ورود احمد الشرع، رئیسجمهور جدید سوریه و رهبر پیشین هیئت تحریر الشام (HTS)، به واشنگتن برای دیدار رسمی با پرزیدنت دونالد ترامپ، بیش از آنکه یک رویداد دیپلماتیک عادی باشد، یک نقطه عطف ژئوپلیتیکی است که قواعد بازی در خاورمیانه را از نو مینویسد. این لحظه، نمود عریان و جسورانه مکتب واقعگرایی (Realpolitik) است؛ جایی که مصالح استراتژیک بر دغدغههای اخلاقی و ارزشهای اعلامی پیشی میگیرد.
معمای واشنگتن ؛ منطق معامله (The Realpolitik Imperative)
ورود احمد الشرع، رئیسجمهور جدید سوریه و رهبر پیشین هیئت تحریر الشام (HTS)، به واشنگتن برای دیدار رسمی با پرزیدنت دونالد ترامپ، بیش از آنکه یک رویداد دیپلماتیک عادی باشد، یک نقطه عطف ژئوپلیتیکی است که قواعد بازی در خاورمیانه را از نو مینویسد. این لحظه، نمود عریان و جسورانه مکتب واقعگرایی (Realpolitik) است؛ جایی که مصالح استراتژیک بر دغدغههای اخلاقی و ارزشهای اعلامی پیشی میگیرد.
برای یک ناظر تاریخ، این رویداد یادآور این اصل بنیادین است که در عرصه سیاست خارجی، « منافع ابدیاند، نه دوستان یا دشمنان». ایالات متحده آمریکا، در مواجهه با چالشهای سیستمیک در خاور نزدیک، ناچار شده است از دکترین اخلاقی-حقوق بشری فاصله بگیرد و به « شیطان بهتر» روی آورد.
تصمیم واشنگتن برای خروج نام الشرع و وزیر کشورش از لیست تروریسم، لغو جایزه ۱۰ میلیون دلاری و پذیرایی از او در بالاترین سطح، نه یک تحول اخلاقی در الشرع، بلکه یک تغییر محاسباتی عمیق در واشینگتن را نشان میدهد. محور این محاسبه در سه نقطه کلیدی خلاصه میشود:
۱. عقب راندن محور مقاومت
طی دههها، سوریه تحت حاکمیت حافظ و بشار اسد، یک ستون فقرات حیاتی برای پروژه منطقهای ایران و اهرم اصلی نفوذ روسیه در مدیترانه بود. با سقوط اسد در دسامبر ۲۰۲۴ و به قدرت رسیدن الشرع، یک فرصت تاریخی برای « جدا کردن » دمشق از تهران و مسکو به وجود آمد.
هنری کیسینجر استدلال میکرد که ثبات جهانی نه با ایدئالیسم، بلکه با توازن قدرت حاصل میشود. از این منظر، الشرع، که انگیزههای ایدئولوژیک و وجودی برای فاصله گرفتن از متحدان سابق اسد دارد، ابزاری قدرتمند برای تضعیف توازن موجود به نفع غرب است. گزارشهای مبنی بر عدم تمدید قرارداد اجاره پایگاه دریایی طرطوس به روسیه و توقیف محمولههای تسلیحاتی برای حزبالله لبنان توسط دولت جدید سوریه، شواهد عینی این چرخش استراتژیک هستند. الشرع، که تمرکز خود را بر بازسازی داخلی گذاشته، فعلاً به یک سوریه غیرهمسو تمایل نشان میدهد؛ اقدامی که بهطور مستقیم منافع راهبردی ایالات متحده و شرکای منطقهای آن را تأمین میکند.
۲. تثبیت مبارزه با داعش
یکی از اصلیترین محورهای مذاکرات ترامپ و الشرع، پیوستن رسمی دمشق به ائتلاف تحت رهبری آمریکا علیه داعش است. برای واشنگتن، صرفنظر از سوابق الشرع، یک شریک بومی که تجربه جنگی دارد و متعهد به حفظ ثبات داخلی است، یک ضرورت عملیاتی محسوب میشود. از منظر امنیتی، جلوگیری از احیای داعش در خلاء قدرت، اولویتی است که بر نگرانیها درباره سابقه تروریستی الشرع برتری دارد.
۳. حل معضل تحریمها و بازسازی
سوریه، پس از ۱۴ سال جنگ داخلی، نیازمند بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار برای بازسازی است. ترامپ با لغو تحریمهای اجرایی و حمایت از لغو تحریمهای سازمان ملل و تحریمهای بریتانیا/اتحادیه اروپا، اهرم فشار عظیمی را در اختیار الشرع قرار داده است. در ازای این کمک حیاتی، آمریکا انتظار دارد که الشرع در مورد آمریکاییهای مفقودشده و تسلیحات شیمیایی همکاری کند؛ این یک معامله شفاف بر اساس مبادله منافع است.
