پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در نشست تخصصی «نسخه های خطی، اهمیت و چالش ها» مطرح شد:

نسخه های خطی در ایران متصدی معینی ندارد

میراث خطی ما همت لازم دارد. من معتقدم مسئولین رده بالای کشور ما به این قضیه اهتمام دارند؛ مقداری پیگیری جدی تر از پایین می خواهد. یعنی طرح مسأله، تبیین اهمیت موضوع و دلسوزی و پیگیری می خواهد که با هم افزایی کتابخانه های بزرگ بتوانیم سر و سامانی به قضیه نسخه های خطی بدهیم که متأسفانه خیلی تا الآن مورد اجحاف واقع شده است.

پایگاه خبری جماران: نشست تخصصی «نسخه های خطی، اهمیت و چالش ها» با حضور غلامرضا امیرخانی(عضو هیأت علمی سازمان اسناد و کتابخانه ملی)، سیدمحمد منصور طباطبایی(عضو هیأت علمی دانشگاه تهران) و سیدمحمدحسین حکیم (نسخه شناس) در محل پایگاه خبری جماران برگزار شد.

در این نشست موضوعاتی همچون «اهمیت و جایگاه نسخه های خطی در جهان امروز»، «وظیفه حکومت و دولت در ارتباط با نسخ خطی»، «وظیفه سازمان هایی نظیر کتابخانه ملی در رابطه با نسخ خطی»، «متولی اصلی بحث نسخه های خطی در ایران» و «مسأله قاچاق نسخ خطی به خارج از کشور» در این نشست مورد بررسی قرار گرفت.

به گزارش خبرنگار جماران، مشروح این نشست به این شرح است:

غلامرضا امیرخانی:شاید این سؤال در ذهن همه متبادر شود که در هزاره سوم و قرن بیست و یکم نسخه های خطی چه اهمیت، جایگاه و ویژگی دارند که ما باید به آنها بپردازیم و اهمیت دهیم؟ دوستان حتما می دانند که تا حدود 150 سال پیش چاپ چندان در ایران رایج نبوده و تا چند دهه بعد از آمدن چاپ هم کماکان نسخه های خطی در ایران رایج بود. این نسخه های خطی که ممکن است در قالب کتاب، جزوه، یادداشت و حتی برگه ها و اسنادی باشد، به عنوان میراث مکتوب کشور ما امروزه در اختیار ما است. باید افسوس خورد که در طول این سال ها خیلی کوتاهی شده و خیلی از این نسخه ها از بین رفته، از کشور خارج شده و یا به هر حال سرنوشت  نامعلومی دارد.

ولی الآن باید ببینیم وضع این گنجینه مهم کشور ما به چه صورت است. دیگر این حرف ها تکراری است که کشوری مانند آمریکا با 500 سال سابقه، اگر بخواهد در مورد نسخه های خطی صحبت کند خیلی فرق می کند با ما که در همه کتابخانه های کشورمان مکرر نسخه های هزار ساله و بلکه بیشتر داریم. به همین دلیل برای ما و کشورهایی که مثل ما قدمت دارند بحث نسخه های خطی خیلی مهم و بسیار قابل توجه است.

اما  مدیریت نسخه های خطی به یک جا سپرده نشده و جاهای مختلف نسخه خطی دارند. کتابخانه های بزرگ تقریبا همه دارند و همین طور خیلی از بقاع متبرکه و  بعضی از کتابخانه های شخصی نسخه خطی دارد و هیچ وقت در قانون دیده نشده که سازمانی به عنوان ناظر یا متولی بحث نسخه های خطی باشد.

به هر حال، بحث هویتی در ارتباط با نسخه های خطی بحثی است که هم در ارتباط با فرهنگ ایران و زبان فارسی خیلی مهم هست و هم در ارتباط با دین اسلام و مذهب ما که شیعه است. بحث های خیلی مهم هویتی ما، مثلا در خصوص تاریخ شیعه و دست نوشته های علمای شیعه، بسیاری در گرو نسخه های خطی است که ممکن است تا الآن کسی ندیده باشد. یعنی نسخه های خطی که ممکن است ناشناخته یا ناشناس در خانه و یا مجموعه شخصی ای باشند. ممکن است سال های بعد پیدا شوند؛ اتفاقی که به دفعات می افتد. خود ما بعضا دیده ایم که یک فرد کتابخانه ای را فهرست نویسی می کند و می بیند که چقدر اطلاعات جدیدی آنجا هست.

اینها تمام شدنی نیست. یکی از کارشناسان سال های پیش گفته بود که تقریبا نسخه های خطی تمام شده است. یعنی ما دیگر خیلی نسخه خطی نداریم و با همتی می توانیم همه آنها را جمع کنیم. الآن بطلان این نظریه ثابت شده است. اگر بخواهیم تعداد نسخه های خطی که در طول سال از مجموعه های مختلف پیدا می شود را میانگین بگیریم، می توانیم بگوییم ما هر روز نسخه جدید داریم.

