دکتر محمد محمودی کیا عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی در یادداشتی برای جماران به مناسبت حادثه دلخراش انفجار بندر شهید رجایی هرمزگان نوشت: قاب نظر اینک چه بغضآلود به میدان تصویرگری آمده! و تصاویر هر چند سوزان، ولی چه هنرمندانه داستان مهر مادر کهن پارسی را به نمایش گذاشته آن هنگام که امواج خروشان خلیج نیلگون فارس در تلاشی بیامان، برای رهاندن فرزندان در آتش مانده، بیتاب و مشتاق خود را به میانه شعلهها و بزم آتش میکشانند.
و دیگر بار خبری آمد از بال و پر گشودن غریبانه پرندگانی بلندنظر در آسمان ایرانشهری ما! پرواز عاشقانه و مستانه این بلندهمتان را که مینگری در قاب لحظات، نه پرواز که جز آغوش گشوده و مهر سخاوتمندانه مادری نمیبینی! مهر مادری پریشان روزگار و دلنگران از فرزندان از آغوش رها شده خویش؛ مرغکانی گرفتار در آتش نخوت روزگاران!
قاب نظر اینک چه بغضآلود به میدان تصویرگری آمده! و تصاویر هر چند سوزان، ولی چه هنرمندانه داستان مهر مادر کهن پارسی را به نمایش گذاشته آن هنگام که امواج خروشان خلیج نیلگون فارس در تلاشی بیامان، برای رهاندن فرزندان در آتش مانده، بیتاب و مشتاق خود را به میانه شعلهها و بزم آتش میکشانند. اما هزاران افسوس و آه که شوریدگی و بیتابی مادر غمین داستان ما، اینک تنها رهآوردش چشمانی آکنده از خون است و قلبی میراثدار انبوهی از اندوه بر دل نشسته!
روایتگری از غم چه سخت است و جانکاه! اینک این راوی درد، برای ابراز عواطف از آنچه عمق جانش را سوزانده و برای تمام آنچه بر وی گذشته، هیچ واژهای ندارد تا مکنونات قلبیاش را عیان گرداند.
گاه جز در تنهایی خود بیصدا سوختن، راهی نباشد از برای رهایی از اسارت غم؛ اختیاری نیست؛ باکی نیست؛ و این مرگ تدریجی در این زندان تنهایی، چه پر درد است و غمانگیز!
برای تمام آنان که سوختند و آهی شدند در میانه شعلهها؛ برای تمام آنان ققنوسها که تنها خاکستری از خود به یادگار گذاشتند، غریبانه پر گشودند و آوازی از خود نساختند، تنها آهی بر دل دارم و دستی بر تسبیح دعا.
و «آه»... همین یک واژه، هم فریاد است هم سکوت، هم زخم است هم مرهم.
و این خاکسترها، شاید روزی در نفسِ باد، نهالستانی شوند از واژههایی که هرگز نشنیدیم.