به گزارش جماران، حریم امام نوشت: علامه سید ذیشان حیدر رضوی معروف به علامه جوادی از شخصیت های بارز جهان اسلام و تشیع بوده است. سید ذیشان حیدر رضوی در تاریخ 22 رجب المرجب 1357 هجری قمری دیده به جهان گشود.  ایشان پنجمین پسر مولوی سید محمد جواد رضوی بوده است ولی هر چهار برادرش  بیش از چند روز در این دار فانی نمونده اند  وقتی ایشان به دنیا آمدند مادرشان عهد کردند که  ایشان را به حضرت امام حسین علیه السلام میسپارم و برای تحصیل علم دین حوزه علمیه خواهم فرستاد.

خانواده علامه جوادی یکی از با شرف ترین  خانواده شهرک کراری، اله آباد  بوده است که نسلا بعد نسل امور رهبریت دینی مردم کراری را به عهده داشت. خانواده ایشان هم از طرف پدر و هم از طرف مادر از تبار پاک حضرت امام جواد علیه السلام بوده اند.

ایشان در سال 1378 قمری با دختر عمویش ازدواج نمودند. ایشان 3 پسر، "جواد العلماء حجه الاسلام سید جواد الحیدر جوادی دامت برکاته"، "استاد سید رضوان حیدر جوادی"، "رئیس الحجاج حجه الاسلام و المسلمین سید احسان حیدر جوادی (ره) متوفی 1439 قمری" و 4 دختر دارند. هم اکنون 3 تن از نوادگان ایشان شاغل به تحصیل علوم دینی در قم المقدسه هستند.

علامه جوادی در سال 2000 میلادی 15 آوریل مطابق با 1421 هجری قمری در روز عاشورا دهم محرم الحرام بعد از بیان مصائب و مقتل  و استشهاد حضرت سید الشهدا از دار فانی کوچ کرد. مرقد ایشان در قبرستان دریا آباد واقع در شهر اله آباد، قرار دارد.

سید ذیشان حیدر در سن کودکی زیر سرپرستی پدر بزرگوارش تحصیل علم دین را آغاز نموده بود و سپس در مدرسه آیت الله سید امجد حسین 6 ساله ابتدایی را در مدت  3 سال به تمام رساند. هم زمان با این دوره مذهبی دوره کلاسیک آموزشی مدارس هند را نیز به پایان رساند.

در این دوران،  نبوغ شگفت انگیز و استعداد سرشار خدا دادی او درخشید و تعجب آموزگاران خود  را  برانگیخت.

در سال 1369 برای ادامه تحصیل به مدرسه ناظمیه لکهنو پذیرش شدند و سرپرستی ایشان به عهده پسر عموی شان (حجت الاسلام و المسلمین سید علی عابد رضوی دامت برکاته- مقیم لندن) بوده است. آنجا هم دوره 7 ساله را در 5 سال تمام نمود.

ناگفته نماند که ایشان محدود به مدرسه ناظمیه نبود بلکه برای کسب علم به مدارس دیگر شهر لکهنو هم می رفت و با وجود سن کم، اساتید شان برایش احترام خاصی قائل بودند.

اساتید در شهر لکهنو

در شهر لکهنو ایشان از علماء برجسته هند کسب فیض نمودند همانند:

 حضرت آیت الله نجم الملک (ره)

 حضرت آیت الله سید ظفر الحسن(رہ)

 حضرت آیت الله مفتی محمد عباس(رہ)

 حضرت آیت الله سید محمد صادق(رہ)

 حضرت آیت الله وصی محمد(رہ)

 علامه سید عدیل اختر(رہ)

هجرت به نجف

برای ادامه تحصیل حجت الاسلام و المسلمین سید علی عابد رضوی (دامت برکاته) ایشان را به نجف اشرف دعوت نمودند. ایشان درس فقه، اصول، تفسیر، عقاید، فلسفه، عرفان، تاریخ و سیره اهل بیت (علیهم السلام)  را به نحو عالی به اتمام رساند و در مدت کوتاه در زمره علماء به شمار می رفت. همزمان با درس خواندن، تدریس طلاب هند و پاکستان را نیز به زبان اردو شروع کرد.

علامه جوادی در درس علماء برجسته آن دوره شرکت می نمودند و از آنها کسب فیض می کردند، ولی بیش از همه به درس های شهید صدر شرکت می نمود و آن قدر از شهید متاثر که در همان زمان طلبگی کتاب های او را به زبان اردو ترجمه می کرد. شهید صدر نیز برای ایشان احترام خاصی قائل بودند و به قول مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی " مرحوم استاد شهید صدر با ایشان علاقه خاصی داشتند" شهید صدر بر علامه جوادی شفقت پدری داشتند و به علامه جوادی القاب همچون "ولد الصالح، قره العین و ولد عزیز" را به کار بردند. ایشان به دست استاد بزرگوارش عضو حزب الدعوه الاسلامیه شدند و به همین خاطر حکومت طاغوت بعث ایشان را در عراق ممنوع الو رود کرده بود.

در هم این زمان بوده که علامه جوادی درس های امام خمینی را نیز شرکت می نمود و از افکار انقلابی او هم متاثر شد. ایشان مرحوم امام خمینی را به عنوان نایب و پیرو حقیقی اهل بیت می دانست و نیز در سخنرانی خود این را برای مردم بیان می نمود.

اساتید در نجف

در دوران حضور نجف الا شرف از شخصیت های کسب فیض کرده بودند که همه از افراد بزرگ آن روزگار بودند و اکثر شان زعامت اسلام را در دست داشتند، علماء همانند:

امام راحل حضرت آیت الله العظمی سید روح الله موسوی الخمینی(رہ)

الشهید حضرت آیت الله العظمی سید محمد باقر الصدر(رہ)

حضرت آیت الله العظمی سید محسن الحکیم(رہ)

حضرت آیت الله العظمی سید ابوالقاسم الخوئی(رہ)

شهید محراب حضرت آیت الله مدنی(رہ)

حضرت آیت الله تقی آل راضی(رہ)

حضرت آیت الله رامتی(رہ)

حضرت آیت الله مدرس افغانی(رہ)

 علامه جوادی(رہ) در سال 1385 ھ ۔ ق۔ به علت مریضی پدر بزرگوار از عراق به هند بازگشتند، هرچند شهید صدر به او فرموده بود که اگر ممکن باشد کسی را مامور به پرستاری پدر کند و خود ادامه تحصیل دهد ولی متاسفانه این کار ممکن نبود. در نامه به پدر علامه جوادی شهید صدر می نویسند که "شما فکر نکنید که سید حیدر به هند آمده است بلکه خود باقر الصدر آمده است". شهید درست فرموده بود چون تحولی که مرحوم علامه در جامع هند و پاکستان ایجاد کرده بود بدیهی است و بعد از ایشان هیچ کس نتوانسته چنین کار را انجام دهد.

علامه جوادی رهبریت دینی شهر اله آباد را برای 10 سال به عهده داشتند و در این دوره جامعه اله آباد را تبدیل به یک جامعه مذهبی و ادبی تبدیل نمود و موسسه های گوناگون را در آنجا بنا نمودند. در سال 1388 ھ۔ ق۔ ایشان با حضرت آیت الله سید ظفر الحسن، مولانا سید غلام عسکری و حجه الاسلام  سید کرار حسین رحمه الله علیهم اداره تنظیم المکاتب را تاسیس نمودند. بیش از 900 مکاتب تحت اشراف تنظیم المکاتب در سراسر هند و پاکستان  فعال هستند  و بعد از مولانا غلام عسکری قیادت تنظیم المکاتب را به عهده داشتند.

 در سال 1398 ھ۔ ق۔ مردم ابوظبی علامه جوادی را برای تبلیغ دین دعوت نمودند و ایشان در آنجا 21 سال امام جماعت مسجد رسول اعظم (ص) بوده و رهبریت جامعه شیعه اعم از اردو زبان و عرب زبان را به عهده گرفتند.

این زمان مساوی با پیروزی انقلاب اسلامی بوده است ایشان هر سال 22 بهمن ماه در شهر اله آباد جشن می گرفت و این جشن هنوز هم ادامه دارد.

ایشان در سال 1404 بنای مدرسه علمیه "جامعه امامیه انوار العلوم" را گذاشت و در سال 1420 هق۔ به کشور خود بازگشتند و از طرف مقام معظم رهبری برای نمایندگی معظم له در کشور هند برگزیده شدند و تا آخر حیات این مقام را به عهده داشتند. در مدتی که ایشان در شهر بمبئی بودند برای فلاح و بهبود مردم  اداره های مختلف همچون "اداره اسلام شناسی"، "ورلد اسلامک نت ورک"، "انجمن ائمه جماعت" و غیره را بنا نمودند تا نیازهای دینی و دنیوی مردم برطرف شود.

 مرحوم علامه جوادی(رہ) یک فقیه مجاهد، عالم ربانی، خطیب توانا اهل بیت علیهم السلام، مدّاح خاندان رسالت، حامی انقلاب اسلامی ایران، مفسر قرآن کریم، مترجم نهج البلاغه، شارح صحیفه سجادیه، مصنف نقوش عصمت، مربی قوم و ملت بوده است.

علامه جوادی صد ها  جلد کتاب را در زبان اردو، عربی و فارسی با قلم خود تحریر نمودند و حدود 100 جلد کتاب علماء برجسته اسلام را به زبان اردو ترجمه نمودند که جمعا بیش از 300 جلد کتاب می شود.

