یک افسر ارشد تفنگداران دریایی آمریکا در تحلیلی کمسابقه هشدار میدهد که عملیاتهای انصارالله در دریای سرخ، به الگویی تازه برای جنگ نامتقارن علیه ارتشهای بزرگ تبدیل شده و نشان داده است چگونه یک گروه شبهنظامی، بدون ناو، بدون هواپیما و بدون قدرت کلاسیک، میتواند ساختار امنیت دریایی آمریکا را به چالش بکشد. این گزارش که در انجمن تفنگداران دریایی آمریکا منتشر شده، از انصارالله بهعنوان «معلم ناخواسته» نیروهای مسلح آمریکا یاد میکند؛ گروهی که تاکتیکهایش اکنون به موضوع مطالعه حرفهای ارتش آمریکا تبدیل شده است.
به گزارش سرویس بینالملل جماران، گزارشی تازه از انجمن تفنگداران دریایی آمریکا تصویر متفاوتی از میدان نبرد دریای سرخ ارائه میدهد؛ تحلیلی که در آن یک کاپیتان ارشد آمریکایی هشدار میدهد انصارالله—گروهی که واشنگتن سالها آن را صرفاً یک بازیگر شبهنظامی و فاقد توان کلاسیک میدانست—به مهمترین نمونه واقعی جنگ نامتقارن در برابر نیروی دریایی آمریکا تبدیل شده است. این گزارش نشان میدهد حملات انصارالله نهتنها میلیاردها دلار هزینه بر پنتاگون تحمیل کرده، بلکه تفنگداران دریایی را مجبور کرده تا برای نخستینبار از تاکتیکهای این گروه بهعنوان «منبع یادگیری نظامی» در طراحی عملیاتهای آینده نام ببرند.
ترجمه این گزارش را در ادامه میخوانید:
۱. معلمِ ناراحتکننده
انصارالله از آن دسته دشمنانی نیست که تفنگداران دریایی آمریکا معمولاً برای الهامگیری عملیاتی سراغ مطالعه آنها بروند؛ آنها نه یک بازیگر «مطلع» و نه حتی یک دولت هستند، بلکه گروهی شبهنظامی و قرارگرفته در فهرست سازمانهای تروریستیاند و بنابراین از آن اعتبار حرفهای و مشروعیتی که معمولاً در مطالعات دکترینیک به دنبال آن هستند، برخوردار نیستند. با این حال، طی سال گذشته، حملات نیروهای انصارالله خطوط امنیتی کشتیرانی جهانی را به چالش کشید، قدرت دریایی و هوایی آمریکا را برای مدتی طولانی وارد یک جبهه فرعی کرد و میلیاردها دلار هزینه عملیاتی و اقتصادی تحمیل نمود—آن هم بدون آنکه نیروی دریایی یا نیروی هوایی داشته باشند. این اتفاق درست زمانی رخ میدهد که تفنگداران دریایی آمریکا در حال گذار و تحول بر پایه مفاهیمی هستند که پایگاههای پیشرونده، «واحدهای کوچک» و نیروهای مستقر در خط مقدم مفاهیم اساسی در اجرای آناند. این مفاهیم در راستای رعبافکنی در برابر نیروی دریایی چین در مناطق حاشیه اقیانوس آرام طراحی شدهاند، گرچه برخی فرماندهان و تحلیلگران همچنان نسبت به مبانی اخلاقی و عینیوار دفاعیۀ آنها تردید دارند.
بااینحال، این شرایط یک فرصت منحصربهفرد برای یادگیریهای تازه فراهم میکند. تفنگداران دریایی نباید «هوادار» انصارالله شوند، بلکه باید بتوانند از منابع نامتقارن آنها درس بگیرند تا بهتر برای میدانهای نبرد ناهمتراز آینده آماده شوند. چابکی عملیاتی انصارالله بسیار فراتر از اندازه محدود خود است و نشان میدهد این اصول چگونه میتواند برای «هنگ ساحلی تفنگداران دریایی» (MLR) و طراحی کلی نیرو در عصر جدید آموزنده باشد.ذبا آنکه روشهای انصارالله عموماً غیراخلاقی و از نظر انسانی غیرقابلپذیرش است، اما تأثیرات آنها غیرقابل انکار است. اگر تفنگداران دریایی واقعاً بخواهند به آمادگی لازم برای جنگهای نامتعارف و پیروزی در محیطهای سخت و پراکنده شرق آسیا برسند، بیتوجهی به منابع و تجربههای دشمنان نامتقارن خطایی سنگین خواهد بود. تجربه انصارالله در دریا باید تلنگری ارزشمند درباره بقا، جنگ نامتقارن و اقتصاد عملیاتی باشد—درسهایی که باید در روند تکامل MLR و ساختار کلی نیرو برای نبردهای آینده اثر بگذارد.
