پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

محمدرضا شرف‌الدین،تهیه کننده فرزند صبح:

تمام ابعاد شخصیتی امام (س) دریک اثرقابل ارائه نیست

 

"فرزند صبح " دومین پروژه سینمایی موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(س) برای نگاه به گوشه ای ازحیات پربرکت حضرت امام(س) است که پس از چندسال تلاش به اتمام رسید و توانست در بیست و نهمین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر شرکت کند."محمدرضا شرف‌الدین" تهیه کنندگی این پروژه را برعهده داشته است و با جدیت نیز از آن دفاع می کند. او تنها دلیل به اتمام رسیدن این اثر را علیرغم حواشی و مشکلات پیش آمده اعتقاد و باور گروه تولید به حضرت امام(س) می داند. وی درمعرفی خود نیز تنها به کسی که آرزو دارد بتواند خدمتی به امام و آرمان های ایشان نماید، اکتفا می کند.پایگاه اطلاع رسانی جماران با محمدرضا شرف‌الدین که از سینماگران و تهیه‌کنندگان مطرح سینمای کشور است وهم اکنون نیز ریاست انجمن سینمای دفاع مقدس را برعهده دارد، گفت وگویی انجام داده است که آن را می خوانیم:
در ابتدا بفرمایید ایده ساخت یک فیلم در مورد حضرت امام(س) از کجا شکل گرفت؟ و مراحل اولیه ای که طی شد چگونه بود؟
فیلمنامه فرزند صبح به نویسندگی آقای "افخمی" در سال 77 و 78 به موسسه فرهنگی هنری روایت فتح که بعداً به بنیاد فرهنگی روایت تغییر نام داد،پیشنهاد شد. درآن موقع آقای "مجید رحیمی معمار" مدیر عامل موسسه بودند وبا صحبت هایی که با آقای افخمی داشتند، قرارشد این فیلم به عنوان یکی از فیلمهای انقلاب در آن موسسه ساخته شود. وظیفه ی فرهنگی که موسسه داشت، تولید آثار فاخر سینمایی درحوزه ی انقلاب و دفاع مقدس بود. چند پروژه در دست اقدام داشتند که یکی از آن ها در مورد امام ویکی هم درمورد شاه بود. آن زمان قرار بود آقای "کیومرث پوراحمد" کارگردانی کنند. اما دچار مشکلاتی شد و ترجیح دادند به واسطه تبعات سیاسی که ممکن بود دامنگیرشان شود از آن کار صرف نظر و سعی کرد کار مربوط به حضرت امام را تولید کند. کار فرزند صبح در زمان خودش پیش تولید سنگینی نسبت به سینمای ایران داشت. از جمله باید بیت خانوادگی امام در "خمین" ساخته می شد. چون امروز بیت امام در خمین به صورت موزه در آمده است. ضمن اینکه تغییراتی هم درمعماری آن داده شده و شکل معماری ساختمان نسبت به چیزی که در زمان تولد امام وجود داشته ، تغییراتی کرده است. آنها باید مکانی را پیدا می کردند که ضمن اینکه بکر باشد و اثار تمدنی امروز در آن دیده نشود، بتواند فضای معماری صد سال پیش را القا کند. در سال 77 ساخت دکور آغاز شد.دکور در محل "زرنان" شهریار ساخته شد. طرح اصلی و اجرای آن را آقای "مجید میر فخرایی" انجام دادند. وقتی که این کارانجام شد و لباس ها تولید شد، بازیگرها انتخاب شدند و امکانات فراهم شد که کارکلید بخورد. این آمادگی با انتخابات مجلس شورای اسلامی مقارن بود که آقای بهروز افخمی در آن دوره کاندیدای تهران شدند. برخلاف تصور آقای افخمی، ایشان انتخاب شد و به عنوان نماینده به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کرد. به همین دلیل فیلم در دوران نمایندگی ایشان یعنی چهار سال متوقف شد. موضوع نماینده شدن ایشان نمی توانست فرصتی را برای فیلم سنگین و فاخر سینمایی مثل فرزند صبح باقی بگذارد. این بود که این فیلم متوقف شد. در روزهای پایانی دوره ی نمایندگی، ایشان مجدداً به فعال کردن پروژه دست زدند. در طول آن مدت تغییراتی هم در موسسه روایت فتح ایجاد شده بود. آقای رجبی معمار آنجا نبودند و آقای "اثباتی" مدیر عامل شده بودند. بنده تا این مرحله در ساخت این فیلم دخیل نبودم . از اواخر سال 82 در بازگشت ایشان به بنیاد روایت من هم حضور پیدا کردم. وقتی آقای افخمی متوجه شد که بنیاد روایت مایل به سرمایه گذاری و ادامه آن پروژه نیست فیلمنامه را به عروج فیلم آورد و به آقای "ارگانی" پیشنهاد داد. آقای ارگانی هم با رایزنی هایی که با موسسه داشتند، تصمیم به حمایت از این کار گرفتند. مذاکراتی با بنیاد روایت صورت گرفت که از همان اول بنده در آن مذاکرات حضور داشتم. البته به عنوان تهیه کننده فیلم نبودم، بلکه نماینده ی بنیاد روایت بودم.هم بنیاد روایت و هم موسسه عروج پیشنهاد دادند، بنده به عنوان تهیه کننده در فیلم حضور پیدا کنم.