پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفتگو با روزنامه نگاران و سردبیران وقت روزنامه های کیهان و اطلاعات دی و بهمن 1357 بررسی شد

"تیتر های انقلاب " چگونه زده شد ؟

در گفتگو ها و خاطرات شفاهی روزنامه نگاران قدیمی چون غلامحسین صالحیار ، سید فرید قاسمی ، مینو بدیعی ، بیژن نفیسی ، فرقانی تیتر های انقلاب بررسی شد

پنجشنبه 12 بهمن 1357: «امام آمد» در صفحه اول روزنامه اطلاعات نقش می‌بندد. طول جمعیتی که برای استقبال امام به خیابان تهران آمده‌اند، بنا بر گزارش روزنامه کیهان به 33 کیلومتر می‌رسد تا «بزرگ‌ترین استقبال تاریخ »رقم بخورد. در صفحه اول روزنامه‌های دیروز نقشه مسیر حرکت امام از فرودگاه تا بهشت زهرا نقش بسته است، مردم می‌دانند که امام از فرودگاه به میدان آزادی می‌آید و بعد راهی بهشت زهرا می‌شود تا یکی از تاریخی‌ترین سخنرانی‌هایش را در قطعه 17 بهشت زهرا (محل دفن شهدای انقلاب)‌ ایراد کند. او پس از 17 سال به کشور بازگشته است. تلویزیون پخش مستقیم ورود امام به ایران را آغاز می‌کند، اما ناگهان برنامه قطع می‌شود. این اتفاق مردم شهرهای مختلف ایران را ناراحت می‌کند، طبق گزارش کیهان در شهرها مردم تلویزیون‌ها را می‌شکنند و به خیابان‌ها می‌ریزند. بختیار بلافاصله مصاحبه می‌کند تا به مردم بگوید قطع پخش برنامه ورود امام از تلویزیون به دستور او صورت نگرفته است. در تحریریه های روزنامه های بهمن 1357، همچون همه جا تب و تاب خاصی وجود دارد ؛ عاشقان امام آماده اند تا آنان نیز در روزنامه ها نقش خود را ایفا کنند .آن روزها در تحریریه های مطبوعات چه خبر بوده است؟باهم این گزارش را بخوانیم :
***
تیتر «شاه رفت »یکی از ماندگارترین تییتر های انقلاب 1357 است که در 22 دی ماه در صفحه نخست روزنامه اطلاعات نقش می بندد .
مرحوم غلامحسین صالحیار سردبیر وقت روزنامه اطلاعات در خاطرات شفاهی خود که سید فرید قاسمی آنرا نقل می کند ، می گوید :چون رفتن شاه قطعی است و توانسته ایم تاریخ و حتی ساعت پرواز را هم به دست بیاوریم باید پیش بینی کارها را بکنم.می دانم در ساعتی که پرواز انجام می شود،رساندن عکس به روزنامه وانعکاس جزئیات چگونگی انجام این حادثه مهم مقدور نیست. از این رو از فرصتی که پیش آمد استفاده کردم و عباس مژده بخش رئیس شعبه صفحه بندی و مسوول آرایش صحفه اول روزنامه را به کنج خلوت می کشم و با او به صحبت می نشینم.از مدتی قبل مساله تیر اول روزنامه در روز رفتن شاه فکر مرا به خود مشغول کرده است.
همان دو کلمه را روی یک تکه کاغذ کوچک نوشتم و دادم دست مسوول فنی و پرسیدم: می توانی این دوکلمه را با دستگاه «آگران»طوری بزرگ کنی که تمام عرض بالای صفحه اول را بپوشاند؟یکه خوردو گفت مگر تمام شد؟گفتم:می شود اما فعلا فقط بین من و تو باشد. می خواهم کارمان را جلو بیاندازیم.
ضمنا هم خودت در آرشیو بگرد و یک عکس از شاه و فرح با لباس زمستانی در فرودگاه مهر آباد پیدا کن را پشت به دور بین درحال نزدیک شدن به هواپیما نشان دهد طوری باشد که دارند می روند. دور می شوند.آن را هم سه ستونی بساز فیل تیتر و گراور را هم،بعد از که به من نشان دادی،بگذار در کشویت ودرش را هم فقل کن.فکر نمی کنم زیاد در کشور بماند.
به عباس مژده بخش اطمینان صد درصد داشتم.هنوز دو ساعت نگذشته بود که این بار اومرا به همان کنج خلوت کشاند و نمونه کار را نشان داد.درست همان چیزی بود که خواسته بودم. خندیدم و از هم جدا شدیم...
26 دیماه از همان اولین ساعات صبح،خبرهای رسیده از دربار نخست وزیری،فرودگاهمهر آبد و منابع دیگر نشان می دهد که امروزخروج شاه قطعی است. مهم ترین قسمت تدارک کار امروز قبلا دیده شده و فقط مسائلی نظیر استقرار خبرنگار و عکاس در فرودگاه و نظایر آن باقی مانده است. .....ناگهان صدای رئیس دفترم بلند شد که گوشی دیگری را به دستم داد و گفت: فرودگاه صدای خبرنگار مستقر در فرودگاه را شنیدم و کلماتش را به این شرح یادداشت کردم.
هواپیمای بوئین 727 شهباز حامل شاه و فرح سر ساعت 30/12 از زمین بلند شد و من الان دارم با چشم مسیر اوج گرفتن آن را در اسمان دنبال می کنم. گوشی را گذاشتم و عین جمله ای را که یادداشت کرده بودم درگوشی تلفنی که به دانشجویان ایرانی وصل بود با صدای بلند برای آنها و همچنین جماعتی که دور میزم و در سالن تحریریه اجتماع کرده بودند،قرائت کردم. صدای نماینده دانشجویان خطاب به دوستانش با فریاد بلند شد : بچه ها خبر رسمی شاه رفت. غریو شادمانی را از یک سو به وسیله خط تلفنی از هزاران کیلومتر دورتر در لس آنجلس می شنیدم،و از سوی دیگر از اجتماعی که در سالن تحریریه و بخصوص کنار میز من حلقه زده بود. در این میان قیافه مژده بخش جلب نظر می کرد که از پشت حلقه جمعیت با حرکات دست و سرو گردن میخواست مرا متوجه خود کند. وقتی دیدم چشمم به او افتادهاست فریاد زد:برم؟!جواب دادم :بروکار اصلی اش را در صفحه اول،برای نخستین بار دو روز زودتر انجام داده بود.

