پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

حجت الاسلام والمسلمین مسیح مهاجری-13

امام خمینی (س) و مبارزه با خرافه گرایی

عنوان بحث امام خمینی و مبارزه با خرافه گرایی است. در این بحث موارد زیر مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

1- ریشه لغوی خرافه

2- سابقه خرافات قبل از اسلام

3- مواضع قرآن، پیامبر گرامی اسلام، ائمه (ع) در مورد خرافات.

4- محکمات و متشبهات این بحث

5- انواع خرافات

6- برخورد اسلام و حضرت امام

7- نتیجه‌گیری

مفهوم خرافات از نظر لغوی دو بحث دارد یعنی گفته شده که از دو ریشه گرفته شده است. لغویون اولین ریشه ای که برای خرافات مطرح کرده‌انداز خریف که از ریشه خ ر ف هست. در زبان عربی به معنی پائیز و به میوه‌‌‌چینی خرافات می گویند چون معمولاً اکثر میوه‌ها در پاییز چیده می‌شود و چیدن میوه باعث خوشحالی مردم می‌شود به همین دلیل خرافات در مورد چیزی که باعث خوشحالی می‌شود استفاده شد. کسانی هم که حرف‌های خوشحال کننده می‌زنند ممکن است برای این که زیادتر باعث خوشحالی شوند حرف‌های بی‌مأخذ هم بزنند.به خرافات هم (یعنی همین چیز‌های بی‌مأخذ) از تعبیر خریف و خرافات و میوه‌چینی استفاده می‌شود. ریشه دیگر این که مردی به نام خرافه پیش از زمان پیغمبر اکرم در یکی از طوایف عرب زندگی می‌کرد که مدتی در اسارت اجنه بود و از آن ها داستآن هایی نقل کرد که خیلی از آن‌ داستآن ها بی‌مأخذ و بی‌پایه بودند از آن به بعد خرافات و خرافه با نام آن شخص عجین شد و چون نام او خرافه بود به مطالب بی‌مأخذ خرافه می گفتند.

از نظر سابقه؛ خرافات در قبل از اسلام هم وجود داشته است. در ادیان سابق هم حتی وجود داشته کمااین که در دین اسلام هست منتها به عنوان چیزی که به دین یا ادیان نسبت داده شده است جزء واقعی دین نمی باشد. در قرآن کریم آیه 171 سوره نسا خداوند متعال می‌فرماید:

یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم و لا تقولوا على الله الا الحق انما المسیح عیسى ابن مریم رسول الله و کلمته القاها الى مریم و روح منه فآمنوا بالله و رسله و لا تقولوا ثلاثة انتهوا خیرا لکم انما الله اله واحد سبحانه ان یکون له ولد له ما فی السماوات و ما فی الارض و کفى بالله وکیلا

اى اهل کتاب در دین خود غلو مکنید و در باره خدا جز [سخن] درست مگویید مسیح عیسى بن مریم فقط پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را به سوى مریم افکنده و روحى از جانب اوست پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و نگویید [خدا] سه‏گانه است باز ایستید که براى شما بهتر است‏خدا فقط معبودى یگانه است منزه از آن است که براى او فرزندى باشد آن چه در آسمآن ها و آن چه در زمین است از آن اوست و خداوند بس کارساز است.

غلو در این جا به معنای گفتن چیزی که درست نیست و پایه‌ای ندارد است.

و اذکروا نعمة الله علیکم و میثاقه الذی واثقکم به اذ قلتم سمعنا و اطعنا و اتقوا الله ان الله علیم بذات الصدور

"و نعمتى را که خدا بر شما ارزانى داشته و [نیز] پیمانى را که شما را به [انجام] آن متعهد گردانیده به یاد آورید آنگاه که گفتید شنیدیم و اطاعت کردیم و از خدا پروا دارید که خدا به راز دلها آگاه است "(آیه 7 سوره مائده)

چیزی که حق نیست نگویید

علت خطابات قرآن در این زمینه این است که یهود و نصارا برای خدا فرزندانی را قائل شده‌ بودند که در سوره توبه آیه 30 این را بیان می‌کند:

"و یهود گفتند عزیر پسر خداست و نصارى گفتند مسیح پسر خداست این سخنى است [باطل] که به زبان مى‏آورند و به گفتار کسانى که پیش از این کافر شده‏اند شباهت دارد خدا آنان را بکشد چگونه [از حق] بازگردانده مى‏شوند "

قرآن علاوه بر این که نادرست می‌داند آن ها را خطاب مرگ هم قرار می‌دهد و می‌فرماید که کشته باد کسی که چنین حرفی می‌زند، خدا بکشد این‌ افراد را که به خدا نسبت داشتن فرزند می‌دهند و حرف بی‌پایه می‌زنند.

در زمان پیغمبر اسلام هم مسایلی پیش آمد که یکی از آن ها را که مربوط است به فرزند ایشان است نقل می شود. منتها قبل از آن با فرازی از خود قرآن کریم آورده می شود. که با کسانی که حرف‌های بی‌پایه می‌زنند برخورد کرده است. آیه نقل کرده که می‌فرمایند:

قتل الخراصون http://www.jamaran.ir/editor/images/spacer.gifالذین هم فی غمرة ساهون

مرگ بر دروغپردازان همانان که در ورطه نادانى بى‏خبرند (الذاریات 11 و 10)

مرگ بر افراد یاوه گو، کسانی که حرف‌های بی‌پایه و بی‌مأخذ می‌زنند، حرف‌هایی که درست نیست و این ها دچار غفلت هستند که این حرف‌ها را می‌زنند. آیه البته در مورد کسانی است که معاد را انکار می‌کنند اما نسبت به همه مطالب بی‌مأخذ و بی‌پایه تعمیم دارد. درباره پاک نگهداشتن مساجد از غیر هم در سوره جن مطلبی است که:

و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا (18)

مساجد متعلق به خداست غیر از خدا را نخوانید در مساجد.

موردی که از پیامبر اکرم در برخورد با خرافه آمده است مربوط است به ابراهیم فرزند 18 ماهه ایشان که در سال 5 هجری در مدینه فوت می‌کنند مردم بلافاصله چون می‌بینند که آفتاب گرفتگی اتفاق ‌افتاد این دو واقعه را به هم وصل می‌کنند و می‌گویند که چون فرزند پیامبر است این اتفاق افتاده و به امر خدا آفتاب گرفت برای این که کائنات با پیامبر اکرم ابراز همدردی می‌کنند. خب این حرف بی‌پایه و خرافی بود و وقتی پیامبر این حرف را شنیدند در اخبار هست که با عجله بدون فوت وقت در همان روز به مسجد رفتند و مردم را به مسجد دعوت کردند و سخنرانی کردند و این جمله را فرمودند که خورشید و ماه هر دو آیه‌ای از آیات خدا هستند که با امر خدا در حرکتند و هر کاری که انجام می‌دهند به امر خداست و خورشید گرفتگی و امثال آن بخاطر مرگ و حیات کسی اتفاق نمی‌افتد این ‌ها جریان طبیعی دارند که ربطی به این مسایل ندارد.

خدمت حضرت صادق(ع) بعضی‌ها خبری را عرض کردند که شخصی به نام کعب انصاری اذان را در خواب شنیده و از زبان اوست که اذان درست شده این اذانی که ما می‌گوئیم بخاطر این که او آدم خوبی بوده و خواب دیده و این ها را گفته و همه هم قبول کرده‌اند که حضرت آن را رد کرده و فرمودند که این ها دروغ می‌گویند و چنین چیزی اتفاق نیفتاده است. اذان متعلق به دین خداست و دین خدا بالاتر از این است که از طریق خواب به مردم داده شود. اکنون به بحث محکمات و متشابهات مبحث خرافات پرداخته می شود. چون بحث‌هایی مطرح می‌شود که در برخی شاید ایجاد سوال کند. با دانستن محکمات و متشابهات بحث، سوالات خودبه خود حل خواهد شد. یکی از محکمات بحث این است که آن چه ما از زبان وحی داریم قبول داریم. ولو خواب باشد، مثل خواب حضرت یوسف. مثل خوابی که فرعون تعریف کرد و حضرت یوسف تعبیر کردند و یا خواب حضرت اسماعیل و ابراهیم و نه هر خوابی. معجزات انبیاء از محکمات هستند. آن هایی که با خبر مسلم و در قرآن و با سند باشد. کرامات معصومین نیز همین طور، آن ها هم جزو محکمات هستند.

