هر بنای استوار، در حقیقت «داناییِ متجسّد» است؛ و تضمین انتقال بین نسلی نمودِ میراثی زنده، لذا تکریمِ پیشکسوتان، پیمانِ ما با آیندهای است که شایسته است بر بنیادِ همین دانایی، معماری شود. ما باور داریم که «میراث فرهنگی، صرفاً حافظهٔ خاموش سنگها نیست؛ بلکه خردِ زیسته و جانِ جاری یک ملت است که در هیئت سنگ و آجر و چوب، و در آیینها، هنرها و مهارتها تجسّم یافته است.»
به گزارش جماران؛ آتوسا مومنی در یادداشتی نوشت:
به نام او که مسیرِ خرد را در نقشه، و سرودِ حقیقت را در نقش نشانید.
سنتِ نکوداشتِ مفاخر در ایرانِ ما، سالیانِ دراز است که در عرصههای گوناگون جاری است؛
اما خجسته حلول آن که در چهار سالِ گذشته، به همّتِ وزارت محترم میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، بر مدار تقدیر و تکریم از تکاوران میراث فرهنگی قرارگرفته؛ مورخ چهارم شهریورماه که در تاریخ ایران باستان با سالروز جشن شهریورگان، جشن و سرور خرمن محصول نیز مصادف است، برگزار شد، این فعل بدیعِ عالِم نوازانه،سنتی ارزنده در حوزهٔ میراث فرهنگیست که در « ابتکاری ساختارمند و به قامتِ ملی، ایستاده است » و چهارمین دوره خود را با شکوه حضوری سبز، پیشرو دارد:
هیئتی درخورِ عنوانی چون «چهرههای ماندگارِ میراث فرهنگی» که عمر خویش را از سویی صرفِ تحقیق و کاوش، ثبت و مستندسازی، حفاظت و مرمت، و مدیریتِ علمیِ یادمانها و پهنههای تاریخی سرزمین پرگهرمان کردهاند و از سویی دیگر متضمن ترویج، ظرفیتسازی و انتقالِ بیننسلی مواریث زنده و هویتمند سرزمین پر افتخارمان ایران همیشه سرافراز بوده اند .
این آیین، صرفِ تکریمِ اشخاص نیست؛ پاسداشتِ «خِرَدِ متجسّد» است، داناییای که در سنگ و خشت و کاشی، در کتیبه و نقشبرجسته و لایههای باستانشناختی رسوب کرده و در نمودهای خردورزانه پاسداشت نوروز و یلدا و پهلوانی و….دیگر نمودهای بی بدیل، ایرانمان را به یکی از کانونهای مرجعِ میراثِ فرهنگی ملموس و ناملموس در جهان بدل ساخته است.
چهرههای این دوره، نیز چون بزرگان سالهای پیشین، روایتگرانِ کارستانهایی بی مثالند: از باستانشناسانِ میدانی و کتیبهپژوهان تا معمارانِ مرمت و حفاظتگران مواریث یادمانی ، از مستندسازان و نقشهبردارانِ علمی تا موزهداران و موزهبانانی که روایتِ دقیقِ اثر را برای جامعه فراهم میکنند و شأنِ «میراثدارانِ تمدنیِ ایران» را بهدرستی بازمیتابانند:
آنان که عمرِ خود را مصروف مطالعه و تحقیق، پاسداری و مدیریت، و بازنماییِ دانایی و زیباییِ ایران عزیزمان کردهاند و دستاوردهای باستانشناسی و مردمنگارانه و مرمتیِ خود را با جامعهٔ جهانی در میان نهادهاند، یادگاران ماندگار امروز گویای رهنوردیِ خردمندانهی این گنجینه های زندهی بشری در سامانمندی مواریثی هستند که نه تنها موجب افتخار ما که مایه مباهات جامعه بشریتند.
