جماران - حریم امام: یکی از منتقدان عرصه سینما با اشاره به فیلم هایی که در ژانر دینی ساخته می شود، گفت: موضوع دینی، فیلم را دینی نمی‌کند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، مسعود فراستی منتقد عرصه سینما در گفت و گو با هفته نامه آستان امام خمینی (س) در پاسخ به اینکه آیا چیزی به نام سینمای اسلامی داریم و اگر داریم نقائصش چیست، تصریح کرد: در این حداقل بیست‌وپنج تا سی سال اخیر که این بحث راه افتاده ما هیچ قدم جدی برنداشته و جلو نرفته‌ایم. نه از نظر علمی و نه به‌خصوص از نظر نظری. همه برداشت دوستان از سینمای دینی و اسلامی این بوده که موضوع اثر دینی و اسلامی باشد. مثلاً یک موضوع راجع به پیامبران. این اثر را به اثری دینی تبدیل می‌کند. به نظر من چنین چیزی اصلاً درست نیست. موضوع دینی اثر را دینی نمی‌کند. این نگاه و فرم دینی است که یک اثر را دینی می‌کند، نه موضوعش. یک موضوع دینی می‌تواند در دستان آدمی که دین مسئله اصلی‌اش نیست یا مدیومش را بلد نیست یا هر دوی این‌هاست، قرار بگیرد تا آن را به اثری غیردینی یا ضددینی تبدیل کند. ما باید در بحث فرم دینی یک جست‌وجوی اساسی کنیم. در این سی سال در زمینه سینما این جست‌وجو انجام نشده و کسی هم به فکرش نیفتاده است. به نظرم اصل بحث این است که ببینیم فرم دینی یک اثر با مضمون دینی، چیست و چگونه است. این فرم از فرم ملی ما رد می‌شود. پس باید دنبال فرم ملی سینمایمان بگردیم. البته تا امروز کاری در این باره نکرده‌ایم که ببینیم این فرم چیست. باید بنشینیم این فرم را از نقاشی‌های قدیمی، موسیقی و ادبیات کلاسیکمان استخراج کنیم. مثل همه جای دنیا که این کار را کرده‌اند. بعد آرام‌آرام به این می‌رسیم که این فرم ملی چطور به فرم دینی تبدیل می‌شود. این یک کار جدی می‌خواهد. با این‌همه همین یک قدم که خدمتتان عرض کردم را هم برنداشته و کاری انجام ندادیم. این اصل بحث است.

در این میان مقصر کیست؟

مقصر قطعاً مسئولین سینمایی و فیلمسازان عزیز ما هستند. مسئولین برای این بحث جدی هیچ کاری نکرده‌اند. فیلمسازها هم در واقع هیچ قدمی برای این بحث برنداشته‌اند. فکر می‌کنم احتیاج به یک تیم داریم. یک تیم از صاحبنظران و متفکران هنری که سرپرستی هم داشته باشند. این‌ها باید یکی دو سال کار خیلی جدی نظری و در هنرهای ایران تحقیق کنند و این فرم را از آنچه عرض کردم در بیاورند. همین‌که این حرف‌ها را بگوییم هیچ فایده‌ای ندارد. باید این تحقیق را انجام دهیم. یک تیم که با موسیقی، ادبیات، نقاشی و شعر آشناست باید از هنر گذشته‌مان فرم ملی سینمایمان را در بیاورند. به نظرم تنها راه حلش این است.

