نمایش 'پاشا' به کارگردانی نازیلا ایران زاد بنام، نمایش قسمتی از تاریخ پر افتخار تبریز و در نگاهی عمیق تاریخ پر از آب چشم ایران عصر مشروطه است؛
روایتگر عیاری و قلندری زنی از دیار تبریز.
'زینب پاشا'، ققنوسی برخاسته از خاکسترهای بیداد زمان قاجاری است، تاریخ ایران کهن، عیاری را پیش از این تجربه کرده و قیام زینب بدعتی نو نیست؛ اما آنچه که قیام زینب را برجسته کرد، زن بودن اوست در عصری که مردان یا خاموشی گرفته اند، یا در کنج عزلت و یا در گوشه زندان اند.
در بررسی نقش زنان در طول تاریخ ایران، 'زینب پاشا' را می‌توان یکی از نمونه‌های بسیار شاخص و تأثیرگذار حرکت های اعتراضی و جنبش‌ علیه بیداد زمان بشمار آورد.
این شیرزن دلاور در دوره ای از تاریخ ایران و آذربایجان عصیان کرد و حماسه‌ها آفرید که در آن دوره محدودیت‌های بسیاری بر حضور زنان در فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی حاکم بود؛ لذا جنبشی که این شیرزن با برخی از یارانش که از زنان زحمتکش و مبارز تبریز بودند، آفرید، در نوع خود بی نظیر بود.
به نوشته مرحوم استاد عبدالحسین ناهیدی آذر، 'زینب'، معروف به 'بی بی شاه زینب'، 'زینب باجی'، 'ده باشی زینب'، 'زینب پاشا' در یکی از محلات قدیمی‌ تبریز به نام 'عموزین الدین' در یک خانواده روستایی به دنیا آمد.
'زینب پاشا'، پیشتاز بیداری زن قرن‌ها ستمدیده ایرانی است؛ وی تقریبا یک قرن و اندی پیش مهر سکوت تاریخ را از لب بر می‌دارد و برای اولین بار در تاریخ ایران با 40 نفر از شیرزنان تبریز علیه ستم پیشگان و نابرابری‌های جنسی که نظام فئودالی و دیدگاه‌های سنتی بر زنان تحمیل کرده بود، به جنگ مسلحانه و پارتیزانی دست می‌زند و همه را در برابر دلاوری‌های شگفت انگیز خود به حیرت وا می‌دارد.
دکتر سیروس برادران شکوهی، استاد تاریخ دانشگاه تبریز، در مورد کودکی 'زینب پاشا'به نکته جالبی اشاره می کند و می‌نویسد: 'زینب پاشا در کودکی در مکتب خانه محل درس خواند و به دلیل ماجراجویی و حساس بودن از دیگر همسالانش متمایز افتاد'.
با استناد به نوشته مذکور باید اذعان کرد که زینب پاشا از زنان باسواد و متفکر زمانه نیز محسوب می‌ شود، که این مسئله خود می‌تواند در بررسی علل قیام وی بر علیه استبداد و نابرابری در آن دوره مؤثر باشد.
در فصلنامه 'گنجینه اسناد' در مورد زینب پاشا آمده است: 'چنین بر می‌آید که وی زنان را برمی‌انگیخت تا با نابرابری‌های اجتماعی و ستم چند لایه‌ای که بر زن وارد می‌شد، به پیکار برخیزند'.
در دایره‌المعارف تشیع نیز این زن قهرمان آذربایجانی چنین معرفی شده است:' از زنان سیاستمدار، سخنور، شجاع و مبارز تبریز؛ پس از تعطیلی بازار تبریز در نهضت تنباکو به رهبری میرزای شیرازی و بازگشایی مجدد آن توسط مأموران دولتی، زینب پاشا بسیاری از زنان تبریز را گرد آورد و با سخنرانی‌های آتشین خود آنان را وارد میدان مبارزه و مأموران دولتی را تهدید به برخورد و جنگ مسلحانه خیابانی کرد'.
