دومین جلسه بررسی شرح چهل حدیث حضرت امام خمینی(س) با تدریس دکتر ناصر مهدوی در حسینیه جماران برگزار شد.
به گزارش پایگاه خبری و اطلاع رسانی جماران، دومین جلسه از سلسله جلسات تفسیر کتاب ارزشمند شرح چهل حدیث امام خمینی(س)، با سخنرانی ناصر مهدوی و در محل حسینیه ارشاد، جمعه 5 مهرماه 1392 برگزار شد.
دکتر مهدوی صحبت خود را با بیان و توضیح تفاوت معرفت حصولی و معرفت شهودی آغاز کرد و بیان داشت: معرفت حصولی، معرفتی توصیفی است و شما خصوصیات امری را توصیف می کنید. اما در معرفت شهودی، شما با خود امر مواجه هستید و با تمام وجود آن را درک می کنید.
وی سپس به تعریف واژه عرفان پرداخت: عرفان، از سنخ معرفت های شهودی است. زیرا فرد عارف با خداوند رودررو می شود. خداشناسی فیلسوفانه، عقلی است و حداکثر به اثبات وجود خداوند می پردازد. در فلسفه خداوند، واجب الوجودی است در نهایت دوری از آدمی و انسان، ممکن الوجودی است در نهایت فقر و بی چیزی و در فلسفه، میان این دو گفتگویی وجود ندارد. اما چه کنیم که خدا با ما چنین فاصله و جدایی ای نداشته باشد؟ کشف بزرگ عارفان ما در این جا قرار دارد. عرفا می گفتند شما از طریق خرد خود، تنها شناختی نسبی از خدا خواهید یافت و از این طریق خداوند هرگز دل شما را نوازش نخواهد کرد و دست شما را نخواهد گرفت.
قرآن پژوه و مفسر مثنوی افزود: عرفا در اثر ممارست و تهذیب دل و روشنایی باطن، حقیقت بزرگی در درون خود پیدا کردند و دریافتند که خداوند به معنای واقعی نزدیک است و در دل آنان خانه دارد. به عبارتی دیگر، عارفان لیلا را در درون خود یافته بودند و آفتاب روشنی تمام وجودشان را ربوده بود:
عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش خون انگوری نخورده باده شان هم خون خویش
هر کسی اندر جهان مجنون لیلی شدند عارفان لیلی خویش و دم به دم مجنون خویش
در معرفت عرفانی، خدا دور نیست، بلکه نزدیک و کنار آدمی است و با آدم ها سخن می گوید؛ این آغاز عرفان است.
این استاد عرفان اسلامی در باب معنای لغوی کلمه عرفان گفت: عرفان از عَرف است و عَرف به معنای بو می باشد. برای مثال، گاهی برای ما از مولوی می گویند و ما می شنویم که او در سده ی هفتم بود و ...، اما گاهی، هنگام خواندن مثنوی، بوی خوشی احساس می کنیم و می گوییم این خود مولوی است. دیگر گفتن و شنیدن نیست، بلکه تماشا کردن است. برخی از بزرگان در باب قرآن هم چنین می گویند. می گویند قرآن فقط شنیدن پیام خدا نیست، بلکه دیدن این حادثه بزرگ است. چنان که مولوی می گوید، اگر قرآن بر شخص تو نازل نشود، قرآن نیست.
مهدوی اضافه کرد: متاسفانه به دلیل آنکه عرفان فرصت نکرد در تاریخ ما خودنمایی کند، بعدها در خانقاه ها محبوس شد و با تمام احترامی که به اهل خانقاه قائلیم، محتوای عرفان نزد اکثر اهل خانقاه ها از بین رفت و بلایی بر سرش آمد که بر سر دین در تاریخ آمد. همانطور که دین محتوای خود را از دست داد و فقط تبدیل به احکام و مناسک و مراسم شد، عرفان نیز در خانقاه ها از محتوای خود تهی شد و بیشتر به تشریفات دست بوسی و ارادت و اطاعت ورزی تبدیل شد و آن تعلیم عرفانی که به ما کمک می کرد عشق در دلمان پیدا شود تضعیف شد و از معرفت فاصله گرفت. امروز در جامعه مان وقتی ما واژه ی عرفان را می شنویم، فکر میکنیم با آدم های مالیخولیایی و احساساتی طرف هستیم که پایشان روی زمین نیست. اما ابدا عرفان این نیست. عرفان رسیدن به دریایی بی انتهاست که روح آدم را تلطیف می کند و وجود آدم را منبسط می کند و به شخصیت او اعتبار، عظمت، قیمت، رونق و عمق می بخشد. طبق این تعریف، باید امام حسین، امام علی و امام سجاد را قبل از هر چیز، یک عارف دانست. برجسته ترین ویژگی این بزرگواران، در عین دانشمند و فقیه و سیاستمدار بودن، عرفان بود - یعنی شهود و کشف خداوند. حادثه ی کربلا، قصه ی عرفان امام حسین است.
