گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در برنامه «حضور» مطرح شد؛

مازنی: امام تحجر را خطری جدی برای دین و فرهنگ می‌دانستند/ دایره «خودی» را آن‌قدر تنگ نکنیم که ملت حذف شود/ امام خمینی(ره) از شهید بهشتی مظلوم‌تر است/ اولین مذاکره مستقیم با آمریکا در زمان امام انجام شد/ در جنگ ۱۲ روزه مشخص شد خودی و غیرخودی کیست!

رئیس پیشین کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی گفت: هر کسی که در جنگ ۱۲ روزه کنار ایران و رهبری ایران ایستاده، خودی محسوب می‌شود. اکثریتی که در جنگ ۱۲ روزه همراه ایران بودند، باید محترم شمرده شوند. با چه منطقی می‌خواهیم مردم را در انتخابات شوراها دعوت کنیم؟ نگاه ما باید پایبندی به ایران و ایستادن در کنار کشور در بحران‌ها باشد.

پایگاه خبری جماران: حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مازنی، رئیس پیشین کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، در برنامه «حضور» که از حسینیه جماران پخش می‌شود، به بیان خاطرات و ناگفته‌هایی از نخستین آشنایی خود با حضرت امام خمینی(ره) و فضای فرهنگی و انقلابی سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخت.

در خانواده‌ای مذهبی و کشاورز بزرگ شدیم

مازنی با اشاره به پیشینه خانوادگی خود اظهار داشت: ما در خانواده‌ای متولد و بزرگ شدیم که از نظر حرفه، کشاورز بودند و از نظر علایق، خانواده‌ای مذهبی بودیم. مرحوم پدرم ارتباط نزدیکی با مسجد و منبر داشت، اهل نماز و معنویت بود و مادرم که در قید حیات هستند نیز همین مسیر را دنبال کردند.

وی افزود: ما پنج برادر بودیم و به دلیل علاقه و ارادت والدین به اسلام، تشیع و روحانیت، چهار نفر از ما طلبه شدیم. من پسر اول خانواده بودم و دو برادر دیگرم، شهید محمدمهدی مازنی و شهید علی‌اکبر مازنی، دو سال پس از من وارد مسیر طلبگی شدند و هر دو در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند.

سه شهید از یک خانواده؛ یاران گهواره امام

عضو مجمع روحانیون مبارز با اشاره به دیگر شهدای خانواده گفت: برادر همسرم نیز که از متولدین همان سال‌ها بود، در دفاع مقدس به شهادت رسید. مزار این سه شهید در کنار هم در امامزاده حبیب‌الله نوکنده از شهرستان بندر گز قرار دارد؛ شهری حوزه‌خیز که هم طلبه‌های زیادی دارد و هم ورزشکاران موفق، به‌ویژه در رشته کشتی.

وی ادامه داد: یکی از برادران طلبه‌ام در حال حاضر در مرکز مدیریت حوزه علمیه قم و در بخش پژوهش مشغول فعالیت است و برادر دیگرم که طلبه نشد، معلم است. آیت‌الله نور مفیدی یک‌بار به او گفت «آخوند مخفی»؛ چون خوی طلبگی، فرهنگی و رزمنده دارد.

از مکتب‌خانه تا آشنایی با نام امام

مازنی با اشاره به دوران کودکی خود گفت: طبعاً در چنین فضایی با روحانیون آشنا شدیم. از پنج ـ ۶ سالگی به مکتب‌خانه رفتم و سپس وارد مدرسه علمیه شدم. در حدود ۱۰ سالگی به تدریج با روحانیونی آشنا شدم که گرایش سیاسی داشتند و علاقه‌مند به امام خمینی بودند و از همان‌جا نام امام را شنیدیم.

وی افزود: پس از رحلت مرحوم آیت‌الله شاهرودی که بسیاری از مردم منطقه ما به دلیل نگاه سنتی و مذهبی، مقلد ایشان بودند، در مجالس ختم و بحث‌های علمی مربوط به انتخاب مرجع تقلید، در کنار نام دیگر مراجع، نام امام خمینی نیز مطرح شد و از همان زمان نسبت به امام ارادت پیدا کردیم.

تعمم در ۱۴ سالگی و هجرت به مشهد

نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی ادامه داد: بعد از سال ۱۳۵۴ و در سن ۱۴ سالگی معمم شدم و به همراه برادر شهیدم از حوزه علمیه نوکنده به مشهد رفتیم. در آنجا، از طریق شخصیت‌های بزرگ و اثرگذار مشهد، با افکار و اندیشه‌های امام خمینی بیشتر آشنا شدیم.

وی تصریح کرد: در آن مقطع برخی بزرگان حوزه، از جمله آیت‌الله خامنه‌ای در تبعید بودند و شخصیت‌هایی مانند شهید هاشمی‌نژاد و مرحوم آیت‌الله طبسی در زندان به سر می‌بردند، اما ارتباط با این جریان فکری و انقلابی به‌تدریج برای ما فراهم شد.

شهادت حاج‌آقا مصطفی و ورود مردم به فضای انقلاب

مازنی با اشاره به تحولات سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی گفت: در فاصله سال‌های ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷، اتفاقات مهمی رخ داد؛ از جمله رحلت و شهادت مرحوم حاج‌آقا مصطفی خمینی که تأثیر عمیقی بر فضای فکری و دینی جامعه، به‌ویژه نسل جوان، گذاشت. از آن مقطع به بعد، عملاً مردم به‌صورت گسترده وارد فضای انقلاب شدند.

بازداشت در چهلم شهدای یزد؛ حمله مأموران به حرم رضوی

وی خاطرنشان کرد: من در اردیبهشت و خرداد سال ۱۳۵۷ دو بار توسط ساواک بازداشت شدم که مجموعاً به سه ماه زندان محکوم شدم؛ تجربه‌ای که بخشی از مسیر مبارزاتی و انقلابی آن دوران بود.

مازنی درباره نحوه بازداشت خود گفت: نحوه بازداشت اول به این شکل بود که در چهلم شهدای یزد، در مدرسه خیرات‌خان مشهد حضور داشتم. در حال خواندن یک اعلامیه بودم که صدایی به گوشم رسید. به سمت حرم رفتم و دیدم اطراف صحن اسماعیل طلایی شعار می‌دهند. من هم به جمعیت پیوستم و در همان زمان باران هم می‌بارید. داخل صحن، برای اولین بار بود که مأموران رژیم شاه به مردم حمله کردند؛ با کفش وارد حرم شدند و مردم را تعقیب کردند. ما کفش‌ها را درآوردیم و دور ضریح، در حال عرض ادب به امام رضا علیه‌السلام بودیم که ناگهان فردی آمد و ما را دستگیر کرد.

بازداشت در زندان لشکر ۷۷، ساواک و شهربانی/ مبل فروش مشهدی که ضامن جوانهای زندانی می‌شد

عضو مجمع روحانیون مبارز افزود: مدتی در زندان و بازداشتگاه لشکر ۷۷ خراسان، بازداشتگاه ساواک و شهربانی در بازداشت بودم و بازجویی‌ها انجام شد. بعدها متوجه شدم فردی برای من سند گذاشته و آزاد شدم؛ در حالی که آن زمان او را نمی‌شناختم.

وی گفت: مدتی بعد، در یکی از راهپیمایی‌ها دیدم شخصی کنارم آمد، سلام کرد و گفت: «شما من را آزاد کردید». گفتم: یعنی چه؟ من شما را آزاد کردم؟! با نهایت عزت‌نفس و مناعت طبع این‌گونه بیان می‌کرد، در حالی که او باعث آزادی من شده بود.

مازنی خاطرنشان کرد: ایشان یکی از مبل‌فروش‌های مشهد بود که با بیت مرحوم آیت‌الله سیدعبدالله شیرازی ارتباط داشت و برای طلبه‌ها و جوان‌هایی که بازداشت می‌شدند، سند می‌گذاشت تا آزاد شوند.

وی با اشاره به بازداشت دوم خود اظهار داشت: مدتی بعد، ما در یک خانه اجاره‌ای با برادرم زندگی می‌کردیم و دو طلبه دیگر هم با ما بودند. منزل‌مان در خیابان خواجه‌ربیع مشهد بود. ظاهراً یکی از دوستان طلبه ما تحت تعقیب ساواک بود. مأموران به درِ خانه آمدند، او را بازداشت کردند و از خیابان خواجه تا خود خواجه‌ربیع با خود بردند.

عضو مجمع روحانیون مبارز افزود: آن منطقه آن زمان مثل امروز آباد نبود. خودِ آن طلبه بعدها تعریف می‌کرد که چقدر با جفت پا به کمرش زدند و چه اندازه مشت و لگد و به‌شدت کتک خورده بود. در نهایت، در حالی که مضروب بود، دوباره او را به همان‌جا برگرداندند.

پنهان‌کردن نوارهای امام در ظرف‌های نشسته

مازنی ادامه داد: چون می‌دانست من سابقه بازداشت دارم و منتظر دادگاه هستم، نگفت با من کار دارد و گفت با آقای صلواتی کار دارد؛ پیرمرد سید روضه‌خوانی که با دوچرخه برای روضه‌خوانی می‌رفت. اما پیرمرد وقتی ساواکی‌ها را دید، ترسید و گفت: «بی‌خود می‌گوید، با این شیخ مازندرانی کار دارد».

وی افزود: مأموران وارد اتاق شدند و کتاب‌ها و وسایل را به‌هم ریختند. برادرمان، شهید محمدمهدی مازنی، از اتاق مجاور که در آن نوارهای امام و شخصیت‌های انقلابی را تکثیر می‌کردیم، ۱۰ تا ۱۵ نوار و دستگاه ضبط را داخل ظرف‌های نشسته ریخت و به زن صاحب‌خانه داد و گفت: مادر، این‌ها را ببر بشور. به این شکل، بسیاری از اسناد از دست ساواکی‌ها دور ماند.

سه اعلامیه و یک بسم‌الله؛ آغاز محکومیت

نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی گفت: با این حال، سه اعلامیه داخل وسایل خانه پیدا کردند؛ همچنین کتاب‌های دکتر شریعتی و چیزهای دیگر. اما همان سه اعلامیه برایشان مسأله شد. در بازجویی‌های ساواک، وقتی سین‌جیم می‌نوشتند، من نوشتم که از کنار خیابان رد می‌شدم و دیدم روی زمین نوشته‌ای افتاده که با بسم‌الله شروع شده بود و برداشتم تا آن را به مسجد یا جای مناسب ببرم. آنها هم نگاه کردند و دیدند واقعاً با نام خدا شروع شده است. این پاسخ همان لحظه به ذهنم رسید. از همان‌جا کتک‌کاری در منزل شروع شد و بعد بازداشت، دادگاه، محاکمه و در نهایت محکومیت به سه ماه زندان. اواخر شهریور و ماه رمضان بود که آزاد شدم و یادم هست که وقت افطار بود که به خانه رسیدم.

اولین حضورم در حسینیه جماران در زمان حیات امام بود

مازنی درباره نخستین حضور خود در حسینیه جماران گفت: اولین باری که به حسینیه جماران آمدم، در دوران حیات حضرت امام بود. جمعی از خانواده‌های شهدای گرگان را همراهی می‌کردم و به دیدار امام آمدیم.

وی افزود: بار دوم، فکر می‌کنم مقارن با زمان رحلت حضرت امام بود. یک بار هم پس از ارتحال حضرت احمدآقا، در همین جایگاهی که معمولاً سخنرانی‌ها انجام می‌شد و حاج احمدآقا کنار صندلی امام می‌ایستادند و صحبت می‌کردند، برای خانواده‌های شهدا سخنرانی داشتم.

اولین دیدار با امام؛ پیش از جماران و در قم

عضو مجمع روحانیون مبارز ادامه داد: البته من امام را پیش از حضور ایشان در جماران، در قم دیده بودم. اولین دیدارم با حضرت امام به همان سال نخست پیروزی انقلاب اسلامی بازمی‌گردد؛ زمانی که امام در قم مستقر بودند و ما به‌اتفاق جمعی از طلبه‌های مشهد برای دیدار به قم رفتیم.

چهره نورانی امام چیزی فراتر از تصاویر و فیلم‌ها بود/ امامی که می‌توانست ایران را نجات دهد

مازنی در تشریح نخستین تصویر ذهنی خود از امام خمینی(ره) گفت: تصویری که ما از امام دیدیم، بسیار فراتر از آن چیزی بود که پیش‌تر در عکس‌ها و فیلم‌ها دیده بودیم. البته امام بسیار خوش‌عکس و خوش‌فیلم هم بودند، اما چهره نورانی ایشان چیزی فراتر از تصویر و قاب بود.

وی تصریح کرد: آنچه ما در چهره امام می‌دیدیم، دقیقاً همان تصویری بود که از فردی در ذهن داشتیم که می‌تواند ایران را نجات بدهد؛ کسی که قادر است استیلای خارجی را از کشور بردارد، استبداد داخلی را از میان ببرد، اسلام را حاکم کند و نماد مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام باشد. بلاتشبیه، همان تصویری که از امام حسین علیه‌السلام در ذهن داشتیم، از امام خمینی هم می‌دیدیم؛ و این تصویر از آن زمان تا امروز هیچ تغییری در ذهن من نکرده است.

مازنی در پاسخ به این پرسش که نسل نوجوان و جوانِ پیش از انقلاب چه چیزی در امام خمینی(ره) دید که این‌چنین شیفته او شد، گفت: من نمی‌دانم در پژوهش‌ها و نظرسنجی‌ها یا تحقیقات علمی دقیقاً چه بررسی‌هایی انجام شده که هر فرد با چه برداشتی به امام ارادت پیدا کرده است؛ اما آنچه برای ما روشن بود، این بود که وضعیت موجود برای ما مطلوب نبود. ما آن چیزی را که از یک جامعه تراز قرآن، تراز اسلام و تراز مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام انتظار داشتیم، نه در نظام سیاسی می‌دیدیم، نه در نظام اجتماعی و نه در ساختارهای فرهنگی کشور.

ابتذال فرهنگی؛ از عرق‌فروشی تا کازینو و فحشا/ بی‌اعتنایی آشکار پهلوی‌ها به مسائل اخلاقی و مذهبی مردم

نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی ادامه داد: ابتذال فرهنگی بر جامعه حاکم بود؛ تعداد عرق‌فروشی‌ها از کتاب‌فروشی‌ها بیشتر بود، کازینوها رونق داشت، خمارخانه‌ها فعال بودند، رباخواری رواج داشت و مراکز فحشا و فساد به‌صورت رسمی وجود داشت.

وی تصریح کرد: از سوی دیگر، رفتار خاندان حاکم بر کشور، یعنی خاندان پهلوی، را می‌دیدیم؛ وابستگی کامل به خارج، دست‌نشاندگی بیگانگان و بی‌اعتنایی آشکار به مسائل اخلاقی و مذهبی مردم، آن هم با توجه به بافت فرهنگی و دینی جامعه ایران.

جشن هنر شیراز؛ نماد عینی ابتذال فرهنگی

مازنی با اشاره به یکی از مصادیق برجسته آن دوران گفت: اوج این ابتذال را در جشن هنر شیراز دیدیم؛ جایی که حتی در یک برنامه زنده خیابانی، به‌گمانم توسط یک گروه تئاتر مجارستانی، نمایشی اجرا شد که عملاً منافی عفت بود. عجیب این‌که هنوز هم گاهی خاطرات فرح را می‌بینم که از آن جشن و آن برنامه‌ها به نیکی یاد می‌کند.

امام در ذهن ما کسی بود که می‌تواند همه‌چیز را اصلاح کند

وی خاطرنشان کرد: در چنین فضایی، ما در امام تصویر کسی را می‌دیدیم که می‌تواند همه این‌ها را حل کند؛ هم ابتذال فرهنگی را، هم وضعیت حاکم بر نظام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور را.

امام به آنچه می‌گفت، باور داشت

عضو مجمع روحانیون مبارز ادامه داد: بعدها که در آثار، رفتار و اندیشه امام دقت کردیم، دیدیم یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هایی که ما را جذب می‌کرد، این بود که امام واقعاً به آنچه می‌گفت اعتقاد داشت؛ حرفی که می‌زد، به آن باور داشت و به مردم هم باور داشت.

ایمان امام به مردم؛ از سال ۴۲ تا پایان عمر/ امام بیشترین علاقه را به ارتباط با جوان‌ها داشت

مازنی گفت: از آغاز نهضت، از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷، از نجف تا پاریس و سپس در ۱۰ سالی که در تأسیس و تثبیت نظام نقش داشتند، در همه مراحل شاهد بودیم که امام به مردم ایمان داشت. این باور به مردم، به‌ویژه در سیره عملی ایشان، کاملاً روشن است.

وی افزود: با وجود آن‌که امام در دهه هفتاد و هشتاد عمرشان بودند، بیشترین علاقه را به ارتباط با جوان‌ها داشتند و از جوان‌ها در مسئولیت‌ها، مدیریت‌ها و حتی فرماندهی جنگ استفاده کردند. نسل فرماندهان دفاع مقدس را نگاه کنید؛ شهیدانی مانند باکری، همت، متوسلیان و دیگر سرداران شهید، یا آن‌هایی که امروز جانبازند و هنوز در خدمت‌اند؛ نوعاً سن آن‌ها زیر ۳۰ سال و گاهی حتی زیر ۲۵ سال بود.

اعتماد متقابل؛ رمز همراهی نسل جوان با امام

رئیس پیشین کمیسیون فرهنگی مجلس تأکید کرد: این اعتماد، متقابل بود؛ هم در امام وجود داشت و هم در جوان‌ها. جوان‌ها احساس اعتمادبه‌نفس می‌کردند و پای کار می‌ایستادند. در عین حال، امام حرمت افراد مسن و پیشکسوت را هم کاملاً حفظ می‌کردند؛ در طول سال‌هایی که رهبری کشور را بر عهده داشتند، کسی از ناحیه امام اذیت نشد. ایشان میزان را رأی ملت می‌دانستند. نسل نوجوان و جوان، امام را این‌گونه درک کرد و با همین برداشت، پای انقلاب ایستاد.

نگاه امام به فرهنگ، از منظر فقه و مکتب اهل‌بیت(ع) بود

مازنی در تبیین دیدگاه‌های فرهنگی امام خمینی(ره) گفت: نگاه امام رحمت‌الله‌علیه به همه مسائل، از جمله فرهنگ، نگاهی دینی و مشخصاً از منظر مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام و تشیع بود و اگر دقیق‌تر بخواهیم بگوییم، از منظر فقه.

وی با اشاره به برخی برداشت‌های نادرست افزود: اخیراً شنیدم یکی از آقایان گفته امام فرموده‌اند من همه اسفار اربعه را طی کرده‌ام و از موضع کسی که نیازی به فقه ندارد انقلاب کرده‌ام؛ در حالی که کسانی که از نزدیک با امام آشنا بودند و شاگرد ایشان محسوب می‌شدند، چنین برداشتی را تأیید نمی‌کنند. اساس و مبنای حرکت امام، فقه بود.

گفتگو با احمد مازنی در جماران

فقه بدون توجه به زمان و مکان، حق فقاهت را ادا نمی‌کند

رئیس پیشین کمیسیون فرهنگی مجلس ادامه داد: البته امام یک نکته اساسی داشتند و آن اینکه فقه، با همه اهمیتش، باید عنصر زمان و مکان را در نظر بگیرد. حق فقاهت این است که متناسب با زمان و مکان، اجتهاد کند، برنامه‌ریزی داشته باشد، فتوا دهد و حکم صادر کند.

وی برای توضیح این نگاه به خاطره‌ای از دفاع مقدس اشاره کرد و گفت: در کتاب «وقتی مهتاب گم شد» که خاطرات یکی از رزمندگان همدانی در عملیات بیت‌المقدس است و رهبر انقلاب هم بر آن تقریظ نوشته‌اند، آمده که رزمنده‌ها گاهی نماز صبح را در حالی که می‌دویدند، می‌خواندند؛ فرمانده یادآوری می‌کرد و این ذکر از نفر اول تا آخر ستون منتقل می‌شد. این مثال نشان می‌دهد که حتی در عبادت، اقتضای شرایط زمان و مکان لحاظ می‌شد.

امام از نجف تا پاریس، متناسب با شرایط سخن گفت

مازنی افزود: این نگاه را اگر در رفتار سیاسی امام هم ببینیم، روشن است. امام در نجف بر «حکومت اسلامی» تأکید داشتند، اما وقتی وارد فضای پاریس شدند، با توجه به شرایط ایران و افکار عمومی جهان، نظریه «جمهوری اسلامی» را مطرح کردند؛ یعنی همان مردم‌سالاری، اما با محتوا و ارزش‌های اسلامی.

وی ادامه داد: امام در بهشت زهرا تصریح کردند که حتی اگر رژیم پهلوی ۵۰ سال قبل بر اساس قانون اساسی و رأی مردم عمل کرده بود، باز هم حق نداشت برای مردم تصمیم بگیرد. چند روز بعد نیز در دیدار با دانشگاهیان و نخبگان، همین نکته را تکرار کردند.

بازنگری قانون اساسی با نظر امام

عضو مجمع روحانیون مبارز با اشاره به روند تدوین قانون اساسی گفت: در جریان تدوین قانون اساسی، شهید بهشتی که عصاره اندیشه امام بودند، تأکید داشتند که هر نسل حق دارد درباره سرنوشت خود تصمیم بگیرد. قانون اساسی سال ۱۳۵۸ با همین نگاه، به رأی مردم گذاشته شد و با تأیید امام به تصویب رسید.

وی خاطرنشان کرد: ۱۰ سال بعد نیز همین قانون اساسی با نظر امام مورد بازنگری قرار گرفت؛ مرجعیت از ولی‌فقیه برداشته شد، شورای رهبری حذف شد، شورای اداره صداوسیما و شورای قوه قضاییه کنار گذاشته شد و تمرکز مدیریتی ایجاد شد. در عین حال، اصل بازنگری به‌عنوان آخرین اصل قانون اساسی پیش‌بینی شد؛ امری که در بسیاری از کشورهای دنیا نیز وجود دارد.

مشروعیت، یعنی نفی زور در تحمیل نظام سیاسی

مازنی تأکید کرد: منطق امام این بود که مردم باید تصمیم بگیرند کشور با چه نظامی اداره شود. اگر مردم نظامی را تأسیس کنند، آن نظام از نگاه فقهی امام مشروع است و اگر نظام دیگری بخواهند نیز همین‌گونه است. البته مشروعیت به معنای حق و باطل نیست، بلکه به این معناست که کسی حق ندارد با زور و قدرت قهری، نظامی را تحمیل یا حفظ کند.

نگاهی به دیدگاه امام درباره موسیقی؛ از حرمت مطلق تا تفکیک مطرب و غیرمطرب

وی در پاسخ به پرسش درباره نگاه فرهنگی امام، به‌ویژه در حوزه موسیقی گفت: پیش از انقلاب، فتوای امام این بود که موسیقی مطلقاً حرام است، اما بعدها نظر ایشان تغییر کرد و فرمودند موسیقیِ مطرب، یعنی موسیقی‌ای که موجب طرب و لهو می‌شود، حرام است، اما آوازهای غیرمطرب یا مشکوک مانعی ندارد.

دفاع امام از سرودی که در حسینیه جماران اجرا شد

نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی افزود: حتی در حضور امام، سرود شهید مطهری پخش شد و برخی به این موضوع اعتراض کردند، اما امام صراحتاً از این کار دفاع کردند. یعنی وقتی صورت مسأله برای امام روشن می‌شد، به اقتضای زمان و مکان تجدیدنظر می‌کردند.