مهمترین خدمات علامه جوادی

رهبریت دینی کل جهان اردو زبان

 تاسیس اداره تنظیم المکاتب و جامعه امامیه انوار العلوم

ترجمه و تفسیر قرآن کریم (انوار القرآن)

ترجمه و شرح نهج البلاغه

ترجمه و شرح صحیفه سجادیه

ترجمه کلیات مفاتیح الجنان

تصنیف نقوش عصمت (زندگینامه چهارده معصومین علیهم السلام)

تصنیف مطالعه  قرآن (دارای مباحث علوم قرآن و تلخیص کل سوره های قرآن)

تصنیف قمر بنی هاشم (زندگینامه حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام)

 

سید احتشام عباس زیدی: ایشان شیعیان را شیعه عملی و واقعی ‎کرد

حجت الاسلام والمسلمین سید احتشام عباس زیدی از فضلای حوزه علمیه قم و مدرس جامعهالمصطفی و مبلغ بین الملل، ضمن اشاره به وضعیت حوزههای علمیه در هندوستان شخصیت علامه حیدرجوادی و نقش ایشان در بالندگی فرهنگ دینی در هندوستان را مورد توجه قرار داد.

ضمن معرفی خود، بفرمایید که در کدام شهر هندوستان متولد شدید و تحصیلات خود را در کجا ادامه دادید و در حال حاضر به چه امری مشغول هستید؟

اینجانب سید احتشام عباس زیدی از کشور هندوستان هستم. در هندوستان منطقه‎ای به نام جونپور هست که در تاریخ هند به خاطر کثرت علما و شعرا به نام شیراز هند معروف است. جغرافیای خاصی دارد هم خوش آب و هواست و هم در وسط شهر رودخانه‎ای هست که همیشه پُر آب است و در واقع وجه تشابه آن با شیراز ایران در همین است. قدیمی‎ترین پُل در آسیا در همان شهر قرار دارد که به دستور اکبر شاه گورکانی ساخته شد و تاکنون به قوت و صلابت خودش باقی مانده و بسیار جذاب و دیدنی است.

تحصیلات من هم حوزوی است و هم کلاسیک. فارغ‎التحصیل جامعه جوادیه هستم و در دانشگاه فوق‌لیسانس گرفتم و مشغول دوره دکتری شدم و بعد به اینجا منتقل شدم. تقریباً 37 سال است که در ایران ساکن هستم. فعلاً به‌عنوان استاد جامعه المصطفی تدریس می‎کنم. دو سال هم مدیر آموزش بودم و چهار سال مبلغ بین‎الملل هستم و در کشورهای مختلفی نظیر آمریکا، کانادا، انگلیس و آفریقا فعالیت می‎کنم. حدود 27 سال است که سالی یک یا دو بار به آمریکا مسافرت می‎کنم. آثار و تألیفاتی هم دارم.

وضعیت علمی حوزههای علمیه هندوستان را نسبت به گذشته چگونه ارزیابی میکنید؟

وضعیت علمی حوزه‎ های علمیه هندوستان در حال حاضر خیلی علیه‎ السلام نیست. اگر تاریخ تشیع در هندوستان را در نظر داشته باشیم، می ‎بینیم  در سابق که حوزه ‎ها از نظر علمی خیلی درخشان بودند. صدها عالم تراز اول در هندوستان داشتیم؛ به‌خصوص در لکهنو شخصیت‎های بزرگ و علمی حضور داشتند که می‎توان گفت شهرت جهانی داشتند. در یک زمان چندین مرجع تقلید در آنجا وجود داشت. آخرین مرجع تقلید، حضرت آیت‎الله علی‎نقی نقوی بود. بنده محضر ایشان را درک کردم و بهره بردم. در واقع شاگرد ایشان بودم. بعدها شخصیت‎های بزرگ حوزوی در هندوستان مفقود شدند. شاید علتش استعمار انگلیس بود که خیلی ما را مستأصل کرد؛ چون دیده بود که مسلمانان باعث و بانی آن شده بودند که انگلیس‎ها هندوستان را ترک کنند. در نتیجه تلاش کرد تا مسلمانان را پراکنده کند. اغلب علما و مسلمانان هند مجبور شدند به کشورهای اطراف مهاجرت کنند.

 با این حال علمایی هم که در هندوستان داشتیم، کارهای مهمی انجام دادند؛ با اینکه از نظر تعداد خیلی کم بودند، کل هندوستان را از نظر دینی و فکری و اعتقادی مدیریت می‎کردند.

در گذشته، علمایی مانند صاحب عبقات الانوار را داشتیم که شخصیت‎های خیلی مبرزی بودند. وقتی این‎ بلاها بر جامعه مسلمانان، به ‌خصوص در جامعه شیعه در هندوستان رخ داد، هم علما در هندوستان کم شدند و هم به مناطق مختلف تقسیم شدند. خیلی از علما به پاکستان رفتند و حیطه علمی ما رو به افول بود. آن حوزه بزرگی که در منطقه اوده بود، دیگر آن وضعیت و رونق سابق را ندارد. متأسفانه دیگر یک عالمی که مثل سابق برجسته باشد در آنجا وجود ندارد.

سابقه تشیع در هندوستان به کدام دوره برمیگردد؟

درباره سابقه تشیع در هندوستان اختلاف‌نظر وجود دارد. برخی می‎ گویند که در سده سوم و چهارم هجری مبلغین شیعه به هندوستان منتقل شدند. اما آن ‎طور که تاریخ به ما می‎ گوید یکی از فرزندان امام حسن مجتبی علیه ‎السلام در زمان بنی‎امیه به طرف شبه‌ قاره عزیمت می‎ کند و محمد بن قاسم یکی از افراد اموی در تعقیب ایشان بود. وقتی پیش رجا داهر، حاکم وقت سند که الان یکی از مناطق پاکستان است می ‎رسد، حاکم از ایشان به عنوان اینکه فرزند امام حسن مجتبی علیه ‎السلام است، استقبال می‎ کند. از شخصیت فرزند امام خیلی متأثر می‎شود و دختر خودش را به ازدواج ایشان درمی‎آورد. وقتی محمد بن قاسم به فرزند امام حمله می‎کند، حاکم وقت سند از ایشان دفاع می‎کند. این اولین حضور شیعه در هندوستان است. این قضیه مستند است که در اوایل قرن دوم رخ می‎دهد. قبل از آن بعضی از شخصیت‎ها، وقتی حادثه شق‌القمر را از سرزمین هندوستان می‎بینند، نزد پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله می‎رسند و به اسلام ایمان می‎آورند. پیامبر هم به آنان دستور می‎دهد که اسم‎هایشان را عوض نکنند. اسم آن منطقه هندوستان را داشته باشند و اسلام را از طرف پیامبر تبلیغ کنند. نزدیک دهلی یک یا دو شخصیت از اصحاب پیامبر اکرم صلی‎الله علیه و آله و سلم مبلغ اسلام بودند، در آنجا دفن هستند. این اولین جرقه اسلام در هندوستان بود. پس از آن همان واقعه رخ می‎دهد که خدمت شما عرض کردم. در واقع این آغاز ورود اسلام و تشیع به منطقه شبه‌قاره بود. پس از آن رفته‌رفته اهل علم در قالب صوفیه و مبلغین تصوف به هند می‎روند و به تبلیغ تصوف اسلامی مشغول می‎شوند. یک سید حسنی و حسینی از شهر اجمیر در قرن سوم یا چهارم در همین راستا در هند تبلیغ می‎کرد.

در زمان صفویه ملاقلی شاه در جنوب هندوستان حکومت شیعی تأسیس کرد و این سلسله حدود دویست و پنجاه سال در آن منطقه حکومت کرد تا اینکه اورنگ‌زیب به آن حکومت حمله‎ور شد و آن را ساقط کرد. این قضیه همزمان با آغاز حکومت صفویه در ایران بود. در همان زمان، سلطنت شرقیه در هند تأسیس شد که شیعه بود. این قضیه مربوط به هفت‎صد سال پیش است؛ یعنی حدود صد و پنجاه سال قبل از بابر گورکانی که اولین پادشاه گورکانی در هندوستان بود و منطقه جونپور را که من هم از آن منطقه هستم، پایتخت خود قرار داد و از آن طریق بر حدود نصف هندوستان حکومت می‎کرد. این سلسله هم تقریباً هشتاد و سه سال حکومت کردند. ما دو الی سه منطقه داریم که شهرت زیادی در جنوب هندوستان دارند: یکی منطقه حیدرعلی و دیگری تیپو سلطان. آصف الدوله در آنجا حکومت می‎کرد. همچنین منطقه اوده که اصطلاحاً به آن اود می‎گویند هم شیعه بود. خلاصه اینکه تاریخ تشیع در هندوستان خیلی خوب و عالی بود.

پیروزی انقلاب اسلامی ایران چه تأثیری بر اوضاع شیعیان در هندوستان گذاشت؟

انقلاب اسلامی با رهبری حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه، در سراسر جهان مزیت داشت؛ حتی در هندوستان. تا قبل از آن، همه ادیان الهی، بلااستثناء شرم داشتند بگویند ما دین‌دار هستیم. ما یک دینی داریم که ما را به خاطر آن مسخره می‎کردند. همین که انقلاب اسلامی در ایران اتفاق افتاد، در جهان زمزمه‎ای ایجاد شد. حتی هندوهای بت‎پرست هم که شرم داشتند بگویند ما یک دینی داریم، وضعیت دیگری پیدا کردند.

انقلابی که به وجود آمد مسجدها آباد شدند. علما مشغول شدند و کار تبلیغ را در پیش گرفتند. در این مدت چهل سال الحمدالله ما هیچ شهری نداریم که یک مسجدی ویران شده باشد. در همه مساجد مؤمنین نماز می‎خوانند و سعی می‎کنند که نماز جماعت برگزار بشود. این به فضل پروردگار وقتی انقلاب در ایران اتفاق افتاد، طلاب علوم دینی از سراسر دنیا در اینجا جمع شدند و از هندوستان هم تعدادی آمدند. بیش از هزار و پانصد نفر فعلاً در حال تحصیل هستند و تقریباً سه الی چهار هزار نفر فارغ‎التحصیل شدند و به هندوستان برگشتند و در حال تبلیغ هستند. این آمار خیلی مهمی است و نشان از تأثیرگذاری انقلاب اسلامی دارد.