بنده هم به لحاظ اینکه به این موضوع علاقه داشتم و برای این کار احساس توانایی می کردم، پذیرفتم که دراین پروژه حضور داشته باشم. در جلساتی که با آقای افخمی داشتیم، شمای کلی تولید را به دست آوردیم ومن برآورد خودم را برای تولید فیلم ارائه دادم. قراری که با موسسه روایت گذاشته شد، این بود که آن ها لوکیشن کامل و موجود را به عنوان سهم خودشان به موسسه عروج منتقل کنند و موسسه عروج بقیه هزینه ها را تا پایان فیلم قبول کند. این به صورت تفاهم نامه بین دو مدیر عامل دو موسسه امضا شد. همزمان بنده برآوردم را ارائه داده بودم و کار به سمت اجرایی شدن حرکت می کرد.درجلسات متعددی که با طراح صحنه جدید و مدیر تولیدی که پیشنهاد من بود، گام های اولیه کار برداشته شد. توجه داشته باشید که آقای افخمی دو یا سه دوره را برای تولید فیلم پیشنهاد داشتند. چون فیلم چهار فصل دارد، بهار، تابستان، پاییز و زمستان را در تصویر می بینیم. قرارشد پاییز و زمستان را در یک نوبت فیلم برداری کنیم. گام بعدی به گروه استراحت دهیم و بعد از آن بهار و تابستان را درنوبت دیگر فیلم برداری کنیم. قرار بود در ابتدا بهار و تابستان فیلم برداری شود و کار را از اواسط فروردین شروع کنیم که لاجرم از بهمن ماه پیش تولید را شروع کردیم. همزمان با تحویل گرفتن لوکیشن توسط من، در اولین شب، لوکیشن دچار آتش سوزی گسترده ای شد که حدود 80 درصد از سازه ی لوکیشن ویران شد و 70-80 درصد آلکسوار و لباس های موجود هم سوخت.
زمستان بود و خانواده ای که نگهبان لوکیشن بودند ، در طول چهار سال آنجا زندگی می کردند. بخاری غیر استانداردی داشتند که در اثر نشت نفت اطراف بخاری آلوده می شود ومحوطه آلوده به نفت مشتعل می شود و بعد آتش گسترش پیدا کرده و کل محوطه را می سوزاند. افرادی که داخل خانه بودند، خوشبختانه آسیب نمی بینند. یک ساعت و خرده ای طول می کشد تا اولین گروه آتش نشانی خود را برساند که دکور و سقف ها آتش گرفته بود. توجه داشته باشید که این اتفاق خیر بزرگی داشت. آن لوکیشن قرار بود به صورت ماندگار ساخته شود.همان طور که امروز به صورت ماندگار سر جای خود است. اما مجریان در قسمت اول یکسری مسائل فنی را رعایت نکرده بودند. لوکیشن دو سقف داشت، یک سقف ماندگار اصلی که با تیر آهن زده شده بود و دیگری سقف زیر آن که دکور بود و چوب و مصالح قدیمی برای دکور فیلم ساخته شده بود. چوب ها آتش گرفت و سقف دکور فروریخت. ما متوجه شدیم که سقف اصلی به طرف داخل خیز برداشته است. اگر این آتش سوزی اتفاق نمی افتاد و سقف را به چشم نمی دیدیم،شاید شش ماه بعد سقف روی سر عوامل تخریب می شد. این خیر درآن بود که سقف اصلی خود را نشان داد و باعث شد تا سقف ها کاملا عوض شوند.به همین دلیل کل سقف لوکیشن عوض شد. بعضی از ستون ها با مصالح مدرن که هنوز هم به صورت گسترده در ساخت ساختمان های امروزی استفاده نمی شود، تقویت شد.همین کار باعث شد تا فیلم برداری متوقف شود.حدود 4 ماه بازسازی لوکیشن طول کشید. درطول بازسازی، نقصان هایی که درساخت اولیه لوکیشن و دکور وجود داشت را بررسی کرده و آن ها را جبران کردیم و تغییرات جزیی برای حرکت های دوربین و شکل اجرای فیلم برداری، متناسب با آن ها دادیم. بعد از بازسازی لوکیشن به تابستان رسیده بودیم و بهار را از دست دادیم. اگر می خواستیم همان موقع کلید بزنیم یک دوره اضافه را باید بر پروژه تحمیل می کردیم. یعنی تابستان را می گرفتیم، تعطیل می کردیم بعد پاییز و زمستان را می گرفتیم، تعطیل می کردیم و دوباره بهار را می گرفتیم. بنابراین به دوتعطیلی بر می خوردیم و باید دستمزد عوامل و هزینه اجاره امکانات را پرداخت می کردیم که پروژه را سنگین می کرد. تصمیم گرفتیم پاییز پروژه را شروع کنیم. چون هنوز با هیچ یک از عوامل اجرایی فیلم مثل گروه فنی یا بازیگرها قرار داد نداشتیم، کار راحت صورت گرفت. فقط با فیلمبردار آقای "فرخ مجیدی" قرار داد بسته بودیم. در آبان ماه، روز اول ماه رمضان، در سال 83 کلید زدیم. وقتی کار را شروع کردیم، در قسمت پاییز کار سبک بود. من به سرعت متوجه شدم ،کار که برای دو دوره ی دو ماهه فیلمبرداری و یک دوره دو ماهه ی تعطیل بین دو دوره برنامه ریزی شده بود، بیش از اینها به انجام خواهد رسید. سرمایه گذاران را در جریان گذاشتم. تاکید کردم که باید آماده باشید که هزینه بیشترازآنچه که بوده را متقبل شوید. این موارد مورد بحث قرار گرفت.