در مورد سالکین و عارفین واقعی آن چه می‌شنویم لزومی ندارد که مبنای اعتقادی خودمان قراردهیم و لازم هم نیست که رد کنیم. توصیه بزرگان این است که هر چه را که می‌شنوید رد نکنید ولی این طور هم نباشد که آن ها را جزو مبانی اعتقادی خودتان قرار دهید. چون اتفاق افتاده که همین آقایان سالکان و عرفا در مواقعی چیز‌هایی دیدند و مطالبی گفتند که خیلی هم قابل اعتماد و تکیه نباشد. لزومی ندارد جزو مبانی اعتقادی ما باشد. رد هم نکنیم اشکالی ندارد.

بنابراین بین محکم و متشابه فصلی باز می‌شود. میان عرفان و تصوف مصطلح امروز تفاوتی وجود دارد. در یک تعبیری از تصوف تقریبا عرفان است. در مورد عرفا، برای ایشان تعبیر متصوف به کار برده شده است، اما تصوف امروزی فرق دارد. اگر حجتی در مورد تصوف کردیم تصوف موجود امروزی است که خصوصیات‌اش را از احکام معصومین صحبت خواهیم کرد. ابقا جزء موارد مردود است ولی عرفان را جزو محکمات می‌دانیم و قبول داریم.

در میان مداحان و وعاظ هم اگر صحبتی بکنیم بین وعاظ و مداحان با تقوا و صاحب معلومات با وعاظ و مداحان بی‌سواد و بی‌تقوا فرق است. یعنی این طور معنی نشود که هر وقت گفتیم وعاظ و مداح و امام و روحانی منظور هر واعظی است، هر مداحی است نه در وعاظ و مداحین و روحانیون هم آدم‌هایی باسواد و بی‌سواد هر دو داریم. آدم‌هایی باتقوا و بی‌تقوا هر دو را داریم. آن جایی که نقد می‌کنیم و رد می‌کنیم منظور بی‌سواد‌ها هستند که دنبال خرافات و حرف‌های بی‌ربط هستند. این در جا‌های دیگر هم هست در میان پزشکان هم هست. مثل تفاوت پزشکان اهل خدمت باتقوا و دلسوز و پزشکان سوداگر و دنبال کلاهبرداری.

آخرین مورد، اعتقاد به مهدویت است که اعتقادی مترقی و متکی بر مبانی دینی است ولی از آن طرف سوءاستفاده‌های زیادی هم از آن می‌شود. بنابراین این ها مرز‌های محکمات و متشابهات است. این طور نیست که هر کسی اسم امام زمان را آورد و ادعایی در باره امام زمان کرد ما بگوئیم مقدس است. باید بین آدم‌هایی که حرف‌های خرافی و بی‌پایه می‌زنند یا کسانی که حرف‌های درست و مستدل و مبتنی بر مبانی درست می‌زنند فرق بگذاریم.

این نکات هفت گانه را برای این گفتیم که در صحبت‌ها وقتی از برخی متشابهات صحبت می‌کنیم، محکماتش را قبلاً گفته باشیم، روشن باشد که منظورمان چیست. هر چیز و هر کسی را رد نمی‌کنیم. چون این بحث حساس و لغزنده است شاید در ذهن برخی این طور باشد که این آقا بی‌دین است. ولی دینداری غیر از خرافه گرایی و حرف‌های بی‌ربط است.

انواع خرافات (هر چیز بی‌پایه):

یکی از موارد صوفی‌گری است که سابقه طولانی دارد و آیاتی که در مورد غلو خواندیم صوفی گری از مصادیق "لا تغلوا فی دینکم" است که آیات و دلایلش عرض شد. در میان بزرگان دین و ائمه غیر معصوم ائمه مذاهب دیگر حتی صحبت‌هایی شده و حرف‌هایی از زبان آن ها نقل شده و افراد بزرگ دیگر که اشاره می‌کنم که مایه تعجب است و خیلی غلو در آن ها هست. مثلاً از امام شافعی که امام فرقه یا مذهب شافعی است (شافعی نزدیک‌ترین فرقه به تشیع است خیلی مشترکات با ما دارد).

«و مات الشافعی و لیس ادری علی ربّه او ربه الله؟» است این که او چه قصدی داشت بحث دیگری است ولی ظاهر این عبارت شرک است «شافعی مرد و آخر نفهمید که خدای او علی است و یا کس دیگری».

خدا خداست یا علی خداست

از شاعر بلند آوازه در بین ما (معاصر خودمان مرحوم شهریار) در یکی از اشعارش بیتی است که:

نه خدا توانمش گفت نه بشر توانمش خواند متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

بنده اگر آن جا خدمت شان بودم می گفتم که هیچ تحیری ندارد بشر بخوانید.

برای این که در دو جای قرآن داریم که خدا به پیامبر می‌فرماید که به مردم بگویید "قل انما انا بشر مثلکم" حضرت علی هم که نسبت به پیامبر اظهار اخلاص و بندگی (بندگی نه به این معنی که پیامبر معبود او باشد) به معنای این که من غلام و چاکر شمایم. فرموده: (انا عبد من عبید محمد)، بنابراین چه تحیر و چه تردیدی چرا نگوئیم که علی بشر است. چیزی بالاتر از بشر نیست. خوب بشر هم فرق می‌کند. همه در یک مقام و جایگاه نیستند. مراحلی و مراتبی دارد. حضرت علی(ع) در مرحله بالا قرار دارد. این ها زمینه‌هایی برای تصوف بود و مسایل زیادی پیش آمد که از همان ابتدا حضرت رسول موضع گرفتند، ائمه موضع گرفتند. از پیغمبر اکرم نقل شد که به اباذر فرمودند ای اباذر در آخر زمان گروهی می‌باشند که در تابستان وزمستان پشم می‌پوشند و می‌پندارند بدین سبب بر دیگران برتری دارند. اینان را خداوند و فرشتگان زمین و آسمان لعن می‌کنند.

از امام رضا(ع) نقل شده که گروهی از صوفیان در خراسان که یکی از مراکز صوفیان در آن زمان بوده خدمت امام الرضا(ع) رسیدند و با آن حضرت در مورد زهد اسلامی به گونه‌ای سخن گفتند که اعتراض آن ها را به زندگی امام رضا علیه‌السلام از نظر لباس و معاش نشان می‌داد (مثل افرادی که الآن هم هستند کاسه‌های داغ‌تر از آش و کاتولیک‌تر از پاپ به بعضی ‌ها ایراد می‌گیرند که چرا اینجوری زندگی می‌کنید و این کار را می‌کنید). در زمان امام رضا(ع) هم افرادی بودند. اعتراض کردند و گفتند که امت اسلام نیازمند کسی است که خوراک و لباسش خشن باشد. امام (ع) سخنان آنان را مردود شمردند و با گفتاری که خلاصه‌اش این است گفتار آنان را پاسخ دادند: که دین در ظواهر و خوراک و پوشاک تجسم پیدا نمی‌‌کند، بلکه تحقق دین به پرهیزگاری، اعمال شایسته، به جا آوردن کار‌های نیک، احقاق حق و مبارزه با شرّ و جور و تباهی در روی زمین است و اسلام لباس و طعامی را به کسی حرام نکرده بلکه برای هر انسانی مباح کرده که آن چه را می‌خواهد بپوشد و آن چه را که میل دارد بخورد پس این آیه را (اعراف 32) حضرت تلاوت نمودند:

قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ

(اى پیامبر) بگو: زیورهایى را که خدا براى بندگانش پدید آورده‏، و (نیز ) روزیهاى پاکیزه را چه کسى حرام گردانیده‏؟ بگو: (این نعمتها) در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آورده‏اند و روز قیامت (نیز) خاصّ آنان مى‏باشد. این گونه آیات (خود) را براى گروهى که مى‏دانند به روشنى بیان مى‏کنیم‏.