***

بیژن نفیسی روزنامه نگار باسابقه روز نامه اطلاعات از تیتر «شاه رفت » در گفتگویی که پیش از این بیشتر می گوید : «آن زمان 32 ساله بودم. در اطلاعات سابقه نداشت. همیشه برای دبیری سرویس باید سن، به بالای 50 سال رسیده باشد تا آن پختگی وجود داشته باشد. برای اولین بار بود که دبیر سرویس در مرز 30 سال بود.»
عضو شورای سردبیری روزنامه اطلاعات درباره‌ی به یاد ماندنی‌ترین تیترهایی که اطلاعات در آن زمان کار کرد، می‌گوید: «شاید اولین تیتری که در دوران انقلاب زده شد، تیتر رفتن شاه از ایران بود زیرا مدت‌ها بود صحبت بود که شاه می‌خواهد از ایران برود و این اتفاق پیروزی بسیار مهمی برای انقلاب بود. اگر شاه از ایران خارج می‌شد، نشان می‌داد که فشار در حدی بوده است که او راضی به ترک تهران ‌شده است.»
وی درخصوص تیتر"شاه رفت" بیان می‌کند: «روزنامه اطلاعات که پیش‌بینی می‌کرد شاه در آستانه رفتن از ایران است، سعی می‌کرد از طریق خبرنگاری که در فرودگاه مهرآباد داشت، در جریان باشد که شاه چه موقع می‌رود. زمان دقیق این اقدام را اعلام نمی‌کردند زیرا ممکن بود انقلاب ابعاد تازه‌ای پیدا کند اما زمزمه‌هایی بود که شاه می‌خواهد برود.»
نفیسی ادامه می‌دهد: «آن زمان آقای صالحیار سردبیر وقت به کمک کادر فنی روزنامه اطلاعات این تیتر را ساختند؛ «شاه رفت». این تیتر با آن بزرگی که به چاپ رسید در حروف معمول سربی وجود نداشت یعنی از نظر ضخامت و طول و عرض چنین حروفی اصلا وجود نداشت. این جا بزرگ‌ترین حروف سربی چاپ شده بود و بعد در بخش لیتوگرافی از آن چندین بار عکس گرفته بودند و آن را به حدی بزرگ کرده بودند که طول آن ده ستون روزنامه را بگیرد و عرضش هم چند سانتیمتری بزرگ شود که کاملا بالای صفحه اول را می‌گرفت و توی چشم می‌خورد.»
وی ادامه می‌دهد: ‌«این تیتر پیش از رفتن شاه آماده شده بود. عکسی که آن روز در صفحه‌ی اول چاپ شد عکس آرشیوی از یکی از سفرهای شاه است که دارد با هواپیما می‌رود و خداحافظی می‌کند. این کار به این دلیل بود که اگر می‌خواستیم روزنامه به موقع چاپ شود، نمی‌توانستیم منتظر شویم که موقع رفتن شاه عکسی هم از فرودگاه مهرآباد بگیرند و بیاورند. در چاپ‌های بعد عکس‌هایی از این اتفاق چاپ شد، اما عکسی که آن روز با تیتر«شاه رفت» چاپ شد، عکس آرشیوی بود که نشان می‌داد او بالای پلکان هواپیماست و دارد می‌رود و چون زمستان بود سعی کردیم عکسی با لباس تیره و پالتو باشد. به هر حال همه سفرها به همین شکل است. پس چندان تفاوتی نمی‌کرد اگر می‌خواستیم عکس تازه‌ای هم بگیریم.»