چالش اخلاقی - سابقه خونین و نگرانیهای حقوق بشر
در مقابل منطق بیرحمانه واقعگرایی، نباید صدای مکتب دیپلماسی لیبرال را خاموش کرد؛ صدایی که میپرسد: « هزینه انسانی این معامله چقدر است؟» برای کسانی که دیپلماسی را ابزاری برای کاهش رنج بشر و پیشبرد دموکراسی میدانند، پذیرش فردی با سابقه الشرع، ضربهای مهلک به اعتبار ایالات متحده در زمینه حقوق بشر است.
۱. جنایات جنگی و انکار فراگیری
الشرع، که از یک جنگسالار جهادی به یک دولتمرد تبدیل شده است، در تلاش برای ارائه یک چهره میانهرو است: کت و شلوار میپوشد، کراوات می زند، در سازمان ملل سخنرانی میکند و با ژنرالهای آمریکایی بسکتبال بازی میکند. اما سابقه او و گروهش مملو از نقض فاحش حقوق بشر است. سازمان ملل و نهادهای بینالمللی شواهدی از جنایات جنگی HTS گردآوری کردهاند.
نگرانی عمیقتر، مربوط به فراگیری (Inclusivity) سیاسی است. با وجود تلاشهای نمادین الشرع برای گنجاندن یک زن و اقلیتها در کابینه ۲۳ نفره، واقعیت ساختار جدید قدرت در سوریه، عمیقاً نگرانکننده است.
- حقوق زنان: نتایج انتخابات پارلمان جدید نشان داد که زنان تنها ۶ کرسی (از ۲۱۰ کرسی) را به دست آوردهاند. فعالان حقوق بشر هشدار میدهند که رژیم جدید ایدههای فوق محافظهکارانهای در مورد نقش زنان دارد.
- وضعیت اقلیتها: تهدید الشرع در سال ۲۰۱۴ مبنی بر عدم وجود جایگاهی برای اقلیتهای علوی، دروزی، شیعه و مسیحی، هرگز به طور کامل از بین نرفته است. بهویژه جامعه علوی، پایگاه سابق اسد، پس از سقوط حکومت هدف حملات و اعدامهای انتقامجویانه قرار گرفته و گزارش شده است که در ماههای اخیر بیش از ۲۵۰۰ نفر در خشونتهای فرقهای کشته شدهاند.
همه کارشناسان توسعه سیاسی بر این نکته اذعان دارندکه ثبات بدون مشروعیت و فراگیری، تنها یک توهم موقت است. اعطای چک سفید به الشرع برای بازسازی، در حالی که او نهادهای مدنی و دموکراتیک را سرکوب میکند، تنها به تثبیت یک استبداد جدید، هرچند بدون وابستگی به ایران و روسیه، منجر خواهد شد.
۲. تحریمهای سزار؛ منافع سرمایهگذاری در برابر حسابرسی
بحث داغ در کنگره آمریکا بر سر قانون تحریمهای سزار (Caesar Act) نماد این تضاد اخلاقی و استراتژیک است.
- لغو بیقیدوشرط (دموکراتها): طرفداران لغو بیقیدوشرط تحریمها (مانند سناتور شاهین) استدلال میکنند که این اقدام، تنها راه برای سرازیر شدن سرمایه و نجات مردم سوریه از فقر فزاینده است.
- لغو مشروط (جمهوریخواهان): طرفداران لغو مشروط (مانند سناتور گراهام) تأکید دارند که باید شرایطی برای پاسخگویی، احترام به حقوق بشر و حفظ ثبات وجود داشته باشد.
از دیدگاه حقوق بشری، لغو بدون شرط تحریمها، اهرم حیاتی جامعه بینالمللی برای فشار بر الشرع جهت انجام اصلاحات واقعی را از بین میبرد. لغو تحریمها در شرایطی که الشرع تنها « در ظاهر» میانهرو شده است، میتواند به عنوان پاداشی برای نقض حقوق بشر در گذشته تلقی شود.