موارد زیادی هم هست از امام رضا(ع) و امام عسکری(ع). چون این موضوع در زمان امام عسکری(ع) اوج پیدا کرده بود. از علی‌بن بابویه که از سعدبن عبد‌الله به سند نقل شده از امام حسن عسکری که از امام صادق نقل کرده‌اند در واقع (به تأیید دو امام رسیده است) درباره ابوالقاسم کوفی از امام صادق پرسش شد و ایشان فرمودند که او دچار فساد عقیده بود و او همان کسی است که مذهبی را که به آن تصوف گفته می‌شود بنیان نهاد و آن را مرکز اعتقادات پلید قرار داد و در روایت دیگر آمده‌ که مذهبی پدید آورد و آن را پایگاهی برای خود و ملحدان و سپری برای عقاید باطل کرد.

از امام هادی(ع) پرسیدند چون این مسایل در آن زمان اوج گرفته بود سید مرتضی رازی آن را نقل کرده که در مسجد النبی در خدمت امام هادی (ع) بودم که دسته‌ای از اصحاب آن بزرگوار که از جمله آن ها ابوهاشم جعفری بود نزد ایشان آمدند. ابوهاشم مردی سخنور و در نزد امام دارای منزلت بود. پس از این دسته‌ای از صوفیان به مسجد درآمدند و در کناری از آن نشستند و حلقه‌ای تشکیل داده و به ذکر لا‌اله الا الله پرداختند. امام(ع) به کسانی که نزد ایشان بودند فرمودند به این دغل کاران توجه نکنید. اینان جانشینان شیطان و ویرانگران پایه‌های دین‌اند. برای آسایش بدن‌هایی خود زهد می‌ورزند و برای شکار دل احمق‌ها نماز شب می‌خوانند. تهلیل (لا اله الا الله گفتن) آن ها جز برای فریب مردم و تقلیل غذای مردم جز برای پر کردن قد‌ح‌های خود و ربودن دل‌های احمقان نیست. بامردم سخن از عشق می‌گویند و مردم را با ریسمان های خود به چاه می‌افکنند. اوراد آن ها رقص و کف زدن و اذکار آن ها سرود و آواز خواندن است. تنها سفیهان و بی‌خردان آنان را پیروی می‌کنند و تنها احمق‌ها به آن ها معتقد می‌شوند. هر کس در حال زندگی یا مرگ آن ها به دیدار آن ها رود مانند این است که به دیدار شیطان پرستان رفته است.

مأخذش هم کتاب تصوف و تشیع نوشته محقق معروف جهان عرب هاشم معروف حسینی که به فارسی هم ترجمه شده و توسط بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی منتشر شده است.

تعبیری هم دارند که همین صوفیه استفاده می‌کنند استفاده سوئی می‌کنند و حتی من دیدم که به حضرت امام (که بحث ایشان را داریم و مبارزه ایشان با خرافات را می‌خواهم بیان کنم) نسبت می‌دادند که ایشان خودشان را جزو فقرا می‌دانستند. کلمه فقیر را هم به قرآن نسبت دادند که یا بر اثر بی‌سوادی است و یا بر اثر تحریف. آیه 15 سوره فاطر می فرماید: انتم الفقرا الی الله و الله هو الغنی الحمید.

در این آیه فقیر و غنی مقابل هم قرار گرفته‌اند. غنی یعنی کسی که توانگر است وضع مالی‌اش خوب است. فقیر این جا در مقابل غنی قرار گرفته، این ها فقیر را به معنای صوفی گرفته‌اند و فقیر الی‌الله انتم الفقراء الی‌الله یعنی در همان نعمت‌های مادی هم نیازمند خدا هستیم. چون خدا دارد و باید به شما بدهد. هر چیزی هست مال خداست، معنی‌اش این است. منتها آن ها این را به معنای فقیر‌الی‌الله یعنی کسی که می‌رود خانقاه و اذکار می‌‌گوید و کف می‌کند و می‌افتد و دیگران باید به آن ها غذا بدهند گرفته‌اند و امام خمینی در مقابل این تعبیرات شیطانی مطالب جالبی دارد که من بعضی از آن ها را برایتان عرض می‌کنم. اول همیشه هشدار داده‌اند که بدون استاد و مربی صالح کسی وارد عرصه عرفان نشود. چون ممکن است از عرصه عرفان بلغزد و به عرصه این تصوف خطرناک معمولی که در لسان ائمه این مسایل را در باره‌اش داشتیم که برایتان خواندم بیافتد. در کتاب‌های مصباح الهدایه، شرح حدیث جنود عقل و جهل، چهل حدیث و اسرار الصلاه مطالب زیادی دارند که برخی را برایتان مطرح می‌کنم. در چهل حدیث می‌فرمایند:

آن بیچاره‌ای که خود را مرشد و هادی خلایق می‌داند و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته از این دو [حکیم و عارف] حالش پست‌تر و غمزه‌اش بیشتر است اصطلاحات این دو دسته را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده و آن بیچاره صاف و بی‌آلایش را به علما و سایر مردم بدبین نموده، برای رواج بازار خود فهمیده یا نفهمیده پاره‌ای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کرده به لفظ "مجذوب علی شاه" یا "محبوب علیشاه" حال جذبه و حب دست ‌دهد... گاهی خودش هم بازی خورده خود را دارای مقامی دانسته ... و خود را با این همه عیب‌ مرشد خلایق و هادی نجات امت و دارای سّر شریعت، بلکه وقاحت را گاهی از حد گذرانده و خود را دارای مقام ولایت کلیه دانسته.(چهل حدیث، ص91)

حضرت امام مطلبی را در مورد مربی دارند در صفحه 135 آداب الصلاه (انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام) می فرمایند: «در سلوک این طریق روحانی و عروج این معراج عرفانی تمسک به مقام روحانیت هادیان طرق معرفت و انوار راه هدایت که واصلان الی‌الله و عاکفان علی‌الله اند لازم است و اگر کسی با قدم انانیت خود بی‌تمسک به ولایت آنان بخواهد این راه را طی کند سلوک او الی‌الشیطان و الهاویه است.»

که معمولاً کسانی که گرفتار این فرقه گمراه می‌شوند این نصیحت امام را گوش نمی‌دهند و رعایت نمی‌کنند و نتیجه این می‌شود.

محور دوم و نوع دوم خرافات که از موارد مبتلابه امروز‌ هم هست کما این که صوفیه هم همین طور است مسأله توقیت(وقت قایل شدن برای ظهور امام زمان(ع)) است. مدعیان دولت امام زمان در طول تاریخ همیشه بوده اند، تازگی ندارد خیلی وقت‌ها در تاریخ خودمان که مدعی می‌شدند همین دولت، دولت امام زمان است و یا امام زمان دارد ظهور می‌کند و یا زمینه ظهور ایشان را فراهم می‌کنیم. این ها باعث خرافات زیادی می‌شود که برخی از نمونه‌ها را عرض می‌کنم. سابقه این ادعا لااقل در تاریخ نزدیک ما به دوران صفویه برمی‌گردد. از باب این که ما در آن دوره دولت شیعی داشتیم مواردی هست که از مصادیق توقیت است. از علامه مجلسی صاحب بحار‌الانوار در رساله رجعت این مطلب هست که مدعی اتصال سلسله صفویه به دولت امام زمان شد. امام برای مرحوم مجلسی احترام قایل بودند و همه ما احترام قائلیم. کتاب‌های زیادی نوشتند، خدمات زیادی برای شیعه و فقه و اعتقادات شیعه کردند ولی ایراد و اشکالاتی به کار ایشان بود. مثل بعضی از بزرگان همین امروز ما که آقایی گفته که ظهور امام زمان 1414 است. 1414 که شد ظهور اتفاق نیافتاد گفتند 1424 است که اشتباهی در 1 و 2 شده بود. 1424 شد گفتند نه اشتباهی دیگری شده و معلوم نیست که کی است. از این قبیل چیز‌ها در گذشته هم داشتیم و الآن هم داریم.