حضرت امام خمینی رحمه الله علیه چه جایگاهی نزد مردم هندوستان بهخصوص شیعیان آنجا دارد؟

یکی از مبلغین هندی که فارغ‎التحصیل اینجاست، برای من به‎طور مستقیم نقل کرده و گفته: «یک‌بار به دیدار یکی از خانواده‎های هندویی رفتیم و در منزلشان عکس امام را دیدیم. پرسیدیم که شما ایشان را چطور می‎بینید؟ چرا عکس رهبر ایران را در خانه خودتان گذاشتید؟ گفتند: ایشان پگوان / pagvan هستند.» پگوان برای هندوها، یعنی تجلی خدا. در ادامه از قول آن‎ها می‎گوید: «ما عملاً در این دنیا دیده‎ایم که چنین شخصیتی ما را به خدا متصل می‎کند.» رهبانان هندو و آن‎هایی که در آیین هندو تحصیل کرده هستند، وقتی نام امام خمینی رضوان‎الله علیه به میان می‎آید، از ایشان با احترام و اخلاص یاد می‎کنند.

در این بخش از گفتوگو به معرفی شخصیت علامه ذیشأن حیدر جوادی بپردازیم. در ابتدا بهطور خلاصه حیطه فعالیتهای ایشان را برای ما توصیف کنید.

شخصیت علامه ذی‎شأن حیدر جوادی یکی از افتخارات منطقه هندوستان است. ایشان نه فقط شخصیت منطقه‎ای، بلکه یک شخصیت جهانی به شمار می‎آید و از چندین جهت بی‎نظیر است؛ هم از نظر تحقیق و تألیف که بیش از دویست اثر دارد و هم از نظر ترجمه که عموماً در حیطه نهج‎البلاغه و قرآن کریم و صحیفه سجادیه و شرح نهج‎البلاغه کار کرده؛ کارهای بسیار مهم علمی انجام داده است. ایشان در منطقه کراری الله‎آباد متولد شد. این منطقه از قدیم علما‎نشین بود. قبل از ایشان یکی دیگر از برادران بزرگ، به نام سید نظم‎الحسن در آن منطقه زندگی می‎کرد که از آیات عظام به شمار می‎آمد و بعدها به پاکستان منتقل شد. بنابراین آن منطقه از جمله مناطق علمانشین هند بوده است. در حال حاضر هم طلابی در آنجا حضور دارند. خود علامه جوادی در هندوستان و در مدرسه ناظمیه تحصیل می‎کرد. چندی طول نکشید که به نجف اشرف هجرت کرد و در آنجا در خدمت حضرت امام، آیت‎الله العظمی خویی، شهید صدر آیت‎الله حکیم و... بود و از محضر این بزرگان بهره برد. در همان زمان خیلی خوش درخشید و برخی از کتاب‎ها را ترجمه و برخی دیگر را تألیف کرد. در آن زمان ما در دوره مقدماتی حوزه درس می‌خواندیم و وقتی این کتاب‎ها را برای ما می‎آوردند خیلی استفاده می‎کردیم. ایشان خیلی پُرکار بود.

 غیر از آن مسافرت ‎های جهانی و تبلیغ هم داشت؛ از جمله سفر به آمریکا، استرالیا، آفریقا، کانادا و کشورهای اروپایی. در اغلب کشورها حضور فعالی داشت و در طول سفر به تبلیغ می‎پرداخت. چند سال قبل از وفاتش در ابوظبی مستقر شده بود؛ منتهی به مدیریت مدرسه انوار العلوم اشراف کامل داشت. بعدها بمبئی را مرکز استقرار خودش قرار داد. یک سال یا بیشتر در آنجا نماینده رهبری بود تا اینکه به رحمت خدا رفت. هم نماینده رهبری بود و هم مبلغ امام و رهبر در آنجا بود. با اینکه در ابتدا و در زمان قبل از انقلاب اسلامی مروج آیت‎الله خویی بود، اما بعدها مُبلغ امام و رهبری شد و در همه زمینه‎ها خوش درخشید. بعد از اینکه ایشان از نجف اشرف به منطقه خودش برگشت، مساجد ویران شده شیعیان را با قوت و تبلیغ احیا کرد. خیلی‎ها به دست خود ایشان شیعه شدند. بعضی از خود شیعیان آنجا هم شیعه واقعی شدند. ایشان شیعیان را شیعه عملی و واقعی ‎کرد. هر کجا می‎رفت، این تأثیرگذاری را داشت.

شما خودتان علامه حیدر جوادی را درک کردید و  دروس حوزه را نزد ایشان خواندید؟

بله. بنده علامه ذی‎شأن حیدر جوادی را درک کردم. وقتی خدمت ایشان می‎رسیدم گرم می‎گرفت. البته به‎طور رسمی شاگرد ایشان نبودم؛ اما به طرق مختلف از ایشان استفاده می‎کردم. سؤالاتی می‎پرسیدم و پاسخ مرا عالمانه می‎داد. بنده عادت ندارم وقتی جایی بروم، وقت را هدر بدهم. وقتی به شخصیت‎های علمی می‎رسم، سعی می‎کنم استفاده علمی از آنان داشته باشم. زیاد پیش می‎آمد که بیش از دو الی سه ساعت نزد ایشان می‎نشستم و بهره‎های علمی و معنوی می‎بردم.

مهمترین ویژگیهای خاص ایشان چه بود؟

از جمله ویژگی‎های علامه ذی‎شأن حیدر جوادی، صریح لهجه بودن ایشان است. همچنین به وقت بسیار حساس بود و سعی می‎کرد حتی یک دقیقه از وقتش را ضایع نکند. حتی در هواپیما که می‎نشست، قلم و کاغذ درمی‎آورد و شروع می‎کرد به نوشتن. همیشه بعد از نماز صبح، مشغول کارهای علمی می‎شد. ایشان با اینکه شب‎ها خیلی کم می‌خوابید، در روزها هم مشغول تحقیق و تألیف می‎شد. شب‎ها معمولاً بیش از سه الی چهار ساعت نمی‎خوابید. بعد از نماز صبح سریع شروع می‎کرد به نوشتن. مثل این بود که احساس می‎کرد، عمرش زیاد نیست و باید هر چه زودتر به کارهای علمی خودش رسیدگی کند.

از مدرسه علمیه انوار العلوم و ضرورت تأسیس آن برای ما بگویید.

ایشان مؤسس مدرسه علمیه انوار العلوم است. وجود یک حوزه علمیه در منطقه الله‎آباد ضرورت داشت. الله‎آباد منطقه شیعه‎نشین بوده است؛ البته مردم آنجا به‎طور کامل شیعه نیستند، یعنی هندوها هم در آنجا ساکن هستند؛ برخی از مسلمانان اهل سنت هم در آنجا سکونت دارند و تعدادی از مردم شیعه هم در آنجا ساکن هستند. از این رو می‎توان گفت که در داخل شهر بیشتر از چهل هزار شیعه وجود ندارد؛ با اینکه الله‎آباد جمعیت میلیونی دارد و مرکز خیلی بزرگ هندوها از نظر مذهبی است. بیش از سیصد هزار نفر از اهل سنت هستند و شیعیان در اقلیت هستند. با این حال چون از قدیم شیعیان در آنجا حضور داشتند، شخصیت‎هایی از شیعه هم بودند که مؤثر واقع شدند. وقتی علامه ذی‎شأن حیدر جوادی از نجف اشرف به هندوستان رفت، وارد منطقه الله‎آباد شد و احساس کرد که وجود یک حوزه علمیه در آنجا نیاز ضروری است. با دوستان و شیعیان آن منطقه مشورت کرد و آن‎ها هم خیلی اصرار می‎کنند که مدرسه علمیه تأسیس بشود. بسیاری اظهار کردند که اگر مدرسه علمیه در آن منطقه تأسیس بشود، برای آنان مفید خواهد بود. در هندوستان بیش از پنجاه میلیون نفر شیعه زندگی می‎کنند و البته در کل هندوستان پراکنده هستند. البته این آمار شاید دقیق نباشد، اما همین‎قدر می‎دانم که تعداد شیعیان هندوستان از شیعیان ایران بیشتر است. بیشتر شیعیان در لکهنو و کشمیر و حیدرآباد هستند. این‎ها مناطق شیعه‎خیزند.

از نظر شما مهمترین اقدامی که علامه حیدر جوادی برای شیعیان هندوستان انجام داد، چه بود؟

همان‎طور که عرض کردم، علامه ذی‎شأن حیدر جوادی شیعیان اسمی و رسمی را منقلب و متحول کرد و از آنان شیعه واقعی ساخت. نه فقط در الله‎آباد، بلکه در سراسر هندوستان و چه‌بسا بیرون از هندوستان هم این رسالت را بر عهده داشت و افراد زیادی را به مذهب راستین تشیع درآورد. ایشان کارهای خیلی مهمی در این راستا انجام داد. هم از راه منبر و هم از راه قلم کارهای خوب و مهم و اثرگذاری انجام داد.

ترجمه ایشان از قرآن و نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه نسبت به دیگر ترجمهها چه امتیازی دارد؟

افرادی قبل از ایشان بودند که کتب قدیمی شیعه را برای هندی‎ها ترجمه می‎کردند؛ از جمله اینکه کتب علامه مجلسی و شیخ صدوق را ترجمه کردند؛ اما ترجمه علامه ذی‎شأن حیدر جوادی ترجمه بهتری است. در واقع قلم ایشان روان و سلیس است و بیشتر به ترجمه آزاد تکیه کرده است. بیشتر روی مفهوم تأکید دارد و سعی می‎کرد که آن را به مقصد منتقل کند.

