سابقه آشنایی و همکاری فرشاد مومنی با مرحوم شهید بهشتی به سالیان پیش از انقلاب باز می گردد تا پس از آن که با قبول مسوولیت در کمیته آموزش حزب جمهوری، آن هم در حالی که تنها دانشجوی دوره کارشناسی اقتصاد بود، این قرابت، شکل گسترده تری به خود می گیرد. مومنی با تبیین بنیان های اندیشه ای شهید بهشتی، بنیان های روش شناسی وی را تشریح می کند و آن را دارای شاخصه هایی می داند که اگر جدی گرفته شود، می تواند منشا دستاوردهای بسیار بزرگی برای جهان اسلام باشد.!P1!

او به نقل از شهید بهشتی، یکی از آفت های بزرگ در جوامع دینی را به صراحت، استفاده ابزاری از دین عنوان می کند و اینکه اگر منزلت عقل در روش شناسی فهم اسلام به درستی درک شود، امکان برخورد ابزاری با دین را از برخورد کنندگان خود سلب می کند.

بنیان های فکری و اندیشه ای، مشی عملی مرحوم شهید بهشتی، حق آزادی بیان برای مخالفان و حوزه عملکرد آنها از نگاه ایشان، تسلط شهید بهشتی بر «دانش چگونگی» و نگاه ایشان به مقوله آزادی از محور های گفت و گوی شفقنا با فرشاد مومنی است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، دکتر فرشاد مومنی، اقتصاددان و استاد دانشگاه در گفت و گو با شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) در پاسخ به پرسشی درباره بنیان های اندیشه ای شهید بهشتی، با ابراز خرسندی از آغاز گفت و گو با چنین پرسشی از آن رو که به اعتقاد او «شکل بزرگداشت شهید بهشتی در دوره سی و یک ساله ی بعد از شهادت ایشان به هیچ عنوان، شکل مناسب و در خوری نداشته است» اظهار می کند: بنیان های اندیشه ای شهید بهشتی، میراث اصلی ایشان است که من آن را به دو قسمت تقسیم می کنم.

جدی گرفتن بنیان های روش شناختی بهشتی می تواند منشاء دستاوردهای بسیار بزرگی برای جهان اسلام باشد

او یک بخش از میراث اندیشه ای شهید بهشتی را دیدگاه های مشخصی می خواند که ایشان در مورد مسایل مشخصی ارائه کرده اند و می افزاید: به گمان من این دیدگاه های مشخص در مورد مسایل مشخص، هنوز هم می تواند برای جامعه ما بسیار ثمربخش، پر دستاورد و ارزشمند باشد. وجه دوم اندیشه شهید بهشتی نیز که به گمان من کانون اصلی مزیت ایشان نسبت به سایر متفکران و اسلام شناسان هم عصر خودشان به اعتباری و متفکران و اسلام شناسان تاریخ اسلام به اعتبار دیگر به شمار می رود، روش شناسی ایشان است. شهید بهشتی، پیش از آن که به عنوان یک اسلام شناس و فقیه در نظر من جلوه کنند، به عنوان یک فیلسوف علم و یک روش شناس در نزد من گرامی و برجسته هستند و فکر می کنم که بنیان های روش شناختی ایشان حاوی ویژگی ها و امتیازاتی است که اگر از سویی پذیرفته و جدی گرفته شود و از سوی دیگر، بسط و گسترش پیدا کند، می تواند منشاء دستاوردهای بسیار بزرگی برای جهان اسلام و حتی همه جهانیان باشد.

منزلت عقل مهمترین شاخصه روش شناختی شهید بهشتی است

مومنی از منزلت عقل به عنوان مهمترین و نخستین نمونه از شاخصه های روش شناختی شهید بهشتی یاد می کند و می افزاید: ایشان در آثار خود، همواره تأکید داشتند، آیات متعددی در قرآن وجود دارد که در آن آیات، خداوند چه مستقیماً و چه از زبان پیامبر گرامی اسلام تصریح می کند که مخاطب پیام پیامبر گرامی اسلام (ص)، تنها مسلمانان نیستند بلکه از دیدگاه قرآن، مخاطب پیام اسلام و کتاب آسمانی، تمامی انسان ها هستند.

در سوره اعراف آیه ای داریم که خداوند از قول پیامبر(ص) می فرمایند: "یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعاً...". یعنی همه انسان ها در همه زمان ها و مکان ها، مخاطب پیام قرآن هستند.