وقتی که اسماعیل صفوی آمد و حکومتی را برقرار کرد اولین بار بود که شیعه قدرتمند شد و توانست تسلط پیدا کند و مشکلات را حل کند، فکر کردند که دیگر مقدمات ظهور امام زمان است. علامه مجلسی به همین جهت در رساله رجعت خود می نویسد: «در اثنای جمع احادیث دو حدیث به نظر قاصر رسید که ائمه اهل بیت(ع) به ظهور این دولت علیه خبر دادند و به اتصال این سلطنت به دولت قائم آل محمد(ص) شیعیان را بشارت فرموده‌اند گروهی از جانب مشرق ظاهر شوند که مردم را به حق دعوت کنند و آن ها قبول نکنند بار دیگر دعوت کنند و نپذیرند پس جهاد کنند و مردم به دین حق درآیند ولی ایشان راضی نشوند تا این که پادشاه و والی آن ها شوند و پادشاهی در ایشان بماند و به کسی ندهند مگر به صاحب شما یعنی صاحب‌الزمان.» که بعد از این مطلب مرحوم مجلسی این گونه نتیجه می‌گیرد که این ها اشاره به صفویه هست. که «از مشرق کسی که طلب دین حق کرد و مردم را به دین حق دعوت کرد و پادشاهی یافت به غیر سلسله صفویه خلدالله ملکهم نبود.» بنابراین این روایت این را می‌خواهد بگوید که این ها وصل می‌شوند به امام زمان حال 400 سال گذشته وصل هم نشد. سلسله‌های دیگر هم آمدند. زندیه، افشاریه، قاجاریه، پهلوی و حالا که جمهوری اسلامی است امام زمان هم نیامدند. ببینید آدمی مثل مرحوم مجلسی بااین عظمت هم چنین اشتباهی می‌کند روی ذوق و شوق و علایقی که به این موضوع دارند این جور اشتباهات را می‌کنند و این حدیث شریف جمیع شیعیان را خصوصاً انصار و اعوان این دولت را بشارت داد. خلاصه این که تردید نکنید و آماده باشید که امام زمان ظهور دارند می‌کنند و این دولت مقدمه ظهور امام زمان است و حضرت تعبیر دارد که به امام زمان وصل می‌شود!!

از مرحوم سید محمد باقر خوانساری صاحب کتاب روضات الجنات که متوفی 1313 می‌باشد و این مطلبی که عرض می‌کنم در کتابشان: ان لنا باردبیل کنزو امی کنز لیس بذهب ولافی ذهب و لکنه رجل من اولادی یدخل تبریز مع اثنه عشرالف راکبا مشهبا علی راسه اساب حمراء. چون چیز قرمزی روی سر شاه ‌اسماعیل بود این حدیث را که سندش چقدر درست است نمی‌دانم، ربط داد به شاه اسماعیل که برای ما در اردبیل یک گنجی است اما چه گنجی که نه طلا است و نه نقره بلکه مردی است از اولاد ما که به تبریز می‌رود با 12 هزار اسب سوار که این ها آدم‌های قوی هستند و بالای سرشان چیز قرمزی پیچیده است‌. بنابراین این همان است و تردیدی نکنید. حالا صفویه خدماتی کرد ولی مسایل زیاد دیگری داشتند. اصولاً حکومت‌ها در وضعیتی نیستند که علمای بزرگ ما روایات را بر آن ها منطبق کنند و چنین نتیجه‌گیری‌هایی بکنند و بعد دچار مشکلات فکری بشوند. بعد از این که صفویه منقرض شد و حکومت دیگری آمد برای خیلی‌ها در افکار و اعتقاداتشان نسبت به مهدویت و امام زمان تردید حاصل شد که آدم بزرگی مثل علامه مجلسی این حرف را زده ولی عملاً نشد پس شاید اصلش درست نباشد. این است که خرافات خطرناک است و گاهی وقت‌ها دامنگیر بزرگان هم‌ می‌شود. من مطالبی را نقل کنم از خود حضرت امام و بعضی از علما در این باره که جالب است بشنویم. همین حالا که داریم با شما صحبت می‌کنیم برخی مدعی شده‌اند که دو سال دیگر امام ظهور می‌کنند و ما باید مقدمات آن را فراهم کنیم که البته با این فکر‌ها توسط بزرگان برخورد شده است. من خودم شاهد بودم و بار‌ها دیدم مدعی امام زمان و یا ارتباط با امام زمان بسیار زیاد در زمان ما بوده و هست و همین الآن که با شما صحبت می‌کنم بیش از 15 نفر به همین جرم ادعای امام زمان و یا ارتباط با امام زمان توسط دادگاه ویژه روحانیت دستگیر و در زندان هستند.

