دکتر رسول رئیسجعفری با تاکید بر بازتعریف نادرست تاریخ در ایران، خروج رضاشاه از کشور در شهریور ۱۳۲۰ را نمونهای بارز از تحریف حافظه تاریخی دانست و توضیح داد که برخلاف روایتهای عمومی، خروج رضاشاه با فشار متفقین و اشغال ایران صورت گرفت، اما مردم جشن گرفتند و رجال سیاسی به نقد حکومت او پرداختند. این بازخوانی جانبدارانه باعث شده نسلهای امروز تصویر روشن و دقیقی از نسبت میان استبداد و مشروطه نداشته باشند. سلطنت رضاشاه با اصول مشروطه و قدرت ملی در تضاد بود و سالهای پایانی حکومت او شدیدترین دوره استبدادی تاریخ معاصر ایران را رقم زد. فرصت تاریخی برای برقراری حاکمیت قانون و مشروطیت در دوره رضا شاه از دست رفت و تجربه تاریخی نشان میدهد که پیشرفت مسالمتآمیز تنها با ریشهکن شدن کامل استبداد ایرانی ممکن است.
گروه اقتصادی: دکتر رسول رئیسجعفری، اقتصاددان و استاد تاریخ اقتصادی، در نشست «واکاوی ریشههای دستکاری حافظه تاریخی ایرانیان» با بیان اینکه یکی از نمونههای بارز فراموشی و بازتعریف تاریخ در ایران، ماجرای خروج رضاشاه از کشور است؛ رخدادی که در شهریور ۱۳۲۰ با فشار مستقیم متفقین و در شرایط اشغال ایران رقم خورد، تاکید کرد: اگرچه استعفای تحمیلی رضاشاه نقطه عطفی در تاریخ جنگ جهانی دوم و سیاست ایران بود، اما در حافظه عمومی و روایتهای بعدی به گونهای دیگر بازگو شده است، گویی مردم و سیاستمداران آن زمان هیچ واکنشی نداشتند یا قدر خدمات رضاشاه را ندانستند.
به گفته وی؛ واقعیت ماجرا کاملا متفاوت بود، چراکه خروج رضاشاه با استقبال و حتی جشنهای مردمی همراه شد و بسیاری از رجال سیاسی نیز بلافاصله به نقد حکومت او پرداختند. بازخوانی جانبدارانه و گزینشی این مقطع حساس، بخشی از حافظه تاریخی جامعه ایرانی را دستخوش تحریف کرده و باعث میشود نسلهای امروز نتوانند تصویری روشن از نسبت میان استبداد و مشروطه در تاریخ معاصر داشته باشند.
فراموشی تاریخی، روایت رضاشاه را تحریف میکند
تاریخ معاصر گرفتار دستکاری حافظه جمعی شده است
به گزارش جماران، دکتر رسول رئیس جعفری، اقتصاددان، در نشست «واکاوی ریشههای دستکاری حافظه تاریخی ایرانیان؛ موردکاوی استعفای رضاشاه و حوادث پس از آن» در موسسه مطالعات دین و اقتصاد با بیان اینکه گویا برخی مسائل در تاریخ ما فراموش میشود و این فراموششدن شکلِ عجیبی دارد؛ خاطرنشان کرد: برخی موضوعات و مسائل که تا یک برهه زمانی جزو بدیهیات و مسائل مسلم تاریخی محسوب میشوند، گویا بازتعریف میگردند و در آن بازتعریف، واقعیت اصلا به گونهای دیگر نقل میشود. وقتی هم که به نقد این شیوهها پرداخته میشود، از جانب مطرحکنندگان آن مباحث متهم میشویم به جانبداری از این یا آن، یا لجنمال کردن کسانی یا نادیده گرفتن زحمات برخی دیگر. یعنی اگر شما، به عنوانِ یک پژوهشگر، مثلا درباره فروپاشی حکومت پهلوی یا اقتصادِ سیاسیِ تصمیمات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در دوره پهلویِ اول یا دوم صحبت کنید، ممکن است از جانب بعضی متهم شوید که اینها تلاشی است برای محکمکردن پایههای صندلیِ کسانی یا نادیدهگرفتن تلاشها، کوششها و زحمات دیگران. وقتی با این اتهامات گاهبهگاه روبرو میشوم، مثالی میزنم؛ اگر کسی درباره چرایی فروپاشی صفویه صحبت کند و دلایل فروپاشی صفویه را ذکر کند، آیا متهم به جانبداری از مثلا محمود افغان میشود یا متهم به نادیدهگرفتن زحمات و کوششهای مثلا شاه عباس میگردد؟ این یک بازیِ موضوعی است که باید مفصل دربارهاش بحث شود.
