عشایر زاده است و رسم مهمان نوازی عشایر را بخوبی می داند و مهمانان را به بهترین کپر که در گوشه ای از آن تلویزیون بزرگی هم قرار دارد ، هدایت می کند.
سفره را پهن می کند تا مهمانان از شهر آمده اش را پذیرایی کند تازه کوچ پاییزه را به جا آورده اند و در منطقه ای با نام محلی تخت نازنین سیاه چادر و کپرهای خود را برپا کرده اند.
هنوز هم نگاه نگرانش به دامنه شاداب کوه است جایی که تا پیش ازاین محل زندگی آنها (زمگه) بوده و امسال صاحب مالگه خودش می خواسته در آنجا سکنی گزیند و آنها هم می خواسته اند راهی دیاری دیگر شوند که در میانه راه و به لطف اقوام دیگری ، جا به آنها داده شده تا پایه های زندگی شان را بر زمین هموار تخت استوار کنند.
پذیرش اینکه این همه بیابان، طبیعت و کوه و سنگ و دشت هموار هم صاحب دارد و از دیرباز تا به امروز هم این حق مالکیت محترم بوده است هم جالب بود اما پذیرش این قوانین عرفی و کمی نارحت کننده برای توران و خانواده اش که در این بیابان بی انتهای طبیعت هم جایی از خود ندارند و ناگزیر به مالگه اجاره ای هستند.
توران از اشک هایش می گوید که بعد از سال ها زندگی در آنجا مجبور به ترک دیار شده و زنان همسایه او را آرام می کنند از هر گوشه از کپرشان که امتداد بالا را با چشم دنبال کند چشمش به شاداب کوه جایگاه قبلی شان می خورد و دوباره بغض راه صدایش را می بندد.
روزش را هر روز اینگونه آغاز می کند برای آوردن آبی که در فاصله ای پنج یا 6 کیلومتری کپرشان قرار دارد چند حیوان را همراه خود می برد به همراه ظرف ها و لباس هایی که باید شسته شوند و موقع برگشت راه سربالایی را بر گردد و بقیه روز را بعد از پختن غذا به دامها رسیدگی کند.
بیشتر از هر چیزی آنچه که روزگار را برایشان سخت تر کرده کم آبی و پیمودن مسافتی طولانی برای رسیدن به آب است ؛ آبی که می گوید طی این سالها کمتر هم شده است.
وظیفه مرد خانه در زندگی عشایری دامداری و بردن گله به صحرا است و در مابقی این زندگی عجین شده با رنج زنان همپا و دوشادوش مردان تلاش می کنند و کارهای آنها زنانه و مردانه ندارد هر دو به یک اندازه در اداره زندگی سهیم هستند اما گاه باید انصاف داد زنان بیشتر هم نقش ایفا می کنند.
در پذیرایی از مهمانان هم تمام کار را زنان خوب می دانند چه باید بکنند و در این بین بالشی برای راحت تر تکبه دادن مردان شان و یا آوردن زیرسیگارشان را هم فراموش نمی کنند و قبل از تقاضای درخواست آب هم لیوانشان را از پارچ وسط پر می کنند و در دستان شان می گذارند.
زندگی شان سخت است و جابجا کردن زندگی بین ییلاق و قشلاق آنها را سخت کوش تر از آن کرده است که از سختیها و نداشته ها لب به سخن بازکنند اما ماه دولت زنی حدود 50 ساله عشایری از سختی های زندگی اش هم می گوید از راه سنگلاخی که باید طی کند تا به آب برسد.
می گوید فرآورده های دامی شان کشک و روغن ، عسل و صنایع دستی از داشته های طبیعی است که با فروش آنها می توانند در اقتصاد خانواده نقش مهمی داشته باشند اما می گوید 'چرچی ها' (معادل جارچی یا همان دوره گردها) بلای جانشان شده اند وقتی که تمام تولیدات سالانه آنها شامل کشک ، کره و روغن حیوانی را که سالانه بین 200 تا 300 و حتی 500 کیلوگرم است را جلوی خانه (چادر و کپر) از آنها ارزان می خرند.