خدمت آیت‌‌الله فاضل لنکرانی بودیم یکی از علمای اصفهان هم آن جا حضور داشتند. ما سه نفر بودیم صحبت از همین مسایل شد و من همین خبر‌های مربوط به این مسایل را به ایشان دادم و بحث حکمران شد و به ایشان عرض کردم که اخیراً این افراد زیاد شده‌اند. آن آقایی که از علمای اصفهان بودند گفتند که در اصفهان چیز عجیبی اتفاق افتاده است. 8-7 نفر الآن دستگیر شده‌اند که مدعی ارتباط با امام زمان بودند ثانیا هفته گذشته منزل آقای مظاهری که از علمای اصفهان‌اند بودم، گفتند که دیروز خانمی آمد و ادعا کرد که من همسر امام زمان(ع) هستم. بعد این آقا گفتند که من به آقای مظاهری گفتم که شما وقتی آن خانم این حرف را زد چه کار کردید. گفت هیچ چی؛ سکوت کردیم و سرمان را انداختیم پایین و او رفت. گفتم شما کار خوبی نکردید. گفت چطور؟ گفتم شما باید زنگ می‌زدید مدیر کل اطلاعات اصفهان می‌آمد می‌گفتید این خانم را دستگیر کنید و ببرید اداره اطلاعات و در اتاقی زندانی کنید. بعد که زندانی می‌شد و بعد جیغ و داد راه می‌انداخت و اعتراض می‌کرد و بعد شما می‌گفتید برو به شوهرت بگو نجاتت بدهد. تو که می‌گویی زن امام زمان هستم، امام زمان هم که قدرت دارد می‌تواند نجاتت بدهد. بعداً هم شنیدم که در قزوین و کرج هم کسی این ادعا را کرده است. دامنه اش گسترش پیدا کرده است. پارسال هم در قم کسی گفت که امام زمان فوت کرده و امام سیزدهم در اصفهان است. منتهی صلاح نمی‌داند خودش را نشان بدهد، من هم امام چهاردهم هستم. از این به بعد هم رو به جمکران نماز بخوانید. این هم به این دلیل است که ما الآن جمکران را جایی کرده‌ایم که غیر از آن فرموده عربی است. من طلبه که بودم جمکران را چیزی بیشتر از یک مسجد اعتقاد نداشتیم و الآن هم نداریم اما عده‌ای در یک حدی بیشتر از این مسایل می‌گویند مسجد مقدس جمکران. ما می‌پرسیم مگر مساجد دیگر مقدس نیستند. فقط این یکی مقدس است. مسجد النبی مقدس نیست؟! مسجد‌الحرام مقدس نیست؟! مسجد کوفه مقدس نیست؟! چطور شما آن ها را نمی‌گویید مقدس فقط این را مقدس می‌گویید. متأسفانه در زبان بزرگان ما هم هست. ما در اوج این مسایل پارسال در روزنامه به صورت علمی سند این بحث را مطرح کردیم و ثابت کردیم که سند ندارد که امام زمان فرموده باشند که این جا را بسازید. خب مسجدی هست و عده‌ای هم می‌روند و نماز می‌خوانند بخوانند ضرری ندارد، اما این که این قدر بزرگش کنیم و این قدر اهمیت به آن می‌دهیم که وسیله‌ای بشود که دشمنان هم حتی می‌گویند که شیعیان آن جا را کعبه قرار داده‌اند و قبله جدیدی درست کرده‌اند و تهمت بزنند و بعد هم خدا و هم حضرت معصومه فراموش بشود. ماشین‌ می‌آید و از بیرون قم می‌روند جمکران و نماز می‌خوانند و کار‌هایی می‌کنند و عریضه می‌نویسند که از بدترین خرافات است و از همان جا به شهر خودشان بر می‌گردند. یعنی حتی زیارت حضرت معصومه که مسلماً فرزند امام معصوم است و زیارت‌اش خوب و ارزشمند است نمی‌روند. این مسجد را که عرض کردم وضعی دارد که معلوم نیست چه هست این قدر اهمیت به آن داده‌اند که در این وضعیت قرار گرفته است که می‌روند آن جا و حاضر نیستند که به زیارت حضرت معصومه بروند. در مورد مسجد این را عرض کنم که این هم از مصادیق "و ان المساجد لله و فلا تدعوا مع‌الله احدا" هست. این که شما مسجد را بگویید مسجد خدا نیست مسجد کسی دیگر است حال هر کس دیگری باشد و آن جا اوراد و اذکاری مطرح کنید و هر روز هم اضافه بکنید که کم کم خدا را در سایه قرار بدهید و فراموش کنید و چیز دیگری را اصل قرار دهید حتی اگر امام زمان هم باشد این درست نیست. چون امام زمان تازه امامی است که منصوب است. با نصبی که از طریق پیغمبر از جانب خدا داریم. یعنی خدا اصل است نه امام زمان، امام زمان هم ارزشش به اتصال به خداست. ولی ما با مسجد جمکران و برخی جا‌های دیگر این گونه برخورد می‌کنیم که الآن دیگر زیاد هم شده است. در همین زمینه توقیع امام زمان (ع) که توسط علی‌بن محمد سمری چهارمین نایب خاص امام زمان توقیعی دارد که همه این ها را تکذیب می‌کند سند هم دارد.

اتفاقاً این توقیع جزو مستندات حضرت امام برای بحث حکومت اسلامی است و بقیه مسایل‌اش:

بسم الله الرحمن الرحیم

«یا على بن محمد السمرى اعظم الله اجرا اخوانک فیک، فانک میت ما بینک و بین ستة ایام، فاجمع امرک و لاتوص الى احد فیقوم مقامک بعد وفاتک، فقد وقعت الغیبة التامة فلا ظهور الا بعد اذن الله تعالى ذکره، و ذلک بعد طول الامد و قسوة القلوب و امتلاء الارض جوراً.

و سیأتى الى شیعتى من یدعى المشاهدة، الا فمن ادعى المشاهده قبل خروج السفیانى و الصیحة فهو کذاب مفتر، ولاحول و لاقول الا بالله العلى العلى العظیم. فنسخوا هذا التوقیع و خرجوا، فلما کان الیوم السادس عادوا الیه و هو یجود بنفسه فقال له بعض الناس: من وصیک من بعدک؟ فقال: لله امر هو بالعه، و قضى فهذا آخر کلام سمع منه (ره). »

«اى على بن محمد سمرى خداوند پاداش برادران دینى تو را در مصیبت مرگ تو بزرگ دارد، تو از اکنون تا شش روز دیگر خواهى مرد، پس امر (حساب و کتاب) خود را جمع و جور کن، و درباره نیابت و وکالت به هیچ کس وصیت مکن تا به جاى تو بنشیند؛ زیرا غیبت کامل فرا رسیده است، دیگر تا آن روزى که خداى تبارک و تعالى بخواهد، ظهورى نخواهد بود و آن پس از مدت درازى خواهد بود که دلها را سختى و قساوت فرا گیرد و زمین از ستم و بیداد پر گردد. به زودى از شیعیان من ادعاى مشاهده خواهند کرد، بدان هر کس که پیش از خروج سفیانى و بر آمدن صیحه و بانگى از آسمان، ادعاى دیدن من را نماید، دروغگو و تهمت زننده است. قدرت و توانایى از آن خداوند بلند پایه بزرگ است و بس .

این همه ادعا‌هایی که از قدیم تا حال وجود دارد را تکذیب می‌کند. حتی به شیخ مفید نسبت می‌دهند و دیگران که آن ها گفته‌اند که امام زمان را دیدیم و مسایلی نقل می‌کنند. در حالی که از خود امام داریم که همه دروغ است، از ائمه روایت داریم. امام زمان در خیلی مراسم مثل حج شرکت می‌کنند و برخی ادعا می‌کنند که ما ایشان را دیدیم. چون در روایات داریم که امام در حج شرکت می‌کنند آن ها سوء استفاده می‌کنند که ما امام را دیدیم.

ائمه برای رد این مطلب چون از قبل چون پیش‌بینی کرده بودند فرمودند حضرت حضور پیدا می‌کند در این مراسم ولکن یرالناس و لایرونه له یعنی او مردم را می‌بیند و مردم او را نمی‌بینند. یعنی نمی‌فهمند که امام زمان است یعنی مردم عادی را می‌بینید خیال می‌کنند از آنان است. شهید محمد باقر صدر از معتقدین معاصر که کتاب‌های مهمی دارند من جمله کتابی به نام بحث القول المهدی ادعای دیدار امام زمان را مفصل بیان کرده‌اند. نتیجه‌ می‌گیرند که با استناد به همین توقیع هیچ کس امام زمان را نمی‌بیند "و کذب الوقاتون".

شیخ مفید همان کسی که خیلی از این نسبت‌ها به او می‌دهند در کتاب الفصوح العشره این جمله را دارند که در غیبت صغری برخی خواص می‌دیدند مثل همین نواب اربعه ولی در غیبت کبری همه بی‌خبرند. هیچ کس حضرت را نمی‌بیند. یکی از علمای بزرگ نعمائی است که در کتاب الغیبه این جمله را دارند الامام موجود العین و شخص الا انه فی‌وقته هذا یری ولایری. امام هست و وجود دارند و اعتقاد داریم به وجود و لکن امام زمان می‌بیند همه را ولی دیده نمی‌شوند.

ختم می‌کنم به این نکته از حضرت امام که معروف است. من خودم شخصاً این را از بزرگان انقلاب شنیدم. از آقای هاشمی رفسنجانی و رهبر معظم و از آقای موسوی اردبیلی، مهندس موسوی و تردیدی در آن نیست. در بعضی جا‌ها توسط برخی از نزدیکان به صورت خاطره‌ نقل شده که افرادی می‌آمدند خدمت امام و وقت خواستند. امام وقت نمی‌دادند. اصرار کردند و بالاخره پس از مدتی چون مدعی بودند با امام زمان رابطه دارند وقت نمی‌دادند به خواهش بزرگان وقت دادند. وقتی خدمت امام آمدند و مطرح کردند که ما با امام رابطه داریم و امام زمان خدمت شما سلام رساندند و اگر کاری دارید بفرمائید ما به امام بگوئیم.

