جبهه اصلاحات ایران در بیانیهای با بیان بخشی از مخاطرات و تهدیدهای پیش روی کشور، تنها راه نجات ایران را تغییر و بازگشت به مردم دانست. اما این بیانیه با مخالفت جدی چهرههای سیاسی و رسانههای خصوصا اصولگرا مواجه شد و آن را با مسائل مختلفی از جمله مواضع نتانیاهو مقایسه کردند.
پایگاه خبری جماران: جبهه اصلاحات ایران در بیانیهای با بیان بخشی از مخاطرات و تهدیدهای پیش روی کشور، تنها راه نجات ایران را تغییر و بازگشت به مردم دانست. در این بیانیه تأکید شد که بدون پرداختن به اصلاحات ساختاری عمیق، آشتی ملی و عفو عمومی، صرفا به یک نمایش سیاسی بدل خواهد شد.
همچنین در این بیانیه نقشه راه فوری 11 بندی از جمله تغییر گفتمان حکمرانی، بازگشت نیروهای نظامی به پادگانها و خروج آنان از حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ، اعلام عفو و بخشودگی عمومی، اصلاح رویکرد و مدیریت صدا وسیما و آزادی رسانهها و حذف سانسور و اعلام آمادگی تعلیق داوطلبانه غنیسازی و پذیرش نظارت آژانس انرژی اتمی در قبال رفع کامل تحریمها، با هدف آغاز مذاکرات جامع و مستقیم با ایالات متحده آمریکا و عادیسازی روابط ارائه شده است. (متن کامل را اینجا بخوانید)
واکنش علی مطهری به بیانیه جبهه اصلاحات
علی مطهری لحن نسبتا نرمی در انتقاد به این بیانیه داشت و در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: مطهری نوشت: در بیانیه جبهه اصلاحات ایران اعلام آمادگی تعلیق داوطلبانه غنیسازی و پذیرش نظارت آژانس انرژی اتمی در قبال رفع کامل تحریمها پیشنهاد شده است. ولی بعید است که آنها بپذیرند بلکه درخواستهای جدید موشکی و منطقهای مطرح میکنند و تا حکومت اسرائیل بر منطقه نپذیریم کوتاه نمیآیند.
خشم رسانههای اصولگرا از بیانیه جبهه اصلاحات
رسانههای اصولگرا واکنشهای تندی به این بیانیه نشان دادند. تا جایی که سایت «مشرق» این بیانیه را در حکم بیانیه ارتش اسرائیل دانسته و «تسنیم» این بیانیه را دستاویز حمله جدید دشمن دانست و نوشت: «در شرایطی که ایران با اتکا به توان داخلی، همکاریهای منطقهای در حال تثبیت موقعیت خود است، بیانیه اخیر اصلاحطلبان میتواند دستاویزی برای فشارهای جدید دشمن باشد و همین خبرگزاری در مطلب دیگری تأکید کرد:«در شرایطی که ایران با اتکا به توان داخلی، همکاریهای منطقهای در حال تثبیت موقعیت خود است، بیانیه اخیر اصلاحطلبان میتواند دستاویزی برای فشارهای جدید دشمن باشد.»
خبرگزاری فارس نیز با انتقاد از «جای خالی مردم» در بیانیه جبهه اصلاحات، تأکید کرد: بیانیه جبهه اصلاحات در کنار اذعان به اقتدار دفاعی کشور، نسخهای قدیمی و آزمودهشده را برای آینده تجویز میکند: مذاکره جامع با آمریکا، تعلیق برنامه هستهای، و اصلاحات ساختاری داخلی بهنفع جناحی خاص. اما آیا واقعاً چنین راهکاری، مسیر نجات ایران است؟!
روزنامه خراسان «همگرایی منطقهای برای ایجاد صلح پایدار و استفاده از فرصت تعامل با همسایگان» که در این بیانیه آمده را به معنای پروژه آمریکایی «پیمان ابراهیم» دانسته و نوشت:«به نظر میرسد مقصود جریان رادیکالی که این بیانیه را نوشته، چیز دیگری است: ترجمه «همگرایی» به معنای پذیرش پروژه آمریکایی «پیمان ابراهیم»؛ همان طرحی که اسرائیل را با عنوان «صلح پایدار» به منطقه تحمیل میکند. قرینه این تفسیر را میتوان در بخش دیگر بیانیه دید که به صراحت سخن از «توافق جامع با آمریکا» به میان آورده است. اما هر کس اندک تجربهای از پرونده هستهای و مذاکرات گذشته داشته باشد، میداند «توافق جامع با آمریکا» فقط به معنای مذاکره بر سر سانتریفیوژ یا نرخ غنیسازی نیست؛ بلکه الزاماً به معنای تندادن به بستهای از مطالبات واشنگتن است که فراتر از پرونده هستهای، سیاستهای منطقهای ایران را نیز هدف گرفته است.»
کیهان: بیانیه جبهه اصلاحات یا ترجمه فارسی سخنرانی نتانیاهو؟!
