متن کامل این مصاحبه بدین شرح است: نام استاد علی اکبر مرادی برای همه بویژه برای اهالی هنر و فرهنگ کُرد نامی آشناست. نامی بزرگ در تاریخ موسیقی مقامی ایران. زندگی ایشان پُراز افتخار است از کنسرت های دهه ی 50 و 60 با گروه شمس و استاد شهرام ناظری گرفته تا معرفی به عنوان یکی از 50 نوازنده‌ی برتر دنیا از سوی مجله ی معروف sing lin و انتشار آلبوم هایی درخشان.
بی شک می‌توان تاریخ موسیقی سرزمین مادری‌اش را به استناد مدارک موجود در سر انگشتانش مرور کرد! و چقدر افتخار می کنیم به وجود این مرد بزرگ و حالا سندی دیگر برای افتخاری دیگر، سندی با نام «خانه ی تنبور». پروژه‌ی بزرگ «خانه‌ی تنبور» به لطف خدا و با زحمات شبانه روزی خودِ استاد مرادی و دیگر دوستان فرهنگ دوست در حال به اتمام رسیدن است و شهریور ماه با برگزاری نخستین جشنواره ی منطقه ای «کُهن آواهای تنبور» شاهد افتتاح آن خواهیم بود. حضورش در هفته ‌نامه‌ی صدای آزادی و شرکت در گفتگویی گرم برای همه‌ی همکاران، دلنشین و به یادماندنی بود. به بهانه‌ی اتفاقات مهمی که در حوزه‌ی موسیقی و به ویژه ساز تنبور با این استاد بی‌همتای تنبور گره خورده به شط زلال کلامش سپرده ایم. شما را هم مهمان این گفتگوی متفاوت کرده‌ایم:
ـ استاد، پروژه‌ی بزرگ «خانه‌ی تنبور» بعد از سالها توقف، امسال دوباره مراحل ساخت آن پیگیری گردید. در این زمینه توضیحاتی ارائه بفرمایید.
قصه ی پُرغصه است. داستان خانه ی تنبور که امیدوارم پایان این قصه، خوبی و نیکی و شادی باشد.همان منظوری که من از ابتدا داشته ام و هنوز هم دارم و تا دمِ مرگ هم خواهم داشت. بی مهری و نامهربانی سالها ادامه یافت بیش از 10 سال تا اینکه بالاخره در دولت آقای روحانی و با مساعدت مسئولان وقت سوء تفاهم ها کمتر شد و سال گذشته جواز ادامه ی کار صادر گردید که لازم است در این رابطه تشکر همیشگی خود را اعلام دارم به حضور جناب آقای شاه حسینی معاونت محترم سیاسی استانداری کرمانشاه و همچنین جناب آقای اکبری فرماندار وقت دالاهو که زحمات بسیاری متحمل گشتند، جناب آقای تاتار فرماندار کنونی، اداره ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمانشاه و شهرستان دالاهو و یادی کنم از فرماندار فقید دالاهو مرحوم لطف اله شهبازی و همچنین آقای جنتی وزیر وقت ارشاد، آقای مرادخانی معاونت هنری و آقای ترابی و همچنین دوستانی در مرکز که موجبات رسیدن داد ما به گوش مسئولان شدند، یکایک کارکنان، معاونان و روسای ادارات فرهنگ و ارشاد کرمانشاه و دالاهو که با دلسوزی و درک اهمیت موضوع از هیچ کمکی دریغ نمی کردند که مساعدت همه ی این عزیزان باعث رفع بد دلی ها از این پروژه گردید. لازم به ذکر است بسیاری از ناآگاهان و بدپنداران از ایل و منطقه ی خودمان هم در پیچیده تر شدن موضوع نقش داشتند و هنوز هم بد پنداری آنها ادامه دارد، غافل از اینکه خانه ی تنبور محلی است هنری برای فرزندان آنها برای پایداری فرهنگ خود و برای توسعه ی اجتماعی و اقتصادی منطقه که خیر آن به همه خواهد رسید.