تاریخ را نباید به «زندهباد و مردهباد» تقلیل داد
وی افزود: یکی از موضوعات مهم که اسیر «زندهباد و مردهباد»ها میشود و در دامن تعصبات این یا آن قربانی میگردد، مسئله رضا شاه و خروج او از کشور و اتفاقاتِ بعدی است. به این معنا که ما دچار یک پارادوکس هستیم؛ به هر حال زحمات زیادی کشیده شده، اقدامات زیادی در آن دوره انجام شده و آدمهای مختلفی در آن دوره مصدر مسائل سیاسی و اقتصادی بودند که برخیشان انسانهایی بسیار شریفاند و در ملی بودنِ آنها شکی نیست، مانند فروغی، داور، تقیزاده. در شش - هفت سالِ اول حکومت پهلوی، نخست وزیر اولش، حسن مستوفیالممالک بوده و انسانهایی شریف که در ملی بودن ایشان تردیدی نیست. نقد و بررسی یک دوره سیاسی یا یک دوره تاریخی یا یک منظر تاریخی، به معنای نادیدهگرفتن زحمات یا اقدامات در منظرهای دیگر نیست و به معنای زیرسوالبردن نیتها هم نیست؛ چه اینکه ما در تاریخِ معاصرِ خود اختلافات شدیدی بین آدمهای بسیار وطنپرست داشتهایم، مانند فروغی، قوام و مصدق که بعضا علیه هم صحبت کردهاند، ولی کسی در نیتهای آنان تردید ندارد؛ اختلاف نظر بوده است.
زنده نگهداشتن یاد رجال تاریخ بدون نقد جدی ممکن نیست
این استاد تاریخ اقتصادی، با بیان اینکه منطق زنده نگهداشتنِ یاد آدمها این است که بهصورت جدی نقد شوند، گفت: آنهایی که فکر میکنند نقد یک فرد یا گفتن گوشهای از مشکلات او، به معنایِ زیرسوالبردن کل خدمات اوست، نگاهِ مقدسپندارانهای نسبت بهِ آدمها دارند؛ یعنی اگر بگویید فروغی این عیب را نیز داشته، به معنایِ این نیست که کل زحمات او زیر سوال رفته است. در مورد رضا شاه نیز یک فرازِ مهم تاریخی شهریور و مهر ۱۳۲۰ است و آن اشغال ایران توسط انگلستان، روسیه و آمریکا بود که شاید آن نقطه عطفی است که تاریخ جنگ جهانی دوم را تغییر میدهد.
ایران با وجود بیطرفی، توسط متفقین اشغال شد
بیتوجهی قدرتهای جهانی به بیطرفی ایران، سرنوشت کشور را تغییر داد
وی یادآورشد: ایران با اینکه اعلام بیطرفی کرده بود، اشغال شد؛ هیچ توجهی از سویِ دولتهای متخاصم درگیر جنگِ جهانی نسبت به این بیطرفی ایران مشاهده نمیشود. رجال سیاسی و امنیتی و اقتصادی ایران با دل خوش از اینکه ما اعلام بیطرفی کردهایم، هیچ اقدام موثری انجام ندادند و یا نمیتوانستند انجام دهند. به هر حال آنها، قدرتهایی بودند که درگیر جنگ بودند و در آن شرایط نه حقوقِ بشر اهمیتی داشت و نه منشور ملل متحد؛ ایران اشغال شد و به تبع آن قوایِ روسیه و انگلیس به سمت تهران حرکت کردند و در یک شرایط بغرنج، برای حفظ حکومت، رضا شاه مجبور به استعفا شد؛ استعفا به او تحمیل گردید و در نهایت به نفع ولیعهد کنارهگیری کرد.
