در حالی که دونالد ترامپ و تیم او از جمله فرستاده ویژه او در خاورمیانه و مذاکره‌کننده اصلی هسته‌ای‌اش، استیو ویتکاف نشان داده‌اند که به دنبال محدود کردن کامل غنی‌سازی در ایران هستند، روند فعلی مذاکرات نشان می‌دهد که هر دو طرف همچنان به دنبال یافتن راه‌هایی برای پر کردن شکاف موجود هستند.

به گزارش جماران، آمریکا و ایران پنج دور مذاکره برای دستیابی به توافق جدید هسته‌ای برگزار کرده‌اند، یکی از مشوق‌های کلیدی که تهران مطرح کرده، چشم‌انداز باز شدن درهای ایران به روی سرمایه‌گذاری‌های کلان است.

نیوزویک در نوشتاری در این خصوص می‌نویسد: عباس عراقچی،  وزیر امور خارجه ایران و رئیس هیات مذاکره کننده این کشور در مذاکرات، به‌طور خاص در این مورد گفته است که ده‌ها میلیارد دلار قرارداد بالقوه در بخش هسته‌ای ایران در دسترس قرار دارد. او این بازار را آن‌قدر بزرگ توصیف کرده که می‌تواند صنعت هسته‌ای در حال افول ایالات متحده را احیا کند.

این پیشنهاد در زمانی مطرح شده که دولت ترامپ در پی اجرای چیزی به نام «رنسانس هسته‌ای» است تا انرژی هسته‌ای آمریکا را دوباره زنده کند. درست در جمعه گذشته، هم‌زمان با مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا در رم، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور   مجموعه‌ای از دستورات اجرایی را برای توسعه داخلی صنعت هسته‌ای امضا کرد.

با این حال، با توجه به عدم قطعیت در موضع کاخ سفید درباره اجازه به ایران برای غنی‌سازی اورانیوم، این سؤال همچنان باقی است: آیا شرکت‌های آمریکایی واقعاً می‌توانند وارد بازار ایران، که سال‌ها تحت تحریم بوده، شوند؟

فرانک روز، که در دولت بایدن معاون اداره امنیت ملی هسته‌ای آمریکا بود، به نیوزویک گفت: «پاسخ مثبت است.» اما او اذعان کرد که چنین گشایشی نیاز به رویکردی خلاقانه برای غلبه بر دهه‌ها بی‌اعتمادی و دشمنی عمیق دارد.

 

یک معامله بزرگ هسته‌ای

آمریکا در گذشته نقش مهمی در پایه‌گذاری برنامه هسته‌ای ایران داشته؛ نقشی که اغلب نادیده گرفته می‌شود. چند ماه پس از کودتای سال ۱۹۵۳ به رهبری سیا که شاه طرفدار غرب را به قدرت بازگرداند، دوایت آیزنهاور، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، مسیر برنامه "اتم برای صلح" را هموار کرد؛ برنامه‌ای که بعدها باعث انتقال فناوری و آموزش هسته‌ای از واشنگتن به تهران شد.

این همکاری در دوران جنگ سرد، به‌ویژه در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ شدت گرفت، اما با وقوع انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، که شاه را سرنگون و نظام سیاسی فعلی را بر سر کار آورد، قطع شد. از آن زمان، دولت‌های متوالی آمریکا تحریم‌هایی را وضع کرده‌اند که عملاً بیشتر انواع روابط تجاری با ایران را مسدود کرده‌اند.

رونق کوتاه‌مدتی در روابط تهران و واشنگتن با امضای برجام در سال ۲۰۱۵ شکل گرفت. این توافق، در ازای محدودیت‌هایی در فعالیت‌های هسته‌ای ایران، کاهش تحریم‌ها را به همراه داشت. شرکت‌هایی مانند بوئینگ، جنرال الکتریک و هانی‌ول توافقاتی برای ارائه خدمات در ایران امضا کردند، هرچند به شکلی محدود و با احتیاط زیاد، به‌دلیل موانع باقی‌مانده و بحث‌های سیاسی پیرامون توافق.

تردیدها درباره دوام توافق با تصمیم ترامپ برای خروج از برجام در سال ۲۰۱۸ به واقعیت پیوست و مجدداً راه را برای تجارت آمریکا با ایران بست. تا امروز نیز، ترامپ بارها از توافقی که در زمان اوباما امضا شده بود، انتقاد کرده و تلاش‌های بایدن برای احیای آن را به باد نقد تند و تیز گرفته است.

اکنون، در میانه مذاکرات جدید برای دستیابی به توافق تازه، بحث‌ها همچنان درباره اینکه چه توافق بهتری می‌تواند مورد قبول دو طرف واقع شود، ادامه دارد.