۲. نامتقارنی راهبردی: هزینه در برابر پیامد
نیروهای انصارالله نشان دادهاند که درک پختهای از جنگ نامتقارن دارند. آنها بهجای نابود کردن مستقیم داراییهای دریایی آمریکا، از مهمات ارزانقیمت مانند پهپادهای تجاری، موشکهای کروز دستکاریشده و قایقهای انفجاری استفاده میکنند تا هزینههای راهبردی تحمیل کنند. هر موشک یا پهپاد «هدایتشده» برای آمریکا بسیار ناچیز و واکنشپذیر است؛ اغلب مقابله با آن به معنای شلیک یک موشک ۱ تا ۴ میلیون دلاری از یک ناوشکن آمریکایی است.
در مجموع، عملیات دفاعی آمریکا در دریای سرخ و مناطق پیرامونی آن بیش از ۱ میلیارد دلار تنها در قالب «مهمات» و هزینههای عملیاتی خرج داشته است؛ و چندین میلیارد دلار دیگر نیز بهصورت غیرمستقیم از طریق تغییر مسیر کشتیها، افزایش بیمه و تأخیرهای تجاری تحمیل شده است. در مقابل، هزینهی سلاحهای انصارالله—از پهپادهای ۱۰ هزار دلاری تا موشکهای کروز ۱۰۰ هزار دلاری—در مقایسه ناچیز است.
فراتر از جنبه اقتصادی، انصارالله از ازدحام پهپادها برای اشباع و تخلیه توان دفاع هوایی دشمن پیش از انجام حمله اصلی استفاده میکند. در ژانویه ۲۰۲۴، انصارالله به نفتکش Marlin Luanda در خلیج عدن حمله کرد که موجب آتشسوزی گسترده شد و بار دیگر ثابت کرد سامانههای کمهزینه میتوانند اثر تخریبی واقعی داشته باشند. موفقترین حمله آنها در ژوئن ۲۰۲۴ ثبت شد؛ زمانی که یک شناور بدونسرنشین انفجاری (USV) متعلق به انصارالله به کشتی MV Tutor برخورد کرد، آب به داخل بدنه نفوذ کرد و این الگوی تهدید لایهای—ساده در تاکتیک اما پیچیده در سطح عملیاتی—بهوضوح نمایش داده شد.
هدف اصلی این استراتژی، کشاندن آمریکا و متحدانش به یک وضعیت دفاعی دائمی، پرهزینه و در درازمدت ناپایدار است.
۳. بقا از راه سادگی
یکی از مؤثرترین جنبههای مدل عملیاتی انصارالله، توانایی بالای آنها در بقاست. آنها شبکهای پراکنده، متحرک و سختشناس از سکوهای پرتاب را حفظ میکنند که معمولاً بلافاصله پس از شلیک رها یا پنهان میشوند. کامیونهای یدککش بهعنوان سکوی پرتاب موشکهای کروز و بالستیک استفاده میشوند و معمولاً در مناطق غیرنظامی، غارها یا پشت عوارض طبیعی مخفی میمانند تا لحظه شلیک برسد. استفاده آنان از کنترل انتشار (Emission Control) باعث جلوگیری از شناسایی زودهنگام میشود و واحدهایشان بلافاصله پس از شلیک تجزیه و پراکنده میشوند. در فوریه ۲۰۲۵ مشاهده شد که یک پهپاد انتحاری پس از پرتاب موشک کروز «سومار-۴» فوراً وارد یک منطقه غیرنظامی شد تا از هدف قرار گرفتن جلوگیری کند.
ارتباطات در حداقل سطح ممکن نگه داشته میشود و کاملاً تحت کنترل انتشار است. پس از اجرای هر حمله، معمولاً در همان لحظه، واحدها ماسکهای سکوی پرتاب را رها میکنند. این ترکیب از سادگی، تحرک، و بهرهگیری از اطلاعات محدود، میتواند نیروی عملیاتی را برای مأموریتهای بعدی حفظ کند. پراکندگی گسترده، حضور اطلاعاتی دشمن و توان ISR او را مختل کرده و زمان واکنش او را پس از شلیک کاهش میدهد.
تفنگداران دریایی آمریکا—بهویژه یگانهای «هنگ ساحلی تفنگداران» (MLR)—باید از این الگو درس بگیرند: بقا در میدان نبرد فقط به زره یا پنهانکاری وابسته نیست؛ بقا یعنی پیدا نشدن، شلیک سریع و ناپدید شدن.