ـ پروژه ی «خانه ی تنبور» قطعا کار عظیم و پر هزینه ای بوده، سرمایه گذاری این پروژه به چه شکل بوده است؟
سرمایه ی اولیه پول اندکی بود حدود پنج میلیون تومان که از انتشار مقامات تنبور در خانه‌ی فرهنگ های جهان حاصل شده بود. به مدت کوتاهی پس از شروع کار حدود 20 هکتار از اراضی پدرم توسط امور آب جهت احداث سد آزادی خریداری گردید که مبلغ قابل توجهی در حدود 200 میلیون تومان سهم من بود و تماماً برای خانه‌ی تنبور هزینه شد. بعد از آن پاداش بازنشستگی دورانی معلمی‌ام و سپس پول تمامی کنسرت ها و آثاری که منتشر کردم، درآمد حاصل از کلاسها و درآمدهای دیگر مانند درآمد حاصل از کار کشاورزی و در ضمن کمک 20 میلیون تومانی معاونت هنری. البته دوستان فرهنگ‌ دوست هم مرا یاری دادند؛ در مرحله ی اول کمتر اما در مرحله ی دوم و شروع کار مجدد خیلی بیشتر و در رأس آنها دوست دیرینم جناب مهندس بیات که با تهیه‌ی تمام نقشه های معماری، آب و برق و ... و همچنین کمک نقدی در طی این سال‌ها تنهایم نگذاشت.
دوستان دیگر هم در حدِ توان کمک کردند از خیلی ها که انتظار نمی رفت بیش از حد انتظار ظاهر شدند و بسیاری از دوستان هم که انتظار همکاری می رفت کمکی حاصل نشد. در کل هزینه‌ی ساخت خانه‌ی تنبور به نسبت هشت ‌دهم خودم و دو دهم کمک‌های دوستان تا اینجا پیش رفته است. نام یاری دهندگان خانه‌ی تنبور در لوحی نوشته و در جای مناسبی در خانه‌ی تنبور برای همیشه نصب خواهد شد.
ـ انتقال میراث فرهنگی و هنری به نسل های آینده یکی از مسئولیت های سنگین بزرگان این عرصه است و انصافاً شما عمر خود را در این راه صرف کرده‌اید و «خانه ی تنبور» می‌تواند در این انتقال، نقش چشمگیری داشته باشد. درکِ جایگاه «خانه‌ی تنبور» چقدر می تواند در انتقال درستِ این فرهنگ تأثیرگذار باشد؟
من نمی دانم واقعاً چقدر در این راه موفق بوده‌ام ولی یقین دارم که مساله‌ی ماندگاری تنبور و مقاماتش و فرهنگ کهن مرتبط با آن، دغدغه‌ی اول من بوده و هست و هر کاری که انجام داده‌ام از سرِ عشق بوده و چیزی جز عشق نبوده. حال نتیجه‌ی کار چه باشد، خدا می داند. احساس می کنم. وظیفه ام را در حد توان و فکر خودم انجام داده‌ام و از این بابت خدا را شکر می‌کنم.
ـ نام «تنبور» دنیایی را در ذهن ترسیم می کند و نام «خانه‌ی تنبور» دنیایی دیگر!. می توان «خانه ی تنبور» را سندی برای حفظ و انتقال این فرهنگ کُهن دانست. چه ضرورتی باعث شد که شما این اقدام بزرگ را انجام دهید؟
از سالها پیش به این نتیجه رسیده‌ام که دلیل خلقت من چیزی جز خدمت به این هنر و نیز فرهنگ مرتبط با آن نیست. از آن زمان بدون هیچ لغزش و دو دلی کمرِ خدمت به این مهم بستم. سالها در کرمانشاه، تهران و بسیاری جاهای دیگر تدریس کردم. مقامات تنبور را روایت کردم؛ برای آموزش تنبور، کتاب آموزشی نوشتم؛ در بسیاری از دانشگاهای ایران و خارج از ایران جهت شناساندن فرهنگِ موسیقایی تنبور کنسرت های پژوهشی اجرا کردم و اینک هم اگر خدا بخواهد خانه ای برای تنبور با کمک دوستان ساخته ام که محلی باشد برای حفظ مقامات تنبور و تشویق جوانان به فرهنگ خودی. البته با برنامه‌ریزی‌های اصولی و دقیق که اجرای جشنواره های هدفمند و پیوسته و همچنین تشکیل کلاس‌های پُر بار و جدی از آن جمله می باشد.
