اگر خاک جبهه را سکوی ورودمان به سایر صحنه ها کنیم، تمام سرمایه خود را هدر داده ایم.

ربع قرن از انجام دو عملیات خیبر و بدر می گذرد. عملیات خیبر در سوم اسفند 62 و با رمز "یا رسول الله" در مجنون‌ و هورالهویزه‌ و پاسگاه زید آغاز شد و حاج محمد ابراهیم همت سردار خیبر از جمله شهدای این عملیات است. خیبر نقطه عطفی در تاریخ دفاع مقدس و اولین عملیات آبی - خاکی دفاع مقدس محسوب می شود و عملیاتی است که برای اولین بار چهره فرماندهی جنگ را دگرگون کرد و فرماندهی از قرار گاه خاتم الانبیاء و از سوی آقای هاشمی رفسنجانی از این عملیات عملی می شود، نبرد طلائیه و ایستادگی در این منطقه خاطرات تلخ و شیرین زیادی را برای سربازان مجنون رقم زده است . یکسال می گذرد و تامین اهداف تامین نشده خیبر، عملیاتی دیگر را رقم می زند، عملیات بدر. مکان و بازه زمانی دو عملیات تقریبا یکسان است و این بار عباس کریمی فرماندهی لشکر 27 محمد رسول الله(ص) را عهده دار است و ایشان نیز در 24 اسفند 1363 در حالی که آخرین دستور ابلاغی از سوی قرار گاه را در عملیات بدر و منطقه شرق دجله اجرا می کرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سرش به شهادت رسید.

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، در صدد است به مناسبت سالگرد این دو عملیات که به گونه ای در هم تنیده شده و علاوه بر زمان و مکان، اسامی آنها نیز تداعی گر مفاهیم واحدی شده اند، به بیان خاطرات و نکاتی از این دو برهه از دوران دفاع مقدس بپردازد.
به این امید که یاد و خاطره ایثار و مجاهدت های 8 ساله دفاع مقدس فقط به بازه های زمانی آغاز و انجام جنگ، محدود نشود و یاد و خاطره دوران شور و شعور بیش از این ها زنده نگه داشته شود تا یادمان نرود که چرا ایرانیان از هر قشر و طبقه ای هم که باشند ، بسیجیان دوران جنگ را هر روز دوست تر می دارند...
ناگفته نماند که علیرغم تلاش های انجام شده، قطعا ناگفته های زیادی در این باره برجا مانده است. تلاش برای گفت‌وگو با اعضای خانواده بزرگان و فرماندهان نامدار این دو عملیات هم به نتیجه ای نرسید. فرزندان سردار خیبر از گفت‌وگو امتناع می کنند و حال و هوای این روزهایشان را مناسب روایت پدر نمی دانند . مهدی همت می گوید : مرا از نوشتن معاف کنید که امسال برای اولین بار در زندگیم در سالگرد پدر، شرکت نکردم...پیگری های صورت گرفته برای گفتگو با خانواده حاج عباس کریمی هم هنوز به نتیجه نرسیده است.

سردار محسن رشید از جمله کسانی است که در دوران جنگ در قرار گاه خاتم حضور داشته و اکنون نیز به عنوان محقق و پژوهشگر دوران دفاع مقدس گفتنی های بسیاری دارد:

  • آنهائیکه در طلائیه ایستادند، اگر روز عاشورا بودند در کربلا هم می ایستادند
  • نبرد طلائیه، نبردی حماسی و بزرگی است
  • شناسایی و گزینش هور نشاندهنده نوع مدیریت فرماندهی جنگ بود
  • کسی به نام، نام داران جنگ نداریم ، آن ها همه بی نام و نشانند
  • "کجایند مردان بی ادعا" ؛‌ همه هویت جنگ است
  • برای جلوگیری از تخطئه فرهنگ بی نام و نشان بودن و ایثارگری، بی نشانها را نشاندار کردیم
  • قصه دسته بندی نامداران و بی نام ها مربوط به ماست نه آنها
  • شهدای ما شهید نمی شدند مگر اینکه به مقام کامل صدق می رسیدند
  • برای هر کسی که خاک جبهه خورده از هر جریانی که باشد، احترام قائلم
  • اگر خاک جبهه را سکوی ورود به سایر صحنه ها کنیم ، تمام سرمایه خود را هدر داده ایم
  • نمی توان در زمانی که فرهنگ ایثار گری وجود ندارد، توقع ایثارگری داشت
  • نمی توانیم پدیده های حی یا شاهدان شهید گذشته را در شرایط امروز بکاریم
  • تلاش برای بازسازی همت در شرایط حال حاضر، نگاه غلطی است
  • با شبیه سازی درست بسترها، همت ها خودشان ظهور می کنند
  • همت را کسی فرمانده لشگر نکرد همت فرمانده لشگر شد
  • اگر احمد متوسلیان زنده باشد و برگردد و روحیه ما را ببیند می گوید کاش مرده بودم
  • بزرگان جنگ می دانند که همه درسایه محسن رضایی بودند
  • بدون رضایی اصلا نمی توانستیم بجنگیم

محسن رشید در گفت و گو با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران،‌ پیرامون عملیات بدر و خیبر به ضرورت پرداخت به سالگرد و بزرگداشت چنین عملیات هایی اشاره کرد و گفت: در حقیقت از ابعاد مختلفی چون چرا یی توجه به این گونه موارد ، نگاه کلان به کلیت عملیات و همچنین موضوع پدید آورندگان این حوادث بزرگ می توان درباره چنین عملیات هایی از دوران دفاع مقدس سخن گفت.

مرور تاریخ هر جامعه ای مرور هویت آن است

وی با بیان اینکه فراتر از بحث عملیات بدر و خیر ،‌ نگاه به اینگونه مباحث ارزشمند و ضروری است، عنوان کرد: حوادث تاریخی به دو دسته شیرین و یا افتخار آفرین و یا تلخ وملال آور تقسیم میشوند اما در هر حالت حادثه تاریخی و آنچه بر ملت ها گذشته است، محسوب می شوند و تاریخ یک ملت نشانگر هویت آن ملت است و مرور تاریخ هر جامعه ای مرور هویت آن محسوب می شود . در عین حال نگاه به تاریخ نگاه درس آموزی و تجربی هم هست چرا که مسیر های آینده را برای ما تسهیل و تفهیم و موانع کار و تجربیات گذشته را کاربردی می کند و بر این اساس کل رویه های تاریخی یک ملت و مجموعه قابل توجه است.

وی در عین حال تاکید کرد: باید در بررسی نشیب ها و فرودها و در نقد بررسی حوادث، از برخی آفت ها بپرهیزیم و نباید تجربه را ابزاری برای تحقیر یا ملامت گذشتگان کنیم بلکه باید وسیله برای برای شناخت گذشتگان باشد. در کل ملامت در اخلاق اسلامی امری مورد تایید نیست و دیدگاه ملامت آمیز به گذشتگان نگاه غلطی است و از آن بالاتر نباید از برخی مسائل استفاده های تحقیری شود. لذا به تجربه ها به خاطر ماهیت آنها نیازمندیم و به تلخ ها و نشیب های تاریخ هم در راستای کسب تجربه توجه می کنیم و در مورد فرازها و نقاط اوج علاوه بر این بهره برداری ها باید گفت اگر معتقدیم فرازهای یک جامعه هویت آن جامعه را می سازند، لذاپرداخت به فرازها و بزرگداشت آن ها، روحیه اعتماد به نفس را تقویت می کند و به عبارت دیگر خود باوری ملی را بارور تر می کند. پس نگاه به حوادث تاریخی از این بابت بسیار با اهمیت است و بزرگداشت حوادث تاریخی چون خیبر طبیعتا کار ارزشمندی است و اگر به آن ها توجه نکنیم یعنی به سرمایه ها توجه نکرده ایم چرا که برای این سرمایه ها، تاریخ و هزینه مادی و معنوی و انسانی بسیاری صرف شده است .

