ابوالحسن اتابکی، دانشآموخته زبانهای باستانی و دکتری تاریخ از کشف دومین کتیبه پهلوی کتابی متعلق به دوره ساسانی در محوطه نقش رستم فارس خبر داد.
به گزارش خبرنگار جماران، این کتیبه بر روی استودانی در پشت آرامگاه خشایارشا کشف شده و علیرغم آسیبهای فراوان ناشی از گذر زمان، بخشی از آن قابل خواندن و ترجمه است. متن این کتیبه چنین است: «این دخمک (استودان)، مهرگشنسپ انوشهروان است؛ بهشت بهرهاش باد.»
اتابکی با اشاره به پیشینهی مطالعات در این زمینه گفت: «پیشتر نیز سنگنوشتهای بر گور در همین محوطه کشف کردیم که با همکاری سرکار خانم نجمه ابراهیمی در نشریه تخصصی «پیام باستانشناس» دانشگاه ابهر منتشر شده است.»
این باستان شناس دوره ساسانی در ادامه درباره جایگاه استودانها در آیین زرتشتی دوره ساسانی توضیح داد: «در این دوره، استودانها بهعنوان فضایی طاقچهای یا هلالی در دل صخرهها ساخته میشدند. پس از آنکه گوشت پیکر مردگان به وسیله پرندگان لاشخور و حیوانات درنده در دخمههای آفتاب از میان میرفت، استخوانهای پاکشده به این استودانها منتقل میشدند. این شیوه تدفین همراستا با آموزههای زرتشتی و باور به پاکی عنصر خاک بود.
اتابکی با بیان این مطلب که بیشتر استودانهای باقی مانده در فلات ایران از دوره ساسانی در کوهستانهای دشت مرودشت(اطراف شهر استخر و نقش رستم) واقع شدهاند، گفت: این نشان از اهمیت این مکان در نزد ساسانیان به عنوان زادگاه آیینی دارد. از سوی دیگر این مکان به عنوان خاستگاه میهنی و آیینی، مرکز علوم و کتابت، محل اسناد و گنجینههای دولتی و تبلوری از قدرت بزرگان و خاندانهای نژاده در دوره ساسانی تا چندین سده پس از اسلام به شمار میرفته است.
او با توضیح این که در دوره ساسانی به طور نسبی، استودانها(استخوان دانها) به «فضاهایی منفرد تاقچهای یا هلالی شکل» گفته میشد که در دیواره عمودی صخرهها و صخره کندهها ایجاد میشدند، تشریح کرد: هنگامی که استخوانهای مردگان بوسیله حیوانات درنده و پرندگان لاشخوار در «دخمههای آفتاب» از گوشتِ تن تهی میشد، این استخوانهای آفتاب خورده و پاک شده به مکانهای مختلف تدفین انتقال داده میشد که یکی از این روشهای تدفین در دوره ساسانی، گذاشتن استخوانها در استودان بود.
به گفته این پژوهشگر شکلگیری این شیوه تدفین با فراگیری آموزههای زرتشتی در فلات ایران و همگونی دین و دولت رواج یافت که از بُعد سیاسی با تشکیل حکومت فرته داران«نگهبانان آتش» در پارس و خاندان آتروپات در آذربایجان بعد از دوره هخامنشی به منصه ظهور رسید.

او افزود: این حکومتها که نخستین بارقههای دیانت زرتشتی را در جغرافیای سیاسی فلات ایران رقم زدند به تقلید از آرامگاههای شاهان بزرگ هخامنشی به رواجِ گوردخمهها و استودانهایی سازگار با آموزه های دین زرتشتی در دل کوهستان ها و صخره ها پرداختند.
اتابکی نمونه بارز این گوردخمهها در فارس را گوردخمه«دائو دختر» فهلیان، «گوردخمه فالونک» مرودشت، «آرامگاه ناتمام چاشتخور»، «گوردخمه های آخور رستم و تنگ زندان»، در جنوب تخت جمشید، گوردخمه شرق نقش رستم و در مناطق غربی فلات ایران «گوردخمه های(به اشتباه)منسوب به مادی و در اصل بعد از دوره هخامنشی» همچو «گوردخمه سکاوند»، «قیزقاپان»، «کورخ کیچ»، «دکان داود» و.....اعلام کرد.
اتابکی توضیح داد:قداست و پاکی عنصر خاک در مواجهه با تازش دیو نسو که بر پیکر مرده هجوم میآورد و باعث ناپاکی کالبد میشد باعث این نگرش شد که پیکر درگذشتگان بهدینان زرتشتی میبایست تا حد امکان از این عنصر مقدس(خاک) دور بماند.
«نَسو» نام دیوی است که بر تنِ مرده میتازد و آن را ناپاک میکند. این دیو هنگامی که در تن کسی حلول میکرد، آن فرد میمرد.او ناپاکترین و خطرناکترین دیوها بود. به همین جهت به همان اندازهای که این دیو ناپاک و نجس و خطرناک بود، پیکر مرده هم نجس و خطرناک محسوب میشد و هر کس از سه قدمی به مردهای نزدیکتر میشد، ناپاک شده و لازم بود مراسم دیوزدایی و برشنوم که غسل میت بود دربارهاش انجام شود تا پاک شود.
اتابکی ادامه داد: با این نگرش، گستره فراوانی از تدفینهای متداول با آیین زرتشتی از جمله استودانها (که خود نمونه دگرگون و کوچک شده گوردخمهها بودند)، در برخی از نواحی جنوبی، بویژه در سرزمین پارس شکل گرفتند.
او یادآور شد: برخی از این استودان دارای سنگ نوشتههایی به خط پهلویِ کتابی هستند که در اطراف یا کنار آن به نگارش در آمدهاند.