ـ عده ای می‌گویند که ای کاش «خانه‌ی تنبور» در مرکز استان ـ یعنی کرمانشاه ـ احداث می‌شد. خودِ شما در این باره چه دیدگاهی دارید؟
ماموستا «مه حوی» شاعر عارف کُرد می فرماید: «به جی نایی ده بی رو کینه سا را / شه‌رحی ئادابی مه‌جنونی له شارا» با این معنا که آداب مجنونی و عشق و شیفتگی در شهر حاصل نمی شود باید آنها را در صحرا جُست. به چند دلیل من این کار را نکردم. اول: دالاهو مرکز اصلی تنبور و مقامات تنبور است که بهتر است خانه‌ی تنبور در مهد خود بماند. دوم: چه کسی به من 10 هزار متر زمین می‌داد یا می دهد که من خانه‌ی تنبور دیگری در کرمانشاه بسازم؟ سوم: امروزه در دنیای متمدن، هدف آن است بیشتر از غوغای شهر بگریزند و به طبیعت کوچ کنند. چهارم: سالهاست که همه از ضرورت مرکز زدایی حرف می‌زنند. پنجم: خانه‌ی تنبور اینک در محلی ست که با فاصله‌ی 70 کیلومتر از شهرهای کرمانشاه، گهواره، کرند، پاوه، جوانرود و روانسر قرار دارد. در محلی که زیباست در دل طبیعت بر فراز تپه‌ای مشرف به دریاچه‌ی سد آزادی. البته این هم ایرادی ست از سر ناچاری چون جایی برای ایراد دوستان نامهربان باقی نمانده که بیان کنند. ولی در شهری مثل کرمانشاه در بعضی از ساعات پرترافیک جابجا شدن به زمانی بیشتر از مسافت تا خانه‌ی تنبور نیاز است.
ـ شهریور ماه نخستین جشنواره‌ی منطقه ای «کُهن آواهای تنبور» در «خانه ی تنبور» برگزار می گردد و این اتفاق بسیار ارزشمندی برای استان کرمانشاه و حتی موسیقی ایران است. وجود چنین جشنواره های مهمی چقدر می تواند در تثبیت هر چه بیشتر جایگاه واقعی این ساز نقش آفرینی کند؟
اتفاق مبارکی است به شرط اینکه این جشنواره که اکنون به نام نخستین جشنواره‌ی کُهن آواهای تنبور» نام گرفته در سالهای آینده نیز ادامه یابد. البته برای ادامه‌ی این کار به کسانی نیازمندیم که ضرورت را حس کنند و ستاد جشنواره را در حد توان و بضاعت خود یاری نمایند تا انشاالله این مهم به سرانجام خودش متصل گردد. از جوانان روستاهای اطراف خانه‌ی تنبور انتظار دارم که در زمان اجرای فیستوال، نهایت همکاری و مساعدت را با ستاد اجرایی جشنواره بعمل آوردند و نشان دهند که از فرهنگی بالا و اصیل برخورداند و در واقع خانه‌ی تنبور را خانه‌ی خود بدانند که بدرستی هم همینطور است با میهمان نوازی و مهر به میهمانان نخستین قدم در احیای فرهنگ کُهن و دیرپای خود بردارند و نشان دهند که ایجاد این مرکز در این منطقه، حق آنهاست.
ـ چه دورنمایی برای «خانه‌ی تنبور» در مسیر آموزش علمی و اصولی، همایش ها و ... ترسیم کرده اید؟
خانه‌ی تنبور با محوریت تنبور و مقامات آن می تواند به مرکزی برای آموزش سایر هنرها و سایر رشته های موسیقی نیز مبدل گردد.علاوه بر این می تواند به مرکزی برای آموزش هنرهای دستی منطقه، احیای ورزش های محلی و گردهمایی های هنری تبدیل گردد.البته تمام این فکرها در صورتی محقق خواهد شد که به دیده‌ی شک به فعالیت‌ها نگریسته نشود و از طرف مسئولان مرتبط با فرهنگ و هنر حمایت صورت گردد. فعلاً ما که در اول راه هستیم، ضروریات به مرور خود را نشان خواهد داد و ما هم در حد توان تلاش خواهیم کرد که کارها نیکو و پاکیزه پیش برود.
ـ برنامه ای برای ثبت ملی خانه‌ی تنبور در نظر دارید؟
هنوز ساخت و تکمیل خانه ی تنبور به اتمام نرسیده اگر همچنین امکانی برای این خواسته فراهم شود، حتما انجام خواهیم داد.
