مرحوم آیت الله صانعی در بخشی از ششمین جلسه سخنرانی در ماه رمضان سال 1390 بیان می کند: قرآن حرف حسابی می‌زند، می‌گوید اگر کسی به شما احترام گذاشت، شما همان احترام یا بهترش را به او برگردانید، این حرف حسابی است و انسان می‌فهمد که قرآن کتاب هدایت بشر است. عقل انسان این­را می‌فهمد که اگر کسی به آدم احترام گذاشت، نباید به او بی احترامی کنیم! این کار خلاف عقل و انصاف است.

به گزارش جماران؛ مرحوم آیت الله صانعی جلسه ششم سخنرانی ماه مبارک رمضان سال 1390 را این گونه آغاز می کند: الحمد لله رب العالمین و الصلاۀ و السلام علی رسول الله ابی القاسم محمد، و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین الهداة المهدیین واللعن علی اعدائهم اجمعین

بحث در آیه شریفه مربوط به صوم بود: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ کمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ *أَیاماً مَعْدُودَاتٍ)، [1] مذهب شیعه بر این مبنا است که روزه در سفر یا ایام بیماری، حرام است، یعنی برداشتن روزه، عزیمت است، نه رخصت که بیمار بتواند روزه را بگیرد یا فرد در مسافرت روزه بگیرد، اگر گرفت، هم مرتکب حرام شده و هم قضا به ذمّه او است که باید به جا بیاورد، گفتیم که در روایت هست و فتوای اصحاب هم بر این است، خود قرآن هم گواهی به این معنا می‌دهد: (فَمَن کانَ مِنْکم مَرِیضاً أَوْ عَلَى سَفَر فَعِدَّةٌ مِنْ أَیام أُخَرَ)، ندارد که اگر افطار کردید (فَعِدَّةٌ مِنْ أَیام أُخَرَ)، این­که مقیّد نکرده و گفته (فَعِدَّةٌ مِنْ أَیام أُخَرَ)، خودش گویای این است که نباید روزه بگیرند وگرنه می‌گفت اگر خوردید، (فَعِدَّةٌ مِنْ أَیام أُخَرَ)، این تقیید نکردن و تبصره نزدن دلیل بر این است که حرام است و از نظر مذهب شیعه مسلّم است. بعد رسیدیم به اینجا که فایده روزه هم تقوا است. درباره ماه رمضان یک بحث روایی هست و یک بحث قرآنی. بحث روایی این است که در بعضی از روایات امامیه نقل شده و عامه هم نقل کرده‌اند و بعضی از عامه هم فتوا داده‌اند که نباید به ماه رمضان بگویید: «رمضان»، باید بگویید (شَهْرُ رَمَضَانَ)؛ حتی بعضی از عامه گفته‌اند گفتن «رمضان» حرام است. روایات امامیه هم در کتاب وسائل الشیعه نقل شده که نگویید رمضان آمد و رفت بگویید شهر رمضان.[2] دلیل این امر در روایات این است که رمضان از اسامی خداوند است، و چون اسم خداوند است شما شهر را به آن اضافه کنید. اسم خداوند را بی مقدمه و مؤخره نیاورید. این‌جا گفته‌اند که نگویید رمضان آمد و رفت و تمام شد، رمضان تمام شدنی نیست، بگویید (شَهْرُ رَمَضَانَ )، چون رمضان اسم خداوند است. [3]

 

هیچ جایی جزو اسمای خداوند رمضان نیامده است

این روایات از دو جهت خدشه دارد: یکی همین علتی است که در روایت آمده است، هیچ جایی جزو اسمای خداوند رمضان نیامده است، نه در روایات و نه در ادعیه، در دعای جوشن کبیر هم که هزار اسم خداوند آمده، این اسم نیامده و اصلاً بین مسلمانان، رمضان به عنوان اسم خدا مطرح نیست، این خودش دلیل بر این است که نمی‌شود به این روایات اعتنا و عمل کرد.