چرچیل اذعان کرد ما رضاشاه را آوردیم و بردیم
رئیس جعفری با بیان اینکه البته در خاطراتِ چرچیل و دیگر رجال انگلستان نیز ذکر شده که چرچیل گفته ما این آدم را خودمان آوردیم و خودمان بردیم، اضافه کرد: به هر حال این برای اولینبار در تاریخ معاصر ایران، چنین اتفاقی افتاد که شاه ایران توسط یک قدرت خارجی از کشور اخراج شود. با این حال، با جدیت و وطنپرستیِ افرادی مانند محمدعلیِ فروغی و تمهیداتی که میاندیشند، اصل حکومت برقرار میماند. مرحوم یغمایی، که در تدوین آثار ادبی محصول فعالیتهای فروغی با او همکار بوده، میگوید من به ایشان گفتم که در این شرایط که مردم همه از حکومت پهلوی و از رضاشاه عصبانیاند، این چه کاری است که شما بایستید؟ رها میکردی، آبرویت مهمتر بود. ایشان میگوید من حاضر بودم که این خانه روی سرِ من خراب شود ولی با رضا شاه کار نکنم؛ اما اتفاقا در این مقطع باید میرفتم که با انگلیسیها قرارداد امضا کنم و حواسم باشد که کمترین تحمیل به ایران وارد شود و اینجا وظیفه من است که از کیان ملیِ ایران دفاع کنم، زیرا دشمن خارجی آمده و باید بتوانیم با کمترین هزینه ایشان را از کشور خارج سازیم.
همکاری فروغی، قوام و مصدق ایران را از بحران اشغال نجات داد
وی به نتایج مثبت همکاری فروغی، قوام و مصدق اشاره کرد و گفت: فروغی در قراردادی که با انگلیسیها بست الزام کرد که باید بلافاصله بعد از جنگ کشور را ترک کنند. بعد، پس از آنکه دولت فروغی کنار رفت، در مجلس سیزدهم یا چهاردهم، سر اعطای امتیاز نفت شمال به روسیه، مرحوم مصدق وقتی میبیند که اینها چنین فشار میآورند، بندی را در مجلس مطرح کرد و به تصویب رساند که تا وقتی که قوای خارجی در کشور حضور دارند هیچ قراردادی منعقد و بسته نشود. قوام نیز به واسطه همین، در قراردادی که با شوروی منعقد کرد در ماجرای آذربایجان گفت من نفت را میدهم، ولی طبق مصوبه مجلس باید قوای خارجی از کشور خارج شده باشند. سپس بر همین اساس و بر پایه این سه اقدام، قوای انگلیس و روسیه از شمال و شمالغرب ایران خارج شدند، دولت ایران بر آذربایجان دوباره حاکمیت خود را اعمال کرد و سپس در مجلس آن قانون نفت شمال و اعطای امتیاز نفت شمال به روسیه رأی نیاورد. به هر حال ایران از این مخمصه با تدابیری که این سه بزرگمرد اندیشیدند نجات پیدا کرد.
