ملاحظات و منافع ایران در جنوب آسیا، آسیای میانه، شمال، غرب و جنوب یکسان نیست و هر کدام مختصات خاص خود را دارد. لذا لازم است که در وزارت خارجه، تیمهای کارشناسی خبره و با تجربه خاص در این مناطق شکل گیرد و اطلاعات بهطور مداوم مورد پایش قرار گیرد.
پایگاه خبری جماران: محمد حسین بنی اسدی، دیپلمات بازنشسته و کارشناس سیاست خارجی در یادداشتی برای جماران نوشت:
سرزمین کهن و باستانی ایران، با جایگاه ویژه در حوزههای جغرافیایی، ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک، همچون الماسی درخشان بر تارک جهان میدرخشد و همواره مورد توجه کشورهای بازیگر منطقهای و تصمیمسازان جهانی بوده و هست. از سوی دیگر، تنوع قومی و سرزمینی پیرامون ایران این منطقه را بهطور مداوم در کانون تحولات منطقهای و جهانی قرار میدهد و شاهد تحرکات قابل توجهی در مناطق جغرافیایی اطراف ایران است.
هویت ملی ایران، با تنوع قومی و زبانی، از انسجام و یکپارچگی خاصی برخوردار است که میتواند نقشهها و دیدگاههای بدبینانه دشمنانی را که تحمل بقای ایران یکپارچه را ندارند و تداوم این سرزمین پهناور را چون خاری در چشم خود میبینند، خنثی کند.
جایگاه ویژه سرزمین ایران و نواحی پیرامون آن، با داشتن ۱۵ همسایه (۷ همسایه زمینی و ۸ همسایه آبی)، ایجاب میکند که دستگاه سیاست خارجی با توجه به ویژگیهای هر یک از مناطق جغرافیایی در شرق، شمال، غرب و جنوب کشور، استراتژی جامعی تدوین کرده و در دستور کار قرار دهد. این امر به منظور پرهیز از پراکندهکاری و مقطعینگری و ایجاد استمرار و هماهنگی ویژه ضروری است.
بدیهی است که ملاحظات و منافع ایران در جنوب آسیا، آسیای میانه، شمال، غرب و جنوب یکسان نیست و هر کدام مختصات خاص خود را دارد. لذا لازم است که در وزارت خارجه، تیمهای کارشناسی خبره و با تجربه خاص در این مناطق شکل گیرد و اطلاعات بهطور مداوم مورد پایش قرار گیرد. در این یادداشت، سعی میشود نوری بر جنوب آسیا تابانده شود و بررسی دیگر مناطق پیرامون ایران به کارشناسان مربوطه واگذار گردد.
جنوب آسیا و اهمیت آن
جنوب آسیا که برای تمامیت ارضی و یکپارچگی کشورمان اهمیت حیاتی دارد، شامل دو کشور همسایه بلافصل یعنی پاکستان و افغانستان و همچنین دو کشور بزرگ همسایه با واسطه، چین و هند میشود. هر یک از این کشورها جایگاه خاص خود را دارند.
علاوه بر این، کشورهای آسیای میانه به ویژه تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، روسیه و همچنین ترکیه و کشورهای عربی جنوب ایران نیز منافع خاص خود را در پاکستان و افغانستان (جنوب آسیا) جستجو و دنبال میکنند که نباید از نظر دور بماند و باید در تبیین استراتژی ویژه جنوب آسیا مورد توجه قرار گیرد.
در جنوب آسیا، پاکستان و افغانستان به عنوان همسایگان بدون واسطه ایران محسوب میشوند که باید هر دو کشور را در اولویت سیاست خارجی ایران قرار داد و برای هر کدام برنامهای جداگانه در جهت تقویت و تعمیق روابط دو جانبه تنظیم کرد.
پاکستان
پاکستان با جمعیتی بیش از ۲۰۰ میلیون نفر، قدرت هستهای و ارتش منظم و قدرتمند، دارای حکومت دموکراتیک پارلمانی با احزاب سیاسی و رسانههای متعدد است. همچنین جمعیت قابل توجهی از شیعیان در این کشور زندگی میکنند. به طور کلی، پاکستان به عنوان کشوری دوست به شمار میرود که خصومت و دشمنی با ایران ندارد و هرگز به دنبال تغییر مرزها با کشورمان نیست. پاکستان مرزهای خود با ایران را مرزهای امن میداند و عمدتاً نیروهای خود را در نواحی مرزی با هند مستقر کرده است. اخیراً، این کشور به دلیل چالشهای امنیتی ناشی از طالبان، در نواحی مرزی با افغانستان نیز با دغدغههایی مواجه شده است.