دلیل اصلی این پیش بینی چه بود و چه عواملی ممکن بود کار را بیش از حد برآورد طولانی یا پرهزینه کند؟
شکل اجرایی کار که آقای بهروز افخمی نیاز داشت، مهم ترین دلیل بود. توجه کنیدکه با کودک سه ساله ای به نام "آرمان ایران پور" سروکار داشتیم که نمی توانستیم او را به صورت حرفه ای هدایت کنیم. نیاز بود که آزادی عمل داشته باشد و با دریافتی که او دارد و کارگردان آن را هدایت می کند به نتیجه مطلوب برسد. روزها می شد که پلانی نمی گرفتیم تا کودک با فضای فیلم برداری آشنا شود. وقتی آشنا شد، پلان رامی گرفتیم که احتیاج به تمرین های متوالی داشت. گاهی یک هفته طول می کشید که مثلاً یک پلان گرفته بودیم. بخش پاییز به پایان رسید و بخش زمستان شروع شد. زمستان برف آمد و به صحنه ی ما کمک کرد. بخش زمستان که تمام شد، وارد استراحت شدیم. بعد از آن در سال 84 بهار و تابستان را شروع کردیم. با بهار شروع شد و قبل از 15 خرداد سال 84 کار مجددا متوقف شد. دلیل توقف این بود که آقای افخمی اصرار داشت که بقیه کار را دو سال استراحت دهیم تا کودک بزرگ شود. ایشان دلایل هنری برای این کار داشت. درست است که به کار افزوده شد و امروز هم خوشحال هستم که این توقف را دادیم. اما برای آن زمان ریسک بسیار بزرگی بود که بخواهیم برای نقش 5 یا 6 سالگی کودک از همان کودک استفاده کنیم. معمولاً در کار تولیدی، این کار را انجام نمی دهند. کودک دیگری را می آورند و تشابهات را در آن لحاظ می کنند. اما ایشان با ذکر یکی دو فیلم تاریخ سینما که ضربه ی جدی به فیلم زده بودند، اصرار داشت که پروژه را دو سال نگه داریم که آن ضربه ها به فیلم نخورد. فیلم را دیدیم و ارزیابی مان این بود که خوب پیش رفته است و ارزش این را دارد که دو سال توقف کنیم. اما یک ریسک خطرناک بود. فقط این کودک نبود که سنش بزرگ می شد، بلکه بازیگران اصلی دیگری هم داشتیم که باید بازی شان را ادامه می دادند و ممکن بود برای هر کدام اتفاقات مختلف بیافتد. ممکن بود از کشور می رفتند یا پروژه هایی در دست می گرفتند که نمی توانستند ادامه دهند. به هر حال قرار گذاشتیم که یک سال پروژه را متوقف کنیم. در طول یکسال کار جدی برای پروژه انجام ندادیم. به جز نگه داری لوکیشن، رایزنی های مختلف برای عوامل بعدی وتکمیل پروژه، به خصوص هماهنگی هایی که برای بعضی از صحنه ها لازم بود، کارهایی بود که انجام دادیم. مطالعات خوبی هم آقای افخمی در این مدت راجع به ادامه فیلم داشت و بعد از یکسال بازهم ایشان به ادامه ی کار راضی نشد. هر چند که سر صحنه می آمد و هزینه ی قابل توجهی به پروژه تحمیل می شد، ولی 2 سال وقت گذاشت که آن کودک بزرگ شد وما امروز پرش زمانی را خوب و بسیار منطقی در فیلم می بینیم و بیننده باور می کند که این همان کودک است وبقیه ی داستان بخاطر باور پذیری اش، بهتر شده است. با شروع فیلم بخش سنگین تر کار شروع شد. تغییرات جزئی، اما تاثیر گذار انجام دادیم. از جمله مدیر تولید آقای" رحمت عبد الله زاده" وارد پروژه شد و عوامل تدارکات تغییر کردند و فیلم ادامه پیدا کرد. در این بخش چاره ای جز این نداشتیم. هم به لحاظ تورم و گران شدن اسباب تولید و هم به لحاظ اینکه خود پروژه مرحله ی سخت و پرهزینه اش را آغاز کرده بود، تقریبا به برآورد اولیه توجه نداشتیم. از موسسه و گروه تولید جای تشکر دارد که پروژه را حمایت مالی کردند و به اندازه کافی بودجه در اختیارمان گذاشتند و فیلم به خوبی پیش رفت. به هر حال نقصان هایی در تولید هر فیلم وجود دارد که از جمله در این تولید هم بود. موضوعاتی که بخشی از آن به نوع اجرا و نگاه آقای افخمی بر می گشت و بخش دیگر آن به خاطر ذات کارهای تاریخی است. حتی انتخاب بازیگرها حساسیت برانگیز بود. درقسمت اول با چالش سنگین از طرف برخی مطبوعاتی ها و افرادی که فکر نکنم از سر تعهد، بلکه بخشی از سرحسادت و سیاست بازیهایی که بهروز افخمی را به گروه خاص منصوب می کردند. در حالی که انصافاً عرض می کنم که در طول زندگی حرفه ای و شخصی و سیاسی خودم، با بانگ بلند می گویم که یکی از کسانی که با تمام وجود به امام عشق می ورزد، بهروز افخمی است.صرف نظر از تمام اختلافاتی که با ایشان دارم و صرف نظرازهرنوع نگاه دیگری بر این نکته تاکید دارم. من به شدت به آقای افخمی احترام می گذارم واین احترام من وقتی مضاعف شد که عشق ایشان به امام را دیدم.ما ازیک پروژه سینمایی صحبت می کنیم. من دیگر شاید دوست نداشته باشم با آقای افخمی همکار شوم. چون اجرای یک پروژه سینمایی رفتارهای خاصی دارد که در فضای حرفه ای قابل توجیه نیست. اما این هیچ ارتباطی با تفکر ایشان، علایق و دلبستگی های ایشان ندارد. بنده و آقای افخمی با یکدیگر علایق و دل بستگی های مشترک داشتیم.