پدری که چشمانش آینه تمام دلبری‌هایم و هر چین چهره، یادآور هزار پیچ و خم مسیر زندگی اش که مرا در آن مردانه به دوش کشید.

من یک دخترم ، نفس هایم با کندی نبض حیات پدرم به شماره می‌افتد و قلبم در سینه با شادی‌اش عاشقانه به رقص می آید.

من یک خواهرم، برای برادری که لحظه هایم پر است از خلوت نبودنش، در آن هنگام که باید باشد و نیست و با تمام وجود بودم برایش وقتی که دیگری نبود.

من یک همسرم،برای مردی که در وجودش معنا می‌کنم محبت را، گذشت را و عاشقانه میسازم سرنوشتش را و شانه هایم میشود تکیه گاه خستگی هایش. چرا که آموخته ام رنج هایش، به جان ، خریدنی است.

من یک مادرم،برای فرزندی که گلبرگ های وجودم را در مسیر تندباد مشقات زندگی، یک به یک به پایش می ریزم تا مبادا سیلی خورد از این طوفان.رنگ می بازم تا او خوش آب و رنگ بماند، می روم تا او باشد.

آری من یک زنم...

در چشم بعضی نابخردان، ضعیفه ام!

پاسخ ابلهان خاموشی است، چرا که خالقم می داند من از هر مردی، جوانمردترم.

دکتر "مریم دهقان" 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.