او مطلب یاد شده را، یک رکن در روش شناسی شهید بهشتی می داند که ایشان معتقد بودند، اگر این مبنا را بپذیریم، با تکیه بر فهم نقلی صرف و عرضه نقلی اسلام و تبلیغ آن به هیچ وجه به روح و فلسفه قرآن، وفادار نمانده ایم؛ چرا که ما باید، پیام اسلام را به گونه ای بفهمیم و عرضه کنیم که اگر هر انسان منصف غیر مسلمانی هم در برابر این پیام قرار گرفت خود را ناگزیر از پذیرش آن بداند بنابراین به این اعتبار، ایشان می آیند و روی عقل گرایی در فرایند فهم و اقناع در فرایند تبلیغ دین، یک تمرکز ویژه می کنند و می گویند ما باید ابتدا، اسلام را این گونه بفهمیم تا بتوانیم بدین شکل آن را تبلیغ و عرضه کنیم.

این مدرس دانشگاه ادامه می دهد: به نظر من این یک بنیان روش شناختی است که صرف نظر از همه کارآمدی هایی که در طول تاریخ از خودش نشان داده، نگاهی رو به آینده نیز دارد. از منظر فهم دین و عرضه آن، ایشان تا آن جا پیش می روند که در آثار خودشان می فرمایند، شما وقتی به سیره پیامبر اسلام (ص)، آن زمان که مبعوث شدند، نگاه می کنید، می بینید، در آن عصر، کسی مسلمانان نبوده تا بشود با زبان عقل، با او رابطه برقرار کرد و آن جاست که پیغمبر به آن چیزی که شهید بهشتی اسم آن را فطرت می گذارند، تکیه می کند؛ آن چیزی که به صورت فطری در میان جملگی انسان ها وجود دارد و آن را مبنایی برای جذب اعراب عصر جاهلیت به اسلام قرار می دهد. از این رو، شهید بهشتی معتقدند، این آن چیزیست که در همواره تاریخ برای اسلام می تواند راه گشا باشد.

مومنی درمورد برخی از این تعبیر ها می گوید: شهید بهشتی در کتاب "حق و باطل" بیان می کند که از نظر من اسلام از وحی پیامبر (ص) شروع نمی شود بلکه از روشن ترین شناخت های بشر آغاز می شود و در مسیر خود به وحی پیغمبر برخورد می کند و ادامه راه آن نیز با وحی و عقل همراه می شود. مرحوم شهید بهشتی در این کتاب از تعبیری چون "عقل محض" استفاده می کند و می گوید که این عقل محض، توانایی مشترک همه انسان ها برای فهم امور است و بعد از آن می گوید، عقل انسانی در قدرت تبیین و شناسایی هایش در حیطه شناخت های بشری به مفاهیمی دست پیدا می کند که کاملاً فرا دینی هستند. به عبارت دیگر، انسان از آن نظر که انسان است، آن هم با توانایی های عقل محض، امکان بهره مندی از بسیاری از امور، از جمله عدل و احسان برای او فراهم می شود.

مومنی می افزاید: ایشان در کتاب "بایدها و نبایدهای" خود می نویسند که اگر اصلاً وحی و دینی هم در کار نبوده باشد، بشر هوشیار که متکی به "عقل محض"، یعنی عقل تحلیل گر و قادر به ترکیب فهم هاست، می توانست بفهمد که مقداری از کارها بد است و مقداری از کارها خوب و شهید بهشتی معتقد است، چون این بنیه وجود دارد، پیامبر توانسته مردم را با همان مبنا دعوت به اسلام کند.

در غیاب عقل، دین خدا در معرض تحریف و سوءبرداشت ها قرار می گیرد

این مدرس دانشگاه با اشاره به اینکه شرح و بسط بسیاری در اندیشه شهید بهشتی در زمینه یاد شده وجود دارد که من از ذکر تفصیلی آن صرف نظر می کنم، می گوید: شهید بهشتی به اعتبار این اسلوب روش شناختی می گوید، بنا به تصریح قرآن یکی از مهمترین فلسفه های بعثت انبیاء مبارزه با تحریف ادیان پیشین بوده است یعنی این که در غیاب عقل، دین خدا در معرض تحریف و سوءبرداشت ها قرار می گیرد. در واقع عقل به عنوان یک متغیر فرادینی، درست مثل عدل به گونه ای که شهید مطهری مطرح کردند، نقش یک ملاک و محک را برای عیار زدن استنباط های دینی فراهم می کند. شهید بهشتی در برخی از آثارشان، یکی از آفت های بزرگ در جامعه های دینی را به صراحت، استفاده ابزاری از دین برای فریب مردم عنوان می کند و می گوید، منزلت عقل در روش شناسی فهم اسلام، اگر به درستی درک شود، امکان برخورد ابزاری با دین را از برخوردکنندگان خود، سلب و ما را به سمت یک برداشت اصیل تری از دین، هدایت می کند.