 

سیدمحمد منصور طباطبایی: بحث نسخه های خطی داستان جان گزایی است. یعنی به قدری مطلب هست که من حیرانم از کجا شروع کنم. آیا لازم است که در خصوص ضرورت اهمیت نسخه خطی صحبت کنیم؟! یعنی باید اهمیت این موضوع را ثابت شده در نظر بگیریم و یا ما سر خط هستیم و باید ثابت کنیم که نسخه های خطی مهم است؟

نسخه خطی چیز عجیب و غریبی نیست. کتاب و میراث مکتوب ما قبل از اینکه چاپ به وجود بیاید، خطی بوده است. امروزه چون ما کمتر نسخه خطی را می بینیم، برای ما خطی بودن یک هویت خاص است؛ حال آنکه آنچه میراث فکر بشر هست، قبل از اینکه صنعت چاپ به وجود بیاید و رونق بگیرد در قالب نسخه های خطی ضبط شده است.

حقیقت این است که نسخه های خطی در ایران متصدی معینی ندارد. این یک ایراد بسیار بزرگ است. در ترکیه اردوغان یک کار عالی انجام داد که یا کار خودش بوده و یا امثال مرحوم فؤاد سزگین در زمان حیات خود آن را القا کرده است. چیزی شبیه یک وزارتخانه راه اندازی کرد که تمام امور نسخه های خطی کتابخانه های ترکیه زیر نظر آن اداره می شود؛ و همه موظف هستند با آن مرجع عالی که زیر نظر شخص رئیس جمهور ترکیه هست، هماهنگ کنند.

به شدت جای این داستان در ایران خالی است. انقدر هم این مطلب کم اهمیت نیست که بلند پروازی یا خیال باطل باشد. کتاب های خطی و اسناد و مدارک تاریخی یک وزارتخانه یا مؤسسه عالی داشته باشند که مؤسسات مختلف موظف به تمکین باشند. یا دست کم قوانین بالادستی باشد که همه به آن پابند باشند. مثلا الآن بخشی از نسخه های خطی ما در کتابخانه آستان قدس است که سیستم جداگانه ای دارد. بخش مهمی از نسخه های خطی ما نسخه های شخصی هستند و بخشی در دانشگاههای زیر نظر وزارت علوم است. مثلا کتابخانه دانشگاه تهران حدود 17 هزار نسخه خطی دارد. کتابخانه ملی مربوط به ریاست جمهوری است. کتابخانه آقای مرعشی سیستم دیگری دارد. هرکدام از اینها یک نغمه جدا می خوانند و نه در فهرست نویسی و نه در سیاستگذاری و اولویت خرید روش واحدی دارند.

من این جلسه را غنیمت می شمرم و آنچه که سال ها است فکرم را مشغول کرده و آرزوی قلبی ام بوده را بگویم که واقعا سازوکاری با متصدی رسمی باشد. مثلا یکی از بحث ها فهرست نویسی است. فهرست نویسی های کتابخانه ها هرکدام یک شیوه خاص دارد.

به هر حال داستان بی سامانی یا سرگردانی نسخه های خطی نفیس در بازارهای پیدا و پنهان تهران و خروج آنها از کشور است. یعنی آنچه که مابیشتر دغدغه مند آن هستیم و می خواهیم فریاد بکشیم این است که مسئولین و یا کسانی که به هر حال دل در گرو میراث ایران و اسلام دارند، به فریاد اینها برسند. الآن خود بنده به علت اینکه ارزیاب نسخه های خطی هستم و مراجعه می کنند، ماهیانه 20 تا 30 نسخه عناوین مهم و نسخه های نفیس را برای کارشناسی می آورند و من می بینم. می گویم اینها را کجا می برید؟ با اندکی تأمل می گویند اینها دلال هایی دارند و به کشورهای امارات و قطر و سایر کشورها می فرستند. بهترین آنها که دل ما آرام است، شیعیان بحرین هستند که نفایس میراث شیعی گاهی اوقات به دست هم مذهبی های ما می رسد.

ولی ما به قطع یقین رسیده ایم که برخی از مواریث فارسی و شیعی را می گیرند و امحا می کنند. یعنی وهابیت برخی کتبی که ارزش شیعی دارد که از بین می برد. مثلا کسانی را استخدام می کنند و ترجمه های فارسی قرآن های نفیس طلاکاری شده را از بین می برند. یعنی سیر نسخه های خطی به بیرون کشور داستان عجیب و غریبی است که متأسفانه اخیرا هم چون در کتابخانه های ما اوضاع بودجه خیلی نا به سامان است و پول ندارند، خرید نسخه در کتابخانه ها خیلی کمرنگ شده و بی سر و سامان است.