اگر قرار باشد کسی ارتباط با امام زمان داشته باشد خود امام باید داشته باشد. مگر شما کی هستید؟! امام برای این که به همه و به خود آن ها بفهماند قضیه چیست به آن ها گفتند من 3 چیز به شما می‌‌گویم و از امام زمان بپرسید. اگر این 3 چیز روشن شد من قبول می‌کنم.

اول: من چه چیزی را دوست دارم؟ بزرگان نقل می کنند که عکسی منسوب به حضرت رسول (ص) است حضرت امام با وجود آن که می دانستند که سند حتمی بر درستی عکس وجود ندارد اما به آن علاقه داشتند. دوم: دیوان شعری داشتم که وقتی ساواکی‌ها حمله کردند این دیوان را بردند شما بفرمایید که کجاست. امام زمان می‌داند. سومین چیز هم یک سوال فلسفی بود.

آن ها بیرون رفتند و از همان بیرون جماران شروع کردند به فحش و بد و بیراه به امام که این چی است و چه چیزهایی از ما می‌خواهد و به ما اعتقاد ندارد و ما ارتباط با امام زمان داریم. این هم از جمله مبارزاتی است که امام با این مسایل می‌کردند.

نوع سوم خرافات:

تلاشی که الآن برای عوامانه کردن دین می‌شود، این خیلی خطرناک است. بنده در آخر جمع‌بندی این اعلام خطر را خدمت شما خواهم کرد. علت این است تبلیغات دینی ما خیلی بی ضابطه است. کسانی که دین را برای مردم معرفی می‌کنند و ابعادش را مشخص می‌کنند آدم‌های بی سواد یا منبری‌هایی بی‌سواد و مداح‌های بی‌سواد شده‌اند. کسانی که با تحصیل بالای منبر نمی‌روند. برای گریه درآوردن مردم، به ضجه وادار کردن مردم و برای گرفتن مجلس خودشان و طرفدار پیدا کردن حرف می‌زنند. هر چه شد، هر مطلبی را هر جوری که دلشان خواست مطرح می‌کنند بدون این که سندی ارائه کند (چون آن جا کسی ننشسته است که بگوید این مطلب را از کجا آوردی؟) بدون این که در صحت و سقم مطلب تحقیق کرده باشند چیزی را ارائه می دهند.

یک دسته از این ها مداحان بی سواد و دروغ پرداز حرفه‌ای‌اند که اگر بخواهیم موارد بگوییم خیلی طول می‌کشد فرض را بر این می‌گذاریم که همه شما با این موارد برخورد کرده‌اید.

منبری‌های کم سواد که فراوان شده‌اند و سطح منبر خیلی پایین آمده رادیو و تلویزیون الآن مروج خرافات شده هر چند اکثر چیزهایی که پخش می‌کند خرافه نیست برنامه و حرف خوب هم زیاد دارد و خدمات زیادی می‌کند ولی خیلی از این خدمات را خرافات از بین می‌برد. رهبر معظم در جمع مدیران رادیو تلویزیون پارسال فرمودند: در جمع 20-10 نفری ممکن است حرف بی ربطی زده شود در جمع 20-10 نفری طوری نیست ولی اگر این حرف از تلویزیون پخش شود آثار مخرب و ویرانگر دارد. باید این مسایل کنترل شود. مطلب درستی فرمودند ولی رعایت نمی‌شود. هر مداحی هر مطلبی را هر دروغی را نقل کند از تلویزیون پخش می‌شود. این یکی از ابزارهای ترویج خرافات است.

خانم جلسه‌ای‌ها که الآن پولی هم شده و درآمدهای کلانی هم در تهران و هم شهرستآن ها دارند. در یکی از شهرستان ها در این مسئله صحبت می‌کردم از این حرف خیلی استقبال شد. گفتم مبارزه کنید با این خانم جلسه‌ای‌های بی سواد و بی اطلاع از صدور الواعظین یک چیزهایی بدون سند گرفته‌اند. هر چیزی دلشان بخواهد هر جایی می‌گویند و عده‌ای مردم نمی‌دانند چیست. خیلی از خانم‌های خانه‌دار مشکلی و نذری دارند و پول و حلوایی و آشی می‌دهند و آن ها هم می‌آیند و مجلس را گرم می‌کنند و هر چه دلشان بخواهد می‌گویند. این ها از ابزار ترویج خرافاتند و بعد هم سوداگران حرفه‌ای. مثل تهیه کنندگان CDهایی که یک نمونه اش؛ یکی 2 سال پیش در مشهد اعلام شد که سگی آمد و رفت در حرم امام رضا (ع) کنار ضریح و حضرت آن را مورد لطف قرار دادند و آن هدایت شد و رفت و خدام آمدند و برداشتند بردند و معجزات برایش درست کردند. ما در روزنامه جمهوری اسلامی مقاله‌ی مفصل نوشتیم. خیلی‌ها به ما گفتند شما به چه جرات این را نوشتید. علیه ما در مشهد شکایت شد که این ها به امام رضا و به دین و همه چیز اهانت کردند. بعد به ما پیغام دادند که شما مبادا زیارت امام بروید، خدام شما را می‌کشند. آن ها به این چیزها اعتقاد دارند. من عمداً رفتم و نزد آقای طبسی هم رفتم و صحبت کردیم که چرا این چیزها اتفاق می‌افتد و ایشان هم آه و ناله کردند که ما هم مدتی است این مسایل را دنبال می‌کنیم. گفتیم که با این چیزها برخورد شود و همین موضوع را داریم توسط حراست دنبال می‌کنیم که چه کسانی بودند و چرا این کار را کرده‌اند و بر ما ثابت شده که دستی در کار بوده و دنبال اهدافی بودند. بعدها دیدیم CD آن درآمده است. CD سگی که خدمت امام رفته و اطراف حرم در مشهد در دکة بازارهای اطراف کسی که خبر داشته اطلاع داد که میلیاردها تومان بابت فروش این CD طی یکسال فروش کسب کرده‌اند. مردم از گوشه و کنار کشور به آن جا می‌روند برای زیارت این CDها را می‌خرند. نمی‌دانند چه خبر است. فکر می‌کنند این عظمت امام است. ما با منطق امام را قبول داریم امام رضا احتیاجی ندارد از طریق یک سگ (نعوذباالله) تایید شوند. و رفتن و نرفتن سگ چیزی را بر امام اضافه و یا کم کند. این ها خرافات از باب سوداگری‌ است. یکی از عوامل پیدایش خرافات سوداگران حرفه‌ای‌‌اند که این کارها را انجام می‌دهند.

امام در برخوردی که من خودم در جریان آن بودم مطالب جالبی دارند که برایتان می‌خوانم. جریان این بود که شبی آقای احمد خمینی (رحمه‌‌الله علیه) تلفن زدند به من و گفتند امام مطلبی دارند و می‌خواهند در صفحه اول نمودی داشته باشد به دلیل این که نگرانی برای یکی از فضلای قم پیش آمده درمورد فتوایی که امام درمورد شطرنج داده بودند. اعتراض به امام کرده بودند و امام پرخاش کردند به ایشان حالا امام برای این که ایشان را از آن حالت که پیش آمده بیرون بیاورند مطلبی را نوشتند و از ایشان تعریف کرده بودند و می‌خواستند در روزنامه هم خوب منعکس شود تا تاثیر خود را در جامعه بگذارد و در حوزه قم از آن آقا اعاده حیثیت شود. موضوع در اصل مربوط بود به شطرنج که آیا حرام است یا نه؟

امام فرمودند: در صورتی که قمار نباشد و برد و باخت در مورد پول که چیزی باخته شود نباشد حلال است. این مورد اعتراض قرار گرفته بود که امام جواب دادند حتی به روایات استناد کردند. ضمناً بعد گفتند مرحوم خوانساری که باتقوا بودند و در میان مراجع به تقوا شهرت داشتند در کتابشان این را دادند. درمورد مبارزه با خرافات؛ در صحیفه امام جلد 21 ص 152 امام این مطالب را دارند که خیلی جالب است. می فرمایند:

«ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) برسیم و امروز غریب‌ترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانی می‌خواهد. دعا کنید من نیز یکی از قربانی‌های آن گردم. (صحیفه امام، ج21، ص160)

و نیز می فرمایند: شما خود می‌دانید که من به شما علاقه داشته و شما را مفید می‌دانم ولی شما را نصیحت پدرانه می‌کنم که سعی کنید تنها خدا را در نظر بگیرید و تحت تاثیر مقدس نماها و آخوندهای بی سواد واقع نشوید، چرا که اگر بناست با اعلام و نشر حکم خدا به مقام و موقعیت‌مان نزد مقدس نماهای احمق و آخوندهای بی سواد صدمه ای بخورد بگذار هر چه بیشتر بخورد» (صحیفه امام، ج21، ص152)

این از مشکلات ماست. یعنی خیلی از ما (کسانی که در این لباسیم) به ملاحظه این که مبادا مقدس مآب‌ها بهشان برخورد و به ما چیزی بگویند خیلی حرف‌ها را قبول می‌کنیم و لااقل مبارزه نمی‌کنیم و سکوت می‌کنیم و این خود جرم است و حرف امام اشاره به این است.

اوج مبارزات امام علیه خرافات را باید در مرتبط ساختن جهل و خرافات در تحرکات افراد متحجر و مقدس نماهایی جستجو کرد که رژیم شاه را رژیم درستی می‌دانستند و با آن کنار می‌آمدند و سد راه نهضت امام و انقلاب بودند. امام در منشور روحانیت در جلد 21 صحیفه می فرمایند:

امروز عده‏اى با ژست تقدس مآبى چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام مى‏زنند که گویى وظیفه‏اى غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه‏هاى علمیه کم نیست.

طلاب عزیز لحظه‏اى از فکر این مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند، اینها مروّج اسلام امریکایى‏اند و دشمن رسول اللَّه. آیا در مقابل این افعیها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟.

استکبار وقتى که از نابودى مطلق روحانیت و حوزه‏ها مأیوس شد، دو راه براى ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکى راه ارعاب و زور و دیگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتى حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههاى نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین حرکت، القاى شعار جدایى دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه‏اى کارگر شده است تا جایى که دخالت در سیاست دون شأن فقیه و ورود در معرکه سیاسیون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مى‏آورد؛ یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته‏اند. گمان نکنید که تهمت وابستگى و افتراى بى دینى را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاریتر از اغیار بوده و هست ..

در شروع مبارزات اسلامى اگر مى‏خواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب مى‏شنیدى که شاه شیعه است! عده‏اى مقدس نماى واپسگرا همه چیز را حرام مى‏دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهاى دیگران نخورده است. وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردى و عبادى شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضیلت شد.

به زعم بعض افراد، روحانیت زمانى قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپاى‏ وجودش ببارد و الّا عالم سیّاس و روحانى کاردان و زیرک، کاسه‏اى زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزه‏ها بود که هرکس کج راه مى‏رفت متدینتر بود. یاد گرفتن زبان خارجى، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار مى‏رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزه‏اى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه مى‏گفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى‏یافت، وضع روحانیت و حوزه‏ها، وضع کلیساهاى قرون وسطى‏ مى‏شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه‏ها را حفظ نمود ..

علماى دین باور در همین حوزه‏ها تربیت شدند و صفوف خویش را از دیگران جدا کردند. قیام بزرگ اسلامى‏مان نشأت گرفته از همین بارقه است. البته هنوز حوزه‏ها به هر دو تفکر آمیخته‏اند و باید مراقب بود که تفکر جدایى دین از سیاست از لایه‏هاى تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکى از مسائلى که باید براى طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسین نافهم و ساده لوحان بیسواد، عده‏اى کمر همت بسته‏اند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشته‏اند. اوضاع مثل امروز نبود، هرکس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهاى مقدس نماها از میدان به در مى‏رفت؛ ترویج تفکر «شاه سایه خداست» و یا با گوشت و پوست نمى‏توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسى مى‏دهد و از همه شکننده‏تر، شعار گمراه کننده حکومت قبل از ظهور امام زمان- علیه السلام- باطل است و هزاران «إن قُلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایى بودند که نمى‏شد با نصیحت و مبارزه منفى و تبلیغات جلوى آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیله‏اش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد سینه را براى مقابله با هر تیر زهرآگینى که به طرف اسلام شلیک مى‏شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.(صحیفه امام، ج‏21، ص: 278)

در مورد 15 خرداد نیز می فرمایند:

در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان‏ مى‏نمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حیله و مقدس مآبى و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورویى بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مى‏سوخت و مى‏درید. در آن زمان روزى نبود که حادثه‏اى نباشد، ایادى پنهان و آشکار امریکا و شاه به شایعات و تهمتها متوسل شدند حتى نسبت تارک الصلوة و کمونیست و عامل انگلیس به افرادى که هدایت مبارزه را به عهده داشتند مى‏دادند. واقعاً روحانیت اصیل در تنهایى و اسارت خون مى‏گریست که چگونه امریکا و نوکرش پهلوى مى‏خواهند ریشه دیانت و اسلام را برکنند و عده‏اى روحانى مقدس نماى ناآگاه یا بازى خورده و عده‏اى وابسته که چهره‏شان بعد از پیروزى روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار مى‏نمودند ..

آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانى نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین- علیه السلام- که در تاریخ روشن است.(صحیفه امام، ج‏21، ص279-280)

خطر مهمی که امروز انقلاب و نظام را تهدید می‌کند رواج سطحی نگری دینی است. چیزهایی که در این بخش توضیح دادم که جریان جمود و تحجر و مقدس نمایی به عرصه برمی‌گرداند. آن چه که امام با آن مبارزه می‌کردند و فرمودند که گلوله و سرب نبود که سینه را می‌درید و این مشکل راحت بود، مشکل بزرگتر از جمود و تحجر بود. این خطر از همین طریق سطحی کردن دین و خرافات در اشکال مختلف‌اش دارد برمی‌گردد. حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها بیش از دیگران وظیفه مبارزه با این جریان سطحی نگر و سطحی کننده دین را دارند. به ویژه که سازمان سیا اعلام کرده: 40 میلیون دلار برای ترویج خرافات برای مداحان و نویسندگان سودجو اختصاص داده که این مطلب را به صورت کامل منتشر کردیم و در برخی جزوات مربوط به حوزه‌های علمیه منتشر شده و یک جمله‌اش این است که در سال 1383 در کتابی به نام نقشه‌ای برای جدایی مکاتب الهی که منتشر شد گفتگویی دارد با دکتر مایکل برآن معاون سابق سیا؛ او می گوید: یکی دیگراز مواردی که باید روی آن کار می‌کردیم موضوع فرهنگ عاشورا و شهادت طلبی بود که هر ساله شیعیان با برگزاری مراسمی این فرهنگ را زنده نگه می‌دارند. ما تصمیم گرفتیم با حمایت‌های مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزار کنندگان اصلی این مراسم که افرادی سودجو و شهرت طلبند عقاید و بنیان های شیعه و فرهنگ شهادت طلبی را سست و متزلزل کنیم و مسایلی انحرافی در آن به وجود آوریم به گونه‌ای که شیعه یک گروه جاهل و خرافاتی در نظر آید. در مرحله بعد باید مطالب فراوانی علیه مراجع شیعه فراهم شود و به وسیله مداحان و نویسندگان سودجو انتشار دهیم و تا 1389 مرجعیت را که سد راه اصلی اهداف ما می‌باشند تضعیف کرده و آنان را به دست خود شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی نابود کنیم و در نهایت تیر خلاص را به این فرهنگ و مذهب بزنیم.

