گزارش جماران؛

عوامل اقتصادی سقوط شاه از زبان کارگزاران رژیم پهلوی

روایت کارگزاران اقتصادی رژیم پهلوی از عملکرد شاه و دخالت های او حاوی نکات حائز اهمیتی است

لینک کوتاه کپی شد

گروه اقتصاد و درآمد جی پلاس: قرائت رسمی از علل وقوع انقلاب سال ۱۳۵۷ و قرائت حامیان رژیم گذشته علی رغم تفاوت های بنیادین، دارای یک نکته مشترک است: عدم توجه به مشکلات ساختاری و داخلی نظام مستقر در حوزه توسعه و اقتصاد سیاسی.

نگاه کارگزاران درون حکومت پهلوی، نگاه مورخان و نگاه کارشناسان اقتصادسیاسی مخالف رژیم شاه به عوامل بروز انقلاب در نوشتار زیر مورد توجه قرار گرفته شده تا بتوانیم به یک درک مشترک در پاسخ به سوالات نسل جدید برسیم.

 

جهش درآمدهای نفتی، عامل بدبختی

بیماری هلندی اصطلاحی است که متفکران به عنوان یک عارضه اقتصادی از آن نام می برند. بر اساس این نظریه، وفور منابع درآمدی کشورها الزاما موجب توسعه آن ها نمی شود و می تواند به عکس، موجودیت آن ها را نیز تهدید کند.

از این سو یکی از مهم ترین مصادیق این نظریه، کشورهای دارای نفت هستند که دستخوش التهابات تاریخی شده اند.

در مورد خاص ایران، پژوهش ها و صاحب نظران ایرانی نشان داده اند که علی رغم جهش درآمدهای نفتی حکومت پهلوی نه تنها توسعه رخ نداده، بلکه زمینه ساز فروپاشی رژیم شاه نیز شده است. 

یکی از افرادی که به این مهم اعتقاد دارد، بهمن آبادیان یکی از کارگزاران اقتصادی حکومت پهلوی در دولت های امینی و علم است. او در سازمان برنامه و بانک‌ مرکزی دارای سمت های مهمی بوده است.

آبادیان در اینباره در گفت و گو با پژوهشگران پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد می گوید: وقتی چند برابر شد نفت، از همان موقع ها بود که مسائل مالی ایران با آن (مشکلات) مواجه شد.(1)

او در اینباره توضیح می دهد که طرح های غلطی از جمله کشت صنعت، طرح های ۲۵۰۰ ساله، کشاورزی، مترو و ... وجود داشت که شخص شاه درباره آنها تصمیم می‌گرفت و اغلب پیشنهادات برای اصلاح این سیاست ها توسط خود شاه رد می شد. 

وی همچنین در ادامه می گوید به خاطر وفور منابع دستگاه علیرغم اینکه از سازمان برنامه پول میگرفتند، به شخص شاه گزارش می دادند اما در قبال سازمان برنامه حساب وکتابی ارائه نمی دادند.(2)

در واقع آبادیان کمرنگ شدن نظارت سازمان برنامه و نهادهای اقتصادی را ناشی از افزایش درآمدهای نفتی می داند که نتیجه ای هولناک در بر داشته است به طوری که او می‌گوید این درآمدها برای کشوری مانند هند با بیست برابر جمعیت وجود نداشت اما مسئولیت نشان ندادن شرکت های دولتی که حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد منابع دولتی را می گرفتند باعث شروع انقلاب شد.

او همچنین می گویدبا تمام منابع عظیمی که ایران داشت، وضع کشور به جایی رسیده بود که بخش خصوصی کنترلش از دستش در رفته بود.بانک ها به طور نامعقولی به هرکسی وام می دادند و هرکار می خواستند میکردند. بخش شهرسازی میگفت چند میلیارد دلار می خواهد بدون اینکه بداند برای چه! (3)

ابوالحسن ابتهاج رییس سازمان برنامه در برخی سال های حکومت شاه در خصوص افزایش درآمدهای نفتی در پروژه تاریخ شفاهی هاروارد می گوید: اگر این پول ها از روی ایمان و امانت خرج شده بود و ایرانی ها می دیدند که عده ای برای بهبود زندگی شان تلاش می‌کنند و دزدی وکثافت کاری نمی کنند، ممکن نبود قیام کنند.

او همچنین به منیت شاه اشاره می کند ومی‌گوید: قشون را مال خودش می دانست. بازها شنیدم که میگفت پول من، نفت من و ...(4)

شریف امامی که سابقه نخست وزیری در دوران پهلوی دارد، در همان پروژه دانشگاه هاروارد لب به سخن می گشاید و می گوید: موقعی که قیمت نفت بالا رفت و چهار برابر شد درآمد ما ... شروع کردند به سفارشات فوق العاده و آن قدر سفارش داده بودند که ظرفیت خرمشهر اجازه نمیداد آنچه را وارد می شود بپذیرد. بیش از یک میلیارد دلار جریمه توقف کشتی پرداخت شد. یک میلیارد دلار در آن زمان ۷.۵ میلیارد تومان می شد در حالیکه وقتی بودجه مملکت صد میلیون تومان بود این همه سر و صدا کردند... با یک ریال اضافه مالیات قند و شکر راه آهن سراسری ساخته شد.(5)

گزارش نویسان بانک مرکزی در همین خصوص در سال 1356 می نویسند: عرضه از محل واردات کالا به علت محدودیت ظرفیت بنادر، راه ها، خطوط ارتباطی و .. به فوریت و مقدار لازم صورت نگرفت و با عدم تعادل هایی که ایجاد کرد فشارهای تورمی موجود در کشور را تشدید کرد. (6)

عبدالمجید مجیدی یکی از سیاست مداران عصر پهلوی بود که در واپسین سال های حکومت شاه ریاست سازمان برنامه و ریاست بنیاد فرح را بر عهده داشت. او در گفت و گو با پژوهشگران تاریخ شفاهی هاروارد، در رابطه با استفاده نادرست شاه از درآمدهای نفتی می گوید: یک دفعه پول سرشاری ریخته شد در مملکت و همه چیز را بهم ریخت. وقتی درآمد نفت بالا می رفت ما را وحشت فرا می‌گرفت چون همیشه بیش از آنچه که عملا قرار بود اضافه شود تعهدات ما اضافه می شد.(7)

 

سایروس ونس وزیر خارجه آمریکا در دولت کارتر هم به این مهم اشاره کرده است. او می گوید درآمدهای سرشار نفت نه تنها موازنه ای بین مخارج نظامی و پرداخت های اقتصاد و اجتماعی برقرار نکرد بلکه این ثروت ناگهانی از یک سو به فساد فراگیر و از سوی دیگر به خارج شدن اقتصاد از مسیر خود منجر شده است.(8)

در خصوص نحوه هزینه کرد این درآمدها، شرح مفصلی از اظهارات مقامات رژیم شاه در ادامه آمده است اما بخش های زیادی از این درآمدهای نفتی توسط شخص شاه و همسرش به کشورهای خارجی داده می شد. هدی صابر در این رابطه می نویسد: از جمله وظایف مشخصی که رژیم شاه پس از افزایش قیمت نفت در سال 1973 از جانب امپریالیزم عهده دار شده بود اعطای کمک های رنگارنگ به کشورهای عقب مانده بود(9)

نحوه تصمیم گیری و دخالت شاه

برآیند نظرات کارشناسان، مقامات اقتصادی رژیم گذشته و مورخان نشان می دهد شاه شخصا در اداره اقتصاد کشور دخالت می کرد و به نظرات کارشناسان اعتنایی نمی کرد.