نوع حکمرانی پهلوی اول این روزها به شدت تبلیغ میشود
تبلیغگران پهلوی، مردم آن دوره را ناآگاه معرفی میکنند
این اقتصاددان با بیان اینکه یکی از مباحث کلیدی در خروج رضا شاه از ایران این است که امروز نوع نظام سیاسی و نوع حکمرانی پهلوی، خصوصا پهلوی اول، در چند سال گذشته به شدت از جانب گروههایی در کشور تبلیغ میشودادامه داد: این تبلیغ به گونهای انجام میگیرد که انگار یک جامعه مسخشدهای در طول حکومت پهلوی برقرار بوده که نه حق نمک را میشناختند و نه میفهمیدند چه به نفعشان است و به دست خودشان یک گروه خدمتگزار را از کشور محروم کردند و سودای بازگشت به آن دوره را فریاد میزنند.
رئیس جعفری ضمن تشریح واکنشها به خروج رضا شاه در کشور، خصوصا در مجلس، عنوان کرد: مصدق به طور مبسوط، ضمن برشمردن خدمات سردار سپه از ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۴ و خصوصا دو سال ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۴، میگوید اگر ما به سمت اینکه سردار سپه شاه بشود برویم، کشور را از داشتن یک نیروی اجرایی قوی که امنیت کشور در این سه چهار سال مرهون زحمات ایشان هستیم، محروم میکنیم، به این دلیل که ایشان اگر شاه بشود دیگر مقام اجرایی نیست و مقام تشریفاتی خواهد شد. بر اساس روح قانون اساسی مشروطه، شاه یک مقام تشریفاتی است و اختیار اداره امور کشور، به دست مجلس منتخب مردم و نخستوزیر و وزرایی است که مردم انتخاب میکنند و اگر ما سردار سپه را شاه کنیم، عملا کشور را از یک مقام اجرایی محروم ساختهایم. ایشان همانجا به سید یعقوب انوار که از موافقان سلطنت بوده میگوید «من پای منبرهای شما در مشروطه مینشستم. پس بیست سال خون مردم برای مشروطه ریخته شد، که چه؟ اگر قرار بود شاه رئیسالوزرا باشد که اصلا لازم نبود انقلاب مشروطه کنیم.» بنابراین با این استدلالها مصدق با پادشاهی رضا شاه مخالفت میکند.
سلطنت رضاشاه امنیت داخلی را حفظ کرد اما اصول مشروطه را از بین برد
دولتهای مشروطه، تمامیت ارضی ایران را در دوران جنگ جهانی اول حفظ کردند
این استاد تاریخ اقتصادی، با بیان اینکه پس از شانزده - هفده سال سلطنت، اگرچه در زمینههایی با توسعه و توسعه زیرساختها روبرو میشویم و امنیت داخلی تا حدود زیادی برقرار میشود، اما نتیجهاش از بین رفتن اصول مشروطه است، گفت: از ۱۲۸۵ که مجلس مشروطه مستقر شد، در دولت مشروطه تا آغاز سلطنت پهلوی، دنیا اسیر جنگ جهانی اول بود؛ چند کشور اطراف ایران دچار فروپاشی شدند. داستان اطراف ایران پر از مناقشههای بزرگ هژمونیک و جغرافیایی بود. در آن شرایط، تمامیت ارضی ایران توسط دولتهای مشروطه برقرار ماند. شریفترین انسانهای تاریخ معاصر ایران در آن دوره دولت برقرار کردند. همین آدمها این تمامیت ارضی را برقرار کردند.
متوسط عمر هر پادشاه قبل از قاجار تنها ۱۶ ماه بود
جغرافیای ایران پیش از مشروطه همواره ناآرام و پر از شورش بود
تجربه تاریخی نشان میدهد تنها نیروی ملی مشروطه توانست ثبات بیاورد
وی ضمن تاکید بر اینکه ایران پیش از دوره رضاشاه با انواع شورشهای اجتماعی و در فاصله بین سقوط صفویه تا روی کار آمدن قاجار در یک دوره 70 ساله، 23 نفر اعلام پادشاهی کردند، که اگر دو نفر نادر و کریمخان را کنار بگذاریم، متوسط عمر هر پادشاه شانزده ماه میشود، تاکید کرد: این دوره فترت، یعنی این جغرافیا در طول تاریخ، اساسا جغرافیای ناآرام و پر از شورش بوده، ولی با اتکای به نیروی ملی مشروطه همه سرکوب شده و امنیت داخلی برقرار مانده.
