رقابت بر سر عناصر خاکی کمیاب، نمونهای از نبرد پیچیده قدرت، زمان و استراتژی در قرن ۲۱ است. چین با تسلط بر منابع، فناوری و زنجیره صنعتی، اهرم فشار قدرتمندی در اختیار دارد، اما آسیبپذیریهایی نیز متوجه آن است که میتواند توسط غرب مورد بهرهبرداری قرار بگیرد.
به گزارش جماران؛ تنشهای تجاری میان ایالات متحده و چین با تهدیدهای اخیر دونالد ترامپ برای اعمال تعرفههای جدید و ابراز تردید نسبت به دیدار احتمالیاش با شی جینپینگ در کره جنوبی شدت گرفته است. این تنشها در حالی اوج گرفته که پکن کنترلهای صادراتی تازهای بر عناصر کمیاب خاکی اعمال کرده؛ عناصری راهبردی که زیربنای صنایع حیاتی همچون نیمهرساناها، فناوری انرژی پاک، هوش مصنوعی و بخشهای دفاعی آمریکا هستند. چین هماکنون بر زنجیره تأمین جهانی این مواد تسلط دارد و حدود ۸۵ درصد فرآوری و ۹۲ درصد تولید آهنرباهای مرتبط را در اختیار دارد؛ موضوعی که طی ماههای اخیر برای واشنگتن به یک نقطه آسیبپذیری مهم و جدید در مقابل چین بدل شده و برگهای برنده و ورقهای جدید بازی را نشان میدهد.
متعاقب این مسئله و طبق مقررات جدید چین که از اول دسامبر اجرایی میشود، شرکتهای خارجی برای صادرات آهنربا و برخی مواد نیمهرسانا دارای مواد و عناصر خاکی چینی باید ابتدا از دولت پکن مجوز دریافت کنند که این مجوزها برای کاربردهای نظامی بهسختی صادر خواهد شد؛ به طوری که درخواستهای مرتبط با هوش مصنوعی و نیمهرساناها نیز بهصورت موردی بررسی میشود و این در حالی است که چین کنترلهای جدیدی بر زنجیره تامین باتری و منابع ذخیره الکتریسیته اعمال کرده است.
به گفته بسیاری از ناظران بینالملل؛ این اقدامات میتواند شکاف تجاری میان دو قدرت بزرگ جهان را بهویژه در آستانه نشست مورد انتظار شی و ترامپ در مجمع همکاری اقتصادی آسیا و اقیانوسیه، بهطور قابل توجهی تشدید کند. ترامپ در واکنش به این محدودیتها، اعلام کرده است که شاید هیچ دلیلی برای دیدار وجود نداشته و هشدار داده واشنگتن ممکن است تعرفههای شدیدتر و سایر اقدامات متقابل را در نظر بگیرد و همزمان برخی از قانونگذاران آمریکایی نیز خواستار اعمال فشارهای گستردهتر علیه پکن هستند.

اما وقتی دونالد ترامپ؛ رییسجمهوری آمریکا، از نشست ماه اکتبر خود با شی جینپینگ؛ رییسجمهوری چین، در کره جنوبی بیرون آمد، آن را ۱۲ از ۱۰ توصیف کرد. در نگاه نخست چنین به نظر میرسید که واشنگتن به امتیازی بزرگ دست یافته و پکن در ازای کاهش تعرفهها پذیرفته بود، کنترلهای صادراتی فزاینده خود بر عناصر خاکی کمیاب را برای مدت یک سال متوقف کند؛ اقدامی که به صنعت آمریکا فرصت ارزشمندی برای تنفس میداد.
اما چنین برداشتی گمراهکننده بود و یک تاکتیک حسابشده توسط چین را به اشتباه بهعنوان یک عقبنشینی استراتژیک تلقی میکرد به طوریکه بررسی تحلیلهای رسانهها و مقامات چینی درباره این نشست تصویری کاملا متفاوت ارائه داد، تصویری از صبر استراتژیک یک قدرت که هم بر برتری ساختاری خود واقف است و هم آسیبپذیریهایش را بهخوبی میشناسد. اقدام پکن نه یک امتیازدهی، بلکه شکلی از اعمال قدرت کنترلشده بود.
و امروز اعتمادبهنفس پکن بر یک عدم تقارن بنیادی در رقابت میان قدرتهای بزرگ قرن بیستویکم استوار است. گلوگاههای آمریکا، مبتنی بر فناوریهای پیشرفته و پیچیده بسیار شکننده شده، در حالی که گلوگاههای چین، متکی بر صنایع سنگین و فرآیندهای پرهزینه و آلاینده دوام و پایداری بهمراتب بیشتری از خود نشان داده است.