متاسفانه در جوامع اسلامی، برخی برداشت های تحجر آلود و تعصب آمیز وجود دارد

مومنی با بیان اینکه موضوع یاد شده یکی از مولفه های کلیدی در روش شناسی شهید بهشتی است، بیان می کند: با کمال تاسف، ما شاهد این هستیم که در جوامع اسلامی، برخی برداشت های تحجر آلود و تعصب آمیز وجود دارد، آن هم تا آن جا که وقتی بحث از فرهنگ و تمدن و قاعده های اسلامی مطرح می شود به گونه ای صحبت می کنند که گویی مسلمانان یک تافته ای به کلی جدا بافته از سایر انسان های دیگر هستند و گویی هیچ وجه مشترک انسانی بین این ها وجود ندارد. شهید بهشتی با این برخورد و طرز تلقی، شدیدا مرزبندی دارد و معتقد است، ذائقه اسلام به عنوان یک دین جهانی، ایجاب می کند که آموزه های آن به گونه ای عرضه شود که برای هر انسان منصف ولو بی دین و غیر مسلمان هم جذاب باشد.

بهشتی تاکید داشت باید خودمان را به «دانش چگونگی» مجهز کنیم

مومنی درمورد یکی دیگر از ارکان روش شناسی شهید بهشتی اظهار می کند: یک رکن بسیار مهم دیگری که در روش شناسی ایشان وجود دارد، این است که شهید بهشتی معتقدند، در فرایند فهم اسلام، این که ما بفهمیم، اسلام درباره هر موضوع خاصی نظرش چیست در بهترین حالت، تنها یکی از شروط لازم در مورد همه آن چه که ما از اسلام لازم داریم بدانیم را تأمین می کند در حالی که شرط کفایت این است که ما خودمان را به «دانش چگونگی» نیز مجهز کنیم. بدآن معنا که ما بدانیم اسلام با استثمار مخالف است، لازم است اما کافی نیست، شرط کفایت این است که ما بدانیم اسلام چگونه با استثمار مبارزه می کند یا این که ما بدانیم اسلام نسبت به عدل نظر مساعدی دارد، لازم است ولی کافی نیست و شرط کفایت این است که ما در یک نظام اجتماعی پیچیده امروزی بتوانیم بفهمیم که چگونه باید این مهم محقق شود.

این اقتصاددان در این باره می افزاید: من خودم شخصا برداشت مشخصی از این قضیه نداشتم تا این که با ادبیات «اقتصاد مبتنی بر دانایی» و «توسعه مبتنی بر دانایی» آشنا شدم. در آن جا دیدم که نظریه پردازان بزرگ توسعه که این تحولات مربوط به انقلاب دانایی را مرکز توجه قرار می دهند، یک عنایت ویژه به سهم و وزن دانش چگونگی دارند و معتقدند که اگر ما کل پیکره دانش را به دو قسمت دانش آشکار و دانش ضمنی تقسیم کنیم، دانش آشکار حدود 10 تا 20 درصد از کل پیکره دانش را تشکیل می دهد و سهم و وزن اصلی مربوط به دانش چگونگی یا ضمنی می شود که این دانش، دانشی است که از طریق انجام دادن حاصل می شود بنابراین از دیدگاه شهید بهشتی، عمل، یک جایگاه رفیعی در فهم اسلام دارد و ما از طریق حساسیت به دانش چگونگی، ذهنمان با چگونگی تحقق آرمان های اسلامی درگیر می شود.