الشرع در آئینه آمریکای ترامپ ،سوریه جدید ، اسرائیل و ایران ؛ چهار روایت از بقا
سفر الشرع به واشنگتن، هم زمان چهار روایت کاملاً مجزا از بقا را در خاورمیانه به تصویر میکشد:
۱. روایت ترامپ؛ معمار دیپلماسی بدون سابقه
از دیدگاه دونالد ترامپ، الشرع یک « فرد قوی» است که « کار بسیار خوبی» انجام میدهد. رویکرد ترامپ به دیپلماسی، بر پایه معاملات شخصی (Personal Deals) و نتایج ملموس (مانند تضعیف ایران و ثبات نسبی) است، نه پیشینههای ایدئولوژیک.
* اهداف ترامپ: ترامپ این دیدار را نه یک مأموریت اخلاقی، بلکه فرصتی برای کسب یک پیروزی خارجی بزرگ میداند: نمایش موفقیت سیاست فشار حداکثری بر ایران (با جدا کردن سوریه) و ایجاد یک شریک جدید در مبارزه با تروریسم، درست پیش از یک دور جدید از انتخابات داخلی.
* قدرت رهبری: ترامپ، همانطور که با دیگر رهبران اقتدارگرا عمل کرده، به دنبال برقراری یک ارتباط مستقیم و غیررسمی با الشرع است، با این باور که دیپلماسی شخصی او میتواند رفتار رژیم جدید را شکل دهد.
۲. روایت الشرع؛ از سلفیگری تا دولتمردی
برای احمد الشرع، این سفر اوج یک « تحول شگفتانگیز» است؛ تبدیل شدن از رهبر تحت تعقیب القاعده به اولین رئیسجمهور سوریه که پس از سال ۱۹۴۶ به کاخ سفید راه مییابد. هدف الشرع کاملاً عملگرایانه است:
*کسب مشروعیت بینالمللی: الشرع با ایستادن در کنار ترامپ، مشروعیت کامل سیاسی خود را در مقابل هرگونه مخالفت داخلی یا منطقهای به دست میآورد.
*تضمین منابع مالی: او به دنبال گشودن دروازههای سرمایهگذاری جهانی و کسب بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار برای بازسازی کشور است.
*تغییر روایت: او با جدا شدن کامل از گذشته سلفی خود، به دنبال تثبیت روایت جدیدی است: الشرع نه یک جهادی، بلکه یک منجی ملی و یک دولتمرد عملگرا است.
۳. روایت اسرائیل: تضمینهای امنیتی و اهرم فشار آمریکا
از منظر اسرائیل، که دغدغهاش امنیت مرزهای شمالی و جلوگیری از نفوذ ایران است، سقوط اسد و ظهور الشرع یک فرصت کمسابقه است.
* منفعت امنیتی: اسرائیل سالها به طور منظم به مواضع ایران و حزبالله در سوریه حمله میکرد. اکنون، الشرع، با تمایل به قطع ارتباط با تهران، عملاً همان هدف امنیتی اسرائیل را دنبال میکند.
*پیمان صلح: گزارشها حاکی از آن است که آمریکا در حال واسطهگری برای یک پیمان امنیتی بین سوریه و اسرائیل و پیوستن سوریه به پیمان صلح ابراهیم است؛ توافقی که میتواند برای اولین بار مرزهای این دو کشور را پس از دههها جنگ از تنش خارج کرده و به ثبات برساند.
* حضور نظامی آمریکا : برنامهریزی آمریکا برای استقرار یک پایگاه نظامی در نزدیکی دمشق (با هدف هماهنگی کمکها و نظارت بر تحولات بین سوریه و اسرائیل) ، نشان میدهد که واشنگتن مایل است با حضور فیزیکی خود، تضمینکننده این توافق امنیتی حیاتی باشد.
روایت جمهوری اسلامی ایران ؛ طرح محاصره و خیانت به مقاومت
از دیدگاه جمهوری اسلامی ایران، سفر احمد الشرع به واشنگتن، نه یک تحول داخلی در سوریه، بلکه مرحله نهایی یک طراحی ژئوپلیتیکی گستردهتر توسط آمریکا، اسرائیل، و متحدان منطقه ای آنها است که هدف اصلی آن، محاصره راهبردی و تضعیف « محور مقاومت» است.
در تحلیل تهران، این دیدار یک خیانت آشکار به آرمانهای مقاومت و ادامه همان سناریویی است که برای سالها با هدف انزوای ایران در منطقه دنبال میشد:
۱. تبدیل الشرع به ابزار ضد ایرانی
* نقش محوری : ایران، الشرع را فردی « خودفروخته، وطنفروش و دستآموخته اسرائیل» میداند که مأموریت اصلی او قطع بازوهای منطقهای ایران است. الشرع خود نیز ادعا کرده است که «بازوهای ایران در منطقه قطع شده است » و اعلام نموده که در آینده سوریه نقشی برای تهران قائل نیست.