درنگ کنیم، تنها به مروری در نمونه های اندکی از جانفشانی های این سرمایه های انسانی برجسته در حفاظت و پاسداشت گوشه ای از مواریثملموس و ناملموس ایرانمان، مداقه ای غرور آفرین داشته باشیم:
از
• تختجمشید، تجسمِ سامانیافتگیِ بقایای یکی از نخستین امپراتوریهای بزرگ جهان، که خوانشِ معماری و مدیریتِ امروزینِ آن، به پشتوانه چنین چهرههای ماندگاری هر روز در فهمِ تاریخِ هنر، مهندسی و حکمرانی، افقی تازه میگشاید؛
از
• شوش،کانونِ دیرپای شهرنشینی و دیپلماسیِ کهن، که به کلنگ باستانشناسانی کارکشته از دلِ لایههای پیدرپی خود، همچنان فصلهای ناشناختهای از تاریخِ این فلات را آشکار میسازد؛
از
• باغهای ایرانی، حکمتِ منظر و مهندسیِ آب و خاک، که با مرمتهای سنجیده و مدیریتِ آگاهانهٔ این میراثداران تمدنی، دوباره بهمثابهٔ مکتبِ «نظم و اعتدال» پیش چشمِ جهانیان، جایگاهی تحسین برانگیز و ستودنی را بخود اختصاص داده است ؛
از
• پایش مهندسی سازههای آبیِ شوشتر ، بدست محققان و متخصصانِ حفاظت، که بیانگر روشنِ خردِ ایرانی در تدبیرِ و مدیریت آب است و هنوز درسِ بهرهوری و پایداری میدهند ؛
از
• مساجدِ تاریخی، الگوهای جاودانِ هندسه و نور که حفاظت دقیق از آنها، به دست و اندیشهٔ توانای این معماران و محاسبان دانش مهندسی «حرمتِ قدسی» را با نیازهای زیستِ معاصر، پیوند میزند
و
فراتر از نمودهای پیش گفته، در دهلیز تاریخ امروز ،
ازافقهای پیشاتاریخ ایران در پرتوِ دههها پژوهش، که برخی روایتهای رایج را بازاندیشی کرد و افقِ قدمتِ حضورِ انسانِ هوشمند در این پهنه را با جابجایی تاریخی، به قدمت ۳۵ هزار سال، در سرزمین ریشهها، لرستان بزرگ، بهنحوی معنادار گشود؛
اما از نقطهٔ عطفی علمی، که نامِ ایران را در مباحثِ بنیادینِ انسانشناسی در این روزها، برجستهتر ساخته است نیز نباید غافل بود،
و مکلفیم به افتخار از «نوروزِ صلحآفرین» یاد کنیم نه از منظرِ موضوعی و تجلی نمودی از میراث زنده، بلکه بهمثابهٔ پیامِ تمدنی که از کانونهایی چون پارسه/تختجمشید سرچشمه گرفته و آیینِ آشتی و نو شدن را به زبانِ معماری و نقشمایههای ایرانی، به جهان تشنهٔ مهر و مودت امروز، عرضه کرده است و اکنون به مثابه میراثی چند ملیتی در گستره ۱۳ کشور در میان مواریث زنده بشری در جهان، دلربایی میکند.
این چهار سال، صرفاً «ادامه» نبوده؛ که «آغازِ دوبارهٔ حکمت» و صورتبندیِ الگوهایی ژرف برای معرفیِ چهرههایی ماندگار، در سایهٔ پیوندِ مرمت و پژوهش با آموزش و انتقالِ مهارت، و بازخوانیِ دستاوردها، در آیینهٔ ادارک ژرف عمومی و همسخنیِ جهانیست.
در این رهیافت شایسته است نگاهِ فرهنگی و آیندهنگرِ وزیر محترم میراث فرهنگی، تکریمگر حفاظت از سرمایههای مادی و معنوی این سرزمین و قدردانِ نقشِ پیشکسوتان، و همت قائم مقام گرانقدر و معاون محترم میراث فرهنگی، طراح و برنامه ریز این مسیر پر ستاره، که جریانِ عزتْ آفرینی، اینچنین را، به سلوکی الهامبخش و منسجم بدل کردهاند، به فراخور اقدام ارزنده و امیدبخششان، ستوده شوند.
این ابتکارعمل، نه تنها همافزایی حضور خردورزانه این سرمایه های ارزنده انسانی را ثمر بخشیده، که میراث فرهنگی را از حاشیهٔ گفتار، به متنِ حکمرانیِ فرهنگی آورده و آوای خوش آمدگویی برازندهای، شایستهٔ همت این گنجینه های بی همتا را، سروده است.
اکنون، در آستانهٔ برگزاری «چهارمین دوره معرفی چهرههای ماندگار میراث فرهنگی»، به یاد میآوریم:
هر بنای استوار، در حقیقت «داناییِ متجسّد» است؛ و تضمین انتقال بین نسلی نمودِ میراثی زنده،
لذا تکریمِ پیشکسوتان، پیمانِ ما با آیندهای است که شایسته است بر بنیادِ همین دانایی، معماری شود.
ما باور داریم که «میراث فرهنگی، صرفاً حافظهٔ خاموش سنگها نیست؛ بلکه خردِ زیسته و جانِ جاری یک ملت است که در هیئت سنگ و آجر و چوب، و در آیینها، هنرها و مهارتها تجسّم یافته است.»
زنده باد دلها و جانهای بیدارِ آن والاهمتان،که پرچم حفاظت و صیانت از میراث فرهنگی سرزمین مادریمان را بر دوش میکشند و نام خود و ایران شکوهمندمان را در حافظهٔ جاودانهٔ بشریت حک میکنند.