیات بیت المقدس جاده اهواز -خرمشهر را گرفتیم ایستگاه گرم دشت و... را هم گرفتیم و یک خط مانده بود .قسمت بالاتر را هم پادگان حمید گرفته بود. دشمن هم از اینجا و هم از مقابل نیروهای این قسمت سعی می کرد نفوذ کند.تیپ های مختلف زرهی و مکانیزه هرچه توان بود گذاشتند چرا که اگر دشمن رخنه می کرد و و دور می زد، از پشت حمله می کرد و بچه ها مجبور بودندبه عقب برگردند که این مقاومت باعث شد نتوانند رخنه کنند و مرحله دوم انجام شد.
در بدر هم چنین اتفاقی افتاد، لشگر بخش کوچکی از قسمت شمالی و مرکزی را گرفت ولی بقیه قسمتها را نگرفت، درست است که ابتدای عملیات در روحیه افراد تاثیر می گذارد ولی این تضعیف روحیه به این معنا نیست که بچه ها روحیه خود را ببازند.

وی افزود: انگیزه و نوع مقاومت بچه های بسیجی و سپاهی کاملا متفاوت بود.نمونه های مختلفی را داشتیم که اگر در اوج سختی ،امکان جنگیدین با نیروهای دشمن را نداشتند هم این کار را انجام می دادند واینگونه نبود که سریع تسلیم شوند. در بدر هم به گونه ای بودند که اگر بخشی از اهداف تامین نشد، نگران قضیه وطن هستند و تمام تلاش خود را می کردند که این نقطه ضعف را جبران کنند و این نبود که با دیدن این شرایط نا امید شوند و عقب نشینی کنند و در واقع با تجربه ای که داشتیم اگر امکان مقاومت بود به هدف مان بطور صد در صد می رسیدیم.

نامی با اشاره به حال و هوای رزمندگان ، گفت: رزمندگان چند گروه مختلف بودند. مثلا بچه های سپاه از جمله نیروهای ثابت منطقه بودند. بعضا هم اگر ناراحتی داشتند بخاطر نتایج کار بود و نگران بودند که اقدامی انجام شود که آنها را به نتیجه ی دلخواه نرساند.اما هیچ گاه در انگیزه جنگیدنشان تغییری ایجاد نشد.
نیروهای بسیجی هم چند گروه بودند.بعضی از بسیجی ها که نیروهای مردمی بودند و سه ماهه اعزام می شدند و بر می گشتند و برخی دیگر از همان ابتدا که می آمدند و شرایط جنگ را می دیدند ،می گفتند با این شرایط نمی شود برگشت و باید تا آخرماند.این ها نوسان داشت. ولی در کل بخواهیم مقایسه کنیم از اول تا آخر جنگ بچه های که با جنگ مانوس شده بودند تغییر نکرده بودند. اما در وضعیت عمومی جنگ یعنی پشت جبهه در مقاطع مختلف جنگ متفاوت بود .مقطعی در بعضی اعزام ها استقبال خوبی صورت می گرفت، اما در بعضی مواقع هم استقبال و انتظاری که مد نظر بود در جامعه انجام نمی گرفت که دلایل خود را داشت دارد.

اعزام نیرو با یک پیام امام متحول می شد

نامی خاطرنشان کرد: گاهی در مقاطعی مسئولین جنگ مثل آقای رضایی یا مسئولین قوا مثل آقای هاشمی در نماز جمعه یا مقام معظم رهبری به عنوان ریاست جمهوری، هرقدر دعوت می کردند استقبال گرم و مورد انتظار انجام نمی شد اما با یک پیام و تاکید امام شرایط متفاوت می شد.در این مواقع ویژگی کلام امام را متوجه می شدیم که اگر امام نبود جنگ دچار مشکل می شد. این بعد قضیه تاثیر زیادی داشت.کلام امام انتظارات را تامین می کرد.

وی افزود: یکی از دلایل پذیرش قطعنامه هم این بود که مردم خسته شده بودند و عملیات سرنوشت سازی که باید تکلیف را روشن می کرد هم انجام نشده و جو ناامیدی ایجاد شده بود،‌البته دلایل دیگری هم بود .در مقابل هم قدرت ها دست عراق را باز گذاشته بودند که به هر وسیله ای ازجمله شیمیایی بتواند دفاع کند که ماجرای حلبچه هم پیرو همین سیاست ها بود لذا در مقابل چنین فشارهایی امام قطع نامه را علیرغم عدم تامین اهدافی چون تنبیه متجاوز،‌پذیرفت.