برای امام، محتوای سینما و جهت‌گیری آن مهم بود نه پرده سینما

مازنی گفت: در مورد سینما، تئاتر و سایر امور فرهنگی نیز نگاه امام همین‌گونه بود. سینما به‌خودی‌خود موضوعیت نداشت، بلکه ابزار بود؛ ابزاری برای بازتاب تفکر، روایت جامعه و ارائه یک نگاه. برای امام، محتوای سینما و جهت‌گیری آن مهم بود، نه پرده سینما؛ همان‌طور که چاقو می‌تواند هم ابزار قتل باشد و هم وسیله پوست کندن میوه. به نظر من، توجه امام به عنصر زمان و مکان در اجتهاد، نقش مهمی در گشودن فضای فرهنگی جامعه و مقابله با جریان فرهنگی مبتذلِ پیش از انقلاب داشت.

تحجر؛ بزرگ‌ترین آفت فرهنگ از نگاه امام

مازنی در پاسخ به پرسشی درباره جایگاه مقابله با واپس‌گرایی و تأکید بر روزآمدی در مدیریت فرهنگی امام خمینی(ره) گفت: امام اساساً با تحجر، یعنی نگاه ارتجاعی و افراطی به برخی سنت‌ها و پرهیز از پویایی و مخالفت با هرگونه نوآوری و خلاقیت، به‌شدت مقابله می‌کردند.

خون دلی که امام از مقدس‌مآب‌ها خورد

وی با اشاره به تعابیر صریح امام افزود: امام تعبیر معروفی دارند که می‌فرمایند: وقتی فرزندم مصطفی از یک کوزه آب نوشید، برخی متحجران آن کوزه را آب کشیدند، چون من فلسفه می‌گفتم؛ یا آن جمله معروف که «خون دلی که پدر پیرتان از این مقدس‌مآب‌ها خورده، از دیگران نخورده است.» این‌ها نشان می‌دهد امام تحجر را خطری جدی برای دین و فرهنگ می‌دانستند.

مقابله عملی امام با تحجر در حوزه فرهنگ و رسانه

رئیس پیشین کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی ادامه داد: خروجی این نگاه را در فتاوا و مواضع عملی امام هم می‌بینیم. مثلاً یکی از آقایان درباره برخی سریال‌های تلویزیونی مانند «پاییز صحرا» نامه‌ای انتقادی نوشته بود که امام پاسخ محکمی به آن دادند. یا در مورد دیگری، یکی از مراجع تقلید ـ که نام نمی‌برم ـ در نامه‌ای به امام به برخی برنامه‌های موسیقی صداوسیما اعتراض کرده بود. مرحوم حجت‌الاسلام شیخ حسن صانعی که از نزدیکان و اصحاب سرّ امام بودند، نقل می‌کردند که دیدم امام کاغذ و قلم برداشتند و مشغول نوشتن نامه‌ای تند شدند.

مازنی گفت: در آن ماجرا، دوستان نگران شدند و احمدآقا را صدا کردند تا شاید امام را از نوشتن منصرف کنند، اما امام با تعبیر "احمد برو" حتی نپذیرفتند که توضیحی بشنوند و به نوشتن ادامه دادند. وقتی دیدند ممکن است انتشار آن نامه برای کشور مسأله‌ساز شود، رفتند و شهید بهشتی را آوردند. شهید بهشتی با امام صحبت کردند و در نهایت امام از نوشتن آن نامه منصرف شدند.

نگاه امام به زنان؛ نقش‌آفرینان اصلی انقلاب

وی با اشاره به دیدگاه امام درباره حضور اجتماعی زنان تأکید کرد: در ارتباط با خانم‌ها نیز همین نگاه وجود داشت. عده‌ای می‌گفتند زنان نباید در خیابان باشند، نباید به دیدار امام بیایند یا نباید در دانشگاه حضور داشته باشند.

«فکر می‌کنید انقلاب با اعلامیه پیروز شد؟!»؛ پاسخ تند امام به مخالفان حضور زنان

مازنی افزود: در همان روزهای نخست انقلاب، زمانی که مردم برای دیدار با امام می‌آمدند، به ایشان گفتند اگر صلاح می‌دانید به خانم‌ها بگوییم نیایند. امام با صراحت و تندی پاسخ دادند: فکر می‌کنید انقلاب با اعلامیه من و تو پیروز شد؟ همین خانم‌ها بودند که به خیابان آمدند و تظاهرات کردند؛ حضور همین زنان بود که انقلاب را به پیروزی رساند. این نگاه امام به تحجر و به نقش اجتماعی زنان بود.

امام هم فتوا می‌دادند و هم قابلیت اجرا را می‌سنجیدند

وی در پاسخ به این سؤال که آیا حجاب اجباری پس از انقلاب صرفاً به ادارات دولتی محدود می‌شد؟ با بیان اینکه اطلاع دقیقی از جزئیات احکام اجرایی امام در این زمینه ندارد، گفت: امام(ره) در مسائل مختلف یا فتوا می‌دادند یا حکم حکومتی صادر می‌کردند، اما همواره قابلیت اجرا را هم در نظر می‌گرفتند و اگر حکمی با مشکل مواجه می‌شد یا قابل اجرا نبود، بر آن پافشاری نمی‌کردند.

مازنی افزود: درباره نظر دقیق امام، کسانی که از نزدیک با ایشان محشور بودند باید اظهارنظر کنند، اما می‌توان از منظومه فکری امام برداشت‌هایی داشت.

حجاب به معنای پرده‌نشینی نیست؛ تعبیر درست، «پوشش» است

وی با استناد به دیدگاه شهید مطهری گفت: شهید مطهری در کتاب «مسأله حجاب» توضیح می‌دهند که واژه «حجاب» تعبیر دقیقی نیست، چون حجاب به معنای پرده است؛ در حالی که تعبیر درست، «پوشش» یا «ستر» است. از نظر ایشان، اسلام پوشش را هم برای زنان و هم برای مردان لازم دانسته و این پوشش باید در حدی باشد که عرف و عقل جمعی جامعه آن را بپذیرد.

پوشش زنان نباید به دعوای سیاسی و جناحی تبدیل شود

رئیس پیشین کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با انتقاد از سیاسی‌شدن مسأله حجاب تصریح کرد: من همیشه معتقد بودم موضوع پوشش زنان نباید سیاسی یا جناحی شود. اینکه عده‌ای بخواهند از نوع خاصی از پوشش رأی جمع کنند یا گروهی دیگر با نفی آن دنبال رأی باشند، رویکرد درستی نیست.

وی همچنین با انتقاد از شیوه‌های سخت‌گیرانه گفت: با روش‌های گشت ارشادی هم موافق نبودم و این روش‌ها را منطقی نمی‌دانستم؛ هرچند نیت ارشاد مطرح می‌شود، اما در عمل ممکن است به حوادث تلخ منجر شود، همان‌طور که تجربه شد.

امام مردم را به محجبه و غیرمحجبه تقسیم نمی‌کردند

مازنی با اشاره به سیره امام خمینی(ره) گفت: امام از سال ۱۳۴۲ که مبارزه را آغاز کردند، هرگز مردم را به مذهبی و غیرمذهبی یا باحجاب و بی‌حجاب تقسیم نکردند. در تظاهرات سال ۱۳۵۷، همه اقشار حضور داشتند؛ زنان محجبه و غیرمحجبه، دانشجویان دختر و پسر و زنان شاغل. این همراهی و وحدت، ویژگی برجسته نهضت امام بود.

الزام به نمادسازی خاص را از نگاه امام استنباط نمی‌کنم

وی در ادامه این گفت‌وگو درباره نقطه آغاز برخوردها پس از انقلاب، گفت: نگاه امام این بود که همه مردم یکپارچه دیده شوند اما با وجود گذشت ۴۷ سال از انقلاب، هنوز به آن تصویر آرمانی نرسیده‌ایم که مذهبی و غیرمذهبی در کنار هم و بدون تنش زندگی کنند.

مازنی افزود: در نگاه امام، رعایت حدود شرعی برای همه واجب است، اما الزام بر یک یا چند نماد خاص را نمی‌توان به‌روشنی به ایشان نسبت داد. گاهی حکومت یک موضوع را به‌عنوان نماد برجسته می‌کند و این نمادسازی می‌تواند از نماز و حج گرفته تا حجاب یا حتی عمامه باشد.

راهی جز رفتار فرهنگی و احترام به زنان وجود ندارد

نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی تأکید کرد: امروز راهی جز رفتار فرهنگی با جامعه و احترام به زنان، دختران و جوانان وجود ندارد. باید مرز میان نوع پوشش و برهنگی را مدیریت کرد، اما این مدیریت باید توسط اصحاب فرهنگ، هنر و جامعه‌شناسی انجام شود، نه با امنیتی‌کردن مسأله.

وی هشدار داد: اگر در زمینی که دیگران تعریف کرده‌اند بازی کنیم، عملاً در دام سناریوی آنها افتاده‌ایم. مسأله پوشش نیازمند تبیین، روشنگری و برنامه فرهنگی است، نه برخوردهای سخت و تنش‌زا.

روایت جالب مازنی از آغاز بحث پوشش پس از انقلاب

مازنی با تشریح فضای اجتماعی سال‌های ابتدایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گفت: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، فضایی در جامعه شکل گرفته بود که نگاه مذهبی به‌شدت جذاب شده بود. در آن دوره، دخترانی که حجاب اسلامی داشتند ــ نه الزاماً چادر، بلکه پوششی مانند پیراهن بلند شبیه مانتو و مقنعه ــ به‌عنوان افراد متفکر، اهل مطالعه و حتی سیاستمدار شناخته می‌شدند.

وی افزود: در چنین فضایی، اکثریت جامعه به رعایت آداب مذهبی علاقه‌مند شده بودند؛ مساجد پر از جمعیت بود و پوشش زنان بیش از گذشته رعایت می‌شد. به نظر من، ابتدا بحث پوشش از ادارات آغاز شد و بعد به سطح جامعه تسری پیدا کرد.

تظاهرات مخالفت با روسری، حامی جدی نداشت

رئیس پیشین کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با اشاره به شکل‌گیری یک تجمع اعتراضی در مخالفت با روسری در همان سال‌ها گفت: حتی یک تظاهرات در مخالفت با روسری برگزار شد، اما اکثریت جامعه آن را نمی‌پسندید. این مخالفت، پشتوانه اجتماعی نداشت. مردم آزادی، رهایی از استبداد و استعمار و آینده‌ای همراه با رفاه و معنویت را مرهون همان فضای انقلابی و دینی می‌دیدند؛ احساسی شبیه «راه رفتن روی ابرها».

شعار «روسری بدتر از توسری»، حساسیت عمومی ایجاد کرد

مازنی ادامه داد: آن تظاهرات با جمعیتی بسیار اندک برگزار شد؛ شبیه تجمع طرفداران بختیار در آستانه پیروزی انقلاب. همان طیف فکری، این‌بار موضوع حجاب را دستاویز قرار داده بود و تلاش می‌کرد القا کند که حرکتی اجتماعی آغاز شده، اما افکار عمومی از آن حمایت نکرد.

وی تصریح کرد: جامعه نسبت به شعارهایی مثل «روسری بدتر از توسری» به‌شدت حساس بود و این شعارها غالباً به‌عنوان شعارهای القایی از سوی بیگانه یا جریان‌های ضدانقلاب تلقی می‌شد.

نسل‌ها را که مقایسه می‌کنیم، باید از خودمان بپرسیم چه کردیم

مازنی در بخش دیگری از سخنان خود، با نقل خاطره‌ای شخصی گفت: چند هفته پیش در یک درمانگاه کنار یک جوان نشسته بودم. از من پرسید روحانی هستید؟ گفتم بله. گفت از نحوه راه رفتنتان فهمیدم. بعد گفت ما نسل دوران شما هستیم و نسل شما بهتر است. این جمله ایهام داشت؛ هم تعریف بود و هم نقد. یعنی به‌نوعی می‌گفت نسلی که بعد از شما تربیت شده، بهتر از نسل قبل از انقلاب نشده است. اینجا باید از خودمان بپرسیم ما چه کردیم؟

انقلاب، پاسخ به تحقیر یک ملت بود

وی با تأکید بر ضرورت نگاه منصفانه به گذشته گفت: باید هم به خودمان نگاه انتقادی داشته باشیم و هم به کسانی که با پیروزی انقلاب همه چیزشان را از دست دادند. آمریکا و نظام سلطه، پیش از انقلاب همه‌کاره ایران بودند و برنامه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور در واشنگتن طراحی می‌شد. این تحقیر یک ملت با تاریخ و فرهنگ چند هزار ساله بود.

مازنی افزود: ملت ایران یکپارچه قیام کرد و همه آرزوهایش را در چهره و اندیشه امام خمینی(ره) دید، به او لبیک گفت و حتی جنگ را با نظر امام اداره کرد و با وجود همه مشکلات، ایستادگی کرد.

امام استقلال را با «نه شرقی، نه غربی» نهادینه کرد

رئیس پیشین کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی تأکید کرد: کسانی که از انقلاب آسیب دیدند، چه آن‌هایی که از کشور رفتند و چه قدرت‌هایی که نفوذشان را از دست دادند، سرمایه بزرگی را از دست دادند. موقعیت استراتژیک ایران همواره محل طمع قدرت‌ها بوده است. امام با صراحت اعلام کردند «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» و اینکه ما می‌خواهیم کشورمان را خودمان اداره کنیم و پای این حرفش ایستاد. ایشان اشغال افغانستان و ویتنام و دیگر تجاوزها را محکوم می‌کردند.

مازنی با اشاره به نگاه مستقل امام خمینی(ره) در سیاست خارجی و نحوه مواجهه با قدرت‌های جهانی، با یادآوری نامه تاریخی امام خمینی(ره) به میخائیل گورباچف اظهار داشت: امام به آقای گورباچف نامه نوشت و او را به بازگشت به اسلام دعوت کرد و پیش‌بینی کرد که مارکسیسم و کمونیسم به‌زودی به موزه تاریخ خواهند پیوست؛ پیش‌بینی‌ای که چند سال بعد محقق شد.

وی افزود: امام کشور را در موقعیتی قرار داد که استقلال داشته باشد؛ برای ایشان فرقی نداشت که روس مخالف باشد یا چین و آمریکا.

اولین مذاکره مستقیم با آمریکا در نوفل‌لوشاتو انجام شد

نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی با اشاره به دوران اقامت امام در نوفل‌لوشاتو گفت: وقتی نماینده رئیس‌جمهور فرانسه پیام جیمی کارتر، رئیس‌جمهور آمریکا، را برای امام آورد و پیشنهاد مذاکره مستقیم مطرح شد، چند جلسه مذاکره انجام گرفت که در واقع اولین مذاکره مستقیم با آمریکا در نوفل‌لوشاتو بود.

وی ادامه داد: امام در همان‌جا خیلی محکم فرمودند: ما نه شرقی خواهیم بود و نه غربی. با همه رابطه خواهیم داشت، به شما هم نفت می‌فروشیم، اما فقط به اسرائیل و آفریقای جنوبی (دوران آپارتاید) نفت نخواهیم فروخت. ما نمی‌خواهیم روی چاه‌های نفت بخوابیم و از گرسنگی بمیریم.

مازنی گفت: وقتی از امام پرسیدند می‌خواهید چه کار کنید، فرمودند حداقل این را می‌دانم که می‌خواهیم کشاورزی را خودکفا کنیم و کشورمان را توسعه بدهیم. درباره قراردادها هم گفتند از کم و کیف آن‌ها خبر نداریم، اما هر چه به نفع ملت ایران باشد، بررسی و ادامه خواهد یافت.

شوروی و آمریکا هر دو از صدام حمایت می‌کردند

وی با اشاره به جنگ تحمیلی افزود: در آن مقطع، روس‌ها و آمریکایی‌ها هر دو از صدام حمایت می‌کردند و با موفقیت انقلاب اسلامی و صدور تفکر امام مخالف بودند، اما امام با همین نگاه مستقل، دست و پای آن‌ها را از کشور کوتاه کرد.

مازنی با تأکید بر لزوم آسیب‌شناسی عملکرد داخلی گفت: دشمن همچنان تلاش می‌کند ایران را به شرایط قبل از انقلاب بازگرداند. دشمنی دشمن طبیعی است؛ همان تعبیر معروف که «نیش عقرب نه از ره کینه است، اقتضای طبیعتش این است». اما سؤال اینجاست که ما کجا در عملکردمان اشتباه کرده‌ایم؟ این را باید شجاعانه بررسی کنیم.

در زمینی بازی کردیم که دیگران برای ما تعریف کردند

وی افزود: در رفتار با مردم، جاهایی در زمینی بازی کردیم که دیگران برای ما تعریف کرده بودند؛ چه در برخورد با رأی مردم در سیاست و چه در مواجهه با تغییرات نسلی. امروز با ظهور اینترنت و فضای مجازی، با بحران هویت جهانی روبه‌رو هستیم.

نسل جدید میان چند هویت سرگردان است

این فعال فرهنگی تصریح کرد: در ایران، نسل جدید میان ایران باستان، ایران قبل از انقلاب، ایرانِ جمهوری اسلامی، اسلام تشیع و جریان‌های متنوع فکری و فرهنگی باید هویت خود را پیدا کند. این فرآیند زمان‌بر است و نیاز به مدارا دارد.

این نسل نیاز به محبت و احترام دارد

مازنی با استناد به شعر سهراب سپهری گفت: «به سراغ من اگر می‌آیید، نرم و آهسته بیایید». این نسل نیاز به محبت و احترام دارد. اگر مسئولان و تصمیم‌گیران با احترام برخورد کنند، جوانان اعتماد به نفس پیدا می‌کنند. اگر پدر و مادرها، مسئولان و تصمیم‌گیران، با احترام و محبت با جوانان برخورد کنند، این جوانان اعتماد به نفس پیدا می‌کنند و می‌توانند با مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خودشان کنار بیایند.

دایره خودی و غیرخودی را بیش از حد تنگ کردیم

وی یادآور شد: ما در مقاطعی خشن برخورد کردیم و مفاهیمی مثل خودی و غیرخودی را بیش از حد گسترش دادیم. اصل این مفهوم روشن است؛ کسی که ضد ایران و ضد انقلاب است، غیرخودی است، اما آن‌قدر دایره را تنگ کردیم که دائم افراد حذف شدند. در همین جنگ ۱۲ روزه مشخص شد که خودی و غیرخودی کیست!

حذف در انتخابات و گزینش‌ها نتیجه فرهنگی دارد

رئیس پیشین کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی افزود: ما دایره را آن‌قدر تنگ کردیم که مصداق این شعر شد: «مرکز افتاد برون بس که شد این دایره تنگ». یعنی دائم افراد را حذف کردیم و این حذف‌ها، از حذف در انتخابات تا حذف در گزینش، نتیجه‌اش را هم در وضعیت فرهنگی و اجتماعی امروز شاهد هستیم.

مازنی با انتقاد از برخی گزینش‌ها گفت: برای یک کار فنی، بهترین نخبه را می‌خواهید؛ چه ربطی دارد نماز اول وقت می‌خواند یا نه؟ این نوع گزینش‌ها بخش بزرگی از جامعه را به جایی رسانده که احساس می‌کنند در زندان زندگی می‌کنند.

گفتگو با احمد مازنی در جماران

دهه‌هشتادی‌ها پای ایران ایستادند

وی افزود: در جنگ ۱۲ روزه دیدیم سربازهای دهه هشتادی چگونه پای کشور ایستادند و حتی کسانی که مهاجرت کرده بودند، همراه ایران بودند.

در جنگ ۱۲ روزه مردم سلامت رهبری را نشانه سلامت کشور می‌دانستند

مازنی با اشاره به واکنش عمومی به حضور رهبر انقلاب گفت: طوری شده بود که وقتی تصویر مقام معظم رهبری، دیده نمی‎شد، اولین بار که در رسانه ملی تصویر ایشان را دیدیم، احساس من این است که همه ایرانی‌هایی که در این تعریف، در دایره خودی هستند، اشک‌شان جاری شد و احساس مثبتی در درون‌شان ایجاد شد؛ یعنی حضور و سلامت ایشان را نشانه سلامت کشور، حفظ تمامیت ارضی، حفظ دستاوردهای انقلاب و آرمان‌های شهدا می‌دانستند.

من هم غیرخودی محسوب شدم!

وی با انتقاد از صداوسیما گفت: این حس همبستگی چند روز بعد از جنگ، در فضای رسانه‌ای هم دیده شد. صدا و سیما برای مدتی با چهره‌هایی از داخل و خارج کشور، حتی از لندن، گفت‌وگو کرد. اما من همین‌جا لازم می‌دانم یک نکته را صریح بگویم که بسیاری از افراد، از جمله خود من را حاضر نشدند در برنامه‌های صدا و سیما دعوت کنند، چون در تعریف آن‌ها «خودی» محسوب نمی‌شویم! در حالی که از ۱۷ سالگی زندان رفته‌ام، دو برادر شهید دارم و ۳۱ سال در بنیاد شهید خدمت کرده‌ام.

نماینده پیشین مردم در مجلس شورای اسلامی بیان داشت: من در مجلس در چهارچوب همین نظام خدمت کرده‌ام و هنوز هم خودم را خدمتگزار کشور می‌دانم. ولی وقتی دایره خودی و غیرخودی اینقدر تنگ می‌شود، شرایطی ایجاد می‌شود که کسانی که در جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل همراهی کرده‌اند، به کسانی از اپوزیسیون که با وجود اینکه مخالف بودند و به مجموعه‌ای از مسائل انتقاد داشتند، آمدند و همراهی کرده‌اند، بگویند که ببینید دوباره نادیده گرفته شدید؟!

ملت را ناراضی نکنید

مازنی هشدار داد: مقامات مسئول مراقب دایره خودی و غیرخودی باشند. دشمن در کمین است. ملت را ناراضی نکنند. حواسشان هم به پابرهنگان باشد و هم به برهنگان؛ حواسشان به معیشت و نیازهای فرهنگی مردم توجه کافی شود.

چرا همه ملت فیلتر شده‌اند جز یک عده خاص؟!

وی با انتقاد از سیاست فیلترینگ گفت: امروز تقریباً هیچ ایرانی‌ای نیست که دسترسی به اینترنت داشته باشد و نخواهد که به تمام پلتفرم‌ها و شبکه‌های مورد علاقه‌اش دسترسی داشته باشد؟ چرا فیلتر می‌کنیم؟ این دو دلیل دارد. یک دلیل که بدبینانه است، درآمد حاصل از فیلترینگ است.

مازنی تصریح کرد: بالأخره آقای دکتر پزشکیان، شما و مقامات دیگر به مردم قول دادید! خب بررسی کنید ببینند این اصرار به فیلترینگ به دلیل درآمده است؟ و این دست‌ها را قطع کنید. این همه در مملکت سروصدا می‌شود برای بودجه موسسات فرهنگی. من یک بار در شبکه ۳ حضور پیدا کردم و گفتم کل این بودجه، ۶ دهم درصد یا نیم درصد است. حالا می‌گویند می‌خواهیم بودجه را انقباضی کنیم و این را نمی‌دهیم. خب ندهید. ولی بروید بررسی کنید و ببینید از فیلترینگ چه درآمدی حاصل می‌شود.

این فعال سیاسی ادامه داد: دلیل خوشبینانه فیلترینگ هم این است که فکر کنیم اگر محدودیت‌ها برداشته شود، مردم به سمت فساد خواهند رفت. چرا اینقدر بدبین هستیم؟ من معتقدم خودمان مشکل داریم که مردم را اینطور می‌بینیم. حتی اگر فیلترینگ برداشته نشود، مردم با فیلترشکن به همه شبکه‌ها دسترسی پیدا می‌کنند.