ماه دولت می گوید ؛ در ازای کشک و روغنی که از ما به قیمت ارزان بر می دارند مواد غذایی و گوجه ، پیاز یا سیب زمینی به ما می دهند و ما هم چون چاره ای جز این نداریم و وسیله و امکان فروش کالای تولیدی خود را در شهر نداریم تسلیم همین 'چرچی ها' (جارچی ها و فروشندگان دوره گرد) می شویم و با همین حداقل هایی که در قبال فروش کشک و روغن مان می گیریم بخشی از کم و کسری های زندگی هایمان را جبران می کنیم.
تاج بانو زنی عشایری که صاحب هفت فرزند دختر و پسر است می گوید زندگی های امروزی راحت تر شده و آن سختی هایی که زنان قدیم عشایری متحمل می شدند امروز کمتر شده است اگر جوانان آنها دل به کار دهند و گرفتار برخی مشکلات امروزی نشوند.
تاج بانو می گوید خودش پنج بچه دیگر داشته که در حین زایمان و یا بعد از زایمان مرده اند.
او می گوید زمانی که دوقلو باردار بوده و وقتی که او را با تراکتور به محلی که درمانگاه بوده می بردند بچه ها در مسیر تلف شدند و 9 ماه انتظار و رنج او بی حاصل تمام شده است.
تاج بانو به همسرش که زیر چادر در حالی که سیگاری به دهان دارد و به بالش هایی آرنجش را تکیه داده اشاره می کند و می گوید نگاه به موههای سفید و ظاهری شکسته اش نکن هنوز تازه 50 سالش شده اما خیلی غصه بچه هایی را خورده که اینگونه تلف شده اند.
حوری زنی دیگر از عشایرها در منطقه ای که برای خودشان نامی و نشانی دارد و برای ما البته همه شان بیایانی و سکوتی بی انتها از نوع طبیعت است می گوید سه دخترش ازدواج کرده اند و در زندگی هایی شبیه به زندگی خودش دارند روزگارشان را سپری می کردند تااینکه شوهرانشان ورشکست شدند اصطلاحی که البته منظور حوری از آن سخت شدن زندگی و لنگ ماندن زندگی شان بر اثر اعتیاد شوهران دخترانش است.
دخترانی که اکنون با مشکلات اعتیاد همسرانشان زندگی شان سخت شده تا آنجا که مادر ترجیح داده است دیگردختر مجردش که اکنون 20 ساله شده و خواستگاران زیادی هم دارد رضایت به ازدواجش ندهد از بیم اینکه او نیز در سختی هایی که خواهرانش به سر می برند گرفتار آید.
حرف های دختران هم در امتداد حرف های مادران عشایر و نقش مکملی بر آن دارند همانگونه که در زندگی های عشایری هم در کنار مادر و مکمل مادرانشان هستند تا لحظه ای که با راهی شدن به خانه همسر خود خانم خانه می شوند. فرزانه یکی از این دختران است.
دختری جوان و زیبا که در حالیکه ظرف های ناهار را در تشت آبی می شوید می گویددوست ندارد ازدواج کند ولی ازانجام کارها کمک مادرش لذت می برد و عاشق دختر بچه هاست و دوست دارد خودش هم دختری کوچک داشته باشد.
خانه شان تا مدرسه راهی ندارد اما هیچگاه درس نخوانده است و می گوید خواندن و نوشتن را خیلی دوست دارد زمانی که سن مدرسه رفتن او بود این مدرسه وجود نداشته و چند سالی است که ساخته شده است.
فرزانه می گوید به علت علاقه ای که به خواندن و نوشتن دارد خودش به هیچ آموزشی می تواند روخوانی کند و بنویسد و برای اینکه این توانایی اش را نشان دهد ازمن می خواهد تا شماره تلفن ام را در گوشی موبایلش ذخیره کند.
فرزانه می گوید دیگر فرصت مدرسه رفتن را ندارد اما از انجام کارهای خانه لذت می برد و هر روزبرای آوردن مشک آب و شستن ظرف ها و لباس ها به منطقه ای که بالاتر از محله آنهاست می رود و گاه از صبح تا ظهر طول می کشد انجام این کارها.