در پایان اگر نکته خاصی درباره شخصیت علامه ذیشأن حیدر جوادی باقی مانده و ضرورت دارد که گفته بشود، آن را به عنوان حُسن ختام گفتوگو بیان کنید.

می‎توان گفت که علامه ذی‎شأن حیدر جوادی برای همه ما و نسل ما الگو شده است. از این جهت که ما در قدیم می‎شنیدیم علما با اینکه سن کمی داشتند، کارهای زیادی انجام می‎دادند. تا قبل از آن، می‌گفتیم که این چیز‌ها فقط در کتاب‎ها است و صحت ندارد؛ اما در زمان خودمان چنین شخصیتی را دیدیم و از ایشان استفاده کردیم. علامه حیدر جوادی شصت و دو یا سه سال عمر کرد و نزدیک به صد و بیست سال کار کرد. از این نظر برای همه ما و امثال ما الگو است. الان هم از بیانات و نوشته‎های ایشان استفاده می‎کنیم و از این جهت می‎گوییم که علامه ذی‎شأن حیدر جوادی زنده است.

 

سیدجواد حیدر جوادی: در کارها بسیار انضباط داشت

حجت الاسلام والمسلمین سید جواد حیدرجوادی فرزند علامه ذیشان حیدر جوادی، دانشآموخته حوزه علمیه قم، مدیر و مدرس حوزه علمیه جامعه امامی انوارالعلوم و امام جماعت مسجد قاضی صاحب الله آباد هند، به تشریح دورههای مختلف زندگی پدر پرداخت.

بفرمایید که سیر زندگی مرحوم علامه ذیشأن حیدر جوادی به چند دوره تقسیم میشود و ایشان در هر دوره چه نقش اثرگذاری را ایفا کرده است؟

زندگی مرحوم علامه جوادی به شش مرحله تقسیم می‎شود:

مرحله اول مربوط به تحصیل ایشان در هند است. در مدرسه آیت‎الله احمد حسین(ره) تحصیل کرد که دوره آن مدرسه شش ساله است و علامه جوادی آن دوره را در سه سال تمام کرد. دوره تحصیل در مدرسه ناظمیه هم  هفت ساله است و ایشان آن دوره را در مدت پنج سال به اتمام رساند و از علمای برجسته هند کسب فیض کرد.

مرحله دوم مربوط به تحصیل در نجف است. ایشان از علمای وارسته نجف کسب فیض کرد و در درس‎های آیت‎الله محسن حکیم، آیت‎الله خویی، امام روح‎الله موسوی خمینی و آیت‎الله شهید محمدباقر صدر شرکت کرد و به مرحله اجتهاد رسید.

مرحله سوم مربوط به تبلیغ در شهر اله‎آباد است. بعد از بازگشت از نجف اشرف ایشان امامت مسجد قاضی صاحب را بر عهده گرفت و ده سال مردم را از لحاظ دینی رهبری کرد.

مرحله چهارم مربوط به تبلیغ در سراسر هند است. بعد از رهبری جامع اله‎آباد، برای تأسیس اداره تنظیم المکاتب با دیگر بزرگانی مانند سید غلام عسکری همکاری کرد و اقدام به راه‎اندازی حدود نه‎صد مکتب در سرتاسر هند نمود. سپس مدرسه جامعه امامیه انوار العلوم را در شهر اله‎آباد تأسیس کرد و تا آخر عمر، مدیریت هر دو مرکز بر عهده ایشان بود.

مرحله پنجم مربوط به رهبری دینی مردم در ابوظبی است. در سال 1985 ایشان به ابوظبی رفتند و بیست و یک سال، هم جامعه عرب‎زبان و هم جامعه اردو زبان را رهبری کرد و در آنجا امام جمعه هم بود. خطبه‎های نماز جمعه را با هر دو زبان عربی و اردو بیان می‎نمود. در همین مدت به بیش از بیست کشور جهان، از جمله آمریکا، کانادا، انگلیس، آلمان، فرانسه و... مسافرت کرد.

مرحله ششم مربوط به بازگشت ایشان به بمبئی و نمایندگی مقام معظم رهبری است. در سال 1998 ایشان به هند بازگشت و رهبری هند را از شهر بمبئی آغاز کرد؛ همچنین نمایندگی مقام معظم رهبری را در آنجا بر عهده گرفت.

از ارتباط علامه حیدر جوادی با حضرت امام خمینی و از فعالیتهای انقلابی ایشان مطالبی بیان کنید.

علامه جوادی در درس‎های مرحوم امام خمینی شرکت می‎کرد و از ایشان کسب فیض می‎برد و آن‌قدر از امام خمینی متأثر بود که یک کتاب به نام ولایت‌فقیه و یک کتاب درباره انقلاب تألیف کرد. در سخنرانی‎‎های ایشان هم حمایت‎های بی‎دریغ از مرحوم امام و انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری دیده می‎شود.

مهمترین ویژگیهای اخلاقی ایشان را چه میدانید؟

یکی از ویژگی ‎های مهم ایشان اخلاص بود. همچنین در کارها بسیار انضباط داشت. عابدی شب‎زنده‎دار بود. با بزرگان مشورت و به جوانان موعظه و با کودکان شوخی می‎کرد. تا زنده بود، مردم مشتاق دیدار با وی بودند و بعد از رحلت بر ایشان گریه می‎کردند و می‎کنند.

ویژگی های قلمی و آثار و تراجم ایشان، مخصوصاً در باب ترجمه قرآن کریم، نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه به زبان اردو را بیان بفرمایید.

مرحوم علامه جوادی یک زندگی پُر از برکتی داشت. با اینکه در طول یک سال صدها سخنرانی در سراسر جهان داشت، فرصت عجیبی پیدا کرد که بیش از سیصد اثر از خود خلق کند. خود ایشان می‎فرمود: «بعضی از کتب را در سفر نوشته‎ام.» با این همه کار و فعالیت، ترجمه کل قران را با تفسیر و معانی لغت‎های مهم در مدت یک و نیم سال به اتمام رساند. به همین روش نهج‎البلاغه را هم با شرح و لغات مهم آن ترجمه کرد. همچنین صحیفه سجادیه را شرح و ترجمه نمود. روشی که علامه برای ترجمه اختیار کرده بود، یک روش جدید بوده که اخیراً در تراجم فارسی دیده می‎شود. علاوه بر این نهج‎البلاغه را مستندسازی کرده و اشکال مهم برادران اهل سنت را بر طرف نموده است. ایشان شاعر اهل‎بیت علیه‎السلام هم بود و چهار مجموعه شعر دارد. تخلص ایشان کلیم اله‎آبادی است. وی هم شاعر بود و هم شاعرساز.

مهمترین نقش ایشان در شبهقاره را چه میدانید؟

برای اینکه بدانیم علامه چه نقشی در شبه‎قاره هند داشته است باید این را به خاطر داشته باشیم که مسلمانان در هند در اقلیت هستند و از چهار جهت تخریب مسلمانان فراهم است. زمانی که علامه به هند بازگشت، بعضی از جامعه هند فقط به اسم، مسلمان بود؛ ولی غیر از عده قلیل، هیچ کس به احکام اسلام عمل نمی‎کرد. نتیجه هدایت و رهبری علامه، جامعه مسلمانان را به اینجا رساند که الان تفسیر قرآن در رادیو و تلویزیون بخش می‎شود و مردم هر روز آن را گوش می‎دهند.

نقش برجسته ایشان در هدایت و اصلاح جامعه شیعی و اردو زبان هندوستان را بیان کنید.

بعد از اینکه انقلاب هند صورت گرفت، کلاً مردم به طرف مارکسیسم رو کردند و یک موج سکولاریسم کل هند را در برگرفت. حوزه علمیه هم از این قاعده استثناء نبود و در نتیجه رو به افول رفت. علامه با همکاری علمایی، همچون مولانا غلام عسکری، حجت‎الاسلام کرار حسین و آیت‎الله ظفر الحسن حرکتی دین‎مدارانه را شروع کردند و تنظیم المکاتب را تأسیس نمودند که نتیجه آن مدرسه علمیه جامعه امامیه انوار العلوم علامه جوادی با همکاری مردم اله‎آباد است

نقش ارزنده ایشان در بالندگی حوزههای علمیه هندوستان، مخصوصاً تأسیس مدرسه علمیه انوار العلوم را بیان کنید و ویژگیهای این مدرسه را هم برای خوانندگان ما معرفی بفرمایید.

علامه جوادی علاوه بر اینکه صدها کتاب نوشت و هزاران سخنرانی ایراد نمود و حوزه‎ علمیه تأسیس کرد، به هر کجا می‎رفت، یک کار گروهی را انجام می‎داد و زمینه را برای دیگران فراهم می‎کرد. مثلاً در شهر اله‎آباد تشکیل انجمن جعفری اسکاوت، در شهر لکهنو اداره تنظیم المکاتب، در شهر ابوظبی تأسیس مرکز حسینی و ... را تأسیس کرد و مردم هنوز هم از فیوضات علامه جوادی کسب فیض می‎کنند.

علامه جوادی شخصاً فضای جامعه امامیه انوار العلوم را آماده کرد. در حال حاضر این مدرسه ظرفیت بیش از صد نفر را دارد و همه امور رفاهی از جمله خوابگاه هم برای طلاب از طرف مدرسه تأمین می‎شود.

نقش مؤسسه تنظیم المکاتب در آموزش و ترویج و حمایت از شیعیان هندوستان را بیان بفرمایید.