 وجه دوم، روایات دیگری است که ظاهراً هم از ائمه [4] و هم از صحابه ائمه [5] وارد شده که ائمه هم جلوگیری نکرده‌اند که در آن روایات کلمه رمضان آمده است، اگر راوی گفته رمضان، امام نهی نکرده است. خود ائمه معصومین: هم در مواردی رمضان ‌گفته‌اند. (شَهْرُ رَمَضَانَ) نمی‌گفتند، این هم با این روایات معارض است و منافات دارد. و لذا باید این روایات طرح شوند و فهم این روایات را به اهلش واگذار کنیم.

خود روایات هم به ما گفته‌اند که علم به روایات متعارض یا خلاف قرآن را به اهلش رد کنید. به هر حال این روایات قابل عمل نیستند، همان­طور که علامه طباطبایی هم در المیزان فرموده است [6] متأسفانه مرحوم شیخ حر عاملی این روایات را حمل بر کراهت کرده، در مقابل آن روایاتی که بی‌اسم آمده است، [7] و این جمع، جمع تمامی نیست چون اگر رمضان به تنهایی در زبان اهل بیت باشد، ایشان مرتکب مکروه نمی‌شوند، البته اگر در زبان راویان بوده و مکروه هم بوده، باز جا دارد که وقتی او می‌گفته ائمه یک­جا به او گفته باشند که این طوری بهتر است، آن طور نگویید، علاوه بر این‌که رمضان اصلاً از اسامی خداوند نیست. به هر حال این روایاتی که دارد رمضان نگویید بگویید (شَهْرُ رَمَضَانَ)، چون رمضان اسم خداوند است، قابل عمل نیستند، بردن رمضان به تنهایی نه مکروه است و نه حرام، اسم رمضان مثل بقیه ماه‌ها است.

