صدا خسته
نفس بسته
هوا سنگین
فضا غمگین است
شکوفه پر
جوان پرپر
مگر این در کدام آیین است؟
به نام دین
زمین رنگین
به خون آذین است
شب تاریک و همه جا
شبهی بر پنجره ها
غم آزادی غدغن
زده شد قفلی به دهن
چه سکوت بی ثمری
نه سرودی نه خبری
نه گلویی رنگ صدا
نه عبور رهگذری
آه خدای من
به خنجری گلو گلو سخن جدا کردند
ببین کجا برادرم ز من جدا کردند
سرگذشت تو با جرعه ای آب
رفت و برهم زد از خفتگان خواب
همه جا درگیر خطا
تو رسیدی کربلا
که بشویی چهره دین
ز غبار رنگ و ریا
کپی شد