مولانا غلام عسکری با همکاری علامه جوادی و دیگران، اداره تنظیم المکاتب را تأسیس کرد. این اداره به این خاطر تأسیس شد؛ چون در آن زمان امکان تأسیس مدرسه علمیه در سراسر هند وجود نداشت؛ لذا مکاتبی را که معارف اهل‎بیت ترویج می‎کنند، در سراسر هندوستان بنا کرد. این فکر این‎قدر کارآمد بود که در پاکستان هم یک شعبه تنظیم المکاتب تأسیس شد و در زمان رحلت علامه بیش از نه‎صد تا از این مکاتب علوم اهل‎بیت دایر شدند.

انقلاب اسلامی ایران با رهبری امام خمینی در بالا بردن عزت و احیای اسلام و مسلمین در هندوستان چه نقشی را ایفا کرد؟

همان‎طور که می‎دانید هیچ جایی در این جهان نیست که انقلاب اسلامی در آن تأثیر نگذاشته باشد و اگر گفت‎وگو درباره شیعه جهان باشد، هیچ شیعه هم بدون تأثیر نمانده است. حالا اگر کسی شاگرد امام خمینی باشد، به طریق اولی از امام خمینی تأثیر پذیرفته است و تاثیر شاگردی اساتیدی هم‎چون امام خمینی و شهید صدر بوده که مرحوم علامه یک روحیه انقلابی در زندگی خود داشت و این روحیه باعث  شد که ایشان در کتب و سخنرانی‎های خود، انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی را تجلیل کند. همان‎طور که مستحضر هستید، ایشان کتاب‎هایی مانند ولایت‌فقیه تألیف کرد و نه فقط در بین مردم هند، بلکه در کشور پاکستان، آمریکا، کانادا و در کشورهای اروپا هم انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی را در سخنرانی خود معرفی نمود.

در پایان درباره فعالیتهای مهم و توفیقات علامه حیدر جوادی در ابوظبی و اقامت ایشان در امارات و چگونگی رحلتشان مطالبی بیان کنید.

سال 1984 بود که مردم امارات علامه حیدر جوادی را برای سخنرانی دهه اول ماه محرم دعوت کردند و بعد از آن از ایشان درخواست نمودند که در ابوظبی بماند و مردم را هدایت کند که ایشان هم پذیرفت. اولین فعالیتی که ایشان بر عهده داشت این بود که امام مسجد رسول اعظم(ص) را بر عهده گرفت و مردم را به مسجد دعوت می‎کرد و از طریق همان مسجد مردم را با معارف اهل‌بیت‎ آشنا می ‎ساخت.

دومین فعالیت جشن گرفتن در اعیاد بود و این جشن‎ها بودند که مردم را با ادبیات اردو و زبان معارف اهل ‌بیت آشنا می ‎کرد. در همان‌جا در مدح اهل‎ بیت علیه ‎السلام شعر می‎سرود.

یکی از مهم‎ترین فعالیت‎های وی در ابوظبی این بود که به برکت اهل‌بیت و به محبت ایشان، حسینیه‎ای به نام مرکز حسینی تأسیس کرد و در آنجا مراسم عزاداری امام حسین علیه‎السلام برپا می‎شد. در روز عاشورا ده‎ها هزار نفر در سخنرانی ایشان شرکت می‎کردند. در سال 2000 در روز عاشورا، مثل عاشورای سال‎های قبل، ذکر مقتل کربلا خواند و بعد از بیان ذکر مقتل کربلا و مصائب امام حسین علیه‎السلام دارفانی را وداع گفت و به رحمت حق شتافت.

 

شجاعت حسین رضوی: علامه حیدر جوادی میگفت: «من برای قلم و نوشتن خلق شدهام»

حجت الاسلام شجاعت حسین رضوی از کشور هندوستان دانش آموخته حوزه علمیه قم،مولف،مترجم و محقق، از ابعاد گوناگون شخصیت علمی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی علامه ذیشانحیدرجوادی سخن گفت.

در ابتدا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید که تحصیلات حوزوی را در کجا آغاز کردید و در چه سالی به ایران آمدید و چه فعالیتهای علمی و پژوهشی انجام دادید؟

بنده شجاعت حسین رضوی از کشور هندوستان هستم. در ابتدا همان‌جا درس را شروع کردم و بعد به ایران آمدم؛ یعنی حدود بیست و پنج سال پیش. در حین تحصیل، مشغول ترجمه و تحقیق و تألیف هم بوده‎ام. بحمدالله تاکنون کتاب عبقات الانوار میر حامدحسین و کتاب الغدیر علامه امینی و کامل الزیارات را ترجمه کردم. سه تا مجموعه کار کردم: یکی ترجمه کامل است و دو تلخیص برای نسل جوان که هر سه کارم چاپ شده‎اند. افتخار این را هم دارم که یکی از سخنرانی‎های حضرت امام را به نام کوثر ترجمه کردم. اگر چه مؤسسه نشر آثار حضرت امام، اسم مترجم را عنوان نمی‎کند. با این حال این افتخار نصیبم شد؛ اگرچه لایق آن نبوده‎ام.

پنج جلد از عبقات الانوار و کل مجموعه الغدیر را ترجمه کردم. در حال حاضر مشغول ترجمه احقاق الحق ملانورالله شوشتری به همراه جواب شیخ مظفر از دلایل الصدق هستم؛ چون هر دو کتاب جواب یک کتاب هستند. در واقع هر دو کتاب وجه مشترک دارند؛ یعنی اگر احقاق الحق را باز کنم، اول عبارت علامه حلی است و بعد جواب آن. همین روند در دلایل الصدق هم وجود دارد. جواب قاضی نورالله شوشتری که در هندوستان شهید شد، در آن کتاب آمده که اسمش احقاق الحق شده است. من جواب مظفر را هم اضافه کردم. الان 1400 سال است که از شهادت حضرت امام علی علیه‎السلام می‎گذرد. مرحوم علامه اصرار داشتند که کتاب معروف فضایل الخسمه من صحاح السته فیروزآبادی را ترجمه کنم تا به مناسبتی چاپ و منتشر کنند. این کتاب هشتاد سال پیش نوشته شده است و منابع آن مربوط به حداقل صد الی صد و بیست سال است. بنابراین دو کار بر من محول کردند: اول ترجمه آن کتاب و بعد تحقیق. یعنی همان کتاب‎هایی که ایشان استفاده کرده و از چاپ جدید هم منابع استفاده شده را اضافه کنم. الان تقریباً هفتاد و پنج درصد کار را تمام کردم. این خلاصه کارهای تحقیقاتی و علمی من است.

برای ما بفرمایید که سابقه تشیع در هندوستان به چند قرن قبل بر میگردد؟

در سال 831 ه.ق اولین حکومت شیعی در جونپور هندوستان با عنوان حکومت شرقیه تأسیس شد؛ از جونپور به نام شیراز هند هم یاد می‎کنند. حدود 804 سال حکومت کردند. این دوران حکومت شیعه خالص بود. در طول این سالیان اغلب علما و اطبا به آنجا هجرت کردند؛ لذا اسمش را شیراز هند گذاشتند. البته منظور این نیست که طبق فقه شیعه حکمرانی می‎کردند؛ بلکه خود حکمرانان شیعی بودند. بعد از آن در جنوب، حکومتی تأسیس شد به نام حکومت بهمنی‎ها. بهمن خودش حکمران نبود، بلکه غلامش در جنگ پیروز شده بود. آن غلام چون ارباب خودش را دوست داشت، نام حکومتش را به بهمنی منتسب کرد. خلاصه اینکه حکومت بهمنی‎ها، در قرن هشتم در جنوب هند تأسیس شد و حدود یک‌صد سال حکومت کردند. بعد از آن، پنج حکومت تأسیس شد: دوتا از آن حکومت‎ها قطعاً شیعه بودند. یکی حکومت قطب شاهی که همزمان با حکومت صفویه در ایران بود. حکومت قطب شاهی مانند حکومت فعلی ایران و هم‎معنای ولایت‌فقیه بود. همان‎طور که در ایران منصب به ولایت‌فقیه است، در آنجا منصب شیخ‌الاسلام بود. محمدامین استرآبادی یکی از مجتهدین از اینجا هجرت کرد و به آنجا رفت. او به‌عنوان شیخ ‌الاسلام معروف بود و منصبی مانند ولایت‌فقیه داشت. معمولاً حکمرانان از استرآبادی اجازه می‎گرفتند و هر چه او دستور می‎داد عمل می‎کردند. قطب شاهی‌ها بیش از صد سال حکومت کردند و به ایرانی‎ها و حکومت صفوی خیلی نزدیک بودند. پس از آن حکومت مغول‎ها بر سرکار آمد. تا اینکه اورنگ‌زیب آمد که سنی و فرد متعصبی بود. پس از آن شیعه در حکومت مغول نفوذ کرد. اولین حکمران مغول‎ها بابر، از نسل تیمورلنگ بود. پس از آن همایون حکمران شد که شکست خورد و به ایران برگشت و ده سال در اصفهان ماند. اورنگ‌زیب شانزده سال در مقابل حکومت قطب شاهی‌ها ایستاد. فرد ثروتمندی بود و چون سنی مذهب فرد متعصبی بود، می‎خواست که حکومت قطب شاهی‌ها را نابود کند. او چهار پسر و یک دختر داشت. علی‎رغم تمام تعصبش و مبارزه‎اش با قطب شاهی‌ها، هر پنج فرزندش شیعه شدند. حتی آخر سر خودش اقرار می‎کند که شیعه شده است؛ اما فایده‎ای نداشت، چون خیلی از شیعه‎ها را کشته بود.