مومنی برای تبیین این موضوع با بیان مثالی ادامه می دهد: ما یک اقتصاددان بزرگی داریم به نام "جوزف استیگلیتز" که جایزه نوبل اقتصاد را هم دریافت کرده و جزو نابغه های علم اقتصاد در ربع پایانی قرن بیستم و ربع ابتدایی قرن بیست و یکم به شمار می آید. او می گوید، اگر ما کل پیکره دانش را به عنوان یک چیز واحد در نظر بگیریم و به یک کوه یخ، تشبیهش کنیم، سهم دانش آشکار یعنی آن دانشی که مکتوب می شود و به صورت غیر شخصی، قابلیت نقل و انتقال پیدا می کند، فقط آن قسمت نوک کوه یخ است و بقیه پیکره دانش را دانش ضمنی یا دانش چگونگی فرامی گیرد. این بخشی است که استیگلیتز در سال 1999 مطرح کرده ولی شهید بهشتی به اعتبار آن فهمی که از قرآن دارند با استناد به آیات قرآن می گوید که شأن مقام خلیفه الهی انسان، این است که در حد وسع خودش تلاش کند تا جامعه آرمانی مورد نظر اسلام را در این جهان، عینیت ببخشد و اگر ما بخواهیم، آن را عینیت ببخشیم به همان اندازه که دانش چیستی نیاز داریم، چندین برابر آن به دانش چگونگی، نیازمند هستیم.

با غفلت از بنیان روش شناختی شهید بهشتی، در عمل،از اسلام اصیلی دور شده ایم !p2!

او با بیان اینکه، به گمان من این حساسیتی که در روش شناسی شهید بهشتی در مورد دانش چگونگی وجود دارد، یک مصداق عینی از این قضیه است، اظهار می کند: شهید بهشتی در کتاب "امر به معروف و نهی از منکر" از دیدگاه قرآن، وقتی که می خواهد در مورد قیامت صحبت کند، می گوید، توجه داشته باشید که قیامت، تجلی گاه عمل انسان هاست یعنی همه آن پاداش ها و تنبیه ها به عمل انسان بازمی گردد بنابراین مساله عمل به قاعده اسلامی که ناظر بر دانش چگونگی است، نقش تعیین کننده ای دارد. حال از این زاویه می گوید وقتی که ما تصورمان از امر به معروف و نهی از منکر، تبلیغ دین است، این تبلیغ، سهم عمل به آموزه های دینی 90 و سهم تبلیغ زمانی، 10 درصد و حتی کم تر است. خب شما وقتی این را با رفتارهای امروزی مقایسه می کنید، می بینید که چون از این بنیان روش شناختی غفلت شده است، چقدر ما در عمل به روح قرآن فاصله پیدا کرده ایم و چقدر از آن اسلام اصیلی که شهید بهشتی معرفی می کنند، دور شده ایم.

این مدرس دانشگاه تاکید می کند: یک وجه دیگری که ایشان مطرح می کنند و ما در تجربه های عینی روزمره خود نیز مشاهده می کنیم، این است که ایشان می گوید، در دعوت به اسلام، باید بدانیم و حواسمان باشد که کسی نیازمند موعظه به صورت نفس الامری نیست و در واقع، آن چیزی که جهان، تشنه آن است و سیراب نشده، تجربه های موفق عملی است؛ یعنی ما باید در عمل نشان دهیم که اسلام دین برتری است چه از نظر آن الگوی مناسبات اجتماعی و چه از نظر عزتی که برای مسلمانان ایجاد می کند و چه از نظر نمونه شدن و الگو شدن برای سایرین.

شهید بهشتی دارای نظم فکری بود و همچنین بسیار سیستمی فکر می کرد

مومنی در پاسخ به این پرسش که چه چیزی شهید بهشتی را از اکثریت قریب به اتفاق اسلام شناسان، ممتاز می کند؟ می گوید: شهید بهشتی از منظر بنیان های روش شناختی پیش گفته، خود را موظف می دانست که علاوه بر دانش چیستی در هر زمینه ای، روی دانش چگونگی هم متمرکز شوند و این باعث می شد که در دوره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، همه راه ها به گونه ای به شهید بهشتی ختم شود؛ یعنی همه نیت خوب داشتند و این که چه چیزی را باید دنبال کنند را می دانستند اما به هیچ وجه خود را برای چگونگی عینیت بخشی به آنها مهیا نکرده بودند و چون شهید بهشتی، خودشان را برای این مهم مهیا کرده بودند، تبدیل به یک چهره منحصر به فرد شدند. ایشان دارای نظم فکری بودند و همچنین بسیار سیستمی فکر می کردند و هر چیزی را در جای خودش در نظر می گرفتند و واقع بینانه به امور اسلامی نگاه می کردند. در آثار متعددی از ایشان، این واقع بینی را به طرز حیرت انگیزی می توان مشاهده کرد و من تصورم این است که از این نظر شهید بهشتی در جهان اسلام منحصر به فرد هستند و اگر ما منزلت دانش چگونگی را به تعبیری که از زبان استیگلیتز و از زبان شهید بهشتی در امر به معروف و نهی از منکر گفتم، درک کنیم، تصور من این است که فهم درست بنیان های روش شناختی شهید بهشتی، می تواند منشأ یک دگرگونی های اصلاحی بنیادی هم در نظام آموزشی ما، هم در نوع مواجه ای که با دیگران داریم ایجاد کند و حتی می تواند برای ما امکان اسوه حسنه شدن را در سطح فردی و اجتماعی فراهم کند.