روابط پاکستان با ایران که قبل از انقلاب دوران طلایی خود را تجربه کرده بود، پس از انقلاب دچار بیاعتمادی و برخی چالشهای امنیتی شده است که نیازمند چارهاندیشی برای زدودن این بیاعتمادی است.
روابط پاکستان با چین در حالت استراتژیک قرار دارد و هم دولتها و هم ارتش بر آن اذعان دارند. همچنین، روابط پاکستان با هند و افغانستان تحت کنترل ارتش است و در صورت وخامت روابط با ایران، ممکن است این روابط نیز به دست ارتش سپرده شود.
ایران و پاکستان میتوانند در حوزههای همکاری امنیت مرزی، مبارزه با تروریسم و گروههای تجزیهطلب بلوچ، امنیت منطقهای، افزایش همکاریهای تجاری مرزی، همکاری در سازمانهای منطقهای و جهانی و غیره همکاری کنند که باید در جهت تحکیم این همکاریها تلاش کرد. البته در برخی حوزهها نیز رقابتهایی وجود دارد، مانند چابهار و گوادر.
ضمن اینکه دو طرف گاهی نسبت به حمایت یکدیگر از گروههای بلوچ یکدیگر را متهم میکنند. همچنین، پاکستان از حضور کنسولگری هند در زاهدان نگران است و هند را متهم به اقدامات امنیتی علیه پاکستان در خاک ایران میکند و دهلی نو را حامی گروههای تجزیهطلب در ایالت بلوچستان پاکستان میداند.
در مجموع، روابط ایران و پاکستان بر پایه سوء نیت و خصومت نیست و میتوان آن را به گونهای مدیریت کرد که به نفع هر دو کشور باشد.
افغانستان
افغانستان، علیرغم پیوندهای فرهنگی و تاریخی عمیق با ایران، با چالشهای جدی ناشی از حضور گروه طالبان مواجه است. این گروه با قلدری خود را حاکم کرده و حقوق سایر اقوام ملی و دینی، به ویژه حقوق شهروندی بانوان را نادیده گرفته است. همچنین، تبدیل افغانستان به محل حضور گروههای تندرو، امنیت منطقه را به خطر انداخته و تهدیدات عمدهای را متوجه کشورمان کرده است. لذا ضرورت دارد که در یک برنامه منسجم و جامع به این مسائل پرداخته شود.
بدیهی است که همسایگان در اولویت هر کشور قرار دارند، اما این همسایگی در شرایطی که طالبان در قدرت باشد و دولتی فراگیر و برنامهای مسالمتآمیز وجود نداشته باشد، نمیتواند موجب آسایش شود.
چالشهای متصور در روابط دوجانبه
۱. دولت جامع و فراگیر: تا زمانی که گروه طالبان به حقوق همه اقوام و اقشار افغانستان احترام نگذارد و به اصول حسن همجواری پایبند نباشد، این گروه شایستگی به رسمیت شناخته شدن را نخواهد داشت. هرگونه اقدام در جهت تقویت و تثبیت این گروه، خیانت به مردم و اقوام افغانستان و اخلال در نظم و ثبات منطقه به شمار میرود.
۲. حضور گروههای تروریستی: فعالیت گروههای تروریستی فرامنطقهای و بومی، امنیت منطقه را تهدید میکند. سارا آدمز، مأمور پیشین سیا، اعلام کرده است که القاعده و داعش در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان فعال هستند. بدیهی است که دولت متعهد و مسئول نباید اجازه حضور گروههای تروریستی در خاک خود را بدهد.
۳. رعایت حسن همجواری: رعایت تعهدات با همسایگان، از جمله حقابه ایران از هیرمند، ضروری است. با توجه به نقض مفاد پیمان آبی با ایران، در صورت استقرار دولت فراگیر در افغانستان، امضای یک پروتکل الحاقی مربوط به حقابه بیش از پیش الزامی خواهد بود.