ـ دبیرخانه‌ی دائمی تنبور نیز در دالاهو تشکیل گردیده و اساتید بزرگی مانند استاد شهرام ناظری، استاد حسین علیزاده، استاد کیهان کلهر، خودِ شما و ... در این دبیرخانه حضور دارند. تشکیل این دبیرخانه با چه اهدافی انجام شد؟
تشکیل دبیرخانه فعلاً جنبه‌ی نمادین دارد که البته باید از اساتید محترم و دوستان هنرمندم «شهرام ناظری، محمدرضا درویشی درویشی، کیهان کلهر، علیرضا فیض بشی پور، آرشام خرسندپور، سید حیدر حیدری، حیدر کاکی، بهزاد مرادی، فرزاد شاه سواری، سید نادر اجاق و آرش مرادی» سپاسگزاری کنم که دعوت بنده را جهت عضویت در این دبیرخانه پذیرفتند. حضور این بزرگان در دبیرخانه ی تنبور اهمیت موضوع را می رساند و انشاالله از نظرات و مساعدت های فکری این بزرگان بهره مند خواهیم شد. ما راه درازی در پیش داریم، راه ما راهی ست پر از گُل و سبزه تا خدا چه بخواهد.
ـ با تلاش ها و پیگیری های مُداوم شما از 2 سال قبل، ساز تنبور نیز به جشنواره‌ی ملی موسیقی جوان ایران اضافه شد. آیا این جشنواره‌ها می توانند در روند ارتقای سطح نوازندگی نسل جوان بازدهی مناسبی داشته باشند؟
در حال حاضر جشنواره‌ی جوان با هدف‌ترین کاری است که در راستای تشویق نوجوانان و جوانان کشورمان به سمت موسیقی های اصیل و ریشه دار صورت می گیرد ولی شرط کافی نیست. برای رسیدن به یک راندمان مطلوب به خیلی چیزهای دیگر نیاز هست.
ـ به عنوان دوار بخش تنبور این جشنواره، ظاهراً اعتراضی هم به فراخوان جشنواره ی امسال ـ جشنواره‌ی یازدهم جوان ـ داشتید. این اعتراض فقط به متن فراخوان بود یا نحوه ی اجرا نیز مطابق ایده آل های مورد نظر شما نیست؟
اعتراض من به فراخوان به دلیل اعلام نشدن مقامات در متن فراخوان بود که البته با مذاکراتی که با آقای اسعدی دبیر جشنواره صورت گرفت، مشکل بر طرف شد و قرار شد بعد از مرحله‌ی اول و اعلام اسامی برگزیدگانِ مرحله ی نهایی، مقامات مورد آزمایش رده های سنی سه گانه اعلام گردد. البته هدفِ ما از جشنواره، چه جشنواره ی جوان و چه جشنواره ی خانه ی تنبور و ... این است که بچه ها را به سمت فراگیری چیزی که واقعیت تنبور است ترغیب کنیم یعنی مقامات (مجازی، مجلسی و کلام). هدف این نیست که کی اول می شود و کی دوم. حالا عده ای از دوستان ایراد می گیرند که مقام های کلام در جشنواره ها اجرا نگردند. من خودم حدود 47 سال است از اولین باری که روی سِن رفتم می‌گذرد و تا همین الان چه در ایران و چه خارج از کشور هرگز و هیچ وقت از مقام های کلام روی سِن استفاده نکرده ام چونکه می دانم کلام مستلزم آداب خاصی است. اما متأسفانه تعدادی از دوستان به اشتباه عنوان می کنند که گوشِ نامحرم نباید کلام را بشنود. کدام نامحرم!؟ به راستی من با این تفکر موافق نیستم و تمام تلاشم احترام و حفظ جایگاه تنبور بوده و هست. اما همیشه با این مشکل مواجه‌ایم و باعث می شود عده‌ای پیشرفت نکنند و از جشنواره ها محروم شوند. همانطور که آزادیم تمام موسیقی‌های دنیا را بشنویم، حق نداریم این موسیقی خودمان را از مردم دریغ کنیم. این برخلاف تمام شئونات انسان آزاده است. امیدوارم این مساله با تیزبینی و درایت خودِ مردم حل و فصل شود و مورد تبلیغ سوء عده ای افراد سودجو که خودشان ممکن است این مقامات را بلد نباشند، قرار نگیرند. شرکت کنندگان در جشنواره لازم است طبق فراخوان عمل کنند. ما هم به عنوان داور که به ما اعتماد شده باید چیزهایی بپرسیم که به تنبور و پیشینه‌ی آن ربط دارد. البته به امید حق دارد روز به روز اوضاع بهتر می شود و امیدوار به بهتر شدن هستیم.
8066 انتشاردهنده:علی مولوی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.