علی امینی یکی از نخست وزیران متعدد دوران پهلوی بدوه است که در گفت و گوی خود با پروژه تاریخی شفاهی هاروارد در انتقاد از دخالت های شاه می گوید: شاه گفت آقای دفتری آمد و پیشنهاد داد کارخانه باطری بیاورد تا باطری مثلا پانزده زار شود. گفتم بنده میخواهم از اعلیحضرت سوال کنم که ایشون آمدند پیشنهادی دادند و شما قبول کردید. خب این را به یک کمیسیون فنی مراجعه نکردید که آنها ببینند درست است یا غلط؟این درست است؟ اولا شما بیخود دخالت در این امر می کنید. شاه مملکت به قند و شکر چکار دارد؟(10)

مهدی سمیعی که ریاست سازمان برنامه در سال های 1348 و 1349 را بر عهده داشته است، در گفت و گو با حبیب لاجوردی مجری پروژه تاریخ شفاهی هاروارد از لج بازی شاه برای افزایش سه متر ارتفاع یک سد چنین می گوید: وقتی شاه می گفت این کار را بکنید دیگر مشکل بود نکنند. بعضی وقت ها راجع به یک مسائلی سعی میکرد که اصلا یک رفتار بچگانه! مثلا منصور روحانی وزیر آب و برق بود سر سه متر ارتفاع سد شاه او را کنار گذاشت و رد کرد.آخر من نمیدانم پیش بررگترین متخصصین سدسازی دنیا هم بروید نمی تواند بگوید ۱۹۶ متر و ۱۹۹ متر ارتفاع چه تاثیر عظیمی خواهد کرد.(11)

ابوالحسن ابتهاج درانتقاد از خودرایی شاه در امور اقتصادی، خاطرنشان می کند: قانون اساسی یک جای صریحی دارد که نباید در قوه قضاییه دخالت کنی. شاه دستور میداد ابلاغ کنید که مرتیکه تو باید چنین رای بدهی.از پاکستانی ها من کمتر ملتی سراغ دارم که از لحاظ ترقی عقب مانده باشند. در پاکستان وقتی ضیا الحق می‌خواست از طریق دیوان عالی قانونی تصویب کند این کار را نکردند.(12)

شریف امامی به جزییات بیشتری در این رابطه اشاره می کند: گاهی اوقات رسیدگی هایی می کردند که باید یک مدیرکل رسیدگی می کرد. این اندازه به جزییات وارد می شدند.(13)

به گزارش جماران، علینقی عالیخانی یکی از کلیدی ترین مهره های اقتصادی رژیم شاه است چراکه هم در ساواک عضویت داشته و هم در قامت وزیر اقتصاد، اطلاعات مهمی از نحوه عملکرد اقتصادی شاه ثبت و ضبط کرده است. او نیز در پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد حضور داشته و در رابطه با دخالت های شاه می‌گوید: شاه کوشش داشت به همه بفهماند که فقط حق دارند مجری دستورات او باشند. حتی تغییر یک رییس سازمان آب هم بدون اجازه اعلیحضرت میسر نبود. همین دکتر اقبال مایل بود رییس راهنمایی و رانندگی شهر را عوض کند. این کار ماه ها طول کشید تا نخست وزیر بتواند به هدف خودش برسد.(14)

 

ابوالحسن ابتهاج نیز در این خصوص می گوید: شاه پس از اینکه علا (وزیر دربار) در واکنش به اتفاقات خرداد سال ۱۳۴۲ جمعی را درمنزل خود جمع کرده بود تا نگرانی هایی را به شاه منتقل کنند، او را سریعا عزل کرد.(15)

عالیخانی هم در گفت و گو با لاجوردی این اتفاق را تایید و می گوید شریف امامی و یزدان پناه جلسه مذکور را در اعتراض به اینکه شاه بی اطلاع است ترک می‌کنند و خبر را به شاه می رسانند. شاه بعد از اطلاع همه را مورد غضب خود قرار می دهد.(16)

ابوالحسن ابتهاج مجددا در گفت و گو با پروژه تاریخ شفاهی می گوید: قانون اساسی یک جای صریحی دارد که نباید در قوه قضاییه دخالت کنی. شاه دستور میداد ابلاغ کنید که مرتیکه تو باید چنین رای بدهی.از پاکستانی ها من کمتر ملتی سراغ دارم که ازلحاظ ترقی عقب مانده باشند، در پاکستان وقتی ضیا الحق میخواست از طریق دیوان عالی قانونی تصویب کند این کار را نکردند(17)

ریچادر هولمز یکی از سفیران آمریکا در ایران به عنوان حامی پرو پا قرص شاه که به منظور کمک به رژیم شاه برای سرکوب مخالفان به ایران آمده بود در این باره در یکی گزارش های خود می نویسد: دولت در اینجا بسیار استبدادی است. پادشاه علاوه بر سلطنت، حکومت هم می کند.دوسال بعد از گزارش فوق او در گزارش دیگری می نویسد:تمام تصمیمات مهم در بالا اتخاذ می شود. حتی اغلب مقامات نسبتا ارشد از سیاست برنامه ها مطلع نیستند.(18)

بی خبری دولت مردان که سفیر آمریکا به آن اشاره کرده است در خاطرات اسدالله علم نیز مشهود است.

او در خاطرات روزانه خود در تاریخ 6 اسفند 1348 نوشته است: گاهی دچار اضطراب می شوم. هر وزیری به طور علیحده گزارشاتی به عرض شاهنشاه می رساند و شاهنشاه هم اوامری صادر می فرمایند. روح نخست وزیر بدبخت بی لیاقت هم اطلاع از هیچ جریانی ندارد.(19)

فساد در ساختار اداری 

تقریبا تمام همراهان شاه که خاطرات خود را نوشته اند به علاوه خارجی هایی که اوضاع حکومت وی را رصد می کردند به وجود یک فساد بی حد و اندازه در رژیم گذشته اذعان کرده اند. 

ابوالحسن ابتهاج در این رابطه می گوید:آنچه در ایران بود تشویق تمام صفات رذل و پست بود، همه بر همدیگر جاسوسی بکنند، همه نسبت به هم حسود باشند، همه نسبت به هم دروغ بگویند. اینها راه ترقی و تشویق بود. وزرا و سفرا عضو ساواک بودند و جاسوسی میکردند چون اگر نمی کردند نمی توانستند بمانند. نتیجه اینها این شد که سی و چندسال یک جامعه فاسد، یک اشخاص بی ایمان که معتقد به هیچ چیز نیستند بوجود می آیند.

ابتهاج همچنین می افزاید: شاه دروغگو بود و حسن نیت نداشت. بهش می گویم فلان وزیر تو دزد است، می‌گوید این جاسوس سفارت امریکا و انگلیس است. می‌گویم شما که این را می فرمایید چرا نگهش داشتید؟ هیچی نمی گوید.