این مدرس ارتباطات درباره تیتر "امــام آمد" که هنگام ورود امام خمینی (ره) به ایران زده شد، نیز بیان می‌کند: «پس از خروج شاه بحث بر سر این بود که زمینه دارد برای ورود رهبر انقلاب به ایران آماده می‌شود، در نتیجه تیتری با همان خصوصیات تحت عنوان «امام آمد» تهیه شد که مکمل تیتر قبلی با همان خصوصیات باشد، دو کلمه‌ای، با حداکثر معنی و مفهوم و دارای فعل باشد.»
نفیسی درخصوص دلیل اینکه هر دو روزنامه مهم آن زمان یعنی اطلاعات و کیهان در خصوص این دو تیتر مشابه هم عمل کردند، می‌گوید: «تا جایی که من اطلاع دارم تیتر شاه رفت را اول اطلاعات زد و کیهان به مجرد اینکه خبردار شد که شاه رفته است، در حقیقت تجدید چاپ کرد و آن هم تیترش را به شاه رفت تغییر داد و هنگام توزیع، هر دو روزنامه با هم توزیع شدند. اما اطلاعات روی تیتر شاه رفت از هفت هشت روز قبل کار می‌کرد.»
وی درباره‌ی ایده اصلی این تیتر، عنوان می‌کند: «ایده اصلی شاه رفت یک چیز مشترکی بود. خبر رفتن را عده‌ای داده بودند. منتها سردبیر این فکر را کرده بود که شاه رفت را به طرز برجسته و خوبی انجام دهد. بخش فنی در اینجا به کمک آمده بود. در حقیقت اینها توانسته بودند این حروف را بسازند و می‌شود گفت یک نوع همکاری بود. اما ایده‌ی اصلی و هماهنگ‌کننده‌ی اصلی برای این کار سردبیر وقت بود.»
تیتر «رژیم متلاشی شد» از تیترهای مهم دوران انقلاب است
عضو شورای سردبیری روزنامه اطلاعات در پایان می‌گوید: «تیترهای مهم دوران انقلاب به جز تیترهای «شاه رفت» و «امام آمد»، تیتر «رژیم متلاشی شد» بود که سقوط رژیم سلطنتی در ایران را در تاریخ 22 بهمن با تیتر درشت نشان می‌داد. آن زمانی بود که تمام دژهای حکومتی فرو ریخته بود و برای روزنامه مسجل شد که دوران سلطنت به پایان رسیده است.»

***
مینو بدیعی، روزنامه نگار پرسابقه ایران، در سال 1354 از دانشگاه در رشته روزنامه نگاری فارغ التحصیل شد.از 50 تا 54 در کیهان کارآموزی کرد، و پس از دو سال خدمت به عنوان سپاهی دانش، به کیهان بازگشت و تا سال 1378 در آن جا ماند.
مینو بدیعی . او می گوید : فکر می کنم پرتیراژترین روز ما همان 21 و 22 بهمن 1357 بود که مردم به صورت مسلحانه پایگاه های نظامی رژیم را تسخیر کردند و در نهایت با تسخیر رادیو و تلویزیون اعلام کردند که: "شنوندگان عزیز، دقت فرمایید، این صدای مردم ایران است..." یکی دیگر از روزهای پرتیراژ، فردای روز جمعه سیاه یعنی 17 شهریور 1357 بود که اخبار مربوط به کشته شدن تظاهرکنندگان میدان ژاله با عکس های تاریخی انعکاس پیدا کرده بود.