روزنامه کیهان هم در مطلبی با تیتر «بیانیه جبهه اصلاحات یا ترجمه فارسی سخنرانی نتانیاهو؟!» نوشت:«متن، بطن و مضامین بیانیههای جبهه اصلاحات همسو، همرنگ و همراستا با مطامع جبهه غرب یعنی دولتهای اروپا، آمریکا و اسرائیل است.
گزاره و مصادیق مطرح شده در بیانیههای جبهه اصلاحات که اخیراً فَلهای عرضه و منتشر میشود؛ به طرز عجیبی در راستای مأموریت اسرائیل و میل و اراده دولتهای غربی است به شکلی که متن این بیانیهها را میتوان «ترجمه اظهارات نتانیاهو» دانست. به عبارتی دیگر، طرح ناتمام اسرائیل و آمریکا مبنی بر حذف نظام اسلامی به معاونت و همت جبهه غربگرا و سران فتنه در ایران کمافیالسابق تداوم دارد؛ بدین شرح که ناکامی اسرائیل در دستیابی به اهدافی که در جنگ 12روزه محقق نشد، از طریق تحرکات مدعیان اصلاحات جبران شود.»
در ادامه مقاله روزنامه کیهان انتشار این بیانیه را نمایشی دانسته و تأکید کرد:«جبهه اصلاحات نیز اخیراً ضمن انتشار بیانیهای که با عنوان نمایشی و شعاری «تنها راه نجات کشور، تغییر و بازگشت به مردم است»، به جای دغدغههای عمومی به مطالبات نامشروع جناحی اشاره کرد. این بیانیه با سیاهنمایی و القای ناامیدی متمرکز بر شکافهای اجتماعی است و به واگرایی بیش از همگرایی اشاره دارد؛ تکرار این گزارهها نارضایتی مصنوعی را به جامعه تحمیل و سرخوردگی ساختگی را به عنوان یک حس عمومی همهگیر خواهد کرد.»
روزنامه کیهان همچنین با اشاره به بخشهایی از بیانیه جبهه اصلاحات، تأکید کرد: «تکرار این گزارهها و تداوم چنین رویکردی در راستای طرح اسرائیل و آمریکا مبنی بر فاصلهگذاری میان دولت و ملت است. به عبارت دیگر ایجاد شکافهای جدید منجر به بروز طغیان و شورش داخلی میشود که به عنوان فاز دوم جنگ ترکیبی رژیم صهیونی علیه ایران در نظر اسرائیل و آمریکا بود. جبهه اصلاحات مطامع نامشروع حزبی و مطالبات جناحی از جمله «رفع حصر» را به عنوان گزینه«برونرفت» مطرح میکند؛ این در حالی است که مشکلاتی چون «تورم افسارگسیخته، رکود تولید، سقوط ارزش پول ملی و فرار سرمایه» که پیشتر در بیانیه ذکر آن رفت، ناشی از عدم مدیریت صحیح و مشروطکردن مسائل اقتصادی به مذاکره است.
به عبارت دیگر طیف غربگرا با دادن آدرس غلط و پافشاری بر مطالبات جناحی، نهتنها توان کشور را به حاشیه برده است بلکه زمینه موجسواری دولتهای غربی بر نارضایتیها را فراهم میکند. مجموعه این بیانیهها در راستای طرح غرب مبنی بر حذف نظام اسلامی و تجزیه ایران یا همان ترجمه اظهارات نتانیاهو به زبان فارسی است. بنابراین اگر با جریان برانداز برخورد میشد، کار به اینجا نمیرسید.»
محصولی: تغییر پارادایم، فتنهی جدید؟!
صادق محصولی، دبیرکل جبهه پایداری در یک رشته توئیت با عنوان «تغییر پارادایم، فتنهی جدید؟!» نوشت:
«پس از شکست و عدم تاب آوری صهیونیسم جهانی در دفاع ۱۲ روزه، همزمانی و اشتراک مفهوم «تغییر پارادایم» در بیانیه اخیر جبهه اصلاحات و مقاله آقای برجام و موضع سران و اصحاب فتنه ۸۸ بیانگر کلید واژه یا اسم رمز فتنه جدیدی است برای شکستن ایران از درون که موجبات خوشحالی دشمن خارجی را نیز بهمراه دارد! آنها از مردمی دم می زنند که روزانه نتیجه دروغ و بی حاصل بودن شعارهایی از قبیل «نه غزه نه لبنان» و «گلابیهای برجام» و «عدم وقوع جنگ در صورت پیروزی نامزد اصلاحطلبان» به جای کمک و تمرکز بر حل مشکلات معیشتی مردم را میبینند و تجربه میکنند.
