حجت‌الاسلام و المسلمین محمدتقی فاضل میبدی طی سخنانی با موضوع «رابطه تقوا و معیشت» در دفتر آیت‌الله العظمی یوسف صانعی(ره)، گفت: در هیچ بخشی از اسلام و دستورات آن، حتی از عبادی‌ترین دستورات قرآن (مانند حج، صوم و صلات) از معیشت انسان جدا نیست و اصلاً نمی‌توان آن را تفکیک کرد. لذا اگر اخیراً برخی معتقد شده‌اند که دین اسلام، سیاسی نیست، راه خلاف می‌پویند؛ چون اسلام از این جهت، یک دین کاملاً سیاسی، و به تعبیری دیگر، دینی اجتماعی است.

محمدتقی فاضل میبدی

یک استاد حوزه و دانشگاه کسانی که دین را فقط در معنا و معنویت، انزوا و گوشه‌گیری می‌بینند و به مسائل عینی جامعه توجه ندارند و به حقوق انسان‌ها نمی‌نگرند، خلاف نص قرآن عمل می‌کنند، گفت: در هیچ بخشی از اسلام و دستورات آن، حتی از عبادی‌ترین دستورات قرآن (مانند حج، صوم و صلات) از معیشت انسان جدا نیست و اصلاً نمی‌توان آن را تفکیک کرد. لذا اگر اخیراً برخی معتقد شده‌اند که دین اسلام، سیاسی نیست، راه خلاف می‌پویند؛ چون اسلام از این جهت، یک دین کاملاً سیاسی، و به تعبیری دیگر، دینی اجتماعی است. 

به گزارش خبرنگار جماران، حجت‌الاسلام و المسلمین محمدتقی فاضل میبدی طی سخنانی با موضوع «رابطه تقوا و معیشت» در دفتر آیت‌الله العظمی یوسف صانعی(ره) با اشاره به آیه 177 سوره بقره، گفت: این آیه پس از  ایمان و اعتقاد به خداوند، غیب، ملائکه و کتاب، به جامعه، ورود می‌کند و از روابط اجتماعی سخن به میان می‌آورد و از معیشت انسان‌ها و گرفتاری‌های آنان سخن می‌گوید. این بخش دقیقاً با این جمله که ترکیبی دقیق و لطیف دارد، آغاز می‌شود که «وَ آتَی الْمَالَ عَلَی حُبِّهِ». مراد از مال، روشن است که شامل ثروت مادی انسان و هر چیزی می‌شود که جنبه معیشت داشته باشد. عبارت «عَلَی حُبِّهِ» قابل توجه است؛ چون اولاً در مرجع ضمیر «حبه» اختلاف شده و برخی آن را به مال و برخی به خدا باز می‌گردانند، ولی غالب مفسران معتقدند که انسان با توجه به اینکه مالش را دوست دارد، انفاق می‌کند.

این استاد حوزه و دانشگاه تأکید کرد: به صورت طبیعی، بشر به ثروت، علاقه دارد و این یک امر فطری است؛ لذا اگر ادعا شود کسی مال خود را دوست ندارد، یک امر غیرعادی و غیر فطری محسوب می‌شود. گاهی هم انسان بین دو راه متضاد قرار می‌گیرد؛ یعنی از یک سو منفعتش اقتضا می‌کند که حبش به مال برقرار بماند. اما گاهی هم یک منفعت عامه در برابر بشر قرار می‌گیرد که موجب تضاد می‌شود به طوری که اگر بخواهد به دیگران توجه نکند، یک مشکل دارد و اگر بخواهد به دیگران توجه داشته باشد، رای خودش مشکل‌زاست. در چنین حالتی، تضاد منافع فرد و جامعه رخ می‌دهد.

وی ادامه داد: در همه جوامع و انسان‌ها امکان دارد که بین شخص و جامعه او گاهی تضاد برقرار می‌شود و شخص بین دو راهی حفظ منافع شخصی و منافع جامعه گرفتار می‌شود؛ چون اگر منفعت شخصی را در نظر گیرد، منفعت جامعه‌اش از دست می‌رود و اهتمام به منفعت جامعه، منفعت شخصی‌اش را زایل می‌کند. در اینجا تکلیف انسان چیست و چه نیرویی می‌تواند کار را برای گذشتن از مال و تأمین منافع جامعه، آسان سازد؟ اینجا است که بخش اول آیه با ایمان به خداوند، ملائکه، قیامت و مانند آن، شروع می‌شود و به بشر می‌گوید: اگر اسکلت وجود خویش و ساختمان روح خود را بر اساس ایمان به جهانی دیگر، بنیان نهادی و جذبه‌ای از آن جهان، کشف و کسب کردی، می‌توانی از مال بگذری.

فاضل میبدی در بخش دیگری از سخنان خود در خصوص «طبقه‌بندی اقشار محتاج جامعه از دیدگاه قرآن»، اظهار داشت: نیازمند جامعه، تنها، کسی نیست که نامش در کمیته امداد، نوشته شده یا بر سر چهارراه‌ها تکدّی می‌کنند و یا به دفاتر مراجع، نامه می‌نویسد. چند قسم از این طبقه در قرآن آمده که نخستین آن‌ها «ذَوِی الْقُرْبَی» است؛ چون بار عاطفی دارد. آقایان گفته‌اند و در روایات آمده که دادن ثروت به دیگری برای رفع احتیاج، گاهی از باب ادای تکلیف شرعی است – مانند زکات، خمس و کفّاره‌ای که شخص به گردن دارد- لذا از باب ادای تکلیف و انجام واجب شرعی، بدهی خود را می‌پردازد؛ ولی در این مورد نیاز چندانی به عاطفه احساس نمی‌شود؛ چون بار تکلیف در پشت آن قرار دارد.