 

چون اشاره داشتید که مجموعه ای زیر نظر رئیس جمهور متولی این موضوع باشد، به ذهن من آمد که ما الآن کتابخانه ملی داریم که زیر نظر رئیس جمهور است.

سید محمدحسین حکیم: در اساسنامه کتابخانه ملی هم این قضیه آمده است.

 

شاید الزامی که برای تجمیع در کتابخانه ملی مدنظر شما هست...

ما به تجمیع قائل نیستیم. یعنی یک شیوه باشد.

 

اینکه ما یک مجموعه داشته باشیم که زیر نظر رئیس جمهور متولی این بحث باشد، الآن کتابخانه ملی ما همین قالب را دارد.

قدرت لازم را ندارد. مگر آستان قدس حرف کتابخانه ملی را می شنود؟! کتابخانه مجلس خودش کتابخانه پارلمان و قانونگذاری است و به کسی  حساب پس نمی دهد. چون این داستان را هم صحبت و هم پیگیری کرده ایم، باید قوه غالبه ای در بالا باشد که آنها شنوایی داشته باشند. یعنی برای نسخه های خطی آستان قدس، عبدالعظیم حسنی، حرم حضرت معصومه(ع)، شاهچراغ یک رویه مشحص و استانداردی وچود داشته باشد. نسخه خطی میراث اسلام و ایران است و باید متصدی داشته باشد.

 

یعنی یک مصوبه دولت و یا قانون مجلس که مسئولین کتابخانه ها را مکلف به همکاری با کتابخانه ملی کند، نمی تواند راهگشا باشد؟

امیرخانی: بحث این نیست که یک جایی دستور بدهد. اما بحث مسئولیت پذیری است.

طباطبایی: متولی ندارد.

امیرخانی: فرض کنید شما متوجه می شوید که سال گذشته تعدادی نسخه نفیس عرضه شده و کسی هم اهمیت نداده و از کشور خارج شده است. هیچ کس متولی نیست. اگر کاری می شود، همه کارها شخصی و فردی است. یعنی مثلا آیت الله مرعشی نجفی شخصی این کار را کرده و الآن هم پسرش به خاطر عشق و علاقه ای که دارد، اگر نسخه ای آن طرف دنیا هم باشد می خرد و می آورد. الآن جاهای دولتی این مشکل هست که در مقطعی کتابخانه مجلس خیلی همت به خرج می دهد و مقطعی هیچ خبری نیست. یعنی کسی موظف نیست. کتابخانه ملی به طریق اولی همین است.

یعنی اگر جایی کاری انجام می شود، کاملا شخص محور و سلیقه ای است. اتفاقا همه کارهای خوب در کشور ما شخصی است. کتاب های خطی جمع آوری شده و پژوهش های انجام پذیرفته و فهرست نویسی هایی که شده علاقه شخصی بوده است.

 

آقای امیرخانی در بخش نخست فرمایشات خودشان اصطلاح «کشف» را به کار برد. مثلا اگر کسی یک نسخه خطی در کتابخانه شخصی خودش داشته باشد به لحاظ قانونی ممنوعیتی وجود دارد؟

امیرخانی: میراث دو دسته هستند. یکی زیرخاکی، اعم از سکه و کوزه و غیره است. آنها به طور کل قاچاق است و کسی حق نگهداری از آنها را ندارد. ولی در مورد مکتوبات، چه نسخه خطی و چه سند، مالکیت محترم و قانونی است و هرکسی می تواند برای خودش نسخه داشته باشد و می تواند خرید و فروش کند؛ ولی نمی تواند از کشور خارج کند.

کشف به این معنای پیدا کردن منظورم بود. مثلا آقای حکیم سه سال پیش یک نسخه خیلی نفیس را در تبریز کشف کرد. در یک خانواده تبریزی یک نسخه طبی که متعلق به حدود هزار سال پیش بود را کشف کرد. واقعا هیچ کسی در هیچ جای کره زمین از آن نسخه خبری نداشت. کتاب را می شناختند؛ ولی کسانی که در زمینه تاریخ پزشکی کار کرده بودند می گفتند این نسخه مفقود شده است. پیدا شدن این کتاب دقیقا یک کشف است.