متأسفانه متوهمان سکولار همچون گذشته درک درستی از آیه مبارکه «إِنَّ مَعِیَ رَبّی» که رهبری معظم اشاره فرمودند را ندارند و لذا این بار نیز از ملت قهرمان ایران پاسخ دندانشکنی خواهند گرفت چرا که ملت ایران به همراه نیروهای مسلح مقتدر و بسیج میلیونی مردمی، به حمایت الهی که «خیر الماکرین» است، متکی می باشد. از مسئولین محترم کشور انتظار میرود این بار به شکلی ورود کنند که متوهمان براندازی بفهمند که بین برخورد با خیانت و حماقت، فرقی اساسی وجود دارد...»
محمدجواد لاریجانی: نباید کاسبی سیاسی کنیم
محمدجواد لاریجانی نیز در یک برنامه تلویزیونی گفت: «دو تصویر از وضعیت وجود دارد؛ یکی همین چیزهایی که بیانیهنویس و اعلامیهنویس وسط معرکه جنگ دارند و اسمش را کاسبی سیاسی گذاشتهاند. چون جنگ ما که تمام نشده است. عین همین را در جنگ تحمیلی داشتیم. یعنی بچههای ما میجنگیدند و شهید میدادند و مرحوم بازرگان و نهضت آزادی مرتب نامه مینوشتند که بس است، مردم کشته شدهاند و با آمریکا مصالحه کنیم و یک چیزی بدهیم برود. بنی صدر هم میگفت ما زمین بدهیم و زمان بخریم، از آمریکا جت و اسلحه بگیریم تا بتوانیم بجنگیم.
از تصویر استیصالی، برجام در آمد. تصویر استیصالی در این بیانیه کاملا روشن است؛ که ما متلاشی هستیم و هیچ امیدی نیست. در واقع دارند حال خودشان را بیان میکنند که ناامید و گرفتار هستیم و هیچ راهی نیست جز اینکه ما این کارها را بکنیم. کل صنایع هستهای را کنار بگذاریم، سپاه را منحل کنیم و دست از مبارزه و ماجراجویی برداریم؛ گویا اینکه ما بودیم که ماجراجویی میکردیم و اصلا یادشان رفته که همین آمریکا 28 مرداد را به پا کرد و الآن این جنایات را مرتکب میشود.»
محمد قمی: بیانیهنویسان نمیدانند تسلیم یعنی آغاز بدبختی؟
حجتالاسلام و المسلمین محمد قمی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، نیز در واکنش به بیانیه اخیر جبهه اصلاحات نوشت:«کجای تاریخ با پذیرش ظلم و سازش با ظالم، آینده مشترک ساخته شده است؟ کاسبان تسلیم و بیانیهنویسان نمیدانند که این تقریرها باطل است و تسلیم یعنی آغاز بدبختی؟ با خوشرقصی برای دشمن و ترویج ناامیدی، مقابل اراده خدا و مردم میایستید! عاقبت تاریکی دارد. در میانه مقاومت از مرجفون نباشید.»
حزب مؤتلفه اسلامی: بوی فتنه سیاسی به مشام میرسد
حزب مؤتلفه اسلامی، ضمن محکوم کردن این اقدام که بوی فتنه سیاسی جدیدی از آن به مشام میرسد ـ اعلام میکند محتوای این بیانیه حاوی مؤلفههایی چون تضعیف روحیه ملی، دوقطبیسازی، ایجاد شکاف داخلی، القای ضعف و ناامیدی، ترویج مذاکره جامع و مستقیم با آمریکا، تضعیف نهادهای نظامی و امنیتی، ارسال پیام ضعف به دشمن، مقصر جلوه دادن نظام و نادیده گرفتن واقعیتهای منطقهای است.
سعید آجرلو: بیانیه اصلاحطلبان در بخش سیاست خارجی رمانتیک و در مبانی معرفتی یک شورش علیه اصول انقلاب اسلامی است
تحلیلگران سیاسی اصولگرا نیز همین برخورد را با بیانیه اصلاحطلبان داشتهاند. مثلا سعید آجرلو نیز این بیانیه را یک شورش علیه اصول انقلاب اسلامی و امنیت ملی دانسته و گفت:«بیانیه جبهه اصلاحات بسیار شبیه نامه جام زهر سال ۸۲ نمایندگان مجلس ششم است. مخصوصا در بخش سیاست خارجی، رمانتیک و ساده انگارانه و خیال پردازانه نوشته شده. در مبانی معرفتی هم یک شورش علیه اصول انقلاب اسلامی و امنیت ملی کشور است.»
محمدسعید احدیان: این بیانیه خنجری پنهان بر پیکره دولت تلقی میشود
محمدسعید احدیان، دستیار سیاسی رئیس مجلس، در یادداشتی نوشت:
«بیانیه اخیر جبهه اصلاحات را میتوان بیش از هر چیز، اعلام رسمی عبور این جریان از دولت مسعود پزشکیان و گفتمان او دانست؛ عبوری که نهتنها سیاسی بلکه ماهوی است و در سالگرد یکسالگی دولت، بیش از آنکه حامل پیام تازهای باشد، بیشتر به منزله خنجری پنهان بر پیکره دولت تلقی میشود. دولتی که یکی از کاندیداهای رسمی جبهه اصلاحات با تأیید شورای نگهبان و انتخاب مردم بهعنوان رئیسجمهور برگزیده شد، اما با انتخاب مسیر وفاق با نظام، بازی سیاسی آنان را بر هم زد.