تأکید دکترین نظامی بر تحرک، اختفا و انضباط عملیاتی میتواند نیروهای آمریکایی را به همان اندازه چابک و دستنیافتنی کند، بدون آنکه مشروعیت یا مسئولیتپذیری قربانی شود. انصارالله ثابت کردهاند که یک نیروی بقا در برابر توانمندیهای ISR دشمن، نیازی به «پیروزی» در هر نبرد ندارد—بلکه تنها باید کاری کند که حسگر و موشک دشمن بیهدف شوند.
۴. جعبهابزار متنوع و قابلاتلاف: یک معمای آتش ترکیبی برای نیروهای دریایی
انصارالله مجموعهای گسترده و متنوع از تسلیحات را بهکار میگیرد که برای نیروهای دریایی یک معمای واقعی آتش ترکیبی ایجاد میکند. این جعبهابزار شامل موشکهای کروز ضدکشتی، موشکهای کروز زمینبهزمین، موشکهای بالستیک ضدکشتی، شناورهای بدونسرنشین انفجاری (USV) و پهپادهای انتحاری سرگردان است. تخمین زده میشود موشکهای سری «قاصد/قدس» بردی بیش از ۸۰۰ کیلومتر داشته باشند و موشکهای بالستیک ضدکشتی آنها تا فاصله ۴۵۰ کیلومتری از ساحل نیز کشتیها را هدف قرار داده باشند.
هیچکدام از این سامانهها بهتنهایی توان اثرگذاری جدی بر قابلیتهای آمریکا را ندارند، اما ترکیب آنها کار را برای نیروهای دریایی آمریکا دشوار میکند. کشتیهای آمریکایی در مقابله با شناورهای انفجاری انصارالله دچار مشکل میشوند، در دفاع نزدیک محدودیت دارند، حسگرها در برابر حملات بالستیک آسیبپذیر باقی میمانند و نیروهای آن باید همزمان روی چند تهدید متمرکز شوند. حتی شناسایی پهپادهای سطحی انتحاری که با الگوهای موج دریا ادغام میشوند و سیستمهای دفاعی را «فریب» میدهند، نیازمند تمرکز و دقت در یکی از طبقات تهدید است؛ در غیر این صورت، نیروهای آمریکایی مجبور میشوند پهپاد و موشک را مشترکاً رهگیری کنند، نه هرکدام را جداگانه.
برآوردها نشان میدهد انصارالله میتواند یک کشتی ۱۵۰ میلیون دلاری را تنها با چند هزار دلار هدف قرار دهد.
برای تفنگداران دریایی آمریکا، این مسئله اهمیت استقرار توان آتش چندلایهای در هر واحد ساحلی را برجسته میکند. ترکیبی از سامانههای کینتیک—از پهپادهای کمهزینه تا موشکهای متحرک ضدکشتی—بهاضافه سامانههای جنگ الکترونیک و توانمندیهای اطلاعاتی، شناسایی و مراقبت (ISR)، میتواند نشان دهد که تنوع و تعداد—حتی با کیفیت پایینتر—قادر است تصمیمگیری دشمن را پیچیده و سرعت واکنش او را کاهش دهد.
هنگ ساحلی تفنگداران دریایی نیز باید همین ذهنیت را بپذیرد: ایجاد تهدیدات لایهلایه، افزوندار و سختشناختی که با هزینههای پایین بتوانند اثری بسیار فراتر از اندازه و قیمت واقعی خود داشته باشند.
۵. ادغام غیرنظامیان و شبکههای دیده بانی
یکی دیگر از ویژگیهای مهم عملیاتهای انصارالله، استفاده از زیرساختهای غیرنظامی و شبکههای مردمی برای انجام مأموریتهای اطلاعاتی، شناسایی و مراقبت (ISR) است. قابلیتهای ماهیگیری در سواحل جنوب یمن بهطور گسترده برای شناساییسازی مورد استفاده قرار میگیرد و مختصات از طریق سیستمهای پیامرسان منتقل میشود. گزارشها نشان میدهد در موارد متعدد، شناورهای آمریکایی—چه در بندر و چه در حال حرکت—توسط همین دیدبانهای غیرنظامی شناسایی شدهاند و واحدهای انصارالله بلافاصله پس از دریافت اطلاعات، تجدید و پرتابههای خود را انجام دادهاند.