چالشها و موانعی که مانع شما برای تبدیل فرم ملی به فرم دینی میشود، چیست ؟

بهتر است قبل از این‌که به چالش‌ها بپردازم یک مثال برای نگاه حاکم بزنم. الان فیلمی درباره حضرت محمد اکران می‌شود که بسیار هزینه برداشته است. این فیلم از نظر من فیلمی دینی نیست. به نظر من این فیلم به جای این‌که اسلامی باشد، مسیحی است. رنگ، نور، نوع شخصیت‌پردازی، نوع حرکت‌های قاب‌بندی و همه چیزش مسیحی است. نورپاشی‌اش روی آدم‌ها مسیحی-یهودی است. مطلقاً به نظر من اسلامی نیست. این‌ها به شدت فکر می‌کنند اثری دینی است که در آن هرچه بیش‌تر نور پروژکتور روی شخصیت ریخته شود. اما به نظرم این ربطی به دین ندارد. این کار به شدت بحثی جدی را تبدیل به یک بحث پیش‌پاافتاده و عامه‌پسند کرده و در نهایت به نظرم یک اثر غیرمسلمانی است. با این‌که سوژه ما کاملاً مسلمانی است، اثر نیمه‌مسیحی-نیمه‌یهودی است. برای این‌که بتوانیم از شر این تفکر مسیحی غربی خلاص شویم به آن چیزی که خدمتتان عرض کردم احتیاج داریم؛ متفکران هنر دینی-اسلامی ما باید در یک تیم جدی و تحقیقاتی با یک سرپرست کار کنند و گام‌گام به نکات فرم ملی خودمان برسند. مثلاً ببیند در فرم ملی ما تصویر، حرکت یا رنگ چگونه باید باشد. اصلاً رنگ ما چیست. آیا رنگ‌های هنر سنتی ما رنگ زرد مسیحی است؟ خیر، چیز دیگری است. رنگ عرفان ما کاملاً لاجوردی-سبز است. حالا آنچه که می‌شود ترجمه کرد را عرض کردم. در کل این مقدمه بحث است. فکر می‌کنم من بیش از این مقدمه الان نباید گفت. چون ابتدا باید یک جو و فضا راه بیفتد که بدانیم کجاییم. متأسفانه ما بعد از سی و اندی سال هنوز اول راهیم. همچنان هم این اول راه بودن را ادامه خواهیم داد. تا وقتی به این مسئله فکر و رویش کار کنیم. اگر غربی‌ها در این زمینه به چیزی رسیده‌اند برای این بوده که این کار را کرده‌اند. ما همیشه در این سی سال فقط گفته‌ایم فیلم دینی، هنر دینی. به نظر من چنین چیزی یا نداریم یا اگر داریم صرفاً موضوع دینی است. مثلاً در باره حضرت امیر یا حضرت یوسف است. این که نشد. این خلاصه نظر من است.

فیلمهایی مثل حضرت یوسف تا چه حد به این فرهنگ یا آرمانی که در ذهن شماست نزدیک است؟

کاملاً فاصله دارد. مطلقاً نزدیک به این بحث نشده. مطلقاً نزدیک نشده.

یعنی نمیتوانیم آنها را فیلم اسلامی بنامیم؟

ابداً.

چرا؟

برای این‌که هیچ کدام از این نکات را ندارد. هیچ کدام از این نکاتی که عرض کردم در این فیلم‌ها نیست. به شدت سهل‌الوصولند، فاقد فرم و حس دینی‌اند و موضوع را تقلیل می‌دهند به این‌که مخاطب عام داشته باشند. به هیچ وجه حس و «آن» دینی ندارند. چون از فرم گذار نکرده‌اند. بعضی وقت‌ها هم برای این‌که آن‌ها را بازاری‌تر کنند اسلوموشن‌ها و کارهایی کرده‌اند که کاملاً مانند فیلمفارسی قبل از انقلاب است.

میخواهید بگویید همانطور که بعضی وقتها منبر و محراب به سمت عوامگرایی رفت و آسیب دید اگر هنر اسلامی و فیلم اسلامی هم به سمت عوامگرایی برود دچار آفت میشود.