به گزارش جماران، او همچنین به یکی از کارتل های معروف زمان شاه اشاره می کند و می گوید: هوشنگ دولو دراروپا قاچاق تریاک کرد و گرفتار شد. شاه با هواپیمای خودش این را از سوییس به تهران برد. او یکی از متنفذ ترین افراد ایران بود. هرکس پیش او می رفت میگفت تلفن بزنید به دربار او میگفت باید اینقدر پول بدهید. پول می گرفت برای اینکه این را به یک نفر از اعضای دربار معرفی کند. تمام ثروتش را از این راه جاکشی و نامردی و دزدی به دست آورد. شما اعتقاد دارید اشخاصی که معتقد به این طرز کار بودند مملکت را اصلاح کنند؟...پشت گوششان در دربار پر از دزد بود و یک‌نفر جرات نداشت بگوید اقا اول از خودت شروع کن.(20)

عبدالمجید مجیدی نیز گفته است: علت بی اعتمادی مردم فساد است و اگر ما بتوانیم با فساد مبارزه کنیم خیلی بیشتر مردم راضی می شوند(21)

غلام رضا مقدم معاون ریاست بانک مرکزی دردوران شاه، مشاور صندوق بین الملل پول و قائم مقام و معاون سازمان برنامه بوده است. او نیز در گفت و گو با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد به فساد زیاد حکومت شاه اشاره می کند و می گوید: فساد ناشی از اطرافیان شاه را موقعی در سازمان برنامه و بودجه بودم می دیدم . موقعی در وزارت بازرگانی بودم دیدم در بعضی جاها چجور فشار می آوردند و همینطور در بانک مرکزی که بودم تا اندازه ای این جریانات سوء را می دیدم.(22)

یرواند آبراهامیان، مورخ مشهوری است که در این رابطه، به نکته ای مهم در شرح طبقات اجتماعی ایران در زمان پهلوی می پردازد: او می گوید طبقه بالا شامل ۱۰۰۰ نفر متشکل از شش گروه:

 ۱.خانواده پهلوی
۲.خانواده های اشرافی که پیش از اصلاحات ارضی در شهرها سرمایه گذاری کرده بودند مانند علم- امینی- دولو و ...
۳. اشراف سرمایه دار مانند فرمان فرماییان- تیمورتاش و ...
۴. ۲۰۰ نفر افراد بلند پایه حکومتی که از رانت معاملات بهره مند شده بودند
۵. سرمایه داران قدیمی مانند قاسم لاجوردی، ایلقانیان، اخوان و خسروشاهی و ...
۶. اندک سرمایه گذاران جدید مانند خیامی، یزدانی و ... بودند که نه تنها مالک بیشتر زمین های وسیع تجاری بودند بلکه حدود ۸۵ درصد شرکت های خصوصی مربوط به بانکداری، کارخانجات، بیمه و ... را در دست داشتند.

به گزارش جماران، در 27 شهریور سال 1357 کارکنان بانک مرکزی نام 177 نفر را منتشر کرده و مدعی شدند این عده به تازگی بیش از 2 میلیارد دلار را از کشور خارج کرده اند. در این بین نام شریف امامی با 31 میلیون دلار، اویسی 15 میلیون دلار، نمازی 9 میلیون دلار، آموزگار 5 میلیون دلار، مقدم 2 میلیون دلار، شهردار تهران 6 میلیون دلار، وزیر بهداری 7 میلیون دلار و مدیرعامل شرکت ملی نفت 60 میلیون دلار.، دیده می شد.

در سال 1351 حدود ۴۵۳۲۰ خانواده وجود داشتند که ۳.۹ میلیون هکتار یعنی بیست درصد اراضی قابل کشت ایران را در اختیار داشتند. از این تعداد ۵۳۵۰ خانواده بودند که هرکدام بین ۱۰۰ تا ۳۰۰ هکتار زمین داشتند.(23)

فسادی که نصیب شرکت ها و افراد خارجی هم می شد

فساد چنان فراگیر بود که شرکت های خارجی و برخی افراد غیرایرانی هم برای اموال ملی ایرانیان کیسه می‌دوختند.

ابوالحسن ابتهاج در این زمینه می گوید : شرکت های خارجی که می آمدند اول کاری که می کردند می رفتند سراغ اینها [گروه های ذینفوذ داخلی] که این را در هیات مدیره جا بدهند که بیمه شوند.(24)

در همین رابطه یکی از گزارش های محرمانه سفارت آمریکا به واشنگتن می گوید: شرکت های آمریکایی به محض ورود به ایران متوجه می شوند روشهای متحیر کننده ی غیررسمی و غیرقانونی بر روابط دولت ایران و حتی دیگر شرکت ها حکم است.

 نفوذ فروان و رشوه گیران از جمله موضوعات مورد بحث این گزارش هستند که ازفردی به نام رضا فلاح ازمقام های مهم شرکت ملی نفت به عنوان یکی از رشوه خواران بزرگ نام می‌برد. 

همچنین سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران فهرست نفوذفروشان در ایران به پایتخت کشور خود ارسال می کند: شاهپور رپورتر، ابوالفتح محوی، خسرو اقبال، رضا رزم آرا و ... در این فهرست جای دارند.(25)

به گزارش جماران، اسد الله علم در خاطرات 30 فروردین 1355 می نویسد: لیکا پادشاه سابق آلبانی آمد مرا دید. پول می خواهد و معامله تجارتی. پادشاه شابق یونان هم دیشب در رکاب علیا حضرت شهبانو به همین منظور آمده است و ویکتور امانوئل پسر پادشاه سابق ایتالیا را که شاهنشاه آباد فرمودند.(26)

 

برنامه ریزی و بودجه ریزی

شاه اصلا به برنامه ریزی اعتقادی نداشت تا جایی که در یک برهه، پس از افزایش درآمدهای نفتی سازمان برنامه را تعطیل کرد. روایت برخی از کارگزاران او در این رابطه خواندنی است:

عبدالمجید مجیدی می گوید: هنوز دوره برنامه سوم شروع نشده یک دفعه انقلاب سفید یا انقلاب شاه و ملت صورت گرفت که اصلا هیچ‌چیزی از آن در کادر برنامه نبود. اعلیحضرت که در ظرف سه ماه تغییر عقیده که نداده بودند پس این در فکرشان بوده...ایشان ...تا برنامه سوم چیزی نداشتن، حتی قبول هم نداشتند.»(27)

