در اولین جلسه از سلسله سخنرانی‌های ماه مبارک رمضان در دفتر آیت‌الله‌العظمی صانعی(ره)، حجت الاسلام و المسلمین فاضل میبدی سخنرانی کرد: زیباترین واژه قرآن برای او «مائده» به معنای سفره زمینی بوده که شامل نعمت‌های زندگی و زمینی است. او این کتاب را خطاب به علمای مسیح نوشت و چنین گفت: شما که می‌گویید دین برای دنیا نیست -و در زمان حاضر نیز برخی مدعی می‌شوند که ما برای اقتصاد و معیشت، انقلاب نکردیم- سخنی واقعا بی‌ربط است و الا خود پیامبر(ص) برای معیشت، بعثت کرد (من واژه «انقلاب» را برای آن حضرت، مناسب نمی‌دانم). مهم‌ترین دغدغه پیامبر(ص) در آیات مکی، نجات انسان گرسنه است؛ اعم از سائلین، فقیر و هرکس دیگری که زمین‌گیر شده بود و در قرآن از آنان به «ذی متربه» ، «ذی مسغبه» و «ذا متربه» یاد می‌کند.

به گزارش جماران؛ متن سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین محمدتقی فاضل میبدی با موضوع «رابطه تقوا و معیشت» در پی می آید:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین ثم الصلاة و السلام علی خیر خلقه و امین وحیه و بشیر رحمته سیدنا ابی القاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین. شکر می‌کنیم خدا را که یک سال دیگر زنده ماندیم و در محضر دوستان نشستیم و این ماه مبارک را هم درک کردیم. شایسته است از کسانی یاد کنیم که در سال گذشته در میان ما بودند و از بین ما رخت بر بستند.

این قافله عمر عجب می‌گذرد!

فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت                                            دیدیم از این جمع پراکنده کسی رفت

شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ                          زین‌گونه بسی آمد و زین‌گونه بسی رفت

ما همچون خسی بر سر دریای وجودیم                              دریاست که داند که از این موج خسی رفت

در این دنیا و بحر جود، خسی بیش نیستیم و هر لحظه، ممکن است که نباشیم؛ و به قول مولانا:

پرّ کاهیم در مصاف تندباد

مهمترین فلسفه روزه

 موضوع بحث ما رابطه تقوا و معیشت است. مهم‌ترین فلسفه‌ای که خداوند برای روزه، ذکر کرده، همان (لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ) است. این آیه را بدون هدف نگذاشته و تصریح کرده؛ یعنی اگر با دید مقاصدی هم به حکم الهی روزه بنگریم، صریح‌ترین فلسفه‌ای که برای آن ذکر شده، همان تقواست.

می‌دانید که قرآن کتاب لغت و واژه مانند «مجمع البحرین»، «المنجد» و «لغت‌نامه دهخدا» نیست، بلکه واژه‌ها را بیان می‌دارد ولی هیچ یک را معنا نکرده و مثلا نفرموده که واژه «صلاة» یا «تقوا» در لغت به چه معناست درحالی که قطعا این واژگان و کلمات در فرهنگ عرب، وجود داشت و عرب هم از آن‌ها معنایی را اراده می‌کرده. لذا نمی‌داننم که عرب در عصر نزول، از «تتقون» و «تقوا» چه فهم و مراد می‌شده است؛ از این رو باید کتب لغت را در نوردید و به آن ریشه‌ها دست یافت. مهم این است که قرآن مصادیق کلمات را به وضوح، معین می‌سازد و روشن می‌گرداند که متقی کیست و چه کسانی در این دنیا صاحب تقوایند که خداوند از آنان می‌خواهد روزه بگیرند تا صاحب تقوا شوند.

برای تعیین مصداق متقین در بین آیات قرآن که درباره تقوا آمده، تتبعی کردم و جامع‌ترین، زیباترین و تقریبا پرمعناترین و پرمصداق‌ترین آیه را آیه 177 سوره بقره یافتم؛ لذا علاقه‌مندم در چند جلسه، پیرامون معنای آن، سخن برانم. این آیه می‌فرماید:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم (لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلاَئِکَةِ وَ الْکِتَابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَی الْمَالَ عَلَی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلاَةَ وَ آتَی الزَّکَاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ).