در فوریه ۲۰۲۵ مشاهده شد یک قایق ماهیگیری مختصات یک موشک کروز «نور-۳۴» را ارسال کرد و بلافاصله وارد یک منطقه غیرنظامی شد تا از نظر فنی ارتش آمریکا امکان هدفگیری آن را نداشته باشد. حسگرهای انصارالله ارزان، پایدار و در دل میدان نبرد جا گرفتهاند.
تفنگداران دریایی آمریکا میتوانند بدون نقض اصول اخلاقی و بدون خدشه به مشروعیت، از این رویکرد درس بگیرند. همانگونه که با اتحادیههای ماهیگیری محلی همکاری میکنند، میتوانند در محیطهای دموکراتیک ساحلی یک شبکه محلی از «شهروندان مؤید» ایجاد کنند که دامنه پوشش ISR را بهطرز چشمگیری گستردهتر و قدرتمندتر کند. آموزش و تجهیز شرکای محلی با ابزارهای ساده دیدبانی میتواند آگاهی محیطی مستمر ایجاد کند—بدون آنکه پلتفرمهای ارزشمند ISR بیش از حد در معرض خطر قرار گیرند.
۶. ایجاد اثرات راهبردی بدون داشتن داراییهای راهبردی
شاید هشداردهندهترین بخش مدل انصارالله، توانایی آنها در ایجاد پیامدهای جهانی بدون داشتن هیچگونه دارایی راهبردی باشد. انصارالله نه نیروی دریایی دارد، نه نیروی هوایی و نه توان فضایی. با این حال، از طریق سازگاری نامتقارن و ابتکار عملیاتی، موفق شدهاند مسیرهای دریانوردی جهانی را تغییر دهند، دو گروه رزمی ناو هواپیمابر آمریکا را درگیر نگه دارند و متحدان ناتو را مجبور به اعزام داراییهای دریایی به دریای سرخ کنند.
غرق شدن کشتی MV Tutor، اختلال در صادرات نفت و تغییر مسیر ترافیک تجاری از کانال سوئز به دور آفریقا، نمونههایی از اثرات راهبردی حاصل از ابزارهای غیراستراتژیکاند.
این واقعیت باید تفنگداران دریایی را به تأمل وادارد. آیا میتوان بدون تکیه بر وارد آوردن ضربههای بیش از حد به پلتفرمهای گرانقیمت و زیرساختهای راهبردی عمل کرد؟ برخی از این اثرات را شاید بتوان با روشهای «انعطافپذیری در دوره گذار» («آماده استقرار در خط مقدم»)، تاکتیکهای کمهزینه و سودمحور، و لجستیک چابکِ خلاقانه بازتولید کرد—اگرچه نه بهطور کامل، اما بهعنوان معیار واقعی کارآمدی.
روشهای انصارالله نشان میدهد که اهرم عملیاتی فقط از «توانمندی» ناشی نمیشود، بلکه از «طرز فکر» سرچشمه میگیرد. برای هنگ ساحلی تفنگداران دریایی (MLR)، این یعنی اندیشیدن مانند یک نیرویی که تلاش میکند با دشمن همسطح شود؛ نیرویی مرکل، گریزان و رها از محدودیتهای سیستمهای قدیمی.
۷. روایت کوتاه: لوزون، ۲۰۲۸
سپیده بر سواحل غربی لوزون دمیده بود و یک یگان ساحلی تفنگداران دریایی (MLR) از موقعیتی مخفی، در سکوتی تقریباً کامل، دوازده کیلومتر دورتر از خط ساحلی مشغول عملیات بود. یک ناوشکن چینی از نوع Type 055 با نیروی تهاجمی سنگین خود در تنگه باشی گشت میزد و از سوی ازدحامی از پهپادها و هواکُشهای اطلاعاتی و شناسایی (ISR) دوربرد حمایت میشد.
گره فرماندهی یگان—غیرمتمرکز و متحرک—پیامی رمزگذاریشده از یک تعاونی محلی ماهیگیری دریافت کرد؛ قایقی که طی شش ساعت گذشته ناوشکن را با چشم دنبال کرده و موقعیت فعلی آن را—که در برد حمله قرار داشت—تأیید کرده بود.
ابتدا یک ازدحام پهپادی کمهزینه به پرواز درآمد؛ دهها کوادکوپتر با حرکات نامنظم به سمت کشتی چینی حرکت کردند و همگی تجهیزات الکترونیکیِ فریب حمل میکردند. هنگامی که ناوشکن رادار خود را فعال کرد و برای مقابله با این ازدحام، موشکهای رهگیر شلیک نمود، تفنگداران دریایی یک موج هماهنگ از مهمات سرگردان را از مواضع مخفیشده در امتداد ساحل آزاد کردند.