به گزارش جماران، غلامرضا مقدم در یک روایت بسیار قابل تامل می گوید: در اواخر سال 1350 که بودجه سال بعد از آن تهیه می شد، یک گزارش مقدماتی از دورنمای وضعیت اقتصادی، مالی، اجتماعی کشور در دوره برنامه پنجم عمرانی تهیه شد. این گزارش تصویر بسیار بدی از وضع کشور در سال های آینده ارائه می داد. هدف ما این بود این گزارش در هیات عالی برنامه و بعدا در شورای اقتصاد با حضور شاه خوانده شود. گزارش خیلی انتقادی بود و در آن برای اولین بار در یک گزارش دولتی آمده بود که اگر روندها، نابرابری ها و عدم تعادل های چندسال گذشته ادامه پیدا کند، در چندسال آینده یک انفجار اجتماعی و سیاسی در ایران رخ می دهد. در این گزارش به عدم توجه برنامه های سوم و چهارم به مسائل اجتماعی، آموزش و پرورش، بهداشت، درمان، رفاه روستایی و امثال آن انتقاد شده بود. گزارش را ابتدا در حضور آقای نخست وزیر(هویدا) خواندیم. او از لحن گزارش که خیلی انتقادی بود خوشش نیامد و گفت گزارش را قبول ندارد چون همه اش جنبه منفی و انتقادی دارد و پیشرفت های هنگفتی که مملکت دراین سال ها کرده را نادیده گرفته است. من به آقای هویدا گفتم کجای این گزارش غلط است بفرمایید اصلاح کنم. او گفت: این گزارش را دور بیندازید و یک گزارش خوبی که بشود به اعلی حضرت ارائه داد را تهیه کن. هر قدر آقای هویدا اصرار کرد گزارش را تغییر بدهیم، قبول نکردم. هویدا اوقاتش تلخ شد و گفت من این را در شورای اقتصاد مطرح نمی کنم، اگر می خواهی تو خودت بیا مطرح کن حضور اعلیحضرت.من به جلسه ای که در حضور شاه تشکیل شده بود رفتم. من گزارش را خواندم و پس از یکی دو صفحه به قسمت های انتقادی رسیدم. یک دفعه شاه گفت: این ها چیست؟ این حرف ها چیست؟ باز این اقتصاددان های ما نشسته اند مزخرف می گویند راجع به مملکت و یاس و ناامیدی ایجاد می کنند. کی به شما گفته این چیزها را بنویسید؟ ما خودمان می دانیم چکار کنیم. درآمد نفت ما از دو میلیارد دلار به زودی به 5 میلیارد دلار می رسد و این تمام گرفتاری های شما را حل خواهد کرد. شما به این کارها کاری نداشته باشید. گفتم اجازه بدهید بقیه گزارش را بخوانم گفتند خیلی خوب. بعد از خواندن یکی دو صفحه دیگر شاه مجددا گفت اینها چیست؟ من که گفتم کمبود های مالی شما را برطرف می کنم.من دیدم ایشان به نکات اصلی گزارش توجه نمی کنند و همه اش صحبت از کمبود مالی می کند در صورتی که ما یک چیزهای دیگر می گوییم.گفتم اجازه بدهید مطلبی که می‌خواهم به عرضتان برسانم این است که مساله ما فقط مساله پول نیست که برویم مثلا با قرض کردن از خارج یا با افزایش درآمد نفت تامین کنیم. ما با فشار تورمی شدید دراثر افزایش بی رویه هزینه های غیرتولیدی دولت مواجه هستیم... چون ما با کمبود منابع حقیقی و نه فقط منابع مالی روبرو هستیم. شاه گفت منظورا ز کمبود منابع حقیقی چیست؟ گفتم مثلا ما با کمبود سیمان مواجه هستیم. سالی 5 میلیون تن سیمان تولید می کنیم اما با پروژه هایی مختلفی که دولت در دستور کار دارد سالی 12 میلیون تن سیمان می خواهیم. شاه گفت خوب کمبود آن را وارد می کنیم. گفتم مساله وارد کرد سیمان به این سادگی نیست چون بنادر و شبکه و حمل و نقل کشور ظرفیت واردات 7 میلیون تن سیمان در سال را ندارد. گفت خوب بنادر را توسعه می دهیم. گفتم مساله توسعه بنادر حدود 7 سال طول می کشد. بایستی ما آهسته تر برویم و آهنگ هزینه های دولتی را کم کنیم و مصارفمان از مسائلی که اولویت کمتری دارند به سمت مسائل با اولویت بیشتر ببریم. شاه گفت مثلا چی؟ من منظورم هزینه های سرسام آور نظامی بود. او هم می فهمید من چه می گویم ولی میخواست من را مجبور کندهزینه های نظامی را ذکر کنم تا بعدا به من حمله کند چون روی هزینه های نظامی خیلی حساس بود. ایشان بلند شد و گفت این مهملات شما را قبول ندارم. ما خوب می دانیم چکار می کنیم و اینده درخشانی برای مملکت در پیش داریم. جلسه همینجا ختم شد. پس از آن جلسه فهمیدم شاه به برنامه ریزی و انضباط مالی  اعتقاد ندارد... از آن موقع من به این نتیجه رسیدم کار مفیدی درشرایط موجود آن زمان یعنی تحت رژیم شاه نمی توان کرد.»(28)

ریخت و پاش های عدیده در طول برنامه (پنجم) به حدی بود که با وجود درآمدهای هنگفت ارزی در سال 56 کسری بودجه رخ داد. روزنامه رستاخیز در تاریخ 26 دی سال 1355 می نویسد: در سال مسیحی جاری ایران از بانک های اروپایی 500 میلیون دلار وام می گیرد. دولت کسری بودجه سال جاری و سال آینده را با این وام تامین می کند» (29)

اسدالله علم در خاطرات 28 بهمن 1351 می نویسد: مجیدی(رییس سازمان برنامه) درددل عجیبی داشت که بودجه های عمرانی ارتش سیصد درصد برای سال آینده افزایش پیدا کرده است و مخارج مستمر آنها 200 درصد؛ و سی هشت میلیارد ریال کسری بودجه سال آینده است. از من می خواست به عرض شاه برسانم. گفتم کار نخست وزیر است. گفت جرات نمی کند عرض کند حالا من را جلو انداخته که خودم بروم.(30) 

مخارج نظامی؛ اولویت شاه برای خرج کردن دلارهای نفتی

 

به گزارش جماران، همانطورکه پیشتر گفته شد، مخارج هنگفت قراردادهای تسلیحاتی شاه به معضلی جدی تبدیل شده بود که از سوی حکومت آمریکا با پشتیبانی مواجه شده بود. با روی کارآمدن کارتر در اواخر دوره شاه، دموکرات ها علی رغم پایبندی به آنچه که دولت های پیشین در قبال قراردادهای شاه تعهد داده بودند، برای اولین بار زمزمه هایی درباره بی مورد بودن بخشی از قراردادها مطرح کردند که با دو هدف صورت می گرفت. هدف اول نگرانی از میل شاه به تبدیل کردن ایران به یک قدرت اتمی و دومی بقای شاه چراکه دموکرات ها نقش هزینه های قراردادهای نظامی در بهم ریختگی تعادل های اقتصادی حکومت شاه را برجسته می دیدند.

هدی صابر در اینباره در کتاب فروپاشی می نویسد: توفیق شاه برای آمریکا بسیار پر اهمیت خوانده می شد لذا آینده دار بودن رژیم اهمیتی همیشگی به حساب می آمد... انتقاد ها و گوشزدهای دولت دموکرات نه به منظور تسویه حساب یا تهدید موقعیت آن بلکه به قصد بازگویی ضعف ها با انگیزه تصحیح سیستم و ایجاد ضمانت لازم برای بقا صورت می گرفت.

در یکی از اسناد منتشر شده ی سفارت آمریکا در ایران سایروس ونس وزیر خارجه وقت آمریکا از سفیر خواسته در رابطه با کاهش تقاضای خرید سلاح، محتاطانه با او صحبت شود.(31)

همچنین سایروس ونس در کتاب خود می گوید: ارتباط خریدهای نطامی ایران با تحولات اقتصادی و اجتماعی از نظر(حکومت ایران) دور مانده بود و درباره احتیاجات نظامی واقعی ایران مطالعه و مشورت کافی صورت نمی گرفت. به اعتقاد آنان شاه در مذاکرات تسلیحاتی همواره جمله «دوست دارم داشته باشم» را تکرار می کرده است.(32)

خداداد فرمانفرماییان در رابطه با اصرار شاه به خرید اسلحه، می گوید: یک بار در این مدت، من بودجه را برداشتم و رفتم پیش این تیمسار و آن تیمسار و گفتم: «محض رضای خدا نگاه کنید، ما برای آموزش و پرورش، کشاورزی و ... پول کافی نداریم. کاری بکنید. کمکمان کنید. این کشور شما هم هست». کسانی بودند که حرف ما را شنیدند. اما همین که شاه تأیید کرد، آن‌ها از این که بخواهند کاری بکنند، ترسیدند. به استثنای یکی، دو نفر. [ارتشبد محمد] خاتم جسارتش را داشت و گفت: «ببین، برو و به او بگو تعداد هواپیماها را کم کند و من هم تعداد فرودگاه‌هایم، ساختمان‌هایم و این‌ها را کم می‌کنم». او گفت: «اگر موفق شدید، من سنگ پیش پایتان نمی‌اندازم. اصلاً ناراحت نمی‌شوم» رفتم پیش شاه و گفتم: «قربان، چرا تعداد اف‌۱۴‌ها را کم نمی‌کنید؟» شاه به من نگاه عاقل اندر سفیهی کرد در واقع. می‌دانستم که نمی‌خواهد، من علت‌ها را می‌دانستم. من گفتم: «قربان، شما می‌دانید با پول یکی از این اف‌۱۴‌ها ما می‌توانیم چند درمانگاه و بیمارستان در کل مملکت بسازیم و ما پول این کار را نداریم؟» شاه گفت: «وقتی من فکر می‌کنم...» (او حالا فوت کرده و من عین کلماتش را نقل می‌کنم)، او گفت: «وقتی من به خطراتی که این مملکت را از بیرون تهدید می‌کند، فکر می‌کنم» به قدر کافی بامزه است، او نگفت: "از داخل"؛ خاتم ادامه‌اش داد: «می‌گویم درمانگاه به درک». این‌ها کلمات او بودند.