از نگاه بخشی و گروهی به حوادث تاریخی بپرهیزیم

وی نگاه بخشی و گروهی را آفات مهمی در مسیر پرداختن به تاریخ دانست و افزود: فراموش نکنیم که این ها حوادثی متعلق به همه ملت هستند و لذا نگاه بخشی و گروهی به آن ها غلط است. نگاه گروهی باعث می شود که این موارد از اهمیت ملی خود به یک اهمیت گروهی تقلیل یابند که این یک آسیب است. در عین حال نباید مانع شویم که کسانی که از پدید آوردگان نیستند به این موضوعات ملی بپردازند و بگوییم این موضوع مربوط به شما نیست و مربوط به ماست. این نگاه غلط است چرا که حتی گاهی شاهدیم که سایر ملل هم حوادث ملی برخی کشورها را مورد توجه قرار می دهند لذا به گونه ای عمل نکنیم که تصور شود زحمت آن ها را پاس نمی داریم و توجه کنیم که پاسداشت تمام کسانی که به ارزش های ملی توجه دارند اعم از اینکه درون ملی یا برون ملی باشند، ضروری است.

سردار رشید در بخش دیگری از این گفتگو درباره دو عملیات بدر و خیبر عنوان کرد: دو عملیات بدر و خیبر از نظر هدف و جغرافیای عملیات قابل تفکیک نیستند و فقط از نظر زمانی قابل تفکیک اند و در کل باید گفت این دو در حقیقت یک عملیات اند و عملیات بدر مکمل عملیات خیبر است و چه بسا اگر عملیات خیبر در همان مرحله به هدف خود می رسید بدر انجام نمی شد چرا که هدف هایی که در بدر دنبال می کردیم باید در خیبر محقق می شد، من هم در گفتار در کل بیشتر از واژه خیبر استفاده می کنم.

سه هدف استراتژی ملی در جنگ 8 ساله

کوتاه کردن دست متجاوز، استیفای حقوق تضییع شده ملت، کور کردن هرگونه چشم داشت تجاوز گونه

این محقق و پژوهشگر دفاع مقدس، با بیان اینکه از سه منظر استراتژیک، نظامی و برنامه ای و مدیریتی می توان به بررسی این عملیات ها پرداخت ، گفت: از لحاظ استراتژیک، ابتدا باید به استراتژی ملی مان در حوزه دفاع مقدس اشاره کنیم. به اعتقاد من در استراتژی ملی جنگ 8 ساله، سه هدف دنبال می شد که یکی از آنها کوتاه کردن دست متجاوز است که در این باره دو مساله وجود دارد یکی آزادی سرزمین های اشغالی و دیگری دور کردن امکان تجاوزهای غیر مستقیم مثل گلوله باران توپخانه ای،بمباران هوایی یا حملات گلوله ای شیمیایی به مناطق مختلف سرزمین مان که این هدف در طول 8 سال همواره ثابت بوده است ،هر چند برخی بر این باورند که با رسیدن به خرمشهر به این هدف رسیدیم اما اینگونه نیست؛ چرا که گرچه بخش عمده ایی از خاک ما آزاد شد ولی هم بخشی از خاک کشور در اشغال و تحت پوشش ارتش عراق بود و در عین حال شهرهای ما همچنان زیر فشار حملات هوایی و گلوله باران عراق قرار داشت.

دومین هدف نیز استیفای حقوق تضییع شده ملت بود که بخشی از هدف استیفای حق را با تنبیه متجاوز دنبال کردیم و از منظر دیگر به دنبال دریافت غرامت هم بودیم که می توان دریافت غرامت و تنبیه متجاوز را تحت عنوان یک هدف واحد برای استیفای حقوق تضییع شده ملت فرض کرد. هدف سوم جنگ 8 ساله نیز کور کردن هرگونه چشم داشت تجاوز گونه به کشور از سوی کسانی که ماهیت متجاسرگونه دارند، بود . بر این اساس تنبیه متجاسرینی که هرگونه چشم داشت تجاوز گونه نسبت به سرزمین اسلامی ایران داشتند را مدنظر قرار دادیم و در راستای این سه هدف، استراتژی های نظامی خود را تنظیم می کردیم.

وی افزود: هدف نظامی ما انهدام ارتش عراق، هدف جغرافیایی مان تصرف بصره و هدف سیاسی مان هم تحمیل اراده خود به منظور استیفای حقوق مان بود. استراتژی نظامی ما بعد از فتح خرمشهر تحت عنوان تعقیب متجاوز دنبال می شد و هدف استراتژیک ما در دوره تعقیب متجاوز،سه هدف بوده که هدف اول نظامی و انهدام و تحلیل قدرت دفاعی عراق بوده است. در حقیقت گرچه به دنبال هدف جغرافیایی هم بودیم اما این هدف بعد از خرمشهر دچار تغییراتی شد. هدف عمده ما بصره بود و لذا می توان گفت 6 سال دوم جنگ را با هدف محاصره بصره دنبال می کردیم(هدف جغرافیایی). هدف سیاسی ما نیز تحمیل اراده ملت به متجاوزین و استیفای حقوق ایران بود.

وی در ارزیابی میزان دستیابی به اهداف مذکور در دوران جنگ، اظهار کرد: از نگاه ملی در هدف اول فراز و نشیب هایی داشتیم و به میزانی که سعی شد عراق را تحت فشار بگذاریم و محدود کنیم و انهدام ارتش عراق را داشته باشیم به همان میزان و حتی با تناسب بیشتری مورد تقویت واقع می شد، لذا این اهداف را دائم در طول 8 سال داشتیم و بعد از 8 سال جنگ آنچه رخ داد این بود که امنیت به کل کشور بازگشت و هدف تامین شد ولی فراز و نشیب فراوانی داشت و حرکتی با تغییر و تحول فراوان بود که نهایتا به نتیجه رسید. درباره تنبیه متجاوز هم باید گفت که در این باره خیلی دیر عمل شد و و اگر گام اول آن اعلام متجاوز باشد در این باره خیلی دیر به حقوقمان رسیدیم و در واقع بعد از حمله عراق به کویت،آقای دکوئیار حاضر شد در روزهای آخر مسئولیتش عراق را به عنوان متجاوز معرفی کند گرچه این مساله هم فقط از سوی وی بود و به سطح شورای امنیت نرفت و برگ محکمی دست ما را نگرفت. در سطح دریافت غرامت هم بعد باید گفت،‌ سقوط صدام به خودی خود بزرگترین غرامت از نظر روانی برای ما محسوب می شد اما از نظر محاسبات مادی این مهم تامین نشد. اما در بند سوم کاملاموفق بودیم و تنبیه متجاسرین انجام شد و نه تنها در 20 سال بعد از جنگ دیگر چنین اقدامی انجام نشد بلکه حتی این مساله را در لبنان تست کردند تا ببینند اگر بتوانند از لبنان عبور کنند به ما هم تجاوز کنند که در آنجا هم چون لبنان در دفاع از ما نسخه برداری کرده بود، ناموفق شد.

