به نوشته آذرقلم، بر روی بنرهای تبلیغاتی و از تریبون های مختلف آن چنان در اعطای القاب اغراق می شود که نام واقعی فرد در حاشیه قرار می گیرد و قطاری از واژگان مانوس و نامانوس، مرتبط و غیرمرتبط و … ردیف می شود و مخاطب احساس حقارت کرده و جایگاهی مقدس و دست نیافتنی برای آن فوتبالیست یا هنرمند و سیاستمدار در ذهن خویش قائل می شود.
اعطای القاب اغراق آمیز به افراد و شخصیت ها، از دیرباز در فرهنگ ایرانی معمول بوده است. هر چند کم و بیش این لقب دهی در فرهنگ عامه مردم سایر ملل نیز مشاهده می شود اما اعطای لقب در این کشورها بیشتر دولتی و رسمی بوده و جنبه تشریفاتی دارد. مانند عناوینی چون: شوالیه موسیقی، شهروند افتخاری، قهرمان ملی و …
اما جالب است که در کشور ما این نوع لقب دهی، خیلی ساده و معمولی و با کمترین هزینه مادی و معنوی اعطا می شود. بدون آنکه به تبعات و خروجی این حاتم بخشی ها توجه شود. یک روز عنوان «ژنرال» را به یک مربی می دهند و روز دیگر، مربی تیم مقابل را «با عنوان «سلطان» خطاب می کنند. در عرصه سیاست هم با چنین القابی روبرو هستیم از «سردار سازندگی» گرفته تا شیخ اصلاحات و شیخ اعتدال، بوی رجایی، بوی بهشتی و ….!
در عالم هنر نیز چنین لقب دهی را هم می توان مشاهده کرد. مثلا اساتید به نام موسیقی ایرانی نظیر استاد «شجریان» به نام خسرو آواز ایران شناخته می شود. «شهرام ناظری» و «حسین علیزاده» هم دارای عنوان «شوالیه» موسیقی هستند که البته چون این عناوین از سوی مراکز و مراجع علمی دنیا اعطا شده، دارای اعتبار و ارزش بیشتر و قابل تاملی هستند.
این نوع لقب دهی ها یا توسط نهادهای هنری کشورهای خارجی و صاحب سبک در هنر موسیقی به آنها اعطا شده و یا توسط شاگردان و دوست داران آنها به این افراد اعطا می شود که چندان هم اغراق آمیز و بی دلیل به نظر نمی رسد.
ضمن آنکه با توجه به سابقه و جایگاه هنری این افراد، هیچ غرور و نخوتی را هم در آنها ایجاد نمی کند و احتمال سوء استفاده از این عنوان نیز چه در مباحث اقتصادی و چه در مسایل سیاسی کاملا منتفی است. به عبارت دیگر به خاطر روح متعالی شان، هرگز از این عناوین سو استفاده تبلیغی نکرده و ذره ای در جایگاه هنری آنها و در کارایی هنری آنها نیز تاثیر نمی گذارد.
اما موضوع وقتی پیچیده می شود که این عناوین بی حساب و کتاب توسط برخی کاسبان و طرفدران دو آتشه آنها به ویژه در حوزه ورزش عنوان گذاری می شود تا بیشتر از بار تبلیغاتی و مطبوعاتی آن استفاده شود. مثلا بازیکنی را اف 14 و هلی کوپتر تیم می دانند و بازیکن دیگر را «شاه ماهی» فصل انتقالات فوتبال معرفی می کنند! آن دیگری را «بمب خبری» لقب می دهند و آن دیگری را «شکار بزرگ» می خوانند.
شاید بتوان برای مواردی محدود و تفنن و تنوع این القاب را استفاده کرد اما متاسفانه این روزها استفاده از این القاب عمومیت یافته و برای هر بازیکن و فردی معمولی هم به کار گرفته می شود و کیست که از بکار بردن این نام ها برایش ناراضی باشد و اعتراض کند؟! بدیهی است با استفاده از این القاب توقع جامعه نیز از آن فرد به شدت بالا می رود و با کوچکترین قصور و کوتاهی و کم کاری از جانب همان فرد، هواداران و مخاطبان و در نهایت کل جامعه دچار بدبینی و سرخوردگی می شود. در این صورت دیگر حتی به کار بردن القاب برای شایسته آن لقب و اسطوره های تاریخی و قهرمانان ملی هم شان و موضوعیت خود را از دست خواهد داد. دیگر حتی گفتن: «جهان پهلوان تختی» هم برای جامعه عادی و پیش پا افتاده تلقی خواهد شد. دیگر، امیرکبیر یک چهره سیاسی معمولی به نظر خواهد آمد. عقاب آسیا برای ناصر حجازی، چنگی به دل نخواهد زد و …!
