به نظر میرسد امروز، پکن در موقعیت ژئوپلیتیک خطرناکی قرار دارد. معاهده نوظهور میان آمریکا و روسیه، چین را در موقعیتی منزوی قرار داده و برخلاف آنچه به نظر میرسد، روسیه و چین هرگز واقعا همسو نبوده و تنها رقیب مشترک آنها را به صورت موقت همسو کرد.
به گزارش جماران؛ جرج تومان فریدمن؛ ژئوپلیتیسین و استراتژیست معروف آمریکایی در یادداشتی گفت: مقامات ارشد چین، کره جنوبی و ژاپن به زودی در توکیو ملاقات خواهند کرد تا برای ایجاد روابط رسمیتر در منافع امنیتی و اقتصادی تلاش کنند. گفتوگوهای غیررسمی قبلا بین چین و ژاپن انجام شده بود، بنابراین به نظر میرسد که این دو به اندازه کافی برای توافق اصولی برای رفتن به سطح بعدی دست یافتهاند. در عمل، مشخص نیست که مشارکت شامل چه چیزی است. ژاپن گفته است که میخواهد صادرات محصولات کشاورزی به چین را افزایش دهد و کره شمالی را مجبور کند برنامه هستهای خود را کنار بگذارد و با رایزنی جدید، اخیرا، کره جنوبی را وارد مذاکرات کرد.
به نظر میرسد امروز، پکن در موقعیت ژئوپلیتیک خطرناکی قرار دارد. معاهده نوظهور میان آمریکا و روسیه، چین را در موقعیتی منزوی قرار داده و برخلاف آنچه به نظر میرسد، روسیه و چین هرگز واقعا همسو نبوده و تنها رقیب مشترک آنها را به صورت موقت همسو کرد.
روسیه در طول تاریخ تهدیدی برای چین بوده و جنگهای متعددی بین آنها در گرفت. حتی اشتراک کمونیسم هم نتوانست آنها را متحد کند. به طوریکه در زمان مائو، چین کاملا با روسیه که در دوران خروشچف به خیانت به کمونیسم متهم شده بود، دشمنی کامل داشت.
در آن زمان از نظر ژئوپلیتیکی، مائو نگران بود که تنش زدایی آمریکا و روسیه مقدمه یک سیاست مشترک علیه چین باشد. بنابراین زمانی که هنری کیسینجر در دهه 1970 برای باز کردن روابط از چین بازدید کرد، درگیریهای شدیدی در امتداد مرز روسیه و چین درگرفت. مناقشهای مهمی که چندین ماه به طول انجامید. هدف روسیه از این فشار به عنوان هشداری برای چین در مورد اتفاقاتی بود که اگر روابط این کشور با ایالات متحده منافع روسیه را به خطر بیندازد، برای چین بدون هزینه نخواهد بود.
چین اما، مدت کوتاهی پس از آن روابط دیپلماتیک خود را با ایالات متحده آغاز کرد و در اقدامی که برای ظهور نهایی چین به عنوان یک قدرت جهانی بسیار مهم بود، به گشترش روابط خود با رهبر بلوک غرب ادامه داد.
اقتصاد چین در زمان مرگ مائو در حال نابودی بود. جانشین وی؛ دنگ شیائوپینگ، یک سری اصلاحات را به تصویب رساند که اقتصاد چین را احیا کرد، البته به لطف ایالات متحده که ابتدا به محصولات چینی اجازه ورود به بازار عظیم خود را داد و بعدا سرمایهگذاری زیادی در صنعت چین انجام داد.
مشکل آنجا بود که این یک روند پایدار نبود. افزایش تدریجی قدرت با افزایش متناسبی از قدرت نظامی همراه بود و در دوران شی جین پینگ، لفاظیهای چین در قبال ایالات متحده به این مفهوم رسید که هر چه اقتصاد بدتر باشد، روابط سیاسی خصمانهتر است. این خصومت لفاظی، همراه با رکود اقتصادی پس از کووید-19، منجر به کاهش سطح سرمایهگذاری ایالات متحده در چین و همچنین فرار سرمایه شده که امروز باعث ایجاد بحران در بانکداری و صنعت حیاتی اقتصادی املاک و مستغلات شده است.
در این میان اما، روابط چین با روسیه ثابت ماند و پکن مسکو را تهدیدی نمیدانست، اما آن را هم یک ناجی اقتصادی متصور نشد. موضع چین در مورد جنگ اوکراین را میتوان تا حد ممکن بی طرف توصیف کرد. به جای اینکه پکن پس از تهاجم در کنار روسیه قرار بگیرد، از رای سازمان ملل برای محکوم کردن آن خودداری کرد. چین به روسیه تسلیحات فروخت اما هرگز نیرو مستقر نکرد و تسلیحات نیز پیشرفته نبود.
ممکن است، وضعیت موجود تغییر کند. برای چین، حتی چشم انداز آشتی بین ایالات متحده و روسیه یک کابوس است. تهدید دو جانبه روسیه و ایالات متحده چین را در موقعیت غیرقابل دفاعی قرار میدهد و از آنجایی که میزان مصالحه احتمالی مشخص نیست، چین باید سریع عمل کند. بنابراین، ابتکار چین برای تشکیل یک بلوک امنیتی و اقتصادی آسیایی دنبال شده است.
ژاپن و کره جنوبی متحدان نظامی ایالات متحده هستند و هر دو طرف خواهان حفظ این توافق هستند. چین نمیتواند بدون کنار گذاشتن موضع نظامی خود از جمله کنار گذاشتن حمله آینده به تایوان، به یک بلوک با ژاپن و کره جنوبی بپیوندد. اما با یک توافق احتمالی ایالات متحده و روسیه، آینده چین نامشخص میشود و قرار گرفتن در یک رابطه امنیتی با دو تن از نزدیکترین متحدان ایالات متحده ممکن است چین را بسیار امنتر کند.