شادی مردم پس از تبعید شاه، یکی از پارادوکسهای تلخ تاریخ است
نمیتوان مردم مشروطهخواه را به نفهمی در تاریخ متهم کرد
به گفته رئیس جعفری؛ متاسفانه وقتی سردار سپه، شاه میشود و شانزده - هفده سال حکومت میکند، پس از خروج او، با وجود اینکه کشور توسط خارجیها اشغال شده، مردم در سراسر کشور جشن میگیرند و شادی میکنند! یکی از پارادوکسهای تلخ تاریخ این است؛ چطور میشود شاه یک مملکت توسط قوای خارجی از مملکت اخراج شود، ولی مردم خیابانها را آذینبندی کنند و جشن بگیرند؟ شما نمیتوانید هر اتفاقی که در تاریخ میافتد را پای نفهمی مردم یا ناسپاسی آنها بگذارید. مگر میشود مردمی که با آن همه مرارت مشروطه کردهاند و جزء پیشگامان دنیا بودهاند در این زمینه، متهم شوند که نمیفهمند مقدرات و اولویتهای خودشان چیست؟
هیچکس هنگام اخراج رضا شاه واکنشی نشان نداد
خروج سریع رضا شاه از ایران، همه را غافلگیر کرد
در کرمان تازه متوجه شدند پاسپورتها و اسناد انتقال دارایی رضا شاه آماده نیست
او یادآورشد: کسانی که همیشه همراه سردار سپه یا رضا شاه بودند، هیچ اقدامی نکردند. در هر حال او شاه مملکت بود؛ شاه مملکت را اخراج میکردند و هیچکس هیچ واکنشی نشان نداد. سرعت این خروج از ایران آنقدر زیاد بود که در کرمان تازه متوجه شدند نه پاسپورتها آماده است و نه آن نامهای که رضا شاه در آن اختیار داراییهایش را به محمدرضا شاه واگذار کرده بود ثبت رسمی شده است. در کرمان متوقف میشوند، هم ثبت رسمی آن اسناد را انجام میدهند و هم پاسپورت آماده میشود. خب چه اتفاقی افتاده بود که شاه را باید با این سرعت از کشور خارج کنند؟
نقد حکومت رضا شاه بلافاصله پس از استعفا در مجلس آغاز شد
این اقتصاددان با بیان اینکه یکی از جاهایی که به اتفاقات آن دوره اشاره میشود و در آن کنایههایی وجود دارد، نطق محمدعلی فروغی در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ است که نه رضا شاه در مجلس حضور پیدا میکند و نه محمدرضا شاه، به قرائت استعفانامه رضا شاه توسط محمدعلی فروغی که به خط فروغی هم نگارش شده بود، اشاره کرد و ادامه داد: آنچه در این متن مهم است تعهد شاه جدید به قانونِ اساسی و اعلام جبران احتمالیِ تعدّیات گذشته است. این سخنان، بلافاصله واکنش رسمی نخستوزیر و پادشاه جدید نسبت به حکومتِ رضا شاه را نشان میدهد. بلافاصله در شهریور و مهر، با تشکیل جلسات مجلس، چند نطق مهم انجام شد؛ هر کس که وارد مباحث میشد، آغاز به نقد حکومت رضا شاه میکرد.