حکیم: لازم نیست این موضوع را از امروز شروع کنیم. من می خواهم در مورد مقاله ای را از عباس اقبال آشتیانی که اردیبهشت سال 1325 در مجله یادگار به اسم «جمع آوری نسخه های خطی» نوشته است. داستان از این قرار است که به مرحوم اقبال خبر می دهند مجموعه داری چند نسخه نفیس دارد؛ از جمله یک نسخه خطی از دیوان سنایی، یک نسخه خطی به خط خواجه نصیرالدین توسی، یکی به خط قطب الدین شیرازی و چند نسخه دیگر هستند. مرحوم اقبال سعی می کند که این نسخه ها را برای کتابخانه ملی خریداری کند. ارزیابان آن موقع نسخه های خطی در کتابخانه ملی خود مرحوم اقبال، مرحوم علامه قزوینی، مرحوم فروزانفر، دکتر سیدعلی شایگان و محسن صبا بوده اند و نسخه ها را به مبلغ 10 هزار تومان قیمت گذاری می کنند. خود مرحوم اقبال تصریح می کند که این 10 هزار تومان معادل حقوق هفت هشت ماهه یک مدیرکل یا یک بازرس ویژه در کتابخانه ملی بوده است. سه ماه پروسه خرید این نسخه ها طول می کشد. بعد از این سه ماه مدیران وزارت فرهنگ عوض می شوند و اولین چیزی که به قول مرحوم اقبال از وزارت فرهنگ اخراج می شود همین کتاب ها بوده است. آن مسئول می گوید اینها ارتجاعی است و ما به آنها احتیاج نداریم.

مرحوم اقبال می نویسد که من اصلا آدم سیاسی ای نیستم و برای من مهم نیست که این آقایان ارتجاعی یا دموکرات باشند. ولی این را می دانم که هیچ دولتی بدون کتاب و دانشمند نمی تواند استوار بماند. بعد دلایلی می آورد و می گوید حکومتی که این نوابغ بی نظیر دنیا را نخواهد قابل بقا نیست بلکه دستگاه جاهلان است و نه دیر، بلکه خیلی زود زوال آن فرا می رسد.

دلیل تأکید من بر اینها این است که ظاهرا از آن موقع تا الآن قضیه ما هیچ تفاوتی نکرده است. یعنی اگر تاریخ این مقاله را بردارید، انگار همین امروز نوشته شده است. استدلال های طرفین و حرف های مرحوم اقبال انگار متعلق به همین امروز است. مرحوم اقبال می نویسد این مدیران جدید می گویند ما مخالف کتب نفیس نیستیم؛ فقط اهم و فی الاهم می کنیم و می بینیم که الآن مسأله معیشت مردم مهمتر است. بنابر این ترجیح می دهیم که این پول ها را برای معیشت مردم خرج کنیم. بعد خودش جواب می دهد که من نمی خواهم با سلیقه آنها مخالفت کنم ولی می دانم که احترام به یک دانشمند باعث حفظ آبروی یک قوم می شود.

می گوید ما امروز حال غریبی داریم؛ از یک طرف مدعی هستیم مملکت ما دارد به سمت کشورهای مدرن حرکت می کند و از سوی دیگر از میراثی که خودمان داریم عقب مانده ایم. جالب است که همان موقع می گوید دولت ما  اینها را کهنه پرستی و تقلید از میت می داند ولی خوب است کشورهای همسایه ما را ببینند که چگونه با گرفتن اینها دارند تاریخ سازی و برای تاریخ خودشان دلیل تراشی می کنند. همین اتفاقاتی که الآن دارد می افتد.

بعد ایشان می گوید وزارت فرهنگ ما در ضمن هزار کاری که جنبه تفننی دارد و هر روز انجام می دهد، و پول های گزافی خرج می کند، حاضر نیست چند نسخه خطی از نفایس آثار ایرانی را بخرد. بعد تأکید کرده که هر موقع مبخواهند نفایس خریداری شده را بفروشند اگر چند برابر منفعت نکنند، مسلما عین پول مصرف شده به دستشان می رسد.

هیچ کدام اینها بعد از 74 سال در کشور ایران تغییر نکرده است. نشان به آن نشان که یک ماه قبل در حراجی لندن برای فروش نسخه های خطی یک نسخه خطی از خواجه نصیرالدین توسی فروش رفت. من می خواهم دوباره روی این حرف تأکید کنم که ما در زمینه نسخه های خطی بلاتکلیف هستیم. نسخه های خطی باعث آبرو و افتخار ما است. ما می گوییم تمدن اسلامی خیلی مهمی داشته ایم که از بین رفته و می خواهیم آن را احیاء کنیم. ولی به آن میراث اهمیت نمی دهیم. دو حالت دارد؛ یا معتقدیم آن میراث آنقدر هم که فکر می کنیم مهم نبوده و یا شاید اصلا فکر بعضی افراد این باشد که ما می خواهیم این میراث در دنیا پخش شود و همه کتابخانه های عالم ما را بشناسند. اگر واقعا این است، کسی برای خرید و جمع کردن نسخه های خطی دل نسوزاند.

یک مثال دیگر هم در این زمینه می توانم بزنم. کتابخانه ملی ایران الآن 80 و چند سال است که تأسیس شده و در این مدت توانسته 40 هزار نسخه خطی جمع کند. دولت غاصب و جعلی رژیم صهیونیستی حدود ۷۸ سال پیش به وجود آمده است. ولی کتابخانه ملی رژیم صهیونیستی تا دو سال قبل 46 هزار نسخه خطی اسلامی به زبان های فارسی، عربی و ترکی داشت.