عده ای با کج فهمی، شهید بهشتی را به انحصار طلبی متهم می کردند

او با اظهار تاسف می گوید: در عصر شهید بهشتی عده ای با کج فهمی و سوءبرداشت از این توانایی خارق العاده ای که ایشان داشتند، یعنی تسلط بر دانش چگونگی، این طور استنباط می کردند که گویی این بهشتی است که انحصار طلبی می کند و ایشان را محکوم به انحصار طلبی می کردند در حالی که ماجرا، ماجرای انحصار طلبی نبود. ماجرا این بود که ایشان به سطحی از دانایی ها در زمینه چگونگی فعلیت بخشیدن به آرمان های اسلامی، خودشان را مجهز کرده بودند که دیگران مجهز نبودند بنابراین برای عمل دچار چالش می شدند و قادر به انجام کار نبودند؛ مثلا ایشان در کتاب اقتصاد اسلامی خود که با یک شادی زائد الوصفی به نگارش درآورده اند و این شادی در کلمه به کلمه آن موج می زند، روی بند دوم از اصل 43 قانون اساسی تکیه می کنند و می گویند، ما خوشبختانه توانستیم یک ابتکار عملی که تصریح می کنند محصول تلاش های فکری شخصی من بوده است، پیدا کنیم. راهی در جهت از بین بردن عملی زمینه های استثمار انسان از انسان. این دانش چگونگی به گمان من، بزرگترین امتیاز ایشان بود و همان طور که عرض کردم، افرادی متأسفانه این مهم را یا از روی حسد یا از روی برداشت اشتباه، انحصار طلبی می خواندند و من خاطرم هست که در یک جلسه ای که در حزب جمهوری اسلامی توفیق داشتم در خدمت شهید بهشتی باشم، ایشان به یک مناسبتی، مظلومانه با ما درد دل کردند و گفتند، من نمی دانم با دوستان خودم چه کنم؟ چرا که چه در شواری انقلاب و چه در عرصه های دیگر، هر جا که من حضور دارم، دوستان به محدودیت های من از نظر وقت و توان جسمی، توجه نمی کنند و بارهای بسیار سنگینی را بر دوش من می گذارند با این عنوان که اگر شما نباشید، کسی نمی داند که چگونه کار را پیش ببرد. در ادامه گفتند که من در شگفتم، همان هایی که علیرغم مقاومت های شدید من، این بارهای بزرگ را بر دوش من می گذارند، بعد از چند وقتی خودشان از بیرون نگاه می کنند که چقدر بار روی دوش من هست، حال، بجای این که دلشان برای من بسوزد، مرا متهم به انحصار طلبی می کنند. من به دنبال کدام یک از آن ها رفتم؟ جز این بوده که تمام این بارها را خود این افراد بر دوش من گذاشته اند؟

مومنی تاکید می کند: با بنیان های روش شناختی است که می توان، رفتارهای شهید بهشتی را خوب درک کرد و اگر این چنین شد، ما دیگر حماسه سرایی نمی کنیم که فقط دریغ و تأسفی به وجود آید از برای از دست دادن چنین شخصیتی و اینکه چرا چنین شخصیتی از دست رفت. در حالی که اگر این بنیان های روش شناختی خوب درک شود و مبنای فهم و عمل ما قرار گیرد، ما می توانیم بهشتی گونه های بیشماری را تربیت کنیم.