مسئله حقوق مالکیت یکی از مهمترین مباحث پس از سقوط رضا شاه بود
وی مهمترین این مباحث را مسئله حقوق مالکیت دانست و با بیان اینکه یکی از جدیترین انتقادها را علی دشتی، نماینده وقت مجلس مطرح کرد، اظهارداشت: دشتی با قدرت و صراحت اشاره کرد که اصلا مجالی برای سخن گفتن وجود نداشته و اموال مردم از بین رفته و تاراج شده بود. دشتی به این نکات اشاره میکند و با نهایت احترام به جایگاهِ رفیع نمایندگی و ضرورتِ بازگشت به اصول نظام مشروطه میگوید ما سالها شاهد سکوتی سنگین و ناگوار بر این مجلس بودهایم؛ مجلسی که طبق قانون اساسی و منطق دموکراسی قرار بود صدای رسای ملت و ناظر بر اعمال قوه مجریه باشد.
پس از سقوط رضا شاه، بررسی داراییهای وی وجدان عمومی را مشغول کرد
بسیاری از املاک رضا شاه از راه تملک اجباری یا خرید با قیمت ناعادلانه به دست آمده بود
این اقتصاددان با بیان اینکه پس از سقوط رضا شاه پهلوی در ۱۳۲۰ و اشغال ایران، کشور دچار تحولات عمیقی شد، توضیح داد: یکی از موضوعاتی که وجدان عمومی را به خود مشغول کرده بود مسئله داراییهای رضاشاه بود. املاک وسیع، مراتع، روستاهای آباد، کارخانجات و حسابهای بانکی سنگین، همه در مدتی کوتاه به مالکیت یک نفر درآمده بودند. باید روشن می شده این داراییها چگونه به دست آمده است. آنجا بحث مفصلی مطرح میشود که مجموع داراییهایی که رضا شاه پهلوی داشته، از کجا به دست آمده و میزان آن چقدر است. گفته میشود بررسیها نشان میدهد بسیاری از این املاک نه از راه خرید آزاد و منصفانه، بلکه از طریق تملکِ اجباری یا خرید با قیمتی کمتر از ارزش واقعی به تصرف درآمدهاند. زمینهای شمال با خاک حاصلخیز، مراتع عمومی و حتی خانههای شهری بدون رضایتِ کاملِ مالکان به نام اعلیحضرت ثبت شدهاند. این اقدام هم با روح قانونِ اساسی در تضاد است و هم پایه مالکیت خصوصی را سست میکند.
موجودی ۶۸۰ میلیون ریالی رضا شاه در بانک ملی معادل نزدیک ۵۰۰ میلیون دلار امروز بود
رئیس جعفری خاطرنشان کرد: گذشته از املاک و مستغلات، گزارشهای رسمی و غیررسمی در دسترس بود که حساب شخصیِ رضاشاه در بانکهای داخلی به ارقام غیرمتعارف رسیده است. این مبالغ به هیچوجه با درآمد قانونی یک مقام دولتی یا یک شخص تطبیق نمیکرد. بحث حقوقی مفصلی هم داشتند که چگونه این اموال بازگردانده شود. مثلا عدهای میگفتند باید املاک برگردد و عواید این سالها هم بازگردد. بعد در مجلس بحث میشد که عواید از کدام محل برگردد؟ اصلا خیلی از این عواید ملموس نبود که کجا هستند. مشرف نفیسی میگفت رضا شاه در حساب شخصی خود در بانک ملی ۶۸۰ میلیون ریال موجودی دارد. این عدد رسمی بود که همه به آن استناد میکردند. آن موقع بعد از اشغال، دلار یکباره جهش دو برابری کرد؛ از ۱۶ تا ۱۷ ریال به ۳۲ ریال رسید. اگر بر مبنای دلار آن روز حساب کنید، ۲۱ میلیون دلار در سال ۱۳۲۰ دارایی رضا شاه پهلوی بوده است. اگر تورم دلار را هم لحاظ کنید، تقریبا نزدیک ۵۰۰ میلیون دلار به ارزش امروز، ارزش داراییهایی بود که فقط در بانک ملی وجود داشت.