حتی بدون رفع فیلتر هم مردم دسترسی دارند

مازنی تأکید کرد: حتی اگر فیلترینگ برداشته نشود، مردم با فیلترشکن به همه شبکه‌ها دسترسی دارند. البته یک جاهایی بحث امنیت ملی است و یک حدود و ثغوری دارد که همه دنیا به آن پایبند است، اما اینکه دایره خودی و غیرخودی را آنقدر تنگ کنیم که همه ملت فیلتر شوند و دست آخر از داخل آن، چند خط سفید هم پیدا شود که مثلا فقط اینها محرم هستند! درست نیست.

وی که معتقد است امام خمینی(ره) از شهید بهشتی نیز مظلوم‍‌تر است، با اشاره به یادداشت‌های خود تحت عنوان «بازگشت به سنت بنیانگذار» گفت: دو سال پیش از آذر ماه این یادداشت‌ها را آغاز کردم. تا آن زمان فکر می‌کردیم شهید بهشتی مظلوم بود، چون بسیاری از شخصیت‌ها به درستی معرفی نمی‌شدند و معرفت صحیح نسبت به آن‌ها شکل نگرفته بود. امام در مورد شهید بهشتی فرمودند که آنچه بیش از شهادت ایشان اهمیت دارد، مظلومیتشان است و از آن زمان شهید بهشتی به شهید مظلوم معروف شدند.

امام از چند جهت مظلوم است/ نقد منصفانه باید بر معرفت استوار باشد

مازنی ادامه داد: دیدم که از چند جهت به امام ظلم می‌شود؛ یک جهت کسانی هستند که همه ناکامی‌ها و مشکلات تاریخ حیات بشر و ایران را به امام، اندیشه ایشان، انقلاب و رهبری ایشان نسبت می‌دهند و با تبلیغات روزانه سعی می‌کنند بر افکار عمومی، به‌خصوص نسل‌هایی که امام را ندیده‌اند، تأثیر بگذارند.

وی افزود: عده‌ای دیگر ادعا می‌کنند مشکلات سیاست داخلی و خارجی، اقتصاد و معیشت، ناشی از اندیشه امام است و آنچه اجرا می‌شود، دقیقاً مطابق نظریه ایشان است. گروهی هم در داخل، بر صندلی‌ها چنبره زده‌اند و با هر قیمتی می‌خواهند صندلی را برای خود و همفکرانشان حفظ کنند. این نگاه قبیله‌ای و غیرتخصصی در همه حوزه‌ها دیده می‌شود. هر جای خالی را همان‌هایی که بیشترین نقد را دارند با همفکران و خویشاوندان خود پر می‌کنند.

مازنی تصریح کرد: امام از سه جهت مظلوم واقع شده است. چهارمی هم هست که مربوط به نقد ایشان است. من مخالف نقد منصفانه نیستم؛ نقد منصفانه می‌تواند به روشن شدن واقعیت‌ها کمک کند. اما ابتدا باید معرفت پیدا کنیم و بعد نقد کنیم؛ ببینیم امام که بود، حرفش چه بود، مواضعش چه بود، اندیشه‌اش چه بود، چه کارهایی کرده و چه کارهایی می‌خواست انجام دهد و اگر امروز بود چه می‌کرد. با این نگاه، می‌توان گفت امام از شهید بهشتی مظلوم‌تر است.

وی با اشاره به فضای رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی گفت: متأسفانه فضا از مخالفت با امام و نسبت دادن همه مسائل و مشکلات به ایشان پر شده است. گویی لازم است کسی چنین حرف‌هایی بزند تا خریدار داشته باشد. ممکن است کسی از دوران انقلاب آسیبی دیده باشد یا از اوضاع ناراضی باشد، اما در چنین فضایی باید از موضع معرفی و شناساندن امام و اندیشه ایشان وارد شد، نه صرفاً دفاع.

یادداشت‌های «بازگشت به سنت بنیانگذار» از دفاع مقدس تا ۲۲ بهمن

مازنی درباره شکل‌گیری این یادداشت‌ها گفت: به دفتر حاج حسن آقا آمدم و گفتم این موضوعات مطرح است. ایشان گفتند بسیار خوب است. برنامه‌ریزی کردیم که یادداشت‌ها از دوران دفاع مقدس تا ۲۲ بهمن ادامه داشته باشد و فکر نمی‌کردیم بیشتر هم ادامه پیدا کند. تاکنون بیش از صد و یک یادداشت منتشر شده و این بحث همچنان ادامه دارد.

وی افزود: ما تلاش کردیم هر آنچه از امام می‌فهمیم و می‌شناسیم را منعکس کنیم. در این مسیر، عده‌ای منصفانه نقد کردند و برخی توهین و تخریب کردند. به افراد توهین‌کننده پاسخی ندادم، اما به کسانی که منصفانه و کارشناسی سؤال کردند، چند شماره پاسخ دادم و توضیح دادم؛ نه برای اقناع، بلکه برای بیان آنچه می‌فهمیدم. باب بحث و گفت‌وگو همچنان باز است.

مهم‌ترین سوء برداشت از اندیشه امام، نگاه متحجرانه و محدود پس از انقلاب است

مازنی، مهم‌ترین سوء برداشت از اندیشه‌های امام خمینی(ره) را مربوط به گروهی دانست که پس از پیروزی انقلاب با نگاه سنتی و بسته به اسلام وارد عرصه شدند و توضیح داد: این نگاه، نه به معنای سنت رسول‌الله، بلکه محدود و سخت‌گیرانه بود. ما خیلی از دست این‌ها اذیت شدیم، ولی امام و یاران ایشان بیشتر از این تفکر آسیب دیدند.

مازنی ادامه داد: این جریان فکری بعد از پیروزی انقلاب، به دلیل اینکه هم لباس امام بودند و یا اگر هم‌لباس امام نبودند، از اسلام دفاع می‌کردند، خود را آماده کرده بودند تا از فضای ذهنی مردم نسبت به معنویت، مذهب و روحانیت استفاده کنند و کنار سفره انقلاب بنشینند. این جریان از همان سال‌های نخست انقلاب، قابل تفکیک نبودند.

وی افزود: حتی در تظاهرات، مردم هر کسی را که ظاهر روحانی داشت، به جلو می‌فرستادند تا نشان دهند رهبری با روحانیت است. اما همه روحانیت هم با اندیشه امام همسو نبودند؛ بلکه عافیت‌طلب بودند و با همان نگاه عافیت‌طلبانه، سفره آماده‌ای که انقلاب فراهم کرده بود، را دیدند و استفاده کردند.

تفکر عافیت‌طلبانه بیشترین آسیب را به انقلاب زد

مازنی با تأکید بر آسیب این جریان گفت: ای کاش می‌گفتند هر کسی در انقلاب بوده و صاحب سفره انقلاب است، کنار ما باشد. اما متأسفانه می‌گویند هر کسی غیر از ما باید کنار برود و از قطار انقلاب پیاده شود. این تفکر بیشترین آسیب را به انقلاب و اندیشه امام وارد می‌کند.

فرهنگ با بخشنامه ساخته نمی‌شود

رئیس پیشین کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی درباره بزرگ‌ترین لطمه‌ای که در حوزه فرهنگ خورده‌ایم، گفت: اصولاً شکل‌گیری یک رویکرد و نگاه فرهنگی در جامعه به مرور زمان رخ می‌دهد. بخشی از آن مربوط به ساختارها و سازمان‌ها و رویه‌های مدیریتی است، اما بخش اصلی در جای دیگری شکل می‌گیرد.

فیلم «دل شکسته»؛ درس گفت‌وگو و تعامل

مازنی با اشاره به فیلم سینمایی «دل شکسته» افزود: در این فیلم شهاب حسینی در نقش فرزند شهیدی بازی می‌کند که گروهی از بچه‌های مذهبی را در دانشگاه تشکیل می‌دهند. در نقطه مقابل، خانم بادران نقش دختری را بازی می‌کند که نگاه متفاوتی دارد. درگیری‌ها و تضادهای این دو گروه با کمک استاد جامعه‌شناسی، به تعامل و همکاری ختم می‌شود و در نهایت، عشق و تشکیل خانواده شکل می‌گیرد.

وی ادامه داد: خلاصه فیلم این است که اگر بنا را بر گفت‌وگو و تعامل بگذاریم و آیین گفت‌وگو بر جامعه حاکم شود، جامعه با نگرش‌های مختلف نه تنها می‌تواند همدیگر را تحمل کند بلکه حتی زیر یک سقف با هم زندگی کند.

تاکید بر گفت‌وگو در نهادها و رسانه‌ها

مازنی اظهار داشت: اگر خطبه‌های نماز جمعه، ذاکرین اهل بیت، حوزه موسیقی و حتی نهادها و مجلس، فضا را به گونه‌ای ببینند که گفت‌وگوی ملی حاکم باشد، نه اینکه یک طرف همه چیز را تحت کنترل داشته باشد، فرهنگ تعامل شکل می‌گیرد. همان‌طور که انقلاب اسلامی با حضور مردم با نگاه‌ها و شیوه‌های مختلف پیروز شد، تعامل و هم‌افزایی مجموعه اندیشه‌ها و نگاه‌ها موجب موفقیت شد.

بخشنامه و پیامک اثرگذار نیست

وی افزود: این مسائل با بخشنامه قابل حل نیست. مثلاً در برخی ادارات جلسه ستاد نماز جماعت تشکیل می‌دهند و به این نتیجه می‌رسند که برای افزایش نمازگزاران پیامک ارسال کنند! این اوج نواندیشی است، اما اثر واقعی ندارد. رفتار فردی و فرهنگی است که تأثیرگذار است. رفتار امام خمینی با مردم و طرز برخورد ایشان، جذب واقعی و اثرگذار بود.

قانون اساسی را یا اجرا نکردیم یا به درستی اجرا نکردیم

مازنی با اشاره به ساختار و قانون اساسی گفت: ما اکنون بیش از ساختار که دائم می‌گویند قانون اساسی را عوض کنیم، در رفتار خود مشکل داریم. قانون اساسی را یا اجرا نکردیم یا به درستی اجرا نکردیم. رفتار و تعامل واقعی است که فرهنگ را شکل می‌دهد.

گفتگو با احمد مازنی در جماران

پس از انقلاب اولین فیلمی که دیدم «محمد رسول‌الله» بود/ سریال «پایتخت» را دنبال می‌کنم

این فعال فرهنگی درباره سابقه علاقه خود به فیلم و سینما توضیح داد: قبل از پیروزی انقلاب، به دلیل طلبه و مذهبی بودن، سینما، تلویزیون و حتی رادیو را تحریم کرده بود. اما پس از انقلاب، اولین فیلمی که دیدم «محمد رسول‌الله» بود و بعد در مشهد در یک جشنواره شرکت کردم و فیلم‌هایی مثل «اسپارتاکوس» و «تنگسیر» را تماشا کردم.

بعد از مجلس کمتر به سینما رفتم اما سریال‌ها را دنبال می‌کنم

مازنی افزود: پس از دوران مجلس، کمتر به سینما رفتم، اما همچنان برخی فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیون را می‌بینم. یک روز وسط‌های فیلم «دل‌شکسته» را از تلویزیون دیدم و سریال‌ها را دنبال می‌کنم، مخصوصاً سریال «پایتخت» و تکرارهایش که برای من جذابیت دارد.

سلبریتی‌ها هم باید مراقب رفتارشان باشند/ حریم خصوصی افراد باید محترم شمرده شود

وی درباره اتفاق اخیر در جشن تولد یکی از بازیگران و بازداشت و معرفی آنها در فضای رسانه گفت: من خیلی در جریان جزئیات این برنامه نیستم و وقتی موضوعی را نمی‌دانم، اظهار نظر نمی‌کنم. ولی به طور کلی کسانی که در عرصه سینما، تئاتر، هنر و حتی ورزش هستند و به اصطلاح «سلبریتی» نامیده می‌شوند و برای مردم الگو هستند، این افراد مانند طلبه‌ها باید مراقب رفتارشان باشند؛ درست مثل اینکه امام جماعت باید رفتار و کردار شایسته‌ای داشته باشد و خلاف شأن و مروت عمل نکند.

مازنی افزود: اصحاب فرهنگ و هنر در همه جوامع نقش الگو دارند. مثلاً اگر یک بازیگر سیگار بکشد، ممکن است دیگران هم ترغیب شوند. وقتی بازیگران را با نقش‌هایی که در فیلم‌ها بازی می‌کنند می‌شناسیم، همان شخصیت‌ها در ذهن مردم اثرگذار هستند؛ مثلاً آقای داریوش ارجمند را با تصویر مالک اشتر می‌شناسیم، یا آن خانم را با نقش زلیخا و آن آقا را با نقش یوسف پیامبر. این توقع بی‌جا نیست که جامعه دوست دارد رفتار واقعی بازیگران با همان حس مثبت و الگوی نقشی که از آن‌ها دارند همخوان باشد.

حاکمیت حافظ حرمت و اسرار مردم است

وی در پاسخ به این پرسش که آیا رسانه‌ها باید این اتفاقات را رسانه‌ای کنند، تأکید کرد: یک طرف ماجرا رعایت افرادی است که در جامعه چهره هستند، اما طرف دیگر، حاکمیت نقش مهمی دارد. حاکمیت حافظ اسرار مردم است؛ از مردم عادی تا مقام معظم رهبری. اگر شخصیت‌هایی که الگو هستند، آبرو و جایگاه دارند، حاکمیت باید مراقب باشد تا حرمت آن‌ها رعایت شود. ما تجسس و ورود به حریم خصوصی افراد را حرام می‌دانیم.

وی با بیان نمونه‌ای از سیره پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) گفت: وقتی به پیامبر اکرم گفته شد در خانه فردی عملی خلاف عفت انجام می‌شود، پیامبر به امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند بررسی کنید، اما چشم‌های خود را بستند. وقتی وارد خانه شدند و افراد متوجه شدند کسی با چشم بسته وارد شده، از هم جدا شدند و حضرت پس از باز کردن چشم‌ها اعلام کردند چیزی ندیده‌اند. این نشان می‌دهد در مکتب و مذهب ما، مراعات این مسائل بسیار مهم است.

رسانه‌ها و حاکمیت باید آبروی افراد را حفظ کنند

مازنی تصریح کرد: اگر پرونده‌ای به هر ترتیبی به دست ما رسید، تا قبل از صدور رأی حق نداریم آن را رسانه‌ای کنیم. رسانه‌ها هم باید حواسشان باشد که با آبروی افراد بازی نکنند و با تیتر زدن و شایعه‌سازی، ذهن جامعه را مشوش نکنند. نهادهای حاکمیتی، انتظامی، امنیتی و قضایی باید مراقب باشند که قبل از صدور حکم، آبروی افراد حفظ شود. وقتی تخلفی اثبات شد و مجازات مشخص شد، فرد باید بتواند زندگی خود را ادامه دهد و نباید لکه ننگی بر پیشانی او بماند.

وی افزود: گاهی دیده می‌شود یک بازیگر مطرح در سینما به اتهامی متهم می‌شود و جامعه، رسانه‌ها و افراد مختلف بدون بررسی دقیق پرونده درباره او صحبت می‌کنند. این نه به عدالت نزدیک است و نه به حاکمیت کمک می‌کند. حاکمیت باید هم رفتار افراد و هم حرمت آنان را در نظر داشته باشد.

تفکر دفع حداکثری، مانع وحدت است

رئیس پیشین کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با اشاره به سخنان یکی از مجریان گفت: جمله‌ای از یک خانم محترم مجری شنیدم که برنامه خوبی داشت و من هم از برنامه او استفاده می‌کردم. حتی بعدا تجلیل هم کردم و گفتم کاش این را نمی‌گفت و به کارش ادامه می‌داد؛ او گفته بود هر کسی قبول ندارد، بگذارد برود؛ عین همان جمله‌ای که محمدرضا پهلوی در داستان رستاخیز گفته بود. این تفکر به جای جذب حداکثری، دفع حداکثری را هدف قرار داده است.

مازنی ادامه داد: ما پرونده‌های زیادی داریم؛ از دهه ۶۰، سال ۸۸، ۹۸، و ۱۴۰۱ گرفته تا پرونده جنگ ۱۲ روزه تجاوز اسرائیل و آمریکا به ایران. این پرونده‌ها باید بررسی شوند و در جای خود حل شوند، اما نباید به گذشته محدود بمانیم. هر کسی در هر سطحی باید اشتباهات خود را بپذیرد و پرونده‌ها را تمام کند تا زخم‌ها باز نماند.

جنگ ۱۲ روزه؛ نقطه تقسیم تاریخ ایران

وی تأکید کرد: اگر تاریخ ایران را به قبل و بعد از جنگ ۱۲ روزه تقسیم کنیم، مرز خودی و غیرخودی بهتر مشخص می‌شود. بسیاری از بازیگران سال ۱۴۰۱، شخصیت‌های روحانی و دانشگاهی، با وجود نقدهایشان، در جنگ ۱۲ روزه کنار آیت‌الله خامنه‌ای ایستادند و ایشان را نماد مقاومت و پایداری شناختند. همه این افراد باید صادقانه دعوت شوند تا در فضای گفت‌وگو حضور یابند.»

گفت‌وگوی ملی و اصلاح نظام بر اساس قانون اساسی

مازنی درباره توسعه گفت‌وگوی ملی در کشور گفت: ما در مجلس دهم کلید گفت‌وگوی ملی را زدیم. حالا باید این مسیر را توسعه دهیم و همه جناح‌ها و فعالآن در این فضا حضور پیدا کنند تا تجربه واقعی تعامل و هم‌افزایی ایجاد شود. براساس سه اصل: آزادی در عرصه اندیشه، منطق در عرصه گفت‌وگو و قانون در عرصه عمل، می‌توان اصلاحات را اعمال کرد. کافی است قانون اساسی را درست اجرا کنیم.

وی افزود: در قانون اساسی تصریح نشده که اعضای خبرگان حتماً باید مجتهد حوزوی باشند؛ خبرگان منتخب ملت می‌توانند ترکیب آن را اصلاح کنند و با همین قانون می‌توان در سطوح مختلف نظام، چه اجتماعی، چه اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، اصلاحاتی اعمال کرد که همه در قالب نظام اسلامی ایران باشند و نقطه تقابل ما با دشمنان ایران و جمهوری اسلامی قرار گیرد.

استفاده از ظرفیت انسانی؛ کلید حل مشکلات کشور

مازنی با اشاره به مهاجرت برخی افراد گفت: می‌توانستیم کاری کنیم که برخی افراد مهاجرت نکنند. حالا که رفتند، گذشته را باید پذیرفت. اکنون شرایط تغییر کرده و باید ایران بماند که آن بازیگر در آن بازی کند؛ آن روحانی به وظیفه خود عمل کند و آن سیاستمدار کارش را انجام دهد. ایران در معرض خطر است و بزرگ‌ترین سرمایه ایران، ثروت انسانی آن است.

وی ادامه داد: چرا گره‌های مربوط به نرخ ارز باز نمی‌شود؟ زیرا از ظرفیت‌های اقتصاددانان داخل و خارج کشور استفاده نمی‌کنیم. دایره تصمیم‌گیری بسته است. بسیاری از افراد می‌توانند به حل این مشکلات کمک کنند، اما دستشان باز نیست و روابط بین‌الملل ما قفل مانده است.

تعریف خودی و غیرخودی؛ توبه و فرصت بازگشت

مازنی یادآور شد: هر کسی که در جنگ ۱۲ روزه کنار ایران و رهبری ایران ایستاده، خودی محسوب می‌شود و هر کسی که چنین نبوده، اگر از این به بعد توبه کند، جای خودش محفوظ است. درِ توبه به روی همه باز است. اما کسانی که در هر جنگی در طرف اسرائیل قرار گرفته‌اند، لکه ننگی ایجاد کرده‌اند و ما کاری به آن‌ها نداریم.

وی تأکید کرد: اکثریتی که در جنگ ۱۲ روزه همراه ایران بودند، باید محترم شمرده شوند. با چه منطقی می‌خواهیم مردم را در انتخابات شوراها دعوت کنیم؟ نگاه ما باید پایبندی به ایران و ایستادن در کنار کشور در بحران‌ها باشد.

اولین لحظه مواجهه با جنگ/ جمله امام در روزهای جنگ ۱۲ روزه آرامش‌بخش بود

مازنی درباره تجربه شخصی خود در روزهای جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، و اولین لحظه اطلاع از حمله گفت: من یا خانمم دچار سرماخوردگی بودیم و من در حال دراز کشیده بودم. صدای صحبت شنیدم و فکر کردم پسرم با مادرش صحبت می‌کند. تلویزیون هم روشن بود. سعی کردم از خواب نپرم، اما وقتی پسرم گفت اسرائیل حمله کرده، چشمم را باز کردم و دیدم واقعیت دارد. نشستم و از تلویزیون وقایع را دنبال کردم.

وی ادامه داد: در این چند روز، زندگی تحت فشار بود. پدافندها کار می‌کردند و هواپیماهای اسرائیلی عبور می‌کردند. اما جمله‌ای از امام را مرتب با خودم تکرار می‌کردم. امام بعد از آزادی از حبس و حصر سال ۴۲–۴۳ گفته بود والله تا به حال نترسیدم. حتی افرادی که مرا را با ماشین برده بودند، می‌ترسیدند، اما من به آنها آرامش می‌دادم. این جمله برای من در روزهای جنگ، حتی در صدای انفجارها، آرامش‌بخش بود.

سعی کردم در بحران جنگ، ارتباطم را با مردم حفظ کنم

مازنی همچنین درباره نقش خود در این روزها گفت: هرچند در سطح محدود، حتی در حد مسجد محل زندگی‌ام، احساس می‌کردم باید با مردم ارتباط برقرار کنم و وظیفه دارم وضعیت را تشریح و با مردم تعامل کنم. به بهانه تفسیر قرآن و حدیث در مسجد با مردم صحبت می‌کردم و هر روز یک یادداشت با همین عنوان «بازگشت به سنت بنیانگذار» در روزنامه اعتماد منتشر می‌کردم. در این یادداشت‌ها ابتدا درباره سنت امام در جنگ و سپس درباره سنت ایشان در پذیرش قطعنامه و مذاکره نوشتم و تجربه‌ها و درس‌هایی از آن استخراج کردم.

گفتگو با احمد مازنی در جماران

ملت ایران، اصلی‌ترین مؤلفه قدرت در جنگ ۱۲ روزه بود

وی به بررسی مؤلفه‌های قدرت جمهوری اسلامی ایران در جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران پرداخت و در توضیح نقش ملت اظهار داشت: در بُعد معنوی، مشت محکمی که ملت ایران بر دهان کسانی که این عملیات را طراحی کرده بودند، زد، ارزشمندترین مؤلفه قدرت بود. مردم به هر دلیل که ایستادند، مهم بود و پای کسی هم نباید نوشته شود. همین ایستادگی مردم، اصلی‌ترین قدرت ما بود.

موشک‌ها باعث آبروی ایران شد

مازنی در ادامه به بعد نظامی اشاره کرد و گفت: دو عامل مهم در این حوزه نقش داشتند؛ اول، جایگزینی سریع فرماندهان پس از حمله به برخی سرداران و تدبیر و مدیریت جنگ که سهم مقام معظم رهبری در این جنگ بود و نباید از آن گذشت. دوم، عامل فیزیکی یعنی موشک‌های ما بود که موجب آبروی کشور شد. شاید دشمن بعد از یأس از ملت ایران و ترور فرماندهان تصور می‌کرد باید جنگ را تمام کند، اما قدرت موشکی ما مانع شد و امروز نیز تلاش دارند درباره آن مذاکره کنند تا تعدیل شود.

قدرت نرم و سخت ایران به دنیا نشان داده شد

وی تأکید کرد: این عوامل، هم قدرت نرم و هم قدرت سخت جمهوری اسلامی ایران را به دنیا نشان داد و نشان داد که ملت و رهبری با هم توانسته‌اند تهدیدها را مدیریت کنند و استقلال و امنیت کشور را حفظ کنند.