در نگاه بهشتی اقناع در یک محیط صمیمانه قابلیت تحقق دارد نه در محیطی که سرکوبگری و زورگویی و تحمیل وجود دارد

این مدرس دانشگاه ادامه می دهد: وقتی ایشان روی عقل و اقناع تمرکز استثنایی می کند و می گوید، اقناع در یک محیط صمیمانه قابلیت تحقق دارد نه در یک محیطی که سرکوب گری و زورگویی و تحمیل وجود داشته باشد بنابراین شما نظریه آزادی شهید بهشتی و همینطور سیره عملی ایشان را از این زاویه می توانید خوب درک کنید که چرا تا این اندازه به انسان ها اهمیت می دادند و خضوع می کردند و حتی چرا تا این اندازه افراد را تحمل می کردند و در نقد اندیشه های رقیب، جانب انصاف را نگه می داشتند. تمام این ها به همان بنیان های روش شناختی بازمی گردد و از آن طریق قابل فهم و درک است.

مومنی در بیان مشی عملی مرحوم شهید بهشتی به بیان خاطره ای شخصی می پردازد و می گوید: هر وقت یاد این خاطره می افتم، منقلب می شوم. من در حزب جمهوری اسلامی، مسوول واحد دانش آموزی حزب بودم. یک روز از شهید بهشتی راس ساعت4 بعدازظهر برای هماهنگی های کاری مربوط به آن حوزه مسوولیتم، وقت گرفته بودم. همینطور من در اتاقم مشغول به انجام کار بودم که ساعت سه، آقای بهشتی آمدند به اتاق من. حالا در این میان، شما آن فرم تربیتی ایشان را در نظر بگیرید و تعبیری که در آن هست، "تلخی برخورد صادقانه را به شیرینی برخوردهای منافقانه ترجیح می دهم" ما با این رویه زندگی کردیم و در عمل همیشه می دیدیم که هر چقدر شما با ایشان صادقانه تر و صریح تر و غیر متملقانه تر صحبت می کردید، ایشان بیشتر تحویل می گرفتند و بیشتر احترام می کردند. در آن موقعیت، من ساعتم را به ایشان نشان دادم و گفتم، آقای بهشتی قرار ما ساعت 4 بود، آن هم نه در اینجا بلکه در اتاق جنابعالی. (حالا شما حد و حدود آقای بهشتی را در نظر بگیرید و حد و حدود من را که یک دانشجوی دوره کارشناسی بودم) اما به هر حال، میدانی که ایشان به ما داده بودند، مجوز صراحت کلام و رفتار را به ما می داد. در ادامه، ایشان لبخند زدند و گفتند، حق با شماست ولی یک کار فوری پیش آمده بود که من باید با شما در میان می گذاشتم؛ ببینید وقتی ایشان کار داشتند حتی روا ندانستند که من را به حضور فرا بخوانند بلکه خودشان تشریف آوردند و به من گفتند که اگر اشکالی ندارد برویم در حیاط و قدم زنان صحبت کنیم. خب برای من خیلی مایه مباهات بود و بنده نیز با یک شور و شعفی با ایشان همراه شدم. ایشان فرمودند که یک کاری برای من پیش آمده در شورای مرکزی حزب و آنها به اتفاق آرا می گویند که حضور شما در این جلسه بسیار ضروری است و از نظر اجتماعی مفید است؛ البته من به دوستان توضیح دادم که در آن ساعت وقت من به کس دیگری تعلق دارد و من اخلاقاً نمی توانم به حق آن فردی که از قبل، وقت را گرفته تعرض کنم بنابراین، من پذیرفتن دعوت آن ها را منوط کردم به نظر شما. من بی اختیار گریه کردم و گفتم که آقای بهشتی شما اگر می خواستید مرا با این کار شرمنده کنید، موفق شدید و به هدفتان رسیدید. ایشان با تندی به من گفتند که تو چند سالی هست که مرا می شناسی و خوب می دانی که من اهل مجامله نیستم و این را بدون هر تعارفی می گویم که حق توست. من به ایشان گفتم، تشخیص خود شما چیست که گفتند، من نظر آن دوستان را قبول دارم که به لحاظ اجتماعی مفید است در آن جلسه حضور داشته باشم ولی من صاحب حق نیستم و در این جا، تو صاحب حقی بنابراین تو تصمیم بگیر، که من به ایشان گفتم، به تشخیص شما اطمینان دارم و شما آن جلسه را تشریف ببرید. به محض اینکه من این را به ایشان گفتم، مرحوم بهشتی در دفترچه یادداشت روزانه خود چند وقت و جای خالی طی روزهای آینده به من نشان دادند و گفتند که الان در مورد زمان های خالی که دارم، تو اولی هستی نسبت به من.