به همین دلیل تا آخرین لحظه محکم در کنار هم بودیم و پروژه را به انجام رساندیم. در مقاطع گوناگون می دیدم که اگر فردی فقط به عنوان سینماگر حرفه ای که کاری را پذیرفته انجام دهد می آمد ،باید کار را رها می کرد و می رفت. اما به لحاظ عشقی که به امام داشت، پای پروژه ایستاد، تهمت ها را پذیرفت، فشارها را قبول کرد و با چالش ها مقابله کرد. همان طور که من این کار را انجام دادم. در این کار یک تفاهم مبارک شکل گرفت و این بود که از نام امام و این فیلم با قوت دفاع کنیم و دست به دست هم پروژه به سلامت از کار درآید که این اتفاق افتاد. به خانم "هدیه تهرانی" ایراد گرفتند و این ایراد کاملاً سیاسی بود و منشأ تعهد انقلابی، اخلاقی و فرهنگی نداشت. وقتی امروز هم به جراید گذشته نگاه می کنیم، در انتها به اینجا می رسیم که چرا باید بهروز افخمی برای امام فیلم بسازد، مگر کس دیگری نیست؟ من امروز خوشحالم که فیلمی آبرومند در دست داریم. به نقش خانم تهرانی ایراد گرفتند و مطرح کردند که خانم تهرانی شأن بازی در نقش مادر امام را ندارد. من نمی دانم نقش مربوط به مادر امام را از کجا آورده بودند. خودشان داستانی را ساخته و آن را علم کرده بودند. خانم تهرانی نقش مادر امام را بازی نمی کند. هر چند در محیط خصوصی و دوستانه اطلاع رسانی می کردیم که ایشان نقش مادر امام را ندارد، بازهم اصرار به حرف های خود داشتند. این بهانه ای برای جنجال بود. اگر می پذیرفتند که این نقش را ندارد، بهانه جنجال نداشتند. من به یاد دارم که مدیر ارشد فرهنگی علیه این موضوع بیانیه صادر کرد .من به ایشان اطلاع دادم که نشانه هایی که روی شانه شماست، شأنش بالاتر از این مسائل پیش پا افتاده است.
من به شخصیت حرفه ای خانم تهرانی احترام می گذارم.مسائل دیگر ربطی به این فیلم ندارد. در آن زمان در مصاحبه ای که داشتم، عرض کردم که میزان حال کنونی افراد است ،نه آینده را می توانم تضمین کنم و نه کاری به گذشته ی آن ها دارم. آن ها بازیگرند و پذیرفته اند تا این نقش را بازی کنند. قرارنیست که عین ذات آن نقش را داشته باشند. آن ها فیلم بازی می کنند. در فیلم های فاخر و ماندگار سینمای جهان هم این را می بینید. "آنتونی کویین" در زندگی شخصی خود از نقطه نظر دیدگاه و فرهنگ دینی انسان موجهی نبوده است. اما نقش" حمزه" را بازی کرده است. امروز هم اگر شما از کسی سئوال کنید، حمزه چه کسی بود؟ نمی گوید عموی پیغمبر،می گوید آنتونی کویین! یعنی این بازیگر توانسته عموی پیامبر و اولین سید الشهدای شریعت محمدی در تاریخ اسلام را اینگونه معرفی کند. درحالی که در زندگی شخصی خود از نقطه نظر فرهنگ و بینش دینی، انسان موجهی نیست. این چالش را هم از سر گذراندیم. برخی از سایت ها صحبت هایی متفاوت کردند. سایت های ضد انقلاب اظهارات بدی داشتند. سایت های انقلابی نما با ادبیات خودشان تلقیات خاصی را القا کردند و به ما فشار می آمد که ما به لطف الهی توانستیم فارغ از چالش ها و این موضوعات ،در کمال آرامش کار را پیش ببریم و تمام تلاش من این بود که خدا را شکر موفق بودم که محیط ایزوله ای برای ذهن کارگردان و گروه همراه آن ایجاد کنم. حتی سایت های ضد انقلاب عوامل فیلم را تهدید می کردند که روش زشتی است. یک نفر که کار هنری انجام می دهد چه ربطی با چالش های سیاسی دارد؟ در بخش آخر فیلم آقای "شریفی نیا" وارد شدند که آن هم چالش ها را برانگیخت و اعتراضاتی را موجب شد که توجهی نداشتیم و خوشحالیم که یکی از نقش های ماندگار را آقای شریفی نیا در نقش "حاج سید احمد آقای خمینی" بازی کرد و خوش درخشید. از این نقطه نظر به ایشان احترام می گذارم.چون طی نامه ای از خانواده ی حاج سیداحمدآقا کسب اجازه کرد.بعد وارد ماجرای قرارداد شد که این قضیه قابل تامل است. علیرغم انتقادهای که ممکن است به برخی کارهای سینمایی ایشان وجود داشته باشد و بنده هم انتقاد دارم، اما این نکته مثبت را تاکید می کنم که ایشان با عشق و ارادت این نقش را بازی کرد. قراردادهایی که از عوامل داریم شاید یکی از مناسب ترین قرار دادها، قرار داد با آقای شریفی نیاست. دیگرانی بودند که برای نقش های کوتاه، مبالغ گزافی را طلب می کردند که ما به اجبار می پذیرفتیم، یا رد می کردیم.اما ایشان بیشتر از هر چیزی بنا بر ارادتی که نسبت به این شخصیت داشت، این کار را انجام داد. به هر حال ورود ایشان پروژه را دچار چالش کرد. نه اینکه خود پروژه دراجرا دچار چالش شود، بلکه فضای پیرامونی آن دچار چالش شد. ما باید مقابله می کردیم.