مادرش در پاسخ به اینکه چرا فرزانه را برای تحصیل به همان مدرسه هایی که برادرانش مسافتی را طی می کردند و نهایت تا کلاس پنجم درس خواندن راهی نکرده است می گوید ؛ صحیح نبود یک دختر را برای درس خواندن به جای دوری بفرستیم و ترجیح دادیم بیسواد بماند.
محدثه دختر 18 ساله از دیگر مناطق عشایری لرستان در منطه تخت چان است که می گوید تا راهنمایی خوانده و دیگر ادامه نداده است با اینکه مدرسه در مجاورت همان قلعه ای واقع شده که آموزشگاه شبانه روزی قرار دارد اما محدثه می گوید خود و خانواده اش علاقه چندانی به ادامه تحصیل ندارند.
محدثه ، مهربانویی صمیمی و از دیار عشایر است که مهمان نوازی برگرفته از ریشه و تبار ایلیاتی خود را بخوبی در رفتارش نشان می دهد به 'ماه دولت' و 'حوری' که عمه های او هستند و بانو که مادرش است اشاره می کند که آنها هم هیچ کدام سواد ندارند و به کارهای رسیدگی به دامها و پخت نان و نگهداری از مرغ ها و بوقلمون مشغولند و او هم کمک حالشان است.
احمد پسر جوان 30 ساله ای که در گوشه یکی از اتاق های قلعه'میشوند' (جایی که مرکزیت منطقه تخت چان و قلعه ای باستانی که اکنون گروهی از عشایر که سالیان سال یکجا نشین شده اند آنجا را برای محل زندگی خود برگزیده اند) می گوید برای سرگرمی به اعتیاد روی آورده است.
از قلعه 'میشوند' که بیرون می آییم ، یکی دیگر از زنان قلعه قبل از طلوع آفتاب و بعد از پختن نان محلی ، گله را به صحرا برده است حال که خورشید به وسط آسمان رسیده گله را به قلعه بازمی گرداند و در حالیکه گوسفندان را به داخل آغل شان هدایت می کند می گوید هر روز این کار را انجام می دهم و علاوه بر این به مرغ ها و بوقلموان ها هم رسیدگی می کند.

**تغییر در شیوه زندگی سنتی عشایری و روستایی
آنچه از گفته های زنان و دختران عشایری و یک روز زندگی با آنها نشان می دهد نقش بی بدلیل و غیرقابل انکار زنان در شیوه های زندگی عشایری است که در کنار نقش زنانه و دخترانه خود با انجام کارهایی اقتصادی نقش موثری در تولید و اقتصاد خانوارهای عشایری دارند.
نکته قابل تامل در زندگی های امروزی عشایری وجود وسایل ارتباطی نوین در آنهاست که البته حق طبیعی تمام انسان ها ولو در زیرسیاه چادرها و کپرگاههاست بطوریکه درکمتر از یک روز تجربه زندگی های امروزه عشایری که حتی آنجا که آب ندارند ولی برق شان مهیا شده ، تلویزیون و دستگاه های گیرنده وجود دارد پنجره ای رو به دنیایی متفاوت از زندگی های آنهاست.
در زیر دورافتاده ترین کپر و چادر و کولای عشایری تخت نازنین و شاداب کوه هم تلویزیون های بزرگ خودنمایی می کنند تا در دل خانه ها و اتاق های محقر و کوچک قلعه میشوند که شبانه پنج یا 6 نفر در آنها می خوابند نیز ال ای دی هایی بزرگ در ابعاد آنچه که در خانه های مجهز شهری وجود دارد در دسترس است که همه این وسایل از طرفی زندگی های عشایری و روستایی را متاثر می کند و از طرفی انتظارتی جدید برای عشایری که در این زندگی ها روزگار می گذرانند ایجاد می کند.
در عین حالی که تاکید می شود آنها نیز حق بهره مندی از وسایل نوین ارتباطی را دارند اما نباید از برنامه های آموزشی و فرهنگی در آنها غافل شد تا دست کم کمتر گرفتار مشکلات و معضلات اجتماعی زندگی های در حال گذر امروزی جوامع در حال توسعه شد.
معضلاتی را که رگه ها و نشانه های آن را با یک روز در کنار عشایر ماندن و از آن جوان مشغول به مصرف مواد مخدر ، اعتیاد دادمادهای تاج بانو ، خودکشی مادر احمد پسرجوان 30 ساله ای که در گوشه اتاق هر روز تریاک مصرف می کند و تمایل به تجرد در فرزانه 20 ساله می توان مشاهده کرد.

