یادداشت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

یادداشت؛

الحسین و ما ادراک ما الحسین

دکتر محمد محمودی کیا عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی در یادداشتی به مناسبت ولادت حضرت امام حسین علیه السلام برای جماران نوشت: کربلا تابلویی برای تاریخ است تا نمایان گرداند که عشق را بهایی است که جز به مرگ خونین در راه محبوب نمی‌توان دین بدان را ادا کرد. هر آن که عاشق گردد، شیدا شود؛ و هر آن که شیدا شود، دل از غیر برگیرد و در جانان فنا شود که این فنا عین خلود است و تداوم هستی! عاشق که شدی هست بودنت به هستی یار گره می‌خورد تا آنجا که جان را بر محضر جانان به قربان‌ می‌بری تا دست بر دریای وحدت با یار گذاری!

 

الست بربکم؟! قالوا بلی!

 

کربلا سرّ بقای توحید است؛ سرّ ماندگاری رسالت حضرت ختم المرسلین؛ سرّ تداوم و مانایی آیه‌های نور در هزارتوی تاریخ!

 

کربلا حماسه زمان‌شناسان بود در برابر فرصت‌شناسان؛ مصاف خوبی‌ها بود در برابر لشگری از جهل شیاطین!

 

کربلا عرصه انتخاب بود؛ این که بیعت با حسین را برگزینی که فرجامش خون بود و پیکرهایی پاره پاره؛ یا این که ره دنیا گزینی و دست بیعت بر دستان لشکریان تباهی گذاری! 

 

آنان که ره عافیت گزیدند و روی از حسین برگرفتند، به نکاح دنیا با تمام زخارف و زیبایی‌هایش رفتند و صدای مظلومیت سبط نبی خاتم در دشت غربت و تنهایی را به گوش خود راه ندادند؛ آنان همانانند که «ملئت بطونهم من الحرام»

 

اما آنان که چشم از دنیا برگرفتند و جان‌ را به قربانگاه بردند، پرندگانی بلندپرواز شدند که سقف آسمان برایشان کوتاه بود و دنیا برایشان چونان قفسی تنگ که بال پروازشان را به بند خویش آورده بود. اینان طائران گلشن قدس‌اند و‌ شاهدان بزم فنا!

 

کربلا تابلویی برای تاریخ است تا نمایان گرداند که عشق را بهایی است که جز به مرگ خونین در راه محبوب نمی‌توان دین بدان را ادا کرد. هر آن که عاشق گردد، شیدا شود؛ و هر آن که شیدا شود، دل از غیر برگیرد و در جانان فنا شود که این فنا عین خلود است و تداوم هستی! عاشق که شدی هست بودنت به هستی یار گره می‌خورد تا آنجا که جان را بر محضر جانان به قربان‌ می‌بری تا دست بر دریای وحدت با یار گذاری!

 

آنان که مرگ را گواراتر از عسل پندارند، فانی و مجذوب در محبوب باشند و جز با چشم یار نبیند و با گوش یار نشنوند و با زبان یار نگویند؛ جملگی اعضای او، یار شود و یا بهتر آن که گفته شود یار در آنها جلوه‌گر باشد. 

 

کربلا تابلوی تمام عیار جلوه خداوندی در کالبد بشر بود؛ خدا بود که به قربانگاه رفت؛ خدا بود که بر نیزه‌ها رفت و خدا بود که بر نیزه قرآن خواند!

 

کربلا حماسه ظهور بود؛ حماسه تجلی و تجسد؛ کربلا گاه آن بود که عرشیان را بر خاک گرم و خونین زمین بینی! کربلا گاه آن است که بزم توحید و فنا فی الله بینی. کربلا گاه آن است تا در پاسخ به «الست بربکم»؟ «قالوا بلی» را به چشم جان عیان بینی!

 

کربلا یعنی این که جز خدا نبینی و جز خدا نخواهی و‌ جز خدا نجویی!

 

«الذین یذکرون الله قیاما»؛

 

یعنی که برخیز و قیام کن! برخیز و در برابر ظالمان و طواغیط زمانه، نهیب «انی لا اری الموت الا السعادة و لا حیاة مع الظالمین الا برما» سر ده!

 

این که با قیام خود، ذاکر اسم الله شوی و بر قیام خود قامت ببندی تا قدم در قرب حریم قدس حق گذاری! 

 

قیام آن هنگام در کمال باشد که قائم بر حق شوی و مملکت دل را تنها به فرمان حضرت ربوبیت گذاری که عهد قدیم نیز آن باشد که ربوبیت، تنها از ذل در عبودیت حاصل شود که «و انعبدونی هذا صراط مستقیم»

 

«الذین یذکرون الله قیاما و قعودا»؛

 

قعود پس از قیام، سر از تضلع و خشوع عبد دارد که «استعینوا بالصبر و الصلوه فانها لکبیرة الا علی الخاشعین». پس چون خشوع آیدت، دری دیگر از مرقات نماز برویت گشوده باشد و پرده ای از حجاب نورانی به کناره رود که هر آن که خشوعی در عبودیت نیابد، تذکیرش چه باشد جز ظاهر الفاظ؟! که به گمان آید که ذکر بی خشوع به عبادت بی‌حاصلی آید که استخفاف آن باشد و مستخف آن مصداق «لا ینال شفاعتنا من استخف بصلاته»

 

 

«الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم»؛

 

حال که سالک از قیام به ذل عبودیت در مقام افتادگی قدم نهاد، نوبت آن آید که فانی در جمال جمیل محبوب افتد و مجذوب در نور جذبه حق تعالی شود؛ و آن را حالتی است که «و خر موسی صعقا» پس آن هنگام که در مقام صعق ربوبی بار یافتی و ذل عبودیت را در مقام ربوبیت به نظاره نشستی و دست بر دریای وحدت گذاردی، آن هنگام سرود «اقتلونی یا ثقاتی/ ان فی قتلی حیاتی» سر ده!

 

کربلا گاه آن باشد که این آیه را به تماشا بنشینی و آینه تمام نمای اینان را در پیش روی خود فراز داری! کربلا گاه آن باشد که قائم به قیام شوی! بایستی تا غباری بر قامت توحید نشیند! به قعودت در آوردند و با نیزه‌های جهالت سرو بلندبالای قامتت را به زانو درآورند، ولی به بندگی دنیا پیشگان درنیایی و عبودیت غیر برنگزینی تا آن هنگام که بر پهلو به خاکت گذارند و شمشیر تباهی بر رگ‌های گلویت گذارند و سیلابی از خون را بر دشت تنهایی روان سازند!

 

کربلا گاه آن است تا تجسد «یذکرون الله» را به چشم دل به نظاره بنشینی و نشانه ای از قیام و قعود بر هنگامه عبودیت به جان برگیری و نمازت را به قامتی دگر بندی و قدم سیر به آستان حضرت رب الکونین را جانی تازه بخشی.

 

و سلام علی الحسین...

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.