یک نکته قرآنی هم هست و آن این است که از آیات قرآن استفاده می‌شود که قرآن یک بار و یک دفعه نازل شده و در مقابل نیز قرآن و روایات، و هم تاریخ و شأن نزول می‌گویند قرآن در طول 23 سال به تدریج نازل شده است، اما در آیات: (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَ بَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى‌ وَ الْفُرْقَانِ)؛[8] «ماه رمضان [همان ماه‌] است که در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، [کتابى‌] که مردم را راهبر، و [متضمّن‌] دلایل آشکار هدایت، و [میزان‌] تشخیص حق از باطل است». یا (اِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَیْلَةٍ مُّبَارَکَةٍ)؛[9] «ما آن را در شبى فرخنده نازل کردیم» یا (اِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَیْلَةِ الْقَدْرِ)[10] «ما [قرآن را] در شب قدر نازل کردیم». نزول دفعی و یک باره قرآن آمده است. علامه طباطبایی می‌فرماید: مصدر باب افعال بر دفع یک‌ باره دلالت می‌کند و باب تفعیل که تنزیل باشد، بر تدریج: (کِتَابٌ أُحْکِمَتْ ءَایَاتُهُ ثمُ‌َّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ)؛[11] «کتابى است که آیات آن استحکام یافته، سپس از جانب حکیمى آگاه، به روشنى بیان شده است‌»، در این­گونه آیات، نزول تدریجی قرآن در طول 23 سال بیان شده است. سپس این اشکال پیش آمده که چه طور بین این دو مطلب جمع کنیم؟ یک مطلب مسلّم که قرآن در طیّ 23 سال نازل شده، یک مطلب دیگر این‌که قرآن یک دفعه در ماه رمضان و در شب قدر نازل شده، شب قدر هم در ماه رمضان است و یا (لَیْلَةٍ مُّبَارَکَةٍ) آمده که لیله مبارکه هم شب قدر است و در ماه رمضان. بنابراین چطور بین نزول در بیست و سه سال با یک دفعه در یک شب جمع کنیم؟ جواب‌های مفصلی داده‌اند، یکی از جواب‌ها این است که گفته‌اند اول و دفعة واحدة به آسمان دنیا آمده، بعد به تدریج به زمین نازل شده است. یکی دیگر این که اولین سوره قرآن در ماه رمضان نازل شده و به این جهت گفته شده است. جواب‌ اینها معلوم است که دلیلی بر آسمان دنیا نداریم، که یک بار دفعی بر آن نازل شده باشد. آیات ابتدایی قرآن (آیات اول سوره علق) در بیست و هفتم ماه رجب ـ بعثت رسول الله ـ نازل شده است. یک توجیهی علامه طباطبایی دارد که می‌گوید قرآن دو دفعه نازل شده: یک دفعه همه قرآن یک جا نازل شده و یک دفعه هم به طور تدریجی نازل شده است، به بیان دیگر قرآن یک دفعه دربست و سربسته به قلب پیامبر نازل شده، یک موقع هم در طیّ بیست و سه سال و به تدریج نازل شده است. من در گذشته تشبیه قشنگی داشتم و آن این است که شما یک قلم خودنویس را پر از جوهر می‌کنید و با این جوهرها پنجاه صفحه می‌نویسید، این جوهرها همان پنجاه صفحه است ولی این­جا جدا نشده، روی صفحه که آمده جدا شده است، یا یک توپ پارچه را قبل از آن که بِبُرند، در یک توپ پارچه پیراهن، قبا، عمامه و... هست که همه را با این توپ پارچه می‌شود دوخت، قبل از آن‌که بِبُرند در آن‌جا جمع است بعد که آن را بریدند، تکه تکه می‌شود. علامه می‌فرماید: یک دفعه قرآن سربسته و دربسته مثل جوهر در قلم خودنویس که بعد پخش می‌شود، به قلب پیامبر نازل شده و در مدت بیست و سه سال هم تکه تکه شده و نازل گردیده است، ایشان این جمع را انتخاب می‌کند و می‌گوید دلیلش هم مصدر باب افعال است که یک دفعه آن هم در ماه رمضان آمده است. اگر شما بگویید خوب آن قرآن بسته و نازل شده دفعی بر قلب پیامبر که (هُدًى لِّلنَّاسِ) نیست، (بَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى‌ وَ الْفُرْقَانِ) نیست، خوب این­جا مجبوریم تصرف کنیم و بگوییم به قرینه ماده انزال، «هُدی» را حمل بر قابلیت می‌کنیم، یعنی قابلیت هدایت دارد نه هدایت بالفعل که از آنِ قرآن تکه تکه شده و به تدریج آمده است، بینات مربوط به آن است ولی آنی که به قلب پیامبر بوده، قابلیت داشته است تا بتواند هدایت کند و بینات للناس باشد. این هم جوابی است که ایشان داده و ظاهرا بهترین جواب هم جواب ایشان است گرچه بنده خدشه‌ای به آن دارم.

