فارغ از دلایل اصلی لغو کنسرت آقای شجریان و نهاد لغوکنندۀ آن، مسئلۀ اصلی از نقطه نظر سیاسی و اجتماعی و فرهنگی این است که چرا برنامهای که در بسیاری از کشورها در سرتاسر جهان امری عادی و معمول به شمار میرود، خبر برگزاری و لغو آن تا این اندازه سروصدا به پا کرده و به مسئلۀ اصلی کشور تبدیل شده است؟ پاسخ به این پرسش به قدری روشن است که حتی نیاز به طرح ندارد چون چیزی که در دیگر کشورها امری معمول و عادی است در کشور ما به صورت معضلی همهجانبه درآمده است. سالیان درازی است که عدهای در کشور ما هر امر شادیبخش و خوشحالکننده را در زمرۀ امور ممنوعه طبقهبندی کردهاند و تحت عنوان دینداری با آن مخالفت میکنند.
به گزارش جماران؛ احمد زیدآبادی فعال سیاسی و روزنامهنگار نوشت:
همایون شجریان از لغو کنسرت رایگان خود در میدان آزادی تهران خبر داده است. رسانهها لغو برنامه را به شهرداری تهران نسبت دادهاند. در مقابل مقامهای شهرداری، ناهماهنگی و عدم برنامهریزی را علت لغو برنامه اعلام کردهاند و علیرضا زاکانی شهردار تهران، استادیوم آزادی را جای مناسبی برای برگزاری کنسرت آقای شجریان دانسته است.
گویا از سالها پیش همایون شجریان به دنبال کسب مجوز برای اجرای یک کنسرت در محیطی باز در شهر تهران بوده که در هر دوره به دلایلی مجوزی به او داده نشده است. در ماههای گذشته اما وزارت ارشاد دولت پزشکیان، مجوز لازم را صادر کرده و وزارت کشور هم با برگزاری کنسرت در میدان آزادی موافقت کرده است.
با این حال، چنانکه بسیاری انتظار داشتند کنسرت بهرغم کسب مجوز و تبلیغات گسترده پیرامون آن، لغو شد و اجرای آن در همان محل یا در محلی دیگر مشخص نیست.
فارغ از دلایل اصلی لغو کنسرت آقای شجریان و نهاد لغوکنندۀ آن، مسئلۀ اصلی از نقطه نظر سیاسی و اجتماعی و فرهنگی این است که چرا برنامهای که در بسیاری از کشورها در سرتاسر جهان امری عادی و معمول به شمار میرود، خبر برگزاری و لغو آن تا این اندازه سروصدا به پا کرده و به مسئلۀ اصلی کشور تبدیل شده است؟
پاسخ به این پرسش به قدری روشن است که حتی نیاز به طرح ندارد چون چیزی که در دیگر کشورها امری معمول و عادی است در کشور ما به صورت معضلی همهجانبه درآمده است. سالیان درازی است که عدهای در کشور ما هر امر شادیبخش و خوشحالکننده را در زمرۀ امور ممنوعه طبقهبندی کردهاند و تحت عنوان دینداری با آن مخالفت میکنند.
جلوگیری از شادی کردن آزاد و امن مردم به صورت عمومی، بر اقشار مختلف بخصوص جوانان و نوجوانان چنان فشار روانی و عصبی وارد کرده است که از یک سو، به شادیهای مخفی توأم با نگرانی و اضطراب پناه بردهاند و از سوی دیگر، از نیروهای مانع شادی و نشاط عمومی آنها متنفر و بیزار شدهاند.