این محقق و پژوهشگر دفاع مقدس درباره عملیات خیبر و اینکه در کجای این استراتژی ها جا دارد، گفت: اول باید نگاه جغرافیایی به بصره را شرح دهم، بصره منطقه ای است که از سه نقطه می تواند مورد هجوم قرار گیرد. از جنوب که بر اساس آن عملیات والفجر و کربلای 4 طراحی شد تا راههای بصره به دریا از جنوب بسته شود. دیگری از جبهه شرقی است که عملیات کربلای 5 و رمضان از منطقه شلمچه و زید طراحی شد و دیگر هم از منقطه شمالی است که بر اساس آن بدر و خیبر طراحی شد. لذا جایگاه خیبر و استراتژی ما محاصره بصره از شمال و قطع ارتباط بصره با شمال عراق و بغداد است.

عملیات خیبر ، شکل گیری قرار گاه خاتم و حضور نیروهای کشوری و لشگری در اداره جنگ

وی افزود: در رابطه با نگاه نظامی هم چند فراز قابل اشاره است یکی عنوان فرماندهی است، فرماندهی در عمیات خیبر،یک نکته بسیار قابل توجه دارد و برای پرداختن به آن ابتدا باید نگاهی به فرماندهی جنگ از آغاز تا عملیات خیبر داشته باشیم.
در آغاز جنگ بلکه قبل از آن به دلیل بحران کردستان و فعالیت ضد انقلاب به پیشنهاد یکی از بزرگان شورای انقلاب،مقام فرماندهی کل قوا از سوی امام به رئیس جمهور وقت و به بنی صدر داده شد و وی قبل از اینکه جنگ شروع شود فرمانده کل قوا هم شد. بعد از دوران سقوط بنی صدر یک تقسیم کار تعریف نشده و نوشته نشده ای در کشور به وقوع پیوست. چرا که در کشوری که از سوی منافقین مورد تهدید بود و از طریق درگیری های جناح های داخلی مسائلی وجود داشت، پرداخت به مسائل کشوری بسیار مهم بود که حتی به اندازه خود جنگ اهمیت داشت. لذا مسئولان کشوری از بعد از سقوط بنی صدر وارد فاز تامین فضای کشور شدند و به امور کشوری پرداختند و قوای نظامی به امور نظامی پرداختند لذا بعد از سقوط بنی صدر،یک دوره ایی را داریم که نظامیان متمرکز در مدیریت جنگ شدند که این ماجرا تا آستانه عملیات خیبر ادامه یافت.

وی ادامه داد: اما در آستانه عملیات خیبر شرایط به گونه ای شد که حس شد قوای کشوری و لشگری باید هر دو با هم قصه جنگ را ادامه دهند و گرچه این نوع نگاه که از عملیات رمضان کلید خورد ولی در خیبر محقق شد و این رویکرد سبب شکل گیری قرارگاهی به نام خاتم الانبیاء(ص) شد.البته قرار گاه خاتم را از والفجر مقدماتی داشتیم.

سردار رشید خاطرنشان کرد: در قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) و از زمان خیبر، مسئولیت فرماندهی عملیات به یکی شخصیت کشوری یعنی آقای هاشمی رفسنجانی سپرده شد و وی مسئولیت فرماندهی قرارگاه خاتم را عهده دار شد و سپاه و ارتش به عنوان دو سازمان در این مجموعه فعالیت می کردند. لذا از منظر فرماندهی کردن، هر دو قوای لشگری و کشوری وارد جنگ شدند البته این بدین معنی نیست که پیش از آن قوای کشوری درگیر جنگ نبودند بلکه منظور این است که در حوزه مدیریت کشور، بیشتر به مسائل کشوری توجه داشتند تا لشکری و بالعکس. اما در یک جا لازم شد تا برای موفقیت ، پتانسیل بیشتری وارد عملیات شود و ورود آقای هاشمی به قرار گاه خاتم الانبیا تبلور این قصه بود و این مساله نمادی از آن قصه است.

وی توضیح داد: در عملیات های قبلی گاهی فرمانده سپاه فرمانده عملیات بود و فرمانده ارتش جانشین و یا بالعکس. ولی این جا مشخصا آقای هاشمی فرمانده بود و فرمانده سپاه، فرمانده قرارگاه نجف و فرمانده ارتش، فرمانده قرارگاه کربلا بود و بر اساس موقعیت جغرافیایی از طلائیه به پایین به عهده قرارگاه کربلا و به بالا بر عهده قرارگاه نجف بود.

سردار رشید درباره نحوه حضور سازمان سپاه و ارتش در جنگ گفت: این دو به طرق مختلف وارد عملیات ها می شدند و در دوران فرماندهی بنی صدر عمدتا اسکلت و شاکله اصلی جنگ به ارتش سپرده می شد و سپاه نیروی کمکی بود اما بعد از بنی صدر این قصه ترکیبی شد و به صورت ممذوج با هم عمل می کردند منتها با توجه به اینکه قدرت شهادت طلبی بسیجی ها بالا بود و از آن طرف قدرت توپخانه ایی و زرهی ارتش بالا بود طبیعتا نیروهای خط شکن و پیشروی کننده نیروهای بسیج و سپاه و نیروهای پشتیبانی کننده از ارتش بودند. درخیبر این قصه دارای تقسیم بندی مشخصی شد، یک منطقه به ارتش و یکی هم به سپاه سپرده شد و چون ارتش برای خط شکنی نیازمند نیروهای سپاه بود نیروهای سپاه در اختیار ارتش قرار گرفت.

رشید با اشاره به شرایط جغرافیایی عملیات خیبر گفت: در این عملیات دو منطقه داشتیم یکی منطقه شمالی که آب گرفته و منطقه هور بود و به سپاه سپرده شد و منطقه زید که زمین های مسطح بود به ارتش سپرده شد و یگان های خط شکن سپاه به ارتش مامور شدند و از سوی دیگر سپاه به خاطر عمق عملیات به نیروهای هوانیروز نیاز داشت لذا از هوانیروز ارتش بهره گرفت و در واقع در منطقه قرارگاه نجف، سپاه حمله کننده بود و از توان ارتش و هوانیروز بهره گرفت و در جنوب هم ارتش از سپاه کمک می گرفت.

وی با اشاره به موضوع بحث برانگیز در دوران جنگ، گفت: در تمام طول انقلاب امکان تجهیزاتی ما کم بود، چرا که از اول تحریم اقتصادی شدیم و خرید تسلیحات با موانعی مواجه شد و در واقع با تجهیزات رژیم گذشته خود را سرپا نگاه داشتیم، البته غنایم هم به کمک مان آمد. لذا در این باره اقداماتی انجام دادیم و به عنوان مثال با استفاده از امکانات حداقلی بهره بردای های ویژه ایی را طراحی می کردیم. در این عملیات با منطقه بسیار وسیع آب گرفته و دریاچه بسیار بزرگی که مساحت آن بیش از هزار کیلومتر مربع بود مواجه بودیم که عملیات کردن در آن، نیازمند تجهیزات خاصی بود و اصلا مورد استفاده چنین تجهیزاتی قبلا تعریف نشده بود، این تجهیزات را هر چند اولیه تهیه کردیم شد که بر اساس مدل عملیاتی ،بسیار کاربردی بود.