در همین سال‌ها، دهه 1270 شمسی، به دلیل احتکار گندم از طرف مالکان، در تبریز قحطی شده بود و گرسنگی مردم را تهدید می‌کرد؛ به تحریک 'زینب پاشا' و زنان تبریز به انبارهای گندم محتکران حمله کرده و درب انبارها را گشوده و ذخایر انبارها را در بین فقرا و نیازمندان تقسیم می کردند.
دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی نیز در کتاب' خاتون هفت قلعه' به قیام زینب پاشا در تبریز اشارات کوتاهی دارد و از حمله زینب پاشا و یارانش به خانه 'نظام العلماء' مطالبی ذکر کرده است.
در دوره ناصرالدین شاه قاجار و سال‌ها بعد از آن 'زینب پاشا' از نفوذ و آوازه شگفت انگیزی در میان مردم آذربایجان و تبریز برخوردار بود؛ برای مثال قیام وی در تبریز دوره ناصری آن چنان معروف و تأثیرگذار بود که مردم تبریز اتفاقات و مسائل روزمره خویش را در دوره ای هرچند کوتاه، بر اساس عصیان زینب پاشا تقسیم بندی و تاریخ گذاری می‌کردند و از قیام وی به عنوان مبدا تاریخی استفاده می‌کردند.
با اطلاع از این واقعیت های تاریخی بود که شنبه شب به دعوت روابط عمومی 'انجمن تئاتر تبریز'، میهمان نمایشی به نام 'پاشا' شدیم تا همراه با دیگر فعالان عرصه رسانه از اجرای زیبای این اثر لذت برده و نقبی به گذشته پرفراز و نشیب خطه آذربایجان به عنوان جگرگوشه مام میهن بزنیم.

** ملودرامی موزیکال و تماشاگر پسند
برای درک فضای نمایش کافی است سوار بر بال تاریخ شده و به بیش از یک قرن پیش سفر کنید؛ روایت دوره ای پرتلاطم از جور و ستم و بیداد شاهان قاجاری و حکام و والیان دست نشانده استعمار روس و انگلیس که چون زالویی بر تن نحیف ایران زمین افتاده و تا آخرین قطره خون اش می مکیدند.
روایت رنج و محنت مردمان، گرسنگی فقیران و یکه تازی اربابان زر و زور و تزویر، زمانه ای که قحطی نفس مردم را به شماره انداخته و می رفت که گوشت مرده حلال شود؛ در چنین زمانه ای که عصر قهرمانان است و نیازمند ظهور منجی، قهرمانی از بین مردم تبریز بپا می خیزد.
اما در دوره ای و جامعه ای که زن را جنس دوم دانسته و 'ضعیفه' خطاب می کردند، قهرمانی بپا می خیزد که شجاعت و تهورش اش مردان را انگشت به دهان کرده و یاغیان را به ستوه آورده است؛ آری سخن از 'زینب پاشا'ست.
از ویژگی های برجسته نمایش 'پاشا'، اجرای آن به زبان ترکی و همراه با ملودی است که حس خوشایند رضایت را بر بیننده انتقال می دهد و این امر را می توان پس از خروج تماشاگران از سالن همراه با لبخند بر لب به وضوح دید.
نمایش با صحنه اعدام یکی از زنان دار و دسته 'زینب پاشا' آغاز می شود؛ صحنه ای تاریک با چوبه دار و چهارپایه ای که اعدامی بر روی آن قرار دارد؛ نمایش با فلاش بکی به رویدادهای دوران زینب پاشا ادامه می یابد.
بر روی صحنه، یک فرد روس که معلم ولیعهد (محمدعلی شاه) است و مباشر نظام العلما دیده می شود که در حین بازی با تخته نرد حوادث و رخدادهای زمان را مبنی بر اینکه زنی با دار و دسته اش، انبارهای غله محتکران را غارت می کند، بررسی می کنند.
' شاپشال' معلم روس ولیعهد محمدعلی میرزا معتقد است که می توان زینب پاشا را دستگیر کرد و برای گرفتن آن معتقد به دنبال راهی برای نفوذ به گروه زینب پاشا است.