 

امیرخانی: نسخه هایی از ایران هم در میان آنها هست؟

حکیم: قطعا هست. یکی از آنها را مثال می زنم. یک نسخه «کشف الغمّه» کتابت قرن نهم در کتابخانه سلطنتی صفویه بوده و تملک شیخ بهایی را داشته و خیلی هم نسخه مزین و نفیسی است. این نسخه الآن در آنجا است.

 

آیا اگر نسخه های خطی به نام کشور ما در کشورهای دیگر قرار بگیرد تا به این عنوان هم ما را بشناسند ایراد محسوب می شود؟

به نظر من ایراد محسوب می شود. چون اگر فکر می کنیم مهم هستند خودمان باید در این زمینه اهتمام داشته باشیم.

امیرخانی: اولا وقتی نسخه ای از ایران خارج شد چه ضمانتی وجود دارد که به کجا می رود؟ همان طوری که آقای دکتر طباطبایی گفتند، ما مواجه با اخباری هستیم که برخی از نسخ شیعی توسط جریان تکفیری و وهابی امحا می شود. چون آنها معتقدند که شیعه ساخته صفویان است؛ پس هرچه نسخه متعلق به قبل از قرن دهم هجری باشد از نظر آنها باید امحا شود. دوم اینکه خیلی وقت ها نسخه ها به دست دلالان می افتد و به کلکسیون های شخصی می رود.

سوم اینکه مثلا موزه لوور مگر حاضر می شود که تابلوهای سزان و رنوار و دست خطهای ویکتور هوگو را به جای دیگر بدهد؟! میراث فرهنگی مال کشور است. اگر در اثر کوتاهی چیزهایی از کشور رفته، ما باید تلاش کنیم بقیه را نگه داریم. ضمن اینکه اینها سرمایه هم هست. یعنی شما اگر بخواهید کاسبکارانه هم نگاه کنید، اینها مثل صندوق جواهرات است. ضمن اینکه می توانیم نسخه دیجیتال آن را تهیه کنیم و در همه جای کره زمین از آن استفاده کنند. ولی مالکیت آن برای شما است. کما اینکه مثلا هرجایی بروید یک کپی یا تصویری از مونالیزا وجود دارد ولی اصل مونالیزا در موزه لوور است و به هیچ قیمتی هم آن را به کسی نمی دهند.

طباطبایی: مرحوم آقای عبدالحسین حائری برای خودم گفت که یک وقتی رئیس کتابخانه ملی آلمان به ایران آمد. من آن موقع تازه رئیس کتابخانه پارلمان ایران شده بودم  و ملاقات گذاشتند و صحبت کردیم. گفت که من در لابه لای سخن از او سؤال کردم که هیتلر با نسخه کار خطی کتابخانه برلن چه کار کرد؟ گفت هیتلر قبل از اینکه جنگ شروع شود، دو سه سال در همان برلن یک زیرزمین بزرگ با قطر دو سه متر بتن ساخت و تمام نسخه های خطی و آثار هنری به دستور شخص هیتلر در آن زیرزمین چیده شد و روی آن را سه چهار متر بتن ریختند که احیانا اگر مورد حمله قرار بگیرد آنها محفوظ بماند.

یعنی همین آدم که چندین میلیون نفر آدم را کشت این داستان را می فهمید که اینها ارزشمند است و باید حفظ شود. یک برگ از آن نفایس هدر نرفت.

حکیم: به نظر من مشکل این قضیه مشکل بودجه هم نیست. یعنی پول هایی که جاهای متفرقه و در سازمان های مختلف خرج می شود حجمشان زیاد است، مگر در سال چقدر نسخه خطی خریداری می شود؟ به نظرم مشکل عدم توجه و عدم برنامه ریزی است. و گرنه، اگر عزمی باشد مطلب بودجه آنقدر خاص نیست که نتوانند آن را حل کنند.

امیرخانی: سال 67 در بدترین شرایط این مملکت و در زمانی که کشور درگیر مشکلات جنگ هست، حضرت امام به نخست وزیر وقت نامه ای می نویسند و دستور می دهند که کتابخانه آیت الله مرعشی که مرکز نگهداری نفایس جهان اسلام و شیعه است را بازسازی کنید. پیرو همین فرمان خوشبختانه اتفاق خوبی می افتد و ساختمان جدید کتاب خانه آیت الله مرعشی ساخته می شود و این کتابخانه الآن برای ایران، جهان اسلام و تشیع افتخار است.

مقام رهبری هم در تمام این سال ها با همت عجیبی و حمایت همه جانبه چندین هزار نسخه نفیس را از کل جهان جمع و به آستان قدس هدیه کرده اند.

حکیم: 16 هزار نسخه خطی

امیرخانی: انقلاب ما در اصل یک انقلاب فرهنگی است. من چند وقت پیش نامه ای از رضا شاه را می دیدم که یک صفحه نامه نوشته و 19 غلط املایی دارد. مثلا «مقرّب» را با «غ» نوشته است و نظایر آن. این را بگذارید در کنار بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبر فعلی که از بزرگان اهل علم و دانش  هستند.

