‌نکته‌ی مهم این است که نگاه شرق‌شناسانه و استعماری در این فیلم بازتولید نشده است. در نگاه شرق‌شناسانه، هرچه بدبختی و فلاکت در ملل شرق است، منشأ درونی دارد. از خودشان است. از فرهنگ و سنت‌ها و باورهایشان. اینها مانع اصلی پیشرفت است. شخصیت‌های سنتی مزاحم توسعه هستند.

به گزارش جماران؛ شهاب اسفندیاری، رئیس دانشگاه صداوسیما در یادداشتی در شبکه اجتماعی اکس نوشت:

فیلم «در سایه‌ی سرو» را دیدم و باید بگویم که برداشتم از فیلم با نگاه دوستانی که شدیداً به فیلم حمله کردند، متفاوت است. به نظرم این فیلم نقطه‌ی عطفی در فیلم‌های به اصطلاح «جشنواره‌ای» و گفتمان‌ رایج روشنفکری است.

‌نکته‌ی مهم این است که نگاه شرق‌شناسانه و استعماری در این فیلم بازتولید نشده است. در نگاه شرق‌شناسانه، هرچه بدبختی و فلاکت در ملل شرق است، منشأ درونی دارد. از خودشان است. از فرهنگ و سنت‌ها و باورهایشان. اینها مانع اصلی پیشرفت است. شخصیت‌های سنتی مزاحم توسعه هستند.

‌معمولاً همه‌ی بدی‌ها در شخصیت یک «پدر خبیث و بد ذات» مجسم می‌شود. تضاد و درگیری دائمی بین نسل جدید و نسل قدیم تحت عنوان «تضاد سنت و مدرنیته» صورت‌بندی می‌شود. بدیهی است چنین تضاد دائمی به نفع استعمار است. اگر نسل جدید و قدیم افق مشترکی پیدا کنند، منافع استعمار به خطر می‌افتد.

‌ترسیم خانه و وطن به مثابه‌ی زندانی که در آن زنان و جوانان اسیر تعصبات کور و باورهای جاهلانه‌ی پدرانی منفعت‌طلب و خودخواه هستند، و هیچ راه و چاره‌ای برای تغییر شرایط ندارند، تاکنون مضمون غالب آثاری بوده که بر اساس گفتمان استعماری تولید شده و در جشنواره‌های غربی تحسین شده‌اند.

‌نکته‌ی مهم این که این آثار در ترسیم دلایل وضع موجود، هیچ سهمی برای مداخله، اشغال‌گری‌ و جنایات بیگانگان قائل نمی‌شدند. در واقع این آثار فرصت یک سفیدشویی کامل از تاریخ سیاه استعمار فراهم می‌کردند تا مخاطب غربی بتواند از جایگاه برتر اخلاقی قطره اشکی بر فلاکت مردمان شرق بریزد.

‌فیلم «در سایه‌ی سرو» از چند انحراف و آفت تاریخی در آثار هنری و جشنواره‌ای عبور کرده و طلیعه‌ی یک نگاه جدید است. در این فیلم برخلاف گفتمان رایج روشنفکری، نقش «دشمن» در وضع موجود نه تنها نادیده انگاشته نشده، بلکه به صراحت به عنوان عامل اصلی وضع موجود به رسمیت شناخته شده است.

‌شخصیت «پدر» در این فیلم، برخلاف انبوهی از آثار استعمارزده در سینمای ایران، یک شخصیت ذاتا خبیث و پلید نیست. یک انسان عاطفی و دلسوز خانواده‌اش است که خود قربانی جنایت دشمن است. هم همسرش را در حملات دشمن از دست داده، هم آرامش روح و روانش در آن حملات هولناک آسیب دیده است.

‌دختر پس از سال‌ها مراقبت و پرستاری پدر، آنگاه که خسته از سختی‌ها عزم سفر دارد، با یک مسئله‌ی بزرگ و حیاتی مواجه می‌شود. تصمیم می‌گیرد بماند و برای این مسئله راه حلی پیدا کند. در واقع پدر و فرزند یک «پروژه‌ی مشترک» پیدا می‌کنند و از یک تضاد و تنش دائمی عبور می‌کنند.