قرآن را در ماه رمضان آوردیم، یعنی یک دفعه به قلب پیامبر نازل شد: «هُدًى لِّلنَّاسِ وَ بَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى‌ وَ الْفُرْقَانِ»؛ هدایت برای خود مردم، یعنی خود قرآن هدایت می‌کند و مردم به قرآن نگاه می‌کنند و هدایت می‌شوند. مثلاً وقتی نگاه می‌کند به (وَ لَکُمْ فىِ الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَاأُوْلىِ الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون)؛[12] «اى خردمندان! شما را در قصاص، زندگانى است تا شاید پروا کنید»، هدایت می‌شود. یا آیه (وَ أَقِیمُواْ الصَّلَاةَ وَ ءَاتُواْ الزَّکَاةَ)؛[13] «و نماز را برپا دارید و زکات بدهید»، یا (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنهْى‌ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنکَرِ)[14] «نماز از زشت‌کارى و ناشایست باز مى‌دارد»، یا (لَوْ کاَنَ فِیهِمَا ءَالهِةٌ إِلَّا اللهَ لَفَسَدَتَا)؛[15] «اگر در آن دو- آسمان و زمین- خدایانى جز خداى یکتا مى‌بود، هر آینه هر دو تباه مى‌شدند»، اگر دو تا خدا بود دعوایشان می‌شد، این خیلی ساده است و توده مردم می‌فهمند که دو تا خدا نیست، و الا اگر دو خدا بود دعوایشان می‌شد، چون خدایان انحصارطلب هستند، بنابراین یک خدا بیشتر نیست. این یک دلیل بسیار ساده‌ای است که می‌تواند افراد را هدایت کند. آیات اخلاقی قرآن هم این چنین است: (وَ إِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنهْا أَوْ رُدُّوهَا)؛[16] «و هنگامى که شما را به درودى درود گویند، پس به نیکوتر از آن درود گویید یا همان را باز گویید». قرآن حرف حسابی می‌زند، می‌گوید اگر کسی به شما احترام گذاشت، شما همان احترام یا بهترش را به او برگردانید، این حرف حسابی است و انسان می‌فهمد که قرآن کتاب هدایت بشر است. عقل انسان این­را می‌فهمد که اگر کسی به آدم احترام گذاشت، نباید به او بی احترامی کنیم! این کار خلاف عقل و انصاف است. ظلم است که افرادی برای جامعه زحمت کشیده‌اند، توی سرشان بزنیم که چرا زحمت کشیدید؟ چرا می‌خواهید جامعه را آگاه کنید؟ قرآن این ظلم را نمی‌پذیرد، بشر هم نمی‌پذیرد، اما وقتی می‌گوید بهترش را جواب بدهید همه انسان‌ها با هر عقیده و مرامی این حرف را می‌پذیرند. اگر کسی سلام کرد و گفت سلام علیکم، شما بگویید سلام علیکم و رحمة الله و برکاته، یا سلام علیکم بالعافیة و السلامه، در روایات هم راجع به امام مجتبی و امام زین العابدین آمده است که اگر بنده‌ای یک شاخه گل به ایشان می‌داد، او را در راه خدا آزاد می‌کردند[17] بنده از نظر صناعت فقهی در عروه هم نوشته‌ام که مخاطب این آیه همه انسان‌ها هستند، قرآن درس مسالمت می‌دهد.[18]

این­‌که بعضی از فقهای گذشته (قدس الله ارواحهم) ـ الآن نمی‌دانم فقیهی هم باشد که این طور بگویدـ می‌فرمودند که اگر غیر مسلمانی سلام کردـ روایت هم داردـ  بگو علیک،[19] یعنی بر تو باد، به ضررت تمام بشود و نباید درست و حسابی جواب او را داد، این خلاف قرآن است، اولاً قرآن به طور کلی می‌گوید: )وَ إِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٍ ...(، ثانیاً اگر شما می‌خواهید مثلاً فرد یهودی را مسلمان کنید، او آمده به شما سلام کند شما به جای این­که جوابش را دهید و جذبش کنید یک نفرین هم در حقّش می‌کنید، پس چطور او جذب می‌شود؟ شبیه این در نجاست غیر مسلمان هم هست، شما می‌گویید این انسان‌ها نجسند، فقط گوینده «اشهد ان لا اله الا الله» پاک است، و گرنه تمام این جمعیت هفت میلیاردی نجس هستند، شما مگر نمی‌خواهید این هفت میلیارد را هدایت کنید؟! طرف آمده خانه شما چایی خورده است، بلافاصله اشاره می‌کنی که استکانش را جدا بگذار، خوب چطور می‌خواهید او را به اسلام دعوت کنید؟! تا داخل خانه آمد بگویید پایت مرطوب نباشد! چطور می‌توانید او را به اسلام دعوت کنید؟!

