و ما آن شب باری دیگر مظلومیت فرزندان خمینی را به تماشا نشسته بودیم ...
پایگاه خبری جماران، استاد امیرحسین شکیبافر، به مناسبت عملیات کربلای 4 در یادداشتی نوشت:
به نظرم امشب مصادف با عملیات کربلای 4 باشد، چند کلمه به یاد آن روزها مینویسم.
شب عجیبی بود منورهای خوشهای قبل از شروع عملیات آسمان را پر کرده بودند؛ میشد به خوبی فهمید که عملیات لو رفته است. بچههای ما برای رفتن و برنگشتن قدم در میدان گذاشته بودند و چندان امیدی برای بازگشت نبود. هوا هم سرمای استخوان سوزی داشت در کمال ناباوری به جای ورود در اروند وارد کانالی در جوار اروند شدیم، نمناکی کانال و سرما دستهایمان را بیحس کرده بود. قبل از شروع کار سر شب خداحافظی عاشورایی داشتیم، هنوز شرمنده آن شب مصطفی هادیان هستم شاید از ضعف چشمانم استفاده کرده بود تا مرا غرق بوسه کند و از من حلالیت طلب نماید هر چند آن شب شهادت قسمتش نشد ولی کربلای پنج رسید به آنچه میخواست برسد.
بچههای همدان زدند به آب که یکباره دشمن، آنها را در آب به گلوله بست. صحنه وحشتناکی برپا شده بود، خشم آتش بوی شهادت گرفته بود و طنین گلولهها تن مظلومیت را میدریدند و عاشقی مقابل تیرهای زهرآلود سینه سپر کرده بود و عند ربهم یرزقون به آغوش میکشید. و ما آن شب باری دیگر مظلومیت فرزندان خمینی را به تماشا نشسته بودیم. صبح بود که آمبولانسهای لبالب از شهید و تنهای نازنین انباشته بر روی هم در حالی که تنها پاهای آنها از در آمبولانسها بیرون زده بود به طرف عقبه با سرعت حرکت میکردند.
کاش مثل من را ببخشند، کاش میشد به تلافی آن شب مصطفی، پاهایش را میبوسیدم و از او حلالیت میطلبیدم، کاش باز زمین میهمان آسمان میشد و دست ما هم به نخیل انسانیت میرسید. یادشان گرامی
*امیرحسین شکیبافر