طی دهه‌های اخیر رقابت میان چین و آمریکا بیش از هر موضوعی پرمبحث ترین موضوع متفکران و صاحب نظران قدرت جهانی بوده و با وجود اینکه امریکا طی دهه های اخیر افزایش قدرت چین را دست کم گرفت اما گویا رهبران چین تا امروز از تجربه‌های تاریخ درس گرفته و از گیر افتادن در تله رقابت قدرتی که به درگیری متنهی شود، دوری می‌کنند.

به گزارش جماران؛ شاید هیچ زمان به اندازه یک دهه اخیر، واژه «هژمونی» با «ژئوپلیتیک» و «آینده قدرت» در هم آمیخته نشده باشد. بیش از یک دهه است که دغدغه فکری نظریه پردازان بزرگ مطالعات قدرت در جهان این است که چه زمانی چین جای قدرت برتر آمریکا را می‌گیرد و به هژمونی آمریکایی پایان می‌دهد.

اما واقیعت مولفه‌های قدرت‌ساز در ژئوپلیتیک بسیار پیچیده‌تر از گفتمان روابط بین‌الملل و پیش بینی‌های سیاسی است.

ژئوپلیتیک در بنیان و مفهوم مدرن از ترکیب سه مولفه «جغرافیا، قدرت و سیاست» خلق می‌شود که هر کدام سرچشمه‌های خودرا دارد اما بیش از هر چیز این جغرافیا و قدرت است که به سیاست در ژئوپلیتیک شکل می‌دهد.

موفقیت در رقابت با قدرت‌های بزرگ نیازمند ارزیابی دقیق است. با این حال، برآورد آمریکایی‌ها از قدرت چین طی دهه‌های اخیر از یک طیف به طیف دیگر در نوسان بوده است. برای دهه‌ها، آمریکایی‌ها رشد اقتصادی چشمگیر، تسلط بر تجارت بین‌المللی و جاه‌طلبی ژئوپلیتیکی رو به رشد را تثبیت کردند و روزی را پیش‌بینی می‌کردند که چین ممکن است از ایالات متحده که از نظر استراتژیک پریشان و از نظر سیاسی فلج شده باشد، پیشی بگیرد.

پس از بحران مالی 2008 و متعاقب آن به ویژه در اوج همه‌گیری کووید، بسیاری از ناظران معتقد بودند که آن روز فرا رسیده است. اما تنها چند سال بعد، زمانی که «کووید صفر» توسط چین نتوانست رشد روز افزون این قدرت را احیا کند، پیش بینی‌های سیاسی درباره قدرت‌گیری چین ملاحظه گرایانه شد.

امروز پکن با جمعیت‌شناسی نزولی و در حال پیر شدن و بیکاری جوانانی که زمانی غیرقابل تصور بود در حال تلاش برای بازگشت به وضعیت قبل از دوران کویید (کرونا) است. این در حالی است که براساس گزارش‌ها طی سال‌های اخیر یک بحران بسیار گسترده در حوزه املاک و مستغلات در چین به وجود آمده که حتی میانگین فروش مسکن در چین را به بیش از سه سال می‌رساند که هشداری است از بحران مسکن و متوقف شدن مدل توسعه عمرانی چین!

این در حالی است که ایالات متحده در حال تقویت روابط خود به ویژه در خاورمیانه است که طی دهه اخیر چین به آرامی در آنجا نفوذ کرده است. گذشته از این سرمایه گذاری بسیار وسیعی در حوزه هوش مصنوعی و سایر فناوری‌های مدرن اقتصاد محور در آمریکا در حال قوت گرفتن است که با بیکاری کم سابقه و آمارهای اشتغال زایی در این کشور همراه شده است.

آمریکایی ها امروز در حال مطرح کردن این مسئله هستند که چینِ در حال پیر شدن از ایالات متحده که در حال صعود است، پیشی نخواهد گرفت و کویا واشنگتن از بدبینی در سال‌های قبل به اعتماد به نفس بیش از حد روی آورد.

با این حال، همانطور که دوره‌های گذشته‌ی تصور شکست‌گرایی گمراه‌کننده بود، پیروزی‌گرایی امروز نیز ممکن است گمراه‌کننده باشد، که به طرز خطرناکی قدرت نهفته و واقعی تنها رقیب قرن حاضر آمریکا را (چین) که تولید ناخالص داخلی آن در سال 2024 از 70 درصد تولید ناخالص داخلی ایالات متحده فراتر رفته است، دست کم می‌گیرد.