نوع منطقه عملیاتی خیبر فراز جدیدی را در جنگ باز کرد

وی افزود: مساله بعد انتخاب زمین بود، یقینا عملیات در چنین زمینی بی سابقه بود و در جنگ های معاصر مثل آن را سراغ نداشتیم و تجربه آن را هم نداشتیم. و طبیعتا درکلاس های درس و دانشگاههای نظامی این مبحث اصلا شناسایی نشده بود که بخواهد مورد ارزیابی قرار گیرد و خود انتخاب زمین نکته مهمی بود که فراز جدیدی را در جنگ باز کرد و شاید از مهم ترین ویژگی های عملیات خیبر هم همین نکته باشد. بحث دیگر هم بحث غافلگیری است. از شرایط یک عملیات حتما رعایت اصل غافلگیری هم هستم. غافلگیری گاهی در زمان- گاهی در زمین و گاهی در تاکتیک است. این عملیات از نظر زمانی خیلی غافلگیرانه نبود اما از لحاظ زمین و تاکتیک ابتکاری بود و غافلگیری قطعی داشت و خود این انتخاب زمین، نکته بسیار مهمی بود که فراز جدیدی را در جنگ باز کرد و شاید از مهمترین ویژگی های عملیات خیبر همین نکته باشد.

وی با اشاره به ابعاد دیگر عملیات خیبر ادامه داد: این عملیات دو محور کلان داشت یکی از منطقه جوخه به سمت جاده مهم بصره العماره بود و منطقه ایستگاه حسینی یا منطقه زید به سمت نشره بود که زید - نشره منطقه جنوبی است. قسمت جنوبی محل عملیات ارتش بود و نزدیک ترین منطقه به بصره شناخته می شد و قبلا این جا عملیات رمضان انجام شده بود و دشمن نسبت به این منطقه بسیار حساس بود و طبیعتا این منطقه را کاملا مسلح کرده بود و به خاطر این مساله و مسطح بودن زمین در این منطقه عملیات موفق نشد و تاکتیک غافلگیری زمین شامل این منطقه نمی شد.که این قسمت عملیات در مراحل اولیه به نتایج خود نرسید اما در منطقه شمالی عملیات که در جاده بصره العماره بود، چهار هدف اصلی داشتیم. بعد از اهداف کلان منطقه شمالی که به چهار منطقه العزیر و القرنه و جزایر مجنون و منطقه طلائیه تقسیم می شد برای این چهار منطقه ،چهار قرارگاه عمل می کردند که به جهت وضعیت زمین، دشمن بیشترین هشیاری را نسبت به منطقه طلائیه داشت چرا که طلائیه منطقه ای خشکی بود و تصور عملیات برای آن متصور بود و برای آن آمادگی داشت. اما در منطقه العزیر و جزایر مجنون کاملا غافلگیر بود و در همان مرحله اول این سه هدف خیلی زود تصرف شد.

نبرد سنگین در طلائیه و جزایر مجنون

وی با بیان اینکه گرفتن هدف بخشی از عملیات است و اگر هدف تثبیت نشود و استحکامات لازم پای کار نیاید، طبیعی است که هدف بعدا از دست می رود،‌اظهار کرد: حفظ منطقه القرنه که 25 کیلومتر عقبه آبی داشت و منطقه جزایر مجنون که 17 کیلومتر عقبه آبی داشت و همچنین منطقه العزیر کار دشواری بود که برای حل این مساله باید به هوانیروز و توان دریایی مان متکی می شدیم که توان دریایی ما برای جابجایی وسایل سنگین و... آمادگی لازم را نداشت و کشش لازم وجود نداشت و خلاصه نتوانستیم مطابق برنامه انجام وظیفه کنیم. البته قصد زیر سئوال بردن هیچ توانی را ندارم. در عین حال جنگ در منطقه مجنون و طلائیه به شدت ادامه داشت و وقتی که عملیات قرارگاه کربلا یعنی محور ارتش متوقف شد، طبیعتا نیروهای که از سپاه در پایین درحال جنگ بودند به بالا منتقل شدند و به کمک آمدند و در منطقه طلائیه نبرد بسیار سنگینی به وقوع پیوست.

آنهائیکه در طلائیه ایستادند، اگر روز عاشورا هم بودند در کربلا هم می ایستادند

نبرد طلائیه، نبردی حماسی و بزرگی است

این محقق و پژوهشگر دفاع مقدس با اشاره به سنگینی نبرد طلائیه تصریح کرد: در این باره به خاطره ای از شهید عبدالله میثمی اشاره می کنم، ایشان نمایندگی امام در قرارگاه خاتم را عهده دار بود بدین معنی که تحت پوشش نمایندگی امام بود،‌ نقل می شود که ایشان می گفتند آنهائیکه در طلائیه ایستادند حتم دارم اگر روز عاشورا هم بودند در کربلا هم می ایستادند. این جمله ممکن است کمی اغراق آمیز به نظر آید ولی نشان دهنده شدت نبرد در آن منطقه است. حسین خرازی هم که فرمانده لشگر 14 امام حسین بود و در مرحله اول عملیات برای شکستن خط به کمک ارتش رفته بود،در طلائیه در کنار حاج همت و لشگر 27 وارد محور عملیات شد و یک دستش را از دست داد و در حقیقت باید گفت نبرد طلائیه، نبردی حماسی و بزرگی است.

رشید خاطرنشان کرد: وقتی منطقه عملیات از وسعت العزیر تا زید، به جزیره مجنون محدود شد طبیعتا فشار روی مجنون زیاد شد و گرچه نبرد طلائیه متوقف شد اما مجنون همچنان نبردش را ادامه داد. مجنون منطقه ایی بود که عقبه آبی داشت و دشمن طمع بیشتری نسبت به آن داشت و در این منطقه حاج همت هم شهید شد. مجنون منطقه مهمی است. گفته می شود وقتی یکی از بزرگان نظامی برای ارائه گزارش خدمت امام رسیده بود و نگرانی خود را از شدت عملیات گزارش داده بود امام گفته بودند (با این مضمون)که شما اصلا چه می دانید که مجنون چیست؟که نشان می دهد اهمیت مجنون و شرایط خاص آن و نگاه امام به این ماجرا است.

وی ادامه داد: دراین عملیات نکته بسیار مهمی اتفاق افتاد که خیلی حائز اهمیت است و اینکه در این عملیات دشمن غافلگیر شد و به سادگی به جاده بصره- العماره رسیدیم و امنیت این جاده به هم خورد که این مساله برای دشمن خیلی تکان‌دهنده بود و این جا منطقه ای این نبود که مشابه این عملیات در آن انجام شده باشد و تدریس و تجربه ای در این باره وجود داشته باشد و این مهم بود.