به گزارش جماران، وی همچنین می گوید: به هر ترتیب، ما روش ایجاد بحران در شب‌ آخر بودجه را ساخته بودیم. همهٔ وزرا نزد شاه می‌رفتند و می‌گفتند: «ببین، پول نیست». من نزد شاه می‌رفتم و می‌گفتم: «قربان میل دارید من از کجا پول بیاورم؟ من پولی ندارم که به کشاورزی، به برق تخصیص بدهم». وزیر وقت دکتر ایرج وحیدی استدلال می‌کرد و می‌گفت: «ما ظرفیت آماده به کار نداریم. طی دو تا سه سال دچار قطعی می‌شویم». و افراد خود من که برنامهٔ برق را مطالعه کرده بودند، برنامهٔ برق‌رسانی و ظرفیت‌هایش، گزارش وزارت‌خانه را تأیید می‌کردند. من برمی‌گشتم و می‌گفتم: «متأسفانه ما پولی نداریم و نمی‌توانم به شما تخصیص بدهم»

چیزی که اتفاق افتاد این بود که در نتیجهٔ این بودجهٔ نظامی، بقیهٔ بودجه یک ته‌مانده بود، توجه می‌کنید؟ بودجهٔ نظامی حجم قابل توجهی را می‌بلعید. ارتش اشتهای سیری‌ناپذیری داشت. خدایا، در آخر سال عجله داشتند پول خرج کنند که متهم به «جذب» نکردن بودجهٔ تخصیص داده‌شده نشوند. نمونه‌های فراوانی از این قضیه بود.

 این فهم او از امور بود، این چیزی است که می‌خواهم بگویم. شاه وجود خطر را درک می‌کرد. وقتی به امنیت مملکت و تهدیدی برای یکپارچگی مملکت می‌رسید، پارانویایی بود. واقعاً پارانویایی بود. او فکر می‌کرد یک تهدید ثابت برای مملکت وجود دارد و من همیشه متحیر بودم که این تهدید از کدام جهنّمی می‌آمد. 

اگر از روسیه می‌آمد، خوب، ما نمی‌توانستیم کار زیادی در مقابلش بکنیم. و عراق هم که در حد ایران نبود. ما حالا این را به یقین رسیده ایم، در طول این جنگ با ارتشی که کاملاً تخریب شده است، عراقی‌ها چه توانسته اند بکنند؟ پاکستان که تهدید نبود، آن‌ها نگران هند و بلوچ‌ها بودند. و ترک‌ها، یقیناً، هیچ‌وقت تهدیدی برای ایران نبودند، آنها یک کشور دوست بودند. افغان‌ها؟ 

من نمی‌دانستم واقعاً این تهدید از کجا می‌آمد. امّا می‌دانید شاه چه می‌گفت؟ می‌گفت: «اشتباه شما این است که فکر می‌کنید مرزهای ما روی نقشه نشان داده شده‌اند. مرزهای ما تا شاخ آفریقا کشیده شده». این کلمات مردی است که مُرده و من گزارششان می‌کنم.(33) 

حالا که به زوایای نحوه تصمیم گیری حکومت شاه رسیده ایم، به برخی فاکتورهای اقتصادی قابل لمس در آن دوران به عنوان نتایج سیاست های شاه می پردازیم:

تورم سرسام آور در سال های پایانی 

«روند تورمی برنامه های عمرانی شاه در سال 1356 به اوج خود رسید... در این دوره از یک سو بار شدید نقدینگی نظام بانکی، اعتبارات بی حدومرزی به بخش خصوصی سرازیر کرد و از سوی دیگر با توجه به رشد درآمدهای پولی، عرضه کالا نتوانست با تقاضای به وجود آمده برابری کند. افزایش متوسط شاخص بهای کالا و خدمات در سال 1356 به رقم بی سابقه 25.1 درصد رسید همین مساله در گزارش بانک مرکزی در سال 1356 نیز اینگونه تایید شده است: در دوره برنامه ی پنجم عدم تعادل های شدیدی در سطوح مختلف اقتصاد کشور بوجود آمد و فشارهای روز افزون تورمی باعث شد سطح عمومی قیمت ها به گونه ای سریع بالا رود.

به گزارش جماران، به این ترتیب از سال های میانی برنامه پنجم تا پایان آن، گرانی از مسائل اصلی روز اقتصادی و از مشکلات مردم به شمار می رفت. گرانی ها آنقدر افزایش یافته بود که روزنامه ها نوشتند آموزگار به تحریم کنندگان میوه پیوست. 

در برنامه پنجم علی رغم اینکه حجم برنامه چندین برابر برنامه های قبلی بود؛ 27.6 میلیارد دلار از مجموع 48.9 میلیارد دلار واردات کشور به بخش صنعت اختصاص داده شده بود درحالیکه نه تنها بخش صنعت به اهداف خود در برنامه پنجم نرسید بلکه واردات کالاهای ساخته شده صنعتی از خارج چندین برابر شد تا جاییکه محمد یگانه وزیر اقتصاد گفته بود واردات کالا در ده سال گذشته 10 برابر شده است.

بر اساس گزارش اقتصادی سال 1356 در توصیف وضعیت کشور پس از پایان برنامه پنجم آمده است: فشارهای تورمی در سال های اخیر ...موجب شده سرمایه گذاران به سرمایه گذاری در رشته هایی که به علت تورم بیشتر سودآور تر می باشد گرایش یابند.

سوداگری و سفته بازی چنان در کشور ریشه می دواند که در بازار بورس طی سال های مورد اشاره به طور متوسط 106 درصد افزایش در حجم کل معاملات بورس رخ می دهد.»(34)

«شاخص هزینه زندگی از میزان 100 در سال 1350 به ترتیب در سال های 1353 تا 1355 به 126، 160 و 190 رسید. این تورم در مورد کالاهای ضروری در شهرها خیلی بیشتر بود.

تورم چنان در سال های میانی دهه 1350 بالا رفت که شاه تصمیم گرفت برخی تجار گردن کلفت را دستگیر کند و سپس تقصیر را گردن خرده فروشان بازار هم انداخت. آبراهامیان می گوید 250 هزار نفر جریمه، 23 هزار بازرگان تبعید و 8 هزار مغازه دار به دو تا سه سال حبس محکوم و 180 هزار تاجر خرده پای دیگر هم توبیخ شد. در اواخر سال 1354 ئست کم یکی از اعضای هر خانواده بازاری مستقیما از اجرای سیاست مبارزه با سودجویی زیان دیده بود.»(35)

نابرابری و غفلت ازسرمایه انسانی 

 

شاه می خواست پروژه های قابل اعتنا و چشم گیری بسازد و اساسا اعتقاد نداشت، سطح زندگی عموم مردم باید ارتقا یابد. 