درود بر شما! مثلاً وقتی قرار است صحنه وصل دو پیامبر خدا یعنی صحنه وصل حضرت یوسف با پدر عزیزش که سال‌ها او را ندیده، پرداخته شود نباید صرفاً اسلوموشن کنیم، برای یوسف شال‌گردن بگذاریم و چشم آبی‌اش را به رخ بکشیم. این ابداً حس دینی ایجاد نمی‌کند. این‌که پدرش را گریان و افتاده ببینیم دقیقاً تیپ یک فیلم فارسی است. باید لحظه وصال دو پیامبر خدا را بتوانیم به تصویر بکشیم، نه لحظه وصال اسلوموشنی بسیار مبتذل. باید چیزی بگوییم که حس مخاطب از زمین بالا برود و دینی شود. یک مثال خوب سراغ دارم؛ یک صحنه از فیلم بسیار خوب «بچه‌های آسمان» ساخته آقای مجیدی، خلاف این فیلم بد اخیرش. همان لحظه‌ای که علی و زهرا، دو بچه خانه که یک پسر ده دوازده‌ساله و یک دختر هشت‌ساله هستند، دارند راجع به کفش حرف می‌زنند. زهرا اصرار دارد که «به بابا بگویم کفش من گم شده و بابا بخرد.» علی عرق‌ریزان التماس می‌کند که «زهرا این کار را نکن! بابا پول ندارد.» در بک‌گراند این دیالوگ پدر و مادر خسته و مانده نشسته‌اند. یکی از کار خانه و یکی از کار بیرون. دارند بچه‌ها را می‌بینند. جلوی صحنه هم این بحث دامن و جریان دارد. علی همین‌طور عرق‌کرده از زهرا خواهش می‌کند «نکن!» زهرا نمی‌ایستد. علی مستاصل می‌شود و آرام می‌گوید: «تو را خدا!» این «تو را خدا!» فقط لغت «تو را خدا!» نیست. دوربین این را می‌فهمد. آرام می‌کشد بالا و از بالا نگاه می‌کند. بعد یک موسیقی درست و به اندازه به کمک می‌آید. این صحنه دین را تفسیر می‌کند. علی بعد از این‌که جواب مساعد سکوت زهرا را می‌بیند یک مداد تمیز نتراشیده لای کتابش می‌گذارد. این لحظه از نظر من کاملاً حس دینی دارد. این یک مثال خیلی ساده کوچک. حالا وقتی می‌خواهیم راجع به ائمه یا پیامبران حرف بزنیم به تکنیک و فرم خیلی جدی‌تری نیاز داریم که اصلاً برایش کار نکرده‌ایم. متأسفانه کار نکرده‌ایم.

از نظر شما کلیدواژههای سینمای اسلامی چیست؟

نمی‌توانم کلیدواژه خدمتتان بگویم. ولی می‌توانم بگویم این کارهایی که تا حالا کرده‌ایم را نباید کرد. نباید فکر کنیم می‌توانیم با فیلمبردار درجه یک خارجی، موسیقی، تدوین و اسپشیال‌افکت خارجی فیلم دینی بسازیم. چنین چیزی نیست. از نظر هنری تمام تجربه‌های ما در این زمینه شکست است. باید خودمان را بفهمیم و رشد دهیم و این بحث را درونی کنیم. اول پیرامونش تحقیق و بعد درونی‌اش کنیم. باید برسیم به این‌که چقدر نور می‌خواهیم و اندازه قابمان باید چقدر باشد. باید میزان مکثمان، حرکت دوربینمان، موسیقیمان و همه این‌ها را به شدت فهمیده و درک‌شده کار کنیم. اگر از این گذر نکنیم همین وضعیتی را خواهیم داشت که تا الان داشته‌ایم.

اخیرا فیلمهای ساخت کشور کره در تلویزیون خیلی رونق گرفتهاند. با اینکه ریشه تاریخی ندارد، میبینیم خوب جلوه کردهاند. آیا ما نمونههایی در اسلام نداریم یا کم نمونه داریم که به اینها میپردازیم؟ اگر قرار باشد فرهنگی را از خارج بیاوریم و به فرهنگ خودمان نزدیک کنیم کدام فرهنگ به فرهنگ اسلامی نزدیک است؟