۴. مهاجرین افغانستان در ایران: بازگرداندن مهاجرین مستلزم امضای یادداشت تفاهمی است که مورد احترام دو طرف باشد. در صورت نیاز ایران به نیروی کار، میتوان تحت ضوابط خاصی با امضای سندی بین دو کشور، تعداد مورد نیاز نیروی کار را به صورت قانونمند وارد کرد و از ورود غیرقانونی جلوگیری نمود.
۵. تسهیلات ترانزیت: با توجه به محصور بودن افغانستان، دستیابی به جادهها و بنادر ایران مستلزم امضای یک سند رسمی متضمن ملاحظات ایران است، مشابه پیمان ترانزیتی نپال با هند که در آن ملاحظات هند لحاظ شده است. ظاهراً افغانستان به دنبال تنوع مسیرهای ترانزیت از طریق خط لاجورد به آسیای میانه و قفقاز، دالان واخان به چین، و بندر کراچی به هند و سایر کشورها است. هرچند کوتاهترین راه زمینی ترانزیت به هند از خاک پاکستان در حال حاضر توسط اسلام آباد متوقف شده است.
طالبان: عامل تزلزل فرهنگی با ایران
طالبان مخالفت و خصومت خود را با فرهنگ فارسی، اقلیت شیعه و میراث مشترک فرهنگی به وضوح نشان داده است. این گروه، آشتیناپذیری خود با نمادهای فرهنگی که بخشی از میراث بشریت هستند، مانند مجسمههای بودا در بامیان، به نمایش گذاشته است.
طالبان گروهی غیرقابل اعتماد و بیاعتبار است که نه توانایی و نه لیاقت شناسایی و امضای اسناد دوجانبه را دارد و نباید فریب آنها را خورد. علیرغم حمایتهای پاکستان، اکنون که طالبان به کمک این کشور نیازی ندارد، نه تنها از گروههای شورشی پاکستان حمایت میکند، بلکه علاوه بر عدم قبول خط مرزی دیوراند، ادعای مالکیت بر بخشهایی از پاکستان نیز دارد.
ثبات و امنیت منطقه جنوب آسیا برای کشورمان ارزش حیاتی دارد و این امر مستلزم هماهنگی و انسجام مستمر در رهبری کشورمان با محوریت وزارت امور خارجه و همکاری با پاکستان و دیگر کشورهای منطقه است.
کشورهای هند، چین، روسیه، ترکیه، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، کشورهای آسیای میانه و آمریکا و اروپا هر کدام در چارچوب منافع خود توجهی به جنوب آسیا دارند و برخی از آنها ملاحظات و دخالتهایی نیز دارند. تنها در سایه یک سیاست مدون و همهجانبه میتوان با همه آنها در خصوص امنیت و ثبات در جنوب آسیا تعامل کرد.
تجربه بعد از انقلاب نشان میدهد که وزارت امور خارجه از یک نهاد حرفهای و تخصصی به یک نهاد رانتی و حاشیهای تبدیل شده است که متناسب با ذائقه وزرا و مدیران ارشد وقت حرکت کرده است. در دورههای مختلف وزرا، تیمهای مختلفی بر وزارت خارجه حاکم بودهاند که عمده تلاش آنها صرف اشغال و حفظ پستهای کلان مدیریتی در داخل و خارج کشور شده است. این وضعیت منجر به تجمع و تمرکز نیروهای بیکیفیت سهمیهای و مسلوبالاختیار بودن در تبیین و ترسیم دکترین سیاست خارجی شده است. نتیجه این روند، محدود شدن قدرت این نهاد به حفظ وضع موجود و پیگیری سیاستهای مسئولین فرادستی است.
در این میان، نیروهای مستقل و اندیشمند وزارت خارجه به صورت پراکنده و حاشیهنشین باقی ماندهاند و تنها نظارهگر روند امور بودهاند. لذا تا زمانی که اوضاع به همین شکل ادامه یابد، امیدی به معجزه از این نهاد در تبیین دکترین سیاست خارجی و تنظیم برنامه منسجم برای تعامل با همسایگان وجود ندارد؛ مگر اینکه کشتیبان را سیاستی دیگر آید تا امور بر مدار منافع ملی مستقر گردد.
شرایط حساس و ویژهای که کشورمان با آن مواجه است ایجاب میکند که وزارت امور خارجه و نیروهای کیفی و متخصص آن مورد توجه ویژه قرار گیرند و از توان و اندیشه آنان در جهت تأمین منافع ملی به طور بیشتری استفاده شود.