یکی از پیشنهادهای مطرح‌شده، تشکیل کنسرسیومی منطقه‌ای است؛ ترتیبی منحصر به فرد که در آن ایران با کشورهای دیگر خاورمیانه، مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی، در یک گروه مشترک تأمین سوخت هسته‌ای مشارکت کند.

امارات هم‌اکنون دارای نیروگاه هسته‌ای است ولی اورانیوم خود را غنی نمی‌کند، بخشی از توافق "۱۲۳" که در سال ۲۰۰۹ با آمریکا امضا شد. عربستان نیز در تلاش برای توسعه صنعت هسته‌ای غیرنظامی با حمایت آمریکا است. بحث‌هایی در این زمینه در سفر اخیر ترامپ به عربستان صورت گرفت، اما توافقی در مورد هسته‌ای حاصل نشد.

فرانک روز در مورد پیشنهاد کنسرسیوم گفت: «فکر می‌کنم این راهی خلاقانه است.» او افزود: «کشوری ثالث را پیدا می‌کنید، شاید امارات، و سوخت غیرنظامی را در آنجا غنی می‌کنید. نه در ایران. می‌توانید عربستان، امارات و ایران را دخیل کنید، اما غنی‌سازی نباید در خاک ایران انجام شود.»

در حالی که عربستان و امارات پیش‌تر نسبت به برجام تردید داشتند، اکنون خواستار توافق هستند. به گفته فرانک روز، گزینه نظامی مطرح‌شده از سوی ترامپ می‌تواند برای ثبات اقتصادی و امنیت منطقه‌ای این کشورها ویرانگر باشد.

شرکت‌های آمریکایی نیز ممکن است با حضور کشورهای عربی در چنین ترتیبی، انگیزه بیشتری برای سرمایه‌گذاری در ایران پیدا کنند. در غیر این صورت، و با تجربه تلخ فروپاشی برجام، روز معتقد است که حضور گسترده شرکت‌های آمریکایی در ایران "رویایی دور از دسترس" خواهد بود.

به گفته فرانک روز، «ترامپ از نظر سیاسی دست بازتری نسبت به بایدن دارد» و این ممکن است به او اجازه دهد راه‌حلی برای مسئله هسته‌ای ایران بیابد.

او افزود: «اگر از ذهن خلاق‌تان استفاده کنید، راهی برای حل این مسئله هست. اما چالش بزرگ در سطح سیاسی، اصرار ایران بر حفظ توان غنی‌سازی در خاک خودش است. آیا می‌توان بر این مانع غلبه کرد؟»

 

غلبه بر موانع

مزایای بالقوه روابط اقتصادی ایران و آمریکا پیش‌تر نیز توسط مقام‌های ایرانی مطرح شده است. سید حسین موسویان، عضو سابق تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران، ماه گذشته به نیوزویک گفت که توافقی اقتصادی در ابعاد چند تریلیون دلار می‌تواند روابط ایران و آمریکا را دگرگون کند و مشکلات میان دو کشور را مانند سیلی عظیم بشوید و ببرد.

با این حال، حتی با تسلط ترامپ بر فضای محافظه‌کاران آمریکا، تغییر ذهنیت نسبت به تجارت با ایران بسیار دشوار است. به همین دلیل، شور و شوق در ایران هم محدود است. در کنار اینها، مسئله اسرائیل نیز مطرح است؛ «کشوری» که علی‌رغم سیاست رسمی ابهام استراتژیک، به‌طور گسترده به‌عنوان تنها دارنده سلاح هسته‌ای در منطقه شناخته می‌شود.

در حالی که تلاش‌ها برای توافق جدید با ایران در واشنگتن با شک و تردید مواجه شده، اسرائیل از جمله منتقدان اصلی این روند است و همین موضوع باعث بروز شکاف‌هایی میان ترامپ و نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، شده است.

در آخرین دیدارشان در کاخ سفید، نتانیاهو از برخورد با برنامه هسته‌ای ایران «مثل لیبی» حمایت کرد. اما ترامپ در دولت اول خود، الگوی لیبی را که توسط جان بولتون، مشاور امنیت ملی وقت، برای مذاکرات با کره شمالی مطرح شده بود، رد کرد و حتی بولتون را مقصر شکست آن مذاکرات دانست.

اگرچه مقامات آمریکایی و اسرائیلی این گزارش‌ها را کم‌اهمیت جلوه داده‌اند، اما در ایران بسیاری اسرائیل و لابی‌های حامی آن را عامل بر هم خوردن احتمالی مذاکرات می‌دانند؛ همان‌گونه که در مورد کره شمالی رخ داد.

