به گزارش روز سه شنبه در این یادداشت آمده است: اندر حکایت آن نویسنده که قلم به کناری گذاشت و طریق حسنه ی گوسپندان گرفت
*
تازه از دوزخ مترو اومدم بیرون و دارم این ماجرا رو براتون مرقوم میکنم.
امروز سرصبحی و به محض اینکه اندازه یه راه دست برای تایپ فراهم شد خواستم چند سطر در باب بایسته‌های مدنیت و دموکراسی فرمایش کنم، دیدم قریب به 200 نفر آدم بزرگسال بعد از اینکه دیدن نتیجه درخواستشون برای خلاصی از معجون عرق و پشم زیربغل و سرفه و خلط و درنهایت درخواست کولر به تخت کفش راهبر قطاره ، دست به یه کنشگری جین‌شارپ‌گونه زدن به این شکل که یکی دستشو گذاشت رو‌میکروفون واگن و گفت:« آقای راننده!» بعد صداشو مثل دوبلرها کرد و‌گفت :«این فریاد اعتراض ملت بیدار است» و‌پشت بندش به شکل حیرت‌انگیزی صدای گوسفند رو تقلید کرد :« بععععععع» اولش خنده جمع اما فی الفور دوسه نفر از گوشه و‌کنار بع بع و درکسری از ثانیه، ملت از پیر و جوان و باشخصیت و بی‌شخصیت :« بععععع».
دروغ چرا منم اولش خندم گرفت و به رسم معهودشنیدن 'نچ نچ' و چند تا پیرمرد هم مقایسه مرسوم 'عرب و عجم ' و 'نادرجهانبانی!' اما وقتی دیدم یه آدم موقر کت شلواری هم خیلی جدی و با خشم هم صدا با بقیه میگه :'بعععععععععع' فهمیدم این 'بعع' هرچند از نظر لفظ همون 'بع' گوسفندیه اما نه فقط نظر محتوا و کنشگری اجتماعی، مفهوم متعالی و انفعال گریزانه داره بلکم در راستای 'روشنفکر ی متعهد' و در جهت' تقویت' کنشگری اجتماعی در جهت استیفای مطالباته لذا دروغ چرا، نه به صراحت 'بععع' اولین نفری که این روش مسالمت آمیز رو کلید زد اما در حد وسع، بنده هم بی خیال نوشتن مطلب اتو کشیده در باب دموکراسی شدم و به اصطلاح 'بع'ییدم و الان که دارم این ماجرا رو روایت میکنم بواسطه همون 'بع بع ' کردن حس 'امیل زولا' رو دارم تو نوشتن رساله :'من متهم میکنم' چه که اگر زمانی یدالله فی الجماعه ، فی الحال در 'بع بع ' کردن.
ممکنه این وسط یکی بگه چطور روت شد؟ باید اعتراف کنم موقع چشم تو چشم شدن باچند آدم موقر اونم درحال بع بع کمی عرق شرم بر پیشانی ام نشست (یکی شون قبل هر بع بع چنان با سلیقه و دیسپلین عینک کائوچویی رو جابجا و لب و لوچه رو جمع می کرد که انگارمیخواد رساله آزادی جان استوارت میل رو بخونه)اما وقتی دیدم اونام به یه خودآگاهی طبقاتی مشابه رسیدن حاشا و کلا که پشیمون شده باشم بلکم تازه فهمیدم مطالبه گری همیشه هم نباید کپی صرف از مدل های پیشرفته باشه و نیاز به نوعی بومی سازی داره.
مخلص کلام اینکه هرچند این بع بع کردن ما ملت درون واگن تو میکرفون روشن، در نهایت منجر به روشن شدن کولر نشد و اسباب تفرج و خنده جمع بود اما هرچی باشه :
به راه مترو بع بع کردن
به از نشستن و خفتن
که گر مراد نگیرم
به قدر وسع بع بع کرده ام!
انتشار دهنده: پرویز انصاری
3071
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.