دکتر مومنی پس از بیان بخشی از مشی عملی مرحوم بهشتی در چارچوب یک خاطره شخصی، در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده است، می پرسد، وقتی این موضوع یادم می افتد، حق دارم منقلب شوم یا نه؟

بنیان های روش شناختی است که سیره عملی را ایجاد می کند

بهشتی جزو معدود افرادی است که روش، منش و رفتارهایش، قبل و بعد از انقلاب تغییری نکرد

این اقتصاددان با بیان اینکه این ها مواردی هست که ما با آنها زندگی کردیم و بیشتر از ده ها مورد هم به چشم دیده ایم، می گوید: از همین رو، من معتقد به این هستم که این بنیان های روش شناختی است که آن سیره عملی را ایجاد می کند. یکی از زیباترین جلوه های وجودی شهید بهشتی در نظر من - که به سخت گیری معروفم- با توجه به اینکه از پیش از انقلاب ایشان را می شناختم، این است که ایشان جزو معدود افرادی است که روش، منش و رفتارهای ایشان قبل و بعد از انقلاب هیچ تغییری نکرد یعنی به همان شکلی که ایشان امام جماعت مسجد هامبورگ بودند و در محافل گوناگون حاضر می شدند و با اندیشه های دیگر به مناظره می نشستند، در عالی ترین مقام دستگاهی کشور نیز اجازه می دادند که دگر اندیشانی که نگرشی رادیکال منفی نسبت به اصل دین داشتند، آزادانه با ایشان به مناظره بنشینند.

مشی عملی شهید بهشتی در لزوم آزادی مخالفان به بیان اعتراضشان علیه وی

در ادامه از پرسشی درباره آن سفر استانی شهید بهشتی که از شمال کشور به مشهد رفتند و در آن شهرها مورد اعتراض تند معترضان قرار گرفتند مطرح شد که مومنی درباره زوایای مختلف آن توضیح می دهد: این اتفاق زوایای گوناگونی دارد و البته خود شهید بهشتی در یکی از کتاب هایی که از ایشان منتشر شده، نوشته اند؛ "در یک منطقه ای خیلی علیه من شعار می دادند، آن گاه میزبانان بعد از این که سخنرانی به پایان رسید به من گفتند که شما بیایید از در پشتی خارج شوید و من نپذیرفتم چرا که اینها به انگیزه سر دادن شعارهایی علیه من، مسیر طولانی را طی کرده بودند و حیف بود که حرف خود را نزنند. هر چند که در عین حال، برای خود من هم سازندگی دارد." بنابراین مرحوم بهشتی از مقابل آن ها رد شدند تا کاملا مخالفان که بیشتر هم از مجاهدین خلق بودند شعارهای خود را سر دهند.

این مدرس دانشگاه می افزاید: به هر حال این از آن دست اتفاقاتی بوده است که امروزه فکر می کنم اصلاً قابل تصور و ملموس نباشد؛ البته من فکر می کنم اگر بر روی همان اندیشه ها و مبانی فکری شهید بهشتی کار کنیم، مطمئناً قابلیت تکرار پیدا می کند.

مومنی تاکید می کند: ایشان به این مهم معتقدند که آن چیزی که برای اسلام جاذبه ایجاد می کند، قدرت اقناعی و عمل اخلاقی خالصانه و صادقانه است و نه زورگویی و تهمت زنی و توهین به دیگران. من فکر می کنم اگر آن سیره نظری و عملی دوباره جدی گرفته شود، آن وقت مجدداً آن وعده قرآنی "رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا" را به چشم خواهید دید.

او در پاسخ به پرسشی درباره نظرات شهید بهشتی درباره حق آزادی بیان برای مخالفان و حوزه عملکرد آنها تصریح می کند: مرحوم شهید بهشتی در این زمینه هم در نظر و هم در عمل کاملاً به سیره علی (ع) معتقد بودند و شما با آن مثال هایی که زدم دیدید تا چه اندازه اجازه می دادند که حتی در منظر عام و از یک رسانه عمومی نیز، دگر اندیشان برای بیان دیدگاه ها و اعتقادات خود استفاده کنند.

او در این باره ادامه می دهد: من در حزب جمهوری اسلامی شاهد بودم ایشان با بسیاری از کسانی که در رسانه های خودشان به شهید بهشتی هتّاکی می کردند، با اصرار تماس می گرفتند و می گفتند ما می خواهیم در مجلس خبرگان صدای شما هم شنیده شود و اگر حزب جمهوری اسلامی شما را انتخاب کند، کاندیدا می شوید و در غیر این صورت، انتخاب نمی شوید که متأسفانه برخی از این افراد قدر این شکل برخورد را ندانستند و حالت عتاب و طرد گرفتند که فکر می کنم، هیچ کدام، امروز نباشند که از فرط پشیمانی به خودشان نپیچند یعنی ایشان تا این اندازه در عمل به این مساله معتقد بودند.

