پیروزی سهبرصفر پرسپولیس در هفته اخیر، شاید در جدول لیگ فقط سه امتیاز ارزش داشت، اما در زمین جامعه، زنگ خطری تکراری بود که با اعداد و ارقام و امتیازها سنجیده نمی شود.
علی زحمتکش – کارشناس رسانه و تلویزیون؛ بعد از سوت پایان بازی، استادیوم شهر قدس از شادی به خشم چرخید. صدها یا هزاران نفر با ریتم سرخوشانه فریاد میزدند، اما نه برای تشویق تیم خودشان — بلکه برای تحقیر رقیب دیرینهشان، استقلال!
تا اینجا چندان اتفاق عجیبی در فضای هواداری فوتبال ایران رخ نداده اما ماجرا زمانی کمی عجیب می شود که انگار برخی بازیکنان پرسپولیس هم در کنار هواداران ایستادند، با همان ریتم، با همان فریاد! و در نهایت رسانه رسمی باشگاه، این صحنه را با افتخار منتشر کرد؛ پستی که بعد از اعتراض شدید حذف شد و مدیرعامل گفت: «ادمین اشتباه کرده است» اما اشتباه واقعی در اشتراک این تصویر نبود؛ اشتباه، این تصور است که می شود نفرت را بخشی از برند یک باشگاه مردمی کنیم و تبعاتی نداشته باشد.
فوتبال در ایران سالهاست از مرز رقابت عبور کرده و به میدان تسویه حسابهای جمعی بدل شده. ما با شعار «تعصب» توجیه میکنیم چیزی را که در اصل، «نفرت ساختاری» است.
در جامعهای که گفت وگو جایش را به فریاد داده، سکوهای ورزشگاه تنها جایی است که فریاد آزاد است، و همین آزادی به جای تخلیهی سالم، تبدیل به انفجار کینه شده است. بازیکن در زمین دنبال برتری نیست، دنبال اثبات برتر بودن است. هوادار روی سکو دنبال لذت برد تیم محبوبش نیست، بلکه در پی له کردن طرف مقابل است. و وقتی این رفتار را در قالب «شادی دستهجمعی» لاپوشانی می کنیم، یعنی یک بیماری خطرناک را جشن گرفتهایم.
اما ریشهی ماجرا فقط در تماشاگر نیست. رسانه ملی، که باید نقش ناظر بیطرف را بازی کند، گویا سالهاست خودش بخشی از زمین بازی شده.
در همین مسابقه، از گزارشگر تلویزیون، رفتار جانبدارانه ای نسبت تیم پرطرفدار شنیده شد تا جایی که شاید طرفداران خنثی هم از تلویزیون فاصله گرفتند. از ابراز نگرانی برای مصدوم نشدن اورونوف تا تشکر از وحید هاشمیان و کنایه های تند به حسین کعبی و کادر فنی استقلال خوزستان تناقض جایی عریانتر میشود که اگر یک گزارشگر از تبریز یا اصفهان در گزارشش نیمسطر از تیم شهرش حمایت کند، همین صدا و سیما در انواع و اقسام برنامه ها پند اخلاقی می دهد که «رسانه ملی جای نگاه های قومی و قبیله ای نیست».
سؤال دیگر این است که: چرا تعصب گزارشگر تهرانی افتخار است و تعصب گزارشگر شهرستانی جرم؟ چرا رسانهای که قرار است «ملی» باشد، همیشه به یک طرف غش می کند؟ این جانبداری فقط در لحن گزارشگر نیست؛ در تصویر و قاببندی هم گاهی فریاد میزند. در پخش زندهی مسابقات، کارگردان اغلب در بزنگاههای حساس، صحنهی شادی بازیکنان بعضی تیم ها را چند بار تکرار میکند، اما گویا اعتراض بازیکن تیم مقابل یا صحنهی مشکوک داوری را یا نمیبیند یا تصویر زود قطع می شود. حتی انتخاب زاویهی دوربین، قاب بندی چهره مربیها و نحوهی تدوین تصاویر بعد از گلها، همه و همه بعضا می تواند شائبه جهتداری داشته باشد.
در بعضی بازیها، تماشاگران تیم مغضوب کارگردان دیده نمیشوند؛ انگار که وجود ندارند! در مقابل، کوچکترین حرکت هوادار تیم محبوب کارگردان تلویزیونی با کلوزآپ و آهسته نشان داده میشود. این یعنی مخاطب حس کند که تصویر تلویزیون عدالت ندارد.
اگر کارگردان پخش زنده خودش حس طرفدارانه داشته باشد، نتیجهاش رسانهای میشود که به جای گزارش فوتبال، تبلیغ احساسات خاص و مطلوب خودش را پخش کند.
نتیجه این تبعیض ساده است: احساس بیعدالتی در هواداران . فوتبال، بهجای پیوند، مرز بکشد. وقتی عدالت رسانهای هم نباشد، رقابت ورزشی هم سالم نمیماند. رسانهها بهجای نقد رفتار بازیکنان همراه با فحاشی، آن را «احساسات طبیعی» مینامند و در بهترین حالت، پست را حذف میکنند. حال آنکه حذف، درمان نیست؛ می تواند فرار از مسئولیت تلقی شود. هیچکس از خود نپرسید چرا بازیکن ملیپوش، جلوی دوربین، با لبخند در کنار فحاشی جمعی میایستد. این لبخند از ناآگاهی بود؟ یا از بیپاسخ ماندنِ رفتارهای قبلی؟! وقتی هیچکس توبیخ نشود، هر رفتار غلطی تبدیل به عرف میشود.
در کشورهای صاحب فوتبال که هیچ ، حتی در همین خاورمیانه خودمان هم رسانهها و باشگاهها میدانند که فوتبال فقط مسابقه نیست؛ یک نیروی اجتماعی عظیم است که میتوان یا وحدت بسازد یا شکاف. در ایران اما، این نیرو را دستکم گرفتهایم. تلویزیون شاید هنوز نمیداند هر کلمه در گزارش، هر تصویر در پخش زنده و هر قاب از شادی بازیکنان، میتواند میلیونها نفر را علیه میلیونها نفر دیگر تحریک کند.
وقتی گزارشگر خودش قضاوت کند، چرا تماشاگر بیطرف بماند؟ وقتی باشگاه نفرت را پست کند، چرا هوادار سکوت کند؟
فوتبال می تواند آیینهی جامعه باشد و تصویر امروز ما در این آیینه نگرانکننده است: خشم، تبعیض، و رسانهای که خودش بخشی از بحران است. تا وقتی از بالا یاد نگرفتیم برد را بدون تحقیر و گزارش را بدون جانبداری روایت کنیم، از پایین هم هیچ تغییری رخ نمیدهد.
مشکل فوتبال ایران فقط ضعف تاکتیک نیست، ضعف اخلاق رسانهای هم هست و تا زمانی که نفرت، اسپانسر بیصدا اما دائمی این بازی باشد، هر بردی در زمین، باختی در فرهنگ خواهد بود و تبعات این نفرت پراکنی اما به فوتبال محدود نخواهد ماند . ای که دستت می رسد کاری بکن.