به گزارش ایرنا،  بانویی با نشاط و سرزنده ای که بدو ورودش به اتاق با سلام و احوال پرسی توجه همه را به خود جلب کرد، وی خود را بانوی نخست اهدای خون در جهان معرفی کرد و من تازه متوجه شدم او ماندانا حجاریان است زنی که دورادور می شناختمش اما از حضور دوباره اش در کرمان بی اطلاع بودم.  

تمام افرادی که در اتاق جلسه بودند سکوت اختیار کرده بودند و به صحبت های ماندانا حجاریان در پاسخ به سئوال یکی از حضار در مورد اهدا خون آنهم با این آمار بالا گوش می دادند و ماندانا از سهل بودن نیکی کردن به دیگران با اهدای خون یا حتی راههای دیگر سخن می گفت.

ماندانا حجاریان متولد ۲۸ تیر ۱۳۳۹ مسجد سلیمان خوزستان است وی مدرک کارشناسی الهیات دارد و حالا فعالیت های بشردوستانه،  انسانی و اجتماعی اش او را صاحب ۲ مدال طلا کرده است.

از ماندانا خواستم فردا او را در منزلش ملاقات کنم و وی با روی خوش پذیرفت، فردا عصر آن روز به اتفاق یکی از دوستانم که او نیز در فعالیت های بشر دوستانه ید طولایی دارد به سمت خانه ماندانا حرکت کردیم بدو ورود به کوچه، مادر خون ایران را دیدم که مقابل در خانه به انتظار ما ایستاده است.

به سمتش رفتیم و او ما را با خوشرویی دعوت به منزل کرد.  

ماندانا بدو ورود ما به منزلش لوح های تقدیرش، تابلوهای نقاشی و مدارکش را که هر کدام یک دنیا ارزش داشت به ما نشان داد لوح و تابلوهایی که هر کدام در یکی از اتاق هایش دسته دسته روی هم خاک می خوردند.

بدتر از آن تابلوهای نقاشی خودش و تابلو و دست نوشته های خط همسرش روی هم در انباری زیر شیروانی خانه اش روی هم مانده بودند.

دلم به حال ماندانا و همسرش که نه به حال خودمان و فرهنگمان سوخت، دلم سوخت که امثال ماندانا زیادند، هنرمندانی که جایی برای عرضه هنری شان ندارند و متاسفانه به چشم مسئولان هم نمی آیند.

حالا ماندانا با من و دوستم بیش از لحظه ورود صمیمی شده است، او ما را به حیاط خانه اش برد تا گلدان های سرسبزش را که سطح عظیمی از حیاط را اشغال کرده بودند ببینیم و ما دیدیم و لذت بردیم و البته به روحیه لطیف یک شاعر، نقاش، بازیگر، آتش نشان و امدادگر افتخاری، فعال اجتماعی و به معنای واقعی یک انسان پی بردیم.

وی که سبک رئال را با گواش، پاستل، آبرنگ، رنگ اکرولیک و رنگ روغن در نقاشی پیش گرفته و در بسیاری از مسابقات و نمایشگاه‌ رتبه نخست را دارد دلیل بی مهری ها را نسبت به هنرش نمی داند.

وی که بازیگری در سریال ۳۰ قسمتی "سایه دیروز" "در نقطه‌ چین حجاز"، "گمشده در غبار" و "سمفونی خاموش" را نیز تجربه کرده است نمی خواهد گول بازی دون دنیا را بخورد و می گوید: زندگی را زیبا می بینم و برای کمک به انسان ها لحظه شماری می کنم.   

وی که سومین بانوی صعودکننده کشور به قله چهار هزار و ۵۰۰ متری هزار کرمان است صعودهای زیادی را در زندگی خود تجربه کرده اما با درایت و ایمان خود مراقب است در این مسیر افول نکند و این یک افتخار و البته درس آموز است.

