سیاست زدگی مفرط!
خبرآزار و اذیت دانش آموزان در مدرسه ای واقع در غرب تهران آن قدر تلخ و آزار دهنده بود که برای مدت ها روان عمومی جامعه را مختل نماید و نگرانی ها از وضعیت اجتماعی و فرهنگی کشور را افزایش دهد.
همانند همه اتفاقات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... این موضوع نیز در جای خود توسط شخصیت های مختلف مورد تحلیل و قضاوت قرار گرفت و البته عموم شهروندان نیز در فضای مجازی به اظهار نظر در این خصوص پرداختند که البته امری بدیهی است و نمی شود به آن خرده گرفت. اما در سال های اخیر بارها شاهد بوده ایم که فعالان سیاسی و جناحی عمدتا با پیش زمینه منافع حزبی و جناحی به استقبال مسائل روز رفته اند و هر کسی نه از ظن خود که از ظن منافع سیاسی در خصوص آن ها اظهار نظر نموده است.
برای این ادعا می توان در همین گذشته نزدیک موارد متعددی را بر شمرد که به جای تحلیل درست و تلاش برای حل مشکل در آنی از ثانیه تلاش کرده ایم تا با ارجحیت منافع سیاسی بر حقیقت از آب گل آلود ماهی بگیریم و چه بسا گاهی همین رویکرد پروسه حل مشکلات اجتماعی و اقتصادی را کند و حتی متوقف نماید.
کاهش ارز پول ملی یا به تعبیر صحیح تر رشد ارزش دلار از مصائب مشکلات کشور است! در این بین برخی از عزیزان فعال در عرصه سیاسی کشور به جای تلاشی به فراخور حال اقتصادی موجود از زمین و آسمان بر دولت مرارت ها می بارند و اشتلم ها می کنند! که چه؟ تا بلکه شاهین اقبال در دور بعدی انتخابات بر شانه های آنان
بنشیند و چند صباحی کرسی ریاست به نام آنان سند بخورد.
حادثه غم بار تصادف قطار مسافربری رخ می دهد و برخی از نمایندگان مجلس چنان آسیمه و به اصطلاح هول هولکی شرایط استیضاح وزیر را رقم می زنند که کسی نداند، باورش می شود که این عکس العمل صرفا از سر خیرخواهی بوده و لاغیر! در حالی که تعدادی از همین نمایندگان در دولت قبل نیز در مجلس حضور داشتند و در قبال حادثه شین آباد وزیری استیضاح نشد! موارد این چنینی بسیار است و اگر بخواهیم همه آن ها را برشمریم، می شود داستان هفتاد من کاغذ و نوشته به رمان سیاسی تبدیل می شود.
مورد اخیر هم متاسفانه از این قاعده مستثنی نبود، آن جا که بعد از انتشار خبر به جای برخورد با برخی از واقعیت های اجتماعی و ارائه راهکار باز دنبال بز بلاگردان بودیم و البته تسویه حساب سیاسی! البته این مورد برای همه افراد دخیل در جریانات سیاسی صادق است و چپ و راست، اصولگرا و اصلاح طلب ندارد! پس از انتشار این
خبر شاهد آن بودیم که برخی دوباره موضوع سند2030 را یادآوری کردند و با ابرازتاسف ازکنار گذاشته شدن این سند نسبت به بی توجهی به این موضوع در سطوح مختلف تصمیم گیری اعتراض داشتند! در سوی مقابل نیز نظرات دقیقا عکس آن چیزی بود که اشاره شد! برخی کنشگران سیاسی در جریان مقابل نیز معتقد بودند در مدرسه ای که آزار دانش آموزان رخ داده است سند2030 اجرا می شده است و اجرای این سند سبب وقوع این فاجعه بوده است! این ادعای عجیب و غریب که بدون هیچ سند و مدرکی مطرح شد با تکذیب مسئولان مرتبط با این موضوع مواجه شد اما شاهد بودیم که همچنان بیان این ادعای غیرواقعی ادامه دارد، کسی از مواضعش کوتاه بیا نیست! اما در این میان کمتر پیدا شدند افرادی که با منطق و درک صحیح شرایط به موضوع پرداخت کنند.
غافل از آن که نه اجرای سند آموزشی 2030 ضامن معتبری برای به صفر رساندن چنین اتفاقاتی است و نه این سند محرکی برای قلیان احساسات جنسی در دانش آموزان! اساسا چنین اسنادی قابلیت معجزه کردن ندارند و در سوی مقابل نمی تواند دستاویزی برای حمله به دولت باشد از آن جهت که موجبات بی بندباری را فراهم می آورد.
آن چه در غرب تهران رخ داد، گوشه ای از مشکلات اجتماعی و فرهنگی ما را به رخ کشید! و نشان داد که سیستم گزینش نهادهای حساسی چون آموزش و پرورش نیازمند بازنگری است و البته بعد از فروکش کردن هیجانات جاری آن چه می ماند تعدادی دانش آموز است با انبوهی از مشکلات روانی و البته نگرانی عمومی از وضعیت
سیستم آموزشی، تا باز با اتفاقی دیگر و حادثه تلخی مجددا جنجال بالا گیرد و این رویه تا زمانی که سیاست زدگی مفرط از رفتار ما رخت برنبندد، ادامه خواهد داشت!
/3071/3038
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.