حساب شخصی رضا شاه بیشتر از بودجه یک سال وزارتخانههای ایران
موجودی ۶۸ میلیون تومانی شاه نزدیک به بودجه وزارت جنگ بود
وی یادآورشد: این ۶۸۰ میلیون ریال موجودی، در حالی بود که بودجه وزارت امور خارجه در سال ۱۳۲۰، سه میلیون تومان بود. یعنی حساب شخصی اعلیحضرت ۶۸ میلیون تومان بود. بودجه وزارت دادگستری ۹ میلیون تومان، بودجه پست ۹ میلیون تومان، بودجه فرهنگ ۱۹ میلیون تومان و بودجه وزارت جنگ ۶۹ میلیون تومان بود. بودجه وزارت دادگستری، فرهنگ، پست و امور خارجه روی هم میشد حدود ۴۱ تا۴۲ میلیون تومان؛ بودجه وزارت جنگ به تنهایی ۶۹ میلیون تومان بود؛ و حساب شخصی اعلیحضرت هم ۶۸ میلیون تومان.
مجلس مهر ۱۳۲۰ قانون استرداد املاک رضا شاه را تصویب کرد
رئیس جعفری با بیان اینکه واکنشهای جدیای آنجا اتفاق افتاد و همه به این نقض حقوق مالکیت معترض بودند و صدای همه را درآورد به نحوی که شاید بتوان گفت در تاریخ ایران و دستکم در تاریخ معاصر بیسابقه بود، گفت: مهر۱۳۲۰ «قانون استرداد املاک» در مجلس تصویب شد. شاید هیچ قانون دیگری به این صراحت درباره یک شخص نداشتیم. البته باید توجه داشت که یکی «قانون استرداد املاک» بود که در مهر ۱۳۲۰ تصویب شد؛ و دیگری قانونی درباره دعاوی اشخاص نسبت به املاک که بعدا آمد. در این قانون میگفت املاک به دولت بازگردد؛ در آن یکی میگفت به اشخاص بازگردد. یعنی اول آمد به دولت، بعد به اشخاص بازگردانده شد. آن هم ۱۲ یا ۱۳ خرداد ۱۳۲۱. یعنی در عرض دو سال، دو قانون تصویب کردیم که با املاکی که به نام رضا شاه بود، چه اقدامی انجام شود.
صف طولانی مردم برای پس گرفتن اموال خود، یکی از مهمترین تحصنهای تاریخ معاصر بود
او به تشریح مفاد این قانون پرداخت و اضافه کرد: جای دیگری هم در مباحثات مجلس میگویند افراد یا تبعید شدند و در تبعید مردند، یا مثلا یکسومشان کسانی بودند که باقی ماندند. آنها در مجلس متحصن شدند. یک تحصن عمومی هم در سال ۱۳۲۱ صورت گرفت؛ کسانی که حقشان تضییع شده بود، در مجلس تحصن کردند؛ صف طولانی برای اینکه امواشان را پس بگیرند، تشکیل شد. آنجا هم بحثهای مفصلی شد که چگونه حساب کنیم که چقدر این اموال متعلق به رضاشاه است و چقدرش مال دیگران. مرحوم مصدق استدلالی میآورد. میگوید ما فرض میکنیم ایشان از روزی که به دنیا آمده، خودش و خانوادهاش مهمان ملت ایران بودند و هیچ هزینهای نکردهاند؛ و فرض میکنیم که در تمام طول عمرش هم حقوق سلطنت گرفتهاند. هر جور حساب کنیم، بخش زیادی از این دارایی «من غیر حق» است و با مسیر عادی درآمدی سازگاری ندارد. و این اموال و مستغلات که به مردم بازمیگردد جداست؛ آنهایی که دیگر تکلیفشان مشخص نشد، شد همان بنیاد پهلوی؛ که بعد از انقلاب شد بنیاد علوی. یکی از منابع اصلی داراییها که در بنیاد پهلوی قرار گرفت، همین املاکی بود که از رضا شاه باقی ماند.