در باره این‌که فرمودید خوب جلوه کرده باید بگویم این جلوه لغت سختی است. به نظرم مخاطب داشته. همچنان‌که بعضی از برنامه‌های بسیار مبتذل ماهواره‌ای شبکه «جم/ GEM» مخاطب دارد. بخواهیم یا نخواهیم دارد. این‌جا ما خوب کار نکرده‌ایم. این‌طور نیست که سطح سلیقه مردم ما این‌قدر نازل است. نازل نیست. ما باید خوراک درست به مردم بدهیم. حال آن‌که خوراک درست نداده‌ایم. لذا داریم این کم‌کاری چنددهه‌ایمان را با حمله به آن‌طرف جبران می‌کنیم. حمله به ماهواره‌ها و برنامه‌های مبتذل باید با کار جدی انجام بگیرد، نه با شعار. باید بنشینیم کار کنیم و در مقابل یک سریال پرفروش پرمخاطب آن‌طرف، یک سریال جذاب ملی با حس‌وحال خودمان بسازیم. نه از این سریال‌های بدی که تلویزیون می‌سازد. آن هم فقط برای این‌که ساعتش را پر کند. هیچ گروه تحقیقی هم پشت این کارها نیست. باید به خودمان برسیم نه این‌که کره‌ای‌ها را نشان دهیم. البته به نظر من آن کارها هم از نظر هنری به شدت عقب و نازل است. اما چه چیزی مردم را جذب می‌کند؟ قصه‌گویی‌هایی پیچ‌درپیچ و طولانی این سریال‌ها. ما در قصه‌گویی هم ضعیفیم. ملتی به این بزرگی و با این پشتوانه و قصه‌گویی، چرا به این مرحله رسیده که در سریال‌ها و فیلم‌هایش یک قصه دوخطی جدی ندارد. مشکل از کجاست؟ مشکل از جدایی هنرمندان و مسئولین فرهنگی ما از مردم است. مشکل از تحقیق‌نکردن و رشددادن بی‌سوادی و تسلیم‌شدن در برابر آن است. این مشکلاتی است که ما داریم.

بعضی از فیلمسازان عرصه اسلامی مثل آقای سلحشور عمده مشکل را در نبودن بودجه و پول میدانند.

این اشتباه است. واقعاً این اشتباه است.

ایشان قسم میخورد میگوید والله اگر پول در اختیار من بدهند سینمایی اسلامی میسازم که بینظیر باشد.

من می‌توانم همین‌جا خدمتتان عرض کنم والله اگر پول به این دوستان بدهند بدتر از این‌که هست خراب می‌کنند و پول را حیف‌ومیل می‌کنند. این فیلمی که الان روی پرده‌ها است و چهار سال برایش زحمت کشیده شده و چندده یا چندصدمیلیارد برایش خرج شده، از نظر من هیچ ارزش هنری و دینی ندارد. حال آن‌که پول بوده. هیچ مضایقه‌ای هم در کار نبوده. بروید تحقیق کنید ببینید برای این فیلم چقدر خرج شده. همه هم به آن کمک کردند. سال‌ها هم طول کشیده و تبلیغات گسترده داشته. ولی هیچ که هیچ. این فقط یک نمونه است.

گفتید باید در جهت یافتن فرم ملی و تبدیلش به فرم دینی جستوجو کنیم. این کار باید از کجا شروع شود؟ آیا ما دانشگاه هنر اسلامی داریم؟

دانشگاه داریم. هم در قم هم در جاهای دیگر دوستانی هستند و دارند کار می‌کنند. اما باید یک سرپرستی جدی تحقیقات هنری در این مراکز راه بیندازیم. یعنی اول باید نیازش را حس کنیم بعد این را راه بیندازیم. به نظرم هم در قم می‌شود این کار را کرد هم در تهران. در هر دو جا امکانات و کتاب هست و می‌شود تیم را تشکیل داد. باید ابتدا این نیاز را حس کنیم بعد سراغ سازمان‌دهی‌اش برویم.

چالشها و موانعی که این کار با آن مواجه است، چیست؟

فکر می‌کنم این را باید در عمل دید. می‌شود این ادعاها را کرد که همه‌شان مانع کارند. اما من فکر می‌کنم موانع جدی نیست. مانع جدی، نرسیدن به بحث است. این است اصل قضیه. وقتی به بحث رسیدیم و نیازش را احساس کردیم آن وقت می‌شود گامی معین برداشت. در راه‌رفتن هم می‌شود گفت موانع چیست. به نظرم از الان نباید سراغ بحث موانع رفت. دوستان می‌گویند تنها مانعشان پول است. آن هم که می‌گویم خرج شده و حاصلی نداشته. پس این مانع نیست. مثلاً رستاخیز مشکل تحقیقات دارد، بیش از این‌که مشکلات دیگری داشته باشد. پول هم داشته‌اند. یکی از مشکل‌هایشان هم این بحث بوده که چقدر می‌شود چهره معصومین را نشان داد. حتی حضرت ابوالفضل. حضرت ابوالفضل که جزء معصومین نیست. جزء بزرگوارانی در رکاب امام است. ولی آیا می‌شود چهره‌اش را نشان داد یا نه؟ این هم جزء بحث‌هایی است که باید کرد. بعضی از مراجع عالیقدر می‌گویند می‌شود بعضی‌ها می‌گویند نمی‌شود. این‌که مسئله را پاک کنیم و یک نور پروژکتور بر صورت هنرپیشه بیندازیم و فکر کنیم مشکل حل شده، رفتار بسیار ساده و عقبی است. این‌ها هم از آن بحث‌هایی است که باید مطرح کرد.