این ها در روزهای پایانی فیلم برداری، یعنی پاییز 86 بود. لوکیشن هم در عروج فیلم بود و قسمتی که دکور ساخته شده است. البته در قسمتهای دیگرهم در نقش مرحوم "آقا مصطفی بزرگ" پدرامام بازی کردند. به هر جهت فیلم با تمام موضوعات متن و حاشیه به اتمام رسید. کار بعد از تولید را بلافاصله شروع کردیم. دراین فیلم صدا برداری صحنه نداشتیم. اگر جایی داشتیم، به صورت صدای شاهد بود. چون بهروز افخمی تاکید داشت که فیلم باید با گویش صد سال پیش خمین اجرا شود. برای اینکه بازیگری بتواند آن گویش را داشته باشد، زمان فیلم برداری را بیشتر از آنچه بود، طولانی می کرد. پس تصمیم گرفتیم فیلم را دوبله کنیم. چون بازیگر نمی توانست لهجه را به خوبی در آورد و برای آنها مشکل بود.
با مرحوم "سیف الله داد" قرار گذاشتیم و ایشان پای مونتاژ آمدند. بنده از قبل به ایشان ارادت داشتم. زمان آشنایی من با ایشان در سال 65 در فیلم "کانی مانگا" بود و از آن زمان دوستی بنده افزوده شده بود. وقتی آقای افخمی پیشنهاد داد، بلافاصله پذیرفتم و ایشان با عقد قرارداد شروع به مونتاژ کردند. کار مونتاژ رو به پایان بود وعلیرغم بیماری سیف الله داد، همه چیز را با نظم پیش می برد. بنده به یاد دارم که قراری داشتیم که 3-2 دقیقه دیر رسیدم. ایشان به شدت اعتراض کرد که نشان از روحیه منظم و مقید این شخص بود.ایشان مونتاژ را انجام داد و امروزهم موجود است. مونتاژ خوبی است، اما تمام داستانی که آقای افخمی درابتدا ارائه داده بود را همراه نداشت. سرمایه گذاران پروژه بر این نظر بودند که شاید از این بهتر هم می شد کار را درآورد. به همین دلیل تصمیم گرفته شد که مونتاژ مجدد شود. بهروز هم مونتاژ مجدد را پذیرفت. البته ایشان معتقد بودند که ارزش امتحان کردن را دارد، نه اینکه صد در صد تائید کرده باشند. ولی با نظر ایشان توسط آقای "هادی نایجی "مونتاژی نزدیک وتقریبا منطبق با اصل فیلمنامه انجام گرفت که امروز نسخه ای که به جشنواره داده شده است این نسخه است. ضمن اینکه قطعاً تصمیم داریم که نسخه ی مرحوم سیف الله داد به لحاظ ارزش های هنری که خود نسخه دارد، به صورت "دی وی دی" در اختیار علاقمندان قرار دهیم.