شهادت حمید باکری

به گفته وی، قرار بود در یکی از مراحل عملیات نیروهایی که به جزیره مجنون وارد شده بودند از جزیره مجنون عبور کنند و به سمت نشره و پشت طلائیه رفته و در واقع پشت دشمن را ببندند و مقاومت دشمن در طلائیه بریزد. ولی این جا اتفاق تلخی افتاد که نگفتن آن چشم پوشیدن از یک واقعه مهم تاریخی است. قرار بود در یک شب دو طرف از مجنون و طلائیه عملیات کنند تا به هم برسند و راه دشمن را از دو طرف ببندند. گروه بچه های مجنون تا پشت طلائیه می روند ولی در عین حال چون از آن طرف عملیاتی نمی شود، محاصره و شهید می شوند که از جمله حمید باکری است که این جا شهید شده است و وی جزو نیروهایی بود که از مجنون به سمت عقبه طلائیه رفت و در واقع اعضای آن گردان شهید و مفقود الاثر شدند .

عملیات بدر و پوشش اهداف تامین نشده خیبر

رشید با بیان اینکه در کل باید گفت که بخش زیادی از اهداف سرزمینی این عملیات تامین نشد ولی درصد زیادی از اهداف استراتژیک آن تامین شد، اظهار کرد: به خاطر پوشش بقیه اهداف این عملیات بود که عملیات بدر طراحی شد. البته در خیبر جزایر مجنون و در دو طرف طلائیه صف آرایی نیروها حفظ شد و طلائیه عراق سقوط نکرد. گرچه مجنون کاملا آزاد شد ولی عراق توانست در طول 10-15 روز با سرکوب و شیمیایی زدن گوشه کوچکی از مجنون جنوبی را به عنوان جای پای خودش دو مرتبه در اختیاربگیرد.

وی افزود: عملیات بدر در واقع مکمل عملیات خیبر است و اگر خیبر به اهداف خود می رسید بدر انجام نمی شد. تلفات خیبر به دلیل بحث شیمیایی گسترده از سوی عراق علیرغم آمادگی برای پدافند شیمیایی،‌ زیاد بود و فکر نمی کنم این آسیب در بدر به اندازه خیبر بوده باشد.

رشید درباره پیروزمندانه بودن عملیات بدر گفت: بدر غافلگیری نداشت و از ویژگی جنگ این است که وقتی طرف به فاز تهاجمی می رود پاتک می خورد و نقطه مقابلش عملیات می کند و این کش و قوس است که صحنه جنگ راجذاب و پیچیده و مهم می کند. اگر کسی با یک حمله موفق شود اصلا دیگر جنگ محسوب نمی شود.

مشخصه های هدایت و مدیریت عملیات خیبر

شناسایی و گزینش هور نشاندهنده نوع مدیریت فرماندهی جنگ بود

رشید با اشاره به ابعاد مدیریتی دوران جنگ و عملیات خیبر ، عنوان کرد: ما در انقلاب دستاوردهایی داشتیم که مختص خود انقلاب بود که از جمله آن، دستاورد هایی است که در دفاع مقدس به دست آمد و یک نمونه از این دستاوردها ، نوع هدایت عملیات از سوی فرماندهان عملیات هاست. چیزی که بعدا عراقی ها هم از آن تبعیت و از بخش هایی از آن الگو برداری کردند. از جمله این موارد می توان به حضور فرماندهان در خط و حضور آن ها تا پایین ترین رده رزم اشاره کرد. که از جمله فواید آن می توان به شناسایی منطقه هور اشاره کرد. چرا که جرقه شناسایی منطقه خیبر(هور)دراین روند به دست آمد و وقتی فرمانده سپاه با برخی فرماندهان برای شناسایی مقدماتی منطقه عملیاتی رفته بودند توانسته بودند در صحنه و نه در کاغذ و کامپیوتر و کلاس بلکه از نزدیک منطقه هور را ببینند و این فضای جدید را شناسایی کردند و برنامه ریزی عملیاتی آن را آغاز کردند. در واقع به تبع نوع مدیریت جنگ و نوع فرماندهی در جنگ دستاوردها یی داشتیم که یکی از آنها شناسایی و گزینش هور بود.

وی افزود: در واقع وقتی در عملیات رمضان به موانع دشمن واستحکامات سنگین برخورد کردیم و دیدیدم تجربیات لازم را در برابر این امکانات نداریم لذا در مقابل تجهیزات دشمن راهکاری ار انتخاب کردیم و تصمیم بر این شد که به جای اینکه در مقابل تجهیزات، تجهیزات وارد کنیم (که نداشتیم) منطقه ایی سخت را انتخاب کنیم تا در واقع ما شرایط جنگ درمنطقه سخت را به دشمن تحمیل کنیم و وقتی هم خودمان خطرپذیری را می پذیریم برخی کمبودهای خود را جبران می کنیم.

هدف از انتخاب هور از کار انداختن توان زرهی عراق بود

به گفته وی،‌به عنوان مثال توانمندی عراق قوای زرهی آن بود که این توان در زمین های مسطح و خاکی کارایی دارد و در آب نمی تواند کاری کند، لذا می توان گفت هدف از انتخاب هور از کار انداختن توان زرهی عراق بود. یکی دیگر از بحث های مدیریتی خیبر،گزینش منطقه سخت و خطر پذیری خودمان برای تغییر توازن نظامی به نفع خودمان است و مساله بعدی همان غافلگیری عملیات است. در این منطقه که عقبه آبی دارد باید این همه رزمنده را از داخل آب منتقل می کردیم و نیازمند یک شناور بودیم و در عین حال باید به گونه ای عمل می شد که دشمن در غافلگیری بماند و هشیار نشود که این مهم جرقه ایی شد که سپاه نیازمند نیروی دریایی(یگان دریایی) است و در واقع وقتی سپاه وقتی با چنین معضلی روبرو شد نیاز خود را شناخت و برای اینکه دشمن در غافلگیری بماند، بحث تنگه هرمز مطرح شد تا حواسشان به آنجا برود اما در حقیقت یگان دریایی در حال برنامه ریزی بود تا در منطقه هور بکار گرفته شود که این هم از مشخصه های مدیریت این عملیات بود.

رشید ادامه داد: در این منطقه عشایر عرب هم زندگی می کردند و در عین حال باید امر شناسایی هم انجام می شد ولی به گونه ای که این عشایر عرب (که بعضا عوامل رژیم عراق بودند) متوجه نشوند. لذا شناسایی و لو نرفتن مساله مهمی بود. شهید علی هاشمی که از مفقود الاثرهای آخر جنگ است. فرزند همین سرزمین و شهید حمیدیه بود ویک تیم اطلاعاتی زیر نظر وی کار شناسایی هور را بر عهده داشت که این مساله طی یکسال و از والفجر مقدماتی آغاز شده بود، بدون اینکه کسی از فعالیت تیم در اطلاع باشد و این تیم مستقیما با خود محسن رضایی فرمانده سپاه درارتباط بود که این هم از ویژگی های مدیریتی عملیات است.

وی با اشاره به عملیات بدر نیز خاطرشنان کرد: در بدر سعی شد فقط غافلگیری زمانی رخ دهد البته یک اتفاق افتاد و ما سعی کردیم منطقه والفجر 8 و... را فعال کنیم تا دشمن بخشی از توان خود را درآنجا درگیر کند و مافرصت داشته باشیم تا بتوانیم به اهدافمان برسیم که تا این حد موفق بودیم و غافلگیری منطقه ای تا حدودی انجام شد ولی زمان آن کوتاه بود و چون توانی هم به فاو رفته بود، نیروهای ما چندان نبود و تاکتیک و منطقه هم که شناخته شده بود و فقط زمان مساله بود که البته خیلی جای مانور نداشتیم.