مدیریت دولت و رئیس‌جمهور در جنگ ۱۲ روزه قابل توجه بود

مازنی همچنین درباره نقش دولت و رئیس‌جمهور در دفاع از کشور در جریان جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران تأکید کرد: نمی‌دانم هر کسی در جایگاه رئیس‌جمهور قرار می‌گرفت، با مشکلات آن روز چگونه مواجه می‌شد. ما اطلاعات دقیقی نداشتیم و نمی‌دانستیم رهبری و رئیس‌جمهور و مقامات کجا هستند و ارتباطات چگونه برقرار بود. اما وقتی شنیدیم اعضای جلسه شورای عالی امنیت ملی از محل حمله خارج شدند، به دیدار مقام معظم رهبری رفتند و به کار خود ادامه دادند، عملکرد آن‌ها قابل توجه بود.

مدیریت معیشت و همکاری خوب مردم

مازنی ادامه داد: مدیریت معیشت مردم در شرایطی که تهران خلوت شده بود و شهرهای دیگر مهاجرپذیر بودند نیز به خوبی انجام شد. علاوه بر دولت و رئیس‌جمهور، مردم هم همکاری کردند؛ صنف‌ها پیشقدم می‌شدند یا به دعوت دولت پاسخ می‌دادند. مثلاً نانواهای تهران نان می‌پختند و برای مناطق دیگر می‌فرستادند تا مشکلی ایجاد نشود. اداره این وضعیت، هم توسط رئیس‌جمهور، اعضای دولت، استانداران، فرمانداران، بخشداران و هم مجموعه بسیج و دیگر عناصر انجام شد و همه نقش خود را به درستی ایفا کردند.

مدیریت بحران در ایران خوب است، اما بعد از بحران یادگیری کافی نداریم

وی با اشاره به هماهنگی میان سران قوا در جنگ ۱۲ روزه و وضعیت مدیریت بحران در ایران، گفت: تجربه نشان داده که ما در بحران‌ها، بهتر می‌توانیم مشکلات را حل کنیم و از آن عبور کنیم. این ویژگی هم خوب است و هم جای تأمل دارد.

مازنی یادآور شد: حل مشکل در بحران بسیار ارزشمند است، اما وقتی بحران تمام می‌شود و شرایط به حالت عادی بازمی‌گردد، رفتارها دوباره عادی می‌شود و انگار از بحران چیزی نیاموخته‌ایم. برخی مسائل کنونی جامعه اگرچه هنوز بحران خوانده نمی‌شوند، اما ادامه آن‌ها می‌تواند بحران‌زا باشد؛ مانند گرانی‌ها، تحریم‌ها و مشکلات معیشتی.

چرا مسائل ریشه‌ای حل نمی‌شوند؟

وی افزود: اگر از آقای دکتر پزشکیان بپرسیم برنامه‌ای برای مدیریت این مسائل دارید، می‌گویند برنامه من برنامه هفتم است. اما برای گرانی قیمت ارز، طلا و مایحتاج مردم، واقعاً برنامه سران قوا چیست؟ بسیاری از مردم قادر نیستند حتی حداقل شادی‌های زندگی را تجربه کنند. چرا مسائل ریشه‌ای حل نمی‌شوند؟ ما در مدیریت بحران‌های فوری مثل سیل یا زلزله توانایی داریم، اما در شرایط عادی انگار نمی‌توانیم. واقعاً آیا نمی‌توانیم؟

وی ادامه داد: شرایط عادی و بحرانی، خاص این روزها نیست. ما در دوره‌هایی می‌توانستیم مسائل‌مان را با کشورهای دیگر حل کنیم ولی این فرصت از دست رفته است. بنا هم ندارم خودمان خودمان را سرزنش کنیم.

مازنی افزود: اصولاً از همه سرمایه‌های انسانی خود استفاده نمی‌کنیم. دایره خودی و غیرخودی بسیار محدود شده است و همین باعث می‌شود در بحران‌ها همه پای کار بیایند، اما پس از بحران دوباره به وضعیت سابق بازگردند.

جنگ هنوز تمام نشده

وی تأکید کرد: درست است که جنگ به معنای واقعی تمام نشده و تا زمانی که از ناحیه دشمن مطمئن نباشیم و از نظر معیشت مردم و رضایت عمومی اطمینان نداشته باشیم، نمی‌توانیم شرایط را عادی بدانیم.

ضرورت تعیین سهم عوامل مختلف در بحران‌ها

مازنی، با اشاره به تجربه مواجهه با مسأله بنزین در مجلس دهم بیان کرد: در آن دوران نامه‌ای به رئیس جمهور نوشتم و پیشنهاد دادم سهم عوامل مختلف در این بحران مشخص شود. یکی دولت را مقصر می‌دانست، دیگری اقتصاد بیمار را و برخی نیز خروج ترامپ از برجام را عامل اصلی می‌دانستند. هدف این بود که کمیته‌ای تشکیل شود و با مشارکت کارشناسان، سهم هر عامل مشخص شود.

رئیس پیشین کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی تأکید کرد: باید اقتصاددان‌ها با دیدگاه‌های مختلف و جامعه‌شناسان، ریسک اجتماعی تصمیمات را بررسی کنند. اگر سیاستی اجرا شود، باید میزان ریسک آن برای مردم مشخص باشد و در صورت نیاز، تعدیل شود. مردم و کارشناسان باید در فرآیند تصمیم‌گیری مشارکت داشته باشند.

مشکل اصلی نگاه شخصی و رقابت برای جایگاه‌هاست

وی با بیان چالش‌های مدیریتی امروز افزود: یکی از عواملی که اجازه نمی‌دهد مسائل حل شود، این است که برخی افراد از همین حالا برای پست‌ها و سمت‌های آینده برنامه‌ریزی کرده‌اند و به جای حل مسأله، منتظر فرصت خود هستند. این نگاه باعث می‌شود از ظرفیت‌ها و فرصت‌های واقعی استفاده نشود و گره‌ها در کار مردم باقی بماند.

مازنی یادآور شد: اگر رئیس مجلس و دولت واقعاً به منطق استفاده از نظر کارشناسان پایبند باشند، باید از همه ظرفیت‌ها استفاده کنند، جلسات جدی و مؤثر برگزار شود و نتایج آن با مردم در میان گذاشته شود تا مشکلات حل شود. بدون این رویکرد، تصمیمات اقتصادی تبدیل به ریسک نامعلوم برای مردم می‌شود.

گفتگو با احمد مازنی در جماران

نگران وضعیت حجاب هستم، اما راه حل تقابل و برخورد سخت نیست

مازنی، درباره وضعیت حجاب در کشور گفت: درباره مسأله حجاب دو نگرانی دارم. یک نگرانی مربوط به نگاه برخی در حاکمیت است که فکر می‌کنند با تقابل و برخوردهای تحکمی، مثل گشت ارشاد و روش‌های قدیمی، می‌توان مسأله را حل کرد. این واقعاً نگران‌کننده است. نگرانی دوم هم مربوط به کسانی است که اساساً مسأله‌شان نوع پوشش زنان نیست، بلکه از فرصتی که از سال ۱۴۰۱ به وجود آمده، برای حرکت به سمت برهنگی استفاده می‌کنند.

رئیس پیشین کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با تأکید بر اولویت‌بندی مسائل افزود: خیلی‌ها هستند که از نظر عفت و پاکدامنی یا حتی نماز و روزه مقیدند، اما در حد پوشش موی سر مشکل دارند. این در مقایسه با اختلاس‌ها، سوءاستفاده‌ها و ضربه‌هایی که برخی مسئولان به اعتماد مردم می‌زنند، مسأله بزرگی نیست.

وی در توضیح معیار شرعی گفت: هیچ فقیهی فتوای صریح ندارد که چند تار مو یا کل موی سر به‌تنهایی معیار مشروع یا نامشروع بودن باشد. قبلاً می‌گفتیم بدحجاب، حالا می‌گوییم بی‌حجاب؛ این اندازه جای نگرانی ندارد.

راه حل فرهنگی و مدیریت شده

مازنی راهکار را نگاه فرهنگی و مدیریت دقیق دانست: اگر نگاه‌ها کاملاً فرهنگی باشد و از طرف دیگر مراقبت شود که افرادی که عقده‌ای هستند و اساساً در دایره عفت و پاکدامنی زنان قرار ندارند نتوانند سوءاستفاده کنند، مسأله قابل مدیریت است.

وی تصریح کرد: مثل کودکی که یواشکی شکلاتی برمی‌دارد؛ صاحب مغازه می‌تواند با صدای بلند توبیخ کند یا آرام با او صحبت کند و بگوید این کار را دیگر تکرار نکن. با همین منطق، مسائل حجاب هم می‌تواند مدیریت شود.

با موگرینی سلفی نگرفتم، اما مسأله سیاسی شد

رئیس پیشین کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی درباره حاشیه‌های مربوط به عکس با فدریکا موگرینی گفت: من سلفی نگرفته بودم. ماجرای عکس مربوط به مراسم تحلیف آقای روحانی بود که نمایندگان با برخی مهمانان ویژه، از جمله نماینده اتحادیه اروپا، عکس می‌گرفتند. آن زمان بحث برجام هنوز به مشکل نخورده بود و مردم علاقه داشتند ارتباط بیشتری با اروپا برقرار شود. پس از انقلاب اسلامی، سیاست خارجی ایران با اروپا نوعی تعادل داشت و سعی می‌کردیم مسائل خود را با این مجموعه کشورها بالآنس کنیم و رابطه را حفظ کنیم.

مازنی ادامه داد: در آن فضا، از آقای قشقاوی خواستم که اگر امکان دارد، از صحبت من با نماینده اروپا یک عکس بگیرند. عکس را گرفتم و در کانال تلگرامم گذاشتم و نوشتم که این نشانه علاقه ملت ایران به ارتباط با قاره سبز است.

وی درباره واکنش‌ها افزود: بعد از آن، نمایندگان دیگری هم آمدند و صبح همان روز اتفاقاتی افتاد. هیئت رئیسه بین مهمان‌ها، چه داخلی و چه خارجی، میزهایی گذاشته بود که عملاً ارتباط را محدود کرده بود. من هم در توئیتم نوشتم که این نگاه خوبی نیست. هدف ما صرفاً احوالپرسی و یک عکس یادگاری بود؛ نه بیشتر.

مازنی تصریح کرد: از یمن، اروپا، آفریقا و جاهای مختلف آمده بودند، اما فاصله‌ها باعث شد افراد نتوانند کنار هم بایستند و عکس بگیرند. حتی نمایندگانی که می‌خواستند خودشان عکس بگیرند، نمی‌توانستند. یکی از نمایندگان چنین کاری انجام داد و فردای آن روز عذرخواهی کرد. من خودم سلفی نگرفتم. اما صداوسیما تا حد زیادی این مسأله را بزرگ کرد و سیاسی و جناحی کرد. شاید اگر امروز هم پیش بیاید، باز هم چنین اتفاقی بیفتد و مسأله خاصی نیست.

مشارکت در انتخابات شوراها، ضامن انتخاب افراد شایسته و انسجام ملی است

وی در پایان با اشاره به اهمیت حضور مردم در انتخابات شوراها گفت: من نگرانی از عدم مشارکت مردم ندارم. حق مردم است که تصمیم بگیرند و رأی دهند یا نه، اما تجربه نشان داده هر جا مشارکت پایین بوده، بعداً مردم از وضعیت به وجود آمده رضایت نداشته‌اند. اگر اکثریت مردم در انتخابات شرکت نکنند، اقلیت رأی خواهد آورد و این اقلیت در مراکز قدرت، با ترکیب فعلی، الزاماً به نفع مردم عمل نخواهد کرد.

وی افزود: در این دوره که انتخابات شوراها به شکل تناسبی برگزار می‌شود ــ البته فقط در تهران ــ هم حاکمیت و هم احزاب باید از همین الآن مشارکت را برای مردم تبیین کنند. نباید اینگونه تصور شود که در یک روستا یا بخش، نتیجه رأی هیچ تفاوتی ندارد. انتخاب فرد امین، صادق و توانمند حتی در سطح یک روستا، اثرگذاری قابل توجهی دارد و می‌تواند به نفع کل شهر و شهرستان باشد.

مازنی به قانون اساسی اشاره کرد و گفت: اصل هفتم قانون اساسی به شوراها پرداخته است؛ ماده ۴ به اسلام، ماده ۵ به ولایت فقیه، ماده ۶ به اتکا به آرای ملت و ماده ۷ به شوراها. شوراها در قانون اساسی باید هارمونیک با مجلس شورای اسلامی، شورای استان و شورای شهرستان باشند، اما اکنون این ارتباط برقرار نیست. با این نگاه، مشارکت در انتخابات شوراها اهمیت دوچندانی پیدا می‌کند؛ هم برای حفظ انسجام ملی و هم برای انتخاب افراد شایسته.

گفتگو با احمد مازنی در جماران

به گزارش جماران، متن کامل این برنامه در پی می آید:

الهی به فضل خویش مرا بنواز و به عدل خویش مرا مگذار. بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. سلام عرض می‌کنم خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند. خوش آمدید به برنامه «حضور». از حسینیه عزیز جماران با شما صحبت می‌کنیم. در این برنامه هم می‌خواهیم از امام و نگاه‌های فرهنگی امام بیشتر صحبت کنیم. در خدمت یکی از یاران امام هستیم که در ۱۷ سالگی اولین تجربه زندان خودش را داشت. به وسیله ساواک دستگیر و زندانی شد و بعد هم مراحل مختلف تجربی را در عرصه نظام جمهوری اسلامی طی کرد و یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در دوره دهم شد که در مقطعی هم ریاست کمیسیون فرهنگی مجلس را بر عهده داشت. و البته ایشان، در حوزه مدیریت بنیاد شهید نیز کار کردند و اشراف خوبی به مسائل فرهنگی دارند.

در خدمت حجت‌الاسلام والمسلمین حاج آقای مازنی هستیم که من بخش‌هایی از سوابق ایشان را در ابتدای برنامه عرض کردم و می‌خواهیم هم در مورد امام صحبت بکنیم و هم مسائل روز کشور. آقا سلام، خیلی خوش آمدید.

مازنی: سلام علیکم. توفیقی است برای ما در فضایی که معطر به عطر امام خمینی رحمت الله علیه هست، در خدمت شما هستیم و امیدواریم که حاصل این گفت‌وگو برای کشور، برای مردم، برای تعالی اندیشه اسلام ناب محمدی (ص) که آرزوی امام بود، مؤثر و مفید باشد.

ان‌شاءالله. شما متولد آن سالی هستید که حضرت امام همیشه اشاره می‌کردند و می‌گفتند که سربازهای من در گهواره‌ها هستند. شما متولد ۱۳۴۰ هستید.

مازنی: بله.

بندر گز؟

مازنی: بله.

امام از نسل شما به عنوان سربازان خودشان یاد کردند ولی برای مردم حتما جالب خواهد بود که بدانند نخستین آشنایی شما با حضرت امام چطور اتفاق افتاد؟

مازنی: ما در خانواده‌ای متولد شدیم و بزرگ شدیم که از نظر حرفه، کشاورز بودند و از نظر علایق، خانواده‌ای مذهبی. مرحوم پدرم ارتباط نزدیکی با مسجد و منبر داشت و نمازخوان و اهل معنویت بود. پدرم کشاورز بود و والده‌مان هم که در قید حیات هستند، همین مسیر را طی کردند. ما پنج برادر بودیم و به دلیل علاقه و ارادت والدین به اسلام، تشیع و روحانیت، چهار نفر از ما طلبه شدیم. من پسر اول خانواده بودم و دو برادر دیگرم، شهید «محمدمهدی مازنی» و شهید «علی‌اکبر مازنی»، دو سال پس از من وارد مسیر طلبگی شدند و هر دو از یاران گهواره امام بودند و در جنگ شهید شدند. برادر همسرم نیز که از متولدین همین سال‌ها بود، که به شهادت رسیدند و مزار این سه شهید در کنار هم در امامزاده حبیب‌الله نوکنده، از شهرستان بندر گز که شهری حوزه‌خیز است که طلبه‌های زیادی داشت و همینطور ورزشکاران موفق، به ویژه در کشتی.

یکی از برادران طلبه‌ام هم در مرکز مدیریت حوزه علمیه قم در بخش پژوهش مشغول است و یک برادر دیگرم که طلبه نشد و معلم است که آیت‌الله نور مفیدی یک بار به او گفت «آخوند مخفی» چون شخصیتی طلبگی دارد و اهل فرهنگ و رزمنده است.

طبعاً در همین فضا با روحانیون آشنا شدیم و از سن پنج، ۶ سالگی به مکتب‌خانه رفتم و سپس به مدرسه علمیه. در حدود ۱۰ سالگی، به تدریج با روحانیونی آشنا شدم که از شخصیت‌های سیاسی علاقه‌مند به امام خمینی بودند و از آنجا نام امام را شنیدیم. پس از رحلت مرحوم آیت‌الله شاهرودی، که بسیاری از همشهریان ما به دلیل نگاه سنتی و مذهبی که داشتند، مقلد ایشان بودند، در کنار نام مراجع تقلید، نام امام خمینی نیز در سخنرانی‌هایی که برای مجالس ختم آیت‌الله شاهرودی برگزار شد، و در بحث‌های علمی که بعد از ایشان، باید مقلد چه کسی باشیم، نام امام خمینی هم مطرح شد و ما از همان زمان نسبت به امام ارادت داشتیم.

بعد از سال ۱۳۵۴ و در سن ۱۴ سالگی، معمم شدم و از حوزه علمیه نوکنده با برادر شهیدم به مشهد رفتیم. در آنجا از طریق شخصیت‌های بزرگ مشهد، با افکار امام آشنا شدیم. در آن زمان برخی بزرگان حوزه، همچون آیت‌الله خامنه‌ای در تبعید بودند و عده‌ای دیگر، مانند شهید هاشمی‌نژاد و مرحوم آیت‌الله طبسی، زندانی بودند، اما ارتباط با آن‌ها به تدریج فراهم شد. در فاصله سال‌های ۵۴ تا ۵۷، اتفاقاتی چون رحلت و شهادت مرحوم حاج‌آقا مصطفی خمینی رخ داد که بر فضای فکری و دینی ما تأثیرگذار بود. از آن مقطع به بعد، عملاً مردم به‌صورت گسترده وارد فضای انقلاب شدند. همان‌طور که اشاره کردید، من در اردیبهشت و خرداد سال ۱۳۵۷ دو بار بازداشت شدم که مجموعاً به سه ماه زندان محکوم شدم.

چطور بازداشت شدید؟

مازنی: نحوه بازداشت اول به این شکل بود که در چهلم شهدای یزد، در مدرسه خیرات‌خان مشهد حضور داشتم. در حال خواندن یک اعلامیه بودم که صدایی به گوشم رسید. به سمت حرم رفتم و دیدم اطراف صحن اسماعیل طلایی شعار می‌دهند. من هم به جمعیت پیوستم. باران هم گرفته بود. داخل صحن، برای اولین بار بود که مأموران رژیم شاه به مردم حمله کردند؛ با کفش وارد حرم شدند و مردم را تعقیب کردند. ما کفش‌ها را درآوردیم و دور ضریح در حال عرض ادب به امام رضا علیه‌السلام بودیم که ناگهان فردی آمد و ما را دستگیر کرد. مدتی در زندان و بازداشتگاه لشکر ۷۷ خراسان، بازداشتگاه ساواک و شهربانی در بازداشت بودم و بازجویی‌ها انجام شد.

بعدها متوجه شدم فردی برای من سند گذاشته و من آزاد شدم که در آن زمان او را نمی‌شناختم. مدتی بعد، در یکی از راهپیمایی‌ها دیدم شخصی کنارم آمد، سلام کرد و گفت: «شما من را آزاد کردید.» گفتم: «یعنی چه؟ من شما را آزاد کردم؟» به نوعی در نهایت عزت‌نفس و مناعت طبع این‌طور بیان می‌کرد، درحالیکه او باعث آزادی من شده بود. ایشان یکی از مبل‌فروش‌های مشهد بود که با بیت مرحوم آیت‌الله سیدعبدالله شیرازی ارتباط داشت و برای طلبه‌ها و جوان‌هایی که بازداشت می‌شدند، سند می‌گذاشت تا آزاد شوند. مدتی بعد، ما در یک خانه اجاره‌ای با برادرم زندگی می‌کردیم و دوتا از طلبه‌ها هم با ما بودند. منزل‌مان در خیابان خواجه‌ربیع مشهد بود. ظاهراً یکی از دوستان طلبه ما تحت تعقیب ساواک بود. مأموران به درِ خانه ما آمدند و ایشان را بازداشت کردند و از خیابان خواجه تا خود خواجه‌ربیع با خود بردند. آن منطقه آن زمان مثل امروز آباد نبود. خودش بعدها تعریف می‌کرد که چقدر با جفت پا به کمرش زدند، چقدر مشت و لگد و به‌شدت کتک خورده بود. در نهایت، در حالی که مضروب بود، دوباره او را به همان‌جا برگرداندند.

ایشان چون می‌دانست من سابقه بازداشت دارم و منتظر دادگاه هستم، نگفت با من کار دارد، گفت با آقای صلواتی ـ پیرمرد سید روضه‌خوانی که با دوچرخه برای روضه‌خوانی می‌رفت و به حاج آقا صلواتی معروف بود ـ کار دارم؛ سید هم تا ساواکی‌ها را دید، ترسید و گفت: «بی‌خود می‌گوید، با این شیخ مازندرانی کار دارد.» بعد وارد اتاق شدند؛ کتاب‌ها و وسایل را به‌هم ریختند. برادرمان، شهید محمدمهدی، از اتاق مجاور که در آن‌جا نوارهای امام و شخصیت‌های انقلابی را تکثیر می‌کردیم، ۱۰ ـ ۱۵ تا از نوارها و دستگاه‌ ضبط را داخل ظرف‌های نشسته ریخت و به زن صاحب‌خانه داد و گفت: «مادر، این‌ها را ببر بشور.» به این شکل، بسیاری از اسناد از دست ساواکی‌ها دور ماند.

با این حال، سه‌تا اعلامیه داخل وسایل خانه پیدا کردند؛ همچنین کتاب‌های دکتر شریعتی و چیزهای دیگر. اما همان سه اعلامیه برایشان مسأله شد. در بازجویی‌های ساواک، سین‌جیم که می‌نوشتند، من نوشتم که از کنار خیابان رد می‌شدم، دیدم روی زمین نوشته‌ای افتاده که با بسم‌الله شروع شده بود. برداشتم بگذارم مسجد یا جای مناسب. نگاه کردند و دیدند واقعاً با نام خدا شروع شده است. من همینطوری به ذهنم رسید که این را بگویم. از همان‌جا، کتک‌کاری داخل منزل شروع شد و بعد بازداشت و دادگاه و بعد از آن هم محاکمه و محکومیت به سه ماه زندان. اواخرش شهریور بود؛ ماه رمضان که آزاد شدم و وقت افطار به خانه رسیدم.

اولین باری که به حسینیه جماران آمدید، چه زمانی بود؟

مازنی: اولین باری که به حسینیه جماران آمدم، در دوران حیات حضرت امام بود. جمعی از خانواده‌های شهدای گرگان را آورده بودم و خدمت امام رسیدیم. بار دوم فکر می‌کنم زمان رحلت حضرت امام بود. یک بار هم بعد از ارتحال حضرت احمدآقا، در همین جایگاهی که معمولاً سخنرانی می‌شد و حاج احمدآقا کنار صندلی امام می‌ایستادند و صحبت می‌کردند، برای خانواده‌های شهدا صحبت کرده بودم. البته من امام را قبل از جماران، در قم دیدم. اولین دیدارم با حضرت امام، در همان سال اول پیروزی انقلاب بود که امام در قم مستقر بودند. به‌اتفاق طلبه‌های مشهد به دیدارشان رفتیم.