بیانیه جبهه اصلاحات را میتوان سندی دانست که ماهیت واقعی ادارهکنندگان این جریان را آشکار کرد: جریانی که در بزنگاههای حساس، بهجای ایستادن در کنار ملت، راه جدایی و عبور را انتخاب میکند و در پوشش شعار تعامل، عملاً به انسداد سیاسی و انحراف مسیر دولت و تزلزل جبهه داخلی یاری میرساند. چنین رفتاری بیش از هر چیز، ماهیت ابزاری جبهه اصلاحات در قبال مردم و ایران را آشکار میسازد.»
عبدالله گنجی: بیانیه جبهه اصلاحات ذیل راهبرد موساد است
عبدالله گنجی نیز در واکنش به بیانیه جبهه اصلاحات، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
«از جمله راهبردهای رسانهای موساد برای موساد اینترنشنال خاص دوران پساز جنگ عبارت اسمت از:
۱- القای گستردگی نفوذ انسانی در ایران
۲- دوقطبیسازی طرفداران و مخالفان غنیسازی
نرگس محمدی اولین چراغ مخالفت با غنیسازی را روش کرد و از جایزهاش قدرشناسی است. دومین مورد مخالفت با غنیسازی در بیانیه امروز جبهه اصلاحات آمده است.
دو بار کل بیانیه را خواندم و باورم نشد مربوط به جبهه اصلاحات است. امثال عارف، پزشکیان، هادی خامنهای، عطریانفر و قوچانی و... ذیل این بیانیه تعریف میشوند؟ ادبیاتش شبیه تاجزاده و همسرش هست.»
پاسخ سخنگوى جبهه اصلاحات ایران به اتهام زنى عبدالله گنجى: تا ایران را کامل نابود نکنید، حاضر به تجدید نظر در سیاستهاى غلط خود نخواهید شد
جواد امام در پاسخ به ادعاى عبدالله گنجى از فعالان سیاسى اصولگرا که در توئیت خود بیانیه اخیر جبهه اصلاحات ایران در خصوص آشتى ملى را در جهت راهبردهای رسانه ای موساد خوانده است، در شبکه ایکس نوشت: صداى منتقد را به موساد و سیا منتسب میکنید! شما و همفکرانتان تا ایران را کامل نابود نکنید، حاضر به تجدید نظر در سیاستهاى غلط خود نخواهید شد؛ سیاستهایى که منجر به وضعیت فلاکت بار امروز در تمامی حوزهها در کشور شده است.
سخنگوى جبهه اصلاحات ایران خطاب به این فعال جریان اصولگرایى که دو قطبی سازی طرفداران و مخالفان غنیسازی را یکى از جمله راهبردهای رسانه ای موساد، خاص دوران پس از جنگ براى موساد_اینترنشنال برشمرده و مدعى شده بیانیه اخیر جبهه چراغ مخالفت با غنى سازى را روشن کرده، پرسید: آیا حملات تجاوزکارانه اسرائیل خون آشام به تأسیسات هستهای و نظامی ما، ترور دانشمندان، ترور اسماعیل هنیه و … در قلب پایتخت و در مهمترین مرکز نظامی و امنیتی سپاه پاسداران در قبل از جنگ ١٢ روزه و اوج گرفتن این فجایع جنایت بار طى جنگ ١٢ روزه و به خاک و خون کشیده شدن هموطنان عزیزمان، ترور فرماندهان نیروهای مسلح و جان بر کف و دانشمندان، القای دشمنان و اینترنشنال است؟ یا از باب نگرانی و برای فرار رو به جلو صدای آی دزد آی دزد سر میدهید!
وی با اشاره به دستگیری جاسوسانی در مراکز مهم نظامی، امنیتی، هستهاى، سیاسی، اقتصادی و فرهنگى، همه حفرههای ایجاد شده امنیتی را مؤید نفوذ در سطوح مختلف حاکمیت دانست و علت آن را سیطره نگاه گزینشی خودی و غیر خودی در اداره کشور و نادیده انگاشتن مردم و حذف شایستگان، نیروهای اصیل انقلاب و اصلاحطلبان از طریق اعمال نظارت استصوابی طى چند دهه اخیر سکاندارى کشور توسط همفکران این فعال اصولگرا عنوان کرد.