به نظر شما این بحث باید در حوزه حل شود یا در متن بزرگان سینما؟

قطعاً اول در حوزه.

نظر شما در این باره چیست؟

من الان نمی‌توانم نظر صریح بدهم. نمی‌دانم. اگر این را هم بپذیرم که به دلایلی نباید چهره معصومین را نشان دهیم، در باره حضرت ابوالفضل آن دلایل را نمی‌بینم.

این هم میتواند یک مانع برای تحقق فرهنگ فیلمسازی اسلامی باشد؟

بله. ولی وقتی وارد بحثش شویم مانعی نیست که لاینحل بماند. ما وارد این بحث نشده و به آن نپرداخته‌ایم.

اگر در فضای فیلمسازی اسلامی به حضرتعالی اختیار تام بهت بدهند چه کار میکنید؟ آرزو و ایدهتان چیست؟ از کجا شروع میکنید؟

این از آن سؤال‌هاست که نمی‌توانم الان پاسخش را بگویم. اجازه دهید اول این بحث نیاز راه بیفتد تا دفعه بعد در خدمتتان باشم و بگویم چه چیزی به نظرم می‌آید. به نظرم تا این‌جا برای آغاز بحث خوب است.

برای اینکه این حس نیاز به وجود بیاید چه پیشنهادی برای بزرگان، اساتید، صاحبنظران و بزرگانی که این مصاحبه را میخوانند دارید؟ حوزهها و بزرگان کشور چقدر میتوانند در ایجاد این حس نیاز تأثیرگذار باشند؟

به نظرم می‌شود با دعوت از صاحبنظران این بحث همایش‌هایی چندین‌روزه راه انداخت و در قدم اول صورت مسئله را مطرح و باز کرد. این اولین قدم است. چون من فکر می‌کنم هنوز در بحث فرم و محتوا دارای اشکالات خیلی جدی هستیم. این است که باید از اولین قدم وارد بحث شویم.

پس ما در حوزه فیلمسازی اسلامی مشکل بودجه و امکانات نداریم، بلکه مشکل خود ما هستیم .

دقیقاً.

این را بیشتر توضیح بدهید؟

نه، اجازه دهید بحث در همین حد بماند. سپس در گام بعدی که این بحث پیش بزرگواران رفت و برگشت و نظرشان آمد وارد بحث قدم بعدی شویم که ببینیم می‌توانیم این بحث‌ها را به نیروی حرکتی تبدیل کنیم یا نه.

بعضی کارگردانان سرشناس معتقدند یکی از عواملی که نمیگذارد سینمای ما اسلامی شود وجود صهیونیستها و بهائیها در صداوسیما و حوزه هنر است.

نه، این تئوری توطئه، بی‌سوادی و کم‌کاری انسان را پوشش می‌دهد.

شما این را قبول ندارید؟

نه، به هیچ وجه. وقتی قدرت این‌طرف باشد و سواد این‌طرف، دیگر این توطئه‌هایی که می‌خواهیم پشتش پنهان شویم می‌ریزد. چون در واقع داریم ضعف خودمان را اعلام می‌کنیم.

تعریف شما از سینمای اسلامی چیست ؟

همان جمله اول که گفتم؛ باید به فرم اسلامی دینیمان و فرم ملی‌مان برسیم. تا وقتی به این‌ها نرسیده‌ایم موضوع هیچ کاری نمی‌کند.

بعضیها میگویند سینما و فیلم اسلامی یعنی موضوع، آیه و روایت باشد.

ابداً چنین چیزی نیست. هر موضوعی را با نگاه و فرم ملی و دینی می‌شود به یک اثر باحس دینی تبدیل کرد. وقتی فرم نباشد احادیث و قصه‌های قرآنی همه این‌ها هیچ چیزی نمی‌گوید. حس هم نمی‌دهد. ان‌شاءالله در قدم بعدی بتوانم یک خرده چیز بیش‌تری بگویم.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.