دژ صنعتی چین!
تسلط چین بر بازار عناصر خاکی کمیاب نتیجه یک تصادف زمینشناسی نیست؛ بلکه حاصل ساخت یک استراتژی صنعتی طی ۴۰ سال گذشته است و پکن با سرمایهگذاری بلندمدت و پذیرش هزینههای زیستمحیطی و اجتماعی سنگینی که هیچ دموکراسی غربی توان یا تمایل تحمل آن را نداشت، این ساختار را بنا کرده است.
کشورهایی مانند آمریکا و استرالیا ذخایر زیادی از عناصر خاکی کمیاب، دارند اما گلوگاه واقعی در عناصر خاکی کمیاب سنگین HREE بهویژه «دیسپروزیم و تربیوم» که برای تولید آهنرباهای فوقپیشرفته مورد استفاده در جنگندههای F-35 و موتور خودروهای برقی ضروری هستند، نهفته است.

علاوه بر این، ذخایر رسی-یونی چین در حال حاضر، اقتصادیترین منبع HREE در جهان است و امکان استخراج کمهزینه را فراهم میکند که این استخراج کم هزینه، در تضاد با ذخایر سخت استخراج کشورهایی مانند کانادا، سوئد و استرالیا است که نیازمند فرآیندهای پیچیده و پرهزینه هستند و همین تفاوت هزینه، مزیت قاطع چین را تقویت میکند.
علاوه بر این طی سالهای اخیر، به علت گسترش روابط دو جانبه، اتکای چین به زنجیره منطقه خاکستری کاچین در شمال میانمار تقویت شده و این منطقهای، نقطهای است که تقریبا نیمی از ورودی عناصر خاکی کمیاب سنگین چین را تامین میکند و در نتیجه، طبق برآوردهای تخمینی، پکن حدود ۹۰ درصد تولید جهانی عناصر خاکی کمیاب سنگین HREE و بخش بزرگی از ظرفیت فرآوری آن را در اختیار دارد.

اما، داشتن سنگ معدن بدون توانایی فرآوری آن بیارزش است. براساس گزارشهای علمی، عناصر خاکی کمیاب از نظر شیمیایی شبیهاند و جداسازی آنها نیازمند فناوری و مهارت پیچیده است. این حوزه «جعبه سیاه» فنی چین محسوب میشود؛ جعبهای که طی دههها سرمایهگذاری دولتی و تجربه عملی توسعه یافته و غرب تنها تعداد اندکی متخصص در این زمینه دارد و چین امروز صادرات فناوریهای مربوطه و جابهجایی استعداد را ممنوع کرده است.
همچنین، چین کاملترین زنجیره صنعتی عناصر خاکی کمیاب جهان را در اختیار دارد و بزرگترین مصرفکننده این مواد یعنی 70 درصد تقاضای جهانی، نیز هست؛ بنابراین، بخش خودروهای برقی و توربینهای بادی داخلی چین توجیه اقتصادی بزرگی برای تولید انبوه فراهم کرده و رقبا را از دستیابی در مقیاس اقتصادی، بازمیدارند.
سلاح اقتصادی پکن
بنابراین، چین امروز از این قدرت به عنوان راهبرد بهره میبرد که از دهههای گذشته شکل گرفته است و تحریم ۲۰۱۰ علیه ژاپن نشاندهنده آزمون مهم و موفقیت آمیزی از این اهرم بود. پکن ابتدا هفت عنصر نیمهسنگین و محصولات مشتقشده را تحت رژیم سختگیرانه صدور مجوز قرار داد. این اقدام باعث تاخیرهای عملیاتی در زنجیرههای تامین جهانی شد و کارخانههای خودروسازی آمریکا، اروپا و ژاپن را به کاهش تولید واداشت. سپس پنج عنصر سنگین دیگر را به فهرست محدود شده افزود و قانون «صلاحیت قضایی بلندمدت» را معرفی کرد؛ قانونی مشابه دستورالعمل FDPR آمریکا که شرکتهای خارجی را (حتی اگر محصولاتشان تنها ۰.۱ درصد مواد اولیه چینی داشت) مشمول کسب مجوز میکرد.
با این حال، توافق اخیر بوسان (کره جنوبی) تنها اجرای مرحله دوم (توسط چین) که هنوز آغاز نشده بود، را متوقف کرد و مرحله نخست، یعنی سلاح واقعی چین، همچنان فعال است و پکن در واقع با تعلیق صرف یک تهدید آینده، امتیاز تعرفهای دریافت کرد، بیآنکه اهرم واقعی خود را کنار بگذارد.