سوال: نظر امام راجع به خواب دیدن و این که مثلا فلان حافظ قرآن آیه‌ای را درمورد فلان شخص بیان می‌کنند چیست؟ در مورد عکس پیامبر هم که فرمودید توضیح دهید.

درمورد خواب در بحث محکمات که عرض شد فقط خواب‌های قرآنی را ما می‌توانیم بپذیریم و اگر چیز مستندی وجود داشته باشد. بنابراین قضیه خارج می‌شود از بحث و قبول نیست. در خصوص امام؛ ایشان حتی بیداری‌های سست را قبول نمی‌کردند چه برسد به خواب. منطق امام آن قدر بالا بود که حرف‌های سست در بیداری را که زده می‌شد را قبول نمی‌کردند. چه طور می‌شود که امام به مسایلی از قبیل خواب اعتنا داشته باشند.

عکسی که به پیامبر نسبت می‌دهند قدمت آن را نمی‌دانم اما این را می‌دانم برای قبل از دوره‌ایست که امام به میدان مبارزات و کار و زندگی آمدند. این را می‌دانم که امام وقتی این تصویر را دید خیلی خوش شان آمد اما نگفتند که این تصویر حضرت است. با مطالعات و آن چه که در کتب خوانده بودند تصویر را نزدیک می‌دیدند و خوششان می‌آمد اما هیچ وقت نمی‌گفتند که این تصویر پیامبر است.

سوال: در مورد بحث صوفیه اشاره داشتید که صوفیه ادعا می کنند که به حضرت علی اقتدا می کنند در حالی که ما در بین ائمه نظیر امام رضا (ع) و امام موسی کاظم (ع) را نیز داشتیم که نسبتاً متمول بودند و خوب زندگی می کردند. لطفاً در این زمینه توضیح دهید. در زمینه برخی از مطالبی هم که از علما حال حاضر نیز نقل می شود تکلیف ما چیست؟

حضرت علی (ع) مثل صوفی‌ها زندگی نمی‌کرد. با توجه به خانه حضرت علی (ع) نسبت 1350 سال پیش خانه خوبی بوده است.

کرامات علما و دیدن امام توسط کسانی که درمورد برخی از بزرگان اعلام کرده‌اند، من در بحث محکمات و متشابهات عرض کردم لزومی ندارد این ها را رد کنیم اما هیچ کدام را جزو مبانی اعتقادی خود قرار ندهیم. یعنی لازم نیست قبول کنیم. احتیاجی نداریم که این جور چیزها را وسیله برای هدایت مردم قرار دهیم. ما حرف‌هایی که در دین داریم از قرآن و حدیث و زندگی پیامبر و ائمه (ع) همین‌ها کافی است. منطق و استدلال دارند و احتیاجی به این ها نداریم. این ها دین را سطحی می‌کنند. لزومی ندارد بحث و دعوا کنیم که این ها درست است یا نیست. به قول بوعلی می‌خواهد درست باشد می‌خواهد نباشد. ما اعتقادات و زندگی خود را مبتنی بر این ها نکنیم. مبتنی بر درونیات کنیم. نکته بعدی مربوط به دیدن امام زمان توقیعی که برایتان خوانده شد توقیعی است علما آن را رد نکرد‌ه‌‌اند، سند دارد و پس هر کس ادعا کند که امام را دیده‌ام معنی‌اش این است که این توقیع را تکذیب می‌کند. توقیع رسماً از زبان حضرت این است که تا زمان ظهور کسی مرا نمی‌بیند. بنابراین هر کس بگوید دیده‌‌ام دروغ گفته است. نقل هم که می‌کنند از بزرگان ما نمی‌گوییم آن بزرگوار دروغگوست می‌گوییم آن نقل درست نیست. به علاوه این که این گونه مسایل و مسایل عرفانی چیزی است که کسانی که این ها را داشته باشند نمی‌گویند؛ "مهر کردند و دهانش دوختند". یعنی ابرازش به معنای دروغگویی است. کسی که به این مراحل رسیده باشد اهل ابراز و خودنمایی نیست و بیاید خودش را عرضه کند تا طرفش بگوید عجب آدم مهمی هستی که امام را می‌بینی پس خواسته مرا مطرح کن. اگر کسی واقعاً اهل چنین چیزی باشد اهل دکان و دستگاه نیست پس دروغ است. مهمتر از همه چیز جمله حضرت است که کسی او را نمی‌بیند.

این که نه تنها جلوگیری نمی‌شود بلکه خرافات را ترویج می‌کنند مثل رادیو، تلویزیون، به عنوان ترویج دین با برخی برنامه‌هایش دین سطحی را ترویج می‌دهد. نگرانی بیش از آن چیزی است که شما می‌گویید بسیار تلاش لازم است برای این که ما بتوانیم مقابله کنیم. بنده عرض می‌کنم جلوگیری صفر و زیرصفر است ولی در مقابل پخش سطحی نگری و خرافات سریع است تا حالا چند جلسه در مورد خرافات از نظر امام یا ائمه در جهاد دانشگاهی ایجاد شده است؟!! چقدر تبلیغ شده است؟!! در دانشگاه‌ها چند برنامه برگزار شده و یا چند کتاب منتشر شده است. ولی از آن طرف در نمایشگاه کتاب %50 کتاب‌ها کتاب‌های خرافی و سطحی نگری و بی ماخذ بوده است. بسیاری از آدم‌های بزرگ کتاب‌های این چنینی چاپ می‌کنند و حتی برخی مراجع را وارد این مسایل می‌کنند. بنابراین من می‌گویم کاری که الآن صورت می‌گیرد چیزی نیست در برابر کار عظیمی که طرف مقابل می‌کند با بودجه‌ای که دشمن برای این کار قرار داده است.

بنده به عنوان یک روحانی و حتی به عنوان مدرس دانشگاه به بهانه‌های مختلف این بحث‌ها را مطرح می‌کنم. در روزنامه هر وقت اتفاقی بیفتد مقاله می‌نویسم و مقالات را جمع می‌کنم و کتاب می‌کنم ولی یک دست که صدا ندارد. بقیه هم باید کاری کنند. وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات باید این کارها را بکنند که متاسفانه نمی‌کنند.

من قبول ندارم که با این چیزها دین تقویت می‌شود. عده‌ای فکر می‌کنند که دین تقویت می‌شود ولی تضعیف می‌شود.

رفتند پیش آن آقا گفتند که مریدان شما می‌گویند کفش پیش پاهای شما جفت می‌شود. ایشان گفتند این درست نیست. به مریدان گفتند که آقا می‌گوید درست نیست، گفتند نه آقا حالیش نیست.

عده‌ای از توده این جوری دین را بهتر می‌پذیرند و شیرین‌تر است ولی آن ها به سرعت و خیلی زود هم برمی‌گردند. حضرت علی (ع) در نهج‌البلاغه دارند که اگر درختان را با ناز و نوازش رشد دهید و آسیب‌ها را نبینند و باد و باران را نبینند با بادی فوراً می‌شکنند ولی اگر در دامنه کوه در برابر باد و بوران رشد کند توفان آن را از پای درنمی‌آورد. پس اگر شبهات گفته شود با خرافات مبارزه شود مسایل مطرح شود، آدم‌ها با منطق رشد کنند در آن صورت وقتی تبلیغات دشمن بیاید از فکر و عقیده‌شان برنمی‌گردند. کسانی هستند در جامعه که با این خرافات رشد می‌کنند و حتی تا با مارکسیست یا مکاتب غربی حرف می‌زنند در مقابل می‌مانند و راحت جا می‌زنند و خیلی‌ها بی عقیده می‌شوند آن هایی بی عقیده نمی‌شوند که با منطق دین رشد کرده باشند پس خرافات دین را تقویت نمی‌کند و مزه ندارد در دهان شما که تحصیل کرده‌اید.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.