اورنگ‌زیب یک دختر به نام زیب‎النسا داشت که شاعر برجسته فارسی بود. مفسر شیعی هم بود. دیوان‎های شعر او چاپ شده است. معروف است که او عاشق حضرت علی علیه‎السلام بود. نقل می‎کنند که یک‌بار مصرعی سرود و از دیگران خواست تا آن را تکمیل کنند. آن مصرع این بود: «هرگز نمی‌شود ز حلاوت، جدا لبم» ناصرعلی که از شاعران دربار بود، به زیب النساء نظر داشت و در کمین چنین فرصتی بود. لذا مصرع دوم را چنین گفت: «گویا رسیده بر لب زیب النساء لبم» زیب‎النسا از این جسارت عصبانی شد و فوری شعری دیگری سرود با این عنوان: «ناصر علی، بنام علی برده‎ای پناه/ ورنه به ذوالفقار علی، سر بریدمت» فقط دستور داد که او را از این شهر دور کنند. تا این حد عاشق امیرالمؤمنین امام علی‎ علیه‎السلام بود.

خلاصه اینکه شیعه در آنجا و در آن حکومت هم نفوذ کرده بود. یک زمانی سه‎چهارم هندوستان با آن وسعت در دست شیعیان بود. در جنوب هندوستان قطب شاهی‌ها بودند که مختصری از تاریخشان را خدمت شما عرض کردم. یک دسته حکومت حیدر علی و تیپو سلطان بود که پدر و پسر هر دو شیعه بودند. حکومت دیگری به نام اود تأسیس شد. فردی به نام سعادت خان از نیشابور به منطقه اوده رفت و حکومت کرد. سعادت علی‎خان سه زن در هندوستان گرفت که هر سه زن پنج دختر به دنیا آورد. وقتی نادرشاه به آنجا حمله کرد، لقب برهان الملک گرفت. دامادی به نام صفدر جنگ داشت. پس از مرگ برهان الملک، اختلافی میان خانواده شکل گرفت که صفدر جنگ جانشین بشود. صفدر جنگ حکومت اود را رسماً تأسیس کرد. پسر صفدر جنگ، شجاع الدوله نام گرفت و پس از آن، فرزندش آصف الدوله فرمانروا شد. پایتخت حکومت خود را ابتدا فیض‌آباد و بعد لکهنو منتقل کرد. اگر الان هم به لکهنو بروید، می‎بینید که روضه‎هایی در آن برپا می‎شوند که شبیه آن‎ها در هیچ کجای دنیا وجود ندارد. تقریباً صد سال حکومت کردند. اغلب کتاب‎های بزرگ شیعه در آنجا نوشته شده است. تعجب‎برانگیز است که شیعه تا آن اندازه در لکهنو نفوذ کرده بود. مورخین نوشته‎اند 1150 ه.ق به بعد شخصی به نام عبدالعزیز دهلوی، علیه شیعه کتابی به نام تحفه اثناعشریه نوشت. در واقع کتاب عبقات الانوار نقدی بر همین کتاب است. عبدالعزیز دهلوی در مقدمه کتاب خود آورده که چرا این کتاب را نوشته است. ذکر کرده که در دهلی نمی‎توان خانه‎ای پیدا کرد که حداقل یک شیعه در آن وجود نداشته باشد. تا این حد شیعه در هندوستان گسترش پیدا کرده بود. در واقع عبدالعزیز دهلوی می‎خواست جلوی گسترش هر چه بیشتر تشیع را بگیرد. او می‎خواست ذهن مردم را به مذهب تشیع مشوش کند. کتاب تحفه اثناعشریه دوازده باب دارد و هر باب مربوط به یکی از عقاید شیعه است؛ مثل توحید و عدل و نبوت و امامت و... . همه این باورهای شیعه را نقد کرده است. او با این کتاب قصد داشت ذهن مردم را نسبت به باورهای تشیع مشوش کند. شاید حرف‎هایش ادعایی بیش نباشد؛ اما ذهن مردم را دچار تشویش می‎کند. برای مثال کسی به شما درباره بنده بد بگوید و دلیلی هم نیاورد. اگر چه شما ادعای او را باور نمی‎کنید، اما ذهنتان را قدری مشوش می‎کند و تحریک می‎کند تا به دنبال رد ادعای او باشید. همین کار زمان‎بر است و او همین هدف را دنبال می‎کرد. اگر حکومت شیعه در آنجا مستقر نبود، علمای شیعه نمی‎توانستند کتاب‎هایی برای اثبات حقانیت تشیع بنویسند. به هر حال علما از سوی فرمانروایان حمایت می‎شدند. یکی از علمای شیعه که بر رد ادعای عبدالعزیز دهلوی، کتابی نوشت، میرزا محمد بن عنایت معروف به شهید رابع بود. کتاب خود را «النُّزْهَه الاثْنی عَشَریه فی الردّ عَلَی التُّحفَه الاثْنی عَشَریه» نام گذاشت که آن را در دوازده باب و برای هر باب یک ردیه نوشت. این کتاب را به زبان فارسی نگاشته است. علمای آن زمان هند، یا به زبان فارسی می‎نوشتند یا به عربی. زبان اردو را چندان به رسمیت نمی‎شناختند. حتی نامه‎ها را به زبان فارسی می‎نوشتند.

اطلاع دارید که چه تعداد مردم شیعه در هندوستان زندگی میکنند؟

در حال حاضر دولت آمار واقعی مسلمانان هندوستان را کتمان می‎کند و تعدادشان را خیلی کم نشان می‎دهد. شاید تعداد مسلمانان را 180 الی 200 میلیون نفر اعلام کند؛ در حالی که حداقل 350 میلیون نفر مسلمان در هندوستان زندگی می‎کنند. ما در هندوستان کارت شناسایی و شناسنامه نداشتیم. هر کسی می‎خواست که از هندوستان خارج بشود، آن موقع گذرنامه برای او صادر می‎کردند. در غیر این صورت، هیچ نشانی و کارت شناسایی برای او در نظر نمی‎گرفتند. الان حدود ده سال است که صدور کارت شناسایی در هندوستان شروع شده است. این کار به نفع مسلمانان است. وقتی شناسنامه یا کارت شناسایی برای هر فردی صادر بشود، دولت مستقر در هندوستان نمی‎تواند آمار واقعی مسلمانان را کتمان کند. ما تخمین می‎زنیم که بیش از 350 میلیون نفر مسلمان در هندوستان زندگی می‎کنند. میان این تعداد، حدود پنجاه الی شصت میلیون نفر شیعه هستند. شیعیان معمولاً در همه شهرهای هندوستان حضور دارند.

وضعیت مسلمانان، بهخصوص شیعیان در هندوستان چگونه است؟ از آزادی کامل برای اجرای مراسم مذهبی خود برخوردارند؟

بله. در هندوستان چهار روز برای مناسبت‎های مسلمانان تعطیل است: عید قربان، عید فطر، روز عاشورا و روز ولادت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله. در کل هندوستان این چهار روز تعطیل می‎شود. حتی دین رسمی هند هم این چهار روز را تعطیل می‎کند.

هندوها از ما بیشتر برای امام حسین علیه‎السلام عزاداری می‎کنند. خیلی به ایشان ارادت دارند. از گاندی این جمله معروف است که وقتی از او درباره چگونگی ایستادگی در مقابل استعمار با آن همه قدرتش پرسیدند، جواب داد: «در جلوی من راه کربلا است. همان‎طور که هفتاد و دو نفر بر لشکر یزید پیروز شدند، ما هم می‎توانیم بر قدرت استعمار پیروز بشویم.» هندوهایی که شیعیان را می‎شناسند، به آنان خیلی احترام می‎گذارند. هندوها اگر تعصبی به مسلمانان دارند، بیشتر بر اهل سنت است. اما شیعیان از همان ابتدا، مردمان با فرهنگ و باسواد بودند. در تاریخ هندوستان اگر نگاه کنید، می‎بینید همه شخصیت‎های برجسته از شیعیان بودند. شیعیان در هندوستان اگر چه تعدادشان کم است، اما همه جا حضور دارند و آزاد هستند. در ایام عاشورا نخست‎وزیر هندوستان در مراسم شیعیان شرکت می‎کند. شیعیان روضه می‎خوانند و او هم با آنان تکرار می‎کند. سال گذشته، حدود یک ساعت و نیم در مراسم روضه حضور داشت و حتی درباره امام حسین علیه‎السلام سخنرانی هم کرد. البته ممکن است بعضی‎ها بگویند این کارها به خاطر انتخابات است؛ ما کاری به این حرف‎ها نداریم. بالاخره چنین کار ارزنده‎ای انجام داده است.

بیشترین تعداد شیعیان در کدام ایالت هند ساکن هستند؟

بیشترین تعداد شیعیان در اوتارپردش و حیدرآباد هستند. در بمبئی و دهلی‎نو هم شیعیانی داریم.

خود حضرتعالی از کدام ایالت هستید؟

من از ایالت بیهار، چسبیده به ایالت اورتاپردش هستم.

شخصیت علامه حیدر جوادی را برای ما توصیف کنید.

درباره علامه حیدر جوادی در سه بُعد باید مطالبی عرض کنم: اول درباره خود علامه جوادی و خانواده ایشان و بنده و خانواده بنده؛ دوم شخصیت خود علامه جوادی؛ سوم کارنامه ایشان.