پیش از ورود به محتوای آیه، دو مسأله، شایان یادآوری است:

شأن نزول

به تعبیر مفسرین امروز و علمای هرمنوتیک، تا زمینه‌های نزول و صدور یک متن را نفهمیم، فهم خود متن نیز دشوار می‌گردد. لذا باید دانست که این آیه چرا نازل شده؛ کی نزول یافته و در کجا فرود آمده است؟

چنان‌که از متون دینی بر می‌آید، نزول این آیه در شهر مدینه و بر سر یک دعوای فرعی، رخ داده است. زمانی که پیامبر خدا(ص) به دستور خداوند، قبله را تغییر داد و آیات نخستین سوره اسراء نیز نازل گردید، یهودیان و مسیحیان با تمسک به این موضوع، به تمسخر مسلمانان پرداختند و اعلام کردند که مسلمانان، بدون قبله مانده بودند و الان قبله پیدا کردند، یا این سؤال را مطرح می‌ساختند که چرا قبله را عوض کرده‌اند. از یک سو، اختلافی رخ داد و از سوی دیگر هم مسلمانان به موضع‌گیری پرداختند که ما هم قبله خود را یافتیم. خداوند به داد پیامبر(ص) رسید و این پرونده اختلاف را با این آیه شریفه، فیصله داد که: (لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ)؛ چراکه یهودیان به جانب مغرب، نماز می‌گزاردند و مسیحیان به جانب مشرق، لذا خدا فرمود چرا بر سر این مسأله، جدال می‌کنید؟ بنابر قولی، مخاطب آیه یهودیان و مسیحیانند و بنابر قول برخی از مفسران، حتی روی سخن آیه به مسلمانان است. خدا می‌فرماید چرا بر سر یک مسأله جزئی، تا این پایه، اختلاف دارید؛ چنان‌که امروزه نیز ما بر سر مسائل فرعی، مانند حج یا صوم و یا صلات، فتاوای گوناگون داریم و بالاخره هم نوعی اختلاف ایجاد می‌کند. خداوند در این آیه می‌خواهد روح قرآن، ایمان و اسلام را مطرح سازد و گوشزد کند که نباید بر سر قالب‌ها چنین با هم بجنگید و اختلاف پیدا کنید.

در جایی، مسجدی ساخته شده بود و محراب که چند درچه برخلاف قبله، بنا شده بود، مؤسس یا روحانی مسجد، دستور داد آن محراب را خراب و اختلاف چنددرجه‌ای را برطرف کردند. من به درستی یا نادرستی این کار، نظر ندارم، اما باید توجه داشت که آن‌قدر که ما به قالب‌ها می‌چسبیم و به ظواهر، تمسک می‌کنیم، روح معنا را گم می‌کنیم و از دست می‌دهیم؛ لذا خدا می‌فرماید بر سر این قالب‌ها بحث نکنید و بر سر قبله، چنین ستیز نکنید؛ قبله آن نیست که شما به این طرف بنگرید یا طرف دیگر، اما بر سر چیزی دعوا می‌شود که روح معنا را از دست، خارج می‌کند.

 

«بِرّ» یا «احسان»

خداوند می‌فرماید: (لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ)؛ «برّ» واژه‌ای است که در چند جای قرآن، به کار رفته. این واژه به سه صورت «بَرّ»، «بِرّ» و «بُرّ» به کار می‌رود و در ادبیات دینی و روایات ما نیز آمده. کلمه «بُرّ» به معنای نان، در قرآن نیامده، اما در احادیث ما دیده می‌شود؛ چنان‌که امام صادق(ع) در وصف حکومت علی(ع)  می‌فرماید: «ما اصبح احد بالکوفة الا نائماً یأکل البُر و یجلس تحت الظل و یشرب من ماء الفرات»؛ امام علی(ع)  در دوران حکومتش سه مشکل مردم کوفه را حل کرده بود؛ یکی نان مردم بود؛ دیگری آب و دیگری مسکنشان. که هرکس سقفی بالای سر خود داشت.