وی افزود: جزایر مجنون دست خودی ماند ولی عراق درتمام مدت از سال 62 تا 67 دائم سعی می کرد که اگر شده یک جایی از آن را آزاد کند و مجنون خیلی برایشان مهم بود و فشار سنگینی به نیروهای ما وارد شده ولی علیرغم این مساله منطقه تا آخر جنگ حفظ شد که آخر جنگ هم کلا معادلات نظامی به هم خورد.

نام داران و بی نامان- شهیدان و غیر شهیدان

کسی به نام، نام داران جنگ نداریم ، آن ها همه بی نام و نشانند

سردار رشید در بخش دیگری از این گفتگو به تشریح نقش پدید آوردگان حوادث عرصه دفاع مقدس پرداخت و گفت: این مساله بسیار مهمی است. به اعتقاد من پدید آوردگان هر حادثه ایی را می توان به دو دسته تقسیم کرد. نام داران و بی نامان یک نوع تقسیم بندی و شهیدان و غیر شهیدان تقسیم بندی دیگری است .

وی تصریح کرد: من مدعی هستم که اگر به همت می گفتند که بعد از شهادت یک اتوبان به نام تو می شود اگر شده بود، صدبار پیش فرمانده سپاه می رفت و می گفت مرا از فرماندهی لشگر بردار، این کار را انجام می داد. من یقین دارم، یقین حسی دارم نه یقین اطلاعاتی . اگر به مهدی باکری می گفتند بعد از تو بین دو گروه درباره تو بحث می شود هر طرف می گوید باکری مال ماست ، به نظرم باکری سر به سجده می برد که خدایا من جوری شهید شوم که کسی من را نشناسد، این را هم یقین دارم.

کجایند مردان بی ادعا؛‌ همه هویت جنگ است

وی افزود: به اعتقاد من اساسا نامدارانی که ما به آنها نامدار می گوییم، این ها بی نام و نشان بودند واصلا چیزی به نام نام داران در آن دوره نداریم و همه بی نام و نشانند و در واقع این مصرع (کجایند مردان بی ادعا) حقیقت جنگ را مشخص می کند و این مصرع همه هویت جنگ است. ما اساسا در جنگ نامدار نداریم و همه بی نام نشانند. اما چرا اینها نامدار شدند؟

کسی که با خدا معامله می کند خدا اسم او را بلند می کند

رشید با تاکید بر اینکه البته کسی که با خدا معامله می کند خدا اسم او را بلند می کند و مقام اجتماعی اش را ترفیع می دهد ، اظهار کرد: این اتفاق می افتد اما باید یادمان باشد این اتفاق خواست آنها نبود و آنها، آن را نمی خواستند، من یقین دارم.

وی درباره اینکه چه شد و در حوادث اجتماعی چه رخ داد که بی نامان ما اینقدر نامدار شدند؟، گفت: اگر شما ماهی در آب باشید ضرورتی ندارد که از آب برایتان صحبت کنند ...و این مساله نیاز روزمره شما نیست. بسیاری از حوادث دوران جنگ و انقلاب هم نیازهایی بوده که بعدا بروز کرده اند ولی نیاز شخصی نبوده و یک احتیاج و حس نبوده، بلکه بعدا ایجاد شده است.

برای جلوگیری از تخطئه فرهنگ بی نام و نشان بودن و ایثارگری، بی نشانها را نشاندار کردیم

قصه دسته بندی نامداران و بی نام ها مربوط به ماست نه آنها!

به گفته وی، متاسفانه بعد از جنگ شاهد این مساله بودیم که قصه فرهنگ بی نام و نشان بودن و فرهنگ ایثارگری تخطئه می شود که وقتی چنین اتفاقی رخ داد طبیعتا کسانی که طرفدار فرهنگ ایثار گری و بی ادعایی اند برای اثبات حقانیت خود نیازمند ارائه الگو و عینیت شناسی و مصداق شناسی بودند و بر این اساس بی نشانها را نشاندار کردیم. لذا قصه دسته بندی نامداران و بی نام ها مربوط به ماست نه آنها!

رشید ادامه داد: حال اینکه چرا از بین بی نام ها به سراغ فرمانده ها رفتیم امری طبیعی است چرا که باید گلی را انتخاب می کردیم و این به معنی نیست که شهیدی که بی نام و نشان است، مقامی پایین تر از همت دارند. نه اینگونه نیست بلکه ما آنچه را توانستیم تور بیندازیم این بود و توان بیشتر از آن را نداشتیم و مصداق های همه فهم و همه شناس این ها بودند.

شهدای ما ذخایر معرفتی، دینی ما هستند

وی درباره تقسیم بندی شهیدان و غیر شهیدان (بقیه السیف) نیز توضیح داد: حوادث یک جامعه هویت آن جامعه را می سازد و یک جامعه به خاطر تاریخ افتخار آمیزش مستحکم و سرپا می ایستد و در این باره الگوها و اسطوره های جامعه حتما بیش از سایر پدیده ها در قوام آن جامعه موثرند. مثلا رستم چه افسانه ایی چه واقعی به ایرانیان هویت بخشیده است و شهدای کربلا به کربلا و شهدای احد به احد هویت بخشیده اند لذا از بابتی شهدای ما ذخایر معرفتی و دینی ما هستند.

به باور من، شهدای ما شهید نمی شدند مگر اینکه به مقام کامل صدق می رسیدند

رشید اذعان کرد: من ادعایی دارم که شاید کسی آن را رد کند ، به باور من، شهدای ما شهید نمی شدند مگر به مقام کامل صدق می رسیدند. صدق مراتبی دارد ولی کامل ترین مرحله صدق مرحله شهادت است. در این باره خاطراتی هم دارم. یک راوی داشتیم به نام علی فتحی که شهید شد. وی راوی عزیز جعفری فرمانده سپاه الان بود و در کربلای 5 که ماشین فرماندهی عزیز خمپاره خورد و عزیز مجروح شد ،‌فتحی شهید شد. نوع شهادت فتحی قصه ای دارد اول اینکه شاهدان می گفتند وقتی ترکش می خورد و لحظه ای نیم تنه می شود و می گوید یا حسین و شهید می شود. شهید احمد کاظمی در این باره می گفت خیلی از بچه ها هنگام شهادت این (یاحسین)را دارند.

در عین حال اینکه چطور فتحی خود به این عملیات رفت مهم است، علی فتحی آدم سمجی بود،‌ وی در والفجر 5 راوی عزیز جعفری بود راوی ها باید بعد از عملیات گزارش می نوشتند،ولی فتحی گزارش والفجر 5 را تا کربلای 4 ننوشته بود، من هم بنا به مسئولیتی که داشتم،گفتم اجازه نمی دهم در کربلای پنج شرکت کنی مگر اینکه گزارش قبلی را بنویسی. همه به عملیات رفته بودند من و فتحی اهواز بودیم تا اینکه آمد و گفت آقا تمام کردم. من متعجب از اینکه فتحی با این مشخصات که به کسی باج نمی داد چطور اینقدر نرم و مثل موم در دست شده و چطور نشسته و نوشته و حرف من را راحت پذیرفت تا اینکه ماموریت گرفت و به کربلای پنج رفت و شهید شد و آن وقت فهیدم که چرا؟.وقتی هم که شهید شد، با خانم وی که روبرو شدیم گفت علی به من می گفت تو سیدی، دعا کن شهید شوم. من این ها را جز صداقت نمی بینم.