علامه جوادی شاگرد برجسته پدربزرگ من بود و پدربزرگم یکی از اساتید برجسته حوزه هندوستان بود. علامه جوادی و پدرم هم‎کلاس بودند. پدر ایشان هم روحانی بود که از همان مدرسه فارغ‎التحصیل شد و بعد به نجف رفت و یکی از شاگردان محمدباقر صدر شد. هشتم آوریل شهید محمدباقر صدر به شهادت رسید. نزد استاد خودش مشغول ترجمه بود و اغلب کتاب‎ها را خود ایشان ترجمه کرده است. می‎توان گفت که علامه جوادی هم‎مباحثه پدرم و شاگرد پدربزرگم و پسرش هم‎مباحثه من بود. پسر علامه حیدر جوادی زودتر از من به ایران آمد و تا قبل از آن در هندوستان هم‎مباحثه بودیم. علامه هر وقت به ایران می‎آمد، سراغ مرا می‎گرفت؛ اهل تشریفات نبود؛ بسیار ساده و خودمانی بود. شاگردان برجسته شهید صدر، دوستان ایشان بودند؛ از جمله مرحوم آیت‎الله شاهرودی، رئیس اسبق قوه قضاییه ایران که چندی پیش به رحمت خدا رفت؛ همچنین سید کاظم حائری، یکی دیگر از شاگردان سید محمدباقر صدر و از دوستان علامه جوادی. به خاطر دارم سه بار که به منزل سید کاظم حائری رفتم، مرحوم آیت‎الله شاهرودی هم در آنجا بود.

خود علامه حیدر جوادی می‎گفت: «من برای قلم و نوشتن خلق شده‎ام. کار من همین است و غیر از این بلد نیستم... .» در ترجمه نهج‎البلاغه و دیگر کتب خاص شیعه، منابع را ذکر کرده است. همیشه در حال تحقیق و تألیف و ترجمه بود و ذره‎ای از وقت خودش را هدر نمی‎داد. همچنین شاعر برجسته‎ای هم بود و دیوان شعر دارد. اما تمرکز اصلی‎اش ترجمه بود. نماینده ولی‌فقیه و مقام معظم رهبری در هندوستان بود که چندی بعد در ایام عاشورا سکته کرد و به رحمت خدا رفت. علامه حیدر جوادی دیده بود که در هندوستان و منطقه نسبتاً شیعه‎نشین هیچ مدرسه علمیه وجود ندارد. لذا اقدام به تأسیس مدرسه کرد و اسم آن را انوار العلوم گذاشت.

 

طاهرعباس  اعوان: چهره مقبولالعامهای در شبه قاره بود

حجت الاسلام والمسلمین طاهرعباس اعوان پژوهشگر میراث بزرگان شبه قاره و مدیر موسسه احیای آثار بر صغیر(شبهقاره) به بررسی سابقه تشیع در هندوستان پرداخت و با اشاره به وضعیت شیعیان هند و پاکستان در قبل و بعد از انقلاب اسلامی و تاثیر حضرت امام در شبه قاره از جایگاه و نقش ارزنده علامه حیدر جوادی در شبه قاره سخن به میان آورد.

در ابتدا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید که در چه سالی متولد شدید و تحصیلات خود را در کجا آغاز و ادامه دادید و در حال حاضر به چه کاری مشغول هستید؟

 من طاهر عباس از پاکستان هستم. در سال 1970 متولد شدم. ابتدای تحصیلاتم در پاکستان بود تا اینکه در سال 1993 برای ادامه تحصیل به قم آمدم و بحمدالله به درس خارج رسیدم و الان فارغ‎التحصیل هستم. در قم مؤسسه‎ای به نام مرکز احیای آثار بّر صغیر (شبه‎قاره) را مدیریت می‎کنم. منظور از شبه‎قاره، هند و پاکستان است. در این مؤسسه آثار بزرگان پاکستان و هند را احیا می‎کنیم.

سابقه تشیع در هندوستان به چه دورهای برمیگردد و اولین شخصیتی که مذهب تشیع را در هندوستان رواج داد چه کسی بود؟

 سابقه تشیع در هندوستان خیلی طولانی است. اگر تاریخ تشیع را به‌عنوان تشیع رسمی، تشیع فکری و تشیع علمی تقسیم نماییم، هر بُعد را باید جداگانه بررسی کنیم. تشیع فکری از قدیم در هندوستان وجود داشت. حتی از خاندان شبانی از زمان حضرت امام علی علیه‎السلام و از پیروان ایشان در هندوستان حضور داشتند. بعضی از افراد گفته‎اند که مادر امام سید الساجدین علیه‎السلام از کشور هندوستان بود. از نظر ترویج فکری، شیعیان اثناعشری یک دسته و دسته دیگر علی ‎اللهی‎ها هستند. به‎طور رسمی، عبدالله اشتر فرزند محمد زکیه که با پنج واسطه نوه حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام است، به هند آمد و در منطقه کراچی پاکستان فعلی مدفون است. در زمان امام صادق علیه‎السلام به آن منطقه آمد و به مدت ده سال در آنجا ماند و حدوداً در سال 150 شهید شد. در طول آن مدت اسلام و مذهب تشیع را تبلیغ می‎کرد و ضد عباسی‎ها بود. فکر ایشان، مکتب اهل‎بیتی بود. بنابراین مذهب تشیع از قرن دوم رسماً در هندوستان وجود داشت. رفته‌رفته مذهب تشیع ترویج شد تا اینکه در قرن چهارم و پنج فرقه اسماعیلیه و فاطمیون رسماً آن منطقه را به دست گرفتند. اتفاقاً این‎ها از اولاد امیرالمؤمنین بودند.

 این یعنی فکر تشیع و معارف اهل‎بیت در آن زمان به هند رسیده بود و در مولتان حکومت داشتند. (البته منطقه مولتان در حال حاضر در پاکستان است؛ اما در آن زمان پاکستان جزو هندوستان بود... .) تا اینکه محمود غزنوی به این بهانه که این حکومت کرامتی و منحرف است، به آن حمله کرد و ساقط نمود. تبلیغات سو به‌قدری زیاد بود که حتی مورخان هم آن‎ها را متهم به فرقه کرامتی کردند. در این زمینه باید تحقیق بشود که چرا این‎طور شد. چرا باید تبلیغات تا این حد آلوده باشد و تاریخ را به انحراف بکشد.

در حال حاضر وضعیت شیعیان هند و پاکستان چگونه است؟

باید ببینیم که منظور شما این است که وضعیت علمی شیعیان چگونه است یا وضعیت فرهنگی، اقتصادی و...؟ وضعیت علمی شیعیان در هندوستان از قرن دهم تا اواسط قرن سیزدهم خیلی عالی بود. در واقع در طول این مدت، شیعیان هندوستان به اوج بالندگی علمی رسیده بودند. علمای و شخصیت‎های تراز اول در آنجا ظهور پیدا کردند. به حدی که پنج الی شش مرجع تقلید در یک زمان در هندوستان حضور داشتند و این مسئله برای هندوستان نوعی شکوفایی علمی به شمار می‎آمد. آمار گرفتیم که در طول این مدت در هندوستان، نزدیک چهل هزار اثر تألیفی نوشته شده است. پنج هزار متکلم برجسته در این مدت ظهور کردند. از نظر رونق گرفتن متون اعتقادی و معارف اهل‎بیت و مسئله امامت به شکل مناظره در هندوستان در تاریخ تشیع از بدو تأسیس تاکنون بی‎سابقه بوده است. نه در عراق و نه ایران و لبنان در زمینه معارف اعتقادی تا آن اندازه رونق نداشتیم. چند روز قبل، نزد آیت‎الله صافی گلپایگانی بودیم. بزرگان گزارش می‎دادند و ما هم گوش می‎دادیم. گزارش درباره فعالیت علمای هندوستان بود. کتابی به نام عماد الاسلام هست که یکی از علمای هند آن را نوشته و پنج جلد می‎باشد و الان به دوازده جلد تبدیل شده است. آیت‎الله صافی گفت: «علمای ما تاکنون دوره کلام به این وسعت ننوشته‎اند.» ایشان از این کتاب و نویسنده آن که سید دلدارعلی نقوی است، خیلی تجلیل کرد. سید دلدار علی کتاب‎های زیادی را تألیف کرده و فعالیت‎های زیادی در ابعاد مختلف انجام داده است. با این حال استاد ما سید علی می‎گوید: «اگر دلدار علی هیچ کاری هم انجام نمی‎داد و فقط همین کتاب را می‎نوشت برای عظمت ایشان و افتخار تشیع کافی بود.» بنابراین ما شخصیت‎های علمی و برجسته زیادی در هندوستان داشتیم. در آن زمان از نظر اقتصادی هم مشکلی برای شیعه وجود نداشت؛ اما در حال حاضر از هر دو بُعد افول کردیم. هم از نظر علمی افول کردیم و هم از نظر اقتصادی. البته شیعیان سرمایه‎دار هم در هندوستان هستند؛ اما در مجموع و به‎طور کلی، شیعیان از نظر اقتصادی و علمی مانند سابق وضعیت خوبی ندارند.

وضعیت شیعیان هند قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران چگونه بود و انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی چگونه بر وضعیت شیعیان منطقه، بهخصوص شیعیان هند تأثیر گذاشت؟

شیعیان هند قبل از انقلاب، یعنی حدود پنجاه یا شصت سال پیش حوزه علمیه نداشتند و تشیع در آنجا به محراب و منبر خلاصه شده بود. شیعیان هند در آن زمان رونق علمی نداشتند. بحمدالله وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، نه فقط برای هندوستان و پاکستان برکت بخشید، بلکه به فرموده خود حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه، انقلاب ما، انفجار نور بود. این انفجار نور همه جهان را تحت شعاع خودش قرار داد. بحمدالله فرزندان ما الان با امام و انقلاب و تفکر اسلامی آشنایی دارند و پیام انقلاب اسلامی حتی تا مناطق دور در پاکستان و هندوستان هم رسید. همین که ما شیعه و پیرو مکتب امام خمینی هستیم خیلی اهمیت دارد. اگر کسی بپرسد که شما پیرو کدام مکتب هستید، در جواب می‎گوییم که ما پیرو مکتب امام خمینی هستیم. البته اختلافات اعتقادی و فکری امر دیگری است. این اختلافات در هر زمانی و در هر مکانی وجود دارند؛ هم در ایران هست و هم در پاکستان و هندوستان و... . با این حال در مجموع انقلاب اسلامی تأثیر زیادی بر جوامع مختلف داشته است. از این نظر که شیعیان به جهانیان معرفی شدند. روحانیت پس از پیروزی انقلاب اسلامی خیلی معروف شد. سابقاً فرد روحانی را به عنوان یک فرد که فقط امام جماعت است و نماز می‎خواند می‎شناختند. حتی برخی از مردم در سابق گمان می‎کردند که روحانی، گدا است. در حالی این ذهنیت در میان مردم پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کلی رفع شد و این امر خیلی مهمی است. این از برکات انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه بوده است. ایشان شیعه و روحانیت را در نزد جهانیان معرفی کرد و عزت بخشید.