* هزینههای مادی : یکی از مهمترین نگرانیهای عمومی در ایران، سرمایهگذاریهای عظیم مالی و انسانی است که در دوره اسد برای حفظ ثبات سوریه انجام شد و اکنون با یک تغییر رژیم ، یکشبه « از بین رفته» تلقی میشود. گزارشهایی مبنی بر تهیه شکایت دولت جدید دمشق علیه تهران برای دریافت ۳۰۰ میلیارد دلار غرامت، این دغدغه را تشدید میکند.
۲. تکمیل پازل محاصره و عادیسازی
* الگوی جدید منطقهای: تحلیلگران ایرانی معتقدند که سوریه میتواند «پایلوت» و الگوی ایجاد نظم جدید منطقهای مورد نظر آمریکا و متحدان عرب آن در خاورمیانه باشد. سفر الشرع، گامی در جهت گشودن فضا برای عادیسازی روابط سوریه با اسرائیل و تسلیم شدن در برابر خواستههای واشنگتن است.
*حضور نظامی آمریکا: اعلام آمادگی واشنگتن برای ایجاد حضور نظامی در پایگاههای هوایی دمشق یا رقه، از دیدگاه تهران نه تنها تضمین امنیتی برای اسرائیل است، بلکه هدف اصلی آن، کنترل مستقیم بر جغرافیای شام و ممانعت از هرگونه تلاش آینده برای احیای ارتباط راهبردی با تهران است. این اقدام بهعنوان تنگتر شدن حلقه محاصره اسرائیل در اطراف ایران تفسیر میشود.
۳. تضاد ذاتی با آمریکا
نظرات رهبران عالی جمهوری اسلامی بر این نکته تأکید دارد که اختلاف ایران و آمریکا، یک اختلاف ذاتی و ایدئولوژیک است، نه تاکتیکی. در این چارچوب، هرگونه نزدیکی بین سوریه جدید و واشنگتن، بهمثابه یک اشتباه بزرگ و اقدامی علیه منافع ملی و آرمانهای انقلاب اسلامی تلقی میشود. تهران معتقد است که رژیم الشرع، بهرغم لفاظیهای اولیه، نهایتاً به دلیل نبود ریشههای مردمی و بحرانهای داخلی، در نهایت به ایران نیازمند خواهد شد.
نتیجه گیری ؛ هزینه دیپلماسیِ بیپروا
سفر احمد الشرع به کاخ سفید، از دیدگاه آمریکا و اسرائیل یک پیروزی آشکار برای منطق قدرت و بقای سیاسی است. دولتمردان این دوکشور معتقدند این رویداد، میتواند پایان یک فصل تاریک (حکومت اسد) و آغاز یک پایداری منطقهای جدید (جدایی سوریه از ایران و روسیه) باشد.
اما از دیدگاه حامیان حقوق بشر در درون آمریکا ، هرگز نباید خطرات ناشی از پذیرش بیقیدوشرط فردی که دستانش به خون آلوده است را نادیده گرفت. دیپلماسی بیپروا که از جنایات جنگی چشمپوشی کند، ریسک عظیمی را به جامعه بینالمللی تحمیل میکند: تقویت الگوی استبداد و ترغیب دیگر بازیگران به این باور که اگر بهاندازه کافی استراتژیک باشید، جنایات گذشتهتان بخشیده میشود.
آزمون واقعی رهبری الشرع در آینده مشخص خواهد شد: آیا او در مسیری که ترامپ و دیگر رهبران غربی ترسیم کردهاند ( تضعیف محور مقاومت و کاهش نفوذ روسیه) باقی میماند، یا اینکه با تثبیت قدرت، بار دیگر به ریشههای ایدئولوژیک خود باز میگردد و حقوق و آزادیهای مردمی را که ادعای نجات آنها را دارد، پایمال خواهد کرد.
سوریه جدید، همانطور که کارشناسان هشدار میدهند، در بهترین حالت یک «آزمایش در حال شکلگیری» است. دنیا در این لحظه تاریخی، نباید با تمرکز صرف بر منافع ژئوپلیتیک، این واقعیت را نادیده بگیرد که ثبات پایدار، تنها زمانی حاصل میشود که حکومت جدید سوریه ، حداقل به حداقل اصول فراگیری و حقوق بشر پایبند باشد.
این دیپلماسی، یک معامله بزرگ است، اما هزینه اخلاقی و راهبردی آن، میراثی است که در سالهای آتی باید برای آن پاسخگو بود.
مسعود کاظمیان، کارشناس امنیت ملی