کلمه «بِرّ» به معنای بالاتر از احسان است که در قرآن نیز به کار رفته؛ چنان‌که خداوند با استفاده از آن فرموده است: (تَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوَی) و (أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ). با آن‌که خود کلمه در قرآن، معنا نشده، اما از عالی‌ترین واژگان اخلاقی قرآن است. ما در قرآن در زمینه واژه‌های اخلاقی مربوط به رابطه مردم با مردم به واژگانی مانند احسان، انفاق و ایثار، برخورد می‌کنیم. کلمه «بِرّ» معنایی دارد که از همه واژگان هم‌معنایش وسیع‌تر است.

واژه «بَرّ» هم در قرآن، در چند جا استفاده شده که دو مورد آن در سوره مریم(س) آمده و یکی از زبان حضرت یحیی(ع)  بیان شده و فرموده است: (وَ بَرّاً بِوَالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً عَصِیّاً) و دیگری هم از زبان حضرت عیسی(ع)  که در گهواره فرمود: (وَ بَرّاً بِوَالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیّاً). مورد دیگر استفاده این واژه، درباره خداوند است که می‌فرماید: (إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ).

 «بَرّ» در قرآن به دو صورت «ابرار» و «برره» جمع بسته شده اما «ابرار» در لغت، جمع «بِرّ» نیست بلکه جمع «بَرّ» است.

اما معنای این واژگان چیست؟ «بِرّ» و «بَرّ» در ترجمه‌های قرآن، به معنای نیکی و نیکوکاری، گفته شده و احسان نیز همین ترجمه را دارد. «بَرّ» به معنای خشکی نیز در قرآن به کار رفته؛ مانند آیه شریفه (حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُماً) که شکار در خشکی را برای انسان مُحرم، حرام ساخته و یا مانند آیه (وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ).

پس هم واژه «بَرّ» به معنای خشکی داریم؛ هم «بَرّ» به معنای احسان که در قرآن، مربوط به والدین است و هم «بِرّ» که مربوط به مردم می‌شود.

در لغت، ریشه «بَرّ» و «بِرّ» از «بَرّ» به معنای خشکی و بیابان، گرفته شده که در مقابل «بحر» به معنای دریا قرار دارد، منتها، خشکی‌ای است که بیابانی باشد؛ یعنی اگر به شهری بروید که در آن آب نباشد، ظاهرا به آنجا «بَرّ» نمی‌گویند، بلکه به بیابان وسیعی گفته می‌شود که همواره بیابانی است؛ لذا به شهری که گاهی آب در آن پیدا می‌شود، «بَرّ» گفته نمی‌شود.

اکنون باید به این سؤال، پاسخ داد که چرا خداوند برای نیکوکاری، کلمه «بَرّ» و «بِرّ» را به کار برده؟ ایهام قرآن و اشاره آن، به وسعت است؛ چون در کلمه «بَرّ» وسعتی عظیم و هموارگی، لحاظ شده ولی احسان، ممکن است بَرّ یا بِرّ نباشد؛ چون وسعت واقعی را ندارد و فاقد هموارگی واقعی است. این‌که کسی در یک لحظه و یک مقطع، مبلغی به کسی اهدا کند، احسان است ولی شاید بَرّ نباشد و بَرّ و بِرّ در جایی به کار می‌رود که شخص وسعت نظر داشته باشد و عملش همواره از دستانش بجوشد. بنابراین و با این دقت می‌توان فرق معنای احسان و بَرّ و بِرّ را فهمید؛ بدین‌معنا که بَرّ به معنای خشکی و بِرّ به معنای نیکوکاری و بَرّ به معنای نیکوئی به مادر، همه به وسعت بر می‌گردد. در قرآن، بارها توصیه شده که به پدر و مادر، احسان و رحم کنید، اما هیچ‌یک از آن‌ها مصداق (بَرّاً بِوَالِدَتِی) نمی‌شود و با احسانًاً بوالدتی و رحماً بوالدتی، تفاوت دارد؛ چون وسعت و هموارگی در بَرّ، در دو واژه دیگر، وجود ندارد. بنابراین باید به لغات قرآنی، توجه نمایید.