با این حال، هنوز تردیدهای زیادی در ایران وجود دارد که آیا چنین توافقی واقعاً منافع اقتصادی ملموس به همراه خواهد داشت یا ایران بار دیگر قربانی چرخش‌های ناگهانی آمریکا خواهد شد.

دینامیک پیچیده منطقه‌ای میان ایران و همسایگان عربش نیز در این معادله نقش دارد. پس از سال‌ها خصومت، ایران و عربستان در سال ۲۰۲۳ با میانجی‌گری چین روابط خود را از سر گرفتند، اما رقابت ژئوپلیتیکی ادامه دارد، و اسرائیل نیز در تلاش است تا با عادی‌سازی روابط با عربستان، پیمان ابراهیم را گسترش دهد.

گری سامور، مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه براندایس و مسئول پیشین سیاست هسته‌ای در شورای امنیت ملی آمریکا، نیز نسبت به کارآمدی مدل کنسرسیوم منطقه‌ای تردید دارد. او به پافشاری عراقچی بر انجام غنی‌سازی در خاک ایران، حتی  در چارچوب کنسرسیوم، اشاره کرد.

سامور گفت: «مشکل کنسرسیوم سوخت هسته‌ای سه کلمه است: مکان، مکان، مکان. ایرانی‌ها می‌خواهند غنی‌سازی در خاک خودشان باشد، سعودی‌ها هم همین را می‌خواهند. بنابراین فکر نمی‌کنم به جایی برسد.»

با این حال، گروه‌هایی مانند برنامه امنیت جهانی دانشگاه پرینستون در تلاش برای یافتن راه‌حلی هستند.

فرانک فون هیپل، مشاور سابق سیاست علم و فناوری در کاخ سفید و مدیر مشترک برنامه پرینستون، به نیوزویک گفت: «ما در حال نوشتن مقاله‌ای هستیم که در آن غنی‌سازی در کشوری غیر از ایران یا عربستان انجام می‌شود.» او افزود: «سانتریفیوژها می‌توانند در ایران ساخته شوند، اما غنی‌سازی در کشوری کوچک‌تر که برنامه هسته ای وسیعی ندارد صورت گیرد.»

عصر جدید اتمی

در حالی که ایران، عربستان سعودی و دیگر کشورهای خاورمیانه مانند مصر و ترکیه که هر دو با روسیه همکاری می‌کنند بیشتر به دنبال بهره‌برداری از انرژی هسته‌ای هستند، تمایل ترامپ به یافتن راه‌حل‌های هسته‌ای در داخل آمریکا یادآور دوره‌ای است که ایالات متحده آینده‌ای هسته‌ای را برای خود متصور بود.

همان کارزار «اتم‌ها برای صلح» که در نهایت به ایران امکان دستیابی به زیرساخت‌ها و دانش اولیه برای راه‌اندازی برنامه هسته‌ای‌اش را داد، همچنین منجر به نخستین تلاش جدی آمریکا برای توسعه انرژی هسته‌ای شد. شوک‌های نفتی، از جمله یکی که با انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ همزمان شد و زمینه‌ساز رقابت بین واشنگتن و تهران گردید، موجب تقویت طرح‌های هسته‌ای شد.

اما تا دهه ۱۹۹۰، شور و شوق برای انرژی هسته‌ای فروکش کرد و ده‌ها نیروگاه در سراسر ایالات متحده لغو شدند. تلاش مختصری برای احیای صنعت هسته‌ای در دوره اوباما صورت گرفت، اما فاجعه نیروگاه فوکوشیما در ژاپن در سال ۲۰۱۱، بدترین حادثه هسته‌ای از زمان چرنوبیل در سال ۱۹۸7،امیدها را برای تجدید حیات هسته‌ای تضعیف کرد.

فرانک فون هیپل اشاره می‌کند: «آخرین دو راکتور بزرگ ساخته‌شده در آمریکا (Vogtle 3 & 4 در جورجیا، هر یک با ظرفیت ۱۱۱۷ مگاوات) هرکدام حدود ۱۵ میلیارد دلار هزینه داشتند، که همین باعث پایان ساخت نیروگاه‌های بزرگ در آمریکا شد.»

تاکنون تلاش‌ها برای سرمایه‌گذاری در راه‌حل‌های مقیاس کوچک‌تر امیدوارکننده بوده‌اند، اما هنوز آن‌قدر قدرت نگرفته‌اند که موج جدیدی از تولید انرژی هسته‌ای ایجاد کنند.

امروزه، اگرچه ایالات متحده همچنان در صدر تولید برق هسته‌ای در جهان است، اما سهم انرژی هسته‌ای در تولید برق آن فقط حدود ۱۸ تا ۲۰ درصد است؛ رقمی به‌مراتب کمتر از کشورهایی مانند فرانسه، اسلواکی و اوکراین که انرژی هسته‌ای در آن‌ها منبع اصلی تولید برق است.