بهمن آبادیان در این رابطه می گوید: «برای توسعه اقتصادی پول تنها کافی نیست. می بایست با افزایش درآمد، توسعه انسانی شکل بگیرد اما در آن دوره تاکیدی روی این مسائل نبود وفقط می خواستند پروژه های چشم‌گیری مثل سد، ذوب آهن و ... ساخته شود»(36)

غلامرضا مقدم هم دست روی این نکته گذاشته و گفته است: رژیم پهلوی یک افراط شدیدی روی سرمایه گذاری فیزیکال ...یعنی چیزهایی که به چشم می خورد و نمایشی بود داشت. ما به طور واضح می دیدیم که در روستاها و شهرهای مملکت به آموزش و پرورش اعتبار کافی تخصیص داده نمی‌شد. در این سال های آخر جمعیت زیادی از روستاها به شهرها هجوم آورده بودند. گاهی 80 تا 100 بچه را در یک کلاس درس ابتدایی می ریختند. در این اواخر اکثرمدارس تهران شیفتی شده بود. معلم ها مواجه با کار خیلی زیاد و حقوق کم بودند و این موجب ناراحتی و عدم آسایش آنها بود. بعضی ها حتی عقیده دارند غفلت از آموزش و پرورش در دوران شاه عمدی بود یعنی شاه معتقد بود آموزش و پرورش چشم و گوش مردم را باز می کند. او می‌خواست جلوی پیشرفت فکری مردم را بگیرد.(37)

 

محمد یگانه وزیر اقتصاد مشهور سال هایی از حکومت شاه در گفت و گو با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد می گوید : شاه به طور کلی به طرح های چشم گیر علاقه داشت...توجه به طرح های چشم گیر در تمام رشته ها وجود داشت. وقتی در ایران ما کمبودهایی داشتیم مانند کمبود خانه و بهداشت و بیمارستان، مدارس و ... اینهارا بایستی ایجاد کنیم. حق نداشتیم دنبال طرح های کذایی با این مخارج برویم. شاه می‌خواست ایران را خیلی پیشرفته نشان بدهد به خارجی ها. 

به گزارش جماران، جان.ال. واشیورن منشی دوم سفارت آمریکا نیز در سال 1973 به واشنگتن نوشته بود: در حال حاضر خشمی عظیم جامعه را فرا گرفته است. درست در زمانیکه بالاترین حد خریدهای اسلحه دولت ایران درمعرض عموم قرار گرفت، وزیر بهداری شروع به استخدام پزشکان پاکستانی جهت کار در استان ها کرد تا ازدادن حقوق، تهیه مسکن و امتیازات حرفه ای که پزشکان ایرانی در صورت ترک تهران یا عزیمت به خارج طالب آن هستند اجتناب کند. امکان دارد در این رابطه با شاه صحبت کنید؟ سفیر مک آرتور درباره معلمان با شاه صحبت کرده است.(38)

در گزارش سازمان برنامه از ارزیابی برنامه پنجم شاه، در خصوص بخش مسکن آمده است: در پایان برنامه پنجم 1.9 میلیون واحد خانه وجود دارد که در قیاس 3.4 میلیون خانوار شهری، کمبود واحد مسکونی به 1.5 میلیون واحد بالغ می گردد. در روستاها فقط 17 درصد از واحدها مسکونی از مصالح مرغوب و قابل اطمینان بنا شده است.(39)

یرواند آبراهامیان در کتاب خود به ماجرای عجیب افزایش اجاره خانه اشاره کرده و نوشته است:بنابر صفحات 150 تا 158 گزارش مجله اکونومیست لندن در سال 1977 (1355 شمسی) میزان اجاره خانه های تهران در عرض 5 سال 300 برابر شده بود.(40)

همزمان با کمبود مسکن، خاموشی های برق نیز به معضل جدی شهرها تبدیل شده بود تا جاییکه شاه در پیام خود به مناسبات 28 مرداد 56 گفت: بی عرضگی بعضی دستگاه های تولیدکننده برق موجب نفرت ما شده است. روزنامه رستاخیز در تیرماه همان سال از برنامه خاموشی مناطق هشت گانه تهران خبر داده بودند.(41)

در حالی برق شهری ها مرتب قطع می شد که به گفته اسد الله علم در خاطرات خود تنها 4 درصد جمعیت روستایی کشور دارای برق بودند.(42) 

وضعیت آب نیز بهتر از برق نیست. سخنگوی وزارت نیروی در اردیبهشت سال 1356 می گوید: کمبود آب در پایتخت همچنان به صورت یک مساله باقی خواهد ماند. سازمان آب تهران توصیه می کند مردم در مصرف آب صرفه جویی کنند.(43)

یک ماه بعد از این اطلاعیه اسدالله علم در خاطرات 27خرداد خود می نویسد: آیت الله خوانساری تلفن کرد که در قم برق نیست و مردم لنگ آب مانده اند. به نخست وزیر تلفن کردم..قدری خجل شد...ولی این حرف ها نیست، کار از پایه خراب است اکنون باز در تهران بی برقی است، من جمله منزل خودم هرشب برق قطع می شود و ناچار یک موتور برقی خریده ام.(44)

 

چالش امنیت غذایی و اصلاحات ارضی ناموفق

کمبود اقلام اساسی خوراکی مردم در دهه پایانی حکومت شاه چشم گیر بوده است. 

ابتهاج در این رابطه می گوید: سیب زمینی و پیاز و گوشت تخم مرغ به تواتر پیدا نمی شد چون سیاست غلط داشتیم. ایران باید تمام این چیزها را خودش عمل می آورد. ملت عواقب تورم را احساس می کرد و ترقی عده ای که از هیچ به همه چیز رسیدند را می دید.(45)

علینقی عالیخانی در این رابطه مشکل را به گردن دخالت شاه در اجرای سیاست اصلاحات ارضی می اندازد و می گوید: شاه ترسید وزارت کشاورزی در اثر اصلاحات ارضی مورد استفاده کسی قرار بگیرد و پایه قدرت او (باعث محبوبیت وزیر) شود. به همین دلیل وزارت کشاورزی را تجزیه کرد[به وزارت خانه های منابع طبیعی، اصلاحات ارضی، محصولات کشاورزی و ..]. من به اعلی‌حضرت گفتم این کار راندمان وزارت کشاورزی را کم خواهد کرد. به عنوان مثال نمی شود از وزارت کشاورزی توقع داشت که دام پروری بکند درحالیکه مراتع در یک وزارت خانه دیگری اداره می شود. شاه گفت: بله، ما این کار را می کنیم این گاو ها بی جهت در مراتع نچرند. این استدلال (شاه) خیلی ضعیف بود.»(46)

به گزارش جماران، غلامرضا مقدم هم می‌گوید: تاسف آور بود که شاه یک برنامه اصیل و عالی مانند اصلاحات ارضی را به هیچ تبدیل کرد. زارعین بدبخت به حال خود رها شدند. در عرض ۱۰ تا ۱۵ سال بعد وضعیت کشاورزی ایران شدیدا با افتضاح خراب شد در نتیجه قسمت عمده جمعیت روستانشین متوجه شهرها شد و این ناراحتی های اجتماعی سیاسی که بعدا ایجاد شد، مقدار زیادیش مربوط به همین بود.»

این نکته مورد توجه است که اصلاحات ارضی نتوانست زمین کافی به دهقانان بدهد. ۶۵ درصد از ۲.۸ میلیون خانوار صاحب زمین شده کمتر از ۵ هکتار زمین گرفتند درحالیکه حداقل میزان لازم برای یک زندگی مناسب ۷ هکتار بوده. است.(47)

بر اساس گزارش کارشناسان سازمان برنامه اهداف برنامه پنجم توسعه در بخش کشاورزی محقق نشده است. در طول دوره مذکور به دلیل افزایش درآمدها، تقاضا برای محصولات کشاورزی بالا می‌رود و همین باعث می شود حجم واردات محصولات کشاورزی افزایش یابد. در این برنامه هدف توسعه اراضی آبی زیر کشت، به میزان 536 هزار هکتار تحقق نیافت.(48)

شوک قیمتی به نفت و بنزین

اعتراف عالیخانی وزیر محبوب دوران شاه به اشتباه در وارد کردن شوک قیمتی به نرخ نفت سفید و بنزین در نوع خود جالب است چراکه شاه پس از خرج کردن دلارهای نفتی برای پیشبرد اهداف خود به فکر کسب درآمد از کالاهای اساسی مردم افتاد. عالیخانی در این رابطه می گوید: دولت در این مورد هیچ موفقیتی به دست نیاورد. ما احتیاج داشتیم به درآمد بیشتر برای کارهای عمرانی مان و با توجه به فشاری که شاه می اورد برای بودجه ما ناچارا باید از بودجه عمرانی کم می کردیم. راه حلی که فکر کردیم این بود که قیمت نفت و بنزین را بالا ببریم.