وی در باب اهمیت عرفان گفت: عرفان یکی از ضروریات زندگی آدمی است. آدمی بدون تجربیات عرفانی واقعا ناتوان و ناقص است. عرفان بخشی از وجود ماست که مغفول واقع شده است و این همانند آن است که ساختمانی بسازیم که در یک طبقه ی آن بسیار چشم انداز زیبایی باشد و آدمی در آن بسیار آرامش یابد، اما هرگز کلید را نندازیم و وارد آن نشویم. در این صورت ما از نعمتی محروم شده ایم. وقتی امروز الگوی روانشناختی آدم های سالم و بهنجار را ذکر می کنند، در میان ویژگی های آنان، داشتن تجربیات معنوی را نیز برمیشمارند. برای چنین آدم هایی، زندان زندگی گشوده شده است؛ به این معنا که از سطح فراتر رفته اند و زندگی بازاری را پشت سر گذاشته اند و به عمق رسیده اند. زیرا سطح، لرزان و آسیب زاست و دائما در تغییر و تشویش است و برای آرامش داشتن، باید از این هیاهوی دائمی دنیا گذشت و پله ای بالاتر رفت:
دائما از ظلمتی در ظلمتی می روند و نیست غوث رحمتی
تو درون چاه رفتستی ز کاخ چه گنه دارد جهان های فراخ؟
مهدوی افزود: تجربیات عرفانی به آدمی می فهماند که زندگی همین ظاهر و سطح نیست و می تواند آدمی را به عشقی برساند که روحش را فربه می کند و به او وسعت می بخشد. این معنای عرفان است.
نویسنده کتاب مکاتب عرفانی جدید در ادامه صحبت خود، به بحث خاستگاه عرفان اسلامی پرداخت و افزود: عرفان ما بر آمده از قرآن است. اما متاسفانه سلفی های شیعه و سنی، روح عرفانی قرآن را تخریب کردند و گفتند که عرفان اسلامی اصالت قرآنی ندارد و عرفا، عرفان را تحت تاثیر عرفان مسیحی و بودایی و هندو ایجاد کرده اند. این افراد به جای عرفان، خشونت و قشری گری را از قرآن استخراج کردند. من در یکی از آثار خود، تلاش کرده ام نشان دهم که ریشه عرفان ما قرآن است و قرآن اسباب تولید خشونت نیست.
وی ادامه داد: در قرآن دو دسته آیات است که ممکن است کمی رهزنی کند؛ آیات عذاب و آیات مربوط به جنگ ها و خونریزی ها. آیات عذاب خداوند نیز چند دسته است. در بعضی از آنها خداوند از بنده اش دلش گرفته و به پیغمبر می گوید دیگر این فرد را نمی توان کارش کرد و ولش کن و من هم در قیامت به او نگاهی نمی کنم. این واقعا عذاب است؛ عذابی در بی اعتنایی و بی توجهی. اما در سایر آیات، خداوند به بنده اش بی اعتنا نشده است و هنوز می خواهد چشمان بنده اش را باز کند. این عذاب به اصطلاح بزرگان، لطف آمیخته با عتاب است:
بر نمد چوبی که آن را مرد زد بر نمد آن را نزد، بر گرد زد
این مفسر متون اسلامی با اشاره به برخی آیات عذاب در قرآن گفت: در آیات عذاب خداوند می توان چشم نگران خدا را در پشت آنها دید. در بعضی تفسیرها و آموزه ها خداوند ترسناک و مخوف است، اما خداوند قرآن این نیست. حتی جنگ های خدا هم برای مبارزه با ظالم و ستمگری است که زندگی را به کام آدمی تلخ کرده اند و کسی را به جرم بی نمازی به جنگ نمی خواند. خداوند مسلمانان را تنها از دوستی با دو عده منع می کند: کسانی که آنها را مسخره می کنند و دینشان را به لعب و بازی می گیرند و دوم کسانی که آنها را از خانه هایشان بیرون می کنند. این کتاب، کتاب صلح و تفاهم است. کسی که بتواند با انواع مختلف انسان ها زندگی کند، ایمانش بیشتر است. در قرآن خداوند اهل شمشیر نیست، بلکه اهل تفاهم است و می گوید اگر خصم تو شمشیرش را انداخت، تو هم بنداز.