همزمان، دو پهپاد سطحی بدونسرنشین (USV) از یک خور پنهان حرکت خود به سمت هدف را آغاز کردند.
وقتی سامانههای دفاعی دشمن کاملاً اشباع و مشغول شدند، دو سکوی پرتاب موشک ضدکشتی Naval Strike که در پناهگاههای سخت زیرزمینی استقرار داشتند، از محل خارج شدند، مهمات خود را شلیک کردند و بلافاصله خاموش شدند. تفنگداران دریایی چندین موشک پرتاب را جابهجا کردند؛ در حالی که ناوشکن Type 055 تازه متوجه شده بود «هدف» واقعی کمتر از ۲۰ ثانیه فرصت واکنش دارد.
یکی از موشکها به بدنه کشتی برخورد کرد. این آسیب باعث شد نیروی دریایی ارتش آزادیبخش چین برای ۷۲ ساعت از تنگه لوزون عقبنشینی کند، اختلالی عملیاتی سنگین ایجاد شود و فضای مانور حیاتی در اختیار نیروهای مشترک مستقر در سواحل فیلیپین قرار گیرد. کشتی دشمن محرکه خود را از دست داد و ناچار شد با یدککشی منطقه را ترک کند.
تفنگداران دریایی نه پیاده شدند، نه آتش مستقیم گشودند، و نه وارد هیچ نبرد تنبهتن شدند. اما با ترکیبی از فریب، آتش پشتیبانی، ISR محلی و تاکتیکهای اشباع ارزانقیمت، کاری را انجام دادند که یک کشتی یکمیلیارددلاری قادر به انجام آن نبود: سلب کنترل دریا از دشمن.
وقتی یگان از منطقه خارج شد و در موقعیت پشتیبانی جدید در جنوب مستقر گردید، یکی از گروهبانان ارشد گفت: «هرگز فکر نمیکردیم روزی تاکتیکهایمان را از یک گروه مسلح یمنی قرض بگیریم... اما امروز... جواب داد.»
۸. از تقلید تا نوآوری
گرچه انصارالله منبعی نامعمول و حتی بعید برای الهامهای تاکتیکی به نظر میرسد، اما هدف تقلید نیست—بلکه دگرگونی است. تفنگداران دریایی باید بررسی کنند چه عواملی تاکتیکهای انصارالله را کارآمد میکند، بخشهای غیرقانونی و غیراخلاقی را کنار بگذارند و باقی را در قالب یک دکترین حرفهای، مقیاسپذیر و مناسب رقابت قدرتهای بزرگ تطبیق دهند.
این یعنی پذیرش توانمندیهای کمهزینه و ماژولار که سامانههای دشمن را مجبور به تطبیق میکند؛ یعنی سپردن ابتکار عمل به پایینترین سطوح برای تضمین واکنشپذیری و اجرای سریع؛ یعنی ادغام شراکتهای محلی برای گسترش آگاهی محیطی به شیوههایی که ماهوارهها و پهپادها قادر به انجام آن نیستند.
به بیان خلاصه، این یعنی پذیرش ذهنیتی که کارآمدی را بر سنت مقدم میداند. ما نمیتوانیم صبر کنیم تا دشمنانمان چیزی را به ما بیاموزند که انصارالله همین امروز نشان میدهد. درسها همین حالا در دسترساند—بهشرط آنکه توانایی پذیرش آنها را داشته باشیم.
۹. ما میگوییم «با کمتر، بیشتر انجام میدهیم»، اما آنها واقعاً اینگونه زندگی میکنند
تفنگداران دریایی اغلب توانایی خود در انجام کارهای بزرگ با منابع اندک را تبلیغ میکنند؛ اما در انصارالله، گروهی را میبینیم که دقیقاً همین کار را انجام میدهد—و تأثیرات راهبردی هم به دست میآورد.
آنها فقط منابع محدود خود را نمیکشند، بلکه آن را به شیوههایی بیشینه میکنند که حتی پیشرفتهترین ارتشها را به چالش میکشد. برتری اقتصادی و فناورانه امروز ما بر آنها تضمینی در برابر یک رقیب همتراز نخواهد بود.
مطالعه انصارالله به معنای تأیید ایدئولوژی آن نیست؛ بلکه آگاهی فروتنانه از این حقیقت است که نوآوری اغلب از لبهها میآید، نه از مرکز. اگر تفنگداران دریایی بخواهند در میدان نبرد آینده مؤثر بمانند، باید با محدودیت، کاهش هزینه، منع دسترسی دشمن و محیطهای متنوع زندگی کنند—حتی اگر این به معنای یادگیری از دشمنان خود باشد.