‌فیلم «در سایه‌ی سرو» چارچوب فرمی و روایی و زیبایی‌شناسی بصری خود را بر پایه‌ی نگاهی اگزوتیک به سنت و انگاره‌ی  «تضاد سنت و مدرنیته» بنا نکرده است. دختر در خانه دارِ قالی‌بافی دارد. حتی هنگامی که به عزم سفر بار می‌بندد و شال بر سر می‌کند، برای پدر سفره‌ی صبحانه چیده است.

‌پدر هم، با وجود آسیب‌های روانی بجا مانده از جنگ، روحش برای دختر پر می‌کشد. آنگاه که دختر عزم سفر دارد روح او در تصویرسازی خلاقانه‌ای به دختر می‌گوید «دورت بگردم». آنگاه که تلاش‌ها برای حل مسئله و نجات نهنگ به نتیجه نمی‌رسد، باز با فداکاری پدر است که مشکل حل می‌شود.

‌درخت سرو، آن نماد کهن ایرانی که دلالت بر ایستادگی و استقامت دارد در فیلم همان پدر است که سایه‌ی او در نمایی از فیلم بر سر دختر می‌افتد. همان‌گونه که در زمان جنگ در برابر حمله‌ی هواپیماهای دشمن می‌ایستد، امروز هم با سلاح خود پرندگان مهاجم را دور می‌کند.

‌البته مشارکت و فداکاری پدر در نجات نهنگ، پس از آن رخ می‌دهد که او این «واقعیت جدید» و «مسئله‌ی بزرگ» و تلاش و تکاپوی دختر برای حل آن را مشاهده می‌کند. از کنج خلوت و انزوا با یادگارهای گذشته خارج می‌شود و برای حل مسئله‌ای حیاتی و مربوط به امروز به اعماق (دریا/جامعه) می‌رود.

‌در گفتمان استعماری مردمان شرق موجوداتی عجیب و غریب هستند و مشکلاتی خاص دارند که مربوط به فرهنگ آنها است. اما در فیلم «زیر سایه‌ی سرو» مسائلی که پدر و دختر با آن مواجه هستند برای همه‌ی جهانیان آشنا است و مسئله‌ی مشترک بشری است: بیماری PTSD و موضوع حفظ محیط زیست.

‌در حالی که در گفتمان استعماری، راهِ پیشرفت از مسیر «پدر کُشی» می‌گذرد و در اغلب آثار هنری و ادبی استعمارزده ترویج «نفرت از پدر» یک رکن اصلی است، «در سایه‌ی سرو» موفق شده این قفل ذهنی را باز کند و نشان دهد که پیمودن راه نجات جز با هم‌دلی و هم‌افزایی نسل قدیم و جدید ممکن نیست.

‌موفقیت فیلم «در سایه‌ی سرو» در مراسم اسکار و دست خالی برگشتن فیلم «دانه‌ی انجیر معابد» هم رخداد بسیار نمادینی بود. سازندگان فیلم اول، در ایران ماندند و اثری بدیع و خلاقانه با نگاهی بومی و ملی ساختند به نام ایران و راهی نشان دادند تا دست به دست هم دهیم برای حل مشکلات وطن. ‌سازندگان فیلم دوم رفتند زیر بیرق یک دولت اروپایی و با فیلمی آکنده از کلیشه‌های شرق‌شناسانه و استعماری و ترویج «پدر ستیزی» و «پدر کُشی» عملا به توجیه جنگ و تحریم علیه ایران و سفیدشویی جنایات دشمن پرداختند. به نظر می‌رسد حتی اعضای آکادمی هم چنین نگاه خفت‌باری را نپسندیدند.

‌پ.ن: کتاب «نگاه خیره»، برگرفته از پایان‌نامه‌‌ی کارشناسی ارشد یکی از دانشجویان سابق ما در دانشکده‌ی سینما و تئاتر، چارچوب مفیدی برای تحلیل انگاره‌های شرق‌شناسانه و استعماری در سینمای ایران ارائه می‌دهد.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.