جواد امام در واکنش به این که عبدالله گنجى پیشنهاد تعلیق داوطلبانه غنىسازى در قبال رفع تحریم ها در بیانیه جبهه را مخالفت با غنیسازی تلقى کرده و در عین حال در توئیت خود نوشته بود که دو بار کل بیانیه را خواندم باورم نشد مربوط به جبهه اصلاحات است، نیز توضیح داد: متأسفانه هنوز فرق بین مخالفت با اصل غنیسازی که ما هم آن را حق مسلم و قانونی ایران میدانیم، با تعلیق داوطلبانه برای راستیآزمایی و دور کردن تهدیدات و سایه جنگ و گرفتن بهانه از دنبال کنندگان اسنپ بک در راستای اثبات اقدامات صلحآمیز بودن آن توسط ایران را تشخیص نمیدهید؟! با این وصف بعید میدانم اگر صد بار دیگر هم بیانیه جبهه اصلاحات را بخوانید چیزی متوجه بشوید؛ چون عملکردتان نشان داده دغدغه شما امنیت و منافع ملی نیست و الا امروز وقت اعلام همبستگی با هموطنان ایران دوست است و نه، دوقطبی سازی با ایران دوستان.
محمدرضا جلائیپور: چند پرسش از دوستان جبههٔ اصلاحات
اما قضیه به واکنشهای منفی اصولگرایان ختم نمیشود و حتی محمدرضا جلائیپور، عضو جبهه اصلاحات نیز در کانال تلگرامی خود نوشت:«از منظر اصلاحگرانه برایم چند پرسش از نویسندگان بیانیه امروز جبهه اصلاحات مطرح شد که برای مشارکت در گفتگوی عمومی و درونجریانی به اختصار میپرسم:
این بیانیه اگر قبل از دفاع میهنی ۱۲ روزه و قبل از نسلکشی غزه و حتی قبل از بهار به خزان کشیده عربی نوشته میشد دقیقا چه فرق مهمی میکرد؟ آیا این اتفاقات بزرگ نباید تأثیری در بخشی از محتوا و رویکرد متن نیروی سیاسی ملی بگذارد؟ آیا بازگشت به تنظیماتِ کارخانهایِ قبل از جنگ فقط برای حکمرانان خطا است و برای نیروهای سیاسی مطلوب است؟
چرا متن گویی در دهه نود میلادی و غلبهٔ خوشبینی/خوشخیالی به نظم تکقطبیِ لیبرالِ جهانی نوشته شده است و هیچ ردی از تغییرات صحنهٔ جهانی و افزایش قدرت چین و ضرورت بیشترِ پیمانها و ائتلافسازیهای جدید منطقهای در آن دیده نمیشود؟ آیا نیروی سیاسی نباید متناسب با درسآموختههای منطقه و جهان چهارچوبهای تحلیلی و فرضهای نظری و زبان و رفتارش را روزآمد کند؟
مثلا اگر این بیانیه نه برای ایرانِ ۱۴۰۴ در این منطقه بعد از درسآموختههای توسعههای توافقمحور جهان و شکستهای گذارهای منطقه و شکستهای اجماع واشنگتنی، بلکه قرار بود مثلا چند دهه قبل برای کرهٔ جنوبیِ وابستهٔ آمریکا در برابر کرهٔ شمالیِ وابستهٔ شوروی نوشته شود چه تفاوت رویکردی میداشت؟
یا مثلا اگر ترامپ رئیس جمهور آمریکا نبود و همین چند هفته پیش وسط مذاکرات با جنگدهٔ بیدو ایران را بمباران نکرده بود یا نسلکشی نشده بود متن این بیانیه چه تفاوتی میداشت؟ یا اگر راهبرد فشارمحور و گذاریِ بخشی از نیروهای سیاسی در دهههای گذشته عملا بینتیجه یا با نتایج عکس نمیشد، متن این بیانیه چه فرقی میداشت؟
بیانیهٔ «جام زهر» مجلس ششم چه اشکالی داشت که عملا راهگشا نشد و با چه تحلیلی تکرار همان محتوا و لحن و رویکرد سودمند محسوب میشود؟
آیا ایران فقط بین دو گزینهٔ تسلیم و جنگ مخیر است؟ آیا گزینهٔ سومی که میتواند طراحی و خلق شود، نباید در متن توضیح داده شود؟ فرض کنیم ایران حتی به سبک جولانی یکسره تسلیم شود، آیا همانطور که نتانیاهو به قوای دفاعی سوریه، آنهم حین مذاکرات جولانی با نتانیاهو و علیرغم حمایت ترامپ از او، حمله کرد، به بهانهٔ دیگری به ایران حملهٔ نظامی یا اقتصادی نخواهد شد؟
چرا بعد از حملهٔ دو قدرت اتمی به ایران و در کنار تأکید بهجا بر ضرورت ابتکار عمل دیپلماتیک و ذینفعسازی اقتصادیِ همسایگان و قدرتهای جهانی در رشد و امنیت ایران و افزایش رضایت عمومی و همبستگی ملی، در متن بیانیه تأکیدی بر ضرورت تقویت قوای نظامی و دفاعی ایران نمیشود؟ آیا تصویر نویسندگان از اقتضائات امنیت ملی ایران در این منطقه و جهان زیاده سادهانگارانه و عقبمانده از زمان نیست؟