از اولین دیدارتان چه تصویری در ذهن دارید؟

مازنی: تصویری که ما از امام می‌دیدیم، خیلی فراتر از آن چیزی بود که در عکس و فیلم‌ها ‌دیده بودیم. ضمن اینکه امام بسیار خوش‌عکس و خوش‌فیلم هم بودند، اما چهره نورانی‌شان چیزی فراتر از تصویر بود. دقیقاً همان تصویری بود که در ذهن‌مان از کسی داشتیم که می‌تواند ایران را نجات بدهد، می‌تواند استیلای خارجی را از کشور بردارد، استبداد داخلی را از میان بردارد، اسلام را حاکم کند و می‌تواند نماد مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام باشد. بلاتشبیه، همان تصویری که از امام حسین علیه‌السلام در ذهن داشتیم، همان تصویر را از امام می‌دیدیم؛ و این تصویر از آن زمان تا امروز هیچ تغییری در ذهن من نکرده است.

می‌خواستم همین را بپرسم؛ این‌که نسل نوجوان و جوانِ زمان شما چه چیزی در امام دید که این‌قدر شیفته شد و اینطور پای کار آمد؟

مازنی: ببینید، من نمی‌دانم درباره مجموعه مردم، چه در پژوهش‌ها و نظرسنجی‌ها یا در تحقیقات علمی انجام شده که هرکس با چه دریافت و برداشتی به امام ارادت پیدا کرد؛ اما آنچه برای ما روشن بود، این بود که وضعیت موجود برای‌ ما مطلوب نبود. ما آن چیزی را که از یک جامعه تراز قرآن، تراز اسلام و تراز مکتب اهل‌بیت انتظار داشتیم، نه در نظام سیاسی می‌دیدیم، نه در نظام اجتماعی و نه در ساختارهای فرهنگی. ابتذال فرهنگی بر جامعه حاکم بود؛ تعداد عرق‌فروشی‌ها از کتاب‌فروشی‌ها بیشتر بود، کازینوها رونق داشت، خمارخانه‌ها فعال بودند، رباخواری رایج بود و مراکز فحشا و فساد به‌صورت رسمی وجود داشت.

از سوی دیگر، اخبار و شواهد رفتار خاندان حاکم بر کشور، یعنی خاندان پهلوی، را می‌دیدیم؛ آنها با وابستگی کامل به خارج، دست‌نشاندگی بیگانگان، آشکارا به مسائل اخلاقی و مذهبی مردم، آن هم با توجه به بافت فرهنگی و دینی جامعه ایران بی‌اعتنایی می‌کردند. اوج این ابتذال را در جشن هنر شیراز دیدیم؛ جایی که حتی در یک برنامه زنده خیابانی، به‌گمانم توسط یک گروه تئاتر مجارستانی، نمایشی اجرا شد که عملاً منافی عفت بود. عجیب این‌که هنوز هم گاهی خاطرات فرح را می‌بینم که از آن جشن و آن برنامه‌ها به نیکی یاد می‌کند. در چنین فضایی، ما در امام تصویر کسی را می‌دیدیم که می‌تواند همه این‌ها را حل کند؛ هم ابتذال فرهنگی را، هم وضعیت حاکم بر نظام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور را. بعدها هم وقتی در آثار، رفتار و اندیشه امام دقت کردیم، دیدیم یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هایی که ما را جذب می‌کرد، این بود که امام واقعاً به آنچه می‌گفت اعتقاد داشت. حرفی که می‌زد، به آن باور داشت و به مردم هم باور داشت.

از آغاز نهضت، از سال ۴۲ تا سال ۵۷، از نجف تا پاریس و سپس در ۱۰ سالی که در تأسیس و تثبیت نظام نقش داشتند، در همه مراحل شاهد بودیم که امام به مردم ایمان داشت. این باور امام به مردم، به‌ویژه در سیره عملی ایشان کاملاً روشن است. با این‌که در دهه هفتاد و هشتاد عمرشان بودند، بیشترین علاقه را به ارتباط با جوان‌ها داشتند و از جوان‌ها در مسئولیت‌ها، مدیریت‌ها و فرماندهی جنگ استفاده کردند. نسل فرماندهان جنگ را ملاحظه کنید؛ شهدایی مثل باکری، همت، متوسلیان و دیگر سرداران شهید دفاع مقدس، یا آن‌هایی که امروز جانبازند و هنوز در خدمت‌اند. نوعاً سن این‌ها زیر ۳۰ سال بود؛ گاهی زیر ۲۵ سال.

و حتی زیر ۲۰ سال؛ حاج قاسم سلیمانی در ۱۸ سالگی در جبهه سخنرانی می‌کرد.

مازنی: بله، این اعتماد متقابل، هم در امام بود و هم در این جوان‌ها. خود این بچه‌ها هم واقعاً احساس اعتمادبه‌نفس می‌کردند. من شاید مثال دقیقی نزنم، اما می‌گویند در مثال مناقشه نیست؛ نقل می‌کنند وقتی نادرشاه هند را فتح کرده بود، افسری که همراهش بود گفت: آن روزی که محمود افغان اصفهان را گرفت و شاه سلطان حسین تاج را تسلیم کرد، شما کجا بودید؟ پاسخ این بود: ما بودیم، شما نبودید. این یعنی نقش رهبری و فرماندهی؛ رهبری که به مردم باور دارد و فرمانده‌ای که به سربازش اعتماد می‌کند. در این حالت، سرباز احساس اعتمادبه‌نفس و همراهی می‌کند.

در عین حال، امام حرمت افراد مسن و پیشکسوت را هم کاملاً حفظ می‌کردند. در طول سال‌هایی که رهبری کشور را بر عهده داشتند، کسی از ناحیه امام اذیت نشد. نهایت تلاش‌شان این بود که به همه احترام گذاشته شود. میزان را رأی ملت می‌دانستند و اساس تشکیل حکومت را متکی بر آرای مردم می‌دانستند. خود من با ملاحظاتی که دارم، اگر فرصت شد، به این نکته که نگاه امام در این زمینه چه بود، توضیحاتی خواهم داد. نسل نوجوان و جوان، امام را این‌گونه دریافته بودند و با همین حس و برداشت، به ایشان اعتقاد پیدا کردند و پای انقلاب ایستادند.

همانطور که اشاره کردید در مورد دیدگاه‌های فرهنگی امام، وقتی نگاه می‌کنیم به سیره ایشان، امام به شدت بر رعایت اسلام و قواعد اسلامی تأکید داشتند. البته امام عالمی بودند که با علم و آگاهی هدایت می‌کردند و رفتارشان اقنایی بود. حتی بعد از انقلاب، هجمه‌هایی مطرح شد که امام با سینما مخالفند؛ اما ایشان در سخنرانی فرمودند: چه کسی گفته ما با سینما مخالفیم؟ ما با هنجارشکنی و فحشا مخالفیم، نه با سینما. این دیدگاه امام چگونه است؟ زوایای دیدگاه فرهنگی امام را چگونه ترسیم می‌کنید؟

مازنی: نگاه امام رحمت‌الله علیه به همه مسائل، از موضع دینی و مشخصاً از منظر مکتب اهل بیت و تشیع بود؛ و باز دقیق‌تر، از منظر فقه. اخیراً شنیدم یکی از آقایان گفته که امام گفته بودند من همه اسفار اربعه را طی کردم و اصلاً از موضع کسی که نیازی به فقه ندارد، انقلاب کرده است. در حالیکه کسانی که از نزدیک با امام آشنا بودند و شاگرد ایشان بودند، این موضوع را تأیید نمی‌کنند. اساس و مبنای حرکت امام، فقه بود. اما امام رحمت‌الله علیه یک بحثی داشتند و آن، این است که فقه با همه اهمیتش، باید عنصر زمان و مکان را در نظر بگیرد. حق فقاهت این است که متناسب با زمان و مکان، برنامه‌ریزی و اجتهاد کند، فتوا دهد و حکم صادر کند.

من الآن در حال مطالعه کتاب «وقتی مهتاب گم شد» هستم. خاطره‌ یکی از رزمندگان همدانی در عملیات بیت‌المقدس است که کتاب مفصلی است و مقام معظم رهبری هم تقریظی بر آن نوشته‌اند. ایشان این عملیات را از چند روز قبل از فتح خرمشهر، شرح می‌دهد. می‌گوید که ما خیلی وقت‌ها نماز صبح را در حالی که می‌دویدیم، می‌خواندیم. فرمانده می‌گفت که بچه‌ها نماز صبح یادتان نرود و نفر اول به نفر دوم یادآوری می‌کرد و نفر دوم به نفر سوم و همین‌طور تا آخر ستون ادامه داشت و در هنگامی که می‌دویدیم، نمازمان را می‌خواندیم. حالا از نماز خواندن بگیرید تا مسائل فرهنگی مانند موسیقی، سینما، پوشش مردان و زنان و سایر امور اجتماعی، امام اقتضائات زمان و مکان را مدنظر داشتند. بر اساس همین دیدگاه، اگر امام نظریه‌ای در مسائل فرهنگی و حتی سیاسی داشتند، وقتی از فضای نجف وارد فضای پاریس می‌شوند، تقریباً هر روز با رسانه‌ها مصاحبه می‌کردند، دیدارهای مهم داشتند و مذاکرات سیاسی انجام می‌دادند و در همه این دیدارها، اقتضای زمان و مکان را برای ایران، «تشکیل جمهوری اسلامی» اعلام می‌کنند.

امام تا پیش از حضور در پاریس، وقتی در نجف بودند، بر حکومت اسلامی تأکید داشتند. ولی در پاریس، وقتی آن نظام سیاسی مدنظر خود را معرفی می‌کنند، می‌گویند: «جمهوری اسلامی.» و می‌گویند که منظور از جمهوری یعنی همان نظام مردم‌سالاری که در فرانسه هست ولی با محتوا و ارزش‌های اسلامی. وقتی در بهشت زهرا صحبت ‌کردند، ‌فرمودند: حتی اگر ۵۰ سال قبل حاکمیت پهلوی با قانون اساسی و آرای مردم عمل کرده بود، باز هم حق نداشتند برای ما تصمیم بگیرند. چند روز بعد از آن، در دیداری که من در یادداشت‌های بازگشت به سنت بنیان‌گذار آورده‌ام، در دیدار با دانشگاهیان و شخصیت‌هایی مطرح، به صورت پرسش و پاسخ با امام گفت‌وگو می‌کنند امام آنجا هم مطرح می‌کنند که ۵۰ سال قبل حق نداشتند برای ما تصمیم بگیرند. بعدها حین تدوین قانون اساسی، بحث بازنگری آن مطرح شد. شهید هاشمی‌نژاد در دفاع از متن پیش نویس بازنگری صحبت می‌کند ولی شهید بهشتی می‌فرماید که به ما چه ربطی دارد نسل بعد از ما چه قانون اساسی می‌خواهد بنویسد و چگونه می‌خواهد بازنگری کند. ببینید شهید بهشتی و شهید مطهری عصاره اندیشه امام هستند؛ با این نگاه، قانون اساسی سال ۱۳۵۸ به رأی مردم گذاشته شد و با تأیید امام تصویب شد.

منطق امام این بود که مردم باید تصمیم بگیرند کشور با چه نظامی و با چه ساختاری در تأسیس و ادامه، اداره شود. نگاه امام همیشه از منظر فقهی بود. ایشان به‌عنوان حاکم و فقیه، نظریه سیاسی داشتند و در عمل، نظام سیاسی را بر اساس همان نظریه بنیان نهادند. ۱۰ سال بعد، همین قانون اساسی با نظر امام مورد بازنگری قرار می‌گیرد. به‌گونه‌ای که مرجعیت را از ولی‌فقیه برمی‌دارد، شورای رهبری را برمی‌دارد، شورای اداره صدا و سیما را برمی‌دارد، شورای قوه قضاییه را برمی‌دارد و تمرکز ایجاد می‌کند. در متن جدید، یک اصل بازنگری به‌عنوان آخرین اصل پیش‌بینی شده است. البته من نمی‌خواهم به مقایسه تطبیقی با قانون اساسی کشورهای دیگر وارد شوم؛ اصل بازنگری در قانون اساسی‌ بسیاری از کشورهای دنیا هست و اصول ثابت و متغیر در آنجا تعریف شده‌ است.

یعنی نگاه امام به «عنصر زمان و مکان» و «نقش مردم» چنین نگاهی بود که اگر مردم خواستند نظامی را تأسیس کنند و اراده‌شان را اعمال کنند، آن نظام با نگاه فقهی امام مشروع است؛ و اگر مردم خواستند نظام دیگری تأسیس کنند، باز همین‌گونه است. البته مشروعیت به معنای حق و باطل نیست؛ بلکه کسی که از موضع حق نگاه می‌کند، حق ندارد با زور و قدرت قهری بخواهد نظام سیاسی را تغییر دهد یا نظام موجود را حفظ کند.

با این نگاه به اندیشه امام، برویم به سؤال شما درباره نگاه فرهنگی امام، به‌خصوص درباره موسیقی. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، فتوای امام این بود که موسیقی مطلقاً حرام است. بعدها فتوای ایشان این شد که موسیقیِ مطرب ـ یعنی موسیقی‌ای که موجب طرب و لهو می‌شود ـ حرام است، اما آوازهای غیرمطرب و مشکوک مانعی ندارد. بعدها هم دیدید که در حضور امام، سرود شهید مطهری پخش شد و برخی از آقایان به امام انتقاد کردند، اما امام رسماً از این موضوع دفاع کردند. یعنی وقتی صورت مسأله برای امام روشن شد، به اقتضای زمان و مکان تجدیدنظر کردند. در مورد سینما، تئاتر و دیگر امور فرهنگی هم همین‌طور بود. شاید تفاوت موسیقی و سینما در این بود که خود سینما یک هنر و ابزاری است برای بازتاب یک تفکر، روایت یک جامعه و یا ارائه یک منظر که تصویری که ارائه می‌دهد و نگاهی که به سینما حاکم است، برای امام مهم بود، نه پرده سینما؛ همان‌طور که چاقو می‌تواند هم ابزار قتل باشد و هم ابزار پوست کندن میوه. به نظر من، نگاه امام به عنصر زمان و مکان در اجتهاد، در باز شدن فضای فرهنگی جامعه و مقابله با جریان فرهنگی مبتذلِ پیش از انقلاب نقش مؤثری داشت.

وقتی بیانات امام را بررسی می‌کنیم، دو نکته کاملاً برجسته می‌شود که مهم و مکمل هم‌ هستند؛ یکی اینکه امام واپس‌گرایی و تحجر را بزرگ‌ترین آفت عرصه فرهنگ می‌دانستند و دوم اینکه، بر «روزآمد بودن» تصمیمات و سیاست‌های فرهنگی تأکید داشتند. این مسأله را در مدیریت امام چطور دیدید؟

مازنی: امام اساساً با تحجر، یعنی نگاه ارتجاعی و افراطی به برخی سنت‌ها، و پرهیز از پویایی و مخالفت با هرگونه نوآوری و خلاقیت مقابله می‌کردند. تعبیری دارند که می‌فرمایند وقتی فرزندم مصطفی از یک کوزه آب نوشید، برخی متحجران آن کوزه را آب کشیدند، چون من فلسفه می‌گفتم. یا جمله معروف‌شان که «خون دلی که پدر پیرتان از این مقدس‌مآب‌ها خورده از دیگران نخورده.» خروجی این نگاه، در فتواهای امام هم دیده می‌شود. مثلاً یکی از آقایان درباره برخی سریال‌های تلویزیون مثل «پاییز صحرا» نامه‌ای انتقادی نوشته بود. امام پاسخ محکمی دادند. یا موردی که یکی از مراجع تقلید که من نام نمی‌برم، در نامه‌ای به امام به برخی برنامه‌های موسیقی صدا و سیما اعتراض کرده بود. این را مرحوم حجت‌الاسلام شیخ حسن صانعی که از نزدیکان امام و از اصحاب سرِّ امام بودند، می‌گویند که دیدم امام کاغذ و قلم برداشتند و دارند نامه تندی می‌نویسند که سریع احمد آقا را صدا کردیم؛ اما امام با این عبارت که "احمد برو" حتی نپذیرفتند گوش بدهند و به نوشتن ادامه دادند. وقتی دیدیم ممکن است این نامه برای کشور مشکل ایجاد کند، رفتیم دنبال شهید بهشتی. ایشان آمدند و با امام صحبت کردند و امام از نوشتن آن نامه منصرف شدند.

یا در ارتباط با خانم‌ها؛ خیلی‌ها می‌گفتند که خانم‌ها نباید در خیابان باشند، نباید به دیدار امام بیایند یا نباید در دانشگاه حضور داشته باشند. در همان روزهای نخست انقلاب، وقتی امام با مردم دیدار داشتند و به نوبت به خدمتشان می‌آمدند، به امام گفتند که اگر صلاح می‌دانید به خانم‌ها بگوییم نیایند؛ و امام با صراحت و تندی به این افراد گفتند که فکر می‌کنید انقلاب با اعلامیه من و تو پیروز شد؟ همین خانم‌ها بودند که به خیابان‌ها آمدند و تظاهرات کردند. حضور این زن‌ها بود که انقلاب را به پیروزی رساند. این نگاه امام بود.

گفتگو با احمد مازنی در جماران

آقای مازنی، نظر امام در مورد حجاب، چه بود؟ چون حجاب یک امر شرعی است و امام هم به عنوان مرجع دینی بر آن تأکید داشتند و در این شکی نیست اما اینکه برخی می‌گویند حجاب اجباری بعد از انقلاب فقط برای ادارات دولتی بود و نه کل جامعه، آیا اینطوری بوده؟

مازنی: من اطلاعی ندارم. امام رحمت‌الله علیه، در مسائل مختلف، یا فتوا می‌دادند یا حکم حکومتی صادر می‌کردند و در عین حال قابلیت اجرا را هم در نظر می‌گرفتند. اگر حکمی قابل اجرا نبود یا مشکلاتی داشت، پافشاری نمی‌کردند. فارغ از نگاه و نظر امام، کسانی که از نزدیک با امام محشور بودند، باید نظر بدهند. شهید مطهری در کتاب «مسأله حجاب» توضیح می‌دهند که کلمه «حجاب» درست نیست چون حجاب به معنای پرده است؛ یعنی زنان پشت پرده بنشینند و حرف زدنشان موجب جذب مردان نشود. ایشان معتقد بودند تعبیر درست، «پوشش» یا «ستر» است. از نظر ایشان، اسلام پوشش را به مردان و زنان هر دو مربوط دانسته و باید در جامعه رعایت شود، به حدی که عرف و عقل جمعی جامعه می‌پذیرد.

من همیشه معتقد بودم که مسأله پوشش زنان نباید سیاسی یا جناحی شود و نباید وارد دعواهای جناح‌ها شود. بعضی از افراد در دفاع از نوع خاصی از پوشش زنان، از مردم می‌خواهند رأی بگیرند؛ یک عده هم با عنوان اینکه این پوشش نباشد یا از این مقدار کمتر باشد، می‌خواهند از مردم رأی بگیرند؛ من با اینها مخالفم. همچنین با روش‌های گشت ارشادی هم موافق نبودم و معتقدم که این روش‌ها درست و منطقی نیست؛ هر چند برای ارشاد کسی است، اما ممکن است باعث مشکلات و حوادث تلخ شود مانند آنچه رخ داد. اما گوش نکردند.

امام نیز از همان سال ۱۳۴۲ که مبارزه را آغاز کردند، مردم را به دو دسته مذهبی و غیرمذهبی یا حجاب‌دار و بی‌حجاب تقسیم نکردند و روحانی و دانشگاهی یا زن و مرد را تفکیک نکردند و همیشه بر وحدت و اتحاد مردم تأکید داشتند. در سال ۱۳۵۷، در تظاهرات مردم، همه اقشار حضور داشتند، از جمله زنان، دانشجویان چه دختر و چه پسر، زنان شاغل و زنان محجبه یا غیرمحجبه؛ یعنی همه در خیابان‌ها و حتی در اداراتی که اعتصاب کرده بودند، همراه بودند.

نقطه آغاز این قضیه بعد از انقلاب، کجا بود؟

مازنی: نکته‌ای که می‌خواهم عرض کنم این است که نگاه امام این بود که همه مردم را یکپارچه می‌دید. ما بعد از ۴۷ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز به آن تصویری که پیش از انقلاب تصور می‌کردیم نرسیده‌ایم؛ تصویری که در آن مذهبی و غیرمذهبی تفاوتی نداشته باشند، طلبه‌ها هم بتوانند به سینما بروند، پارک بروند و زن‌ها و مردها در جامعه بتوانند در فضایی با حداقل رعایت آداب و سنت، مشترک زندگی کنند. اما این اتفاق نیفتاد. همان دو قطبی یا چندقطبی قبل از انقلاب، به شکل دیگری اکنون وجود دارد و ادامه دارد. در نگاه امام، رعایت حدود مقررات شرعی برای همه واجب است، اما الزام به رعایت یک مورد یا چند مورد خاص را از ایشان استنباط نمی‌کنم. اینکه گاهی حکومت یک موضوع را به‌عنوان نماد می‌بیند یا پشت یک ماجرا، دست‌هایی را تشخیص می‌دهد که مسأله‌دار هستند و از آن ابزارسازی می‌کنند؛ مثلاً ممکن است کسی حج را ابزار کند، کسی نماز را، دیگری حجاب یا حتی عمامه را ابزار کند. با این نگاه، حکومت گاهی برخوردهایی دارد؛ اما جامعه باید بر اساس روشنگری و تبیین مسائل بداند که دارد چه اتفاقی می‌افتد و یعنی همان‌طور که دیگران برای ما برنامه‌ریزی می‌کنند، ما هم باید برنامه داشته باشیم و بدانیم که با چه منطقی باید جلو برویم.

به نظر من، امروز جز رفتار فرهنگی با جامعه و احترام به زنان، دختران و جوانان، راه دیگری وجود ندارد. اما باید مرز میان نوع پوشش و برهنگی را مدیریت کنیم؛ همان‌طور که باید نگران وضعیت پابرهنگان باشیم تا خدایی نکرده، وضعیت اقتصادی به گونه‌ای نشود که پابرهنگان وارد اعتراض شوند، باید نگران برهنگی و برهنگان هم باشیم. این مرز الزام یا عدم الزام به پوشش خاص، باید توسط اصحاب فرهنگ، هنر و جامعه‌شناسی مدیریت شود و اساساً این مسأله را امنیتی نکنیم. اگر ما در میدان تعریف‌شده دیگران بازی کنیم، عملاً در دام سناریوی آنها افتاده‌ایم.

شما فرمودید که امام بر رعایت حدود شرعی تأکید داشتند ولی الزام را تأکید نکردند؛ منظورتان الزام در جامعه است یا محیط کار؟

مازنی: من دقیق حضور ذهن ندارم، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، فضایی به وجود آمده بود که نگاه مذهبی در جامعه، به قدری جذاب بود که دخترانی که حجاب اسلامی داشتند ــ یعنی حجابی که چادر نبود، بلکه پیراهن بلندی شبیه مانتو و مقنعه‌ داشتند ــ به‌عنوان افراد متفکر، سیاستمدار و اهل مطالعه شناخته می‌شدند. در این فضا، اکثریت جامعه علاقه‌مند شده بودند به رعایت آداب مذهبی؛ مسجدها پر از جمعیت بود، پوشش خانم‌ها بیشتر رعایت می‌شد. در چنین فضایی، به نظرم ابتدا بحث پوشش از ادارات شروع شد تا رعایت شود، و سپس در سطح جامعه مطرح شد. حتی یک تظاهرات در مخالفت با روسری شکل گرفت، اما اکثریت جامعه آن را نمی‌پسندید.