 

زندگی طیب از دیدگاه قرآن

روح این آیه می‌گوید که ایمان، تقوا، روزه و تمام آثار و آیات معنوی ایمان به خدا، ایمان به آخرت و ایمان بن غیب، از معیشت انسان، جدا و قابل تفکیک نیست. توجه گوهرین ادیان الهی؛ به‌ویژه اسلام، این بوده که انسان را در این دنیا با نعمت‌های دنیوی، سعادتمند سازد و اگر می‌فرماید: (فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَکُمْ) و این‌که زمین برای شما رزق می‌آفریند و بیرون می‌دهد، به این علت است که (أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ) و بشر باید زندگی طیب داشته باشد.

 کتاب «مائده‌های زمینی» اثر یک نویسنده فرانسوی به نام «آندره ژید» است که جایزه نوبل ادبیات هم گرفته بود. انگیزه وی در نوشتن این کتاب، انتقاد به کشیشان قرون وسطی بود که به نام دین یا حکومت و یا تعالیم مسیح، زندگی را از مردم گرفته و نعمت‌های مادی را از آنان دریغ داشته بودند؛ لذا زندگی را بر مردم، دشوار ساخته بودند.

چنان‌که در مقدمه این کتاب خوانده بودم، کلمه «مائده» از قرآن، گرفته شده که دعای حضرت عیسی(ع)  است و می‌فرماید: (رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَیْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ)؛ و مولوی نیز آن را در شعر خویش گنجانیده و چنین سروده است:

مائده از آسمان شد

زیباترین واژه قرآن برای او «مائده» به معنای سفره زمینی بوده که شامل نعمت‌های زندگی و زمینی است. او این کتاب را خطاب به علمای مسیح نوشت و چنین گفت: شما که می‌گویید دین برای دنیا نیست -و در زمان حاضر نیز برخی مدعی می‌شوند که ما برای اقتصاد و معیشت، انقلاب نکردیم- سخنی واقعا بی‌ربط است و الا خود پیامبر(ص)  برای معیشت، بعثت کرد (من واژه «انقلاب» را برای آن حضرت، مناسب نمی‌دانم). مهم‌ترین دغدغه پیامبر(ص) در آیات مکی، نجات انسان گرسنه است؛ اعم از سائلین، فقیر و هرکس دیگری که زمین‌گیر شده بود و در قرآن از آنان به «ذی متربه» ، «ذی مسغبه» و «ذا متربه» یاد می‌کند.

 

تأمل و اندیشه در آیات قرآن

خواهش من این است که در ماه مبارک رمضان –که همواره قرآن می‌خوانیم- در آیات قرآن، کمی تأمل و اندیشه کنیم؛ به‌ویژه در این آیه سوره بقره که برای من بسیار قابل توجه است. این آیه می‌فرماید: (لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ)؛ این دعواهای مرسوم درباره قبله را کنار گذارید؛ (وَ لَکِنَّ الْبِرَّ)؛ آن نیکویی که وسعت نگاه در آن، وجود دارد و همواره است (مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ)؛ خداوند در بخش نخست، بحث ایمان و متعلقات آن را مطرح می‌سازد و می‌فرماید بَرّ از ایمان به خداوند، آغاز می‌شود نه از دعوا بر سر قبله (وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ)؛ بشر باید بتواند مبدأ و معاد، ارتباطی برقرار سازد و به این سؤال، پاسخ دهد که:

از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود؟

بشر باید برای خویش، حل کند که:

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک                چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم

من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم                 آن‌که آورد مرا باز برد در وطنم

به تعبیر مولانا، انسان باید پیوندی معقول، منطقی و قبلی بین مبدأ و معاد خویش برقرار کند.