بنزین را از پنج و نیم قران به یک تومان افزایش دادیم. اینکار اثر بدی داشت. یک مرتبه دیدیم قیمت هایی که در این مدت تکان زیادی نخورده بود دارد بالا می رود. من خودم را در این اشتباه شریک می دانم. ما نمی دانستیم در کشوری که دموکراسی وجود ندارد یک‌کارهایی را نمی توانیم انجام دهیم.(49)

 

حمایت قدرت های دنیا از شاه

به گزارش ج ماران، یکی از مهمترین ادعاهای حامیان رژیم سابق درباره علل سقوط نظام شاهنشاهی، احساس خطر رژیم های صاحب قدرت دنیا از آنچه که در کمال تعجب، روند رو به رشد حکومت شاه می خواندند، بود. 

ابوالحسن ابتهاج در تاریخ شفاهی هاروارد می گوید: هم انگلیسی ها هم آمریکایی ها در هر کاری از شاه حمایت می‌کردند تا جایی که آمریکا به شاه کارت بلانش carte blanche (اختیار نامحدود) داده بود. بلانش کارت در واقع نقشی است که شاه در دکترین نیکسون برعهده گرفت.

«اساس دکترین نیکسون بر این اصل استوار است که تمامی کشورهایی که در خطر و معرض تهاجم کمونیست قبل از هر چیز مسئولیت دفاع از خود را باید خودشان برعهده بگیرند. به گفته ی آنتونی پارسونز سفیر بریتانیا در ایران در کتاب غرور و سکوت نیکسون لقب قهرمان به شاه داد و کشورش را به صورت یکی از نمونه های دکترین نیکسون درآورد.

پس از بازدید نیکسون از ایران در سال 1972 (خرداد سال 1351) کارت مذکور به او داده شد تا انبارهای نظامی خود را پر کند.

جرالد فورد که جایگزین نیکسون شد نیز همین رویه را در برابر شاه در پیش گرفت. سایروس ونس وزیر خارجه اسبق آمریکا در این خصوص می گوید: حکومت فورد رفتار خشونت آمیز شاه را با مخالفان سیاسی خود را توجیه می کرد. در زمان فورد نه تنها روال قبلی ایران و آمریکا به قوت خود باقی بود بلکه ارزش صادرات غیرنظامی آمریکا به ایران طی سه سال 5 برابر شد.

درهمین خصوص شاه در گفت و گو با شبکه تلویزیونی سراسری آلمان گفته بود: به طور کلی سیاست آمریکا درجهت سیاست مستقل ملی ایران است.(50)

حتی بعد از کشمکش های نه چندان بزرگ بین شاه و دولت کارتر، او در مصاحبه با نیوزویک در دی ماه سال 1355 گفته است: من دوست آنچه که شما امپریالیست می خوانید هستم.(51)

روند تحولات هم به گونه ای پیش رفت که شاه و کارتر در آبان سال 1356 به یک توافق رضایت بخش دست یافتند که بر اساس آن کارتر درخواست های شاه در خصوص قراردادهای نظامی را پذیرفت و شاه هم از افزایش قیمت نفت عقب نشینی کرد.

عالیخانی در یک اظهار نظر مهم خاطرنشان کرده است: ریشه اصلی آشوب های بزرگی که در مملکت رخ می دهد در کشور است... من هیچ اعتقادی به این افسانه هایی که بعضی از دوستان خودم درباره توطئه خارجی ها دارند ندارم.(52)

مصالح بقا رعایت نمی شد

یکی از مهم ترین نکات مورخان، کارشناسان و تحلیل گران این است که در رژیم پهلوی مصالح بقا علی رغم اطلاع داشتن برخی از میزان آشفتگی شرایط رعایت نمی شد.

برای مثال بهمن آبادیان در پروژه تاریخ شفاهی هاروارد می گوید: یک عده ای (از تصمیم گیران) سواد داشتند تحصیل کرده بودند. تردیدی نیست که بالاخره بعضی از آنان می توانستند از یک چنین وضعی تا حدودی جلوگیری کنند»(53)

پایان شاه/ ندامت دیرهنگام 

شاه پس از اصرارهای فراوان به اجرای اوامر ملوکانه خود، سرانجام در شهریور سال 1356، آن حرفی که کارشناسانش به او می گفتند و نمی پذیرفت را قبول کرد و گفت: در آمد کشور به حدی زیاد شده بود که ما قدرت هضم و جذب آن را نداشتیم.(54)

وی همچنین در آبان سال 55 گفته بود که اگر پولی اضافه بیاید دیگر آن را آتش نخواهیم زد.

در همان ماه کمیسیون شاهنشاهی مامور بررسی جهت جلوگیری از ریخت و پاش ها، رشوه ها، اختلاس ها و ... می شود.(55)

همزمان با روی کار آمدن دولت آموزگار، افراد زیادی از بخش خصوصی در کابینه به پست های وزارت دست یافتند. تهران اکونومیست به عنوان سخنگوی جریان سرمایه داری و حامی قاطع بخش خصوصی با اشاره به این کابینه می نویسد: نقش آموزگار و کابینه ایشان در در جه اول یک نقش متعادل کننده ی اقتصادی است.(57)

به گزارش جماران، نسخه شاه اینک میدان دادن هرچه بیشتر به بخش خصوصی است تا از بحران و فروپاشی جلوگیری کند. در مرداد سال 1356 روزنامه رستاخیز می نویسد: با اجرای لایحه ای در مجلس کارخانه ها و تاسیسات کشاورزی دولتی به بخش خصوصی واگذار می شود.» همچنین طراحان خطوط کلی برنامه ششم عمرانی، در مجموعه ای 55 بندی نقش بخش خصوصی را تعیین کرده بودند. ...نظریات مورد اشاره در برنامه ششم و برنامه ی دولت آموزگار از نظریات میلتون فریدمن اقتصاددان مشهور آمریکایی روح می گیرد. فریدمن که پس از سرنگونی دولت آلنده در شیلی به منظور سامان بخشیدن به اوضاع اقتصادی این کشور به سانتیاگو اعزام شده بود و مدت زمانی را با دولت کودتای پینوشه سر می کرد، بر این اعتقاد است که نقش دولت در اقتصاد تصحیحی و ارشادی است.

در همین رابطه سازمان برنامه در سال 56 تصریح می کند: دولت در تعیین قیمت ها در بازار آزاد مستقیما دخالتی نمی کند.(57)

تناقض های برنامه ششم توسعه که متشکل از شعارهایی بر علیه عملکرد برنامه پنجم و اصرار به سیاست هایی مشابه آن برنامه بود هم شفابخش نشد. 