در ایران، انرژی هسته‌ای تنها حدود ۱ درصد از برق کشور را تأمین می‌کند و بیشتر برق همچنان از نفت و گاز تأمین می‌شود.

جیمز هنسن، مدیر برنامه علم اقلیم و راهکارها در مؤسسه زمین دانشگاه کلمبیا  به نیوزویک گفت: «بهترین امید برای صلح در خاورمیانه، که نتایجی جهانی نیز در پی خواهد داشت، توافقی میان بازیگران اصلی این منطقه است که شامل همکاری‌هایی برای ارتقای سطح زندگی کشورهای فقیرتر باشد. احتمال وقوع جنگ‌های بزرگ زمانی کمتر است که استانداردهای زندگی در حال افزایش و وابستگی متقابل وجود داشته باشد. اگر این همکاری‌ها شامل توسعه انرژی برای کاهش اتکا به سوخت‌های فسیلی هم باشد، به حل مشکل اقلیمی بلندمدت نیز کمک می‌کند. انرژی‌های تجدیدپذیر به‌تنهایی کافی نیستند.»

او افزود: «ایالات متحده همچنان ظرفیت عظیمی برای توسعه پیشرفته‌ترین و ایمن‌ترین فناوری‌های صلح‌آمیز هسته‌ای دارد که دولت فعلی نیز عاقلانه از آن حمایت می‌کند. اگر در بحبوحه هرج‌ومرج سیاسی فعلی، پیشرفتی حاصل شود که هم به مشکلات دیرینه خاورمیانه بپردازد و هم به چالش‌های اقلیمی و انرژی، امری شگفت‌انگیز خواهد بود.»

هنسن رویکرد سیاست خارجی مبتنی بر تحریم‌های بی‌پایان و تنش‌های بیشمار را ناکارامد دانسته و  گفت «این سیاست به‌ندرت، اگر نگوییم هرگز، نتیجه می‌دهد حتی اگر ایران، کوبا و دیگران را به‌عنوان دشمنان نیمه‌دائمی حفظ کند و برخی حلقه‌های قدرت را راضی نگه دارد.»

او الگوی دیگری را پیشنهاد می‌دهد: الگوی جان اف. کندی، رئیس‌جمهوری که پس از آیزنهاور آمد و دیدگاه صلح‌آمیز او در زمینه انرژی هسته‌ای را گسترش داد. یکی از لحظات تعیین‌کننده کندی در این زمینه امضای «معاهده منع آزمایش‌های هسته‌ای» با اتحاد جماهیر شوروی در آگوست ۱۹۶۳ بود، یک سال پس از بحران موشکی کوبا و چند ماه پیش از ترورش.

ترامپ که رابرت اف. کندی جونیور، خواهرزاده کندی را به‌عنوان وزیر بهداشت منصوب کرده، گاه با کندی مقایسه می‌شود، به‌خاطر اشتراک در به‌چالش کشیدن نهادهای قدرت در واشنگتن. با الگوبرداری از کندی، ترامپ ممکن است بتواند توافقی تاریخی را رقم بزند که میراثی ماندگار برایش رقم بزند.

پذیرش واقعیت‌ها

اما اینکه آیا ترامپ می‌تواند چنین توافقی را با موفقیت پیش ببرد، بیشتر از هر چیز به پذیرش یا عدم پذیرش غنی‌سازی اورانیوم در ایران از سوی دولتش بستگی دارد، موضوعی که مقامات ایرانی بارها گفته‌اند حاضر به کنار گذاشتن کامل آن نیستند.

در حالی که ترامپ و تیم او از جمله فرستاده ویژه او در خاورمیانه و مذاکره‌کننده اصلی هسته‌ای‌اش، استیو ویتکاف نشان داده‌اند که به دنبال محدود کردن کامل غنی‌سازی در ایران هستند، روند فعلی مذاکرات نشان می‌دهد که هر دو طرف همچنان به دنبال یافتن راه‌هایی برای پر کردن شکاف موجود هستند.

جفری لوئیس، مدیر پروژه منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای شرق آسیا در مؤسسه مطالعات بین‌المللی میدلبری در مونتری، به نیوزویک گفت: یک توافق موفق مشابه با توافقی که یک دهه پیش حاصل شد  همچنان بهترین مسیر برای حفظ منافع هر دو کشور است: جلوگیری از دستیابی ایران به بمب هسته‌ای در ازای لغو تحریم‌ها و اعمال نظارت‌های بهتر بر فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.