ویژگیهای خاص علمی علامه حیدر جوادی را برای ما توصیف کنید و بفرمایید چقدر با ایشان آشنایی داشتید؟

علامه ذی‎شأن حیدر جوادی رحمه الله علیه یکی از شخصیت‎های بزرگ شبه‎قاره است. اگر بررسی کنیم که در پنجاه سال اخیر چه کسانی به مکتب تشیع در هندوستان خدمت کردند، ایشان قطعاً یکی از آن شخصیت‎ها است. علامه ذی‎شأن حیدر جوادی خیلی عمر نکرد و فقط شصت و دو سال زندگی کرد. اما خدمات زیادی در طول این سالیان انجام داد. ایشان در سال 1938در منطقه کراری الله‎آباد متولد شد. پدر ایشان هم یکی از روحانیون بود. در ابتدا نزد پدرش در زادگاهش درس خواند و بعد برای ادامه تحصیل به لکهنو رفت. در سال 1956 از لکهنو به نجف اشرف هجرت کرد و ده سال کامل در نجف ماند. در طول این سالیان شاگرد آیت‎الله محسن حکیم، آیت‎الله خویی، شهید محمدباقر صدر و... بود. شهید صدر به ایشان خیلی علاقه داشت و هر دو بزرگوار به همدیگر محبت داشتند و گویی بیست‎وچهار ساعته در کنار همدیگر بودند. هر وقت کتابی را ترجمه می‎کرد به شهید صدر می‎داد تا آن را بررسی کند. یک‌بار شهید صدر به ایشان گفته بود که من به این زیبایی و با این سرعت عمل نمی‎توانم بنویسم چنانکه شما ترجمه می‎کنید. کتابی هست به نام «ابوطالب مؤمن قریش» که درباره ایمان ابوطالب نوشته شده و این کتاب به زبان عربی و حدود سیصد صفحه است. علامه ذی‎شأن حیدر جواد این کتاب را همراه با تحصیل و تدریس و تحقیقات دیگر به مدت پانزده روز ترجمه کرد. این سرعت در ترجمه با آن همه مشغله خیلی اعجاب‎آور است. همچنین در نجف کتاب سلیم ابن قیس را ترجمه کرد.

یکی از ویژگی‎هایی که داشت این بود که هم عربی به خوبی بلد بود و هم فارسی و زبان اردو. حتی به این زبان‎ها می‎توانست سخنرانی کند و حتی مطالبی را بنویسد. تأثیرگذاری ایشان فقط در هندوستان نبود؛ بلکه در پاکستان هم مؤثر واقع شد. وقتی در سال 1966 از نجف برگشت تا سال 1978 در هندوستان بود؛ یعنی به مدت دوازده سال. هم سخنرانی داشت و هم کرسی تدریس و درس و بحث. در کنار این‌ها کتاب‎هایی تألیف می‎کرد. برخی آمار گرفتند و گفتند که علامه جوادی سیصد اثر تألیفی دارد؛ با این حال بعضی از آثار ایشان در دست نیستند و مفقود شدند. در طول دوازده سالی که در هندوستان حضور داشت، ایشان را به ابوظبی امارات دعوت کردند. از سال 1978 تا 1998 یعنی به مدت بیست سال در ابوظبی حضور داشت. البته در طول این بیست سال هر ماه به هندوستان می‎رفت و برنامه‎های خود در هندوستان را ترک نکرد و ادامه می‎داد. در واقع مدرسه علمیه انوارالعلوم را شخصاً با حضورش مدیریت می‎کرد. این‎گونه نبود که صرفاً با تلفن کردن به این و آن، بخواهد از راه دور مدیریت کند. از هندوستان و پاکستان در آن مدرسه طلبه‎هایی می‎آمدند و تحصیلاتشان را ادامه می‎دادند. بعضی از خطیبان بزرگ هندوستان و پاکستان می‎گفتند که اگر ما ده ساعت هم مطالعه کنیم و بعد به منبر برویم، به پای یک ساعت سخنرانی گوش کردن به سخنرانی ایشان نمی‎رسد. علامه ذی‎شأن حیدر جوادی در میان شیعیان هندوستان و پاکستان محبوبیت داشت. ممکن است در میان بعضی از افراد اختلافی پیش بیاید؛ اما هیچ‌گاه نشنیدم که کسی با ایشان اختلافی پیدا کند. در واقع چهره مقبول‎العامه‌ای در شبه‎قاره بود و این نکته برجسته‎ای برای ایشان بوده است.

از مدیریت تنظیم المکاتب به دست علامه حیدر جوادی بگویید. آن مؤسسه را چه کسی تأسیس کرد؟

تنظیم المکاتب را علامه ذی‎شأن حیدر جوادی تأسیس نکرده؛ بلکه مؤسس آن مرحوم سید غلام عسکری است. ایشان با علامه جوادی خیلی رفیق بود. همین رفاقت سبب شد تا باهم در تنظیم المکاتب همکاری کنند. در همین راستا به کشورهای مختلف سفر می‎کرد و ارتباطات جهانی داشت. همین ارتباطات جهانی سبب شد که تنظیم المکاتب در سطح بین‎الملل مطرح بشود. به هر حال افرادی که ایشان را قبول دارند، از مؤسسات تحت اشراف ایشان هم حمایت می‎کنند. پس از اینکه سید غلام عسکری به رحمت خدا رفت، رئیس بلامنازع تنظیم المکاتب خود علامه ذی‎شأن حیدر جوادی شد و هیچ کس نبود که ادعا کند او باید رئیس باشد. ایشان همزمان هم امور تبلیغی در ابوظبی را مدیریت می‎کرد و هم مدرسه انوار العلوم و تنظیم المکاتب. تألیفات خودش را کماکان ادامه می‎داد و کارهای علمی و پژوهشی‎اش را به خاطر امور مدیریتی و اجرایی متوقف نکرد. از همین جهت می‎گوییم که ایشان بسیار پُرمشغله بود و این ویژگی را هر کسی نمی‎تواند داشته باشد. البته اگر تمام امور در یک شهر و در کنار هم باشند، کارها آسان‎تر می‎شد؛ اما برای ایشان هر کدام از این امور در کشوری جداگانه بود و همین کار را سخت می‎کرد.

در سال 1998 از سوی رهبری نماینده ولی‎فقیه در هندوستان شد. رهبری وقتی متوجه شد که علامه ذی‎شأن حیدر جوادی این‌قدر در سطح بین‎الملل، فردِ مطرح شده و مقبول‎العامه‎ای است، ایشان را به عنوان نماینده خود در هندوستان منصوب کرد. وقتی نماینده رهبری شد، ابوظبی را ترک کرد و به بمبئی رفت و در آنجا استقرار یافت. در بمبئی هم از لحاظ مدیریت و ادامه تحقیقات علمی و پژوهشی موفق بود؛ اما پس از نماینده رهبری شدن، فرصت چندانی پیدا نکرد و دو سال بعد به رحمت خدا رفت.

اولین کتابی که ترجمه کرد چه بود و مجموعاً چند سال به تألیف و ترجمه اشتغال داشت؟

اولین ترجمه ایشان، کتاب سلیم ابن قیس بود. پس از آن کتاب ابوطالب مؤمن قریش را ترجمه کرد. اغلب کُتب شهید محمدباقر صدر را به زبان اردو ترجمه کرده است. چندی بعد قرآن کریم و نهج‎البلاغه و صحیفه سجادیه را به زبان اردو ترجمه کرد. عموم ترجمه‎های ایشان از نظر روان بودن متن بی‎نظیرند. تاکنون کسی نتوانسته بهتر از علامه جوادی آثار ارزشمند شیعه را به زبان اردو ترجمه کند. در ترجمه کتب دست اول، منابع را به خوبی بررسی و ذکر کرده است. در سال 1962 قلم برداشت و تا سال 2000 مشغول ترجمه آثار ارزشمند بزرگان و تألیف و تحقیق بود؛ یعنی سی و هشت سال فعالیت علمی و پژوهشی داشت. تا این حد پُرکار و فعال بود.

در پایان اگر مطلبی درباره مرحوم علامه ذیشأن حیدر جوادی باقی مانده آن را به عنوان حُسن ختام گفتوگو بیان کنید.

علامه حیدر جوادی هر وقت در سخنرانی اسم امام حسین علیه‎السلام می‎آمد، گریه می‎کرد. جالب اینکه در ایام محرم بعد از مراسم تعزیه و سخنرانی به منزل می‎رود و احساس می‎کند که سینه‎اش درد می‎کند و چندی بعد به رحمت خدا می‎رود. همین مسئله تعجب‎آور است که جنازه‎اش را در روز عاشورا به هندوستان می‎رسانند و دفن می‎کنند. بنده همیشه از سخنرانی‎های ایشان بهره‎های علمی و معنوی می‎ بردم.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.