چرا یازده پیشنهاد متن شامل لوازم افزایش تابآوری اقتصادی محرومترین شهروندان ایران - مهمترین قربانیان جنگ - نمیشود و صرفا رضایت طبقه متوسط و فرادستان اقتصادی را هدف میگیرد؟
در متن، نظام به ترک «تخاصم خارجی» دعوت شده است. آیا «تنشزا» و مخاصمهجو ایران است که در حال مذاکره با آمریکا بود یا نتانیاهو و ترامپ که به ایران حملهٔ تجاوزکارانه کردند؟
به فرض پذیرشِ مخاصمهجویی ایران، آیا ترک تخاصم و ترک زبانِ سیاستِ ستیز و تقویت توافقگرایی فقط در برابر ترامپ مطلوب است و در سیاست داخلی عبور از قطبیسازی و زبانِ ستیز و تقویت توافقگرایی و توافقسازیِ حل مسألهای مطلوب نیست؟
آیا اینکه پیام اخیر حسن روحانی و مقالات جدید جواد ظریف و مواضع اخیر علی لاریجانی و زبان تعدادی از اعضای کابینه به نسبت این بیانیه مؤثرتر و راهگشاتر بودهاند از جمله به خاطر لحن و زبان مناسبتر و توازن محتوایشان نیست؟
آنچه در بیانیه به عنوان نقشهٔ راه ذکر شده در واقع لیست اهداف و آرزوهای جبهه نیست؟ آیا نیروی سیاسی مصلح نباید از لیست کردن اهداف فراتر برود و زبان و مسیر متناسب با تحققشان و گشایشگری عملی را برگزیند؟ اگر نقشهٔ راهِ ممکن و متناسب با ظرفیتها بود، آیا نباید در موارد متعددی که در سالهای قبل تقریبا بدون تفاوت در محتوا و زبان لیست شده بودند محقق میشدند؟ اگر از دو موردی که علاوه بر «امکان» در «مطلوبیت»شان هم تردید هست بگذریم، گامهای غیرآرزواندیشانه و برنامهٔ جبهه برای تحقق این اهداف چیست؟
آیا شرایط پرمخاطرهٔ ایران و مسائل انباشتهٔ کشور نمیطلبد که جبههٔ اصلاحات با بازاندیشی راهبردی، رقبای سیاسیاش را بخشی از راه حل کند (و نه صرفا بخشی از مسأله) و با روش و زبانی سیاست بورزد که بتواند به جای قطبیسازی، توافقهای راهگشا بسازد و کارگزار اصلاح عملی شود (به جای صرفِ طلبِ اهداف رادیکال) و در نظر رقبایش هم اصلاحگران بخشی از راه حل شوند و نه بخشی از مسأله؟»
سخنگوی حزب ندای ایرانیان: صدور چنین بیانیههایی به صلاحدید کشور نیست
سعیدنورمحمدی سخنگوی حزب اصلاح طلب ندای ایرانیان نیز در گفتوگو با فارس با اشاره به مخالفت این حزب با بیانیه اخیر جبهه اصلاحات، گفت:«اصولا حزب ندای ایرانیان با دادن چنین بیانیههایی از سوی جبهه اصلاحات مخالف است و در جلسات جبهه نیز به صدور آنها رای منفی میدهد. صدور چنین بیانیههایی به صلاحدید کشور نیست. ما معتقدیم با این مدل بیانیهها نه تنها گرهای از مشکلات کشور باز نمیشود، بلکه به تنشها و دوگانهسازیهایی دامن میزند که نفع مردم و کشور در آن نیست. همچنان به روشهای روزنهگشایانه و وفاقگرایانه معتقدیم.
هممیهن: آشتی ملی یا بازتولید بنبست؟
روزنامه هممیهن در سرمقاله خود نوشت: بیانیه اخیر جبهه اصلاحات ایران با مضمون «آشتی ملی؛ فرصتی طلایی برای تغییر و بازگشت به مردم» واکنشهای متفاوتی برانگیخته است. بیشترین نقدها را تندروهای جریان حاکم کردهاند که تقریباً اغلب نقدهایشان بیپایه و شعاری است و فراتر از نقد، فحاشی و اتهام است. اتهاماتی که نیروهای درون خودشان بیش از همه شایسته این اتهامها هستند.
البته، نفس صدور چنین بیانیههایی نیاز امروز جامعه ایران است. سکوت کردن به مراتب بدتر از صدور بیانیههایی است که مورد پسند نباشد و از این دو بدتر توجیه و حمایت از وضع جاری و سیاستهای گذشته است. بااینحال، کوشش میکنیم که نقد منصفانهای را خدمت دوستان بنویسیم، بلکه مفید واقع شود.
متن بیانیه در نگاه نخست حاوی نکات درستی است: اذعان به بحران اقتصادی، هشدار نسبت به پیامدهای جنگ اخیر و خطر بازگشت پرونده هستهای ایران به شورایعالی امنیتملی و تأکید بر ضرورت بازسازی اعتماد ملی.