اما در برخی معیارها، چین از ایالات متحده پیشی گرفت. از نظر اقتصادی، چین دو برابر ظرفیت تولید خود را به رخ می‌کشد. از نظر فناوری، بر همه چیز، از وسایل نقلیه الکتریکی گرفته تا راکتورهای هسته‌ای نسل چهارم، تسلط دارد و امروز سالانه اختراعات فعال‌تر و نشریات علمی پراستنادتری تولید می‌کند. از نظر نظامی، چین دارای بزرگترین (از نظر تعداد) نیروی دریایی جهان است که با ظرفیت کشتی‌سازی چندین برابر ایالات متحده تقویت شده است؛ ذخایر موشکی بسیار بیشتری دارد؛ و طبق ادعاهای خود پیشرفته‌ترین قابلیت‌های مافوق صوت جهان را در اختیار دارد. این سریع‌ترین نوسازی نظامی در تاریخ است. حتی اگر رشد چین کند شود و سیستم آن متزلزل شود، هنوز از نظر استراتژی نظامی قدرتمند باقی خواهد ماند.

کمیت؛ کیفیت خاص خود را دارد!

در طول جنگ سرد، رهبران شوروی اغلب این نکته را مطرح می‌کردند که «کمیت، کیفیت خاص خود را دارد». با برابر شدن بهره‌وری، کشورهایی با جمعیت بیشتر، دسترسی جغرافیایی وسیع‌تر و وزن اقتصادی بیشتر، به سمت مقیاس‌پذیری و تسلط بر کشورهای کوچک‌تر و پیشگام‌تر حرکت می‌کنند و این پویایی در طول تاریخ وجود داشته است که ایالات متحده در طول قرن گذشته از آن سود برده است.

این کشور موج صنعتی شدن اروپا را به خود جلب کرد، سپس از مقیاس قاره‌ای و جمعیت بیشتر خود برای پیشی گرفتن از بریتانیا، آلمان و ژاپن و در نهایت اتحاد جماهیر شوروی استفاده کرد و به نظر می‌رسد که امروزه، این چین است که از این پویایی سود می‌برد و ایالات متحده در معرض خطر پیشی گرفتن از نظر فناوری، غیرصنعتی شدن اقتصادی و شکست نظامی توسط رقیبی با اندازه و ظرفیت تولیدی بسیار بیشتر است.

این دورانی است که در آن مزیت استراتژیک بار دیگر به کسانی تعلق می‌گیرد که می‌توانند در مقیاس عمل کنند. با این حال از آنجا که تنها راه قابل دوام آن در ائتلاف با دیگران است، برای واشنگتن عاقلانه نیست که در یک رقابت جهانی پیچیده به تنهایی پیش برود و با عقب‌نشینی به حوزه نفوذ در نیمکره غربی، ایالات متحده بقیه جهان را به چینِ درگیر در عرصه جهانی واگذار خواهد کرد. همان اتفاقی که بریتانیا با خروج از شرق سوئز، بنیان فروپاشی هژمونی خود را پایه ریزی کرد!

اما این اتفاق بسیار بعید است. امروز ایالات متحده در عرصه‌های مختلف قدرت به عنوان یکی از سه مولفه اصلی ژئوپلیتیک سیطره بسیاری هم زمان با متحدان بالا دارد. هنوز بیش از نیمی از 100 دانشگاه برتر جهان مربوط به آمریکا است. اقتصاد آن بدون عقب نشینی به کار خود ادامه می‌دهد و رشد اقتصادی آن با 2.8 درصد رشد در سال 2024 به 28.8 تریلیون دلار رسید در حالی که چین با رشد اقتصادی 5 درصدی هنوز تولید ناخالص داخلی اش بیش از 10 تریلیون دلار از آمریکا کمتر است. بازارهای مالی آمریکا هنوز رتبه اول جهان را دارد و اقتصاد فناوری ان با اختلاف بالایی در جایگاه اول نشسته است.

بسیاری از ناظران آمریکایی معتقداند که ایالات متحده، پس از فروپاشی شوروی چین را دست کم گرفت و امروز درگیر تلاش برای مهار کردن افزایش قدرت اقتصادی و ژئوپلیتیکی چین است. اما واقعیت‌های ژئوپلیتیک مولفه‌های بلند مدتی هستند که به سادگی و با تغییرات در اقتصاد طی کوتاه مدت تغییر نمی‌کنند.