مومنی درباره آزادی در اندیشه شهید بهشتی اظهار می کند: کتابی از ایشان است، تحت عنوان نقش آزادی در تربیت کودکان که در آن جا نظریه آزادی خود را صورت بندی کرده اند و به صراحت می گویند که اگر خداوند می خواست انسان ها، هرگز خطا نکنند، از توانایی و قدرت خداوند چیزی کم نمی شد اما اینکه خداوند ما را این طور خلق کرده که بتوانیم، اشتباه هم بکنیم، حکمتی در آفرینش دارد. امروزه می گویند، مهمترین رمز توسعه، یادگیری است و سازمان های یاد گیرنده و جوامع یادگیرنده موفق ترین سازمان ها و جوامع هستند. ایشان می فرمودند، به فرزندانتان اجازه دهید تا اشتباه کنند و از آن اشتباهشان درس بگیرند که اگر فرزندانتان را، لای زرورق بزرگ کنید، هم به خودتان و هم به آن بچه و هم به فطرت این کودک و فلسفه خلقتی که خداوند در وجود آدمی قرار داده، ظلم کرده اید.

این اقتصاد دان تاکید می کند: من فکر می کنم بازخوانی اندیشه های شهید بهشتی از هر دو زاویه، یعنی هم از این زاویه که درباره هر موضوع خاص چه می گویند و هم از زاویه روش شناسی، می تواند یک ایده های مطلوبی به ما ارائه دهد.

تاکید بر پیش بردن مباحث در چارچوب عقلانیت

او ادامه می دهد: ایشان با این مبانی روش شناختی گفته شده که ارکان دیگری هم دارد اما در حوصله این گفت وگو نیست، نظریه ی ربا، مالکیت و شناخت را صورت بندی کرده اند و تمام این ها به گونه ای است که بدون استثناء از عقل شروع می شود و یک تفسیر عقلانی از دیدگاه اسلام درباره آن مسایل می گوید، به گونه ای که مخاطب منصف غیرمسلمان خودش را هم بتواند اقناع کند و بعد از آن اقناع به ارائه پایه های نقلی بحث خود بپردازد. من فکر می کنم یکی از بهترین راه ها برای درک عظمت و سطح توانایی این روش شناسی و راه گشایی های آن و این که چقدر می تواند برای جهان اسلام نجات بخش باشد، مراجعه به کتابی است از شهید مطهری به نام "ربا، بانک، بیمه". من این مثال را انتخاب کردم برای اینکه شهید مطهری یکی از بزرگترین فیلسوفان عقل گرای جهان اسلام در قرن بیستم بوده است. بخشی از این کتاب مربوط به جلساتی می شود که در انجمن اسلامی پزشکان و انجمن اسلامی مهندسان درباره موضوع ربا برگزار می شده است و در آن جلسات هم شهید بهشتی و هم شهید مطهری حضور داشتند. شهید مطهری بحث خود را در مورد ربا تا یک جاهایی پیش می برند و می گویند، من تا یک جاهایی از آن را می توانم توجیه عقلی کنم اما از این به بعد را تعبدی می پذیرم که شهید بهشتی در این جا، آقای مطهری را نقد می کنند و می گویند که ما باید تا انتهای آن را عقلانی پیش برویم چون اگر مخاطب پیام قرآن مطلق الناس باشد، ما نمی توانیم بگوییم 70 درصد آن را با عقل پیش بیاید و 30 درصد بازمانده را تعبداً بپذیرد. برای این که او چون به باوری نرسیده است هنوز تعبدی ندارد بنابراین ما باید تا انتهای این بحث را به صورت عقلانی پیش ببریم که در ادامه خود شهید بهشتی آمدند و نظریه ربا را مطرح کردند که در قالب کتابی منتشر شد.

مومنی در پایان تاکید می کند: تنها با تکیه بر آن مبانی روش شناختی است که ما با این دنیای اقتصادی که کاملاً خصلت جهانی به خودش گرفته، می توانیم رویارویی سازنده و اعتلاء بخش داشته باشیم.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.