نامی ادامه داد: اما دیدیم که در این مقطع، که عراق از جنوب حمله می کند و منافقین از غرب ، احساس می شد که ممکن است دچار مشکل شویم و نگرانی بود که کار تمام است اما ناگهان مشاهده می شود که مردم وضعیت را به حالتی دیگر برمی گردانند که حتی به خاک عراق هم وارد شوند. در واقع استقبال مردم از عملیات مرصاد که در مقطع زمانی پایان جنگ است، همانند روحیه مردم در اویل جنگ است،‌همانند زمانی که مردم از مساجد و گروههای مختلف وارد جبهه شدند و حتی اینقدر جمعیت زیاد بود که ساماندهی نیروهای مشکل بود،‌ در عملیات مرصاد دشمن را عقب زدیم بعد هم جنوب را که عراق به آن کاملا وارد شده بود را به حالت اولیه برگردانیم چرا که مثل همان روز های اول جنگ و با همان انگیزه و اعتقاد و با روحیه انقلابی مردم و بچه های سپاه و بسیج به میدان آمدند.

اگر اصول انقلاب مسیر خود را طی کند مردم وجوانان در صحنه هستند

نامی با بیان اینکه اگر اصول انقلاب مسیر خود را طی کند مردم وجوانان در صحنه هستند، گفت: در آن زمان در جبهه هم همین جوانان بودند که به ما عزت دادند و و جوانان امروز هم مثل جوانان بسیجی دوران جنگ در صحنه حضور پیدا می کنند.در عین حال طبیع است که کسانی هم اینگونه نباشند، مثل کسانی که آن زمان می آمدند و وسط راه بر می گشتند‌.

در آن زمان هم از منطقه شمالی حدود پنجاه نفر اعزام شدیم. از شهرستان ما بیست و چند نفر بودند که در دوران آموزشی به اندازه نصف ریزش داشتیم.سختی آموزش و شرایطی که وجود داشت باعث شد که وقتی وارد منطقه شدیم حدود ده نفر بودیم که همه درجبهه ماندگار شدند. بقیه افراد دوباره برگشتند و زندگی عادی خود را طی کردند.امروزه هم همین طور است.

این رزمنده و جانباز عرصه دفاع درباره اینکه چقدر توانسته ایم فرهنگ بشیجی های دوران جنگ را منتقل کنیم، گفت: در انتقال این فرهنگ ضعف اساسی داریم.هشت سال دفاع مقدس مملو از نمونه هایی است که متاسفانه گاهی در بیان آن ها افراط و تفریط می شود.اگر ارزش های این هشت سال دفاع مقدس به درستی به جامعه منتقل شود می تواند در تمام بخش های سیاسی، اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی الگوی مناسبی برای تمامی اقشار جامعه و نسل جدید جامعه باشد ولی متاسفانه این فرهنگ درست منتقل نشده است و واقعیتها مطرح نشده است. یا اینکه تک بعدی به آن ها پرداخته شده است. باید توجه شود که ما در جنگ هم پیروزی های بزرگی و هم ناکامی هایی داشتیم که اینها بحث تاکتیکی است. اما نباید فقط این شکست ظاهری را ببینم و باید به نقاط قوتی چون روحیه ایثار گری و شهادت طلبی در آن شرایط سخت ،‌هم بپردازیم . ما باید موفقیت ها والفجر هشت یا بیت المقدس و خصلت های فردی و اجتماعی افراد را ببینیم..درجنگ تدابیر و طرح های ابتکاری زیادی داشتیم که خیلی ازکارهای غیر ممکن را ممکن کردند و نباید فقط جنبه های معنوی که البته ارزش خود را دارند در نظر گرفتند. در این باره افراط و تفریط می شود.

وی تاکید کرد: در آن شرایط فرمانده ها خیلی هشیار بودند. یادم هست زمانی که لبنان بودیم بعد از عملیات بیت المقدس جوی ایجادشده بود که فردی برای دیدن امام زمان(عج) سجاده اش را پهن کرده گفته بودن ، ایشان امشب به دیدن سی تن از بچه های اردوگاه می آید . خدمت حاج احمد متوسلیان رسیدم و ماجرا را گفتم،‌ایشان گفتند این یک توطئه است و میخواهند بحث انتظار را لوس کنند . حاج احمد نسبت به این مساله سریع عکس العمل نشان دادند و گفتند باید جلسه ای بگذاریم و کم کم این را جا بیندازیم که چنین چیزی وجود ندارد.

وی افزود: اما متاسفانه گاهی برخی تعاریف غیر واقعی و احساسی از آن حال و هوا، واقعیت جنگ را زیر سئوال می برد. درست است که از این ادعاها زیاد بود ولی با آنها برخورد می شد . نباید بحث های معنوی رزمنده ها را اینگونه مطرح کرد ، درست است که بچه ها معنویت زیاد و خاصی داشتند ولی جو اینگونه نبود.

به گفته وی، فردی به نام شهید قهرمانی داشتیم که وقتی راز و نیاز میکرد و با نهایت خلوص دعا می خواند معنویت خاصی ایجاد می شد. و در واقع اگر واقعیت ها را مرح کنیم ، جوانان هم قبول می کنند .