وی با بیان اینکه شهید صیاد شیرازی هم همیشه سخنانش با « ربی أدخلنی مدخل صدق وأخرجنی مخرج صدق» آغاز می کرد، گفت: محسن خرازی هم آدم غیر قابل نفوذی بود، و لذا در کربلای پنج شهید شد.

من برای هر کسی که خاک جبهه خورده از هر جریانی که باشد، احترام قائلم

اگر خاک جبهه خوردن را سکوی ورود به سایر صحنه ها کنیم ، تمام سرمایه خود را هدر داده ایم

وی با تاکید بر اینکه شهدا ذخایری هستند که نهایت کارشان به صداقت محض ختم می شود، اظهار کرد: درباره غیر شهیدان هم توجه به این مهم ضروری است که چطور می شود کسی که مکه و کربلا و مشهد می رود اعتبار اجتماعی می یابد و به او احترام خاصی می گذاریم که درست هم هست اما آیا برای کسانی که خاک جبهه خورده اند این مساله نباید باشد؟ من شخصا برای هر کسی که خاک جبهه خورده باشد از هر جریانی که باشد احترام قائلم و معتقدم این مهم یک ضرورت اجتماعی است و کل کسانی که خاک جبهه خورده اند باید دارای هویت اجتماعی باشند البته این مسئله از جمع به فرد است و از فرد به جمع نمی تواند باشد. یعنی اگر افرادی که خاک جبهه خورده اند آن را سکویی برای ورود به سایر صحنه ها کنند، تمام سرمایه خود را هدر داده اند البته این بدین معنی هم نیست که اگر خواستند از این سرمایه استفاده کنند به آنها بی احترامی کنیم این ها از هم جداست.

رشید با تاکید بر اینکه جامعه باید برای کل رزمندگان احترام قائل شود، اظهار کرد: اگر رزمنده ای پا را از بی ادعایی بیرون گذاشت و سرمایه اش را خرج شرایط روز کرد، دیگر خرج کرده است. مثل این است که درختی را از ظاهر حفظ کنی ولی از داخل کرم خورده شود. پس این مساله موضوعی بسیار مهم است.

وی ادامه داد: به عنوان مثال بحث می شود که چرا در تمام جهان رزمنده هایشان هویت اجتماعی دارند ولی این مساله درباره ما وجود ندارد، البته یک بعد آن این است که اصلا جنس ما جنس آنها نیست لذا از یک بابت می پذیریم و ازیک باب هم نمی پذیریم. درکل جامعه باید برای این ها حرمت واقع شود ولی متاسفانه شاهدیم که این قصه اینقدر مخدوش شده است که حتی بعضی از بزرگان دفاع مقدس را به خیانت متهم می کنیم و می گوییم این ها به امام زهر داده اند وحتی متاسفانه بعضا این مباحث در بین خود رزمندگان و خاک خوردگان هم رخ می دهدکه این ها آفت های بسیار بزرگی است که باید خود را از آن ها نجات دهیم.

ارزش حیات رزمندگان و اکسیژن فضای تنفسی شان فرهنگ ایثار گری است

نمی توان در زمانی که فرهنگ ایثار گری وجود ندارد، توقع ایثارگری داشته باشیم

وی درباره چرایی این مساله،‌عنوان کرد: بخشی از این مهم، نگاه روانشناسانه است. می دانیم که ارزش حیات رزمندگان و اکسیژن فضای تنفسی شان فرهنگ ایثار گری است.فرهنگ ایثار گری یعنی خطر پذیری و شهادت طلبی و در واقع اوج خطر پذیری، شهادت طلبی است اما گاهی از این خطر پذیری تعریف غلطی می شود چرا که گاهی مقتضیات محیطی و شرایط این تحلیل را تایید نمی کند که که مثلا برای تثبیت فلان سوژه، فلان خطر را بکنم و در واقع گاهی در فهم موضوع دچار مشکل می شویم.

وی افزود: در کل به نظرم مشکل اصلی در فهم قصه است.چرا که بسیاری از مواردی که تلخ است و شان رزمندگان را مخدوش می کند مربوط به این است که تحلیل شان از وضعیت و نقشه راهشان درست نیست . در همین جا بایدگفت که ما نمی توانیم پدیده جنگ و پدید آوردگان دفاع مقدس را خارج از بستر زمانی خود، شناسایی کنیم در آن بستر زمانی، فرهنگ ایثار گری فرهنگی تام و تمام است. در این باره مثال های فراوانی هست. یک مادر روستایی که حتی فرزندش را با تشر به جبهه می فرستاد یا افرادی که وقتی به خانه بر می گشتند خانواده سوال می کرد که چرا زنده برگشتی و شهید نشدی. لذا فرهنگ ایثار گری، فرهنگی بوده است که ایثارگر در آن رشد می کرده است و ما نمی توانیم در زمانی که فرهنگ ایثار گری وجود ندارد، توقع ایثارگری داشته باشیم که این نکته مهمی است.

رشید ادامه داد: نمی توانیم پدیده های حی یا شاهدان شهید گذشته را در شرایط امروز بکاریم.

تلاش برای بازسازی همت در شرایط حال حاضر، نگاه غلطی است

با شبیه سازی درست بسترها، همت ها خودشان ظهور می کنند

وی با ذکر خاطره ای در این باره، گفت: روزی بزرگی می خواست برای بازدید به جایی بیاید. بزرگ دیگری به خاطر آن شخصیت یکسری درخت را از جایی کنده بود و در مسیر وی کاشته بود.خوب این درخت که دیگر درخت نمی شود. این درخت آنجا 30 سال ریشه داونده بود و تو آن را با ریشه کندی و بردی به جای دیگر!این روش غلطی است .و باید گفت که تلاش برای بازسازی همت در شرایط حاضر، نگاه غلطی است. بلکه ما باید بسترها را درست را شبیه سازی کنیم آن وقت از داخل آن همت ها خودشان ظهور و بروز می یابند.

وی افزود: به یاد بیاوریم جمله مشهور پیغمبر(ص) را که می فرمودند جهاد اکبر جنگ با نفس است، این مساله همچنان هست. گرچه یک فضای فرضی است ولی گاهی به عینیت نزدیک می شود. اما قبول دارم که در کل هیچ جا مثل خود صحنه جنگ نیست.... و شاید برای همین است که شهیدی که در خود جبهه شهید شود غسل ندارد و اگر بیرون و پشت جبهه در اثر مجروحیت جبهه شهید شود غسل دارد و در واقع در صحنه نبرد است که همه چیز عینیت می یابد. البته این برداشت شخصی من از این مساله است. البته در کل خدا می داند و خود شخص و کسی نمی داند که درجه صداقت یک فرد چقدر است؟ اما در عین حال آنچه ما می فهمیم این است که صحنه جنگ هیچ گاه با مساله دیگری قابل مقایسه نیست در عین حال ما چیزی به نام جهاد اکبر را داریم و موضوع ایثار مساله ای نیست که کسی آن را درک نکند ما در لحظه ، لحظه زندگی مان و در کوچکترین روابط فردی و جمعی مان امکان ایثار داریم و اگر فرهنگ ایثار گری را کسی در شخص خودش نهادینه نکند، هر چه بگوید بی خود می گوید و اگر با این وضعیت شهید شود شهید نیست البته با لحظه شهادت وی کاری نداریم.چون ممکن است صداقت در یک آن در وی ظهور کند و ضرورتا روند ندارد. لذا اگر کسی می خواهد از همت ها الگو برداری کند اول ایثارگری را درون خودش نهادینه کند دوم هم اینکه به تناسب اینکه می تواند دامنه ایثارگری را توسعه دهد به این میزان بستر همت سازی را ایجاد کند.