وی یادآور شد: در حدیث وارد شده که یکی از ائمه(ع) فرموده «اگر فقیری وجود داشت، هرچند که شما بدهکاری مالی نداشته باشید، نباید از کنار او بگذرید». در اینجا هم برای این‌که جنبه عاطفی داستان را تقویت کند از «ذوی القربی» آغاز می‌کند؛ چون انسان با اقوام خود دارای رابطه‌ای است که با غیر آنان ندارد. بنابراین فرموده از بستگان خویش شروع و با بررسی، افراد نیازمند و فقیر را شناسایی کنید. بشر نباید از بستگان خود، بی‌خبر و به آنان بی‌توجه باشد. برخی، واژه «ذوی القربی» را فقط در اولاد پیامبر اسلام(ص) به کار برده‌اند، اما بسیاری از مفسران هم معتقدند که این اختصاص غلط است، بلکه ذوی القربی شامل بستگان و خویشان انسان می‌شود و حتی برخی بر این باورند که شامل بستگان بد و خوب انسان می‌شود؛ لذا وظیفه دارد رابطه عاطفی را با آنان حفظ کند و یکی از مواردی که باید این رابطه عاطفی، خود را نمایان سازد، جایی است که دچار مشکل و محتاج باشد.

این استاد حوزه و دانشگاه افزود: مصداق دوم در آیه «وَ الْیَتَامَی» است که شامل بی‌سرپرستان جامعه می‌شود. می‌بینید که از ایمان به خدا، ملائکه، کتاب، پیامبران و یوم الآخره، به یکباره، تنزیل می‌کند و از ذوی القربی و یتامی سر در می‌آورد. کسانی که دین را فقط در معنا و معنویت، انزوا و گوشه‌گیری می‌بینند و به مسائل عینی جامعه توجه ندارند و به حقوق انسان‌ها نمی‌نگرند، خلاف نص قرآن عمل می‌کنند؛ چون در اینجا بلافاصله، از ایمان به خداوند و عالم غیب، به عالم ماده و شهادت می‌رود؛ آن هم بخش مربوط به انسان‌ها؛ یعنی بعد از ارتباط با خداوند، نخستین پیوندی که باید برقرار ساخت، ارتباط با جامعه است. اما این پیوند از کجا آغاز می‌شود؟ از ارتباط با تهی‌دستان.

وی  تأکید کرد: در هیچ بخشی از اسلام و دستورات آن، حتی از عبادی‌ترین دستورات قرآن (مانند حج، صوم و صلات) از معیشت انسان جدا نیست و اصلاً نمی‌توان آن را تفکیک کرد. لذا اگر اخیراً برخی معتقد شده‌اند که دین اسلام، سیاسی نیست، راه خلاف می‌پویند؛ چون اسلام از این جهت، یک دین کاملاً سیاسی، و به تعبیری دیگر، دینی اجتماعی است. آری، درست است که دولت، حکومت و دین قابل تفکیک هستند، اما دین از مسائل اجتماعی و سیاسی جدایی‌پذیر نیست و سیاست، مقوله‌ای غیر از دولت است. دولت، قدرتی است که در بالا نشسته و امور جامعه را تدبیر می‌کند، اما سیاست به همه انسان‌ها ارتباط دارد؛ چون نخستین کار دولت، این است که «لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ»؛ یعنی باید جامعه را به گونه‌ای تربیت کند که مردم برپایه عدالت، زندگی کنند؛ آن هم نه عدالت برای امام جماعت در محراب نماز و نه برای قاضی در قضاوت، بلکه عدالت یعنی تعدیل ثروت عمومی در جامعه به شکل عادلانه.

فاضل میبدی با اشاره به اینکه خداوند بعد از یتامی به «مساکین» عنایت می‌نماید، گفت: مساکین گاهی کسانی هستند که بر اثر زمین‌گیری، مجبور به سکونت در نقطه‌ای می‌شوند و قدرت حرکت مالی ندارند؛ ولی به طور کلی به نیازمندان آبرومند اطلاق می‌شود. در گام بعد، مصداق را فراخ‌تر می‌سازد و «ابْنَ السَّبِیلِ» را می‌آورد. ابن سبیل به کسانی اطلاق می‌گردد که در طول راه، به دنبال بی‌پولی و بیماری، از راه می‌ماندند. نکته عجیب در اینجا این است که عزت انسان، تنها به نماز و عبادت نیست. من بر این باورم که عزت انسان زمانی تأمین می‌شود که مبنای معیشتی او فراهم باشد. 

وی در بخش دیگری از سخنان خود در خصوص انواع معاملات رایج از دیدگاه قرآن، گفت: وقتی که پیامبر خدا(ص) می‌آید و منادی توحید و معنا و معنویت است، با جامعه‌ای روبه‌رو می‌شود که از جنبه مالی، دچار فاصله طبقاتی است. آیا می‌تواند در برابر این ناهنجاری، بی‌اعتنا باشد؛ از آن در گذرد و فقط به مردم بگوید «ایها الناس، قولوا لا اله الا الله تفلحوا؛ اقیموا الصلاة»؛ یا تا زمانی که مسأله شکاف طبقاتی را حل نکند، توحید و معنویتی که دنبال می‌کند که در دل مردم، جای نمی‌گیرد؟!

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.