حکومت رضا شاه کاملا در تعارض با مشروطیت و قدرت ملی بود
سالهای آخر سلطنت رضا شاه شدیدترین حکومت مطلقه ایران را رقم زد
رئیس جعفری به مباحثات مفصلی که در مجلس درباره ضرورت بازگشت به قدرت ملی و حکومت مشروطه انجام شده بود پرداخت و گفت: کاملا حکومت رضا شاه در تعارض با حکومت ملی و مشروطیت و حکومت استبدادی و دیکتاتوری معرفی میشد. محمود فروغی، پسر محمدعلی فروغی، در مصاحبه شفاهی در هاروارد میگوید: آن روزهای آخر، حتی میخواهم بگویم سالهای آخر سلطنت رضا شاه، واقعا اوضاع و احوال طوری بود که آدم با همسرش هم که میخواست صحبت کند باید ملاحظه کند. هیچکس جرات نمیکرد حرفی بزند. شدیدترین حکومت مطلقهای بود که میشد فکرش را کرد. محسن صدرالاشراف، وزیر دادگستری پهلوی اول، هم همین نکات را تایید میکند.
فرجام رضا شاه نشانگر تباهی اندیشههای شبهمدرنیسم و استبداد ایرانی بود
وی به رواج حذف مخالفین و منتقدان در دوره رضاشاه، از جمله حذف جهره هایی چون تیمورتاش به دستور رضاشاه اشاره و تاکید کرد: اینها نمونههایی بود برای اینکه بدانیم در آن یکیدو سال اول، چه نگاهی به رضا شاه پهلوی بود. در بخش پایانی کتاب «اقتصاد سیاسی ایران» همایون کاتوزیان میگوید شاه شاهان از سلطنت کناره گرفت و با یک کشتی انگلیسی ابتدا به جزیره موریس و سپس به ژوهانسبورگ برده شد و در آنجا احتمالا از افسردگی در ۱۳۲۳ درگذشت. هنوز کاملاً روشن نیست چه چیزی او را وادار به گرفتن این تصمیم گریزناپذیر کرد. این بود فرجام حکمروایی نامیمون مردی خودساخته، توانا و تیزهوش که در نتیجه پیروی از نهاد کهن استبداد ایرانی و اندیشهها و روشهای شبهمدرنیسم یکسره تباه شده بود. عبرت اینها این است که ثبات اجتماعی، اقتصادی و پیشرفت مسالمتآمیز در ایران تنها در صورتی ممکن است که سرسختترین دشمن آن، استبداد ایرانی، برای همیشه ریشهکن شده باشد. نباید به آن فرصت داد تا در زیر پوشش تجددخواهی، اصلاحطلبی، سنتپرستی، مارکسیسم یا هر چیز دیگری پنهان شود، چرا که این فقط فرصتی خواهد بود تا دوباره قد علم کند و بر سراسر جامعه چیره شود.
فرصت تاریخی برای حاکمیت قانون و روح مشروطه در دوره رضاشاه از دست رفت
رئیس جعفری ادامه داد: اگر سردار سپه طمع به تغییر سلطنت نمیکرد، بعد از مشروطه، خود همین مردم در برابر استبداد محمدعلیشاهی ایستادند، محمدعلی شاه را از کشور تبعید کردند. احمد شاه، بزرگترین ضعفی که برایش ذکر میکنند این است که گندم شخصیاش را احتکار کرده بود! و پادشاهی بود که خارج از ایران بود یا گهگاهی میآمد و کاملا پادشاه نمادین بود. و اتفاقا پایبند به قانون اساسی مشروطه، تا آنجا که قانون تحمیلی توافق ۱۹۱۹ دولت وثوقالدوله با انگلیسها را امضا نکرد. این فرصت تاریخی برای ایران از دست رفت، که میتوانستیم یک شاه مشروطه داشته باشیم و رئیسالوزراهایی در اندازه قوام، سردار سپه، مستوفیالممالک و مشیرالدوله. و شاید ایران میتوانست از این گذر تاریخی عبور کند و حاکمیت قانون و آن روح قانون مشروطه میتوانست برقرار شود.