از مینو بدیعی هم درباره دو تیتر" شاه رفت " و "امام آمد " هم پرسیدیم :تیتر "شاه رفت" با مشورت شادروان رحمان هاتفی و شادروان غلامحسین صالحیار در کیهان چاپ شد. آن روز آقای هوشنگ اسدی که معاون سردبیر بود، با شوق فراوان آمد و براساس حروف چینی قدیمی، گفت تیتر امروز ما " 84 سیاه" و دو کلمه ای است: "شاه رفت".این تیتر چنان تأثیری داشت که وقتی برای تهیه گزارش رفتیم دیدیم که مردم این تیتر را بالای سرشان گرفته اند. عده زیادی هم به شوخی می نوشتند "شاه در رفت".این تیتر یکی از تیترهای تاریخی دوران معاصر است که رحمان هاتفی و شادروان صالحیار در آن نقش داشتند. "امام آمد" را روزنامه کیهان نزد، تیتر روزنامه اطلاعات بود. تیتر کیهان ژورنالیستی تر بود. مثلا فردا فلان ساعت دیدار با امام در تهران. یکی دیگر از تیترهای مهم آن روزها تیتر صحبت های امام در بهشت زهرا بود که کیهان این جمله را از آن درآورده بود: "من توی دهن این دولت می زنم".

***
«من توی دهن این دولت می زنم» تیتری است روزنامه کیهان روز 13 بهمن ماه در صفحه اول خود ثبت می کند .دباره تیتر «من توی دهن این دولت می زنم«. رفتیم سراغ استاد مهدی فرقانی . او در 12 بهمن سرپرست گروه خبری کیهان در بهشت زهرا بوده است .عضو قدیمی تحریریه روزنامه کیهان از تهیه گزارش برای روزنامه در روز 12بهمن ورود امام خمینی‌(ره) به کشور و انعکاس سخنرانی تاریخی ایشان با تیتر «امام: توی دهن این دولت می‌زنم» می‌گوید.او در متنی مکتوب در خاطرات خود نوشته است : 12 بهمن 57 که روز ورود امام به تهران بعد از 15 سال تبعید بود، من مسئول تیم خبری مستقر در بهشت‌ زهرا بودم و باید اخبار و گزارش‌ها را اعم از گزارش‌های حضور مردم و شور و شوقی که وجود داشت و جمعی که از سراسر کشور آمده بودند و حضور امام و سخنرانی تاریخی ایشان را پوشش می‌دادم.
از صبح خیلی زود به اتفاق یک خبرنگار و دو عکاس دیگر عازم بهشت زهرا شدیم، جمعیت واقعاً بی‌شماری در بهشت زهرا جمع بودند به خصوص در محوطه و‌ قطعه 17 که مربوط به شهدای سال 57 بود.جمعیت به حدی فشرده بود که امکان هیچ‌گونه جابه جایی و حرکت در محوطه بهشت زهرا وجود نداشت. هر لحظه اخبار ضد و نقیض می‌رسید و همه در انتظار حادثه‌ای بزرگ بودند هیچ‌ کس نمی‌دانست بالاخره سرنوشت آن روز به کجا ختم می‌شود.
سرانجام حوالی ظهر ماشین بلیزر حامل امام به بهشت زهرا رسید و در هیاهوی جمعیت فقط توانست چند متر به جلو حرکت کند و بعد از آن به دلیل فشردگی جمعیت دیگر امکان حرکت نداشت به همین دلیل هلی‌کوپتری که از قبل پیش‌بینی شده بود آماده شد تا امام را منتقل کند و به دلیل تراکم جمعیت امام چند متر فاصله تا قطعه 17 را به وسیله هلی‌کوپتر‌ طی کردند.امام پس از استقرار در قطعه 17 شروع به سخنرانی کردند و من ناگزیر بودم به حالت ایستاده تمام سخنرانی را یادداشت کنم برای این‌که فرصت ضبط و پیاده کردن نوار را نداشتم؛ مردم در پشت و رو کردن و ورق زدن کاغذها به من کمک می‌کردند و صفحات را آماده به دست من می‌دادند و من به سرعت یادداشت می‌کردم.بعد از پایان سخنرانی بلافاصله از طریق خط تلفن گزارش مراسم و سخنرانی را از بهشت زهرا به تحریریه کیهان فرستادم به این ترتیب چاپ سوم روزنامه در‌ 12 بهمن 57 با این تیتر منتشر شد «امام: توی دهن این دولت می‌زنم».غروب بود که ما توانستیم با توجه به تراکم جمعیت به روزنامه برگردیم و وقتی که چاپ سوم روزنامه و آن تیتر را دیدیم خستگی از تن ما و اعضای تحریریه بیرون آمد.آن سخنرانی و تیتر منتشر شده نقش مهمی در پیشبرد نهضت انقلاب داشت.


انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.