**نگاه جامعه شناسی به زندگی های عشایری و تغییرات در این سبک زندگی
رئیس انجمن جامعه شناسی لرستان در این خصوص در گفت و گو با ایرنا می گوید: آسیب های اجتماعی در زندگی مردم عشایری نشان می دهد که زندگی آنها بخاطر نفوذ و رسوخ تکنولوژی و ارتباطات دگرگون شده و دیگر زندگی یک کوچ نشین در چارچوب ذهنیت و عینیت یک کوچ نشین سابق نیست، بطوریکه با داشتن امکان دسترسی به ارتباطات افق هایی از زندگی به سبک دیگر برای آنها قابل تصور شده است.
مجتبی ترکارانی افزود: این انتظارات بخاطر نبود امکان تحرک اجتماعی و امکان تغییر در زندگی باعث ایجاد آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد و دوری مردان از خانواده و حتی مهاجرت مردان شده که در چنین شرایطی زنان بخاطر شرایط سنتی امکان تحرک اجتماعی و جغرافیایی ندارند و مجبور هستند در همان محیط سنتی بمانند و مسئولیت های زندگی را در غیاب و یا حاشیه ای شدن مردان در خانواده بپذیرند.
به گفته وی در این جوامع زنان مجبور هستند نه فقط نقش های سنتی خود را بلکه نقش ها و وظایف به زمین افتاده مردان خانواده را انجام دهند و هم در بیرون خانواده و هم در درون خانواده بار مسئولیت زندگی را بر دوش بکشند این مساله از طرفی باعث توانمندی زنان شده و از طرفی دیگر آسیب پذیری زنان را بیشتر کرده است.
ترکارانی اظافه کرد: در چنین شرایطی بسیاری از دختران با وجود فرصت های مناسب برای ازدواج در همان جامعه سنتی اما از ازدواج دوری می کنند و گاه ترجیح می دهند همچنان کمک دست مادر که اکنون مسئولیت او بیشتر شده است باقی بمانند.
رئیس انجمن جامعه شناسی لرستان گفت: شایدبتوان گرایش به اعتیاد در مردان عشایر و روستاها را همین تحولات در شیوه های زندگی به کمک وسایل ارتباطی نوین و بدنبال آن بالا رفتن سطح انتظارات و بسته دیدن امکان تحرک اجتماعی و فیزیکی و سرخورده بودن از این سبک زندگی و در عین حال نبود فراغت از این محیط دانست.
وی افزود: البته اعتیاد در این جوامع معمولا جنسیتی است و تاکنون کمتر زنان را درگیر خود کرده است همین معضل باعث عدم پذیرش مسولیت خانوادگی در مردان و باعث سنگین تر شدن مسولیت زنان شده است.

**نقش کلیدی زنان در اقتصاد خانوار عشایری
مدیرکل امور عشایر استان لرستان در گفت و گو با ایرنا می گوید: در حال حاضر 14 هزار خانوار عشایری با جمعیتی بالغ بر 84 هزار نفر در لرستان زندگی می کنند که از این بین 11 هزار و 200 خانوار کوچ رو هستند.
حاجیمراد بیرانوند با بیان اینکه هر سیاه چار بعنوان یک واحد اقتصادی است که از قدرت تولید برخوردار است گفت: جامعه عشایری لرستان سالانه 12 هزار تن گوشت قرمز، سالانه 29 هزار تن شیر و پنج درصد صنایع دستی استان را تولید می کنند و در کل مجموع تولیدات زراعی، دامی و باغی عشایر به حدود 130 هزار تن می رسد.
وی افزود: زنان و دختران عشایری نقش موثر و کلیدی در تولید و اقتصاد خانوارهای عشایری دارند که همپا و گاه نقش موثر آنها بیشتر از مردان است.
به گفته وی 53 درصد جامعه عشایری با سواد هستند و میزان بهره مندی آنها از امکانات بهداشتی و درمانی نیز 65 تا 70 درصد است.
1920/6060
خبرنگار:مهری میر دریکوند**انتشاردهنده:محمد علیدوستی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.