متوسلیان و همت در افکار امام ذوب شده بودند

فرمانده تیپ ذوالفقار لشگر محمد رسول الله (ص)اظهار کرد: روحیه ی انقلابی این است که در کارهای جاری و هر ماموریتی که عهده دارش هستی، خودت را در حصاری قرار ندهی تا نتوانی به جلو حرکت کنی. که بهترین الگو در این باره، امام است. در مقیاس های کوچک هم وقتی رفتار و عملکرد حاج احمد متوسلیان یا شهید همت را می بینم، انگار حضرت امام در این قواره کوچک شده است، چون آنها در افکار امام ذوب شده بودند که این ها همه از فرهنگ دینی و اسلامی مان نشات گرفته است.

نامی ادامه داد : در عین حال هم جبهه و جنگ فضایی نبود که بگوئیم فقط نماز خوانها می آمدند.کسانی بودند که عرق ملی داشتند. شهیدی بود که جانشین لشگر بود و شهید هم شد. منش داش مشتی داشت. البته در اعمال و رفتارش بسیار متعصب بود و از نظر عملکرد در مسیر انقلاب بودند. ولی نکته این جا بود که اگر چنین روحیه هایی هم داشتند وقتی وارد فضای جبهه می شدند کاملا تحت تاثیر قرار می گرفتند و متحول می شدند و بسیاری از آن ها شهید شدند. اما اینکه در جبهه همان روحیه را ترویج می کردند، اینگونه نبود بلکه از نظر رفتار واخلاق متحول می شدند.گاهی ممکن بود افرادی را ببینید که از نظر ظاهر قضاوت کنید که در شان جبهه نیستند اما باطن آنها چیز دیگری بود، برعکسش هم بودند کسانی که در خط مقدم خودشان را نشان می داد.

وی افزود: به اعتقاد من اخراجی ها هم یکی از واقعیات جنگ است، گرچه چون در قالب طنز بود کمی از واقعیت های جنگ متفاوت بود ولی کلیات داستان واقعیت داشت. فیلم دیده بان هم بر گرفته از داستان دیده بان ذوالفقار بود و شاید تمام اتفاقاتی که آنجا افتاده بود، را نشان نمی داد اما اصل داستان همان است که این دیده بان آن قدر نزدیک دشمن می شود که حاضر است خودش را فدا کند.

وی افزود: در عین حال باید توجه شود که ملی گرایی هم به تنهایی نمی تواند در این عرصه باعث این همه فداکاری شود، چرا که اگر افراد تعصب دینی واعتقادی داشته باشند، برای حفظ اسلام جان خود را فدا می کنند چون می دانند بر اساس آمیزه های دینی این مساله ارزش دارد ولی تعصب ملی به تنهایی نمی تواند این فداکاری ها را ایجاد کند چرا که در قسمتهایی از خود می پرسد برای چه این کار را کنم؟یعنی حاضر است مالش را بدهد ولی جانش را نمی دهد.

وی در خاتمه این گفت و گو با بیان اینکه بعد از عملیات بیت المقدس قرار بود خدمت امام برسیم ولی متاسفانه مجروح شدم و توفیق نداشتم، گفت: بعد از آن یکبار به عنوان دیدار کننده خدمتشان رسیدم ،‌ چهره ایشان مجذوبم کرده بود که واقعا ارزشمند بود و توصیف آن لحظه کمی سخت است. امام جایگاه ویژه ای داشت، امام را قبلا از نزدیک در لحظه ورودشان به کشور دیده بودم ولی این دیدار درحین جنگ برایم فرق داشت. حالتی داشتم که لذت بخش ترین لحظه زندگیم بود.

محمدرضا نامی درباره خودش هم این چنین می گوید: در تمام هشت سال دفاع مقدس در جبهه بودم و فقط زمان مجروحیت ها و دوره ها حضور نداشتم. زمانی هم به درخواست نیروی هوایی سپاه و نیروی زمینی و آقای شمخانی برای تاسیس تیپ موشکی به نیروی هوایی منتقل شدم. در زمان عملیات مرصاد به عنوان نیروی معمولی به منطقه رفتیم و شرایط خاصی بود، آن جا مسئول هدایت آتش منطقه بودم در واقع هر کسی می رسید حکمی می گرفت و وارد منطقه می شد. آن زمان آقای شوشتری مسئول محور بود و من هم در کنار ایشان کارهایی که از دستم بر می آمد برای هدایت آتش انجام می دادم. در حال حاضر هم بیکار هستم و کاری نمی کنم و مشغول ادامه تحصیل هستم. یک زمانی به پیشنهاد دوستان وارد کارهای اقتصادی شدم ولی فضای کار را به گونه ای دیدی که به روحیاتم سازگاری ندارد. یعنی با روحیه سالم و صداقت نمی توان وارد این کارها شد... به این نتیجه رسییم که دانشگاه با شرایط ما سازگارتر است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.