اما پرسش اصلی این است که آیا چنین بیانیهای، وقتی از سوی جریانی صادر میشود که خود را اصلاحطلب و درون حکومت معرفی میکند، میتواند کارکردی عملی داشته باشد یا بیشتر در حد بیان آرزوها و آرمانها باقی میماند؟ برای پاسخ، باید به چند نکته توجه کرد.
1- تناقض موقعیت و مطالبات: جبهه اصلاحات همواره بر اصلاح از درون تأکید کرده است. معنای این رویکرد، پذیرش قواعد بازی درونسیستمی است؛ یعنی تلاش برای تغییرات تدریجی در چارچوب امکانات موجود. اما محتوای این بیانیه بهویژه در بندهای پایانی، بیشتر شبیه خواستههای یک نیروی سیاسی برون سیستمی است؛ آزادی همه زندانیان سیاسی، حذف نظارت استصوابی، انحلال نهادهای موازی، بازگرداندن نظامیان به پادگانها و آغاز مذاکره مستقیم با آمریکا.
این مطالبات بهخودیخود ایرادی ندارد و چهبسا موجه هم باشند، اما وقتی از زبان یک گروه «درونحکومتی» مطرح شوند، تناقض آشکار ایجاد میشود. زیرا چنین جریانی عملاً نه قدرت تحقق آنها را دارد و نه حتی ابزار فشار لازم برای نزدیک شدن به آنها.
2- فقدان راهبرد تدریجی: اگر اصلاحطلبان درون سیستم میخواهند مؤثر باشند، باید در ابتدا گامهای کوچک، مشخص و قابلمذاکره پیشنهاد کنند. مثلاً آزادی تعدادی زندانی بهعنوان گام اعتمادساز، یا توافق محدود هستهای برای جلوگیری از بازگشت جنگ و تشدید تحریمهای سازمان ملل. در مقابل، بیانیه فهرستی بلند از تغییرات بنیادین را کنار هم گذاشته، بیآنکه مسیر مرحلهبندیشدهای برای دستیابی به آنها ارائه دهد.
این رویکرد باعث میشود بیانیه بیشتر شبیه آرزونامه باشد تا برنامه سیاسی. این بیانیه گویی برای ثبت در تاریخ نوشته شده است. کاری که در گذشته هم بارها انجام شده و هیچکدام منتج به نتیجه نشده است. نیروی سیاسی نباید دنبال ثبت در تاریخ باشد. باید کمک کند که امروز و فردا اتفاقی ملموس بیفتد و مردم امروز بهرهمند شوند. آنچه در تاریخ خواهد ماند همین است.
3- ابهام در سازوکار اجرا: یک حزب درونساختاری، مهم است که نشان دهد چگونه میخواهد پیشنهادهایش را پیش ببرد: از طریق انتخابات مجلس و شوراها؟ چانهزنی مستقیم با نهادهای حاکمیتی؟ یا فشار اجتماعی؟ بیانیه در این زمینه سکوت کرده است. این سکوت به معنای آن است که نویسندگان بیشتر به «اعلام موضع» فکر کردهاند تا به «اجرای عملی».
4- خطر دوگانهسازی انتظارات: بیانیه ازیکسو، خطابش به مردم و از سوی دیگر، به حاکمیت است. ازیکسو، با زبان حماسی از «فرصت طلایی» و «سکوی پرش» میگوید، از سوی دیگر، میخواهد به نهادهای تصمیمگیر پیام بدهد. نتیجه این دوگانگی، ضعف در اقناع هر دو طرف است. نیروهای طرفدار وضع موجود و حاکمیت آن را بیش از حد تند و غیرواقعی میبینند و به آن حمله میکنند که چنین هم کردند و مردم هم آن را شعاری و غیرقابلتحقق دانسته و پیش خود خواهند گفت که اینها متناسب یک نیروی درون ساختاری اصلاحطلب نیست. اصلاحطلبان در سالهای گذشته بارها با چنین تناقضی دستبهگریبان بودهاند؛ طرح مطالبات بزرگ، بدون امکان تحقق آنها، که به سرخوردگی پایگاه اجتماعی انجامیده است.
5- غیبت واقعگرایی درباره هزینهها: بیانیه صرفاً بر ضرورت تغییر تأکید میکند و تهدید فروپاشی را یادآور میشود، اما کمتر به هزینههای گذار و موانع واقعی این ایدهها میپردازد. مثلاً روشن نمیکند که انحلال نهادهای موازی چگونه باید انجام شود و چه مقاومتهایی در برابر آن وجود دارد؟ یا مذاکره مستقیم با آمریکا چگونه میتواند از سد مخالفت جریانهای تندرو بگذرد یا چرا باید امید به نتیجهبخشی چنین تغییری داشت؟ غفلت از این پرسشها باعث میشود متن بیشتر حالت خطابه داشته باشد تا تحلیل و راهبرد.