ارزیابی کلی تان از حاصل نهایی که در بیست و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمده، چیست؟
این یک فیلم خاص است که به نظرم فراتر از سینمای موجود ایران است. فیلمی است که قد و قواره قابل قبول بین المللی دارد. شاید اگر کسی در تمام دنیا و طول تاریخ سینما بخواهد جستجو کند و به فیلم های برتر سینما نظری داشته باشد، باید این فیلم را ببیند.این فیلم از شکل روایتش و آنچه که در سینما معمول است، فراتر است. گام بلندی برای بهروز افخمی و سینمای ایران محسوب می شود. البته شاید هم عده ای نپسندند. چون قصه گویی آن قصه گویی خطی که در فیلم های سینمایی یا تلویزیونی خود سراغ داریم، نیست. کاملا خاص است. ضمن این که به بسیاری از وجوه شخصیتی و تاریخی زندگی امام وفادار بوده است. توجه داشته باشید که کارگردان برای مانورهای دراماتیک خود محدودیت های قاطعی دارد. بدون شک کارگردان توانا می تواند از پس این کار برآید که هم ارزش های هنری خود را در کار اثبات کند، هم به اصل مطلب یعنی شخصیت اول قصه وتاریخ موجود زندگی شخصیت وفادار باشد. قصه آمیخته ای از واقعیت و ذوق کارگردان است. این ذوق باعث شده است که گوشه هایی از شخصیت امام بهتر نشان داده شود. این ذوق به معرفی شخصیت امام کمک کرده است. البته براین نکته تاکید دارم که بی تردید آثار موجودی که راجع به امام ارائه شده است، نمی تواند همه ی زوایای شخصیت بزرگی چون امام را ارائه کند. این فیلم در تصویر شخصیت کامل و جامع نه تنها ناتوان است ،بلکه در ارائه شمه ای از آن شخصیت هم موفق نیست. چون ظرفیت فیلم این اجازه را نمی دهد. ظرفیت سینما بسیار کوچکتر از مظروفی چون امام است. لازم است که فیلم های مختلفی از وجوه گوناگون شخصیت امام ساخته شود. باید توجه شود که شخصیت امام تک بعدی یا دو یا سه بعدی نبوده است. شخصیت جامع و کامل عصر خود بوده است. شخصیت ایشان را شخصیت یک عارف، فیلسوف، رهبر، سیاستمدار، فقیه و فراتر ازفقیه ،دین شناس و یک شخصیت برجسته با تربیت شیعی است که هر کدام برای خود فضای بزرگی را در مقابل بیننده باز می کند و قرار می دهد. وقتی قراراست بیننده پای چنین فیلمی بنشیند، انتظارش برآورده نخواهد شد. در بیان شخصیت های پایین تر از امام هم نمی توانیم ادعا کنیم که موفق می شویم که با یک فیلم سینمایی به معرفی آن شخصیت بپردازیم. وجوه مختلف شخصیتی امام در مقاطع گوناگون تاریخی، شخصیت فلسفی، علمی، عرفانی، سیاسی، اعتقادی حتی نظامی مطرح هستند. بعد از انقلاب هر روزی یک دیوان بزرگی را شامل می شود. قبل از انقلاب ،از 15 خرداد به بعد ،همه ی موضوعاتی که مطرح کردم ،هر کدام برای هر دوره ای عرصه گسترده ای را شامل می شود. همان طور که بسیاری از تاریخ شناسان، تاریخ دان ها، جامعه شناسان، شخصیت های برجسته سیاسی و فرهنگی بیان کردند، در هرهزار سال، یک بار بشریت چنین پدیده ای را تجربه می کند که شخصیتی مثل امام جریان تاریخی را عوض کند. کاری که ایشان کردند فراتر از انقلاب اسلامی بود. انقلاب اسلامی پرتویی از شخصیت امام بوده است.هر چند که این پرتو بسیار با عظمتی است. اما جامع شخصیت امام نیست. پس تاکید می کنم که کسانی به تماشای این فیلم بیایند که یک فیلم هنری در رابطه با گوشه ای از شخصیت امام را تماشا کنند .اما انتظار نداشته باشند یک شخصیت کامل و جامع از امام خواهند دید. مطمئن باشند گروه سازنده تمام تلاش خود را کردند. اگر قراربود فقط پول وابزار باشد، یا نگاه گروه تولیدی یک اثر سینمایی باشد، کار پیش نمی رفت. آنچه که فراتر از اینها بود، ارادتی بود که به امام داشتند. گاهی سیزده چهارده برداشت یک پلان انجام می شد. چند روز طول می کشید تا یک پلان برداشت شود. هیچ کس اعتراض نمی کرد و راضی نمی شد به همان پلان اکتفا کند. همه به دنبال این بودند که تمام انرژی شان را بگذارند که آن پلان را به کمال خود نزدیک کنند. در سینما این کار معمول نبود. شخصیتی هم که در مورد آن این فیلم ساخته می شد معمولی نبود. به هر جهت فیلم به پایان رسید و بعد از مونتاژ سیف الله داد و آقای نایجی، در ابتدای کار چند صحنه و سکانس بیشتر مونتاژ نشده بود که آقای افخمی عازم کانادا شدند. قرار بود ایشان برگردد و کار را کنترل کنند. اما نتوانستند بیایند. چیزی که در دسترس بود، فیلمنامه بود و صحبت هایی که در طی چهار سال بین دستیار کارگردان آقای نایجی و آقای افخمی صورت گرفته بود. در این مدت آقای نایجی مسئولیت مونتاژ را به عهده داشتند و اطلاعات ذهنی آقای نایجی کمک بزرگی برای پیش برد کار بود.آقای افخمی پیش از رفتن گفت و گوی کوتاهی با آقای "زند" برای دوبله داشتند با آقای "سکاک" هم برای صدا گفت وگو داشتند.