اکثریت جامعه آن مخالفت با روسری را نمی‌پسندید؛ به دلیل آن وجهه دینی که جا افتاده بود.

مازنی: بله. چون نگاهی جا افتاده بود که مردم آزادی خودشان و رهایی از استبداد و استعمار و رفاهی را که برای آینده پیش‌بینی می‌کردند و اینکه در یک فضای معنوی زندگی می‌کردند، را مرهون این فضا می‌دیدند. چیزی شبیه سیر کردن روی ابرها. آن تظاهرات با جمعیتی بسیار اندک برگزار شد؛ شبیه تظاهرات طرفداران بختیار در آستانه پیروزی انقلاب که شعار «استقلال، آزادی، قانون اساسی» را در برابر «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» مطرح می‌کردند. همان تیپ آدم‌ها، حالا روی موضوع حجاب مانور می‌دادند و القا می‌کردند که حرکت شروع شده ولی کسی از آن حمایت نکرد و توقع داشتند که همان موقع حمایت می‌شد تا مسأله حجاب جدی نشود. این مقداری است که من از آن دوران به یاد دارم. اما افکار عمومی نسبت به این شعار که می‎گفت «روسری بدتر از توسری» به شدت حساس بود و این شعارها را غالباً عامل بیگانه و بازی‌خورده ضدانقلاب می‌دانستند. این فضا در کشور غالب بود.

 یکی دو هفته پیش من به یک درمانگاه رفته بودم و پالتو پوشیده بودم. کنار یک جوانی نشستم. او به من گفت شما روحانی هستید؟ گفتم بله. گفت از نحوه راه رفتن شما فهمیدم! بعد گفت که ما نسل دوران شما هستیم و من هم گفتم "و ما نسل دوران قبل از شما هستیم". ایشان گفت که نسل شما بهتر است. این جمله او ایهام داشت. می‌خواست هم از من تعریف کرده باشد و هم به شکلی مودبانه بگوید که نسلی که در دوره شما تربیت شده، از نسل قبل از انقلاب بهتر نیست. ببنید ما چه کردیم!

ما باید نگاهی جدی به خودمان و همچنین به کسانی داشته باشیم که با پیروزی انقلاب همه چیزشان را از دست دادند. آمریکایی‌ها و نظام سلطه، در ایران همه‌کاره بودند؛ بدتر از این نمی‌شد که برنامه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران ـ به عنوان یک کشور مستقل با تاریخ چندهزارساله و ملتی فرهیخته و با فرهنگ ـ را در واشنگتن طراحی می‌کردند. این تحقیر یک ملت بود. اما یک ملت با سابقه، با فرهنگ و تاریخ، یکپارچه قیام کرد و همه آرزوهایش را در چهره و اندیشه امام خمینی دید. به دنبال ایشان حرکت کرد، لبیک گفت و همراهی کرد. جنگ را با نظر امام اداره کرد و به پیروزی رساند، با وجود انواع مشکلات و مصائب.

آن‌هایی که شاهد این انقلاب بودند و از انقلاب آسیب دیدند ـ هم کسانی که از کشور فرار کردند و هنوز هم طمع دارند و هم کسانی که از خارج، ایران را اداره می‌کردند ـ سرمایه بزرگی را از دست دادند. موقعیت استراتژیکی که ایران دارد مهم است؛ فارغ از نگاه سیاسی و مذهبی و نگاه به انقلاب، موقعیت جغرافیایی ایران مهم است که دست کدام قدرت باشد.

امام با صراحت اعلام کردند «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی.» و اینکه ما می‌خواهیم کشورمان را خودمان اداره کنیم و پای این حرفش ایستاد. ایشان اشغال افغانستان و ویتنام و دیگر تجاوزها را محکوم می‌کردند.

در اوج جنگ، شوروی پیغام فرستاد که جمهوری اسلامی از مجاهدان افغانستان حمایت نکند تا شوروی نیز از عراق حمایت نکند و امام نپذیرفت.

مازنی: و بعد هم به آقای گورباچف نامه نوشت که به دامان اسلام بیا و پیش‌بینی کرد که مارکسیسم و کمونیسم به زودی به موزه تاریخ خواهند پیوست و چند سال بعد، این پیش‌بینی امام محقق شد. ایشان کشور را در موقعیتی قرار داد که استقلال داشته باشد. فرق نداشت که روس مخالف است یا چین و آمریکا. امام در نوفل‌لوشاتو، وقتی نماینده رئیس‌جمهور فرانسه پیام جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا را می‌آورد و می‌گوید که آقای کارتر، چنین نکاتی گفتند و از جمله خواسته‌اند که شما یک نماینده تعیین کنید و ایشان هم یک نماینده تعیین کنند و اینها مذاکره کنند. اینها 4 ـ5 جلسه مذاکره می‌کنند و در واقع یک نوع مذاکره مستقیم با آمریکا بود ـ در واقع اولین مذاکره مستقیم با آمریکا در نوفل‌لوشاتو انجام شد ـ امام آنجا خیلی محکم می‌گویند که ما نه شرقی خواهیم بود و نه غربی. با همه رابطه خواهیم داشت، به شما هم نفت می‌فروشیم، اما فقط به اسرائیل و آفریقای جنوبی ـ که آن موقع آپارتاید بود ـ نفت نخواهیم فروخت. ما نمی‌خواهیم روی چاه‌های نفت بخوابیم و گرسنگی بمیریم. بعد می‌پرسند که می‌خواهید چه کار کنید؟ امام می‌گویند که حداقل این را می‌دانم که می‌خواهیم کشاورزی را خودکفا کنیم و کشورمان را توسعه بدهیم. می‌پرسند که قراردادهای ما چه می‌شود؟ امام می‌فرمایند از کم و کیف قراردادهای شما با خبر نیستیم ولی از قرارداد ایران و آمریکا، آنچه به نفع ملت ایران است، آنها را بررسی کرده و ادامه خواهیم داد.

 در این فضا، با نگاه مستقل و آزاد، راجع به شوروی و آمریکا و دیگران نظر می‌دهد؛ حکومت تشکیل می‌دهد و در جنگ تحمیلی، روس‌ها (شوروی‌) و آمریکایی‌ها هر دو از صدام حمایت می‌کردند و با موفقیت انقلاب اسلامی و صدور تفکر امام به منطقه و دنیا مخالف بودند، اما امام با چنین نگاهی، دست و پای اینها را از این کشور برید و کوتاه کرد. اما آنها هنوز رها نکردند و همچنان تلاش می‌کنند ایران را به شرایط قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برگردانند؛ یعنی ایران را به دامن غرب و قدرت‌های سلطه‌گر بازگرداندند. از طرف دیگر، ما هم باید عملکرد خودمان را بسنجیم. دشمنیِ دشمن طبیعی است؛ همان تعبیر معروف که «نیش عقرب نه از ره کینه است، اقتضای طبیعتش این است». دشمن چیزی را از دست داده و می‌خواهد دوباره به دست بیاورد. اما سؤال اینجاست که ما کجا در عملکردمان اشتباه کرده‌ایم؟ این را هم باید شجاعانه بررسی کنیم.

به نظر من، در رفتارمان با مردم، جاهایی در زمینی بازی کردیم که دیگران برای ما تعریف کرده بودند، در حالی که می‌توانستیم بسیار بهتر عمل کنیم؛ چه در برخورد با رأی مردم در عرصه سیاست، چه در مواجهه با تغییرات نسلی. شرایط عوض شده است. با ظهور اینترنت و فضای مجازی، با جهانی مواجه‌ایم که در آن تداخل فرهنگی گسترده‌ای شکل گرفته؛ نه فقط در ایران، بلکه در همه دنیا. امروز در وضعیت «بحران هویت» هستیم. نه فقط در ایران که در کل دنیا. در ایران به‌طور خاص، نسل جدید میان ایران باستان، ایران قبل از انقلاب، ایرانِ جمهوری اسلامی، اسلامِ تشیع و انواع جریان‌های فکری و فرهنگی که به‌طور مداوم به او تزریق می‌شود، باید هویت خود را پیدا کند. این فرآیند زمان می‌برد و نیازمند مدارا است.

این نسل نیاز به محبت و احترام دارد. همان‌طور که سهراب سپهری می‌گوید: «به سراغ من اگر می‌آیید، نرم و آهسته بیایید؛ مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من». این نسل، نیاز به محبت و احترام دارد. اگر پدر و مادرها، مسئولان و تصمیم‌گیران، با احترام و محبت با جوانان برخورد کنند، این جوانان اعتماد به نفس پیدا می‌کنند و می‌توانند با مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خودشان کنار بیایند. اما ما در مقاطعی خشن برخورد کردیم و مفاهیمی مثل «خودی و غیرخودی» را بیش از حد گسترش دادیم. اصلِ خودی و غیرخودی، معنای روشنی دارد؛ کسی که ضد ایران، ضد وطن، ضد دین و ضد انقلاب است، غیرخودی است. در همین جنگ ۱۲ روزه مشخص شد که خودی و غیرخودی کیست!

اما ما آن دایره را آن‌قدر تنگ کردیم که مصداق این شعر شد: «مرکز افتاد برون بس که شد این دایره تنگ». یعنی دائم افراد را حذف کردیم و این حذف‌ها، حذف در انتخابات، نتیجه‌اش را هم در وضعیت فرهنگی و اجتماعی امروز شاهد هستیم. حذف در گزینش‌ها؛ شما برای یک کار فنی، مثلاً در برق، گاز یا حتی هوش مصنوعی، بهترین نخبه را می‌خواهید. چه ربطی دارد که نماز را اول وقت می‌خواند یا نه؟ اصلاً چه‌کار دارید که نماز می‌خواند یا نمی‌خواند؟ این‌ها چه نسبتی با تخصص فنی دارد؟ با این نوع گزینش‌ها، بخش قابل توجهی از جامعه را ـ که امکان مهاجرت هم ندارند ـ به وضعیتی رسانده‌ایم که احساس می‌کنند در زندان زندگی می‌کنند. در حالی که در همین جنگ ۱۲ روزه دیدیم این سربازهای دهه هشتادی چطور پای کشورشان ایستادند. دیدیم آن‌هایی که از ایران فراری شدند ـ چه با انتخاب خودشان، چه به‌دلیل فشارها ـ چقدر پای کار ایران ایستادند؟!

طوری شده بود که وقتی تصویر مقام معظم رهبری، دیده نمی‎شد، اولین بار که در رسانه ملی تصویر ایشان را دیدیم، احساس من این است که همه ایرانی‌هایی که در این تعریف، در دایره خودی هستند، اشک‌شان جاری شد و احساس مثبتی در درون‌شان ایجاد شد؛ یعنی حضور و سلامت ایشان را نشانه سلامت کشور، حفظ تمامیت ارضی، حفظ دستاوردهای انقلاب و آرمان‌های شهدا می‌دانستند. این حس همبستگی چند روز بعد از جنگ، در فضای رسانه‌ای هم دیده شد. صدا و سیما برای مدتی با چهره‌هایی از داخل و خارج کشور، حتی از لندن، گفت‌وگو کرد. اما من همین‌جا لازم می‌دانم یک نکته را صریح بگویم که بسیاری از افراد، از جمله خود من را حاضر نشدند در برنامه‌های صدا و سیما دعوت کنند، چون در تعریف آن‌ها «خودی» محسوب نمی‌شویم!

من کسی هستم که از ۱۷ سالگی به خاطر انقلاب اسلامی زندان رفتم، از ۱۴ سالگی معمم بودم، منبر می‌رفتم، مکبر و مرثیه‌خوان امام حسین(ع) بودم. دو برادر شهید دارم، برادر همسرم شهید است، ۳۱ سال عمرم را در بنیاد شهید خدمت کرده‌ام و آثار خدمت من هنوز موجود است؛ در مجلس هم در چهارچوب همین نظام خدمت کرده‌ام و هنوز هم خودم را خدمتگزار کشور می‌دانم. ولی وقتی دایره خودی و غیرخودی اینقدر تنگ می‌شود، شرایطی ایجاد می‌شود که کسانی که در جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل همراهی کرده‌اند، به کسانی از اپوزیسیون که با وجود اینکه مخالف بودند و به مجموعه‌ای از مسائل انتقاد داشتند، آمدند و همراهی کرده‌اند، بگویند که ببینید دوباره نادیده گرفته شدید؟!

من هشدار می‌دهم که مقامات مسئول حواسشان به این دایره «خودی» و «غیرخودی» باشد. دشمن همچنان در کمین است. ملت را ناراضی نکنند. حواسشان هم به پابرهنگان باشد و هم به برهنگان؛ حواسشان به معیشت و نیازهای فرهنگی مردم توجه کافی شود. امروز تقریباً هیچ ایرانی‌ای نیست که دسترسی به اینترنت داشته باشد و نخواهد که به تمام پلتفرم‌ها و شبکه‌های مورد علاقه‌اش دسترسی داشته باشد؟ چرا فیلتر می‌کنیم؟ این دو دلیل دارد. یک دلیل که بدبینانه است، درآمد حاصل از فیلترینگ است. خب، بالأخره آقای دکتر پزشکیان، شما و مقامات دیگر به مردم قول دادید. خب بررسی کنید ببینند این اصرار به فیلترینگ به دلیل درآمده است؟ و این دست‌ها را قطع کنید. این همه در مملکت سروصدا می‌شود برای بودجه موسسات فرهنگی. من یک بار در شبکه ۳ حضور پیدا کردم و گفتم کل این بودجه، ۶ دهم درصد یا نیم درصد است. حالا می‌گویند می‌خواهیم بودجه را انقباضی کنیم و این را نمی‌دهیم. خب ندهید. ولی بروید بررسی کنید و ببینید از فیلترینگ چه درآمدی حاصل می‌شود. دلیل خوشبینانه‌اش هم این است که فکر کنیم اگر محدودیت‌ها برداشته شود، مردم به سمت فساد خواهند رفت. چرا اینقدر بدبین هستیم؟ من معتقدم خودمان مشکل داریم که مردم را اینطور می‌بینیم. حتی اگر فیلترینگ برداشته نشود، مردم با فیلترشکن به همه شبکه‌ها دسترسی پیدا می‌کنند.

مثلاً والدین فکر ‌کنند که فرزندنشان از در خانه که بیرون می‌رود، به سراغ مواد مخدر می‌رود! در حالی که بسیاری از جوانان به ورزش، تفریح، هیئت، مسجد و فعالیت‌های اقتصادی می‌پردازند. البته یک جاهایی بحث امنیت ملی است و یک حدود و ثغوری دارد که همه دنیا به آن پایبند است، اما اینکه دایره خودی و غیرخودی را آنقدر تنگ کنیم که همه ملت فیلتر شوند و دست آخر از داخل آن، چند خط سفید هم پیدا شود که مثلا فقط اینها محرم هستند! درست نیست.

گفتگو با احمد مازنی در جماران

بالأخره شما همواره در جریان انقلاب بودید، در ۱۷ سالگی دستگیر شدید و دو برادر شهید دارید. اما نکته‌ای که درباره صداوسیما داشتید، با اینکه ممکن است رابطه خوبی با مسئولان سازمان نداشته باشم ولی در ایام جنگ 12 روزه، دیدیم کسانی به تلویزیون آمدند که قبل از آن نمی‌آمدند و فضا کمی بازتر شد و انتظار می‌رود که این ادامه پیدا کند و فقط برای یک مدت نباشد. از سوی دیگر فکر می‌کنم از سال ۵۷ که انقلاب پیروز شد، تا امروز هیچ بلایی نبوده که سر انقلاب نیاید و با فشارهای گسترده داخلی و خارجی روبرو بوده است و چه افراد بزرگی چه با اقدامات منافقین و ایادی استکبار جهانی و چه در جنگ تحمیلی از این ملت گرفته نشده است. گاهی فکر می‌کنم که اگر در این مسیر، شخصیت‌های ارزشمندی مانند شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید مطهری، شهدای محراب و شهدای بزرگ جنگ اگر بودند، معادلات امروز بسیار متفاوت می‌شد و فشارهایی که از اول مردم را اذیت کرده و اجازه نداد اسلام ناب و اسلام مد نظر حضرت امام به طور کامل پیاده شود و پس از ایشان، بسیار فرق می‌کرد. به معنای واقعی سلطه‌گرانی که دستشان از این کشور کوتاه شد، اینطور عمل کردند و ما را به این مسیر کشاندند. برخی خیلی راحت می‌گویند جمهوری اسلامی در طول این ۴۷ سال چه کرده؟ ولی باید دید که جمهوری اسلامی در چه شرایط سختی و با فشارهای شدید داخلی و خارجی زیست کرده است. حتی در مورد همین جنگ ۱۲ روزه، بسیاری از تئوریسین‌ها اذعان دارند که این جمهوری اسلامی بود که توانست از این شوک خارج شود. اینطور که در شب اول، ۳۰ فرمانده‌ شما را ناجوانمردانه ترور کنند ولی جمهوری اسلامی و مردم ایران ایستادند، در عین ناباوری دنیا. ولی این هم درست است که ما باید درست برخورد کنیم و اصلاحاتی در رفتارهایمان داشته باشیم تا به نقطه‌ای نرسیم که روحانی عزیز دو برادر شهید داده و از روشنفکران متعهد کشور، نگران برهنگی و پابرهنگی در جامعه باشد.

یک جایی مصاحبه کرده بودید و گفته بودید که امام خمینی مظلوم‌تر از شهید بهشتی است. منظورتان چه بود؟

مازنی: بله. وقتی یادداشت‌های «بازگشت به سنت بنیانگذار» را دو سال پیش از آذر ماه شروع کردم، ما تا آن زمان فکر می‌کردیم شهید بهشتی مظلوم بود، چون بسیاری از شخصیت‌ها به درستی معرفی نمی‌شدند و معرفت صحیح نسبت به آن‌ها در عصر خود یا بعداً شکل نگرفت. امام در مورد شهید بهشتی فرمودند که آنچه بیش از شهادت ایشان اهمیت دارد، مظلومیتشان است. و ایشان از آن به بعد، به شهید مظلوم معروف شدند؛ من دیدم که از چند جهت دارد نسبت به امام ظلم می‌شود؛ یک جهت، کسانی که همه ناکامی‌ها و مشکلات تاریخ حیات بشر و ایران را به امام و اندیشه ایشان، انقلاب ایشان و رهبری ایشان و نظامی که ایشان تأسیس کردند، نسبت می‌دهند و هر روز با تبلیغات سعی می‌کنند بر افکار عمومی، به خصوص نسل‌هایی که امام را ندیده‌اند، تأثیر بگذارند.

عده‌ای دیگر، ادعا می‌کنند اتفاقاً مشکلات سیاست داخلی و خارجی، اقتصاد و معیشت، عیناً ناشی از اندیشه و افکار امام خمینی است و آنچه اجرا می‌شود، دقیقاً مطابق ساختار و نظریه‌ای است که امام می‎‌خواست. یک عده‌ هم در داخل که بر صندلی‌ها چنبره زده‌اند و نمی‌شود اینها را از صندلی جدا کرد و با هر قیمتی می‌خواهند این صندلی را برای قبیله خودشان و جناح خودشان و قوم‌ و خویش خودشان و همفکرانشان حفظ ‌کنند. این جناح و آن جناح هم ندارد چون نگاه جناحی ندارم. واقعیت این است که این نگاه قبیله‌گیو غیرکارشناسی و غیرتخصصی به مسائل و پست‌ها در همه حوزه‌ها دیده می‌شود. یک جای خالی که می‌بینند، همان‌هایی که بیشترین نقد را دارند، نهایت تلاش خودشان را می‌کنند تا آن جای خالی را با همفکران و خویشاوندان خود پر کنند.

اینها مربوط جنبه‌های منفی وضع موجود است و کم هم نیست. اینها می‌گویند ما عیناً داریم اندیشه امام را پیاده می‌کنیم که وضع‌مان این است. من دیدم امام از سه جهت مظلوم واقع شده است. یک جهت چهارمی هم هست که مربوط به نقد ایشان است. من مخالف نقد منصفانه امام نیستم؛ نقد منصفانه می‌تواند به روشن شدن واقعیت‌ها کمک کند. اما ابتدا باید معرفت پیدا کنیم و بعد نقد کنیم. ببینیم امام که بود، حرفش چه بود، مواضعش چه بود، اندیشه‌اش چه بود، چه کارهایی کرده و چه کارهایی می‌خواست انجام دهد و اگر امروز بود چه می‌کرد؟ بر اساس سنت، سیره و رویه‌های امام، می‌توان حدس زد. با این نگاه، واقعاً می‌توان گفت که امام از شهید بهشتی مظلوم‌تر است. متأسفانه چنان فضا در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی از مخالفت با امام و نسبت دادن همه مسائل و مشکلات به ایشان پر شده است، که گویی لازم است حتماً کسی چنین حرف‌هایی بزند تا خریدار داشته باشد. حالا ممکن است کسی از دوران انقلاب آسیبی دیده باشد یا از اوضاع ناراضی باشد و چنین نظری داشته باشد. در چنین فضایی من فکر کردم که باید وارد شد و نه از موضع دفاع صرف، بلکه از موضع معرفی و شناساندن امام و اندیشه ایشان باید وارد شد.

به همین دلیل به دفتر حاج حسن آقا آمدم و گفتم که این موضوعات مطرح است و گفت‌وگویی با هم داشتیم. من گفتم که نظرم این است که بیایم یادداشت‌هایی را شروع کنم تحت عنوان «بازگشت به سنت بنیانگذار». وقتی این ایده را مطرح کردم، ایشان گفتند که بسیار خوب است. مثلاً می‌توانیم یادداشت‌هایی منتشر کنیم که از دوران دفاع مقدس تا ۲۲ بهمن ادامه داشته باشد. فکر نمی‌کردیم که بیشتر هم ادامه پیدا می‌کند. برنامه‌ریزی کردیم و تا امروز بیش از صد و یک یادداشت منتشر شده است و این بحث همچنان ادامه دارد.

ما تلاش کردیم هر آنچه از امام می‌فهمیم و می‌شناسیم را منعکس کنیم. در این مسیر، عده‌ای منصفانه نقد کردند و برخی جسارت کردند و توهین و تخریب کردند. به افراد توهین‌کننده هم پاسخی ندادم، اما به کسانی که منصفانه و کارشناسی سؤال می‌کردند، چند شماره پاسخ دادم و توضیح دادم، نه اینکه پاسخ اقناعی بدهم، بلکه آنچه می‌فهمیدم بیان کردم و همچنان باب بحث و گفت‌وگو باز است.

اصلاً مبدع این مسیر و این برنامه هم، خود سید حسن آقای خمینی بود که خدا ایشان را حفظ کند. ایده کار هم از اینجا آمد که مقام معظم رهبری هر سال در ۱۴ خرداد، با تبیین اندیشه‌ها و مواضع امام، می‌‌فرمایند که باید این مسیر ادامه پیدا کند و باید به نسل‌های بعد منتقل شود. این مسیر نورانی است و می‌توان حرف‌های مختلفی از دیدگاه‌های متفاوت درباره آن زد. اتفاقاً خدمت سید علی آقای خمینی هم بودیم، ایشان می‌گفتند که مباحثی که شما در بخش دوم مصاحبه‌ها درباره مسائل روز مطرح می‌کنید هم باز همان تبیین اندیشه‌های امام است، چون شما مطالبی را پیگیری می‌کنید که اگر امام بود، چه اندیشه‌ای در این باره داشت و چه می‌کرد که برای من به عنوان برنامه‌ساز، جذاب بود.