هدی صابر در این رابطه می نویسد: رژیم هم می خواهد عدم تعادل های مشهود را رفع کند و هم بلندپروازی های قبلی را داشته باشد و هم می خواهد کمربندها را محکم کند... کلیه این تناقض ها حاوی یک پیام است: برنامه جدید حلال مشکلات نیست(58)

آبراهامیان در وصف اقدامات اقتصادی دولت آموزگار می گوید: او 3.5 میلیارد دلار ازبودجه برنامه پنجم را کاهش داد. ساخت متروی تهران را کنار گذاشت، از 20 طرح کارخانه هسته ای 18 مورد را حذف کرد، اجرای بیشتر طرح های ساخت کارخانه، بیمارستان و خانه جدید را به تعویق انداخت و مهم تر از همه شمار قراردادهای دولتی بخش پررونق ساختمان سازی را بسیار کاهش داد. بدین ترتیب حکومت می خواست با پدید آوردن کساد ضعیفی، تورم (عامل اقتصادی عمده ی نارضایتی طبقه متوسط) را مهار کند. پس از اجرای این سیاست، در اواسط خردادماه سال 1357 آموزگار با اطمینان گفت که بحران پایان یافته است.(59)

یرواند آبراهامیان هم چنین می گوید رکود ایجاد شده 400 هزار نفر را بیکار کرد و همین باعث شد پس از اعلام سقف برای افزایش دستکزد کارگران توسط دولت و لغو پاداش های سالانه که معمولا به همه کارمندان دولتی پرداخت می شد، شمار اعتصابات نسبت به دوره قبل رکود را تاحد چشمگیری افزایش یابد تا جایی که تظاهرات هایی را در مشهد، بهشهر، اصفهان، تهران و ... ترتیب دادند.

او همچنین می افزاید: این مشارکت نه تنها راهپیمایی های چندده هزار نفری را به چندصدهزار نفری و حتی میلیونی تبدیل کرد بلکه ترکیب طبقاتی جناح مخالف را دگرگون ساخت و اعتراض طبقه متوسط را به صورت اعتراضات طبقه متوسط و کارگر در آورد. در واقع به صحنه آمدن طبقه کارگر، پیروزی نهایی انقلاب اسلامی را ممکن ساخت(ص 630)

یک خبرنگار خارجی نشریه تایمز 18 سپتامبر 1978 در توصیف تظاهرات روز عید فطر می نویسد: جمعیت پرشمار یکدل پوشش ناهمگونی داشتند: دانشجویان با شلوارهای جین، زنان با چادر، کارگران با لباس کار، تجار با لباس های یکدست و روحانیون با لباس های ویژه خودشان.(60)

سرانجام نسخه شفابخش خصوصی ها هم برکنار شد و شریف امامی با وعده آشتی ملی و رفاه به میدان آمد. اما چندی نگذشت که که در ماجرای عید فطر و جمعه خونین 17 شهریور، بی اعتمادی به این دولت هم آشکار شد.

محمد یگانه در وصف آن روز تاریخی می گوید: روز بعد 17 شهریور 1357 برای گزارش پیش شاه شرفیاب شدم. در آنجا وضع بسیار ناراحت کننده ای دیدم. ما می رفتیم معمولا پیش شاه؛ ایشان می آمدند و سرپا گزارش می خواستند و نظرات خودشان را می گفتند. ولی این دفعه شاه دستور دادند که بنشینید. ایشان هم نشستند. اتمام فکر و ذهنش روی این مسائل بود. چرا این وضع بوجود آمده؟ کاخی که در مقابلش ساخته بودند یکباره فرو ریخته بود. فکر می کرد تمام کارگزاران کشور، دهقانان کشور، روشنفکران، بازاری ها و . ....همه شان پشتیبان ایشان هستند. چطور حالا مردم آمدند و مرگ بر شاه می گویند؟ ایشان از بغض دیگر نتوانستند حرف بزنند و حتی از چشم هاشان هم ...(61)

یک روزنامه نگار فرانسوی با تیزبینی خاصی می گوید: بزرگترین قربانی جمعه سیاه، سیاست تعدیل و اصلاحات لیبرالی بود.(62)

سرکوب شدید توسط شاه ادامه یافت تا اینکه در 14 آبان عقب نشینی کرد و گفت: پیام انقلاب ملت ایران را شنیده است. البته پس از این پیام دولت نظامی ازهاری و دولت محلل بختیار هم فرصتی برای عرض اندام پیدا نکردند تا آخرین شاه تاریخ ایران، قبل از بالا بردن دست ها پا به فرار بگذارد.

 

منابع: 
1- روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا صفحات 46 تا 51

2-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا صفحات 46 تا 51

3-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا صفحات 46 تا 51

4-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا صفحات 54 تا 70

5-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا صفحات 90 تا 95

6-فروپاشی- نشر پارسه- صفحه 148)

7- روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا صفحات 82 تا 87

8-فروپاشی- نشر پارسه -صفحه 91

9-فروپاشی-نشر پارسه- صفحه 227

10-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا صفحات 74 تا 77

11-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا صفحات 82 تا 87

12-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا صفحات 54 تا 70

13-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا صفحات 90 تا 98

14-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا صفحات 102 تا 115

15-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا صفحات 54 تا 70

16-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا صفحات 102 تا 115

17-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا صفحات 54 تا 70

18-فروپاشی-هدی صابر-صفحه 94)

19- خاطرات اسدالله علم- رسول رییس جعفری-پایگاه خبری جماران ۱۴۰۱/۱۱/۲۰

20-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا- صفحات 54 تا 70

21- روایت یک فروپاشی- نشرنهادگرا- صفحات 122 تا 133

22-روایت یک فروپاشی- نشرنهادگرا- صفحات 136 تا 149

23- ایران بین دو انقلاب-نشر نی-صفحات 531 تا 538

24-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا- صفحات 54 تا 70

25- فروپاشی-نشر پارسه- صفحه 112

26-خاطرات اسدالله علم- رسول رییس جعفری-پایگاه خبری جماران ۱۴۰۱/۱۱/۲۰

27-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا- صفحات 122 تا 133

28-روایت یک فروپاشی- نشرنهادگرا- صفحات 136 تا 149

29-فروپاشی نشر پارسه صفحه 152

30-خاطرات اسدالله علم- رسول رییس جعفری-پایگاه خبری جماران ۱۴۰۱/۱۱/۲۰

31-اسناد لانه جاسوسی -جلد 12 سند 2

32- فروپاشی نشر پارسه صفحه 90

33- پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار یازدهم

34-فروپاشی نشر پارسه صفحات 146 تا 156

35-ایران بین دو انقلاب-نشرنی صفحه 613 تا 615

36- روایت یک فروپاشی-نشر نهادگرا- صفحات 46 تا 51

37-روایت یک فروپاشی-نشر نهادگرا- صفحات 136 تا 149

38-فروپاشی-نشر پارسه- صفحه 92

39- همان- صفحه 150

40-ایران بین دو انقلاب-نشرنی- صفحه 613

41-فروپاشی-نشر پارسه- صفحه 154

42-خاطرات اسدالله علم- رسول رییس جعفری-پایگاه خبری جماران ۱۴۰۱/۱۱/۲۰

43-فروپاشی-نشر پارسه- صفحه 154

44-خاطرات اسدالله علم- رسول رییس جعفری-پایگاه خبری جماران ۱۴۰۱/۱۱/۲۰

45-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا- صفحه86

46-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا صفحه 182

47-ایران بین دو انقلاب- نشر نی- صفحه ۵۲۸

48-فروپاشی-نشر پارسه- صفحه 149

49-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا صفحات 102 تا 115)

50-فروپاشی نشر پارسه صفحه 79 و 80

51-فروپاشی نشر پارسه صفحه 130

52-روایت یک فروپاشی-نشر نهادگرا- صفحات 102 تا 115

53- روایت یک فروپاشی-نشر نهادگرا- صفخات 46 تا 51

54- فروپاشی نشر پارسه صفحه 145

55-فروپاشی-نشر پارسه- صفحات 168 و 169

56-فروپاشی-نشرپارسه- صفحه 187

57- فروپاشی-نشرپارسه- صفحه 187

58- فروپاشی-نشرپارسه- صفحه 187

59-ایران بین دو انقلاب- نشر نی صفحات 628 و 629

60-ایران بین دو انقلاب- نشر نی- صفحات 635

61-روایت یک فروپاشی- نشر نهادگرا صفحات 152 تا 174

62- ایران بین دو انقلاب- نشر نی - صفحه 636

دیدگاه تان را بنویسید