پس ما در رأس مشکل نداریم. در سطوح بعدی مانند ریاست جمهوری  هم مشکل نداریم. سال ۱۳۹۵ در خصوص یک مجموعه نسخ خطی مربوط به شیخ عباس قمی نامه ای از طرف دکتر صالحی امیری، ریاست وقت سازمان اسناد و کتابخانه ملی به جناب آقای دکتر روحانی نوشته شد. معروف است که خیلی از نامه ها چند ماه در کارتابل روسای جمهور می ماند. ولی ایشان به فاصله دو سه روز روی این نامه دستور اکید دادند که سریع اقدام شود. پیرو همین دستور ایشان یک اتفاق میمون و مبارک هم در تاریخ 80 ساله کتابخانه ملی افتاد و بودجه قابل توجهی را سازمان برنامه و بودجه به این موضوع اختصاص داد. بهترین نفایس این 80 سال در همان سال 96 برای کتابخانه ملی خریداری شد.

بنابر این در سطح رهبری و رؤسای جمهور هیچ مشکلی نداریم. یعنی اینها در هر شرایطی حاضر به حمایت هستند. حتی در سطح روسای کتابخانه ملی هم همیشه نگاه مثبتی وجود داشته است. ما در سطوح پایین تر مقداری مشکل داریم. یکی همان عدم متولی و دیگری هم اعمال سلیقه است.

یک مثال بزنم.  سال 76 تا 84 دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی است. آقای خاتمی چون خودش به مدت پنج سال رئیس کتابخانه ملی بوده به شدت علاقمند بود که به کتابخانه ملی کمک کند. نمونه کمکشان هم این است که ساختمان جدید در دوره ایشان ساخته و افتتاح شد. اما در کتابخانه ملی به عنوان متولی قانونی بحث میراث مکتوب کشور در آن هشت سال برای خریداری نسخ خطی تقریبا هیچ کار مهم و برجسته ای نشده است. مسأله نسخه خطی برای شخصی که آن زمان معاون کتابخانه بوده، اولویت نداشته است.  در حالی که با توجه به رئیس جمهور آن زمان و علایقی که نسبت به کتابخانه ملی داشته کارهای فراوانی می توانست انجام شود. محض نمونه با کمک ایشان در یک مورد مبلغ قابل توجهی برای خرید کتاب های خارجی داده شد. قطعا اگر پیگیری جدی وجود داشت، اتفاقات مهمی هم می توانست در عرصه خرید نسخ خطی در کتابخانه ملی بیفتد.برای همین شما در آن چند سال نمی بینید نسخه خطی خیلی مهمی خریداری شده باشد.

یعنی باید این معضلات ریشه یابی شود که از اعمال سلیقه ها خارج شویم. این هم مربوط به بحث متولی است. الآن اگر نسخه خطی نفیسی از کشور خارج شود و از فلان حراجی در اروپا یا کشورهای عربی سر در بیاورد، از چه کسی می توان بازخواست کرد؟

دانشمندی مثل شیخ بهایی بیش از 400 سال پیش با زحمت یک سری نسخه های خطی که حتی به هند رفته بوده را جمع آوری کرده و الآن در آستان قدس نگهداری می شود. الآن اگر ما نتوانیم از این میراث هزار ساله حفظ و صیانت کنیم واقعا آیندگان ما را نخواهند بخشید. من معتقدم که باید بیشتر فرهنگ سازی شود. مسأله نسخه های خطی در برابر خیلی از فعالیت هایی که حتی در حوزه  فرهنگ می شود، بسیار بودجه و امکانات کمتری را طلب می کند. وقتی می شنویم که یک نسخه خطی از کشور خارج شده واقعا افسوس خوردن دارد. هر عاشق و دلسوخته فرهنگ ایران زمین دلش به درد می آید که ما به این راحتی میراث خود را از دست می دهیم. اگر زمان قاجار یا پهلوی به دلیل ندانم کاری اشیایی را از دست داده ایم، الآن دیگر به دلیل این همه اطلاع و متخصص قابل پذیرش نیست. واقعا باید خواهش کرد که مسئولین چاره ای بیاندیشند و یک مقدار جدی تر به این داستان بپردازند.

 

اگر ما کتابخانه ملی و یا حتی یک وزارتخانه هم به این امر اختصاص دهیم می تواند گمرک کشور را کنترل کند که کتابی خارج نشود؟

حکیم: می تواند شرایطش را مهیا کند. وقتی شرایط مهیا باشد، فروشنده اطمینان قلب دارد که اینجا به قیمت منصفانه از من می خرند و این نسخه در مملکت می ماند و حتی نوه و نتیجه های من هم می توانند آن را ببینند. دیگر لزومی ندارد شما گمرک را نگاه کنید که چه کسی خارج می کند یا نمی کند. اصلا دیگر برای آنها صرفه ندارد که این کار را انجام دهند.

