پایگاه خبری جماران: سی سال از رحلت شخصیتی بزرگ و بدون اغراق بی نظیر در تاریخ معاصر ایران می گذرد: سید روح ا... خمینی، که به گمانم هنوز نکات مهم بسیاری از شخصیت او ناشناخته باقی مانده است.شخصیتی که به باور مخالفین و موافقینش تاثیری شگرف نه فقط در تاریخ کشورمان که در سپهر سیاسی ، فرهنگی منطقه ، جهان اسلام و بلکه جهان داشته است.

درباب اینکه از میان بسیاری مخالفان برجسته رژیم شاه که برخی با سابقه سیاسی بالا و برخی با سخنوری قهار و حماسی و بعضی با سابقه زندان و مبارزه طولانی و ... ، چرا او رهبر شد و همه در ذیل او رهبری او قرار گرفتند ، سخنان و تحلیل مبسوطی می شود ارائه داد که این مختصر مجال پرداخت به آن نیست.اما این اشاره لازم است که برخی با اشاره به کاریزمای ویژه وی، رهبری علی الاطلاق ایشان را توجیه می کنند. غافل از آنکه کاریزما و فرهمندی (به اصطلاح وبری اش) ، خود " معلول " است و نه علت! بدین معنا که این وجه کاریزماتیک، خود معلول ویژگیهای شخصیتی یک فرد است که در نهایت او را تبدیل به انسانی کاریزماتیک می کند.عواملی چون درجات بالایی از قاطعیت در تصمیم،قدرت مدیریت و انسجام نیروها، تعیین درست اولویتها و تفکیک متن از حاشیه ها ، ارتباط صحیح و موثر با مخاطبان ، شجاعت ، صداقت، معنویت و روحانیت و ... همه و همه می توانند در هر جامعه ای با توجه به نوع فرهنگ و مخاطبان آن ، عللی برای فرهمندی و کاریزماتیک شدن باشند.

در خصوص امام خمینی ، آنچه از میان این موارد را به ویژه اینجا مورد درنگ قرار می دهیم ، قدرت « ایجاد انسجام و وحدت بخشی»  و ایجاد توحّد میان نیروها و تجمیع آنهاست. تلاش وی برای به وحدت رساندن در عرصۀ سیاست و اجتماع (توحید سیاسی) باعث شد که نیروهای متشتت و کثرات و پراکندگیهای سیاسی ، اجتماعی، فکری، عقیدتی در جامعه ایران برای رسیدن به یک تحول بزرگ مهیا شوند و این رویکرد، نیرویی عظیم را برای آن دگرگونی بزرگ بوجود آورد و پس از پیروزی انقلاب نیز همین ویژگی باعث از سر گذراندن بحرانهای بزرگ پس از انقلاب شد.

توجه و تمرکز بر « وحدت» نه فقط در کلام و کلمه که در عمل و رفتار سیاسی امام به تکرار مشهود است. این نکته را بسیاری از مراودین و مرتبطین با امام  (از جمله مرحوم ابراهیم یزدی ) بارها گفته اند که افرادی که با گرایشات مختلف نزد امام می آمدند ، اگر تنها ده درصد توافق نظر و عقیده با ایشان داشتند ، امام به آنها می گفت که "شما که از خود ما هستید"و او را در مجموعه و حرکت انقلاب وارد و از همکاری او استفاده می کردند. در حالیکه بسیاری از افراد روحیه ای دارند که حتی اگر کسی 90 در صد هم با آنها موافق باشد، به خاطر همان 10 درصد اختلاف نظر ، او را شایسته همراهی و همکاری نمی دانند و او را "خودی" حساب نمی کنند!

ایجاد توحًّد در جامعه همواره دغدغۀ بزرگ امام قبل و پس از انقلاب بود و در اختلافات شدید جناحی هم ضمن محترم شمردن تفاوت دیدگاهها، به تاکید، توصیۀ به وحدت داشته و یادآور می شدند که این اختلاف نظر ها نباید منشاء شقاق ، تفرقه و تشتت در جامعه گردد.

فی الواقع این دغدغۀ پیامبرانه و نگرانی از تکه تکه شدن و ایجاد انشقاق در جامعه ، هنر رهبران و بزرگانی است که اقتدای به سیرۀ پیشوایان ربّانی کرده اند. همانطور که این مهم را در مکالمۀ دو پیامبر می بینیم و خداوند مکالمه آنان را ( به خاطر اهمیتش) در وحی خویش به ما یادآور شده است. آنجا که هارون پس از بازگشت موسی از طور و گوساله پرست شدن قومش در پاسخ به این سوال موسی که چه چیز مانع شدت عمل تو در  برخورد با منحرفین بود؛ می گوید : « إنی خشیت أن تقول فرّقت بنی إسرائیل و لم ترقًب قولی» (طه / 94)

ترسیدم که بگویی میان بنی اسراییل تفرقه انداختی و سخن مرا ( که توصیه موسی برحفظ وحدت میان قومش بود) مراعات نکردی!  پاسخی که سکوت بعدی موسی، حکایت از اقناع وی برابر منطق هارون است.

وحدت خواهی و هدایت کثرات جامعه به سوی وحدت که ریشه در مبنای توحیدی و نگاه عمیق عرفانی امام خمینی داشت، در صحنه اجرا و عمل و در کوران حوادث وبحرانها تاثیری شگرف داشت و لذاست که تا واپسین لحظات عمر امام، کیلد واژۀ « وحدت کلمه » او را در توصیه های مکرّر و پی جویی های عمومی و خصوصی برای برقراری و تثبیت انسجام در میان بدنه جامعه و مسؤولان و در بین چند گانه ها و دوگانه های : اقشار مردم، روحانیت ، احزاب و گروهها ، ارتش و سپاه، ارتش و مردم ، سپاه و ملت ، حوزه و دانشگاه، و تاکید بر وحدت میان مسؤولان ارشد ملاحظه می کنیم.

ویتگنشتاین ، فیلسوف زبانی معروف، اصطلاحی دارد به نام « پیکرۀ معنا » و یا تنِ معنا (Bedeutungskörper) و مقصودش اجمالا اینست که در پشت هر کلمه ای یک وجودِ غیر زبانی، به عنوان حقیقت آن واژه و مفهوم قرار دارد که حقیقتِ کاربردی آن در صحنه واقعی زندگی است. اینکه بدانیم پیکرۀ معنای "وحدت کلمه" امام چیست، یعنی حقیقت آن و کاربرد آن در عرصه عمل وی چگونه بوده است و چگونه در زندگی و مشی سیاسی او جریان و سریان یافته است. همینطور است نسبت به دیگر مفاهیم مورد استفاده ایشان. 

تا کنون در مورد مفهوم سازی امام خمینی و مفاهیم برساختۀ ایشان چون همین وحدت کلمه ، یا جمهوری اسلامی ، ولایت فقیه ، نه شرقی – نه غربی ، شیطان بزرگ ، اسلام ناب محمدی ، اسلام آمریکایی ، بسیج و .... بعضا سخن گفته شده و می شود اما پرداخت به "وجودِ غیرِ زبانی" این مفاهیم و فهم و درک حقیقت این واژگان در نزد امام یا به قول ویتگنشتاین « پیکرۀ معنای » آن بحثی است که کمتر بدان توجه شده و چه بسا این بی توجهی سبب آن گردد تا به مرور زمان، مفهومی، به ضد پیکر معنای سابق خود بدل گردد!

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.