'اشرف کشانی' که پس از ازدواج با 'افشین ذورقی بحری' دل از خانه و خانواده در تهران کَند و ساکن گرگان شد، این روزها تسکینی جز چند عکس قاب گرفته از همسر، تربیت 3 پسر و البته خالی کردن دل تنگی ها بر سر مزار شهیدش ندارد.
افزون بر یکسال از شهادت همسر جوانش گذشته ،اما به سختی می توان نشانه های ناراحتی را در چهره این بانوی مقاوم و صبور پیدا کرد.
دو پسر اولش لذت پدر داشتن و دیدن پدر عزیز خود را چشیدند و چند سال با او همراه بودند، اما وقتی حرف از پسر سوم می شود، صدای ناله مادر چهارستون خانه را می لرزاند، وقتی می گوید محسن بعد از شهادت پدر به دنیا آمده و همراه لحظه های دلتنگی او ماکت چوبی از پدر است.
'افشین ذورقی بحری' جوان گرگانی بود که با اصرار فراوان به مسوولان ذیربط ،بالاخره آنها را راضی کرد تا او را به سوریه و جنگ با داعش و تکفیری ها بفرستند.
همسر این شهید گفت: در ابتدا راضی به حضور او در سوریه نبودم، می دانستم انتهای این مسیر چیزی جز شهادت نیست، فرزندانم خردسال و کوچک هستند و وجود پدر بالای سر آنها برایم از هر چیزی مهم تر بود.
اشرف کشانی ادامه داد: افشین علاقه فراوانی به سوریه و تحولات این کشور داشت و همه اخبار مرتبط با آن را دنبال می کرد، دفاع از حریم اهل بیت (ع)، او را عاشقی دلباخته جدال با تکفیری ها کرده بود، دو سال قبل از اعزام اولش به سوریه تقاضای پیوستن به جمع مدافعین حرم را تحویل مسوولان داد، اما این موضوع را از ما پنهان کرد.
مدتی که گذشت دوباره تقاضایش را تکرار کرد و این بار ما را در جریان گذاشت که با مخالفت روبرو شد، می دانستم رفتن به سوریه بازگشتی ندارد، نمی خواستم در شهر غریب مسوولیت تربیت پسرانم را به تنهایی برعهده بگیرم.
ابتدا با نظرم موافقت کرد و پذیرفت، اما گفت یک شرط دارد که اگر قبول کنی دیگر دور سوریه و مدافع حرم شدن را خط می کشم.
همسر شهید ذورقی افزود: لحظه عجیبی بود، سنگینی سکوت آن لحظات را هنوز حس می کنم، شهید با چشمان اشک آلود گفت 'نمی روم اما اگر روز قیامت حضرت زینب (س) پرسید چرا برای دفاع از حرم من پیشقدم نشدی، تو باید جواب ایشان را بدهی'.
حرفش تمام شد از اتاق بیرون رفت و مرا با دنیایی از سوالات تنها گذاشت، پاسخی برای استدلالش نداشتم به اتاقش رفتم و ساک مخصوص سفر را برایش آماده کردم، دیگر تصمیمم را گرفته بودم و افشین را به خدا و حضرت زینب سپردم.
او گفت: آخرین حضور افشین در ایران دی ماه سال 94 بود و پس از آن رهسپار سوریه شد، روزی که خبر شهادت همسرم را به ما دادند ، قرار شد به منزل پدر همسرم بروم و در مصاحبه ای حس و حالم پس از شهادت را بگویم.
لحظه های عجیبی بود هر ثانیه بدون افشین برایم به اندازه یک سال طولانی بود اما نمی خواستم دشمن با حرف هایم شاد شود.
اشرف کشانی اظهار داشت: در همان مصاحبه گفتم 3 پسر دارم که همه آنها را فدای حضرت زینب می کنم، شاید باور نکنید اما من و پسرانم در آن روزها حتی یک قطره اشک نریختیم.
به فرزندانم گفتم که در خانه و خلوت خودتان هر چه می خواهید گریه کنید اما نگذارید دشمنان با اشک های شما شاد شوند و احساس قدرت کنند.
همسر شهید ذورقی بجری افزود که آن روزها گریه نکردیم و حرف زیادی شنیدیم، اما نگذاشتیم دشمن حتی برای یک لحظه از مصیبتی که بر ما آمده شاد شود و خوشحالی کند.
'خانواده شهدای مدافع حرم پول زیادی'، این حرف را برخی ها در کوچه و خیابان می زنند، همسر شهید ذورقی گفت: شاید باور نکنید اما این طعنه ها برای ما از شنیدن خبر شهادت همسرم سخت تر و عذاب آورتر است، به کسانی که این حرف ها را به من می گویند گفته ام چقدر پول می گیرید تا اجازه دهید یک خار کوچک در پای عزیزترین عضو خانواده تان برود ؟
خانم کشانی اظهار داشت: پسر بزرگم در رشته تجربی درس می خواند اما آنقدر او را مورد هدف این حرف ها قرار دادند که با وجود معدل بالا و علاقه ای که به رشته پزشکی داشت ترجیح داد دور این رشته را خط بکشد و به دانشکده افسری برود،او گفت که 'نمی خواهد برخی بگویند با سهمیه پدرش پزشک شده است'.
وی اضافه کرد: در دوری از خانواده پدری به عشق شوهر شهید و فرزندان به یادگار مانده اش غم غربت را تحمل می کنم، اما انتظار ندارم با این حرف ها و رفتارها عشق خالص و پاک شهیدم زیر سوال برود و مورد خدشه قرار بگیرد.
خانم کشانی ادامه داد: شوهر جوانم تقدیم دفاع از حرم حضرت زینب شد تا جوانان ایران بدون مشکل و ترس از وجود داعش زندگی کنند. یکی از خواسته های همسرم و دیگر شهدا حفظ حجاب و رعایت این وظیفه شرعی در جامعه است، اما متاسفانه برخی ها بی توجه به این قانون هستند.
گفتگوی ما با همسر شهید ذورقی بحری با هفدهمین سالروز ازدواج آنها تلاقی پیدا کرد، گفتگوی 2 ساعته با اشرف کشانی در هوای گرم یک روز تابستانی به پایان رسید، اما هنوز ناگفته هایی مانده که در وسعت زمان، اندیشه ها و قلم ما نمیگنجد.
شهید افشین ذورقی بحری اردیبهشت سال 95 در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب (س) به شهادت رسید. روح و یادش شاد.
3091/1648
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.