الآن خیلی از نسخه های معمولی در ایران قیمتش بیشتر از خارج است. بعضی نسخه های خاص در حراجی های مهم دنیا طالب زیاد دارد و قیمت های عجیب و غریب برای آنها می گذارند. برای بقیه قیمت های تقریبا متعادل و یکی است. اگر شما این را در نظر بگیرید که در ایران، عراق، ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس قیمت هایی که برای نسخ خطی پرداخت می شود تقریبا یکی است، به جز برخی نسخ خاص، در مورد آنها دولت باید کمک ویژه کند؛ که تا الآن چند بار این اتفاق افتاده است. یک بار قرآن مشهور به قزوینی بود  که کتابخانه ملی خرید و ریاست جمهوری وقت مستقیم نصف مبلغ آن را پرداخت کرد.

 

اگر بخواهیم همه این نسخ را در یک جا متمرکز کنیم شاید کتابخانه آستان قدس، آیت الله مرعشی، مجلس و یا جاهای دیگر زیر بار نروند که زیر نظر کتابخانه ملی باشد.

امیرخانی: بحث رهبری فکری و هماهنگی است. یعنی اینکه مثلا بدانیم اگر الآن کتابخانه ملی به دلایلی نمی تواند نسخه خطی خریداری کند، آستان قدس می خرد. این هماهنگی باشد. بحث این است که به یک سری استانداردها پایبند باشیم و گرنه نسخه های هر کتابخانه متعلق به خودش است و کسی نمی تواند به او دستور بدهد.

رؤسای این کتابخانه ها می توانند دور هم بنشینند. کما اینکه چند سال پیش کتابخانه ملی تشکیلاتی به عنوان «مکتب» راه اندازی کرد که علامت اختصاری مجمع کتابخانه های بزرگ بود. چندین جلسه هم برگزار شد. خیلی مهم است که وحدت رویه و پرهیز از اعمال سیلقه باشد.

 

بالأخره یک شخص یا یک سازمان باید متولی باشد. آیا کتابخانه ملی می تواند این کار را انجام دهد و یا باید سازمان جدیدی تأسیس یا سمتی جدیدی برای این موضوع در دولت تعریف شود؟

امیرخانی: مجموعه نسخه های خطی چیزی نیست که به وجود بیاید. یک سری کتابخانه ها هستند که نسخه های قدیمی دارند و نسخه های آنها به مرور بیشتر می شود. کتابخانه های مهم کشور مثل کتابخانه ملی، مجلس، ملک، دانشگاه تهران، آیت الله مرعشی و آستان قدس باید با همدیگر بنشینند. می تواند با محوریت کتابخانه ملی باشد؛ به خاطر اینکه جایگاه قانونی دارد. در این نشست ها یک سری استانداردها و بایدها و نبایدها در خصوص نسخه های خطی را مشخص کنند و آن به امضای رئیس جمهور برسد یا در مجلس تصویب شود.

به هر حال نباید مصوبه ای باشد که کتابخانه های دیگر احساس کنند دارد دستشان بسته می شود. اتفاقا باید احساس کنند دارند تقویت می شوند. یعنی اگر محوریت فقط در کتابخانه ملی باشد، احساس بدی دست می دهد. چون هرکدام از آنها برای خودشان مستقل هستند.

حکیم: این خیلی مهم است که مجموعه دولت ما تصمیم بگیرد می خواهد چه کاری انجام دهد. اگر سازوکاری درست باشد اعتماد مردم هم جلب می شود. لزومی ندارد شما کارهای جبری کنید. حدود 20 سال قبل مجلس می خواست مصوب کند که هرکس در خانه خود نسخه خطی دارد موظف باشد آن را در کتابخانه ملی ثبت کند و برای آن سند بگیرد و اگر خواست خرید و فروش کند دوباره از کتابخانه ملی مجوز بگیرد. بلااستثناء همه متخصصین نسخه های خطی آن موقع با این قانون مخالفت کردند. گفتند اگر حرف زور به میان آید مردم همه نسخه های خطی را پنهان می کنند و به کتابخانه ها و مجاری رسمی عرضه نمی شود و غیر رسمی می شود.

 

اگر در گمرک های کشور ارزیاب متخصص حضور داشته باشد می تواند جلوی خروج نسخ خطی را بگیرد؟

تعداد سفرها خیلی زیاد است. شما چند نفر را می خواهید در گمرک بگذارید که چمدان همه را بررسی کند؟ اولا این کار قانونی نیست. ثانیا مگر این خروج ها فقط از طریق مجاری رسمی انجام می گیرد؟! متأسفانه باید بگویم در تهران کتابخانه ای بوده که هزار نسخه خطی داشته و کل این هزار نسخه به کتابخانه یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس منتقل شده است. طبعا این از مجاری رسمی نبوده است. اما وقتی طرف بداند این هزار نسخه خطی را خیلی راحت می تواند همین جا به یک کتابخانه عرضه کند و بفروشد، چرا این کار را انجام دهد؟ وقتی غیر قانونی می برد احتمال دارد هزار اتفاق رخ دهد.