البته موضوع به همین جا ختم نمی شود. اگر این اعطای لقب در حد یک نوع علاقه به شخصیت ویژه ای باشد چندان غیرمعمول به نظر نمی رسد اما موضوع این است که گاه کشف و کاربرد این القاب توسط خود همان افراد ابداع شده و از طریق چند واسطه مطبوعاتی کاربرد رسانه ای می یابند تا به تدریج بر سر زبان ها بیافتند و نرخ و قیمت آنها در بین برخی از هواداران و باشگاه های ورزشی و خریداران بالا رود.
در حوزه های سیاست و اقتصاد هم با چنین القابی روبرو هستیم و آسیب شناسی این عناوین نشان می دهد که در طی سال های اخیر، این «طاقچه بالا گذاشتن ها» رو به افزایش گذاشته است. از مغز اقتصادی گرفته تا سلطان شکر و جمشید بسم ا… ( دلال دلار در بازار آزاد تهران) و همه و همه نوعی تعریف و اغراق حبابی برای افراد و شخصیت هایی است که بی جهت توسط نوچه ها و متاسفانه به وسیله برخی رسانه ها، چون بادکنکی باد می شوند، بزرگ می شوند تا چه زمانی این طبل توخالی ترکیده و ترکش های آن، جامعه ما را متاثر سازند!
در مقیاس ساده و کوچک تر، متاسفانه در سطح ادارات و سازمان های اداری و دولتی و غیردولتی ما هم ، با پدیده ای به نام اطلاق «مدرک تحصیلی» رایج شده و شایع می شود. از عناوین دکتر و پروفسور گرفته تا مهندس. از عناوین حوزوی بالاتر گرفته تا مدارج علمی و پژوهشی که طرف متقابل، فاقد الزامات آن مقام و عنوان بوده و کاربرد بی دلیل آن جفا در حق مدارج علمی و معنوی و دانشگاهی و حوزوی بوده و بیشتر برای خودستایی، خودنمایی، خودبرتر پنداری، پرستیژ اجتماعی و اداری توسط خود فرد یا اطرفیان به کار برده می شود.
در انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا، ما به وفور شاهد این نوع هنجارشکنی در شهرها بودیم. کاندیداهایی که چون چیزی در چنته نداشتند و فاقد برنامه مشخص اجرایی برای اداره شهر بودند به استفاده از این القاب قلابی پناه برده و با استفاده از فونت های درشت عنوان مهندس و دکتر و پروفسور را برای خود به کار بردند. گویی مردم شهر آمده اند تا به مدرک رای دهند. گویی انتخابات افراد شایسته و اصلح برای مشاوره دادن به مدیریت شهری نیست بلکه ماراتن و رقابتی سخت برای کسب کرسی های دانشگاهی در بین کاندیداها در گرفته است!
این نوع رفتارهای تبلیغاتی، می تواند فرهنگ جامعه و سلامت فکری و اصل رقابت جوانمردانه را در همه زمینه ها زیر سوال ببرد و اصل حقیقت را زیر لعابی از دروغ و ملغمه ای از کبر و غرور پنهان سازد و تشخیص سره از ناسره، لایق از نالایق و شایسته و ناشایست از هم مشکل شود.
حتی بر روی بنرهای تبلیغاتی و از تریبون های مختلف آن چنان در اعطای القاب دست و دلبازی و اغراق می شود که نام واقعی فرد در حاشیه قرار می گیرد و قطاری از واژگان مانوس و نامانوس، مرتبط و غیرمرتبط و … ردیف می شود و شنونده و مخاطب آن چنان در کمند این عبارات اسیر و گرفتار می شود که احساس حقارت کرده و جایگاهی مقدس و دست نیافتنی برای آن فوتبالیست یا هنرمند و سیاستمدار در ذهن خویش قائل می شود.
مثلا در تعریف و تمجید از یک شخصیت مذهبی تنها به ذکر عنوان حوزوی فرد که از قضا مرتبه ای بالا و اعتباری معنوی برخوردار است قناعت نمی شود و در کنار عناوینی چون: آیت ا…، حجت الاسلام، والمسلمین و … از القاب و مدارج علوم دیگر مانند: دکتر، مهندس، فیلسوف و … هم استفاده می شود و بدین ترتیب این سوال پیش می آید که این فرد گرامی داشته شده این همه مدارک و مدارج را چه زمانی و از کجا و به استناد و تائید کدام مرجع علمی کسب و دریافت کرده است؟
بیم آن می رود اگر چنان چه موضوع آگراندیسمان (بزرگ نمایی ) دروغین و اعطای القاب غیرواقعی به افراد و شخصیت ها این گونه تداوم داشته باشد دیگر نتوان برای پهلوانان تاریخی و واقعی ایران و همه قهرمانان عرصه های ورزشی، سیاسی و اجتماعی عنوان شایسته ای را به کار برد. بی شک جامعه ما ابتذال در القاب و عناوین به این شکل و شیوه را تاکنون به یاد ندارد!
6132/518
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.