بانوی نخست اهدا خون جهان از آمپول می ترسد 

برایم جالب بود زمانی ماندانا با این همه افتخارات و مدال ها به من گفت هنوز هم از سر سوزن و آمپول هراس دارم.

وی که سوم مهر ۱۳۵۴ را نخستین زمان اهدای خون خود عنوان می کند گفت: یادم می آید آن زمان من ۱۵ سال داشتم، پدرم فرد خیری بود و همه او را می شناختند، آن روز سرایدار مدرسه ما به دلیل بیماری خون زیادی از دست داده بود و پدرم از من خواست با توجه به اینکه گروه خون دیگران به آن خانم نخورده بود من با گروه ب مثبت به او خون بدهم.

یادم است آن روز روزه بودم، اما ترس از سوزن بیشتر مانع این می شد که از خون دادن به آن خانم که سه فرزند داشت و ممکن بود جانش را از دست بدهد امتناع کنم.

اما بالاخره با اصرار پدرم و بعد از چند بار فرار به آن خانم خون دادم.

این برای اولین بار بود و به جرات می گویم من قبل از تشکیل سازمان انتقال خون اهدا کننده خون بودم.

خلاصه آن خانم از مرگ نجات رهایی یافت و بعد از آن هر کس مرا می دید از من به عنوان دختری شجاع و فداکار یاد می کرد و همین امر موجب شد افراد دیگری در فامیل که به خون احتیاج پیدا می کردند سراغ من می آمدند و کم کم ترسم از خون دادن ریخت و برای اهدای دوباره و نجات جان دیگران تشویق شدم.

وی پدرش را که از خیرین خوزستان بوده، مشوق اصلیش برای اهدا کردن خون می داند.

خانواده اهدا کننده خون 

ماندانا یک دختر و ۲ پسر  دارد که از نظر تحصیلات و موقعیت اجتماعی موفق هستند آنها نیز با همراهی و تشویق های مادرشان اهدا کننده خون هستند.

بانوی نخست اهدا کننده خون در جهان می گوید تمام آزمایشاتم با وجود ۶۰ سال سن عاری از هر گونه بیماری هستند و من این را مدیون اهدا خون، ورزش و کمک به دیگران می دانم.

وی به تغذیه خود اشاره می کند و می گوید برای حفظ سلامت از مغزها زیاد استفاده می کنم و ورزش را به صورت روزانه در برنامه کاریم قرار داده ام.

گلایه های به حق ماندانا 

ماندانا  از مسئولان گله مند است زیرا برای کارهایش ارزش قائل نشده اند.

وی می گوید مدال لیاقت طلای سایر کشورها را در زمینه اهدا خون دارد اما انتقال خون ایران فقط آرم این سازمان را به وی داده است.

او می گوید: حتی لوح تقدیری را که به من می دهند با امضای استاندار نیست و این مرا ناراحت می کند زمانی هم که مطرح می کنم برخی می گویند تو باید کمار را برای رضای خدا انجام دهی و توقع تجلیل نداشته باشی.

ماندانا ادامه داد: خدا می‌داند من کار را برای رضای خدا و خلق او انجام می دهم اما همین تشویق ها مرا اهدا کننده خون کرد و انسان در هر زمانی به تشویق و روحیه دادن نیاز دارد.

وی که تاکنون ۱۸۲ بار خون داده است، به حوادث و اتفاقات دور برش بی اعتنا نیست او آتش نشان افتخاری است،  رتبه نخست اهدا خون در جهان را دارد،  مدال طلای نوآوری در دوخت پته، مدال طلای فعالیت های انسان دوستانه شهروند نمونه استان و کشور و هزاران رتبه دیگر را دارد اما هنوز امیدوار است استاندارد کرمان و مسئولان در خانه اش را بزنند و از تابلوهای او و همسرش که خوشنویس قابلی است دیدن کنند.

گزارش: نجمه حسنی 

۳۰۲۹/ ۵۰۵۴

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.