این مساله به ویژه برای نسل جدیدمان حائز اهمیت است، بسیار جوانانی را می بینیم که از چهره شان می فهمم که اگر جنگی بودحتما همت دیگری بودند.

وی تاکید کرد: در کل اگر نسل جدید می خواهد جا پای آن ها بگذارد باید حتما کجایند مردان بی ادعا را سرلوحه کار خود قرار دهد.

وی افزود: متاسفانه ما شاهد بودیم که نشاندار بودن ضرورت رشد شد . در آن دوران یک جوانی از مدرسه به مسجد می رفت و عضو بسیج می شد و بعد به منطقه عملیاتی می رفت و امکان رشد وی در منطقه تا فرماندهی وجود داشت و حتی به راحتی می توانست به مقام شهید برسد و روی دوش مردم قرار گیرد و گل جامعه شود، ولی این مسیر مسدود شد یک بخش از مسدودیت مربوط به اتمام جنگ است و ما هم که طرفدار جنگ نیستیم و هیچ آدم عاقل متدینی هم طرفدار جنگ نیست.اما وقتی این مسیر مسدود شد جایگزین پیدا کرد و در مقابل حادثه تخطئه ایثارگری ایجاد شد، در واقع جایگزین مناسب باید پیدا می شد و باید گفت متاسفانه نقشه راه ما، نقشه خوبی نیست.

همت را کسی فرمانده لشگر نکرد همت فرمانده لشگر شد

وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به شهدای بدر و خیبر با بیان اینکه مهدی باکری فرمانده لشگر عاشورا و جعفرزاده فرمانده تیپ 18 الغدیر و حاج عباس فرمانده لشگر 27 حضرت رسول(ص) از شهدای بدر هستند، گفت: البته لشگر 27 حضرت رسول بعد از همت دچار افت شد و حاج عباس هم خیلی فرصت فرماندهی پیدا نکرد چرا که از خیبر تا بدر فاصله ایی نبود وبلافاصله هم عباس کریمی انتخاب نشد و فرصت بازسازی لشگر را هم نیافت. بعد از عباس کریمی هم موقتا مدتی شهید دستواره فرمانده لشگر شد، دستواره جانشین حاج عباس هم بود که از همان جایگاه جانشینی بعد از عباس کریمی ، لشگر را اداره می کرد. بعد هم کوثری فرمانده لشگر 27 شد که در آن زمان همچنان دستواره نفر بارزتری بود تا اینکه کوثری جا افتاد و شهید صالحی به عنوان جانشین کوثری بعد از شهید دستواره انتخاب شد. صالحی هم شهیدی بود که آخر جنگ شهید شد.

عباس کریمی شهیدی است که مظلومانه با وی برخورد می شد

به گفته وی، در کل عباس کریمی خیلی فرصت ساماندهی نیافت و شهیدی است که مظلومانه با وی برخورد می شد.اساسا یک فرمانده لشگر در لشگر سپاه مثل سایر لشگرها نیست که با یک حکم یک فرمانده بیاید و برود- رابطه یک رابطه خانوادگی است و رابطه عاطفی شدید است و رفتن و آمدن کسی به سادگی نبود و کلا سامانه ای نبود که بدون عاطفه بچرخد، لذا مثلا وقتی محسن خرازی هم رفت لشگر امام حسین هم همینگونه شد گرچه آدم ها ی مهمی جای او آمدند ولی زمان برد و در عین حال آن لشگر دیگر لشگر نشد.بعد از همت هم چندین فرمانده آمد، ولی جای همت پر نشد به این معنی نیست که دیگران ضعیف و ناتوان بودند بلکه بحث رابطه عاطفی موجود بود و شرایطی بود که همت در آن رشد کرده و بالا آمده بودکه خاص خودش بود ، بلاتشبیه مثل حضرت امام که ایشان را کسی رهبر نکرد، امام رهبر شد- همت را هم کسی فرمانده لشگر نکرد همت فرمانده لشگر شد.

اگر احمد متوسلیان زنده باشد و برگردد و روحیه ما را ببیند می گوید کاش مرده بودم

سردار رشید ادامه داد: احمد متوسلیان هم خاص بود انشالله که سالم باشد و برگردد. او هم تا بود، همت فرعی بود و اصلا همت در سایه احمد بود و حاج احمد متوسلیان چیز دیگری بود و شیری بود. ای کاش زنده باشد و برگردد، هر چند اگر برگردد و ما را ببیند سکته می کند! وی با آن روحیه، اگر رفقای خودش را ببیند سکته می کند و یقین دارم می گوید ای کاش مرده بودم و شما ها را نمی دیدم. احمد متوسلیان هم خود به خود فرمانده شد اگر روزی درباره فتح المبین بحث شودمی گویم که محسن رضایی چه خدماتی به جنگ کرد که احمد متوسلیان و همت را بالا آورد، محسن رضایی خدمات بزرگی به جنگ کرده ولی متاسفانه حرف هایی این روزها گفته می شود....

بزرگان جنگ می دانند که همه درسایه محسن رضایی بودند

وی افزود: بزرگان جنگ می دانند که همه در سایه محسن رضایی بودند اگر هم طرح مساله نمی کنند به خاطر مقتضیات زمان است و الا همه می دانند. اگر شخص محسن رضایی نبود جنگ چیز دیگری می شد و من به عنوان کسی که کلیات جنگ را می داند این را می گویم. من معتقدم پس از خدا در جبهه ها اگر محسن رضایی نبود، خرمشهر را فتح نمی کردیم.

کسی که منطقه هور را انتخاب کرد محسن رضایی است

بدون رضایی اصلا نمی توانستیم بجنگیم

سردار رشید در خاتمه این گفت‌وگو ، اظهار کرد: کسی که منطقه هور را انتخاب کرد محسن رضایی است. کسی که نیروی دریایی سپاه را راه انداخت محسن رضایی است. احمد متوسلیان فرمانده سپاه مریوان بود -همت هم فرمانده سپاه پاوه بود (فکر کنم) بچه های کردستان معتقد بودند جنگ باید در کردستان ادامه یابد نه در جنوب . جلسه فرماندهی سپاه درکرمانشاه برگزار شد که محسن رضایی آمده بود بچه ها را به جنوب ببرد- بعد از آن جلسه متوسلیان در کرمانشاه آمد و گریه کرد و گفت شما که می دانید کردستان چقدر مهم است؟ چرا می گذارید محسن ما را به جنوب ببرد. محسن رضایی اینگونه حاج احمد را به جنوب برد و لشگر 27 را راه انداخت ، بدون رضایی اصلا نمی توانستیم بجنگیم .

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.