وی تاکید کرد: قرآن کتاب عشق و عرفان است. خدا در این کتاب چنان پایین می آید که حضرت ابراهیم در سوره شعراء می گوید من بت شما را نمی پرستم و خدایی را می پرستم که «یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ» یعنی خدایی که وقتی گرسنه ام غذایم می دهد و وقتی تشنه ام آبم می دهد و وقتی مریضم نوازشم می کند و وقتی تنهایم از من دلبری می کند. چنین خدایی در قرآن است. خدایی که می گوید «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَما کُنْتُمْ» و «إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا» و خدایی که می گوید «أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ».اگر مضطر شدی و همه ترکت کردند، من کنارت هستم.
دکتر مهدوی سپس به بیان کوتاه تاریخ عرفان پرداخت: این عرفان از ابتدای حکومت اسلامی، در زمان پیامبر شکل گرفت. وقتی عده ای آیات پرشور قرآن را دیدند که می فرماید خدا کنار آدمی است و بنده اش را دوست دارد، بی قرار شدند. و وقتی آیاتی را خواندند که مانند آیه «وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا»، مسلمانان را به عشق ورزیدن ترغیب کرد، فهمیدند که گویا می شود خداوند را دوست داشت. این امر عده ای را وادار کرد تا بگویند که خدایا کجایی من می خواهم پیدایت کنم. اما خداوند گفت شما مرا پیدا نمی کنید مگر از طریق تلطیف دل و ایمان و شستن باطن. این افراد از زندگی جدا شدند و رفتند در ایوان نشستند و شروع به ریاضت کردند. اما بعدها پیامبر به اینها اعتراض کرد و گفت باید عرفان را در همین کوچه بازار زندگی داشت. اما راهی برای عرفان پیدا شد و در بغداد پا گرفت. و مفهوم صوفی ایجاد شد. صوفی و عارف، در آن زمان یک معنی داشتند. صوفی از صوف است و لباس پشمینه و خشن را می گفتند. این افراد فکر می کردند چیزی که باعث می شود که خدا را نیابیم، تن پروری ها و تن گشایی ها و لذت های بدنی و خاکی است. این تلقی البته بعدها اصلاح شد. اما در این نکته اتفاق نظر داشتند که خداوند در دل می نشیند و دل حرم خداست.
نویسنده کتاب زیبایی شناسی عاشورا در انتهای سخنان خود، با معرفی چند کتاب، بیان داشت که در این سلسله نشست ها، با بیان مقدماتی در باب عرفان اسلامی، سخنان خود را تحت عنوان کلی تربیت دل در عرفان اسلامی دنبال خواهیم کرد. وی افزود: احادیثی را که امام خمینی(س) در کتاب خواندنی شرح چهل حدیث خود برگزیده اند و به بهترین نحو شرح داده اند را نیز به عنوان همان الگوی تربیتی در عرفان اسلامیمان طرح کرده و شرح خواهیم داد و در آینده کلکسیونی از بهترین انسان ها از قرون گذشته تا به امروز در کنار ما خواهند نشست و کمکی فرهنگی خواهند کرد تا خشونت از ذهن ما بیرون رود و مدعیان صلح و شفقت و دوستی و همدلی با یکدیگر شویم.
نخستین جلسه تفسیر کتاب شرح چهل حدیث، با محوریت چرایی زیست معنوی و در همین مکان برگزار شده بود.
جلسات بعدی این درسگفتارها، جمعه ها ساعت هشت صبح و در محل حسینیه جماران تشکیل خواهد شد و حضور عموم در جلسات آزاد است.