مهم‌ترین سوء برداشت از اندیشه امام را امروز چه می‌دانید؟

مازنی: مهم‌ترین سوء برداشت از اندیشه‌های امام را در نگاه متحجرینی می‌دانم که بعد از پیروزی انقلاب، با همان نگاه سنتی و بسته به اسلام ـ نه به معنای سنت رسول‌الله، بلکه نگاهی که محدود و سخت‌گیرانه بود ـ به انقلاب پیوستند. ما خیلی از دست این‌ها اذیت شدیم به اندازه سن و سال‌مان ولی امام و یارانشان بیشتر از این تفکر اذیت شدند. این جریان فکری بعد از پیروزی انقلاب، به دلیل اینکه هم لباس امام بودند و یا اگر هم‌لباس امام نبودند، از اسلام دفاع می‌کردند، خود را آماده کرده بودند تا از فضای ذهنی مردم نسبت به معنویت، مذهب و روحانیت استفاده کنند و کنار سفره انقلاب بنشینند. این جریان از همان سال‌های نخست انقلاب، قابل تفکیک نبودند و حتی در تظاهرات، مردم هر کسی را که ظاهر روحانی داشت، به جلو می‌فرستادند تا معلوم شود رهبری با روحانیت است. اما همه روحانیت هم که با اندیشه امام همسو نبودند؛ بلکه عافیت‌طلب بودند و با همان نگاه عافیت‌طلبانه، سفره آماده‌ای که انقلاب فراهم کرده بود، را دیدند و استفاده کردند. ای کاش که می‌گفتند هر کسی در انقلاب بوده و صاحب سفره انقلاب هستند، کنار ما باشد، اما نه متأسفانه می‌گویند هر کسی غیر از ما باید کنار برود و از قطار انقلاب پیاده شود. این تفکر بیشترین آسیب را به انقلاب و اندیشه امام وارد می‌کند.

در جایی خواندم که در مصاحبه‌ای گفته بودید که فرهنگ با بخشنامه درست نمی‌شود. به نظر شما الآن بزرگ‌ترین لطمه‌ای که ما در حوزه فرهنگ خورده‌ایم، به دلیل همین بخشنامه‌بازی‌هاست یا چیز دیگر؟

مازنی: اصولاً شکل‌گیری یک رویکرد و نگاه فرهنگی در جامعه به مرور زمان رخ می‌دهد که بخشی از آن مربوط به ساختارها و سازمان‌هاست و رویه‌های مدیریتی است، اما این بخش بسیار کوچکی از کار است و بخش اصلی آن در جای دیگری شکل می‌گیرد. برای مثال، چقدر باید فیلم سینمایی بسازیم تا جامعه متوجه شود که باید با گفت‌وگو و تعامل مسائل خود را حل کند؟ من اخیراً به بهانه‌ای، مصاحبه خودم با آقای فریدون جیرانی در برنامه سی‌وپنج را که حدود یک ساعت و یازده دقیقه‌ بود، تمام آن را دوباره گوش کردم. در آنجا به یک فیلم اشاره کردم که برای من بسیار جذاب است. فیلم «دل شکسته». قبل از دوران مجلس، وقتی در خانه فیلم می‌دیدم، این فیلم یکی از آثار مورد علاقه‌ام بود و مکرر آن را دیدم. در این فیلم شهاب حسینی در نقش فرزند شهیدی بازی می‌کرد که در دانشگاه، گروهی از بچه‌های مذهبی را تشکیل می‌دادند؛ افرادی که تسبیح به دست داشتند، اهل روزه و نماز و بسیج و فعالیت‌های انقلابی بودند. در مقابل، خانم بادران نقش دختری را بازی می‌کرد که از نگاه فیلم در نقطه مقابل آن‌ها قرار داشت. در فیلم، مادر شهاب حسینی تعبیر جالبی درباره او به کار می‌برد و دختر را «قرتیه» خطاب می‌کرد. در این میان، آقای پاک‌نیت، استاد جامعه‌شناسی، با شیوه‌ای جالب با این دو گروه کار می‌کرد. آن‌ها درگیری‌ها و دعواهایی با هم داشتند، همدیگر را مسخره می‌کردند و متلک می‌انداختند، اما استاد توانست این دو گروه را به هم نزدیک کند. روزی که قرار شد پایان‌نامه‌ها نوشته شود، به شهاب حسینی و خانم بادران که نقطه مقابل هم بودند، گفت که پایان‌نامه‌هایتان را با هم بنویسند. اینها گفتند نمی‌شود. ولی استاد گفت باید این کار انجام شود. این خانم می‌گفت: من با این آدم که وقتی راه می‌رود اصلاً سرش را بالا نمی‌آورد و آن‌قدر در خودش است که ممکن است سرش بخورد به دیوار چه کار کنم؟ این اصلاً به من نگاه نمی‌کند. من چطور با چنین آدمی بروم پایان‌نامه بنویسم؟ این‌ها وارد مسیر نوشتن پایان‌نامه می‌شوند و این خانم به‌گونه‌ای جذبِ آن فرزند شهید می‌شود که در نهایت عاشق هم می‌شوند، ازدواج می‌کنند و تشکیل خانواده می‌دهند و تعبیرها و دیالوگ‌هایی که میان آن‌ها در این مسیر شکل می‌گیرد. خلاصه‌اش این است که می‌خواهد بگوید اگر ما بنا را بر گفت‌وگو و تعامل بگذاریم و آیین گفت‌وگو بر جامعه حاکم شود، جامعه با نگرش‌های مختلف، نه تنها می‌توانند همدیگر را تحمل کنند بلکه حتی می‌توانند زیر یک سقف با هم زندگی کنند.

حالا اگر خطبه‌های نماز جمعه ما هم در این جهت باشد، ذاکرین اهل بیت هم در همین مسیر گام بردارند، اگر حوزه موسیقی در این مسیر باشد. حتی اگر شورای محترم نگهبان، فضا را به گونه‌ای ببیند که مجلس و نهادها محلی برای گفت‌وگوی ملی باشد، نه اینکه یک طرف بگوید دلبر جانان من برده دل و جان من و آن طرف دیگر هم بگوید برده دل و جان من، دلبر جانان من، یعنی وقتی یک خط حاکم شود، همه یک‌طور فکر کنند. اگر این نگاه بر مجموعه‌ها حاکم شود، فرهنگ تعامل شکل می‌گیرد. همان‌طور که انقلاب اسلامی با حضور مردم با نگاه‌ها و شیوه‌های مختلف پیروز شد، تعامل و هم‌افزایی مجموعه اندیشه‌ها و نگاه‌ها موجب موفقیت شد.

بنابراین من فکر می‌کنم این مسائل با بخشنامه قابل حل نیست. مثلاً در برخی ادارات جلسه ستاد نماز جماعت تشکیل می‌دهند و می‌گویند برای افزایش نمازگزاران، چه کنیم و به این نتیجه می‌رسند که پیامک ارسال ‌کنند! این‌ اوج نواندیشی اوست که می‌خواهد کسی را به نماز جذب کند! اما این رفتار فردی و فرهنگی است که اثر واقعی دارد. رفتار امام خمینی با مردم و طرز برخورد ایشان، جذب واقعی و تاثیرگذار بود.

ما اکنون بیش از ساختار که دائم می‌گویند قانون اساسی را عوض کنیم، در رفتار ما مشکل وجود دارد. قانون اساسی را یا اجرا نکردیم یا به درستی اجرا نمی‌کردیم.

گفتگو با احمد مازنی در جماران

شما فیلمباز هم هستید.

مازنی: فیلمباز که نه. من از نسلی هستم که بالأخره به دلیل طلبه و مذهبی بودن، قبل از پیروزی انقلاب، سینما، تلویزیون و حتی رادیو را تحریم کرده بودیم. اما پس از انقلاب، اولین فیلمی که دیدم، «محمد رسول‌الله» بود و پس از آن، در مشهد یک جشنواره‌ بود که فیلم‌هایش را دیدم. فیلم‌هایی مثل «اسپارتاکوس» و «تنگسیر» را تماشا می‌کردم.

آخرین فیلمی که در این ایام دیدید، چه بوده؟

مازنی: البته پس از دوران مجلس، خیلی کمتر به سینما رفتم، اما همچنان برخی فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیون را می‌بینم. یک روز وسط‌های فیلم دل‌شکسته را از تلویزیون دیدم. اتفاقی دیدم. سریال‌ها را دنبال می‌کنم مخصوصا سریال «پایتخت» و تکرارهایش را چون مازنی هم هست و برای من جذابیت دارد.

این اتفاقی که چندی پیش در جشن تولد یکی از بازیگران پیش آمد، که تعدادی از بازیگران را هم دعوت کرده بود، اما متأسفانه در آن برنامه از مشروبات الکلی استفاده شد و آنها را گرفتند. نظرتان در مورد این اتفاق چیست؟

مازنی: من خیلی در جریان جزئیات این برنامه نیستم و وقتی موضوعی را نمی‌دانم، اظهار نظر نمی‌کنم. ولی به طور کلی، کسانی که در عرصه سینما، تئاتر، هنر و حتی ورزش هستند و به اصطلاح «سلبریتی» نامیده می‌شوند و برای مردم الگو هستند،  این افراد مانند طلبه‌ها باید مراقب رفتارشان باشند؛ درست مثل این که امام جماعت باید رفتار و کردار شایسته‌ای داشته باشد و خلاف شأن و مروت عمل نکند. اصحاب فرهنگ و هنر در همه جوامع، نقش الگو را دارند. مثلاً اگر یک بازیگر سیگار بکشد، ممکن است افراد دیگر که اهل سیگار نیستند، هوس کنند. یا وقتی ما بازیگران را با نقش‌هایی که در فیلم‌ها بازی می‌کنند می‌شناسیم، همان شخصیت‌ها در ذهن مردم تاثیرگذار هستند؛ مثلا ما آقای داریوش ارجمند را با تصویر مالک اشتر می‌شناسیم، یا آن خانم را با نقش زلیخا و یا آن آقا را با نقش یوسف پیامبر می‌شناسیم. این ممکن است توقع زیادی باشد اما توقع بی‌جایی نیست. جامعه دوست دارد رفتار واقعی بازیگران با همان حس مثبت و الگوی نقشی که از آن‌ها دارند، همخوان باشد؛ حتی اگر نقش منفی بازی کنند، مردم می‌گویند نقشش را خوب انجام داده اما هیچ وقت آقای جمشید هاشم‌پور را به عنوان یک قاچاقچی و قاتل طرد نمی‌کنند.

نکته شما درست است؛ بالأخره هنرمند و چهره‌های تأثیرگذار باید نسبت به رفتارشان مراقبت کنند تا با شرع و عرف مطابقت داشته باشد؛ اما در این قضیه خیلی بحث شد که درست است که در منزل شخصی فلان بازیگر، چنین اتفاق خلاف شرعی هم افتاده اما آیا باید اینطور برخورد شود؟ مگر نه اینکه حریم شخصی محسوب می‌شود و باید محفوظ بماند؟ و بعد هم اصلاً برخورد هم شد، آیا اینکه رسانه‌ای بشود و اسامی بیرون بیاید و با آبروی افراد بازی شود، درست است؟

مازنی: همین را می‌خواستم بگویم که یک طرف ماجرا رعایت این افرادی است که در جامعه چهره هستند. اما طرف دیگر ماجرا حاکمیت نیز نقش مهمی دارد. حاکمیت حافظ اسرار مردم است؛ از مردم عادی گرفته تا مقام معظم رهبری. اگر شخصیت‌هایی که الگو هستند، آبرو و جایگاه دارند، حاکمیت باید مراقب باشد تا حرمت آن‌ها رعایت شود. فارغ از اینکه این افراد چه کسانی هستند، درمورد این پرونده خاص نمی‌خواهم نظر بدهم چون قاضی این پرونده نیستم و در هیچ سطحی از سطوح آن نیز حضور نداشتم اما ما تجسس و ورود به حریم شخصی افراد را حرام می‌دانیم. ما پیرو مکتبی هستیم که وقتی به پیامبر اکرم(ص) گفتند که در خانه‌ فردی دیدیم عملی خلاف عفت انجام می‌شود، پیامبر اکرم(ص) به امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند شما بروید و بررسی کنید. حضرت رفتند، اما چشم‌های خود را بستند. وقتی وارد خانه شدند و آن افراد متوجه شدند کسی با چشمان بسته وارد شده، از هم جدا شدند. حضرت پس از آن چشم‌های خود را باز کردند و بازگشتند و به پیامبر(ص) عرض کردند که من رفتم، اما چنین چیزی ندیدم. یعنی تا این حد مراعات این مسائل را در مکتب و مذهب‌مان داریم و به مردم وعده زندگی علی‌وار و حکومت علوی دادیم و از نهج‌البلاغه گفتیم. اگر هم پرونده‌ای به هر ترتیبی به دست ما رسید، تا قبل از صدور رأی حق نداریم رسانه‌ای کنیم. به همین ترتیب، رسانه‌ها هم باید حواسشان باشد که با آبروی افراد بازی نکنند و با تیتر زدن و شایعه‌سازی، ذهن جامعه را مشوش نکنند. نهادهای حاکمیتی، انتظامی، امنیتی و قضایی هم باید مراقب باشند که قبل از صدور حکم، آبروی افراد حفظ شود. وقتی تخلفی اثبات شد و مجازات مشخص شد، فرد باید بتواند به زندگی خود را ادامه بدهد و نباید لکه ننگی بر پیشانی او بماند.

گاهی دیده می‌شود یک بازیگر مطرح در سینما به اتهامی متهم می‌شود و جامعه، رسانه‌ها و افراد مختلف بدون بررسی دقیق پرونده درباره او صحبت می‌کنند. این نه به عدالت نزدیک است و نه به حاکمیت کمک می‌کند. حاکمیت باید هم رفتار افراد و هم حرمت آنان را در نظر داشته باشد.

شما هم رئیس کمیسیون فرهنگی بودید و هم اینکه عرصه فرهنگ را خوب می‌شناسید، می‌خواهم کمی درباره اتفاقات سال ۱۴۰۱ صحبت کنیم. بالأخره در آن سال اتفاقات تلخی رخ داد و دو قطبی‌هایی شکل گرفت که اصلاً نباید شکل می‌گرفت. من نمی‌خواهم دنبال مقصر بگردم، بلکه قصد دارم از این رخدادها درس بگیریم و بر اساس آموزه‌های انقلاب، اندیشه امام و رهنمودهای مقام معظم رهبری، تجربه‌ای بسازیم تا از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری کنیم. چند وقت پیش دو تن از بازیگران ما، احسان کرمی و برزو ارجمند، به دلایلی مرتبط با آن سال مهاجرت کردند و مصاحبه‌هایی انجام دادند درباره اینکه چرا رفتند و حالا از رفتنشان پشیمان هستند. اما کمتر به این پرداخته شد که چقدر سهم اینها بود که رفتند و چقدر سهم مسئولان و فعالآن فرهنگی و رسانه‌ای بود که می‌توانستیم آن‌ها را نگه داریم و اجازه ندهیم بروند؟ هر کدام از ما، چه فعال فرهنگی، رسانه‌ای، مسئول یا فرد عادی، سهمی داریم در این که این افراد را حفظ کنیم. حتی اگر مسیر اشتباهی رفته‌اند، می‌توان با روش جذب حداکثری و دفع حداقلی، ظرفیت‌سازی واقعی برای کشور انجام داد.

مازنی: قبل از این مصاحبه، جمله‌ای از یک خانم محترمی از خانم‌های مجری شنیدم که برنامه خوبی داشت و من از برنامه‌اش استفاده می‌کردم و تجلیل هم کردم و گفتم کاش این حرف را نمی‌زد و همان کارش را انجام می‌داد. او گفت هر کسی قبول ندارد بگذارد برود، عین همان جمله‌ را محمدرضا پهلوی در داستان رستاخیز گفته بود و گفته بود که هر کسی قبول ندارد ما پول گذرنامه‌ را هم نمی‌گیریم و برود. این تفکر به جای جذب حداکثری، دفع حداکثری را هدف قرار داده است.

ما پرونده‌های زیادی داریم؛ از دهه ۶۰، گرفته تا سال ۸۸، ۹۸، ۴۰۱. اما پرونده جنگ ۱۲ روزه تجاوز اسرائیل و آمریکا به ایران را هم داریم. این پرونده‌ها باید بررسی شود و در جای خود، اما نباید به گذشته محدود بمانیم. لازم است هر کدام از افراد در هر سطحی، اشتباهات خود را بپذیرند و پرونده‌ها را تمام کنند. نگذارند این زخم باز بماند. دهه شصت هر اندازه اشتباه شد، از هر ناحیه‌ای پذیرفته شود و در حدی که قابل اغماض است، کنترل و مدیریت شود و آن زخم هم باز نماند. پرونده مسائل سال ۹۸ و بنزین و عوامل و علل وقوعش و افراد مؤثر در آن بررسی شود و به جایی برسد؛ ۴۰۱ هم یکی از این پرونده‌هاست که بسیاری از مسائل نسل جوان جامعه را برای ما آشکار کرد و روشن شد؛ چه آنچه که از بیرون برای ما تدارک دیده بودند و دیده نشد و چه آنچه که در درون دیدیم؛ و چه نسل جدیدی که روی کار آمد و حرف اینها شنیده شد و سوءاستفاده‌هایی که از این جریان شد. من معتقدم این پرونده‌ها بررسی شود ولی در اینها محدود نمانیم. بلکه تاریخ ایران را به قبل و بعد از جنگ ۱۲ روزه تقسیم کنیم. این کار کمک می‌کند جامعه درس بگیرد و ظرفیت پیشگیری از مشکلات آینده شکل بگیرد.

اگر تاریخ ایران را به قبل و بعد از جنگ ۱۲ روزه تقسیم کنیم، مرز خودی و غیرخودی بهتر مشخص می‌شود. بسیاری از بازیگران در سال ۱۴۰۱، حتی شخصیت‌های روحانی و دانشگاهی، یا شخصیت‌های شناخته‌شده، به هر دلیلی اعلام نظر کردند و مواضعی گرفتند و با چیزی مخالفت کردند و از چیزی دفاع کردند. اما وقتی در جنگ ۱۲ روزه کنار آیت‌الله خامنه‌ای ایستادند و ایشان را نماد مقاومت و پایداری در مقابل جریان سلطه‌ای که می‌خواست ایران نباشد، شناختند، با همه نقدهایی که به ایشان داشتند، کنارشان ایستادند؛ همه اینها را صادقانه دعوت کنیم که به ایران بیایند و در فضای گفت‌وگو قرار گیرند.

ما در مجلس دهم کلید گفت‌وگوی ملی را زدیم. حالا باید این مسیر را توسعه دهیم، و همه جناح‌ها و فعالآن در این فضا حضور پیدا کنند تا بتوانیم تجربه‌ای واقعی از تعامل و هم‌افزایی بسازیم. نباید فضا را طوری بسازیم که هر کسی دیگری را حذف کند و بقای خود را در حذف دیگری ببیند.

ما براساس سه اصل، آزادی در عرصه اندیشه، منطق در عرصه گفت‌وگو و قانون در عرصه عمل، اقدام کنیم. کافی است همین قانون اساسی را درست اجرا کنیم. در قانون اساسی تصریح نشده که اعضای خبرگان حتماً باید مجتهد حوزوی باشند؛ خبرگان منتخب ملت می‌توانند ترکیب آن را اصلاح کنند و با همین قانون اساسی می‌توان در سطوح مختلف نظام، چه اجتماعی، چه اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، اصلاحاتی اعمال کرد که همه در قالب نظام اسلامی ایران باشند و نقطه تقابل ما با دشمنان ایران و جمهوری اسلامی قرار گیرد.

من با فرمایش شما موافقم که می‌توانستیم کاری کنیم که برخی افراد مهاجرت نکنند. حالا که رفتند، گذشته را باید بپذیریم و به هر حال یا خودشان مقصر بودند، یا دیگران آن‌ها را هُل دادند، یا ما به هر شکل شرایط را ایجاد کردیم که بروند. اما اکنون شرایط تغییر کرده است و ما در موقعیتی هستیم که باید ایران بماند که آن بازیگر در آن بازی کند؛ آن روحانی به وظیفه خود عمل کند و آن سیاستمدار کارش را انجام دهد. ایران در معرض خطر است. این ظرف و این کشور که سرمایه همه ماست در خطر است. بزرگ‌ترین سرمایه ایران نیز همین ثروت انسانی آن است. چرا گره‌های مربوط به نرخ ارز باز نمی‌شود؟ به این دلیل که از ظرفیت‌های اقتصاددانان داخل و خارج از کشور استفاده نمی‌کنیم. دایره تصمیم‌گیری بسته است. آقای پزشکیان شعار استفاده از کارشناسان را دادند، اما تا چه حد عمل شده و تا چه حد دستشان باز است، روشن نیست و چرا قیمت‌ها هر روز بالاتر می‌رود و روابط بین‌الملل ما قفل مانده و روزبه‌روز گره کورتر می‌شود. خیلی‌ها هستند که می‌توانند به حل شدن این مشکلات کمک کنند.

به نظر من، مبنای ما باید این باشد که هر کسی در جنگ ۱۲ روزه کنار ایران و رهبری ایران ایستاده، خودی محسوب شود و هر کسی که چنین نبوده، حالا اگر از این به بعد توبه کند، جای خودش محفوظ است؛ درِ توبه به روی همه باز است. اما آن‌ها در هر جنگی ـ نه فقط جنگ با ایران ـ در طرف اسرائیل قرار بگیرند، برای خودشان، برای تاریخ حیاتشان و برای خانواده‌شان لکه‌ی ننگی ایجاد کرده‌اند و مشمول همین قضاوت است. امام می‌فرمودند اسرائیل آن‌قدر نجس است که اگر دست به دریا بزند، دریا را هم نجس می‌کند. این‌ها در نسل خودشان چنین لکه‌ی ننگی ایجاد کرده‌اند و ما کاری به آن‌ها نداریم.

اکثریتی که در جنگ ۱۲ روزه همراه ایران بودند، باید محترم شمرده شوند. به زودی انتخابات شوراها را داریم؛ با چه منطقی می‌خواهیم مردم را دعوت کنیم؟ با همان منطق جنگ ۱۲ روزه یا قبل از آن؟ نگاه ما باید پایبندی به ایران و ایستادن در کنار کشور در بحران‌ها باشد.

این نکته که شما گفتید که معیار را ایستادن پای ایران بگذاریم، همان نکته‌ایست که مقام معظم رهبری در اولین حضور خود در شب عاشورا به حاج محمود کریمی گفتند: «ای ایران بخوان!» پیرو صحبت شما که گفتید بگذاریم هر کسی می‌خواهد برگردد، یکی از دختران ورزشکار ما، به کشور بازگشت و مورد استقبال قرار گرفت. می‌شود همین را مبنا قرار داد تا خیلی‌ها بازگردند. این بازگشت، شکستی برای جریان مقابل و یک برگ برنده برای جمهوری اسلامی و کشور است.

هنگام وقوع جنگ ۱۲ روزه، شما کجا بودید؟

مازنی: من یا خانم، یکی از ما دچار سرماخوردگی شده بودیم و من در حال دراز کشیده بودم. دیدم صدای صحبت می‌آید. فکر کردم پسرم دارد با مادرش صحبت می‌کند. تلویزیون هم روشن بود. من سعی کردم که این صحبت‌ها باعث نشود که از خواب بیفتم و حتی چشمم را هم باز نکردم تا خوابم نپرد. اما شنیدم که پسرم گفت اسرائیل حمله کرده، چشمم را باز کردم و دیدم که واقعیت دارد. نشستم و از تلویزیون وقایع را دنبال کردم. این اولین صحنه‌ای بود که مشاهده کردم.