خداوند گستره غیب را تعمیم می‌دهد و در خودش و آخرت، خلاصه نمی‌کند، لذا در ادامه می‌فرماید: (والْملاَئِکَةِ وَ الْکِتَابِ وَ النَّبِیِّینَ). تا اینجا بخش نخست ایمان است که مصادیق غیب را بر می‌شمارد و شامل ایمان به خدا، ایمان به وحی، ایمان به پیامبران –آن هم نه به شخص پیامبر اسلام بلکه به تعالیم آن حضرت که وحی است- و ایمان به کتاب و ملائکه به عنوان مصادیق غیب می‌شود و انسان باید به آن‌ها مؤمن گردد؛ چنان‌که در بسیاری از آیات قرآن هم ما را به ایمان به آنان دعوت کرده است.

اما خداوند در اینجا می‌خواهد چه بفرماید؟ بخش نخست می‌خواهد بیان دارد که معیشت شما اگر فقط خواسته باشید آن را نگاهتان در چاردیواری این دنیا باشد، ولو صاحب هزاران نعمت باشید، تأمین نمی‌گردد. امروزه مفاسد مالی، اقتصادی و سیاسی در کشورهای اروپای شمالی، مانند اسکاندیناوی، از همه دنیا کمتر است و یک زندگی بسیار مرفه، امن و عادلانه برای مردم، تأمین گردیده است اما از سوی دیگر هم با مسیحیت، فاصله بسیار گرفته اند، ولی آمار افسردگی در آن‌ها بالاست. آمار خودکشی در فنلاند، تقریبا بالاست با آن‌که رفاه، امنیت و نعمت، فراوان است و دادگاه، دعوا، تقلب و دیگر مشکلات زندگی، کمتر دیده می‌شود.

بنابراین، بشر در جایی، قرار گرفته که باید برای خود، روزنی بگشاید که به تعبیر مرحوم شریعتی در «کویر» انسان‌ها در دنیا کورند و دست به دیوارهایی می‌کشند تا شکافی در آن‌ها بیابند و ببینند در سوی دیگر دیوار، نور و خبری بجویند. مولوی نیز با اشاره به این وضعیت می‌گوید:

دوزخ است آن خانه کو بی روزن است                   اصل دین ای خواجه روزن کردن است

 در میان اشعار گوناگون و فراوان، شعری برای تعریف دین، بهتر از این نیافتم. ایشان می‌گوید اگر در خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنید، روزن و نورگیری نباشد، دوزخ است. در مساجد و کلیساهای قدیم، مهندسی به شکلی صورت گرفته بود که گرداگرد گنبدها نورگیرها و پنجره‌هایی تعبیه می‌شد و خورشید در هر جهت، قرار می‌گرفت، به آنجا نور می‌بخشید. لذا مولوی می‌گوید اصل دین، این است که انسان در این دنیا روزنی برای خود بگشاید که در قرآن با تعبیر (وَ لَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلاَئِکَةِ وَ الْکِتَابِ وَ النَّبِیِّینَ) بیان شده است.

به همین مقدار، اکتفا می‌کنم و امیدوارم که با توفیق خداوند، ادامه آیه را هم در جلسات آینده، بررسی کنیم.

 

السلام علیک یا ابا عبد الله و علی الارواح التی حلت بفنائک. خداوندا، ما را از پیروان واقعی امام حسین(ع)  قرار ده؛ رابطه ما را با ایمان واقعیِ همواره، متصل بدار؛ عاقبت ما را ختم به خیر کن؛ روح گذشتگان، به‌ویژه، مرحوم آیت الله العظمی صانعی، بستگان، همسر و برادر ایشان و مرحوم آقای عباسی را غریق رحمت بدار؛ خداوندا، از تو می‌خواهیم مشکلات مسلمین، به‌خصوص، مشکلات مردم ایران را خود، حل بفرما؛ و عجل اللهم فی فرج مولانا صاحب الزمان.

 

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
4 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.