6- ادبیات بیانیه: زبان بیانیه پر از تعابیر پرطمطراق است؛ «فرصت طلایی»، «بزنگاه تاریخی»، «دروازههای آینده متفاوت»، «سکوی پرش». چنین واژگانی شاید برای بسیج افکارعمومی مناسب باشند، اما برای یک حزب درون حاکمیت لغاتی ادبی و غیرواقعگرایانه محسوب میشود. در مقابل، آنچه امروز نیاز است ادبیاتی ساده، صریح و تحلیلی است که بتواند هم مردم و هم تصمیمگیران را قانع و همراه کند.
هدف بیانیه از چنین جبههای نباید گفتن حقایق کلی باشد. باید ایده روشن و عملی و راهگشا را طرح کند و حکومت و مردم را با آن همراه نماید. بیانیه حاضر بیش از این که حزبی باشد اعتراضی است. بیش از اینکه متضمن برنامه عمل باشد، بیان آرمانهاست. بیش از اینکه راه گفتوگو را باز کند جبهه ستیز را میگشاید که گشود. بیش از اینکه موجب اتحاد شود، موجب جدایی حتی درونی خواهد شد. این بیانیه با وجود دولتی که مورد حمایت انتخاباتی آنان بوده، سازگاری ندارد.
7- نقدهای بیپایه: بهرغم نکاتی که در بالا گفته شد، باید مرزبندی روشنی با تندروها داشت. بیشترین هجوم به بیانیه درباره پیشنهاد عبور از حق غنیسازی است. گرچه نحوه طرح این مسئله در بیانیه مورد نقد است، ولی مخالفت با چنین احتمالی جای تعجب دارد. غنیسازی برای ایران و بقای آن و رفاه مردم باید باشد و نه برعکس. بنابراین، پذیرش یا عدم پذیرش توقف غنیسازی نه یک امر غیرقابلبحث و خدشهناپذیر بلکه یک تصمیم فنی در خدمت این اهداف است.
اتفاقاً بیانیه هم برای آن مابهازای رفع تحریمها را طرح کرده است. ولی مسئله حیاتی این است که انجام و عدم انجام این کار را نمیتوان در بیانیه نوشت چون این یک امر فنی و سیاسی و کارشناسی باید شناخته شود. متاسفانه نویسندگان بیانیه تصور روشنی از بازتاب و واکنشهای سیاسی نوشتن چنین متنی نداشتهاند.
8- مخاطبشناسی: مخاطب این بیانیه نیز اهمیت دارد. اگر مردم را به سه گروه تقسیم کنیم، دو گروه از مردم، یعنی طرفداران ساختار و مخالفان رادیکال آن از دو سوی گوناگون مخالف این بیانیه و جبهه هستند. گروه سوم که خواهان تغییرات ملموس هستند نیز تحقق عملی مطالبه خود را در این بیانیه نمیبینند. مسائل امروز جامعه ایران روشن است و بیش از آنکه نیازی به تکرار آنها باشد، نیازمند رویکردها و ایدههایی برای حرکت بهسوی حل آن مسائل است.
بیان دردها موجب درمان نمیشود. ممکن است مصداق این اصطلاح مشهور شوند که: «آنچه قصدشان بود، محقق نشد؛ و آنچه محقق شد، قصدشان نبود». این بیانیه مخاطبان همسو و امیدوار و کنشگر تولید نمیکند، و به نظر ما مخاطب مورد نظر را هم دور و ناامید میکند.
در مجموع بیانیه جبهه اصلاحات بیش از آنکه نقشه راه باشد، بیان آرمانها برای مخاطبان آینده است. اگر هدف این جبهه اصلاح درونسیستمی باشد، باید چند تغییر جدی در رویکرد خود ایجاد کند:
* مرحلهبندی مطالبات بهجای فهرست بلند تغییرات بنیادین: چند مطالبه فوری و قابل فهم و گفتوگوی عمومی را در اولویت قرار دهد.
* تمرکز بر سازوکار اجرایی: روشن کند از چه مسیر نهادی میخواهد این تغییرات را پیگیری کند؛ انتخابات، مجلس، یا مذاکره مستقیم.
* اصلاح ادبیات: بهجای زبان حماسی و شعارگونه، از زبانی تحلیلی و اقناعی استفاده کنند که هم واقعیتهای جامعه را بازتاب دهد و هم برای حاکمیت تهدیدآمیز جلوه نکند.
درغیراینصورت، اصلاحطلبان بار دیگر در همان موقعیت گذشته باقی میمانند. موقعیتی که نه اپوزیسیون جدیاند و نه اصلاحگر مؤثر. این بلاتکلیفی نهتنها برای خودشان هزینه دارد، بلکه به بیاعتمادی عمومی نسبت به امکان هرگونه تغییر مسالمتآمیز در کشور نیز دامن میزند.
این بیانیه پاسی بود که به تندروها داده شد. در شرایطی که اقتصاد و جامعه ایران با بحرانهای فزاینده روبهروست، چنین بیاعتمادی میتواند خطرناکتر از خود بحرانها باشد.