چین در حالی که دومین اقتصاد بزرگ جهان است و در دیگر مولفه های قدرت با فاصله از امریکا ایستاده است. بودجه نظامی آمریکا نزدیک به چهار برابر بودجه نظامی چین است. به طوری که در سال گذشته بودجه نظامی آمریکا به عنوان عضو ناتو به تنهایی از مرز 800 میلیارد دلار عبور کرد در حالی آمارها از بودجه نظامی 293 میلیون دلاری چین سخن می‌گویند.

قدرت نظامی یک کشور اغلب با مولفه‌های قدرت اقتصادی آن تناسب دارد. رشد و شکوفایی عموما به معنای تولید سلاح بیشتر و پیچیده‌تر است. برعکس آن هم درست است. با این حال، زمانی که رشد چین بیش از یک دهه پیش شروع به کند شدن کرد، ح‌ک‌چ تصمیم گرفت که مدرن‌سازی و تقویت نظامی خود را تسریع بخشد و پکن به جای یک راه حل اقتصادی برای رکود، راه حل نظامی را انتخاب کرد.

بزرگ‌ترین چالش‌های ژئوپلیتیکی دقیقا در نقطه تلاقی جاه‌طلبی و ناامیدی ظهور می‌کند. به گفته ناظران غربی، به نظر می‌رسد امروز چین درگیر تلاقی جاه‌طلبی و ناامیدی است که خطر جنگ‌طلبی چین و چشم‌انداز جنگ در اقیانوس هند و آرام را افزایش داده است. اما همیشه پیش بینی‌ها درست نبوده و این اتفاق بسیار بعید است.

توسیدید؛ مورخ یونانی در کتاب تاریخ جنگ‌های پلوپونزی که میان آتن و اسپارت‌ها قریب به سه دهه طول کشید در تشریح نظریه معروف خود «تله توسیتید»، نوشت: «ترس و اندیشه وقوع یک جنگ چه بسا عامل درونی آغاز جنگ میان دو قدرت برتر و رقیب باشد.»

تضاد بین چین و ایالات متحده ریشه‌های ساختاری عمیقی دارد که می‌توان آن را در پایان جنگ سرد دنبال کرد. در مراحل آخر آن درگیری بزرگ، پکن و واشنگتن به نوعی متحد هم بودند؛ چراکه هر دو از قدرت اتحاد جماهیر شوروی بیشتر از یکدیگر می‌ترسیدند. اما فروپاشی دولت شوروی، دشمن مشترک آن‌ها، تقریبا بلافاصله به این معنا بود که سیاست‌گذاران بیشتر بر آنچه پکن و واشنگتن را از هم جدا می‌کند، متمرکز می‌شوند تا آنچه آن‌ها را متحد می‌کند.

ظهور رقابت جنجالی‌ چین و آمریکا نتیجه استراتژی مهار چین توسط واشنگتن و رکود اقتصادی خود چین است. رابطه بین این دو قدرت بزرگ که هر دو برای نفوذ جهانی در حال رقابت هستند، با پویایی‌های پیچیده دو طرفه شکل می‌گیرد و تلاش مداوم چین برای اتکای اقتصادی و علمی به خود، احتمالا رقابت با ایالات متحده را بیشتر تشدید خواهد کرد؛ چراکه چین را در برابر تکانه‌های سیاسی و اقتصادی استوارتر می‌کند.

با این حال، سخت‌تر شدن سیاست ایالات متحده در قبال چین در سال‌های اخیر عمدتا توسط آمریکا و متحدانش به عنوان پاسخی به خیزش اقتصادی و سیاسی در پکن که توسط شی جین‌پینگ؛ رییس‌جمهوری چین و دبیر کل حزب حاکم کمونیست چین (CPC) اجرا شده است، شکل گرفته است.

آنچه اهمیت دارد این است که چین تا امروز فرصت‌های زیادی را برای آغاز تقابل جدی‌تر علیه رقبای خود داشته و اگر قصد داشت تا با رقبای خود برخورد کند، زمینه و بهانه آن فراهم بود، اما آنچه بیش از هرچیز برای پکن اهمیت دارد، فائق آمدن بر مشکلات داخلی و روشن شدن دوباره موتور محرکه اقتصاد این کشور و رسیدن به رشد اقتصادی مورد نظر است تا گیر افتادن در دام تله توسیتید!

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.