در این چند روز، طبیعتا زندگی ما تحت فشار بود. پدافندها کار می‌کردند و هواپیماهای اسرائیلی عبور می‌کردند، با این سروصداها از خواب بیدار می‌شدیم و با این سر و صداها می‌خوابیدیم، اما جمله‌ای از امام را مرتب با خودم تکرار می‌کردم. امام بعد از آزادی از حبس و حصر سال ۴۲–۴۳ جمله‌ای داشت که برای من در آن روزها الهام‌بخش بود و به من آرامش می‌داد، حتی در شرایط استرس و نگرانی شدید. بعد از حصر در قیطریه و آزاد شدن، امام در سخنرانی خود فرمودند: «والله تا به حال نترسیدم.» حتی می‌فرمایند افرادی که مرا با ماشین برده بودند، می‌ترسیدند، اما من به آن‌ها آرامش می‌دادم. این جمله را من مدام با خودم تکرار می‌کردم. هر صدایی که می‌شنیدم، حتی صدای انفجار بمب، این جمله امام برایم آرامش‌بخش بود.

از طرف دیگر، حس می‌کردم که هرچند در سطح محدود حتی در حد همین مسجد محل زندگی‌ام، در همین حدی که توان دارم باید با مردم ارتباط برقرار کنم و وظیفه‌ دارم که گفت‌وگو کنم و وضعیت را تشریح کنم و با مردم تعامل داشته باشم. به بهانه تفسیر قرآن و حدیث در مسجد گردی‌هایم با مردم صحبت می‌کردم. در کنار آن، هر روز یک یادداشت در چهارچوب پروژه بازگشت به سنت بنیانگذار در روزنامه اعتماد منتشر می‌کردم. در این یادداشت‌ها، تا یک جایی درباره سنت امام در جنگ نوشتم و بعد از آن، سنت امام در پذیرش قطعنامه و مذاکره را بررسی می‌کردم و تجربه‌ها و درس‌هایی از آن استخراج می‌کردم.

مهم‌ترین مؤلفه قدرت ما در جنگ ۱۲ روزه را چه می‌دانید؟

مازنی: در بُعد معنوی، مشت محکمی که ملت ایران بر دهان کسانی که این عملیات را طراحی کرده بودند تا مردم را با خودشان همراه کنند، می‌دانم. این ارزشمندترین مؤلفه قدرت بود و باید قدر آن را بدانیم. پای کسی هم نباید بنویسیم. مردم به هر دلیل که ایستادند، ارزشمند بود و مهمترین مؤلفه قدرت همین بود. در عرصه نظامی، هم دو عامل نقش مهمی داشت. یکی، جایگزینی سریع فرماندهان پس از حمله به برخی سرداران و تدبیر و مدیریت و فرماندهی جنگ که سهم مقام معظم رهبری در این جنگ بود که از آن نمی‌شود گذشت و جوانمردی اقتضاء می‌کند که قدر دانسته شود و عامل فیزیکی آن موشک‌های ما بود که برای ما آبرو شد. شاید بعد از یأس دشمن از ملت ایران و فروپاشی نظام با ترور فرماندهان، احساس کردند که باید مسأله را تمام کنند و آمریکا خودش وارد شد و اصرار کردند که جنگ را تمام کنند، قدرت موشکی ما بود که الآن هم اصرار دارند که درباره آن مذاکره کنند که تعدیل شود. اینها عواملی بود که توانست قدرت نرم و قدرت سخت جمهوری اسلامی ایران را به دنیا نشان دهد.

سهم دولت و رئیس‌جمهور را در این دفاع چگونه دیدید؟

مازنی: نمی‌دانم هر کسی در جایگاه رئیس جمهور قرار می‌گرفت، با مشکلات آن روزها چگونه مواجه می‌شد. ما در جریان اخبار نبودیم و اطلاعات دقیق نداشتیم و نمی‌دانستیم رهبری و رئیس جمهور و مقامات کجا هستند و ارتباطات برقرار نبود ولی وقتی خبر حمله به محل استقرار اعضای جلسه شورای عالی امنیت ملی را شنیدیم و اینکه چگونه از آن محل خطر خارج شدند و کار خود را ادامه دادند و با آن وضعیت به دیدار مقام معظم رهبری، رفتند و به کارشان ادامه دادند، در حالیکه در نقطه مقابل، وقتی خبری از حمله به اسرائیل شنیده می‌شد، ما تصویر فرار نتانیاهو به پناهگاه را می‌دیدیم؛ از طرف دیگر، مدیریت معیشت مردم در آن شرایط که تهران خلوت شده بود و باید با توجه به این وضعیت، تهران مدیریت می‌شد و با توجه به شرایط شهرهای مهاجرپذیر، برای آنجا هم برنامه‌ریزی می‌شد و مدیریت می‌شد، اینها قابل توجه بود.

جالب است که علاوه بر دولت و رئیس جمهور که در صحنه بودند، مردم هم همکاری داشتند. صنف‌ها یا پیشقدم می‌شدند یا به دعوت دولت لبیک می‌گفتند. برای مثال، نانواهای تهران نان می‌پختند و برای مناطق دیگر می‌فرستادند تا آنجا مشکلی ایجاد نشود. اداره این وضعیت، هم توسط رئیس‌جمهور، اعضای دولت، استانداران، فرمانداران، بخشداران و هم مجموعه بسیج و دیگر عناصر انجام شد و همه نقش خود را به درستی انجام دادند.

قوای دیگر هم اینطور بود. هماهنگی میان سران قوا، آقای قالیباف، آقای اژه‌ای و دیگران، به نظر من، سابقه نداشته و اهمیت بسیار زیادی داشت. من به عنوان یک فعال رسانه‌ای بسیار شنیدم از افرادی که مطلع بودند، که چنین سطحی از هماهنگی و انسجام میان سران قوای کشور در شرایط بحرانی، سابقه نداشته است.

مازنی: سابقه آن را نمی‌دانم چون بالأخره باید دهه ۶۰  و شرایط جنگ که یک دفعه کل قوا می‌رفتند و کشور باید اداره می‌شد. اما از این که بگذریم، یک مسأله‌ای که در جامعه ایران و نظام سیاسی ایران مهم است، این است که ما در بحران‌ها بهتر می‌توانیم مشکلات را حل کنیم و از آن عبور کنیم. این ویژگی هم خوب است و خوب نیست. در اینکه مشکل را حل می‌کنیم خیلی خوب است اما وقتی بحران تمام می‌شود و به شرایط عادی برمی‌گردیم، رفتارها دوباره عادی می‌شود و انگار از بحران چیزی یاد نگرفته‌ایم.

مثلاً برخی مسائل کنونی جامعه، اگرچه هنوز بحران خوانده نمی‌شوند، اما ادامه آن‌ها می‌تواند منجر به بحران شود؛ مانند گرانی‌ها، تحریم‌ها و مجموعه‌ای از مشکلات معیشتی. اگر از آقای دکتر پزشکیان بپرسیم برنامه‌ای برای مدیریت اینها دارید، می‌گویند برنامه من برنامه هفتم است اما برای گرانی قیمت ارز، طلا و مایحتاج مردم دارند، واقعا برنامه سران قوا چیست؟ با وضعیت کنونی، بسیاری قادر نیستند حتی حداقل‌های این شادی‌ها را تجربه کنند. چرا مسائل ریشه‌ای حل نمی‌شوند؟ ما در مدیریت بحران مثل سیل یا زلزله توانایی جمع‌آوری و حل مشکلات فوری را داریم، اما در شرایط عادی انگار نمی‌توانیم. واقعاً آیا نمی‌توانیم؟

البته قبول کنیم که الآن شرایط واقعا عادی نیست. همان‌طور که مقام معظم رهبری هم هفته گذشته اشاره کردند، برخی می‌خواهند احتمال جنگ را بزرگ کنند، اما به هر حال باید برای شرایط پس از جنگ و مدیریت همه‌جانبه آماده باشیم. وضعیت کنونی هم نمی‌تواند به معنای شرایط عادی باشد.

مازنی: ببینید شرایط عادی و بحرانی، خاص این روزها نیست. ما در دوره‌هایی می‌توانستیم مسائل‌مان را با کشورهای دیگر حل کنیم ولی این فرصت از دست رفته است. بنا هم ندارم خودمان خودمان را سرزنش کنیم. اما ما اصولاً از همه سرمایه‌های انسانی خود استفاده نمی‌کنیم. به همان دلیل که دایره خودی و غیرخودی بسیار محدود شده است و همین باعث می‌شود در بحران‌ها همه پای کار بیایند، اما پس از بحران دوباره به وضعیت سابق بازگردند. درست است که جنگ به معنای واقعی تمام نشده و ما تا زمانی که از ناحیه دشمن، مطمئن نباشیم و از نظر معیشت مردم و رضایت عمومی اطمینان نداشته باشیم، نمی‌توانیم شرایط را عادی بدانیم.

البته عرض من این نبود که بگذریم. واقعا نمی‌شود گذشت. مردم واقعا دارند بزرگوارانه تحمل می‌کنند و شرایط بسیار سخت است و دولت و همه قوا به ویژه دولت که مسئول اجرای امور است، باید فکری کنند تا مردم کمی آسوده‌تر شوند. مسائل بی‌ثباتی قیمت دلار، طلا و دیگر مایحتاج مردم بسیار اذیت‌کننده است. متأسفانه قیمت طلا و دلار با مایحتاج مردم هم گره خورده و هر روز بالا می‌رود. مردم با این وضعیت زندگی می‌کنند، اما امیدواریم دولت واقعا بتواند در این شرایط تصمیمات درست و ریشه‌ای بگیرد.

مازنی: به عنوان تجربه، عرض می‌کنم و نمی‌دانم در این شرایط جواب می‌دهد یا نه. وقتی ما در مجلس دهم با مسأله بنزین مواجه شدیم، به عنوان رئیس کمیسیون فرهنگی، نامه‌ای به رئیس جمهور نوشتم که بازتاب رسانه‌ای هم داشت. در این نامه نوشتم که یکی می‌گوید همه سهم این مسائل برای ترامپ است که از برجام خارج شد؛ یکی دیگر می‌گوید دولت مقصر است؛ یکی می‌گوید مجلس مقصر است، یکی می‌گوید اقتصاد با بیماری زمینه‌ای که دارد مقصر است. پیشنهاد من این بود که کمیته‌ای تشکیل دهید و سهم عوامل مختلف را مشخص کنید. شنیدم که بعد به دفتر ایشان ارجاع شد و برای خیلی از مسائل کاری انجام نشد.

باید سهم عوامل مختلف مشخص شود. و اینکه ما با برخی از نمایندگان حرف‌مان این بد که اقتصاددان‌ها با دیدگاه‌های مختلفی هستند از نهادگرا تا بازار آزاد و همه اینها از وضع موجود ناراضی هستند. همه را دعوت کنیم در یک اتاق و بگوییم تا راه حل مشترک برای حل مشکلات اقتصادی ایران پیدا نکردید، این در باز نمی‌شود. عصاره نظر متخصصان اقتصاد را در بیارویم و میزان ریسک اجتماعی تصمیمات هم توسط جامعه‌شناسان بررسی شود. یعنی گفته شود اگر این سیاست اجرا شود، چه میزان ریسک اجتماعی دارد؛ بعد همان ریسک هم تعدیل شود. خودمان هم که نماینده هستیم، یک کمپین «نه به کاندیداتوری» راه بیندازیم و بگوییم بنا نداریم کاندیدا شویم؛ فقط می‌خواهیم این تصمیم اجرا شود. دولت هم بگوید چه در دوره بعد رأی بیاورم چه نیاورم، این تصمیم باید اجرا شود.

یعنی به عنوان طبیبی که نسخه‌ای برای بیمار می‌پیچد و بیمار هم به او اعتماد دارد، نهایتش این است که بیمار به طبیب دیگری هم مراجعه می‌کند؛ اما مردم دیگر به پزشک بد و بیراه نمی‌گویند. در مقابل، وقتی ما بدون توجه به نظر مردم، بدون نظر کارشناسان، بدون نظر اقتصاددان‌ها و جامعه‌شناسان، یک قیمت را بالا می‌بریم یا تصمیمی می‌گیریم، در واقع یک ریسک نامعلوم را به مردم تحمیل می‌کنیم؛ ریسکی که اصلاً معلوم نیست راه‌حلش چیست.

یک‌بار در مجلس هفتم، روش منطقی، قانونی و عقلانی افزایش حامل‌های انرژی را متوقف کردیم و هنوز هم داریم هزینه آن تصمیم را می‌دهیم. بالأخره یک جا باید این مسائل مدیریت، کنترل و حل شود و تمام شود.

یکی از عواملی که اجازه نمی‌دهد مسائل حل شود و شاید بعضی‌ها از شنیدنش ناراحت شوند، این است که افرادی از همین حالا کت ریاست‌جمهوری پوشیده‌اند، کت وزارت، کت معاونت رئیس‌جمهور، کت نمایندگی مجلس پوشیده‌اند و حتی پایین‌تر از این‌ها را برای خودشان یا اطرافیان‌شان آماده کرده‌اند. این نگاه باعث می‌شود یکی بگوید اگر این کار الآن انجام شود، به نام دیگری تمام می‌شود؛ بگذار انجام نشود تا من برسم و خودم انجام بدهم. دیگری هم همین نگاه را دارد. این نگاه، به‌جای گفت‌وگو و حل مسأله، باعث می‌شود از ظرفیت‌ها محروم شویم. در حالی که اگر مسأله حل شود و ایران رونق بگیرد، برای همه ما فرصت خدمت وجود دارد. متأسفانه گاهی حاضر می‌شویم گره در کار مردم باقی بماند، اما از بسیاری از ظرفیت‌ها و فرصت‌ها و حتی برخی نیروهای توانمند استفاده نکنیم؛ فقط به این دلیل که مبادا آن فرد مطرح شود.

اگر آقای دکتر پزشکیان واقعاً به منطق استفاده از نظر کارشناسان پایبند باشد، باید در حوزه معیشت و اقتصاد از همه ظرفیت‌ها استفاده کند؛ نه جلسه‌هایی که فقط برای جلسه برگزار می‌شود و خروجی ندارد. باید جلسات جدی و مؤثر باشد، بعد نتیجه با مردم در میان گذاشته شود و با کمک مردم مشکلات حل شود.

وضعیت حجاب را نگران‌کننده می‌دانید؟

مازنی: از دو جهت این موضوع نگران‌کننده است و من نگرانم. یکی از این جهت که برخی در حاکمیت تمام تصورشان این است که با تقابل، با برخوردهای از موضع تحکم و با همان روش‌های قدیمی مثل گشت ارشاد و امثال آن می‌شود مسأله را حل کرد؛ که به نظر من این واقعاً نگران‌کننده است. دوم، از موضع کسانی که اساساً مسأله‌شان این نیست که نوع پوشش زنان ما چه باشد، بلکه مسأله‌شان این است که به هر حال، از فرصتی که از سال ۱۴۰۱ به این‌طرف به وجود آمده، برای حرکت به سمت برهنگی استفاده کنند. از این جهت هم من نگرانم.

و الّا در این حد که خیلی‌ها هستند که از نظر عفت، پاکدامنی و حتی از نظر نماز و روزه شاید کاملاً مقید باشند، اما به هر دلیلی مثلاً در حد پوشش موی سرشان مشکل داشته باشند، این میزان، به نظر من، در مقایسه با آن اختلاس‌ها، آن سوءاستفاده‌ها و آن ضربه‌هایی که بعضی‌ها در لباس روحانیت یا در لباس مسئول جمهوری اسلامی به اعتماد مردم می‌زنند، مسأله‌ی بزرگی نیست. قبلاً هم خیلی از کسانی که الآن کلاً روسری ندارند، به هر حال تا یک بخشی از سرشان روسری می‌گذاشتند. از نظر شرعی هم ما هیچ فقیهی نداریم که فتوایش این باشد که چند تار مو یا حتی کل موی سر، به‌تنهایی معیار مشروع یا نامشروع بودن باشد؛ آن موقع می‌گفتیم بدحجاب، حالا می‌گوییم بی‌حجاب. این اندازه، به نظر من، جای نگرانی ندارد.

اگر نگاه‌ها کاملاً فرهنگی باشد و از آن طرف مراقبت شود که عناصری که عقده‌ای هستند و اساساً در دایره عفت و پاکدامنی زنان کشور ما قرار ندارند، نتوانند از این فضا سوءاستفاده کنند، مسأله قابل مدیریت است.

مثل کسی است که یواشکی از یک مغازه مثلاً یک شکلات برمی‌دارد؛ بچه‌ها گاهی در کودکی چنین کاری می‌کنند، چون مثلا پدرش پول نمی‌دهند. صاحب مغازه یک‌وقت می‌تواند مچش را بگیرد و داد بزند و بگوید پسر فلانی، دختر فلانی، تو دزدی! یک‌وقت هم می‌تواند یواشکی صدایش کند و بگوید من متوجه شدم شکلات برداشتی، بعدش هم بگوید این کار را دیگر تکرار نکن.

به نظر من، نکته اصلی و مهم همان چیزی است که مقام معظم رهبری در هر سخنرانی بعد از جنگ بر آن تأکید کرده‌اند؛ یعنی حفظ انسجام ملی. هر چیزی که بخواهد انسجام ملی را آسیب بزند، به نظر من خلاف است؛ از جمله دو قطبی‌هایی که ممکن است ایجاد شود. یعنی باید با ادبیات درست و چهارچوب صحیح حرکت کرد، نه با رفتارهای هیجانی و دو قطبی‌ساز. بعد هم که دستگاه‌های مسئول وقتی می‌خواهند از شما سؤال کنند، بگویید من سکته کردم و قلبم درد گرفت و از طرف دیگر یک عده بگویند چرا باید از کسی به دنبال مواضع نظام است، بازجویی کند! این کار صحیح نیست.

 نکته‌ آخر مسأله‌ای است که همیشه در مورد آن شما را اذیت می‌کنند و آن هم سلفی گرفتن با موگرینی است. قصه این چه بود؟

مازنی: من سلفی نگرفته بودم. ماجرای آن عکس این بود که در مراسم تحلیف آقای روحانی، نمایندگان با برخی مهمانان ویژه، از جمله نماینده اتحادیه اروپا، عکس می‌گرفتند. بحث برجام در آن زمان هنوز به مشکل نخورده بود و مردم علاقه داشتند ارتباط بیشتری با اروپا برقرار شود. به خصوص اروپا که بعد از انقلاب اسلامی، سیاست خارجی ما به‌طور نانوشته با اروپا نوعی تعادل داشت؛ چون از یک طرف شوروی و از طرف دیگر آمریکا مشکل ایجاد می‌کردن اما اروپا چون چندین کشور بودند، یک جاهایی رفتارهای بدی داشتند اما سعی ما این بود که با مجموعه اتحادیه اروپا مسائل‌مان را با آنها بالآنس کنیم و رابطه‌مان را حفظ کنیم.

در آن فضا، من از آقای قشقاوی خواستم که اگر امکان دارد، از صحبت من با نماینده اروپا یک عکس بگیرند. عکس را گرفتم و در کانال تلگرامم گذاشتم و نوشتم نشانه علاقه ملت ایران به ارتباط با قاره سبز.

و چه قدر هم تهاجم شد.

مازنی: اما بعد از آن، نمایندگان دیگری هم آمدند و اتفاقاتی هم صبح افتاد. هیئت رئیسه بین مهمان‌ها چه داخلی و چه خارجی و نمایندگان، میزهایی گذاشته بود که کلا ارتباط را قطع کرده بود. من این را صبح توئیت کرده بودم که این نگاه خوبی نیست. انگار که اینها افراد متمدنی هستند که جلو نشستند، رئیس جمهور و مقامات داخلی و مهمان‌های خارجی و یک مشت افراد غیرمتمدن هم آن عقب نشستند و ممکن است با هم تعامل کنند! حالا می‌خواستند چه‌کار کنند؟ یک احوال‌پرسی کنند و شاید یک عکس یادگاری بگیرند؛ بیشتر از این که نبود. از یمن بودند، از اروپا بودند، از آفریقا بودند، از جاهای مختلف آمده بودند.

اما این کار باعث شد که اصلاً این آدم‌ها از هم فاصله بگیرند و نتوانند کنار هم بایستند و عکس بگیرند. او آن طرف است و نمایندگان این طرف. حتی بعضی از نمایندگانی که می‌خواستند خودشان عکس بگیرند، می‌دیدند که به‌صورت خویش‌انداز یا سلفی هم عملاً نمی‌شود عکس گرفت. البته یکی از نمایندگان چنین کاری را انجام داده بود که خودش فردای عذرخواهی کرد. اما من سلفی نگرفته بودم. حالا این‌که صداوسیما چقدر به این مسأله دامن زد و آن را بزرگ کرد، و مسأله را سیاسی و جناحی کردند، بگذریم. شاید اگر امروز هم پیش بیاید، باز هم چنین اتفاقی بیفتد و مسأله خاصی نیست.

اما نکته مهم این است که به خصوص در مورد مقامات خارجی و مراسم رسمی، وارد فضاهای جناحی نشدن اهمیت دارد. در مورد انتخابات شوراها نگران عدم استقبال مردم هستید؟

مازنی: من نگرانی از این ندارم که مردم شرکت نکنند. حق مردم است که تصمیم بگیرند و مشارکت کنند یا نه. اما تجربه نشان داده هرجا مشارکت مردم کم بوده، بعدها مردم از وضعیتی که پیش آمده رضایت نداشتند. طبعا اگر اکثریت مردم در انتخابات شرکت نکنند، اقلیت رأی خواهد آورد. این اقلیت هم که رأی بیاورد، با این ترکیبی که الآن شاهدش هستیم، در برخی مراکز قدرت، حتما به نفع مردم نخواهد بود. خواهشم این است که از الآن هم حاکمیت و هم احزاب، به‌ویژه که این بار انتخابات به شکل تناسبی برگزار می‌شود ـ البته این دوره فقط در تهران ـ به مردم یادآوری کنند که مشارکت اهمیت دارد. نباید گفته شود که مثلاً من در یک روستا هستم و هر کسی انتخاب شود، چه فرقی ندارد. حتی در یک روستا، اگر فردی امین، صادق و توانمند انتخاب شود، هم از نام شورا به نیکی یاد خواهد شد و هم عملکردش می‌تواند در بخش، شهر و شهرستان تأثیرگذار باشد. این مسأله در سطوح مختلف اهمیت دارد.

اصل هفتم قانون اساسی، در ماده ۴ به اسلام، ماده ۵ به ولایت فقیه، ماده ۶ به اتکا به آرای ملت و ماده ۷ به شوراها اشاره دارد. قانون اساسی شوراها را به شکل هارمونیک با مجلس شورای اسلامی، شورای استان و شورای شهرستان مطرح کرده است، اما در حال حاضر شوراهای ما این ارتباط را ندارند و این نکته مهم قانون اساسی است. با این نگاه، ان‌شاءالله در انتخابات شوراها مشارکت کنیم؛ هم برای حفظ انسجام ملی در داخل و خارج کشور مؤثر است و هم هرچه مشارکت مردم بیشتر باشد، افراد شایسته‌تر انتخاب می‌شوند.

خیلی ممنون. از شما سپاسگزارم که در این گفت‌وگو شرکت کردید و آرزوی توفیق برای شما دارم. ان‌شاءالله مردم بزرگوارانه پای کار انتخابات خواهند آمد چرا که خیلی بهتر از ما می‌دانند که یک انتخابات پرشور نه تنها امنیت ملی را تضمین می‌کند، بلکه نشان‌دهنده انسجام داخلی ما نیز هست و می‌تواند پیام روشنی برای دنیا داشته باشد. خیلی ممنون که با ما همراه بودید. از حسینیه جماران با شما خداحافظی می‌کنیم و التماس دعا داریم.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.