دوبله چگونه با لهجه خمینی انجام شد؟
دیالوگ های فیلم را به آقای "مرادی نیا" مدیر گروه پژوهشی تاریخ موسسه تنظیم ونشر حضرت امام خمینی(س) که خودشان نیز اهل خمین هستند، دادیم.ایشان روی نوار کاست دیالوگ ها را به صورت صحیح بیان کردند. ما نوار را در اختیار دوبلرها قرار دادیم. آن ها بسیار نزدیک به چیزی که از صدای ضبط شده دریافت کردند، اجرا کردند. بعضی ها ممکن است به شکل گویش ایراد بگیرند که تاکید می کنم ممکن است فضای حسی دیالوگ صحیح نباشد. اما گویش صحیح است. شاید فضای حسی به طور کامل منتقل نشده باشد که به عدم حضور کارگردان برمی گردد. نیاز بوده تا کارگردان حضور داشته باشد و حسی را یاد آوری کند که دیالوگ را چگونه بیان کنند.
دوستان به من ایراد گرفتند که خانم تهرانی که نقش دایه امام را دارند، برای روح الله سه ساله قصه می گوید. می گوید، یکی بید یکی نبید. مگر زبان "برره" ساختید؟ عرض کردم متاسفانه عده ای این ادبیات را سخیف کرده اند وگرنه امروز هم در آن محدوده ،وقتی با گویش محلی صحبت می کنند، بود را بید تلفظ می کنند. در لرستان و قسمت های گلپایگان و خمین و خوانسار و جنوب ساوه این گونه تلفظ می کنند. وقتی افرادی به خود اجازه می دهند ادبیات بومی و فرهنگ گذشته ی ما را به تمسخر بکشند، گناه بنده چیست؟ دستگاه نظارتی باید جلوی او را بگیرد. مقاله ای به تازگی نوشتم و عرض کردم که بیخودی "الدوله" را دیلمی نامگذاری کردید. فکر نمی کنید که دیلیمان که بنیان گذار فرهنگ ناب شیعی در تاریخ ایران هستند را سخیف می کنید؟ آنها را مسخره می کنید؟ مدیران ما هم تنها خوشحال هستند که صندلی های ریاست فرهنگ و ارشاد را تسخیر کردند.
آیا این تقصیر بنده است که صد سال پیش این گویش بوده و صد سال بعد شخصی پایه ها و ریشه های فرهنگ سنتی را از بین می برد و افراد دیگر را تشویق هم می کنند؟آیا من باید تاوان آن را پس بدهم؟ فیلم فرزند صبح تاوان آن را پس دهد؟ اگر باز هم این فیلم دوبله شود و بهترین دوبله زیرنظرمتخصصین انجام شود، بازهم هدیه تهرانی خواهد گفت، یکی بید یکی نبید. ممکن است حس تغییر کند، اما گویش تغییر نمی کند.
از عوامل فیلم کم و بیش یادی کردید، اما باز اگر کسی فراموش شده است، یادآوری کنید؟
از خانم تهرانی تشکر می کنم. شاید ایشان متعهدترین بازیگری است که با ایشان کار کردم. در نسل جوان این تعهد را کمتر می بینیم. خانم تهرانی از منظم ترین افراد پروژه بودند که کارشان را به خوبی انجام دادند. اول صبح گریم می شدند و گاهی تا آخر شب می ماندند و حتی یک پلان هم از ایشان گرفته نمی شد، ایشان هیچ اعتراضی نداشتند.به گروه کمک می کردند و گروه را تشویق می کردند که به کار خود ادامه دهد. به شخصیت حرفه ای ایشان احترام می گذارم. افراد دیگری هم بودند که در بخش دوم حذف کردیم. داستان فیلم به گونه ای بود که سیال بود و امکان این را داشت که کمی تغییرات دهیم. از جمله حذف یا ورود بازیگران جدید.کج خلقی ها و بی تعهدی های برخی افراد موجب شد که نقش آنان را در فیلم حذف کردیم.
توضیحاتی در زمینه ویژگی های خاص و برجسته فرآیند تولید این فیلم هم بفرمایید.
از نکات قابل توجه این فیلم این بود که با سوپر 35 فیلم برداری شده بود. سوپر 35 فرصتی برای فیلم برداری 35 میلی متری است که به کارگردان امکان می دهد که در قاب بندی اصلاحاتی را ایجاد کند. وقتی اصلاحات انجام می شود، لازم است سرتاسر فیلم اینترمدیت شود.یعنی به جای اینکه نگاتیو را قطع کنیم، اینترمدیت را باید قطع کنیم. آقای افخمی به درستی اصرار داشت که این کار در ایران قادر به انجام نیست. نه اینکه انجام نمی دهند، ولی رضایت کافی نداشت. کیفیت رنگ و نور تغییرمی کند و بسیاری از زحمات فیلمبرداری هدرمی رود. اگر این کار در ایران انجام می گرفت که انجام گرفت، زحمات فیلمبردار به هدر می رفت و ایشان به درستی اصرار داشت که این کار خارج ازایران انجام شود. توجه کنید که برای فیلم برداری این فیلم ابزارهای جدید وگران قمیت را وارد کردیم. نگاتیو مستقیم از فرانسه خریداری شد. با اطمینان نگاتیو را منتقل می کردیم که آسیب نبیند و بهترین نگاتیو موجود را برای فیلم استفاده کردیم. پس باید انتظار می داشتیم که تمام ظرفیت های نورپردازی ،فیلمبرداری ،رنگ و کنتراس همان چیزی باشد که انتظار داریم. ظهور نیز در یک سطح بالای استاندارد که کارخانه "کداک" پیشنهاد کرده بود، انجام شد. همه چیز با دقت صورت می گرفت که نسخه ی کاملا استاندارد و مطابق روز جهان در دست داشته باشیم. در قسمت پایانی که باید نتیجه را ببینیم، باید مطابق استاندارد جهانی انجام می دادیم که سینمای ما از این نظر عقب است. در طول 3-2 سال که کار متوقف بود، تکنولوژی تولید فیلم تغییرات شگفت انگیزی کرده است که متاسفانه برای این قسمت لحاظ نشد. قصد ندارم کسی را متهم کنم .اما مهمترین عامل تمام شدن بودجه بود. بودجه ای که باید بعد از تولید را پشتیبانی می کرد، درحدی نبود که توانایی داشته باشیم که فیلم را به خارج کشور بفرستیم. هر چند که هزینه ای که برای تبدیل سوپر 35 به 35 انجام گرفت، با توجه به تحولاتی که در تکنولوژی تبدیل دردنیا صورت گرفته بود، با همین بودجه می شد، اما این قسمت انجام نشد. من هم به عنوان تهیه کننده از این قسمت کار راضی نیستم. شاید از قسمتهای دیگر رضایت نسبی داشته باشم. فیلم تا آخرین لحظات با تعهد و همدلی پیش رفت. معتقدم اگر بودجه بیشتری داشتیم، یا همین بودجه را بهتر مدیریت می کردیم، شاید حاصل کار رضایت برانگیزتر بود.