چین تا چه زمانی میتواند به میل خود رفتار کند؟
نمونه بارز، معدن «مانتین پس» در آمریکا است؛ معدنی که در سال ۲۰۰۲ زیر فشار رقابت چین ورشکست شد، در ۲۰۱۷ با سرمایهگذاری شرکت چینی بازگشایی شد و امروز سنگ خام خود را برای فرآوری به چین صادر میکند و امروز این معدن رقیب چین نیست؛ بلکه بخشی از زنجیره کنترلشده پکن محسوب میشود!
با این حال تلاش غرب بیهوده نیست، اما نمیتواند به دنبال رقابت کامل در بازار باشد. چراکه سه مانع ساختاری یعنی شکاف هزینه، شکاف فناوری و زمان، مسیر غرب را محدود میکند.
چین یک زیرساختهای رقابتی بزرگ طی چهار دهه سرمایهگذاری بسیار پرهزینه ایجاد کرد، در فناوری فرآوری و اختراعات کلیدی آهنربا پیشرو است و ساخت زنجیره HREE جدید امروز حدود ۱۰ تا ۱۵ سال طول میکشد و تا آن زمان چین ممکن است حتی به فناوریهای نسل بعدی رسیده باشد؛ بنابراین غرب چه بخواهد چه نخواهد، در این زمینه یا از چین عقب تر است و یا در صرفه اقتصادی توان رقاب با چین را ندارد.
اما، با وجود این برتریها، چین هنور دو آسیبپذیری کلیدی دارد که اگر توسط غرب هدف قرار بگیرد، میتواند برنامههای صنعتی پکن را مختل کند. برای مثال؛ اگرچه چین نزدیک به ۹۰ درصد آهنرباهای دنیا را تولید میکند، اما فناوریهای پیشرفته مرتبط با آهنرباهای متخلخل را در اختیار ندارد و باید از شرکتهای ژاپنی مجوز بگیرد و در کنار آن برخی از تجهیزات کلیدی تولید آهنربا از آلمان و ژاپن وارد میشوند.
از سوی دیگر، بخش عظیمی از عناصر خاکی کمیاب سنگین مورد نیاز چین از مناطق بیثبات در میانمار تامین میشود که بعضا تحت کنترل گروههای مسلح مختلف قرار دارد و تحریمهای ثانویه غرب میتواند این زنجیره را قطع و یا پکن را مجبور به استفاده از ذخایر داخلی و در نتیجه تضعیف عمق استراتژیک بلندمدت، کند.
بنابراین، نشست بوسان در کره جنوبی نه پیروزی کامل آمریکا بود و نه نشانهای از اقتدار مطلق چین، بلکه این نشست بازتابی از وابستگیهای متقابل و نیاز هر دو طرف به زمان بود. برای غرب، مسیر آینده نه تلاش برای بازسازی زنجیره تأمین ۴۰ ساله چین در چند سال، بلکه ساخت تابآوری استراتژیک است و این زنجیرهها «بدون چین» نمیتوانند از طریق مقیاس اقتصادی دوام بیاورند و نیازمند یارانههای دولتی دائمی و همکاری متحدان است و سیاستهای فعلی آمریکا و اروپا نیز همین مسیر را دنبال میکند؛ یعنی قانون تولیدات دفاعی آمریکا، قانون مواد اولیه حیاتی اتحادیه اروپا و مشارکتهای بینالمللی برای امنیت مواد معدنی؛ بنابراین هدف نه خودکفایی، بلکه دسترسی تضمینشده برای صنایع حیاتی است.
به نظر میرسد برنده رقابت نیز کشوری نیست که بیشترین معدن یا کارخانه را بسازد، بلکه کشور یا بلوکی است که بهترین مدیریت وابستگیها را داشته و شکافهای ژئوپلیتیک و نیازهای زئواکونومیک خود را ببندد؛ رقابتی که نه در چرخه سهماهه یا یکساله، بلکه در بازه دههها سنجیده میشود و پکن این واقعیت را بهخوبی فهمیده است.
در نهایت، رقابت بر سر عناصر خاکی کمیاب، نمونهای از نبرد پیچیده قدرت، زمان و استراتژی در قرن ۲۱ است. چین با تسلط بر منابع، فناوری و زنجیره صنعتی، اهرم فشار قدرتمندی در اختیار دارد، اما آسیبپذیریهایی نیز متوجه آن است که میتواند توسط غرب مورد بهرهبرداری قرار بگیرد. موفقیت آینده، نه در تصاحب بازار یا معادن، بلکه در توانایی مدیریت وابستگیها و ایجاد تابآوری استراتژیک در بخشهای حیاتی نهفته است و این رقابت دههها طول خواهد کشید و برنده آن کشوری خواهد بود که صبر، محاسبه و همکاری متحدان را بهخوبی ترکیب کند.