 

به نظر شما اصلا با برخورد سلبی و انتظامی می توان جلوی خروج نسخ خطی از کشور را گرفت؟

طباطبایی: اصلا

حکیم: چه کار فرهنگی تا به حال با زور به نتیجه رسیده است؟!

طباطبایی: بهترین کار خرید است. مالکیت مردم را به رسمیت بشناسیم. نسخه از پدر، جدّ و خانواده به او ارث رسیده است. ما یک تصمیم قطعی برای فراهم آوردن این نسخه ها داشته باشیم. اتفاقا اگر در گمرک کسی متصدی شود، همان خودش دکّان و آفت می شود.

امیرخانی: البته به این معنا نیست که گمرک را آزاد بگذاریم. ولی بستر سازی موضوع را حل می کند.

طباطبایی: بخریم؛ بودجه اختصاص پیدا کند و بخریم.

حکیم: البته فکر نکنید که بودجه زیادی لازم دارد. سال 95 حدود 15 میلیارد تومان به کتابخانه ملی تخصیص داده شد که در سال 96 هزینه شود. اگر به نسبت تورم این مبلغ هر سال تا به الآن تخصیص پیدا می کرد، فکر نمی کنم خیلی نسخه های خطی عرضه می شد که از دست کتابخانه ملی در می رفت.

امیرخانی: چیزی که برای خود ما اتفاق افتاد این بود که به محض شروع این کار ، وقتی که  مردم دیدند در کتابخانه ملی عزم جدی برای جمع آوری و خرید نسخه های خطی هست، سیل نسخه های نفیس و ارزشمند به کتابخانه ملی سرازیر شد. فراتر از چیزی که فکر می کردیم نسخه های نفیس در دست مردم هست. هیچ وقت یادم نمی رود که شخصی چند نسخه آورده بود و از جمله آنها دفترچه ای بود که مرحوم حسین عمادزاده اصفهانی از بزرگان معاصر مثل ملک الشعرای بهار و آیت الله مرعشی نجفی خواسته بود که یک صفخه دست خط برای او بنویسند. از جمله آنها یک صفحه دست خط حضرت امام بود. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام و خانواده امام اصلا چنین چیزی را ندیده بودند.

حکیم: قدیمی ترین دست خط شناخته شده امام می شود که چند ماه قبل از یادداشت کتابخانه وزیری نوشته شده است.

امیرخانی: البته که کار به این راحتی نبود. با انواع کارشکنی ها مواجه شدیم. چرا که این روش، یعنی کوتاه کردن دست دلال ها. به طرق مختلف شایعه پراکنی شد و هنوز هم تمام نشده است. فقط یک نمونه را عرض می کنم .

در همان سال 96  نسخه کامل و بی نظیری از دیوان حافظ به خط یکی از بزرگترین خوشنویسان تاریخ ایران، یعنی سلطانعلی مشهدی برای فروش عرضه شد. به عبارت دیگر این نسخه کمتر از یک قرن بعد از فوت حافظ کتابت شده بود و دو مینیاتور هم به سبک نگارگری دوره تیموری داشت. با حضور برجسته ترین اساتید فن، نسخه به رقمی معقول قیمت گذاری شد. ولی از همان زمان با دسیسه های فراوان سعی کردند که ارزش نسخه را کم نشان دهند. و این در حالی است که این نسخه امروز بر تارک نسخ نفیس کتابخانه ملی می درخشد.

 

حتی سندها و نقشه های خیلی ارزشمندی ارائه شد. همان زمان یک نفر مجموعه ای از نقشه های دوره صفویه برای ما آورد که سیاحان و مساحان اروپایی کشیده بودند. تقریبا همه نقشه ها متعلق به قرن هفدهم و هجدهم میلادی  که در آن به زبانهای مختلف اروپایی نوشته شده «Persian gulf، Sinus Persicus»

در واقع میراث مکتوب ما فقط منحصر به نسخ خطی نیست ولی مهمترین آن ، نسخه های خطی است. من معتدم مسئولین رده بالای کشور ما به این قضیه اهتمام دارند؛ مقداری پیگیری جدی تر از پایین می خواهد. یعنی طرح مسأله، تبیین اهمیت موضوع و دلسوزی و پیگیری می خواهد که با هم افزایی کتابخانه های بزرگ بتوانیم سر و سامانی به قضیه نسخه های خطی بدهیم که متأسفانه خیلی تا الآن مورد اجحاف واقع شده است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
17 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.