'زینب' با همیاری تنی چند از زنان، هر از چندی شبانگاهان به انبار غله محتکری که گندم ها را به خاطر افزایش قیمت در انبارها احتکار می کند، دستبرد زده و آن را در بین فقرا و یتیمان و زنان بی سرپرست تقسیم می کند.
این کار زینب اگر چه شهرت و محبوبیتی برایش در بین فقرا و نیازمندان به ارمغان آورده است، اما فغان حاکم و والی و محتکران را درآورده و آنان به لطایف الحیلی می خواهند زینب را به دام انداخته و داد از وی بستانند.
در این میان سر و کله 'شوکت' پیدا می شود؛ مرد زن نمایی که حرکات و رفتارهای زنانه دارد و برای به دست آوردن کیسه گندمی و اندک پولی بیشتر لباس زنان به تن می کند.
'شوکت' که برای بدست آوردن کیسه گندمی برای پدر پیر و خواهرش همواره لباس مبدل زنانه به تن دارد، با ادا و اطوارهایش دل فراش جوان و ساده لوح مباشر را برده است؛ فراش با وعده اندک گندمی، 'شوکت' را که به گمان او زن زیبارو و نازنینی است، به خانه ارباب می کشد و آنجا با رسیدن معلم روس و مباشر پرده از راز 'شوکت' فرو می افتد.
معلم روس که گویی فرشته نجاتی برایش از آسمان نازل شده است؛ شرط رهایی شوکت را انجام ماموریتی با همان نقش زنانه برای نفوذ به گروه 'زینب پاشا' اعلام می کند.
'شوکت' البته با اکراه و تهدید و به شرط گرفتن پاداشی درخور حاضر به ایفای این نقش می شود.
شوکت در یک درگیری ساختگی با فراش، توسط 'ماه شرف'، یکی از سربازان زینب پاشا از دست مرد رها می شود، اما بخاطر تشکر از وی خواهان ملحق شدن به گروه زینب پاشا و جنگیدن در رکاب آنان می شود که پس از اصرار و الحاح فراوان شوکت، ماه شرف او را با خود به خانه اش می برد.
'شوکت' که با انجام این نقشه به دنبال رسیدن به پول برای سامان دادن به زندگی فقیرانه پدر پیر و فرستادن خواهرش 'گلاب' به خانه شوهر پس از چند سال معطلی ناشی از بی پولی است، خود عاشق 'ماه شرف' می شود و عشقی چنان عمیق در دلش ریشه می دواند که مسیر ماموریت اش را تغییر می دهد.
از طرفی زینب و دار و دسته اش با شناسایی انبارهای گندم مربوط به فلان الدوله ، به آنجا هجوم برده و گندم ها را در بین فقرا تقسیم می کنند.
خبر رشادت های 'زینب پاشا' دهان به دهان چرخیده و موجی از تحسین فقرا و خشم مال باختگان را بر می انگیزد؛ فراش از اینکه هفته ها گذشته و خبری از لو دادن زینب توسط شوکت نیست، به خشم آمده است؛ غافل از اینکه شوکت دل به مهر 'ماه شرف ' باخته و عهدها و تهدیدهای معلم روس را پاک فراموش کرده است.
در انتهای نمایش معلوم می شود 'شوکت' که ابتدا با نام مستعار 'ملیحه' به گروه زینب پاشا نفوذ کرده است، به خاطر عشق به ماه شرف نه تنها هویت واقعی خود را به زینب پاشا فاش کرده، بلکه از مریدان و هواداران سرسخت این گروه نیز می شود و عاقبت در این راه جان اش را فدا می کند اما حاضر به گفتن مکان زینب پاشا نمی شود.
نمایش 'پاشا' از تلاش پژوهشی عمیقی بهره می برد و تطابق نزدیک آن با رویدادهای تاریخی مقطع زمانی وقوع اتفاقات مربوط به 'زینب پاشا'، باورپذیری
آن را برای مخاطب بیشتر می کند.
استفاده از ترانه های فولکلور تبریز همراه با موزیکال بودن از دیگر ویژگی های نمایش 'پاشا' است که مخاطب را بر صندلی میخکوب می کند.
گزارش: نعمت مرادپور**انتشار: عزیزی راد
6132/518
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.