زمانی که ما دادستان کل بودیم، به یک مجلس ترحیم ‌رفتیم، دیدم یک آقای خیلی خوش­تیپ و مرتب سمت ما آمد. تعجب کردم و گفتم این آدم خوش تیپ با ما چه کار دارد؟ آن وقت که من در قوه قضائیه بودم، آدم‌هایی که با ما کار داشتند، یتیم بودند و دستشان از همه جا کوتاه بود، پیش من می‌آمدند، اینها می‌دانستند که من اهل نظافت و این­طور چیزها هستم، خوش تیپ می‌آمدند خلاصه سراغ من آمد و گفت من یک عرضی داشتم اجازه می‌فرمایید بگویم؟ آن موقع من در رادیو مسأله می‌گفتم. گفت شما در رادیو مسأله می‌گویید خیلی هم خوب است، از شما تشکر می‌کنم. سؤال من این است که شما ماها را نجس می‌دانید خیلی خوب، مسیحی‌ها و یهودی‌ها همه نجس هستند، اما چرا ما را کنار سگ و خوک می‌گذارید؟ اگر در رساله نگاه کنید می‌گوید سگ و خوک و کافر. از نظر فقهی ما بحث کردیم که نجاست آنها دلیلی ندارد و از نظر اعتباری هم نمی‌خواند با این‌که شما می‌خواهید جهان را به اسلام دعوت کنید، شما می‌خواهید همه را تحت پرچم امام زمان (سلام الله علیه) بیاورید، وقتی همه را نجس می‌دانید چطور حرف‌های شما را بشنوند؟

شبیه آن­را امام خمینی دارد، درباره قرآن معروف است که می‌گویند قرآن را نباید دست غیر مسلمان‌ها داد و حرام است، امام (ره) در بحث فروش مصحف به غیر مسلمان بحث مفصلی دارد و می‌گوید نه تنها حرام نیست، بلکه بعضی از جاها واجب است.[20]خوب شما می‌خواهید غیر مسلمان را هدایت کنید، می‌گوید قرآن را به من بده تا بخوانم، اما تو می‌گویی آن­را به شما نمی‌دهم، شما اگر بخواهی بخوانی باید بیایی یک جای خشک و پاها و دست‌هایت هم خشک باشد، آن ‌جا بنشینی و من هم قرآن را می‌گذارم و یک آیه‌ از آن را برایت می‌گویم، قبول هم نکردی می‌گویم کافر هستی بلند شو برو! به طور قطع می‌گوید باید توی سر تو بزنم تا مسلمان بشوی! می‌خواهم ترا به بهشت ببرم، حق هم نداری بگویی من حرف‌های ترا قبول نمی‌کنم. این طور که نمی‌شود دعوت به اسلام کرد.[21] 

1- بقره(2): 184-183.

2- وسائل الشیعه، ج10، ص319، ح5-1. 

3-  همان، ح2 و 5.

4-  کافی، ج2، ص617 و 619؛ ج4، ص92 و 97 و 119 و ... .

5- کافی، ج4، ص91 و 119 و ... .

6-  المیزان، ج‌2، ص28-27.

7- وسائل الشیعه، ج‌10، ص 319.

8- بقره(2): 185. 

9-  دخان(44): 3.

10- قدر(97): 1.

11- هود(11): 1.

12-  بقره(2): 179.

13-  بقره(2): 43. 

14-  عنکبوت(29): 45. 

15- انبیاء(21): 22. 

16-  نساء(4): 86.

17-  کشف الغمه، ج2، ص31.

18-  العروة الوثقی، ج2، ص 268.

19-  وسائل الشیعه، ج‌12، ص 77.

20- کتاب البیع، ج2، ص719، مسألة جواز نقل المصحف إلى الکافر.

21-  سخنرانی استاد در ماه مبارک رمضان، 24/5/1390.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.