اما جا دارد که از حسن اعتماد موسسه تنظیم و نشر آثارامام، عوامل کار و حسن اعتماد موسسه عروج و به خصوص آقای ارگانی که در طول پروژه سپر بسیاری از بلاها بودند که ممکن بود باعث تعطیلی پروژه شوند تشکر کنم. این پروژه بیشتراز آنچه که در فیلم شاهد هستیم، در پشت صحنه فضای بسیار سختی داشت و بلاخره توانستیم امسال پروژه را به جشنواره برسانیم.
علت اینکه در تولیدات سینمایی و تلویزیونی بیش از همه به دوران کودکی حضرت امام(س) پرداخته می شود، چیست؟
آنچه که تجربه ی بنده درمورد این فیلم که شخصیت کودکی امام را تصویر می کند،می توانم بیان کنم، آن است که بیننده باور می کند این کودک می تواند حاج آقا روح الله خودمان باشد. نه اینکه توانسته باشیم تمام ابعاد شخصیتی ایشان ،حتی آن کودک را بیان کنیم. اما وقتی بیننده به تماشای فیلم می نشیند، باور می کند که این دیالوگ‌ها متعلق به امام است و روح الله پنج ساله می تواند این جملات را گفته باشد. این رفتارمی تواند نمادی ازقاطعیت و توانمندی در مدیریت یک جامعه بزرگ جهانی دینی باشد. ما سعی کردیم به این نکته نزدیک شویم. باید فیلم دیده شود تا متوجه شویم چقدر نزدیک شدیم؟ به خاطر دارم یکی از دوستانمان که در پاره ای از موضوعات سیاسی اختلافاتی با بهروز افخمی دارد، فیلم را دید.درقسمتی روح الله پنج ساله جمله ای دارد که ایشان با شعف گفت، درست است این جمله متعلق به خمینی است. ازاین جمله متوجه می شویم که خمینی که ما در بزرگسالی تا پایان عمر می شناسیم، می تواند بر پایه ی این شخصیت آن خمینی ساخته شود. پس بیشتر به تصویر کودکی پرداختیم که در عرصه تاریخ، در آینده تاثیر گذار بوده است که نکته مهم و قابل تامل است. این باقی ماند که چرا به خمینی در دیگر مقاطع زندگی شان نپرداختیم، پاسخ این است که این فرصتی است تا دیگران به این موضوع بپردازند. هر روزامام ،دیوان بزرگی را می تواند شامل شود. سعی کردیم چند خطی از آن را در دوران کودکی به تصویر بکشیم. قبل از 15 خرداد ایشان را و در زمان مرجعیت "آیت الله بروجردی" را دیگران بسازند. 15 خرداد و بعد از آن و تبعید ایشان و حضورشان درترکیه و عراق را دیگران تصویر کنند. حضور ایشان در حرم "علی ابن ابی طالب" را تصویر کنند.
در هر یک از موضوعات حیات ایشان ابعاد مختلفی از شخصیت امام وجود دارد. شخصیت عرفانی امام، سیاسی، علمی و فقاهتی و..... که دنیا تشنه ی بازشناسی است و نیاز جهان اسلام و دنیای موجود است. اتفاقاتی که امروز در کشورهای اسلامی رخ می دهد.این تاثیر گذاری را این روزها شاهد هستیم.
روایتی از داستان و محتوای فیلم هم می فرمایید؟
اجازه بدهید روایت فیلم را به دیدن آن موکول کنیم تا بینندگان خودشان آن را ببینند و قضاوت کنند. همان طور که بهروز افخمی در زمان تولید گفت: " من مطمئنم عده ای از دیدن فیلم عصبانی می شوند. همان طور که شخصیت امام چالش برانگیز بود. عده ای از شخصیت امام عصبی می شدند و عده ای به این شخصیت علاقه داشتند. این فیلم هم از همان جنس است. عده ای را عصبانی می کند و تحسین عده ای دیگر را برمی انگیزد.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.